تاریخ انتشار۴ مهر ۱۳۹۶ ساعت ۱۲:۴۰
کد مطلب : 285684
آیت‌الله اراکی در گفت‌وگوی مشروح با فارس:

رسانه‌های ما اگر تهاجمی وارد شوند استخوان‌های فرهنگ فاسد غرب می‌شکند/ اقتصاد اسلامی چیزی نیست که امروز در بانک‌های ما اجرا می‌شود

دبیرکل مجمع جهانی تقریب گفت: امروز در دنیا اگر بگویم ناآگاه‌ ترین مردم دنیا مردم آمریکا هستند مبالغه نکردم؛ یعنی برخلاف آنچه انتظار می‌ رود و با امپراتوری رسانه ‌ای که دارند، از این نظر عقب ‌مانده هستند این یعنی مردم آمریکا که مستضعف فکری نگهداشته شده‌اند برای جبهه حق فرصت هستند.
رسانه‌های ما اگر تهاجمی وارد شوند استخوان‌های فرهنگ فاسد غرب می‌شکند/ اقتصاد اسلامی چیزی نیست که امروز در بانک‌های ما اجرا می‌شود
به گزارش خبرگزاری تقریب، آیت‌الله "محسن اراکی" دبیرکل مجمع جهانی تقریب در گفت و گوی مفصل با خبرگزاری فارس با اشاره به جایگاه رسانه در جنگ نرم، استفاده از قلم و خبر را خط مقدم مبارزه دانسته و در ادامه با تحلیل فقه خرد و کلان، خواستار ورود فقه نظام دراین عرصه شد و کمک دولت و حاکمیت را عامل تاثیرگذار تسریع در اصلاح نظام بانکداری کشور توصیف کرد.
 
آنچه می‌خوانید بخش اول گفتگوی مشروح خبرنگاران فارس با آیت‌الله محسن اراکی است.
 
 *جایگاه رسانه برای انتقال پیام انقلاب را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
یکی از شیوه‌های مبارزه دشمنان خدا در تاریخ با مکتب‌های انبیاء جلوگیری از رسیدن خبر بوده تا خبر و پیام به گوش مردم نرسد، در قرآن در چند جا به این مطلب اشاره شده است، می‌فرماید: «وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لا تَسْمَعُوا لِهَذَا الْقُرْآنِ وَالْغَوْا فِیهِ لَعَلَّکُمْ تَغْلِبُونَ» به این قرآن گوش ندهید بلکه وقتی قرآن خوانده می‌شود سروصدا ایجاد کنید که صدای قرآن به گوش کسی نرسد، شاید پیروز شویم، یعنی پیروزی راه باطل در گرو نرسیدن خبر حق است، در جای دیگر از زبان حضرت نوح(ع) می‌فرماید: «وَإِنِّی کُلَّمَا دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصَابِعَهُمْ فِی آذَانِهِمْ»؛ هر چه من اینها را به خدا دعوت می ‌کردم، انگشت‌ ها را داخل گوش ها می ‌گذاشتند که سخن من به گوش آنها نرسد یا سروگوششان را با پارچه می‌ پوشاندند که پیام من، به گوش آنها نرسد.
بنابراین وقتی تاریخ انبیاء را خوب نگاه کنیم، عمده شیوه‌ ای که برای مبارزه با انبیاء در نظر گرفتند و به کار گرفتند، همین شیوه منع رسیدن پیام است، در حالی که این پیام حق هر جا برسد، دل ها را تسخیر می ‌کند، مگر اقلیتی از دل‌های سخت و الا عامه دل ‌های بشر اگر حق و پیام درست و صحیح به آنها برسد پذیرا هستند.
 لذا اصل کار خبرگزاری واقعاً کار مقدس و ارزشمندی است، هم کار رفع موانع است و یک نوع مبارزه است، یعنی اگر ما از خبرگزاری ها بالاخص خبرگزاری فارس که خبرگزاری بسیار فعال، بسیار موفق، مفید، مؤثر و فنی است، در خط مقدم یک نوع مبازه هستند، چون مبارزه تنها مبارزه با سلاح و شمشیر نیست، اتفاقاً این مبارزه سخت است، شما در خط مقدم مبارزه نرم قرار دارید، مبارزه نرم هم مبارزه ای است که دو کار را انجام می دهد، یکی شکستن مرزها و موانع و نفوذ از خلال موانع به گوش مردم است و دیگری تصحیح و تصفیه، چون گاهی خبر تحریف شده می رسد، کاری که در نبرد با مکتب انبیاء هم می شده، دو کار بوده است هم کار منع از رسیدن خبر و کار دیگر هم این بوده که اگر خبری می ‌رسید تحریف ‌شده می‌ رسید، به طوری می‌ رسید که نتواند جان پیام انبیاء را به مردم برساند.
لذا این دو رسالت بزرگ را خبرگزاری‌ ها دارند و من تا آنجایی که خبرگزاری فارس را پیگیری می ‌کنم انصافاً موفق است؛ یعنی در نحوه پوشش خبر، هم در اصل خبر، هم در گستره خبررسانی و هم در حضور جدی و خوب در عرصه خبررسانی. به هر حال جای تشکر دارد و از خدا امید توفیق برای شما دارم.
در این رابطه دو سه پیشنهاد عرض می‌ کنم، اولاً اینکه زمینه‌ ای برای کار برای خبرگزاری  فارس فراهم شده است، شما موادی را در اختیار دارید که با این موارد خیلی کارها می‌ شود انجام داد؛ یعنی فقط رساندن نیست، رساندن خبر، مرحله نخست و خام استفاده از خبر است، ساده ‌ترین نحوه بهره ‌گیری از خبر است که خیلی مهم و اثرگذار است، اما خیلی از این بیشتر، شما می‌توانید از خبر، تحلیل ارائه دهید.
امروز در دنیا اگر بگویم ناآگاه‌ ترین مردم دنیا مردم آمریکا هستند مبالغه نکردم؛ یعنی کسی برود در متن مردم آنجا می ‌گوید اینها چرا اینگونه هستند؟! یعنی برخلاف آنچه انتظار می‌ رود که مملکت آزادی است با آن همه تکنولوژی ‌های پیشرفته و دستگاه‌ های ارتباطی گسترده و آن هم امپراطوری رسانه ‌ای که در اختیار دارند، توقع می ‌رود مردم آنجا از دنیا خبر داشته باشند، در حالی که مردم این کشور بسیار از این نظر عقب ‌مانده هستند، این نشان می ‌دهد مردم آمریکا برای شما یک فرصت هستند؛ یعنی برای کل جبهه حق یک فرصت است، همین مردمی که ناآگاه و مستضعف فکری نگه داشته شده ‌اند، یک فرصت برتر هستند نه تنها مردم آمریکا، بلکه مردم اروپا هم کم و بیش البته نه به اندازه مردم آمریکا.
من یک خاطره ‌ای دارم چند وقت پیش که ما در لندن بودیم، آن روزها اسحاق رابین نخست ‌وزیر اسبق اسرائیل مرد و به هلاکت رسید، بچه ‌ها می‌ رفتند خرید می ‌کردند، مغازه‌ دار سر کوچه هم خوشحالی می ‌کردند که اسحاق رابین مرده است و برای ما غیرمنتظره بود و این نشان ‌دهنده این بود که عامه مردم و بدنه مردم دلشان با ماست، یعنی با حق است، اگر بفهمند و خبر به گوش آنها برسد، ما می‌ توانیم با خبررسانی درست و البته با سیاست ‌های اثرگذار و خوب و حساب  ‌شده جامعه آمریکا را منقلب کنیم، باید این جهت ‌گیری تهاجمی در عرصه رسانه ما اتفاق بیفتد، در عرصه رسانه، ما اصلاً تهاجمی وارد نشدیم و اگر بخواهیم تهاجمی وارد شویم زمینه اثرگذاری، بلکه شکستن استخوان‌های فرهنگ فاسدشان برای ما فراهم است.
ما هنوز نتوانستیم یک مستند درستی از وضعیت بدنه مردم مستضعف آمریکا تهیه کنیم، هنوز نتوانستیم یک مستندی از وضعیت سرخ پوستان آمریکا که سکنه اصلی و صاحبان اصلی سرزمین آمریکا هستند تهیه کنیم، سیاه‌پوستان آمریکا، سرخ پوستان از ناحیه جنایتی که در حق آنها می کنند یعنی اصلاً در تاریخ بشر چنین جنایتی نظیر ندارد که اینها با سرخ پوستان چه کردند! واژه «مکتشف»، یک زمینی بوده آدم داشته است، شهروند داشته است، یعنی چه مکتشف؟ کشف علمی کردید؟ یعنی اینها زمین آمریکا را به عنوان یک چیز کشف‌شده‌ ای که باید آن را تسخیر کنند و بر آن سلطه پیدا کنند و مالک آن شوند، می گویند مکتشف؛ چون می ‌خواهند ادعای مالکیت کنند، شما از اینجا بروید در یک کشوری یک شهر را تسخیر کنید، بگویید آن را کشف کردم! چه کشفی؟! شهری است، شهروند دارد که در آن دارند زندگی می‌ کنند.
بعد کریستف کلمب را مکتشف بزرگ نامیدند و از او به عنوان شخصیت تاریخ‌ساز یاد کردند، چه کرده است؟ اصلاً باید با اجازه مردم آن محل وارد آنجا می شدید! بعد رفتید گفتید آنجا را کشف کردیم و بعد حمله کردید، سوزاندید و خراب کردید.
در تاریخ بشر هیچ جامعه‌ ای به اندازه آمریکای فعلی با اسرائیل فعلی تشابه ندارد، زیرا در نحوه پیدایش به هم شبیه هستند و یک سنخ، یک نوع و جنس هستند. شکل‌ گیری دولت آمریکا با شکل‌ گیری رژیم صهیونیستی بسیار تشابه دارد. می ‌خواهم بگویم ما هنوز موفق نشدیم یک مستندی را در این رابطه، مستندی در رابطه با خانواده در غرب تهیه کنیم که خانواده در غرب چه وضعیتی دارد؟ چون من آنجا زندگی کردم، من آنجا 10 سال مرجع مردم بودم و از اقشار مردم می آمدند، کاملاً برای من مشکلات و پیچیدگی ‌های عجیب خانواده ‌های آنجا برای من مشخص شده است، زن در اروپا و در آمریکا، یعنی اگر من بگویم بیچاره‌ ترین و بدبخت‌ ترین موجود در روی کره زمین زنی است که در اروپا زندگی می‌ کند و با چه وضعی زندگی می ‌کند، این مبالغه نیست!
شما می‌ توانید یک مستند از مستندهای خود اروپایی ‌ها بسازید، چون آنها گاهی از این کارها می ‌کنند که در رابطه با مشکلات خانواده و بانوان کار کنند. یعنی کشت‌وکشتار میان مادر و فرزند، بین پدر و فرزند، بین پدر و مادر در جامعه اروپا پدیده کثیرالوقوعی است، البته این چیزها در همه جا است، البته استثناء است که مثلاً بچه مادرش را بکشد یا مادر بچه‌ اش را بکشد، جنگ بین پدر و مادر از یک سو و یا جنگ پدر و مادر با فرزند، مخصوصاً خانواده ‌های تک سرپرست یعنی زن یا مرد تنها زندگی می ‌کنند، چه اتفاقاتی رخ می ‌دهد! البته سیستم حاکم بر اروپا و آمریکا اجازه پخش شدن این اخبار را نمی ‌دهند، بسته ‌ترین جامعه دنیا از لحاظ نشر خبر جامعه اروپا و آمریکا است، چون خودم این را تجربه کردم.
به یک عده گفتم از مناطق فقیرنشین لندن یک گزارشی برای من تهیه کنید، یک فیلمی تهیه کنند تا اینها مشغول کار شدند، پلیس آنها را دستگیر کرد و همه چیزی هم که تهیه کردند بودند از آنها گرفت، یعنی اینطوری است، اگر کسی بخواهد برود یک مستندی در این عرصه ‌ها تهیه کند باید به طور مخفیانه و خاص برود، مانند کشور ما نیست که آزادترین کشور است، هر کسی از هر جایی می‌ آید می ‌رود فیلمبرداری می ‌کند، عکاسی می ‌کند، در مجلس شورای ما می ‌روند عکاسی و فیلمبرداری می  ‌کنند، حتی از نهادهای حساس ما گزارش تهیه می ‌کنند با شخصیت  ‌های ما تماس می ‌گیرند و درها باز است، آنجا اینطور نیست، من از این نوع کارها خاطرات بسیار زیادی دارم.
اینکه می ‌گویم جامعه بسته است یک خاطره بگویم ما یک زمانی به مناسب صدمین سالگرد ولادت امام، حدود سال 2000 یا 2001 میلادی بود، با دانشگاه لندن هماهنگ کردیم البته با کمک دانشجویان چون مدیریت آنجا اجازه چنین کاری را نمی ‌داد، بعضی از اساتیدی که با ما ارتباط داشتند با بعضی دانشجویان را وادار کردیم، گفتم می‌ خواهیم یک نشست علمی درباره «نوآوری  در اندیشه امام» برگزار کنیم، ما آن زمان گله ‌مند بودیم اروپایی ‌ها یا انگلیسی ‌ها نمی ‌گذارند این خبر منتشر شود، خیلی کم شاید بعضی روزنامه‌ها خبرهای کوتاهی منتشر می ‌کردند. ما این نشست را برگزار کردیم، اولاً هرگونه انعکاس رسانه ‌ای آن را ممنوع کردند، مدیریت دانشگاه گفت با این شروط می ‌گذاریم شما این نشست را برگزار کنید، هیچ خبرنگاری وارد جلسه نشود، حتی ضبط  صوت را اجازه ندادند، یعنی بایکوت خبری مطلق، بخش دیگر کاری آقای روژه‌ گارودی- خدا رحمتش کند یک شخصیت ارزشمندی است که من پیشنهاد می کنم از این شخصیت تجلیل شود، او یک متفکر کم نظیر یا بی نظیری است که شخصیت اول جهان کمونیسم از لحاظ اندیشه و فکر بود، رهبر ایدئولوگ اول جهان کمونیسم بود، یعنی بعد از مارکس، هگل و لنین، وی شخصیت چهارم بود. این شخصیت به برکت انقلاب و با اثرپذیری از امام و انقلاب ما مسلمان شد و مسلمان بسیار ناب و انقلابی- درباره حضرت امام چند نوشته خوب و ارزشمند دارد و یکی از آنها را زمانی که ما آنجا بودیم به عربی منتشر کردیم و یک موضع ارزشمندی درباره هولوکاست دارد و یک کتابی به نام «افسانه ‌های اسرائیلی» نوشته است.
خلاصه ایشان را ما دعوت کردیم که ایشان هم یکی از سخنرانان این نشست باشند، دانشگاه که خبردار شد گفت: نه، ایشان نباید بیاید، اگر بیاید ما اصلاً اجازه نمی‌ دهیم این نشست برگزار شود، فقط به جرم اینکه ایشان یک کتابی به نام افسانه ‌های اسرائیلی نوشته است! تمام دانشگاه علیه او بسیج شده بودند گفتند: اگر او بیاید ما اجازه برگزاری این نشست را نخواهیم داد، حالا ما هم از او دعوت کرده بودیم و در رودربایستی قرار گرفته بودیم ولی خودش تماس گرفت گفت من دیشب زمین خوردم پایم شکسته است نمی‌ توانم بیایم.
 از قضا اعلامیه نصب کردند که چنین نشستی برگزار می ‌شوند، همه باخبر شدند، منافقین و کمونیست ‌ها و ضدانقلاب هم باخبر شدند و آمدند جلوی سالن این نشست هنگام برگزاری این نشست تظاهرات کردند. یکی از شاهزادگان انگلیس در همان روز دیداری از دانشگاه داشت و خبرنگاران هم آمده بودند با او مصاحبه کردند، گفتند: نظر شما چیست، شنیدیم کنفرانسی درباره امام خمینی(ره) اینجا برگزار شده است؟ اتفاقاً این وارد خبرها شد که در دانشگاه انگلیس نشستی درباره نوآوری در اندیشه امام برگزار شده است که انعکاسی داشت، در اثر این کنفرانس یکی از نمایندگان مجلس عوام آنها در یک مصاحبه گفت: عجب! مشخص شد که جمهوری اسلامی علیه ما دارد تهاجم فرهنگی راه می ‌اندازد و داخل دانشگاه ما آمدند و درباره اندیشه ‌های امام خمینی(ره) بحث می ‌کنند، بنابراین برگزاری چنین نشستی برای آنها نگران‌ کننده شد.
این یک نمونه عینی است از آنچه اتفاق افتاد و امثال این نمونه‌ ها زیاد داریم، آنها برخوردی دارند که پیام نرسد یعنی اصل روش کار آن جبهه، جبهه ضدانبیاء و ضدحق، مانع شدن از رسیدن پیام به گوش مردم است. جامعه آنجا برخلاف آنچه تبلیغ و ترویج می ‌شود یک جامعه بسته است، خبرها کاملاً سازماندهی شده است، رسانه ‌های آنجا کنترل ‌شده، جهت ‌دار و بسیار بسیار سیاست ‌زده و در مسیر سیاست‌ های کلان کشورهای اروپایی است.
در آمریکا همین طور است، اصلاً قابل قیاس نیست آزادی‌ ای که ما در کشورمان داریم با آزادی خبری که در کشورهای اروپایی و آمریکایی وجود دارد. شما یا هر رسانه یا مؤسسه خبری دیگری بیاید یک رپورتاژ حسابی از همین مقوله تهیه کند که وضع آزادی خبر و آزادی رسانه در کشورهای اروپایی و آمریکایی چگونه است، در مقایسه با آنچه که ما در کشورمان داریم، نمی‌خواهیم بگوییم ما در کشورمان آزادی رسانه صددرصد است، ولی همین نسبت آزادی که ما در رابطه با رسانه در کشورمان داریم اگر بخواهد با آمریکا و اروپا مقایسه شود، کاملاً برتر است.
 
*مبنای دلار آمریکا چیست؟
می ‌خواستم این پیشنهاد را بکنم که در این عرصه ‌ها با توجه به اینکه ارتباط خبری شما با همه جای دنیا در رسانه‌ های آنجا خبرهای مربوط به اینگونه سوژه‌ ها فراهم است، شما می  ‌توانید مستند درست کنید، می  ‌توانید تحلیل کنید که این مستندها و تحلیل ‌ها برای آگاهی‌ سازی مردم دنیا مفید است، دنیا هم نمی‌ داند در آنجا چه خبر است، هم تهیه و تدوین مجموعه‌ های خبری ویژه مثلاً در یک عرصه مثل آزادی خبر، خبرهایی که آنجا درباره وضع کودک، درباره وضع اقتصادی، عمده توان اقتصادی اروپا و آمریکا نشات گرفته از سلطه است نه نشات گرفته از یک کار اقتصادی حقیقی و جدی در درون این کشورها، یعنی کار سلطه است، چون قدرت دارند.
اصلاً مبنای دلار آمریکا چیست؟ مبنای آن، سلطه و زور است. حتی در عرصه اقتصاد یک تحلیل روشن و خبررسانی حسابی ار وضعیت اقتصادی آمریکا تهیه شود، اینکه الان می ‌گویند آمریکا بدهکارترین کشور جهان است این یعنی چه؟ این را تحلیل کنید. یعنی اینکه آمریکا با استفاده از قدرت استعماری یا استکباری اش ثروت را جذب می‌ کند ولی در مقابلش چیزی نمی ‌دهد نوعی سرقت در عرصه کلان در کل اقتصاد آمریکا پنهان است واِلا معنا ندارد یک کشوری چند برابر توان اقتصادی فعلی ‌اش بدهکار باشد این را همه اقتصاددانان می ‌گویند، یعنی بدهی این کشور از دارایی اش بیشتر است، یعنی اقتصاد این کشور مبتنی بر مکیدن است و در مقابل این ثروت چیزی ندادند، یعنی تا این عدم تناسب داد و ستد وجود نداشته باشد، ثروت آنجا جمع نمی‌شود و این وضعیت آنجا اتفاق نمی ‌افتد.
اختلاف ما با روش اقتصادی و روش سیاسی اقتصادی آمریکا و کشورهای سرمایه‌ داری یک اختلاف بنیادین است، اختلاف در روش نیست، این را باید اقتصاددانان ما خوب بفهمند و متوجه شوند، متفکرین ما باید بدانند اختلاف ما با شیوه کار اقتصاد جهان سرمایه‌ داری یک اختلاف صددرصد بنیادی و ریشه‌ ای است یعنی هیچ جا با آنها تلاقی نداریم، اصلاً دلیل اینکه ما یک مقدار در عرصه اقتصاد با دشواری مواجه هستیم، این است که ما دنبال یک سیستم نویی هستیم، ما دنبال یک جریان جدید اقتصادی هستیم که اصلاً تناسبی با آنچه در جهان حاکم است ندارد و به نظر من تحمل سختی ‌ها و دشواری ‌هایی که ما در عرصه اقتصاد با آن روبرو هستیم، ارزش دارد، در برابر آن دستاوردی که می‌ توانیم به دست بیاوریم، البته بشرط ها و شروط ها، اگر واقعاً خوب کار کنیم و واقعاً اقتصاد اسلامی را خوب بفهمیم، اقتصاددانان ما باید به اقتصاد اسلامی به نگاه جدی بنگرند نه با نگاه دسته دوم و سوم و رفع تکلیفی.
 
الان نگاه اقتصاددانان به اقتصاد اسلامی نگاه رفع تکلیفی است که حالا یک چیزی درست کنیم و بگویند اسلامی. اقتصاد اسلامی این چیزی نیست که امروز در قانون عملیات بانکی ما منعکس شده است، این چیزی نیست که امروز در بعضی از قوانین اقتصادی ما منعکس شده است. اقتصاد اسلامی نیاز به یک کار مرکب از مجتهدین کارکشته آشنا به اقتصاد و اقتصاددانان فنی مخلص و آماده برای شنیدن حرف درست، نه اقتصاددانی که بیاید بگوید من هستم و دیگری نیست و دانش اقتصاد را فقط من دارم و حرف خودش را بر دیگری تحمیل کند، بلکه دانشمندانی که «یستعمون‌ القول‌ فیتبعون‌ احسنه‌» باشند بتوانند از دانش اقتصادی شان برای برپایی یک اقتصاد نو اسلامی مبتنی بر بینش اقتصاد کلان اسلامی استفاده کنند.
 
https://taghribnews.com/vdcaamnuy49nai1.k5k4.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی