تاریخ انتشار۱۷ فروردين ۱۳۹۳ ساعت ۱۰:۵۳
کد مطلب : 155831

برسوریه چه می گذرد

با توجه به اوضاع کنونی سوریه و وجود نزاع داخلی بین جریانات مسلح مخالف دولت و به نتیجه نرسیدن اقدامات انجام گرفته برای پایان درگیری در سوریه ، این می تواند فرصت بسیار مناسبی برای جمهوری اسلامی ایران باشد تا آگاهانه نقش مؤثر تری را برای پایان این بحران فرسایشی که به ضرر همه طرف های دلسوز و منطقی است ایفا کند.
برسوریه چه می گذرد
افزایش کشته های مردم و طرف های درگیر در بحران سوریه از ۷۰ هزار به ۱۴۰هزار طی سال ۹۲ به یقین حکایت از عمق بحران و پیچیدگی آن و حکایت از یک بن بست سیاسی،نظامی دراین نزاع فرسایشی دارد. علاوه بر آمار وحشتناک فوق، افزودن دهها هزار مجروح و صدها هزار بلکه میلیون ها آواره سوری، تخریب زیرساخت ها وتضعیف بنیان های اقتصادی، اجتماعی و امنیتی کشور همه ماحصل استمرار نزاع و فرسایشی شدن جنگ داخلی و البته عدم راهکار جدی و جامع برای پایان دادن به این بحران بزرگ است.سوریه طی سال گذشته گرفتار چنین وضعیتی بوده است.

طی سال گذشته در محور سیاسی تحولات مهمی را در بحران سوریه شاهد بودیم که از جمله آن به رویدادهایی چون افزایش فشارهای قطر علیه سوریه و در نهایت واگذاری کرسی نمایندگی این کشور در اتحادیه عرب به ائتلاف ملی مخالفان، برگزاری اجلاس های متعدد موسوم به اصدقاء یا دوستان سوریه با مشارکت آمریکاو اروپا و برخی اعراب، ملاقات های مکرر جان کری و لاوروف وزرای خارجه آمریکا و روسیه پیرامون بحران سوریه والبته بیشتر در ژنو ، تغییر و جابجایی در سطح سران ائتلاف ملی و نیز ارتش آزاد می توان اشاره داشت. اما بی تردید مهم ترین و تأثیرگذارترین آن در صحنه داخلی، منطقه ای و بین المللی دو رویداد نابودی سلاح های شیمیایی سوریه پس از حصول اجماع جهانی در سپتامبر گذشته، و برگزاری اجلاس ژنو ۲ در مونترو سوئیس در ژانویه جاری وآثار وپیامدهای آن بوده است.

مخالفان و دولت های منطقه ای و فرامنطقه ای مخالف بشار اسد با این ذهنیت وارد صحنه درگیری در سوریه شدند که نظام حاکم در خلال چند ماه فروخواهد ریخت، اما این اتفاق نیفتاد. با گذشت زمان و به طور طبیعی سیاست آنها دچار فراز و فرود شد هم چنین در رخ دادهای میدانی و عملیاتی داخل سوریه نیز فراز و فرودهای بسیاری طی سال گذشته وجود داشت که بنا به ضرورت مهم ترین آن در دو عنوان گسترش حضور نظامیان سوریه در مناطق تحت کنترل مخالفان، و بالا گرفتن نزاع داخلی بین جریانات مسلح مخالف دولت پس از تقویت حضور نیروهای تندرو تکفیری درخاک سوریه برگزیده شده و مورد ارزیابی قرار خواهد گرفت.

الف – در محور سیاسی

۱ - نابودی سلاح های شیمیایی -
 در ۲۰ اوت ۲۰۱۳ و درجریان درگیری ها در منطقه غوطه شرقی حومه دمشق از گاز های سمی استفاده شد. این اتفاق ماهها قبل در اطراف شهر حلب نیز افتاده بود. اتهام آمریکایی ها و جبهه غرب مبنی بر استفاده نیروهای دولتی از این سلاح با وجود انکار دولت و البته روسیه، فشارهای بین المللی علیه حکومت بشار اسد را به گونه ای افزایش داد که احتمال حمله آمریکا به مراکز مهم نظامی سوریه تقریباً قطعی به نظر می رسید. تحرکات سیاسی پشت پرده روسها با آمریکا طی چند دور مذاکره فشرده لاوروف و جان کری نهایتاً به توافقی دست یافت که ماحصل آن پذیرش نابودی سلاح های شیمیایی سوریه در مقابل عدم حمله آمریکایی ها به خاک سوریه بود. البته رایزنی و تلاش ایران با طرف سوری و روسی در حصول این توافق را نباید نادیده گرفت . نتیجه این اقدام تصویب قطعنامه ۲۱۱۸ شورای امنیت مورخ ۲۷/۹/۲۰۱۳ با رأی اجماع در ۲۲ بند بود که در آن به تفصیل راهکارهای نابودی و خروج این سلاح ها را از سوریه با حضور بازرسان سازمان ملل تعیین می کرد.

می توان گفت توافق مذکور حاصل یک بازی برد - برد بود. از نظر روسها طرح مداخله مستقیم نظامی غرب در سوریه بدون مجوز شورای امنیت ( که محل مانور روسیه است) شکست خورد وحاکمیت در سوریه از یک تهدید جدی گریخت درعین حال تلقی آمریکایی ها نیز این بود که تهدید جدی کارساز بوده وسوریه تحت فشار غرب عقب نشینی کرده است. بزرگترین بازنده این تعامل، بی تردید برخی دولت های منطقه از جمله عربستان سعودی، قطر وترکیه بودند. این سه کشور که در پی فروپاشی نظام اسد در سوریه هستند بر سر حمله نظامی آمریکا به سوریه شرط بندی کرده بودند لذا پس از حصول توافق و صدور قطعنامه هیچگاه ناراحتی خود را پنهان نکرده وبارها از توقف اقدام نظامی غرب گلایه داشتند. دراین میان موضع عربستان بسیار تندتر از بقیه بود و واکنش های غریبی را پس از این واقعه از مقامات این کشور حتی علیه آمریکا شاهد بودیم. شاید اقدامات جنون آمیز بندر بن سلطان مسئول امنیتی عربستان در حمایت پشت پرده از جریانات تند تکفیری و تروریستی به منظور افزایش روند بی ثباتی با گسترش عملیات های انتحاری حاصل این توافق بوده باشد. البته این که تحویل و نابودی سلاح های شیمیایی در دراز مدت به سود سوریه و جریان ضد صهیونیستی منطقه بوده است یا خیر جای بحث دارد. سوریه همواره از سلاح های شیمیایی به عنوان ابزار تهدید بازدارنده درمقابل توان هسته ای اسرائیل استفاده کرده است. لذا هدف دیگر آمریکا در این روند میتواند خلع کامل سلاح باز دارنده سوریه باشد. با این اقدام حاشیه امنیتی بیشتری برای رژیم صهیونیستی ایجاد خواهد شد.

۲- نشست بین المللی ژنو۲ –
 این نشست درپی اجلاس اول ژنو برگزار شد. اجلاس ژنو۱ تحت عنوان گروه تماس در ژوئن ۲۰۱۲ با پیشنهاد وابتکار کوفی عنان نماینده دبیرکل سازمان ملل و اتحادیه عرب برای یافتن راه حلی سیاسی بمنظور برون رفت بحران سوریه تشکیل شد و علاوه بر اعضای دائمی شورای امنیت، نمایندگان دولت های عراق، کویت، قطر، ترکیه، ایرلند ونماینده اتحادیه عرب و اتحادیه اروپا در آن حضور داشتند. بیانیه پایانی این نشست شامل ۱۲ بند علاوه بر برسمیت شناختن حاکمیت سوریه، بر لزوم برقراری ثبات وآرامش و جلوگیری از نزاع و خشونت تاکید داشت ودر بند ۳ به برداشتن گام های عملی برای تشکیل دولتی انتقالی با حضور همه طرف های سیاسی (بدون اشاره به نام گروه ها یا شرطی برای حذف یک فرد) اشاره داشت. روس ها در آن دوره تلاش زیادی به عمل آوردند که در این بیانیه پیش شرطی برای نشست طرف های درگیر (دولت سوریه و گروه های معارضه) آورده نشود. براین اساس تشکیل دولت انتقالی با رضایت طرفین پیش بینی والبته ادامه مذاکرات با حضور همه طرف های داخلی و دولت های تأثیرگذار، موکول به نشست ژنو۲ شد.

اجلاس ژنو۲ با تلاش اخضر ابراهیمی که پس از استعفای کوفی عنان جانشین وی شده بود در ۲۲ ژانویه جاری با حضور ۴۰ طرف (کشور وگروه و نهاد) در مونترو سوئیس برگزار شد. از ابتدا مشخص بود که فاصله دید گاه دو طرف دولتی و معارضه بسیار است. در شرایطی که نمایندگان دولت سوریه اجرای بند به بند توافقنامه ژنو۱ یعنی ابتدا توقف خشونت و خروج تروریست ها را از سوریه وسپس مذاکره در مورد تشکیل دولت انتقالی را مطرح کرده بودند طرف مقابل بر لزوم شکل گیری دوره انتقالی قبل از هر اقدام دیگر اصرار داشت. این نشست علیرغم یک هفته تلاش و دو دور مذاکره سوری- سوری بدون نتیجه پایان یافت. اخضرابراهیمی البته وجود روزنه هایی از امید را برای تشکیل دور سوم این گفتگوها نوید داد در عین حال هر دوطرف یکدیگر را عامل توقف و عدم پیشرفت مذاکرات اعلام داشتند. تنها محصول این گفتگو توافق بر آتش بسی محدود برای کمک رسانی به مناطق محاصره شده توسط هیئت های امداد بین المللی بود.

یکی از موضوعات حائز اهمیت در این دوره، موضوع مشارکت جمهوری اسلامی دراین نشست بود که مباحث زیادی را به خود اختصاص داد. در شرایطی که روسیه، دبیرکل سازمان ملل و نماینده او اخضر ابراهیمی از حضور ایران حمایت می کردند، ایالات متحده آمریکا، عربستان سعودی و ائتلاف ملی مخالفان سوری با حضور ایران مخالف بودند. دراین میان بحث لزوم پذیرش مصوبات ژنو۱ از سوی ایران به عنوان پیش شرط حضور از سوی جریان مقابل مطرح شد که مورد قبول ایران قرار نگرفت و در نهایت با وجود دعوت رسمی دبیرکل سازمان ملل از کشورمان به عنوان یک طرف تأثیر گذار، اما در نهایت تحولات سریعی رخ داد که کوفی عنان تنها پس از گذشت ساعاتی دعوت خود را پس گرفت. مشکل اساسی درسنگ اندازی حضور ایران در این کنفرانس، مخالفت عربستان سعودی بود. عربستان با هرگونه نقش افرینی ایران در موضوعات منطقه ای و مسائل عربی به ویژه مسائل مربوط به سوریه، لبنان و عراق چندین بار حساسیت از خود نشان داده است و بارها اعلام کرده که مخالف نقش آفرینی ایران در حوزه های عربی است. سعودی ها تحولات منطقه را با نگاه قومیتی( عربی و غیر عربی) دنبال می کنند. حساسیت آنها در ابتدا به شکل رقابت با ایران در منطقه بود اما با شروع تحولات کشورهای عربی این تقابل تبدیل به رویارویی غیرمستقیم شده است. پیامد های ناشی از بی نتیجه بودن نشست های سیاسی می تواند روند خشونت، بی ثباتی و ترور را در منطقه افزایش دهد. بازگشت آرامش و ثبات به سوریه می تواند در همه حوزه های پیرامونی این کشور تأثیر مثبت برجای گذارد کما این که استمرار بی ثباتی در سوریه، خشونت و ترور را به دیگر حوزه ها تسری خواهد داد.

ب – رخدادهای میدانی
۱-پیشروی نظامیان سوریه-
 پس از گذشت سه سال از آغاز بحران در سوریه، اوضاع میدانی در این کشور به تدریج به سود نیروهای نظامی وشبه نظامیان حامی دولت تغییر کرده است. روند اولیه پیشروی گروه های مسلح در تصرف مناطق متعدد بویژه در شمال و غرب این کشور در مرزهای لبنان مدتی است نه تنها متوقف بلکه روند معکوس یافته است. شتاب سقوط که در ابتدای بحران همه محافل از آن سخن می گفتند و حتی بر آن زمان تعیین می کردند کنترل شده است. عوامل آن متعدد است. از حفظ انسجام نسبی در صفوف نظامیان ارتش و سیستم امنیتی گرفته تا یکپارچگی اداری کشور، دخالت خارجی، ورود عناصر افراطی تندرو ونگرانی اقلیت های سوری نسبت به آینده کشور، موضع متفاوت کردها در لااقل بی طرفی و از همه مهم تر وجود اختلافات سنگین در درون صفوف معارضه سیاسی و گروه های مسلح برگه های مهمی برای ماندگاری نظام در سوریه به شمار می رود. اما بدون تردید پیشروی های میدانی در محورهای میانی مانند اطراف حمص ومناطق خالدیه تا اطراف حلب وشرق آن از یکسو و تصرف مناطق حیاتی وبا اهمیت القصیر و یبرود و القلمون در حاشیه مرزی لبنان برای جلوگیری از ورود افراد و سلاح بسیار تعیین کننده بوده است. در این رابطه همکاری نیروهای حزب اله لبنان در باز پس گیری روستاهای مرزی این کشور با لبنان که نقطه عطف پیروزی های ارتش در القصیر بود بی تأثیر نبوده است.

بر مطالب فوق این نکته را باید افزود که مخالفان و دولت های منطقه ای و فرامنطقه ای مخالف بشار اسد با این ذهنیت وارد صحنه درگیری در سوریه شدند که نظام حاکم در خلال چند ماه فروخواهد ریخت، اما این اتفاق نیفتاد. با گذشت زمان و به طور طبیعی سیاست آنها دچار فراز و فرود شد. این مساله در خصوص سیاست های امریکا در سوریه هم مصداق دارد. امریکایی ها اندک اندک با گذر زمان از موضع گیری های تند و تیزی که ابتدای بحران در قبال دولت مرکزی سوریه داشتند و حتی برای خروج بشار اسد از صحنه قدرت ضرب الاجل زمانی هم تعیین کرده بودند، فاصله گرفتند. این بدان معناست که کاخ سفید تدریجا به این نتیجه رسید که فروپاشی حاکمیت بشار اسد با توسل به شیوه های رایج ممکن نیست. البته امریکا برای رسیدن به هدف مدنظر خود در سوریه از راهکارهای متفاوتی استفاده کرد. از طرح حضور نیروهای نظامی در سوریه از طریق شورای امنیت تا تهدیدهای جدی به حمله نظامی برای نابودی سلاح های شیمیایی گرفته تا کمک های مالی و تسلیحاتی بسیاری را که در اختیار مخالفان قرار داد نباید نادیده گرفت. آنچه که از نگاه امریکایی دور ماند این بود که در جبهه مخالفان، انسجام برای رویارویی مستقیم با نظام بشار اسد وجود ندارد. فقدان این انسجام به ورود متغیرهای متفاوت به صحنه درگیری های نظامی منجر شد. در جبهه گروه های مسلح مخالف طرف های دیگری وارد معادله شدند. ورود این متغیرها و تعدد جناح بندی ها در جبهه مخالفان به شکل گیری گروه بندی های جدیدی منتهی شد و در نتیجه اندک اندک وضعیت حاکم بر بحران در سوریه از آنچه که مورد انتظار و مدنظر امریکایی ها بود خارج شد و درمقابل این دولت بود که توانست به وضعیت نامطلوب اولیه تا حدودی سامان دهد.

شاید اتخاذ رویکرد دوگانه آن ها در سوریه که در عین کمک به بخشی از مخالفان مسلح اما سخن از راه حل سیاسی به میان می آورند ناشی از همین تردید باشد. واقعیت امر این است که آن ها هیچ گونه طرحی برای سوریه ندارند
۲-نزاع داخلی بین جریانات مسلح مخالف دولت – 
در درون مخالفان مسلح طیف بندی های متعددی وجود دارد. علاوه بر دیدگاه های ایدئولوژیک حاکم بر هریک از جریانات مسلح که از گروه های سلفی تکفیری تا گرایش های معتدل تر، اخوانی ها ، لائیک های غیرمذهبی، کردها، غیر بومی های و غیره را شامل می شود، ارتباط و وابستگی این جریانات به طرف های خارجی منطقه ای و فرامنطقه ای شرایط و وضعیت این گروه ها را پیچیده تر کرده است. این گروه ها به میزان برخورداری از کمک های سیاسی و مالی وتسلیحاتی هر طرف، ناگزیر در چارچوب اولویت ها و سیاست های طرف مذکور اقدام خواهند کرد. در رأس این گروه های تندرو جریان داعش (دولت اسلامی عراق و شام) قرار دارد که خاستگاه آنان عراق واستان الانبار است. این گروه تکفیری نزدیک به القاعده به رهبری ابوبکر البغدادی نیروهای خود را از عراق وارد سوریه می کند. گروه دوم افراطی، جبهه النصره است. این گروه نیز مرتبط با القاعده وشخص ایمن الظواهری است اما با داعش اختلاف سرزمینی دارد. این گروه همان القاعده سوریه محسوب می شود که رهبر آن ابو محمد الجولانی نام دارد. در درون صفوف ارتش آزاد که اصولا باید یک جریان لائیک باشد طیف های مذهبی تندروی وابسته به اخوان المسلمین حضور دارند. بخش عمده ای از این گروه شامل جبهه الاسلامیه مدتی قبل علیه رهبری ارتش آزاد کودتا کرده طی درگیری خونینی سلاح های آنانرا مصادره کرده و به جبهه النصره پیوستند. حزب اتحاد دمکراتیک کرد در شمال شرقی سوریه با داعش و با جبهه النصره درگیر است و اصولا مخالف گروه های اسلام گراست.طرح کردها طرح ملی و قومیتی است. اما بیشترین نزاع بین داعش و جبهه النصره جریان دارد. ایمن ظواهری اخیراً از داعش خواسته به امارت عراق باز گردد ولی این گروه تمرد کرده و در جریان درگیری مجبور به عقب نشینی تا دیرالزور واستان الحسکه در مرز عراق شده است. جبهه النصره می گوید داعشی ها سرزمین های تحت تصرف جبهه را گرفته و با خشونت و تخریب و غارت اموال مردم سوریه طرح خود را پیش می برند. تشتت و تسویه حساب های خونین گروه های معارض دولت آنقدر گسترده هست که فرصت مناسبی را برای نیروهای دولتی فراهم سازد تا امکان باز پس گیری مناطق از دست رفته را بیش از گذشته فراهم ببینند. ارتش سوریه از این شرایط نهایت استفاده را کرده و در مناطق بسیار مهمی همانند القصیر، قلمون و اطراف حمص پیروزهای تعیین کننده ای را به دست آورده است.

یک سال پیش بود که ورود نیروهای افراطی ، تندرو و غیر بومی و جریان های نزدیک به القاعده به داخل سوریه گسترش یافت. با حضور فعال آنها در صحنه میدانی و درگیری با نیروهای وابسته به دولت سوریه ، بدلیل امکانات گسترده، شمار، و آموزش عملا صحنه از کف ارتش آزاد که نوعاً نظامیان جدا شده و بومی هستند خارج شده و در اختیار این گروه ها قرار دارد. در این میان امریکایی ها تلاش کردند با کمک به جریان های مورد نظر خود که ائتلاف ملی و ارتش آزاد سوریه را شامل می شد به نوعی وزنه بازی در صحنه سیاسی و نظامی در جناح مخالفان بشار اسد را به سمت جریان های لائیک که اسلام گراهای افراطی را شامل نمی شود، سنگین تر کنند. البته این تلاش های واشنگتن تاکنون ره به جایی نبرده است. نیروهای افراطی با حمایت و تحریک برخی از نیروهای عربی منطقه و کمک های مستقیم این دولت ها تقویت شده اند. مواضع امریکا و جبهه غرب در قبال این تحولات دچار تردید شده است. بخش های مهمی از گروه هایی که قبلا به آن ها کمک می کردند به افراط گرایان سلفی پیوسته اند. اگر کمک ها را به حالت تعلیق در آورند گروه های نظامی مخالف بیشتر به سمت تندرو ها گرایش پیدا می کنند. تمامی این عوامل دست به دست هم داده تا نگرانی امریکایی ها نسبت به آینده سوریه بیشتر شود. شاید اتخاذ رویکرد دوگانه آن ها در سوریه که در عین کمک به بخشی از مخالفان مسلح اما سخن از راه حل سیاسی به میان می آورند ناشی از همین تردید باشد. واقعیت امر این است که آن ها هیچ گونه طرحی برای سوریه ندارند و این می تواند فرصت بسیار مناسبی برای جمهوری اسلامی ایران باشد تا آگاهانه نقش مؤثر تری را برای پایان این بحران فرسایشی که به ضرر همه طرف های دلسوز و منطقی است ایفا کند.

 محمد ایرانی، سفیر سابق ایران در اردن
https://taghribnews.com/vdcaemn6649nma1.k5k4.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی