روز عاشورا - دهم محرم - فی نفسه با روزهای دیگر فرقی ندارد؛ این حسین بن علی (علیه السّلام) است که به این روز جان میدهد.
اشتراک گذاری :
به گزارش خبرگزاری تقریب(تنا)، مقام معظم رهبری، حضرت آیت الله خامنه ای، در بیانات خود در دیدارهای مختلف با اقشار مردم، ماه محرم را اینگونه تعبیر کرده اند که بخشی از آن در زیر عنوان می شود:
«روزهای سال، به طور طبیعی و به خودی خود همه مثل همند؛ این انسانها هستند، این ارادهها و مجاهدتهاست که یک روزی را از میان روزهای دیگر برمیکشد و آن را مشخص میکند، متمایز میکند، متفاوت میکند و مثل یک پرچمی نگه میدارد تا راهنمای دیگران باشد. روز عاشورا - دهم محرم - فی نفسه با روزهای دیگر فرقی ندارد؛ این حسین بن علی (علیه السّلام) است که به این روز جان میدهد، معنا میدهد، او را تا عرش بالا میبرد؛ این مجاهدتهای یاران حسین بن علی (علیه السّلام) است که به این روز، این خطورت و اهمیت را میبخشد.» (۱۹ دی ۱۳۸۸؛ بیانات مقام معظم رهبری در دیدار مردم قم در سالروز قیام ۱۹ دی)
«امام حسین (علیه الصّلاة و السّلام) برای بیان حقیقت، روشنگری در طول تاریخ، عزیزترین عزیزان خود را برمیدارد میآورد وسط میدان. امام حسین (علیهالسّلام) که میدانست حادثه چه جور تمام خواهد شد؛ زینب را آورد، همسران خود را آورد، فرزندان خود را آورد، برادران عزیز خود را آورد. اینجا هم مسئله، مسئلهی تبلیغ دین است؛ تبلیغ به معنای حقیقی کلمه؛ رساندن پیام، روشن کردن فضا؛ ابعاد مسئلهی تبلیغ را این جوری میشود فهمید که چقدر مهم است. و امام حسین (علیهالسّلام) این کار را انجام میدهد، آن هم با این هزینهی سنگین؛ عیالات خود، همسران خود، عزیزان خود، فرزندان امیرالمؤمنین، زینب کبری، اینها را برمیدارد میآید وسط میدان.» (۲۲ آذر ۱۳۸۸؛ بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با جمعی از طلاب و روحانیون)
«بیان ماجرای عاشورا، فقط بیان یک خاطره نیست. بلکه بیان حادثهای است که دارای ابعاد بیشمار است. پس، یادآوری این خاطره، در حقیقت مقولهای است که میتواند به برکات فراوان و بیشماری منتهی شود. لذا شما ملاحظه میکنید که در زمان ائمّه علیهمالسّلام، قضیه گریستن و گریاندن برای امام حسین علیهالسّلام، برای خود جایی دارد. مبادا کسی خیال کند که در زمینه فکر و منطق و استدلال، دیگر چه جایی برای گریه کردن و این بحثهای قدیمی است! نه! این خیالِ باطل است. عاطفه بهجای خود و منطق و استدلال هم بهجای خود، هر یک سهمی در بنای شخصیّت انسان دارد. در حادثه عاشورای امام حسین (علیهالسّلام)، حتی کسانی مانند «عبداللَّهبنعباس» و «عبداللَّهبن جعفر» که خودشان جزو خاندان بنی هاشم و از همین شجره طیّبهاند، جرأت نمیکنند در مکه یا مدینه بایستند، فریاد بزنند و به نامِ امام حسین علیهالسّلام، شعار بدهند. چنین مبارزهای، غریبانه است و مبارزه غریبانه، سختترینِ مبارزههاست. همه با انسان، دشمن. همه از انسان، رویگردان. در مبارزه امام حسین علیهالسّلام، حتّی برخی از دوستان هم معرضند. چنانکه به یکی از آنها فرمود: «بیا به من کمک کن.» و او به جای کمک، اسبش را برای حضرت فرستاد و گفت: "از اسب من استفاده کن!" » (۱۷ خرداد ۱۳۷۳؛ بیانات مقام معظم رهبری در دیدار جمعی از روحانیون کهگیلویه و بویراحمد)
«صبر امام حسین (علیهالصّلاةوالسّلام)، اسلام را در طول تاریخ تا امروز بیمه کرده است. واقعاً اگر امام حسین (علیهالصّلاةوالسّلام) آن صبر تاریخى را در کربلا و قُبیل کربلا و مقدّماتِ حادثهى عاشورا نمىکردند، بلاشک با گذشت یک قرن، حتّى از نام اسلام هم اثرى نمىماند. اما امام حسین (علیهالصّلاةوالسّلام) به برکت صبر، دین را زنده کردند؛ این صبرِ آسانى نبود. صبر فقط این نیست که انسان را زیر شکنجه بیندازند یا فرزندان انسان را جلوِ انسان شکنجه کنند یا بکشند و انسان ایستادگى کند – البته این مرحلهى مهمى از صبر است – اما از این مهمتر این است که انسان را با وسوسهها و اظهاراتى که علىالظّاهر ممکن است در نظر بعضى منطقى بیاید، از ادامهى این راه باز بدارند؛ همان کارى که با امام حسین (علیهالصّلاةوالسّلام) مىکردند: آقا! شما کجا مىروید؟ خود را در معرض خطر قرار مىدهید؛ خانواده خود را در معرض خطر قرار مىدهید؛ دشمن را جرى مىکنید؛ دست آنها را به خون خود باز مىکنید. هر کس رسید، خواست امام حسین (علیهالصّلاةوالسّلام) را در مقابل این محذور اخلاقى قرار دهد که شما با این اقدام خود، جان عدّهاى را به خطر مىاندازید و دشمن را مسلّط تر مىکنید و اینها را وادار مىکنید تا به خون شما دست بیالایند. این یک نقطهى خیلى مهم و تردیدآور است. این یک جنگ روشن و واضح نیست که آدم بگوید من مىروم تا کشته شوم؛ نه، این محاذیر دنبالش هست. ممکن بود براى امام حسین (علیهالصّلاةوالسّلام) این معنا مطرح باشد یا مطرح کنند که آقا! شما اگر کشته شوید، شیعیان شما را در کوفه قتل عام مىکنند و پدر همه را در مىآورند؛ شما باید زنده بمانید و ملجأ باشید. شما پسر پیغمبرید؛ با حفظ حیات خود، جان عدّهاى را حفظ کنید.» (۲۳ اسفند ۱۳۸۰؛ بیانات مقام معظم رهبری در دیدار اعضاى مجلس خبرگان رهبرى)
«برجستگى وجود اباعبداللَّه (علیهالسّلام) داراى ابعاد است که هر کدام از این ابعاد هم بحث و توضیح و تبیین فراوانى به دنبال دارد؛ ولى اگر دو، سه صفت برجسته را در میان همهى این برجستگیها اسم بیاوریم، یکى از آنها «اخلاص» است؛ یعنى رعایت کردن وظیفهى خدایى و دخالت ندادن منافع شخصى و گروهى و انگیزههاى مادّى در کار. صفت برجستهى دیگر «اعتماد به خدا»ست. ظواهر حکم مىکرد که این شعله در صحراى کربلا خاموش خواهد شد. چطور این را «فرزدقِ» شاعر مىدید؛ اما امام حسین (علیهالسّلام) نمىدید؟! نصیحت کنندگانى که از کوفه مىآمدند، مىدیدند؛ اما حسینبنعلى (علیهالسّلام) که عین اللَّه بود، نمىدید و نمىفهمید؟! ظواهر همین بود؛ ولى اعتماد به خدا حکم مىکرد که علىرغم این ظواهر، یقین کند که حرف حق و سخن درست او غالب خواهد شد. اصل قضیه هم این است که نیّت و هدف انسان تحقّق پیدا کند. اگر هدف تحقّق پیدا کرد، براى انسانِ با اخلاص، شخصِ خود او که مهم نیست. خصوصیت سوم، شناختن «موقع» است. امام حسین (علیهالسّلام) در فهم «موقع» اشتباه نکرد. در قبل از حادثهى کربلا، دهسال امامت و مسؤولیت با او بود. آن حضرت در مدینه مشغول کارهاى دیگرى بود و کار کربلایى نمىکرد؛ اما به مجرّد اینکه فرصت به او اجازه داد که آن کار مهم را انجام دهد، فرصت را شناخت و آن را چسبید؛ موقع را شناخت و آن را از دست نداد.» (۲ آذر ۱۳۷۷؛ بیانات مقام معظم رهبری در دیدار گروه کثیرى از پاسداران و بسیجیان به مناسبت میلاد امام حسین(ع) و روز پاسدار)