به گزارش
خبرگزاری تقریب و به نقل از خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)،کتاب «مدیریت توحش» تألیف ابوبکر ناجی با ترجمه مشترک لادن احمدیانهروی و سوده منصوری به بررسی نظرات تفکرات بنیادگرایی اسلامی ناجی میپردازد.
کتاب «مدیریت توحش» را میتوان «مانیفست» گروه تروریستی داعش بهشمار آورد. «ابوبکر ناجی»، استراتژیست برجسته القاعده در سال ۲۰۰۴ این کتاب را نوشت و به چاپ رساند. این اثر که در ابتدا جزوهای درون سازمانی به شمار میآمد، نشاندهنده چرخش ذهنی ـ ایدئولوژیک و به تبع آن چرخش استراتژیک گروهی از مبارزان است که از القاعده منشعب شدهاند. مدیریت توحش، اگرچه سرآغاز دور جدیدی از تفکر بنیادگرایی اسلامی است و با اسلاف خود تمایزهایی دارد اما هنوز شباهتهای خویش را با آن حفظ کرده است.
ایدههایی که ابوبکر ناجی در جزوه مدیریت توحش ارائه میکند تا حدی همانهایی است که در رهبری ابومصعب الزرقاوی به صورت خام، پراکنده و فاقد انسجام تبلور یافته است. ایدههایی که رفت تا کمتر از یک دهه بعد در رهبری ابوبکر بغدای به پختگی رسیده و در عملکرد سازمانی داعش (دولت اسلامی شام و عراق) به تمامی به اجرا گذاشته شود. لذا میتوان ادعا کرد که مدیریت توحش، صورتبندی ایدئولوژیک گروهی است که امروز مسبب بیشترین ناآرامیها، ترس و وحشت، کشتار و آوارگی مردم بیگناه سوریه و عراق است؛ گروهی که البته هرگاه امکانش را بیابد از آتش افروختن در دیگر نقاط جهان غفلت نمیکند.
کتاب «مدیریت توحش»، در مباحث ابتدایی خود، دنیایی را به تصویر میکشد که در سیطره ابرقدرتها (آمریکا و روسیه) قرار گرفته است؛ ابرقدرتهایی که توان خود را از نیروهای نظامی جبار و فریب رسانهای اخذ کردهاند.
ناجی، در سراسر اثر خود، برای نشان دادن حقانیت کلام خود به ذکر نمونهها و الگوهایی از صدراسلام روی میآورد و در این میان، حتی از جعل روایت نیز ابایی ندارد. وی در نخستین فصل کتاب خود، از جنبشهای متعددی یاد میکند که مدیریت توحش را مبنای حرکت خود قرار دادهاند؛ از مربع سنی در هند، پاکستان، کشمیر و افغانستان گرفته تا جنبشهایی چون حماس و جهاد اسلامی در فلسطین امروز و حتی جنبشهای چپ در آمریکای مرکزی و جنوبی که به زعم نویسنده «در بعضی مناطق فرآیندهایی برای مدیریت توحش ابداع کردند... اما بر مبنای اصول کثیفشان این مناطق را مدیریت میکنند».
سومین فصل از کتاب مدیریت توحش به مسأله رهبری و مدیریت، اختصاص دارد. او این مبحث را با این شعار آغاز میکند: «هر رهبری مدیر است و هر مدیری رهبر نیست.» چرا که به زعم وی، «مدیر فردی از درون جنبش یا گروه است که در هنر مدیریت چیرهدست است ... بیآنکه اسرار حساس را بداند. در مقابل رهبر باید محل اعتماد کامل جنبش باشد؛ کسی که حرکتها و اسرار جنبش، نزدش محفوظ است».
مدیریت توحش در چهارمین فصل خود به سراغ مهمترین مشکلات و موانعی میرود که جنبش جهاد اسلامی با آن روبهروست و راههای مقابله با آنان را بررسی میکند. نخستین مسئلهای که ناجی به آن میپردازد، کاهش تعداد نیروهای مؤمن است. پس از آن وی بر مشکل کمبود کادر اداری در مناطق تحت مدیریت توحش انگشت مینهد و سپس از مشکل وفاداریهای سابق نیروهای اداری پرده برمیدارد. همچنین وی از مشکل جاسوسی و نفوذ هم به عنوان یکی دیگر از موانع پیشرو یاد میکند و بر این باور است که پیروی از قاعده «خشونت» به بحث چگونگی تعامل با جاسوسها مرتبط است و اگر با مدرک، جاسوس بودن فردی اثبات شود، باید با او چنان رفتار کرد که درس عبرتی برای دیگران شود.
در فصل پنجم کتاب، نویسنده سراغ شبهاتی میرود که ممکن است افراد در مسیر جهاد مطرح کنند و در پی پاسخ به این پرسش برمیآید که آیا راه حل دیگری، آسانتر از این راه سخت و خونریز وجود دارد؟ به زعم وی «اولاً درباره سایر راهحلها کافی است تا آن را به ذهن بیارویم تا عقل، حکم به فساد آن دهد، چرا که بسیاری از جزئیات آنها در تضاد با فرامین شرعی است. در حالی که کسی نمیتواند دلیلی شرعی ـ که شایسته تأمل و دقت نظر باشد ـ علیه راه حل جهادی ایدهآل عرضه دارد.»
کتاب «مدیریت توحش» تألیف ابوبکر ناجی ترجمه مشترک لادن احمدیانهروی و سوده منصوری در 273 صفحه، شمارگان 300 نسخه از سوی انتشارات پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات به چاپ رسید.
نقد استدلال تکفیری ها و داعشی ها براولویت کشتن مسلمانان
یکی از مهمترین شبهات بین المللی معاصر، استدلال جریان های تکفیری و فتنه انگیز برای مسلمان کشی و قتل عام شیعیان و اهل سنت کشورها با ادعای (اولویت جهاد با دشمن قریب) و استناد به آیه شریفه ۱۲۳ سوره توبه است. پاسخ علمی به این شبهه بر اساس مبانی دینی اسلام و جوامع روایی اهل سنت توسط معاونت بین الملل حوزههای علمیه به صورت یک سؤال و جواب تدوین شده است که درادامه می آید:
*سوال:
جریانهای منحرف تکفیری با هدف سوق دادن جوانان مؤمن و مجاهد اهل سنت کشورهای جهان، بهسوی مبارزه با برادران مسلمانشان اعم از شیعیان و اهل سنت غیر وهابی، راه انداخته و با استدلال به آیهای از قرآن کریم زمینه چرخش رویکرد جهاد برضد رژیم صهیونیستی و آمریکا را به جهاد برضد شیعه و ایران اسلامی و اهل سنت ضد صهیونیسم تبدیل کردهاند. این گروه در پاسخ به این سوال که چرا برای کمک به مردم غزه نرفته و در مقابل اسرائیل نجنگیدند؟ گفتهاند که: «الجواب الاکبر في القرآن الکريم، حين يتکلم الله تعالي عن العدو القريب و هم المنافقون في أغلب آيات القرآن الکريم، لانهم أشد خطرا من الکافرين الاصليين والجواب عند أبی بکر الصدیق حین قدم قتال المرتدین علی فتح القدس التی فتحها بعده عمر بن الخطاب»؛ به این معنا که پاسخ این سؤال را خداوند در قرآن کریم داده است آنجا که خداوند از دشمن نزدیک سخن گفته و آنان در بیشتر آیات قرآن کریم منافقان هستند که خطر آنها از کافران اصلی شدیدتر است. همچنین جواب این سوال در عملکرد ابوبکر صدیق است، هنگامی که جنگ با مرتدان را بر فتح قدس مقدم کرد که بعد از او توسط عمر بن خطاب فتح شد.
«العدو القریب» و «العدو البعید» در اندیشۀ تکفیریون
تکفیریون بر اساس آیه قرآن که می فرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ قَاتِلُواْ الَّذِينَ يَلُونَكُم مِّنَ الْكُفَّارِ وَلِيَجِدُواْ فِيكُمْ غِلْظَةً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ»؛ می گویند: کفّار بر دو قسم هستند؛ گروهی از کافران، غیر مسلمانان و در فاصله دور جغرافیایی هستند و گروه دیگر مسلمان نمایان داخل کشورهای اسلامی هستند که به خاطر برخی از عقاید شرک¬آلود و کفرآمیز از کافران گروه اول بدترند و این آیه بیان می کند که ابتدا باید با این کافران مسلمان نما جنگید؛ چون آیه یاد شده تأکید دارد که ابتدا باید با دشمنان و کافرانی که به شما نزدیک هستند جهاد کرد (يَلُونَكُم مِّنَ الْكُفَّارِ: کافران نزدیک و مجاور) و سپس سراغ کافران دیگر رفت. لذا اول باید با مسلمانان مشرک جنگید و یهود و نصاری به ویژه اسرائیل و امریکا در اولویت بعدی هستند.
بنابراین تکفیریون اصطلاحاتی دارند تحت عنوان: «العدو القریب» و «العدو البعید» به معنای «دشمن نزدیک» و «دشمن دور». تکفیری ها بیشترین دشمنیشان با شیعه و سنیهای سنتی است. آنها تشیع را یک نوع دین بدلی تلقی می کنند و هر کسی را که اندیشه های شیعی داشته باشد، تکفیر می کنند. آن ها علاوه بر این که با شیعه مخالف هستند با اهل سنت سنتی هم به دو دلیل مخالف هستند: ادعایشان این است آنها کسانی هستند که به حکومت ظالمان نظیر حکومت عربستان و یا کشورهای غربی تن میدهند و سلطۀ آنها را میپذیرند یا اینکه بیشتر دنبال دموکراتیزه کردن اسلام هستند و از مسایلی نظیر رأی و علم جدید و دولت ملی صحبت میکنند. بنابراین آنها هم شیعه و هم اکثریت اهل سنت را تکفیر میکنند.
* پاسخ: در پاسخ به این ادعا میتوان گفت:
1. آنچه در متن آیه (123 سوره توبه) مطرح شده، جنگ با «کفار» نزدیک است اما مسلمانان و حتی منافقان نزدیک در زمره «کفار» نیستند تا مصداق«کافرنزدیک» باشد و جنگ با آنان اولویت داشته باشد. مفسران در تفسیر آیه یاد شده با ذکر شأن نزول آن مطالبی بیان داشته و از آن نتیجه گرفتهاند که در جنگ با کفار باید توجه مسلمانان به کافران نزدیک متمرکز باشد و با تمرکز به کفار دورتر، از کفار نزدیک غافل نشده و جنگ را به صورت تدریجی با کفار نزدیک به سوی کفار دورتر ادامه دهند. و نیز در تفسیر «التسهیل» گفته شده که این آیه در جنگ های رسول خدا (ص) اشاره به جنگیدن با رومیان در شام اشاره دارد. فخررازی صاحب تفسیر کبیر می نویسد: هنگامی که خداوند دستور جنگ با مشرکان را صادر نمود، با این آیه شریفه مسلمانان را به راه درست جنگیدن ارشاد فرمود که از نزدیک آغاز کنند و به تدریج به مناطق دورتر منتقل شوند. در روایات اسلامی آمده که مراد از دشمنان نزدیک یهودیان اطراف مدینه هستند که شامل بنی قریظه و بنی نضیر و خیبر می باشد.
2. در قرآن کریم حتی در یک مورد «منافقان» به عنوان مصداقی برای « دشمن نزدیک » معرفی نشده اند. این درحالیست که منافقان در میان مسلمانان زندگی می کردند و در فرصت های مختلف سعی در توطئه و اختلال در جامعه مسلمین را داشتند. بنابراین گرچه برخی از گروه های تکفیری و تندرو شیعیان و پیروان مکتب اهل بیت و برخی از گروه های اهل سنت را متهم به نفاق می کنند؛ با این حال نمی توان براساس قرآن کریم این گروه ها را «کافر قریب» نامیده و جواز جهاد و کشتار آنها را صادر نمود و کشتار این مسلمانان توسط داعش هیچ ارتباطی به این آیه شریفه ندارد.
3. علی رغم آن که در زمان حیات پیامبر اکرم (ص) تعداد منافقان زیاد بوده و در قرآن کریم سوره ای با نام «منافقون» نازل شد و در آن منافقان مورد سرزنش قرار گرفته اند؛ ولی پیامبر اسلام هرگز با منافقان نجنگیدند و جنگ با منافقان جزو سیرة آن حضرت نبوده است، بلکه سیرة نبوی نسبت به منافقان ارشاد و افشاءِ توطئه ها بوده است. بنابراین گرچه مسلمانان غیر وهابی از نظر داعش منافق شمرده شوند، جنگ و کشتار آنان هیچ مشروعیت و استناد به سیره نبوی ندارد.
4. بر خلاف نظر گروه تکفیری داعش، خداوند در سوره توبه جهاد با کفار را بر جهاد با منافقان مقدم کرده است. آن جا که در سوره توبه میفرماید: «يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ»؛ ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن، و بر آنها سخت بگیر! جایگاهشان جهنم است و چه بد سرنوشتی دارند. در این آیه خداوند به صراحت جهاد با کفار را بر جهاد بر منافقان از حیث رتبه مقدم کرده است؛ در حالی که دیدگاه داعش بر خلاف آیه یاد شده است.
5. درحالی که خداوند در قرآن کریم بارها واژه (قتال) را در تعامل با کافران به کار برده است، نسبت به مسلمانان منحرف و منافق حتی یک مورد واژه قتال استفاده نشده است. فقط یک بار واژه «جهاد« برای منافقان بکار برده شده است که تمام مفسران اتفاق نظر دارند براینکه مقصود «مواجهه فرهنگی و تبلیغی» است نه جنگ نظامی.
مفسران مسلمان، بر این امر اتفاق دارند که جنگ با منافقان در دین اسلام تشریع نشده است و در ذیل آیه «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ جاهِدِ الْكُفَّارَ وَ الْمُنافِقِينَ وَ اغْلُظْ عَلَيْهِمْ» گفتهاند که گرچه از ظاهر آن وجوب جهاد با منافقان به دست میآید اما از عملکرد و سنت پیامبر در جنگ نکردن با منافقان کشف می کنیم که مقصود جهاد غیرنظامی است، بنابراین باید جهاد در این آیه بر جهاد لسانی و امثال آن حمل شود. طبری در تفسیر «جامع البیان فی تأویل القرآن» روایات متعددی در این زمینه نقل کرده است مثلاً: « از ابن عباس نقل شده است که جهاد با کفار بوسیله شمشیر است و جهاد با منافقان بوسیله زبان و عدم خوش رفتاری با آنان. همچنین از ابن عباس نقل شده است که جهاد با کفار با جنگ است و جهاد با منافقان این است که با آنها با تندی صحبت کنیم.
بنابراین، آیات شریفه «سوره توبه» هیچ مسلمانی را به سوی جنگ با مسلمانان-که اختلافهایی با یکدیگر دارند و احیاناً از نگاه یکدیگر منافق شمرده می شوند - دستور نداده است، بلکه آیه مربوط به آن دسته از کفار رسمی است که از سوی آنها بخاطر نزدیک بودنشان به جامعه اسلامی خطری متوجه حکومت اسلامی است.
6. نزدیک ترین گروه کافر به امت اسلامی در عصر حاضر صهیونیست ها و یهودیان هستند که سرزمین مسلمانان را در وسط کشورهای اسلامی (فلسطین، اردن، مصر، سوریه، لبنان) اشغال نمودهاند. آیا طبق آیه کریمه مورد استناد این گروه ( قَاتِلُواْ الَّذِينَ يَلُونَكُم مِّنَ الْكُفَّارِ) جنگ با صهیونیست ها و یهودیان غاصب واجب و در اولویت نیست؟ آیا بسیج این همه نیروی جوان و پُرانرژی و انقلابی از سراسر کشورهای اسلامی و غیر اسلامی- که خشم شان را از جنایت صهیونیست ها، آنان را تبدیل به بمبهای آماده انفجار برضد اسرائیل غاصب کرده است- بسوی برادرکشی در کشورهای اسلامی دقیقاً خواستۀ اسرائیل غاصب و آمریکای جنایتکار نیست؟! در چنین جنگ و نزاع داخلی جوانان مؤمن و غیور انقلابی هر دو گروه از مسلمانان کشته میشوند و کفار و دشمنان اسلام به ویژه صهیونیست ها از خطر تهاجم هردو راحت می مانند. آیا خداوند رحمان همین خطر بزرگ و آفت عظیم برادر کشی و از بین رفتن توان امت اسلامی را بر اثر تنازع داخلی پیش بینی نفرموده و با نهی وحیانی خویش که فرمود: (لَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ) حرمت این نزاع را برای این چنین روزی به ما اعلام نکرده است؟!
7. قرآن كريم از كافر انگاشتن کسانی كه اظهار مسلمانی نموده پرهیز داشته و میفرماید: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا ضَرَبْتُمْ فِى سَبِيلِ اللَّهِ فَتَبَيَّنُوا وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقى إِلَيْكُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِناً تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَياهِ الدُّنْيا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغانِمُ كَثِيرَهٌ كَذلِكَ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَتَبَيَّنُوا إِنَّ اللَّهَ كانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيراً»؛ ای کسانی که ایمان آورده اید! هنگامی که در راه خدا گام بر می دارید (و به سفری برای جهاد میروید)، تحقیق کنید! و بخاطر اینکه سرمایه ناپایدار دنیا (و غنایمی) به دست آورید، به کسی که اظهار صلح و اسلام میکند نگویید: «مسلمان نیستی» زیرا غنیمتهای فراوانی (برای شما) نزد خداست. شما قبلاً چنین بودید و خداوند بر شما منّت نهاد (و هدایت شدید). (پس، به شکرانه این نعمت بزرگ) تحقیق کنید! خداوند به آنچه انجام میدهید آگاه است. در شأن نزول آيه یاد شده بنابر نقل کتب تفسیری آمده است: پيامبر اكرم(ص) دستهاى از ياران خود را به فرماندهى «اسامه بن زيد» براى جنگ با «بنى ضمره» فرستادند. اسامه به اسلام آوردن یکی از اهالی این قبیله توجّهى ننمود و وى را به قتل رسانید. همراهان اسامه ماجرا را به پيامبر اکرم (ص) گزارش دادند و گفتند: اى رسول خدا! نديدى كه اسامه چگونه مردى را كه مىگفت: «لا إله إلا الله محمّد رسول الله» به قتل رسانید! پيامبر(ص) وقتى اين گزارش را شنيدند خطاب به اسامه فرمود: با «لا إله إلا الله»، چه كردى؟! اسامه گفت: اى رسول خدا! آن مرد تنها براى اين شهادتين گفت كه جان خويش را حفظ كند!. پيامبر(ص) فرمود: آيا تو دلش را شكافتى و از درونش آگاهى يافتى؟! در اين هنگام آيه یادشده نازل شد و اسامه سوگند ياد كرد كه ديگر هرگز با كسى كه شهادتين را بر زبان مىراند نجنگد.
از اینرو نسبت دادن نفاق به مسلمانان اعم از اهل سنت و شیعیانی که گروه تکفیری داعش آنها را کافران و منافقان داخلی مینامند، کاملاً بی اساس و نقض این دستور قرآنی است؛ زیرا معنای نفاق، اظهار اسلام و پنهان داشتن کفر است در حالی که اهل سنت مخالف داعش و نیز شیعه امامیه شهادتین را به زبان آورده و از صمیم قلب به آن ایمان داشته و به تمام ضروریات دین اسلام مؤمن و به آنها با قلب و عمل پایبند هستند و با کمال صراحت و شجاعت عقاید خود را در کتاب های گوناگون اعم از تفسیر، فقه و اعتقادات ثبت نموده و با یقین و استدلال محکم معتقد به توسل، شفاعت، زیارت و تبرک به مقدسات واقعی اسلام بوده و هیچگاه در بیان این عقاید حتی پای پنهان کاری و تقیه را هم به میان نیاورده و با صدای بلند وهابیان را دعوت به مناظره میکنند.
8. تعریف مسلمان و کافر را باید از احادیث رسول خدا (ص) بشناسیم. پیامبر (ص) می فرماید: آیا میدانید ایمان به خدای یگانه چیست؟ گفتند: خدا و رسولش عالم ترند. فرمود: شهادت به اینکه خدایی جز خدای یگانه وجود ندارد و اینکه محمد فرستاده خداست و نیز شهادت به اقامه نماز و اعطای زکات و روزه ماه رمضان و خمس کسب و اموال. روایت یاد شده به صراحت دلالت دارد که هر شخصی به یگانگی خدا و رسالت پیامبر(ص) و اقامه نماز و اعطای زکات، روزه خمس اقدام کند مسلمان است. و کاملاً بدیهی است که تمامی اهل سنت مخالف داعش و نیز شیعیان و پیروان مکتب اهل بیت: نیز این گونه اند و به اصول و ارکان اسلام ایمان و اعتقاد دارند.
9. با نگاهی به نخستین صفحات کتاب های روائی مانند: صحیح بخاری و صحیح مسلم با این روایت مواجه میشویم که پیامبر اکرم(ص) از جنگ با مسلمانان نهی فرمودند و به همین اندازه که گروههای مسلمان اظهار شهادتین کرده و نماز و روزه و زکات را اداء کنند اکتفا نموده است و عنوان مسلمان بر آنها مطابقت می کند. ایشان میفرماید: مأمور شدم با مردم بجنگم تا آنکه گواهی دهند که معبودی به حق جز خدای یکتا نیست و محمد پیامبر خداست و نماز برپا دارند و زکات بدهند. پس اگر اینها را انجام دادند خون ها و اموالشان مگر به حق اسلام محفوظ است و حساب آنها با خداست.
در روایت دیگری بخاری از طریق انس بن مالک نقل نموده که پیامبر اکرم (ص) فرمودند: كسى كه مانند ما نماز بخواند و به طرف قبله بايستد و از گوشت ذبح شده ما بخورد پس او مسلمان است و در پناه خدا و رسول است، عهد خدا را درباره او نشكنيد. اين روايات و روایات مشابه دیگر، همگی بیانگر آنند كه نمىتوان كسى را كه شهادتين بر زبان جاری کرد كافر يا مشرك قلمداد نمود و به اين بهانه جان و مال او را حلال شمرد؛ بلکه با گفتن شهادتین احکام ظاهری اسلام بر او مترتب میگردد.
10. در شریعت اسلام حتی کفار هم تا وقتی محارب نشده و به پیکار بر ضد اسلام و اخراج پیامبر (ص) اقدام ننموده اند در امنیت اند و جهاد با آنان مشروع نیست و با دقت در سوره توبه به دست می آید که سیاق عمومی آیات این سوره، از مشرکانی که با اهل اسلام به ناحق، بنای دشمنی و جنگ گذاشتند، و به تعبیر دیگر محارب هستند، سخن میگوید و نه گروه های دیگر. « أَلاَ تُقَاتِلُونَ قَوْمًا نَّكَثُواْ أَيْمَانَهُمْ وَهَمُّواْ بِإِخْرَاجِ الرَّسُولِ وَهُم بَدَؤُوكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ أَتَخْشَوْنَهُمْ فَاللّهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَوْهُ إِن كُنتُم مُّؤُمِنِينَ»؛ آیا با گروهی که پیمان های خود را شکستند، و تصمیم به اخراج پیامبر(ص) گرفتند ، پیکار نمی کنید؟! درحالی که آنها نخستین بار (پیکار با شما را) آغاز کردند آیا از آنها میترسید؟! با اینکه خداوند سزاوارتر است که از او بترسید، اگر مؤمن هستید!. سپس در آیه بعد دستور به جنگ با طغیانگران از کفار را میدهد؛ زیرا جنگ با آنها موجب در امان ماندن و آرامش مؤمنان از آزار و اذیت کفار خواهد شد.
بنابراین سیاق آیات قتال سوره توبه مخصوص کفار طغیانگر و متجاوز است، اما کافران و حتی مشرکانی که در حال جنگ با مسلمانان نیستند و به زندگی خود مشغول و در حال صلح با مسلمانان اند قرآن کریم اجازه جنگ و کشتار آنان را نداده است. «الا الذین عاهدتم من المشرکین ...». خطای بزرگی که گروه داعش در فهم این آیات قرآن مرتکب شده است عدم تفکیک بین دو گروه آیات است و خیال کرده اند که طبق قرآن با هرکسی که کافرش می دانیم باید جنگید و این خطائی است که قرآن آن را مردود دانسته، چنان که در آیات دیگر قرآن بیان شده است، «وَقَاتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلاَ تَعْتَدُواْ إِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبِّ الْمُعْتَدِينَ» و در راه خدا، با کسانی که با شما میجنگند، نبرد کنید! و از حدّ تجاوز نکنید، که خدا تعدّی کنندگان را دوست نمی دارد.
11. از سنتهای پیامبر اکرم (ص) در جنگها این بود که حتی در جنگ با کفار و متجاوزان فقط به جنگ و قتل جنگجویان تجاوزگر اکتفا میکرد و هیچ گاه متعرض دیگر شهروندان عادی آنان نمی شد. پیامبر اکرم (ص) هنگامی که «عبد الرحمان بن عوف» را در سال ششم هجرت برای جنگ با قبیله کلب فرستاد؛ توصیه فرمود: «با کسانی که به خدا کفر میورزند، نبرد کنید ولی افراط نکنید، حیله گری نکنید، و هیچ بچه ای را نکشید، و هنگامی که با دشمن مشرک برخورد کردید، آنان را به سه خصلت دعوت کنید. پس هر کدام شما را اجابت کردند، از آنها بپذیرید و دست از آنان بردارید. سپس آنان را به اسلام دعوت کنید. پس اگر شما را اجابت کردند، از آنان بپذیرید و آنها را رها کنید.
همچنین خلیفه اول «ابوبکر» به فرمانده سپاهش دستور داد که: « خیانت نکنید، افراط نکنید، بچه کوچک را نکشید، پیرمردها را نکشید، و هیچ نخلی را نبرید و نسوزانید». خلیفه دوم «عمر بن خطاب» نیز هنگامی که سپاهیانش را برای جنگ میفرستد به آنان چنین توصیه کرد: «در راه خدا با کسانی که کفر میورزند بجنگید و افراط نکنید ... و هیچ پیرمرد و زن و بچه ای را نکشید». اکنون باید دید اعمال گروه افراطی و تکفیری داعش را مانند کشتن زنان، پیر مردان و کودکان و مردمی که در خانه خود نشسته و هرگز اقدام به درگیری مسلحانه نکرده اند با توصیههای پیامبراکرم (ص) و خلفای اهل سنت سازگاری دارد؟!
12. استدلال داعشیها به عملکرد «ابوبکر» مبنی بر جنگ با مرتدان نیز بسیار سست است؛ زیرا همانطور که تکفیریها نیز تصریح کرده اند، ابوبکر با کسانی جنگید که میگفت آنان مرتد شده و دین اسلام را رها کرده و دین دیگری برگزیدهاند، نه با نمازگزاران یا منافقان مدینه. خلیفه اول با کسانی جنگیده است که خود مدعی نبوت بوده اند. حتی کسانی مثل مسیلمه، اسود و طلیحه هیچ گاه مسلمان نشدند که بگوییم مرتد شده اند. آنها در زمان رسول خدا قائل به مشارکت در نبوت رسول اکرم (ص) بودند که خود آن حضرت در اواخر عمر گروهی را برای جنگیدن با آنان فرستاده؛ زیرا مهمترین خطر برای مسلمانان به حساب می آمدند. اگر استدلال آنها درست باشد، ابوبکر قبل از جنگیدن با مسیلمه و طلیحه که «کافر» بودند، باید به جنگ منافقان مدینه میرفت. بدون شک این منافقان پس از رحلت پیامبر (ص) وجود داشتند و تعدادشان نسبت به قبل افزایش پیدا کرده بود. اما ابوبکر به جای شناسایی و کشتن آنان به جنگ مرتدان رفت. حتی در جنگی که با مانعین زکات کرد با این استدلال بود که ابتدا به او خبر داده بودند که این گروه از مرتدان هستند و از دین حضرت محمد (ص) برگشته اند و اگر چنین گزارشی به وی نمی رسید، با آنها نمیجنگید.
13. داعشی ها و تکفیری ها و وهابیون باید بدانند که مسلمانان پیرو دیگر مذاهب اعم از شافعی ها، حنفی ها، مالکی ها، حنبلی ها و شیعیان نه کافرند و نه منافق، زیرا همه آنها با صراحت شهادتین را بر زبان می رانند و از عمق قلب به مضمون آن و وحیانی بودن قرآن و مبدأ و معاد اعتقاد صادقانه داشته و فرائض شریعت اسلامی را مانند نماز، روزه، خمس، زکات، حج، ... را بجا می آورند.
اختلاف نظر آنان با وهابیت در مشروعیت چند عمل فقهی مانند زیارت پیامبر گرامی (ص) و توسل و شفاعت انبیاء و اولیاء الهی فقط اختلاف در فهم نصوص دینی و اختلاف اجتهادی است که اگر بر فرض همه این مذاهب در این موضوعات دچار خطا شده باشند موجب کفر نمی شود. برهمین اساس جنگ بین مذاهب و فرق اسلامی به دلیل اختلافات عقیدتی و فقهی جایز نیست و حرام شرعی می باشد. و بر اساس این قاعده کلی است که همه فقهاء اسلام درباره اختلافات اجتهادی که می گویند: «للمجتهد المصیب اجران و للمخطئ اجر واحد». اگر به نظر «وهابیها» جرم «شافعیها» تقلید از «امام شافعی» و جرم «حنفیها» تقلید از «امام ابوحنیفه» و جرم «مالکیها» تقلید از «امام مالک» و جرم شیعیان تقلید از امام جعفرصادق در مسائل اختلافی باشد، این جرم مجوز قتل و تهمت کفر نیست، بلکه باید ضمن احترام به جان و مال و عرض یکدیگر به گفتمان علمی برای تبیین معارف و اقعی شریعت اسلام پرداخت.
نتیجه: بر اساس آیات شریفه قرآن کریم که ارائه شد، کشتار بی رحمانه مسلمانان اعم از سنی و شیعه توسط داعش، هیچ مشروعیت دینی و مبنای قرآنی ندارد، چنانکه منظور از کافران نزدیک در آیه شریفه 123 سوره توبه، کسانی هستند که دین اسلام را قبول نداشته و با مسلمانان قصد جنگ داشته و در بین مسلمانان هستند که اکنون مصداق بارز آن صهیونیست ها و یهودیان متجاوز در فلسطین هستند. اما مسلمانان شیعه و سنی غیر وهابی، ابداً مصداق کافر نبوده بلکه کسانی که اقدام به کشتن این مسلمانان بیگناه میکنند مصداق این آیه میباشند: «وَمَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُتَعَمِّدًا فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِيهَا وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَابًا عَظِيمًا».