تاریخ انتشار۷ شهريور ۱۳۸۹ ساعت ۱۵:۴۳
کد مطلب : 24612

پايگاههاى نظامى نظارتى آمريكا در افغانستان

"پنتاگون" وزارت دفاع آمريكا بودجه اى معادل يك ميليارد وسيصد مليون دلار را براى تجهيز سه پايگاه نظامى در افغانستان تصويب كرده است. به اين ترتيب اين بودجه براى تصويب نهائى به سناى آمريكا فرستاده مى شود ودر پى آن پنتاگون مجاز خواهد شد كه از اين اعتبار در افغانستان استفاده كند. سه پايگاه مورد نظر وزارت دفاع آمريكا در افغانستان عبارتند از پايگاه "شيندند" در منطقه هرات، پايگاه "مزار شريف" در شهر مزار شريف وپايگاه "هلمند" در ولايت هلمند.
پايگاههاى نظامى نظارتى آمريكا در افغانستان
پايگاه "شيندند" بوسيله روس ها در زمان اشغال افغانستان ساخته شد و بعد از پايگاه "بگرام" در شمال كابل، كه هم اكنون مقر اصلى فرماندهى نيروهاى آمريكايى مستقر در افغانستان است، دومين پايگاه مهم در اين كشور واقع در غرب و در نزديكى مرزهاى شرقى ايران است. البته هم اكنون ارتش آمريكا چند پايگاه فعال در اختيار دارد و بنظر مى رسد كه احداث و تجهيز پايگاههاى بيشترى را در دستور كار قرار داشته باشد. بعضى از منابع خبرى، پايگاهى در قندهار و پايگاه ديگرى در گرديز را قبلاً گزارش كرده بودند كه ارتش آمريكا در صدد تجهيز آنها با امكانات مدرن نظامى ومخابراتى برآمده است. 

نگاهى گذرا به مناطقى كه ارتش آمريكا در نظر دارد پايگاه نظامى احداث كند ويا پايگاههاى قديمى را بازسازى ومدرن سازد بخوبى نشان ميدهد كه اولاً آمريكا قصد دارد براى طولانى مدت در افغانستان باقى بماند و ثانياً اهدافى فراتر از افغانستان را مدّ نظر دارد. از پنج پايگاه موجود ونحوه پراكندگى آنها روشن مى شود كه آمريكا افغانستان را محلى مى داند كه از آن جا اهداف استراتژيك آمريكا پى گيرى شود. باين ترتيب مى توان گفت كه افغانستان در آينده اى قابل پيش بينى با خروج نظامى آمريكا روبرو نخواهد بود. موضوعى كه اخيراً ژنرال "پترائوس" فرمانده نظامى آمريكا در افغانستان با صراحت بيشترى نسبت به گذشته آنرا مورد تأييد قرار داده است. اين به رغم آن است كه "اوباما" رئيس جمهورى آمريكا زمان خروج ويا لااقل زمان آغاز به خروج نظاميان آمريكائى از افغانستان را براى سال ۲۰۱۱ م پيش بينى كرده است. 

در عين حال در روزهاى اخير تحولات ديگرى در ارتباط با افغانستان روى داده  كه نوعى نگرانى از آينده ثبات و صلح در اين كشور را افزايش داده است. طرح ژنرال "پترائوس" براى مسلح كردن شبه نظاميان در روستاها و واگذارى امنيت در ظاهر به خود مردم روستاها، وارد مرحله تازه اى شده است و مخالفت هاى دولت مركزى و شخص "حامد كرزاى" رئيس جمهورى افغانستان بجائى نرسيده است. دولت كابل نگران تجزيه قدرت ملّى و ظهور قدرت هاى محلى در گوشه وكنار كشور در سايه حمايت هاى تسليحاتى و مالى فرماندهان نظامى آمريكا و ناتو است، اتفاقى كه در حال وقوع است و در بلند مدت خطرات جدى را مى تواند متوجه امنيت ملّى افغانستان سازد. 

با توجه به اين گونه نگرانى ها تأسيس پايگاه نظامى و تجهيز آنها از دو زاويه قابل بررسى است:
۱- پى آمد هاى داخلى آن براى قدرت ملّى در افغانستان
۲- پى آمدهاى منطقه اى آن براى همسايگان افغانستان
هرگاه حضور نظامى بلند مدت آمريكا را از زاويه پى آمدهاى داخلى آن براى افغانستان در نظر بگيريم مى توان گفت كه آمريكا در نظر ندارد جنگ در افغانستان را به اين زودى ها پايان دهد و زمانى كه تصميم به پايان جنگ بگيرد آنرا مطابق منافع استراتژيك خود به گونه اى تمام خواهد كرد كه اهداف بلند مدتش قابل حصول شود. 

بنابراين قابل تصور است كه حتى اگر جنگ در افغانستان به گونه اى پايان هم بيابد افغانستان ديگر قادر نخواهد بود استقلال عمل ملى خود را در سطح مورد انتظار داشته باشد. ارتش آمريكا در واقع در نظر دارد تغيير تاكتيك بدهد و از جنگ مستقيم با طالبان و القاعده خود را كنار بكشد و اين مسئوليت را اگر ارتش افغانستان قادر به ايفاى آن نباشد با مسلح كردن روستاها در قالب نوعى جنگ پيچيده تر داخلى تأمين كند و خود در پايگاههاى امن تر به مديريت بحران بپردازد. منتها آنچه كه براى افغانستان عواقب منفى خواهد داشت ظهور قدرت هاى محلى متنوع و خارج از كنترل و اراده دولت مركزى خواهد بود.
در بدبينانه ترين برداشت حتى قابل تصور است كه چنين طرحى سرانجام به تسلط عملى طالبان بر بخش هاى پشتون نشين و جنگ سالاران در بخش هاى مركزى وشمالى منتهى گردد. امرى كه احتمال تجزيه عملى كشور افغانستان را ممكن است در پى داشته باشد. 

در بعد پى آمدهاى منطقه اى احداث وتجهيز پايگاههاى نظامى آمريكا در افغانستان به پراكندگى جغرافيائى ومحل استقرار پايگاههاى نظامى آمريكا بايد با دقت توجه كرد. پايگاه "مزار شريف" در نزديكى مرزهاى افغانستان و كشورهاى آسياى مركزى است. پايگاه "شيندند" و پايگاه "هلمند" در فاصله كمى با جمهورى اسلامى ايران است. پايگاه "قندهار" و "گرديز" بر جنوب آسيا و پايگاه "بگرام" بر چين مى تواند اشراف داشته باشد. به عبارت روشن تر پراكندگى جغرافيايى پايگاههاى نظامى مورد نظر ارتش آمريكا در افغانستان با استراتژى آمريكا همسو است.
 
فدراسيون روسيه در آسياى مركزى حضور مؤثر دارد و آنرا بخشى از حوزه امنيتى خود مى داند. چين در حال توسعه نفوذ خود در آسياى مركزى است. آنطرف تر هندوستان قرار دارد كه هر چند متحد آمريكا است ولى اهداف خاص خود را دارد. تكليف ايران و آمريكا كه روشن است. لذا مى توان گفت مأموريت پايگاههاى نظامى در افغانستان در هر منطقه اى نظارت بر كشورهاى هم جوار و يا قدرتمند است كه ممكن است در آينده منافع آمريكا را تهديد نمايند. 

در اين بين پايگاههاى مورد نظر در "شيندند" و"هلمند" براى امنيت آينده ايران از حساسيت بالاترى برخوردار است و اگر پايگاه "قندهار" را به آنها اضافه كنيم على القاعده جاى خوشبينى چندانى باقى نمى ماند، از اين رو مى توان تصور كرد كه اگر اتفاق خاصى نيافتد و طالبان نتوانند آمريكا را با شكست نظامى، مطابق نمونه اتحاد شوروى سابق، روبرو سازد، افغانستان در مدار نفوذ آمريكا باقى خواهد ماند و آمريكا از اين كشور نظارت خود را بر كل منطقه اعمال خواهد كرد 

البته شكست نظامى كامل آمريكا و ناتو دور از ذهن است. همچنانكه شكست كامل طالبان واقع بينانه نيست اما سازش با طالبان و واگذارى بخشى از كشور و قدرت محتمل است. چنين تحولى كل منطقه را تحت تأثير قرار خواهد داد و شايد هم به آرايش جديد سياسى منتهى گردد. 
پير محمد ملازهي
https://taghribnews.com/vdcewp8w.jh8ezi9bbj.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی