تاریخ انتشار۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۵ ساعت ۱۵:۱۳
کد مطلب : 227512

راه‌کارهاي تبليغي پيامبر اعظم(ص)

نويسنده:دکتر حميد نگارش
اندکى تأمّل ما را متوجه اين نکته ‏مى‏ کند که امروز سرنخ بسيارى از اختلافات بين مسلمين، به دست قدرت‌هاي استکبارى‏ است که مى‏ کوشند جايگاه وحدت دينى را در بين مردم کم رنگ کنند. بايد بکوشيم با اين‏ حرکت، مقابله و وحدت را ترويج کنيم.
راه‌کارهاي تبليغي پيامبر اعظم(ص)
 
مقدمه

اسلام برترين پيام آسماني را براي سعادت آدمي به ارمغان آورد؛ پيامي که توانست در مدتي کوتاه دل‌هاي مشتاق راه حق و حقيقت را به طرف خود جذب نمايد. اسلام به همت نبي اکرم، حضرت محمد(ص) در سرزمين حجاز ظهور يافت. سرزمين سوخته‌اي که نشاني از تمدن و فرهنگ در خود نداشت. اهل آن به تجاوز و غارت تفاخر مي‌کردند، حق و حقوق ‏بر مدار قدرت بود. اما در همين سرزمين، انسان‌هايي سر برآوردند که زمينه را براى پيدايش ‏تمدن بزرگ فراهم کردند.
پرسش اين است که چگونه پيامبر(ص) توانست در مدتى کوتاه و با کم‌ترين امکانات، از يک جامعه بدوى و جاهلى، يک جامعه آرمانى، عدالت‌ خواه و اسلامى ‏بسازد؟ چطور مردم از منزل نفس رهانيده شده، به سوى حق سوق پيدا کردند. از خود رها شده و به خدا رسيدند. فرضيه مورد آزمونِ نوشتار، اين است که نبى مکرم اسلام در جريان‏ حرکت دادن مردم به طرف خداوند، از راه‌کارهاى تبليغى خاص استفاده کردند. در اين ‏راه‌کارها قلوب مردم مخاطب قرار گرفت؛ به گونه ‏اى که پيام در دل‌ها نفوذ کرده و قلب‌ها را به‏ تسخير خود درآورد. اين رويکرد ضمن ارائه مدل‌هاي رفتارى و عملى، زمينه انقلاب و تحول اساسى در رفتارها را پديد مى‏آورد. حلم و بردبارى، عفو و گذشت، شرح صدر، تواضع و... از آن جمله است.
امروز هم رويکرد پيامبرانه در تبليغ، منشاء تحولات اساسى ‏است. همچنان که امام خمينى(ره) با تأسى به آن، منشأ تحول عظيم در احياى هويت ‏دينى شد. باوجود آن‌که در فرآيند تبليغ، تحولات چشمگيري رخ داده است، روش پيامبرانه‏ همچنان پيش‌روِ همگان است، چه اين‏که در اين رويکرد، مخاطبان به حيات معنوى و پويايى‏ دعوت می شوند.
در رويکرد پيامبرانه، دردشناسى و درمان‌گرى هر دو با هم وجود دارد و نجات بشر از هلاکت و عذاب هميشگى را مورد توجه قرار می دهد. اين رويکرد میکوشد آگاه‌سازي بشر را در دستور کار خود قرار داده و با جهل و تعصبات غلط مقابله کند. در رويکرد پيامبرانه، بارقه‏ هاى اميد در دل‌هاي آدميان زنده مى‏شود. اين مقاله می کوشد بعضى ‏از راه‌ کارهاى تبليغى پيامبر(ص) را که در بر دارنده رويکرد خاص است بيان کند.

 مفهوم‌شناسي

1. تعريف تبليغ

تبليغ از ريشه «ب.ل.غ» به معانى رساندن و رسانيدن پيام مى‏باشد، اصطلاح پروپاگاندا (propaganda) امروزه معادل تبليغ و به معناى تحت تأثير قراردادن ديگران است.[1]

واژه تبليغ، گوياى رساندن پيام به صورت صحيح است و واژه‏ هاى هم‏ خانواده آن نيز در قرآن و کتب روانى فراوان کاربرد دارد. به عنوان مثال درباره پيامبران می فرمايد: «مَا عَلَى الرَّسُولِ‏ إِلَّا الْبَلاَغُ»[2] مفهوم تبليغ (رساندن پيام الهى) نيز در آيات زيادى به چشم می خورد. به عنوان مثال، قرآن می فرمايد: «ادْعُ إِلى‏ سَبِيلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ»[3]

تبليغ در اصطلاح، رساندن پيام به ديگرى به منظور ايجاد دگرگونى در بينش و رفتار اوست و بر سه عنصر اصلى: پيام دهنده، پيام‌گيرنده و پيام استوار است.[4]

در تبليغ تنها رسانيدن يک ايده به مخاطب مراد نیست ، بلکه اقناع يا ترغيب او مورد نظر است. پس بايد کوشيد تا با شفاف‏ سازى پيام، مخاطب را از طريق سبک‌ها و ابزارهای گوناگون قانع ساخت و به هدف خود مايل گرداند.

 2. شاخص‏ هاى تبليغ دينى پيامبر اعظم(ص)

تبليغ ديني داراى شاخص‏هاى مهمى است که به واسطه آن سمت و سوى تبليغ روشن می شود. بعضى از اين شاخص‌ها عبارتند از:

2.1. دعوت به توحيد، بندگى خدا و اجتناب از طاغوت:

«وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي کُلِّ أُمَّه رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ»[5]

 2.2. توجه دادن به معاد:

«أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثاً وَأَنَّکُمْ إِلَيْنَا لاَ تُرْجَعُونَ»[6]

 2.3. زنده کردن دل‌ها و روح‌ها:

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ لِمَا يُحْيِيکُمْ»[7]

 2.4. نويد و هشدار:

«يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ شَاهِداً وَمُبَشِّراً وَنَذِيراً × وَدَاعِياً إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَسِرَاجاً مُّنِيراً»[8]

تعليم و تزکيه، امر به معروف و نهى از منکر، برانگيختن فطرت و عقل، توجه دادن ‏انسان به مقام و منزلت خويش در هستى و ترغيب به شکوفايى اين منزلت براى رسيدن به‏ غايت خلقت او از ديگر اهداف مهم تبليغ دين است.

 3. پيام‌گزار دينى (مبلغ)

پيام‏ گزار در لغت به معنى رسول، پيغام‏ آور و مانند آن آمده است.[9] از منابع دينى استفاده‏ می شود که پيام‌گزار دين، کسى است که پيام دينى را با استفاده از روش‌ها و ابزارهاى مشروع ‏به مردم می رساند و از کسى جز خدا واهمه ندارد و اجر و پاداش کوشش‌هاي تبليغى خود را نيز تنها از او انتظار دارد:

«الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالاَتِ اللَّهِ وَيَخْشَوْنَهُ وَلاَ يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلَّا اللَّهَ وَکَفَى بِاللَّهِ حَسِيباً»[10]

 جايگاه پيام‌گزار (مبلغ)

کار مبلغ دين، هدايت انسان‌ها به سوى خداوند است. از اين رو منزلت و جايگاهش نيز بسيار مهم و ارزشمند است. قرآن می فرمايد: «وَمَنْ أَحْيَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعاً». زنده‏ گرداندن دل‌هاي مرده بر عهده پيام‏گزاران و مبلغان دين است.

 4. پيام گيرنده:

از ارکان مهم تبليغ، پيام‌گيرنده است که باوجود او تبليغ معنى پيدا می کند. توجه به علم و آگاهي، باورها، سن، جنس، جايگاه اجتماعى از موارد مهمى است که در ارائه پيام به ‏گيرندگان آن بايد توجه شود.

 5. پيام:

پيام، اعتقاد، انديشه يا گرايشى که پيام‌دهنده قصد دارد آن را به پيام‌ گيرنده منتقل کند و ممکن است بار سياسى، اقتصادى، اخلاقى، علمى و مانند آن داشته باشد. پيام هر قدر به ‏ميزان بيشترى از محتوا، جذابيت و کارآيى لازم و درک فرهنگ زمان برخوردار باشد، اهميت بيشترى دارد.[11]

 6. راه‌کارهاى تبليغى:

مراد از راه‌کارهاى تبليغى، راه‌ها و روش‌هايي است که نبى مکرم اسلام(ص) براى تبليغ‏ حقايق دينى از آن استفاده نموده است. در نظرگاه اسلام، چگونگى تبليغ دينى اهميت‏ فراوانى دارد. اين اهميت از اصل نياز دين به تبليغ ناشى می شود و بهره‏ گيرى از راه‌کارهاى ‏جذاب و کارآمد و به روز، نقش مهمى در تأثير تبليغ ايفا می کند. مقام معظم رهبرى در اين ‏رابطه می فرمايد: «امروز در دنيا در زنده ‏ترين مسائل و علومِ مورد احتياج مردم که در ميدان ‏و صحنه تبادل نظر، ساعت به ساعت روش‌هاي نو را به کار می برد، چگونه می خواهيم‏ حرف حق خود را به همان شيوه و روش که در صد سال پيش داشتيم در ميان بگذاريم... بايد ابزار را به تناسب انتخاب کرد.»[12]

 رويکرد پيامبرانه در تبليغ

پيامبر اکرم(ص) در مدتي کوتاه توانست انقلابي بزرگ در رفتار، روش و افکار مردم زمان خود ايجاد کند. آن بزرگوار توانست منِ عالي و انساني را در وجود انسان‌هاي عصر و ديار خود زنده گرداند. اين تحول عظيم در سايه رويکرد خاص آن بزرگوار بود؛ رويکردي که مي‌کوشد با همه وجود، دل‌ها و قلب‌ها را متوجه دين گرداند. اين رويکرد مربوط به همه پيامبران است.

استاد مطهري مي‌نويسد: «پيامبر خدا به معني عام، پيام خدا را به خلق خدا ابلاغ مي‌کند و نيروهاي آن‌ها را بيدار مي‌کند و سامان مي‌بخشد و به سوي خدا و آنچه رضاي خدا است، يعني صلح و صفا و اصلاح‌ طلبي و بي‌آزاري و آزادي از غير خدا و راستي و درستي و محبت و عدالت و ساير اخلاق حسنه دعوت مي‌کند و بشريت را از زنجير اطاعت هواي نفس و اطاعات بت‌ها و طاغوت‌ها رهايي مي‌بخشد... بنابراين رهبري خلق و سامان بخشيدن و به حرکت درآوردن نيروهاي انساني در جهت رضاي خدا و صلاح بشريت، لازم لاينفک پيامبري است».[13]

 بيان راه‌کارها

1. استفاده از زمان و مکان مناسب

يکى از راه‌کارهاى مناسب جهت تبليغ دين، استفاده از زمان و مکان مناسب است. يکى از اين مناسبت‌هاي مهم، مراسم حج است که کنگره‏اى بين ‏المللى است. پيامبر اکرم(ص) از اين موقعيت حداکثر استفاده را جهت تبليغ دين به کار می برند. عبداللَّه‌ بن‏ کعب می گويد: پيامبر خدا(ص) سه سال نخستين دوران نبوت خود را پنهانى دعوت ‏می فرمود و از سال چهارم تا ده سال در مکه دعوت خود را علنى کرد. در موسم حج به سراغ‏ حجاج در منزل‌هايشان در عکاظ و مجنه و ذى‌المجاز مى‏رفت و به دعوت آن‌ها می پرداخت.[14]

واقدى نقل می کند: ما، در منا نزد جمره اولى نزديک مسجد خيف منزل داشتيم. رسول ‏خدا(ص) در حالى که بر مرکب خود سوار بود و زيد‌بن‌حارثه را بر ترک آن سوار کرده بود، آمد و ما را دعوت به اسلام کرد و ما شنيده بوديم که او در موسم حج دعوت می کند.[15]
ربيعه‌ بن‏ عباد گويد: من نوجوانى بودم همراه پدرم در منا، رسول خدا(ص) به منزل‌گاه قبايل عرب می آمد و می گفت من پيامبر خدا به سوى شما هستم، از شما می خواهم خدا را پرستش کنيد و براى ‏او شريک قرار ندهيد و آنچه شريک خدا ساخته ‏ايد به دور افکنيد و به من ايمان آوريد و مرا تصديق کنيد و در انجام رسالتى که از خدا دارم از من دفاع نماييد.[16]

ابونعيم نقل می کند که وقتى على(ع) از انصار و فضيلت و سوابق آن‌ها می فرمود در ضمن بيانات خودش اشاره کرد که رسول خدا(ص) در اوقات حج به دعوت قبايل می پرداخت و کسي پاسخ نمی داد. در مجنه و عکاظ و منا به سراغ قبائل می رفت و هر سال که می گذشت ‏باز هم آن‌ها را دعوت می کرد تا آن‌ جا که قبيله‏ ها می گفتند وقت آن نرسيده که از ما نوميد شوى، تا اين که خداى عز و جل اراده کرد انصار اين دعوت را بپذيرند، چون اسلام را بر آن‌ها عرضه کرد، پذيرفتند و يارى کردند و...[17]

اين‌ها نمونه‏ هايى از روايات بود که تبليغ ‏پيامبر(ص) را در عرصه حج آشکار می نمود. از يک منظر، موسم حج در امر تبليغ قابل بررسى ‏است. موقعيت و تجمع بی نظير مسلمين که در هيچ مناسبتى بدين‏ گونه تحقق‏ نمی پذيرد. در اين اجتماع بين‌المللى می توان با زبان‌هاي گوناگون، مسائل اسلام و مسلمين را مطرح و به وسيله حاضرين به غايبين که در اقصى نقاط جهان هستند رسانيد.
يکى از فلسفه‏ هاى حج و آن اجتماع بزرگ همين است که مسائل مربوط به امت اسلام مطرح شود و براى چاره‌ انديشى، تبادل نظر به عمل آيد (ليشهدوا منافع لهم). اجتماعى که براى انجام ‏فرايض دينى همراه با عشق و ايمان به دور يکديگر جمع شده‏ اند، آمادگى روحى آنان براى ‏پذيرش مسائل دينى بسيار است. تاريخ بيان می کند که پيامبر اکرم(ص) بارها از اين ظرفيت ‏استفاده کردند. دعوت نخستين به اسلام، اعلان برائت از مشرکين و مسئله فتح مکه، نمونه‏ هايى از حرکت تبليغى است.[18]  لذا شايسته است بکوشيم با پيروى از پيامبر(ص) از اين ظرفيت عظيم در جهت ‏تبليغ دين حداکثر استفاده را بکنيم.

 2. حلم و بردبارى

از عوامل مهم جذب دل‌هاي افراد به سوى اسلام، حلم و بردبارى است. حلم نوعى‏ تسلط بر نفس است  به طورى که هنگام برخورد با صحنه ‏هاى ناراحت کننده دچار غضب نشود و عکس‌العمل نشان ندهد. راغب اصفهانى حلم را مهار نفس و طبيعت از به ‏هيجان درآمدن به سبب غضب می داند.[19]

پيامبر(ص) می فرمايد: گشاده ‏رويى زيور حلم و بردبارى است.[20]
بکوشيم براى رسيدن به اهداف متعالى تبليغى خود از اين راه‌کار استفاده کنيم.
امام جعفر صادق(ع) می فرمايد: انسان بردبار پيروز است.[21]
نبى مکرم اسلام(ص) می فرمايد: حلم داراى ‏آثارى همچون موفق شدن به کارهاى پسنديده، با نيکان، رغبت به نيکى، گذشت و مهلت‏ دادن است.[22]
آن بزرگوار، خود واجد اين فضيلت اخلاقى بود. آرى پيامبر بزرگ اسلام(ص) با بردباري از مردمى که به دور از فضايل اخلاقى بوده و به غارت و بت‌پرستى، شراب‌خواري، زنا و خيانت افتخار می کردند، انسان‌هايي ساخت که واجد عالى‏ ترين مقامات انسانى شدند. با اين که پيامبر(ص) صدمه ديد و گرفتار اذيت و آزار مخالفان شد ولى درعين حال نه تنها آنان را نفرين نکرد بلکه از خداوند براى آنان طلب هدايت مى‏ کرد. اين يک راه‌کار بزرگ براى پيشبرد مقاصد تبليغى است که ما پيام‌گزاران بايد از آن سرمشق بگيريم.

انس‌بن‌مالک مى‏ گويد: روزى يک مرد عرب بيابان‌ نشين محضر پيامبر(ص) آمد و رداى ايشان را گرفت و آن را با شدت کشيد، به طورى که اثر آن روى گردن پيامبر(ص) نمايان شد. پس آن عرب باديه‏ نشين گفت: اى محمد(ص) از اموالى که خدا در اختيار تو قرار داده است چيزى به من عطا کن. پيامبر به او نگاه کرد و به رويش لبخند زد و دستور داد که چيزى به او بدهند.[23]

در روايت ديگرى امام صادق(ع) درباره اين صفت پيامبر(ص) مى‏ فرمايند: روزى خدمتکار يکى از انصار به مسجد پيامبر آمد و در حالى که پيامبر(ص) ايستاده بودند ايشان رفت و گوشه‏ اى از لباس آن حضرت را گرفت. پيامبر به او توجه نمود تا اگر کارى دارد براى او انجام دهد. ولى آن خدمتکار بدون آن‌که سخن بگويد، بيرون رفت. پيامبر(ص) به او چيزى نگفته و به زمين نشستند. آن خدمتکار دوباره آمد و اين عمل را تا سه مرتبه تکرار کرد و در هر مرتبه پيامبر(ص) برمى‏ خاست و سخن نمى‏ گفت تا مرتبه چهارم شد و وى‏ گوشه‏ اى از لباس آن حضرت را قطع کرد و رفت. مردم به او گفتند چرا پيامبر را سه مرتبه از جاى خود حرکت دادى و چيزى به او نگفتى، حاجت تو چه بود؟ او گفت در منزل ما مريض هست، مرا فرستادند تا قطعه‏ اى از پيراهن او را براى استشفا بگيريم. ولى من حيا کردم که از لباس آن حضرت در حالى که نگاه مى‏کند، چيزى جدا کنم. امّا در دفعه چهارم ‏پشت سر پيامبر به طرف من بود و من توانستم از لباس وى قطعه ‏اى جدا کنم.[24]

3. جنگ روانى در سيره تبليغى پيامبر(ص)

جنگ روانى، استفاده دقيق و طراحى شده از تبليغات و ديگر اعمالى است که منظور اصلي آن تأثيرگذارى بر عقايد، احساسات، تمايلات و رفتار دشمن، گروه بى‏ طرف و يا گروه‌ هاي‏ دوست است.[25]

خداوند در قرآن به شيوه‏ هاى مثبت جنگ روانى همچون تحقير دشمن، ايجاد ترس در دل آنان، روحيه دادن به مسلمانان، مبارزه با شايعه و... اشاراتى کرده است. به عنوان مثال ‏بعد از شکست مسلمانان در جنگ احد و بدر، مشرکان مکه هم‌پيمان شدند تا در اقدامى ‏هماهنگ، مسلمانان را به کلى از ميان بردارند. اما خداوند متعال با نزول آيه زير روحيه آنان را در هم ريخت و فرمود:

«قُل لِلَّذِينَ کَفَرُوا سَتُغْلَبُونَ وَتُحْشَرُونَ إِلى جَهَنَّمَ وَبِئْسَ الْمِهَادُ

به کافران بگو به زودى شکست مى‏ خورند و در روز قيامت به جهنم رهسپار خواهند شد و چه‏ بد جايگاهي است»![26]

پس از نزول اين آيه طولى نکشيد که يهوديان مدينه و بت‌پرستان مکه شکست خوردند.

رسول گرامى اسلام(ص) نيز در رويارويى نظامى با دشمن بارها از عمليات روانى ‏مثبت استفاده کرده است. به عنوان مثال همين که متوجه شد دشمن قصد حمله به مدينه را دارد، به سوى دشمن مى‏ شتافت و با امداد از غيب، گاهى شکست دشمن و پيروزى مسلمانان را پيش‌گويى مى‏ نمود. چند ساعتى از شکست مسلمانان در احد نگذشته بود که پيامبر اکرم(ص) متوجه شد دشمن از ميان راه برگشته و با حمله به مدينه مى‏ خواهد کار را يکسره کند. حضرت دستور آماده‌باش داد و مسلمانان با بدن‏هاى زخمى به سوى دشمن حرکت مى‏ کردند. چون به حمراء‌الاسد رسيدند، پيامبر دستور داد افراد در طول روز هيزم جمع کنند و چون‏ شب فرا رسيد، در پانصد نقطه، آتش افروخت. سرانجام خبر آمادگى سپاهيان اسلام و تصور نيروى زياد بر اثر آتش‌هايي که افروخته شد، دشمن را از تعرض باز داشت. بنابراين ‏از روش‌هايي که همواره دشمنان در مقابل پيام‏ آوران الهى جهت ايجاد شک و دو دلى و مانند آن به کار مى‏ بردند، پيامبر با راه‌کار مناسب نه تنها توطئه آنان را خنثى فرمود، بلکه توانست ‏رعب و وحشت را به اردوگاه دشمن هدايت نمايد.

اکنون به لحاظ اهميت جنگ روانى، شايسته است پيام‏گزاران به چند نکته توجه نمايند:

    سعى شود اهداف دشمن در عمليات روانى را شناخته و با آن مقابله شود.
    دشمن در عمليات روانى معمولاً منافقانه وارد عمل مى‏ شود و اقدام به مردم‏ فريبى‏ مى‏ کند. لذا چهره او و عواملش به مردم معرفى شود. امروز امريکا و بعضى از متحدان اروپايى از اين حربه استفاده‏ هاى ناروايى نموده‏ اند. خوب است مردم را در اين‏ مسير آگاه سازيم.
    يکى از مهم‏ترين شگردهاى دشمن، ايجاد يأس و بدبينى در ميان مردم است. بايد مردم را اميدوار کرده و به خوبى‏ ها و کارهاى مثبت انجام شده توجه دهيم.
    هر چه بيشتر، ايمانِ به خدا و امدادهاى غيبى را در مردم تقويت کنيم.
    شگردهاى جنگ روانى دشمن را براى مردم برملا سازيم.

 4. تبليغ الگويى

قرآن مجيد در موارد زيادى بر تبليغ به روش الگويى تأکيد کرده است. ذکر داستان‌هاي پيامبران و زنانى همچون مريم و آسيه همگى در راستاى ارائه الگوهاى پسنديده و بيان‏ داستان‌هاي فرعون، همسران نوح و لوط براى نشان دادن الگوهاى ناپسند است. يک‏ مکتب تربيتى هر چند از تعاليم ممتاز و ايده‏آلى برخوردار باشد، مادامى که الگويى را به عنوان نمونه ارائه نکرده، موفقيت چندانى نخواهد داشت. در مکتب اسلام ارائه الگوها همراه با دستورالعمل‌ها و تعاليم ممتاز، قول و فعل را ملازم همديگر ساخته است، به‏ گونه‏ اى که زمينه تأثيرپذيرى مخاطب را دو چندان کرده است. در نظرگاه قرآن، پيامبر اسلام حضرت محمد(ص) نسخه کامل بشريت و اسوه حسنه‏ اى است که تمامى رفتار و کردارش بيانگر تعاليم مکتب است. سيره عملى و رفتارى آن بزرگوار در کتب روايى و تاريخ ثبت شده و در اختيار ماست. ويژگي‌هاي ايشان در خانه، اجتماع، با دوستان، دشمنان، در جبهه و جنگ، در عبادات، در نظافت، نظم و... زبان‌زد خاص و عام است و ما پيام‏ گزاران با معرفى اين الگوى عملى مى‏ توانيم پيام خود را به مخاطب بهتر ابلاغ کنيم. به‏ خاطر داشته باشيم که در الگودهى؛ ظرفيت، مخاطب، تناسب و مانند آن بايد رعايت گردد.

 5. احترام به مردم

ادب و احترام به مردم از ويژگي‌هاي شخصيتى پيامبر اسلام است. آن بزرگوار حتى در مقام‏ دعوت و تبليغ دين خدا در برابر کافران و مشرکان نيز با نهايت احترام و تواضع سخن‏ مى‏ گفت. شما پيام‏ گزاران، نيک مى‏ دانيد که اگر مبلغ بتواند در دل و جان مخاطبان تأثيرگذار باشد در رسيدن به نتايج، گام‌هاي سريع‏ترى برداشته است و پيامبر(ص) با راه‌کارهاى خاص‏خود، همچون احترام به مردم اين زمينه را به وجود آورد. به عنوان مثال پيامبر(ص) احترام ‏خاص براى کودکان قائل بود.
انس‌ بن‌ مالک نقل مى‏ کند که رسول خدا(ص) وقتى که بر کودکان مى‏ گذشت به آنان سلام مى‏ داد. در روايت ديگر دارد که فرمود: يکى از پنج خصلتى ‏که تا پايان عمر هرگز ترک نخواهم کرد سلام کردن به کودکان است تا پس از من به صورت سنت درآيد.[27]
همچنين احترام به ديگر طبقات در سرلوحه کار تبليغى پيامبر(ص) بود. در روايت مى‏ خوانيم مردى وارد مسجد شد در حالى که پيامبر(ص) تنها نشسته بود. حضرت‏ بلند شد و جا باز کرد آن شخص با کمال تعجب گفت اى رسول خدا جا که بسيار است‏ فرمود حق مسلمان بر مسلمان است که اگر ديد برادرش مى‏ نشيند بلند شود و برايش جا بازکند.[28]

هرگز پيامبر اسلام خلق و خوى مردمى و محبت به مردم را فراموش نکرد. مانند خود مردم زندگى مى‏ کرد. قدرت، رفتار او را عوض نکرد. در همه حال با مردم و از مردم ‏بود. نقل شده که از او بخشنده‏ تر، ياري‌کننده‏ تر، شجاع‏ تر و درخشان‏ تر کسى ديده نشده است.[29]  با اين که هيبت الهى داشت، با مردم خوش رفتارى مى‏کرد. وقتى در جمعى مى‏ نشست، شناخته نمى‏ شد که او پيامبر خدا است.

 6. تبليغ عملى

پيامبر اکرم(ص) با ارائه الگوى انسان کامل در زندگى شخصى و عملى خويش، مبلغ واقعى دين و آيين خدا شد. اين عمل بسيار تأثيرگذار بود به گونه‏ اى که حتى کسانى را که افکار انحرافى در سر مى‏ پروراندند به طرف خود جذب نمود.
نيک آشکار است که کارآيى سخن و تبليغ زبانى در برابر کارآيى عمل بسيار ناچيز است. به همين جهت ‏پيشوايان دينى ما به اين امر اهتمام مى‏ ورزيدند. در روايت مى‏ خوانيم که روزى پيامبر اکرم(ص) با جمعى نماز مى‏ گزارد و حسين(ع) در حالى که خردسال بود نزديک ايشان بود. هرگاه پيامبر به سجده مى‏ رفت حسين(ع) مى‏ آمد و بر پشت ايشان سوار مى‏ شد و هرگاه ‏رسول خدا(ص) مى‏ خواست سر از سجده بردارد، ايشان را مى‏ گرفت و در کنارش‏ مى‏ نهاد و وقتى به سجده مى‏ رفت آن حضرت مجدداً بر پشت پيامبر(ص) سوار مى‏ شد. او پيوسته چنين مى‏ کرد تا آنکه پيامبر(ص) از نماز فارغ شد. در اين هنگام مرد يهودى گفت اى ‏محمد(ص) شما با کودکان کارى انجام مى‏ دهيد که ما چنين نمى‏ کنيم. پيامبر(ص) فرمود اگر شما به خدا و رسولش ايمان داشته باشيد، به کودکان مهربانى مى‏ کنيد. مرد يهودى گفت: من به خدا و فرستاده‏ اش ايمان آوردم! بدين ترتيب با ديدن اين بزرگوارى از پيامبر با آن ‏عظمت جايگاه، اسلام آورد.[30]

اين حرکت پيامبر(ص) يک راه‌کار مهم در تبليغ دين است. راه‌کارى که برگرفته از آموزه‏ هاى قرآنى است آن‌جا که فرمود:

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لاَ تَفْعَلُونَ

اى کسانى که ايمان آورده‌ايد چرا چيزى مى‏ گوييد که در مقام عمل خلاف آن انجام مى‏ دهيد».[31]

در نظرگاه استاد مطهرى يک فرق بین مکتب انبيا و مکتب فلاسفه و حکما اين است که‏ حکما اهل نظريه و تعليم و تدريس است و سر و کارشان تنها از راه زبان با افکار و ادراکات بشر است. ولى پيامبران به آنچه مى‏ گويند قبل از آنکه از ديگران تقاضاى عمل ‏بکنند، خودشان عمل مى‏ کنند و لهذا تا اعماق روح بشر نفوذ مى‏ نمايند. قلب و احساسات‏ بشر را تحت تصرف خويش درمى‏ آورند. اولياى دين مردم را با عمل خود تحت تأثير قرار مى‏ دادند.[32]

شما مبلغان دينى مى‏ دانيد که عموم مردم به ويژه نسل جوان بيشتر به عمل شما نگاه مى‏ کنند تا محتواى پيامتان. به همين جهت خداوند متعال در آيه‏ اى مبلغان بدون عمل‏ را مورد نکوهش قرار مى‏ دهد و مى‏ فرمايد: آيا مردم را به نيکى فرمان مى‏ دهيد و خودتان را ‏از ياد برده‏ ايد درحالى که کتاب الهى را تلاوت مى‏ کنيد، آيا خرد نمى‏ ورزيد!؟

«أَتَأْمُرُونَ‏الْنَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ وَأَنْتُمْ تَتْلُونَ الْکِتَابَ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ»[33]

در آيه ديگرى از برانگيخته شدن خشم الهى نسبت به کسانى ياد مى‏کند که سخن‏ مى‏ گويند ولى بدان جامه عمل نمى‏ پوشانند.[34] رسول اکرم(ص) اولين عمل‌کننده به سخنان خود بود. اگر تشويق به جهاد مى‏کرد خود پيشاپيش همه در ميدان بود. اگر بحث از انفاق و تعاون داشت، خود در اين زمينه نه تنها هم‌گام مردم، بلکه پيش‌رو مردم بود و اگر بحث از لغو امتيازات طبقاتى داشت، خود به عنوان نمونه با بردگان مى‏ نشست و غذا مى‏ خورد و با اصحاب صفه به گفتگو مى‏ پرداخت. خود کار مى‏ کرد و آن‌ گاه مردم را به کار و تلاش فرامي‏ خواند. ايشان در کندن خندق به سربازان کمک مى‏ کرد و در هيچ وضع و حالتى از همگامى با امت خوددارى نمى‏ کرد.[35]

 7. تبليغ تدريجى

نمى‏ توان انتظار داشت که همه مردم به يکباره به انجام نيکى‏ ها و ترک بدي‌ها مبادرت ورزند. از اين رو تبليغ دين که در راستاى تربيت دينى صورت مى‏ گيرد، بايد به تدريج انجام شود، تا مردم طاقت پذيرش آن را داشته باشند. شما پيام‏ گزاران دينى همچون طبيب‌هايي هستيد که ‏مى‏ خواهيد بيماري‌هاي اخلاقى و فکرى جامعه را مداوا کنيد. پس با حوصله، دقت و تأنى ‏کار خود را انجام دهيد و درصدد نباشيد يک‌ شبه ره صدساله را طى کنيد. بايد بدانيد تبليغ ‏تدريجى رمز موفقيت شماست و مى‏ توانيد از اين طريق بسيارى از مشکلات را حل کنيد. فراموش نکنيد که موفقيت پيامبر اسلام در سايه تبليغ تدريجى‏ اش به دست آمد.

قرآن کريم هم در طول سال‌هاي پس از بعثت به تدريج بر حضرت محمد(ص) نازل ‏گرديد تا آن حضرت نيز به تدريج بر مردم قرائت و ابلاغ فرمايد؛ چرا که زمينه تبليغى خيلى از امور فراهم نبود؛ تحريم شرب خمر و ربا از اين نمونه مى‏ باشد. آن بزرگوار در يک مرحله به صورت انفرادى و غير علنى، مردم را به دين دعوت مى‏ نمودند. امام صادق(ع) مى‏ فرمايد: پس از نزول وحى، رسول خدا(ص) 13 سال در مکه ماند که سه سال آن با دعوت ‏پنهانى گذشت، تا آنکه خدا فرمان علنى دعوت را اعلام و پيامبر دعوت خود را آشکار نمود.[36] در مرحله علنى با انذار خويشان آغاز گرديد.
در تفسير «دُرّ‌المنثور» چگونگى علنى شدن دعوت پيامبر را اين‌گونه نقل مى‏ کند که پيامبر(ص) بر بالاى کوه صفا ايستاد و قريش را ندا داد. چون اجتماع نمودند، چنين فرمود: اگر به شما خبر دهم که گروهى در پايين کوه بر ضد شما جمع شده‏ اند، آيا مرا تصديق مى‏ کنيد؟ گفتند: آرى، تو پيش ما متهم نيستى و ما هرگز از تو دروغي نشنيده‏ ايم. فرمود، پس شما را به عذاب دردناک هشدار مى‏ دهم... ابولهب برخاست و فرياد برآورد که همين امروز بميرى! مردم از اطراف او پراکنده شدند و خدا اين آيه را نازل فرمود: «تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ»[37]

 8 . عفو و گذشت

يکى از راه‌کارهاى نبى مکرم اسلام(ص)، عفو و گذشت نسبت به افراد خطاکار بود. در اين رابطه خداوند در آيات متعددى پيامبر را به گذشت امر مى‏ کند. در آيه‏ اى ‏مى‏ فرمايد: از پرتو رحمت الهى در برابر آن‌ها نرم و مهربان شدى و اگر خشن و سنگدل بودى ‏از اطراف تو پراکنده مى‏ شدند، بنابراين آن‌ها را عفو کن و براى آنان آمرزش بخواه.[38]

امام صادق(ع) مى‏ فرمايد: بعد از فتح مکه، پيامبر اکرم(ص) بر کوه صفا بالا رفت و فرياد زد: بنى‌هاشم، فرزندان عبدالمطلب، من رسول و فرستاده پروردگار به سوى شما و دل‌سوز شما هستم.[39] به نقل ابن‌اثير، از مردها در کوه صفا بيعت گرفت که تا توان دارند مطيع خدا باشند.[40] عفو در جريان فتح مکه، ما را به چند نکته مهم راهنمائى مى‏ کند.

    پيامبر اکرم(ص) سعى مى‏کرد که مکه را بدون جنگ و خون‌ريزي فتح نمايد.
    پيامبر(ص) بر طبق مقررات اسلامى مى‏ توانست مردم مکه را از بين ببرد و آن‌ها را اسير کند ولى با بزرگوارىِ روح و عظمتِ فوق‏ العاده همه آن‌ها را با جمله «اذهبوا فانتم الطلقاء» آزاد کرد.
    عفو پيامبر از کفار و مشرکين سبب جذب آن‌ها به اسلام و جلوگيرى از خون‌ريزى و فتنه‏ هاى زياد و کينه‌ توزى‏هاى عميق شد.
    اگر پيامبر اساس کار خود را بر گذشت و عفو نمى‏ گذاشت، مسلمان‏هايى که از مشرکان‏ مکه صدمات فراوانى خورده بودند در چنين شرايطى که قدرت به دست آورده بودند دست ‏به انتقام مى‏ زدند و آن‌ چنان هرج و مرج شديدى پديد مى‏ آمد که مانع رشد اسلام مى‏ گرديد.[41]

 9. در نظر گرفتن ظرفيت فکرى مخاطبان

پيام‌گزارى که مى‏خواهد پيامى را به گيرندگان منتقل کند، قبل از هر چيز بايد سطح علم و آگاهى آنان را مورد توجه قرار دهد. اصولاً اگر ارسال پيام براساس معرفت و آگاهى پيام‏ گيرندگان صورت نگيرد، تلاش پيام‌گزار در دسترسى به اهدافش بى‏ ثمر خواهد ماند. امام صادق(ع) مى‏ فرمايد: هرگز رسول خدا(ص) با مردم به اندازه عمق عقل خود سخن نگفت[42] (يعنى معيار گفتار آن بزرگوار درجات آگاهى و معرفت مخاطبان بوده است) اين‏ راه‌کار از ويژگي‌هاي پيامبر اکرم(ص) در تبليغ دين اسلام بوده است. آن حضرت در فراز ديگري مى‏ فرمايد: تفاوت فهم سلمان با ديگران به اندازه‏ اى بود که رسول اکرم(ص) و على(ع) از اسرار علم الهى چيزهايى را به سلمان مى‏ گفتند که ديگران قدرت تحمل آن را نداشتند.[43]

بنابراين قبل از انتقال پيام بايد از سطح آگاهى مخاطبان آگاه باشيد.

حضرت على(ع) درباره پيامبر(ص) مى‏ فرمايد: پيامبر طبيبى است که در ميان بيماران‏ مى‏ گردد تا دردشان را درمان کند، داروها و مرهم‏ هاى خود را مهياکرده و ابزار جراحى ‏خويش را گداخته است تا هر زمان که نياز افتد آن را بر دل‌هاي نابينا و گوش‌هاي ناشنوا و زبان‌هاي ناگويا بگذارد.[44]

استاد مطهرى در شرح اين حديث مى‏ فرمايد: «پيامبر ابزار و وسايلى به کار مى‏ برد. يک‏جا قدرت و ميسم (داغ) به کار مى‏ برد يک جا مرهم. يک جا با خشونت و صلابت رفتار مى‏ کرد و يک جا با نرمى. ولى مواردش را مى‏ شناخت. در هر جا که از اين وسايل استفاده ‏مى‏ کرد درجهت بيدارى و آگاهى مردم استفاده مى‏ کرد. شمشير را جايى مى‏ زد که مردم را بيدار کند نه به خواب کند. اخلاق را درجايى به کار مى‏ برد که سبب آگاهى و بيدارى مى‏ شد».[45]

لذا پيامبر(ص) مى‏ فرمايد: «ما پيامبران مأموريم که با مردم به اندازه عقلشان سخن بگوييم.»[46] مولوى به مضمون حديث اشاره کرده و مى‏ گويد:

پس همى گويد به اندازه عقول
عيب نبود، اين بود کار رسول

ايشان در توضيح حديث ادامه مى‏ دهد که در مکتب و روشى که انبيا دارند، همه گونه شاگرد مى‏ تواند استفاده کند. همه جور متاع در آن‌جا هست، هم عالى که افلاطون بايد بيايد شاگردى کند و هم پايين که به درد يک پيرزن مى‏ خورد. بر سر در هيچ مکتب پيامبرى ‏نوشته نشده که هر کس مى‏ خواهد از اينجا استفاده کند بايد فلان قدر تحصيل کرده باشد، زيرا «انا معاشر الانبياء امرنا ان نکلم الناس على قدر عقولهم»[47]

 10. ارسال نامه به سران و پادشاهان جهان

در تاريخ آمده است که يکى از کارهاى مهم رسول اکرم(ص) تشکيل ديوان‌الرسائل يا دبيرخانه بوده و هميشه‏ گروهى از کاتبان، نامه‏ ها و فرمان‏ هاى پيامبر(ص) را مى‏ نوشتند و به وسيله پيک مى‏ فرستادند و نامه‏ هاى رسيده را نيز به نظر ايشان مى‏ رساندند و اگر احتياج به ترجمه داشت ترجمه مى‏ کردند.[48]

اين حرکت پيامبر اسلام يک راه‌کار مهم در تبليغ دين به شمار مى‏ رود، اگر قوانين دينى‏ و آموزه‏ هاى آن، جهان شمول مى‏ باشد، راه‌کارهاى تبليغاتى آن هم بايد متناسب با آن، فرامنطقه‏ اى باشد و پيامبر اسلام با حرکت تبليغى خود اين را اثبات کردند.
استاد جعفر سبحاني مى‏ نويسد: نامه‏ هاى پيامبر مکرم اسلام(ص) روشى بسيار نوين و ابتکارى در ديپلماسي بود که هرگز بى‏ اثر نبود. همچنان که مى‏ توان آن را بهترين گواه بر قوت ايمان آن حضرت شمرد، زيرا کسى که هنوز از زير فشار شکنجه قوم خود نجات نيافته و چندان‏ نيرو و ارتشى نداشت، با کمال صراحت و شجاعت امپراتور ايران و همچنين ساير زعما و رهبران جهان را به سوى اسلام فراخواند؛ در حالى که هنوز حتى در شبه‌جزيره عربى ‏استقرار کافى نيافته بود و همين روش و ديپلماسى پيامبر بود که بعضى از زمام‌داران را به دين اسلام متمايل ساخت.[49]
پروفسور محمد حميداللَّه، استاد دانشگاه پاريس در کتاب «الوثائق‌السياسيه» 29 نامه آن حضرت و مرحوم آيت‌اللَّه احمدى ميانجى در کتاب «مکاتيب‏ الرسول» صورت 186 نامه از نامه‏ هاى پيامبر(ص) را ذکر کرده‏ اند.

 11. مردمى بودن

قرآن درباره پيامبر(ص) مى‏ فرمايد: به يقين رسولى از خود شما به سويتان آمد که رنج‏هاى شما بر او سخت است و اصرار بر هدايت شما دارد و نسبت به مؤمنان رئوف و مهربان است

«لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَاعَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْکُم بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُوفٌ رَحِيمٌ»[50]

به تعبير مفسرين، عبارت «من انفسکم» درجمله «لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ» اشاره به شدت ارتباط پيامبر(ص) با مردم دارد؛ گويى پاره‏ اى از جان مردم و از روح جمعى در شکل ‏پيامبر(ص) ظاهر شده است. به همين دليل تمام دردهاى مردم را مى‏ داند، از مشکلات آنان آگاه است و در ناراحتي‌ها و غم‌ها با آنان شريک مي‌شود.[51]
پس از ذکر صفت «مِنْ أَنْفُسِکُم‏» به سه قسمت ديگر از صفات ممتاز پيامبر(ص) که در تحريک عواطف اثر دارد اشاره مى‏کند. اول ‏مى‏ گويد «عَزِيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ» که هرگونه ناراحتى و زيان و ضررى به شما مى‏ رسد براى ‏او سخت ناراحت‌ کننده است. ديگر اين‌ که او سخت به هدايت شما علاقه‏ مند است «حَرِيصٌ عَلَيْکُمْ» و آخر اين‌ که مى‏ فرمايد «بالمؤمنين رئوف رحيم» يعنى او نسبت به مؤمنان رئوف و رحيم است.

 12. شرح صدر

شرح صدر به معنى توسعه، توانايى و آمادگى قلب، فکر و روح آدمى در پرتو انوار و الطاف الهى براى دريافت و پذيرش حقايق و معارف دينى و تحمل و شکيبايى در برابر ناملايمات و مشکلات تبليغ دين است.[52] روايت شده است پس از اين که رسول گرامى اسلام(ص) آيه ‏شريفه: «فَمَن يُرِدِاللّهُ أَن يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلاَمِ»[53] را تلاوت فرمود از ايشان پرسيدند معنى شرح صدر چيست؟ فرمود نورى است که در قلب آدمى تابانده مى‏ شود و در اثر آن‏ قلب وسعت (آمادگى براى قبول حق) مى‏ يابد.[54] در حديث مى‏ خوانيم پيامبر(ص) فرمود: بيشترين ‏دعاى من و دعاى پيامبران پيش از من در عرفه اين دعاست: خدايا در دلم و گوشم و چشمم‏ نور قرار بده، خدايا به من شرح صدر بده و کارم را آسان کن.[55]

 آثار و نشانه‏ هاى شرح صدر

    اگر شما پيام‌گزار دينى از موهبت شرح صدر بهره‏ مند باشيد، براى از دست دادن ‏امکانات مادى، موقعيت سياسى‌ اجتماعى و پست و مقام، دل‌تنگ و اندوهگين نمى‏ شويد و پاداش‌هاي بى‏ پايان الهى و سراى جاويد آخرت را فراروى خود مى‏ بينيد. از رسول خدا(ص) پرسيدند نشانه شرح صدر چيست؟ فرمود روى‌گردانى از خانه فريب (دنيا) به سراى‏ جاودانگى (آخرت) و مهيا شدن براى مرگ پيش از آنکه فرا رسد.[56]
    خشونت و بى‏ ادبى مخاطبان ناآگاه شما را آزرده خاطر و خشمگين نمى‏ سازد. در اين‏ مورد مى‏ توان به سعه‌صدر پيامبر بزرگوار اسلام(ص) در پاسخ به پرسش‏هاى توأم با خشونت ضمان‌بن‌ثعلبه، فرستاده بنى‌سعد‌بن‌بکر و در نهايت مسلمان شدن او و قبيله‏ اش ‏اشاره نمود.[57]
    در نفرين و مجازات مخالفان شتاب نمى‏ ورزيد. خداى مهربان به رسول اکرم(ص) مى‏فرمايد: «فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ وَ لاَ تَکُن کَصَاحِبِ الْحُوتِ»[58] صبر کن و منتظر فرمان پروردگارت ‏باش و مانند صاحب ماهى (يونس) مباش که در تقاضاى مجازات قومش عجله کرد و گرفتار مجازات ترک اولى شد.

از اين رو آن حضرت هنگام مواجهه با آزار و اذيت مردم به‏ جاى نفرين و گلايه، براى آن‌ها دعا مى‏ کرد «اللَّهُمَّ اهْدِ قَوْمِي فَإِنَّهُمْ لَا يَعْلَمُون‏»[59] پروردگارا ملتم‏ را هدايت فرما که نادان‏اند.

 13. تبشير و انذار

تشويق، به معنى برانگيختن، به شوق در آوردن[60] و راغب نمودن و تنبيه به معنى بيدار نمودن و آگاهى دادن است. [61]

قرآن از واژه تبشير و انذار استفاده مى‏ نمايد و درباره پيامبر اکرم(ص) مى‏ فرمايد ما تو را مبشّر و نويد دهنده فرستاديم.[62]

تشويق و تبشير موجب ترويج ارزش‌ها و حرکت به سوى تکامل است. با تشويق ‏مى‏ توان اراده و روحيه افراد را قوى و پربار نمود. همچنان که تنبه براى پيشگيرى و درمان ‏بسيارى از ناهنجاري‌ها راه گشاست.

شما پيام‌گزاران با تشويق مى‏ توانيد ارزش‌هاي دين را در دل‌ها تثبيت کنيد و با تنبيه افراد خطاکار آن‌ها را متوجه عادت‌هاي زشت و ناپسندشان نماييد و به آن‌ها بفهمانيد که بايد دست ‏از عملشان بردارند و گرنه سرنوشت شومى در انتظار آن‌ها خواهد بود. استاد مطهرى ‏مى‏ فرمايد تبشير و انذار هيچ کدام به تنهايى کافى نیست.
تبشير شرط لازم هست‏ ولى شرط کافى نیست. انذار هم شرط لازم هست ولى شرط کافى نيست. در دعوت به تبليغ دين، هر دو رکن بايد باشد. اشتباه است اگر مبلغ تنها تکيه‏ اش روى انذارها باشد و بلکه جانب تبشير بايد بچربد و شايد به همين دليل است که قرآن کريم تبشير را مقدم مى‏ دارد.[63] در قرآن کريم و سيره معصومين، هم تشويق مطرح شده و هم تبيبه. به عنوان ‏نمونه قرآن به رسول گرامى اسلام(ص) مى‏ فرمايد مؤمنان را به جنگ با دشمن تشويق کن[64] و هنگامى که زکاتشان را مى‏ پردازند بر آنان درود فرست و بريشان دعا کن.[65] و يا به عنوان‏ تنبيه مى‏ فرمايد: از جاهلان روى بگردان و در مسجد منافقان به عبادت نايست.[66]

از مهم‏ترين بشارت‏هاى پيامبر که خطاب به مشرکان براى پذيرش اسلام است، شعار بزرگ «قولوا لا اله الا اللَّه تفلحوا» (بگوييد معبودى جز اللَّه نیست تا رستگار شويد) است که سرلوحه دعوت و تبليغ پيامبر اکرم(ص) بود. مژده به نعيم اخروى و بشارت به سعادت دنيوى در دعوت پيامبر زياد به چشم مى‏ خورد. هم‌چنين انذار و هشدار پيامبر به ‏مشرکان نسبت به عواقب کارشان در دستور کار پيامبر بود. استاد مطهرى معتقد است بعضى ‏دعوت‏ها تنها سوق دادن نیست، بلکه تنفير و نفرت ايجاد کردن و فرار دادن است. ايشان‏ معتقد است بسيارى از اوقات پدرها و مادرها يا بعضى از معلمان کارى مى‏ کنند که در روح دانش‌آموز، حالت تنفر و گريز از مدرسه ايجاد مى‏ شود. طبق سيره ابن‌هشام پيامبر(ص) وقتى معاذبن‏ جبل(رض) را براى تبليغ مردم يمن به يمن فرستاد، به او چنين توصيه کردند: «يا معاذ بشر و لا تنفر. يسر و لا تعسر»؛ براى تبليغ اسلام، اساس کارت، تبشير و مژده باشد؛ کارى کن که مردم ‏مزاياى اسلام را درک کنند و از روى ميل و رغبت به اسلام گرايش پيدا کنند. پيامبر نفرمود و لا تنذر؛ چون انذار، جزو برنامه‏ اى است که قرآن دستور داده، بلکه فرمود «لا تنفر»، کارى‏ نکن که مردم را از اسلام فرارى دهى و متنفر کنى. مطلب را طورى تقرير نکن که عکس‏ العمل روحى مردم فرار از اسلام باشد.[67]

 14. سازش‌ناپذيرى در اصول

سازش‌ ناپذيرى در اصول به معنى داشتن قاطعيت، صلابت، انعطاف‌ناپذيرى در اصول و مبانى دين، ارزش‌ها و احکام الهى و حقوق مردم است. دشمنان خدا در طول تاريخ ‏در پى آن بودند که از حرکت‌هاي الهى پيامبران، در جهت پياده شدن آموزه‏ هاى دينى جلوگيرى کنند. در اين مسير، پيامبر خدا(ص) نيز با مشکلات و موانع متعدد و از جمله تطميع و تهديد روبرو بود، ولى از رسالت الهى خويش کوتاه نيامد؛ بلکه فعاليت خويش را بيشتر و بيشتر نمود، به گونه‏ اى که توانست سرود توحيد را به گوش جهانيان برساند. پيامبر اکرم(ص) مى‏ فرمود به خدا سوگند اگر آفتاب را در دست راست من و ماه را در دست چپ من قرار دهند (يعنى فرمان‌روايى همه جهان را به من دهند) که از تبليغ آيين و از هدفم دست بردارم، هرگز چنين نخواهم کرد و هدف خود را تعقيب مى‏ کنم تا بر مشکلات پيروز شوم و به ‏مقصد نهايى برسم و يا در راه هدف جان سپارم.[68]

مهم‏ترين موردى که لازم است پيام‌گزاران دينى به تأسى از پيامبر اسلام، در جهت حفظ آن استوار باشند، حفظ اصول و مبانى دين‏ است. هرگز راضى به کم‏ترين تحريف و انحراف در باورهاى دينى، ارزش‌ها و احکام الهى نشويد. با کسانى که ايمان و عقايد اسلامى را مورد تعرض قرار مى‏ دهند، تسامح و تساهل روا مداريد. حفظ نظام اسلامى از مهم‌ترين واجبات شرعى است و همه ‏بايد نسبت به آن اهتمام کامل داشته باشيم.

 15. تأليف قلوب و ايجاد وحدت

مبلغ بايد در انجام رسالت الهى خويش در تأليف قلوب مردم و ايجاد وحدت بين آن‌ها کوشا باشد و اين حرکت را به پيروى از پيامبر اکرم(ص) وظيفه اصلى خود بشمارد. يکى از کارهايى که پيامبر(ص) در همان ماه‌هاي اول ورود به مدينه انجام دادند، ايجاد اخوت بين مسلمان‏ها بود؛ يعنى مسلمان‏ها را با هم برادر کردند. بدين صورت که آن‌ها را دو به دو با هم برادر قرار داد و طبقات و خانواده‏ هاى اين‌ها و اشرافى‌گرى اشراف مدينه و قريش را رعايت نکرد و غلام ‏سياهى را با يک نجفى بزرگ و آزاد شده‏ اى را با يک آقازاده معروف و بنى‌هاشم را با قريش‏ برادر کرد. او با اين کار زمينه برادرى را در بين مردم ترويج کرد. بکوشيم زمينه برادرى را در ميان همه مردم و ميان هم طوايف و فرق ترويج کنيم.
اندکى تأمّل ما را متوجه اين نکته ‏مى‏ کند که امروز سرنخ بسيارى از اختلافات بين مسلمين، به دست قدرت‌هاي استکبارى‏ است که مى‏ کوشند جايگاه وحدت دينى را در بين مردم کم رنگ کنند. بايد بکوشيم با اين‏ حرکت، مقابله و وحدت را ترويج کنيم. مقام معظم رهبرى در خصوص وحدت مى‏ فرمايند:

«دو جهت‏ گيرى اساسى در وحدت وجود دارد، يکى عبارت از رفع اختلافات و تناقض‌ها و درگيرى‏ها و تضادها که از قرن‌ها پيش تا امروز بين طوائف و فرق مسلمين وجود داشته و هميشه به ضرر مسلمين بوده است. ديگر اين که وحدت بايد در خدمت و در جهت حاکميت ‏اسلام باشد والا هيچ است. علماى اسلام قبول دارند که قرآن مى‏ فرمايد: " وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطاعَ بِإِذْنِ اللَّه‏ ‏ "[69] پيامبر که نيامد نصيحتى بکند، حرفى بزند، مردم هم کار خودشان را بکنند و به او هم احترامى بگذارند، آمد تا مورد اطاعت قرار بگيرد. جامعه و زندگى را هدايت کند. نظام را تشکيل دهد و انسان‌ها را به سمت اهداف زندگى درست پيش ببرد».[70]

 نتيجه‌گيري

با دقت در سيره عملى و تبليغى پيامبر(ص) روشن مى‏ شود که مبلغان و پيام‏ گزاران بايد از برجسته‏ ترين افراد باشند و درکارهاى بايسته و شايسته و پرهيز از بدى، پيشگام و جلودار باشند. بايد باورهاى دينى و معرفتى در آنان همچون پيامبر(ص) نمونه باشد. اخلاق معاشرتى ‏مبلغان مانند پيامبر(ص) بايد در حد بسيار مطلوبى باشد، به گونه‏ اى که هر کس آنان را مى‏ بيند گمشده خود را در آنان دريابد. مردم بايد بى‏ اعتنايى به دنيا، آزادگى، دلسوزى و گذشت را در وجود مبلغ ببينند. همچنان که بايد تواضع، شجاعت و شهامت را در وى مشاهده کنند. آرى پيام‏گزار دينى آنچه را که از دين براى مردم مى‏ گويد، مردم همان را در عمل او ببينند. رويکرد پيامبرانه در دهکده جهانى، بهترين روش براى دعوت مردم به دين ‏خداست و راه‌کارهاى تبليغى نبى اکرم(ص) ما را به آن رويکرد نزديک مى‏ کند.

[1] - دائره‌المعارف علوم اجتماعي، شماره 577، دکتر ساروخاني، مؤسسه کيهان، سال70.

[2] - قرآن کريم، سوره مائده، آيه99.

[3] - قرآن کريم، سوره نمل، آيه125.

[4] - محمدتقي رهبر، پژوهشي در تبليغ، ص80.

[5] - قرآن کريم، سوره نحل، آيه36.

[6] - قرآن کريم، سوره مؤمنون، آيه115.

[7] - قرآن کريم، سوره انفال، آيه24.

[8] - قرآن کريم، سوره احزاب، آيات45 – 46.

[9] - دهخدا، علي‌اکبر، لغت‌نامه.

[10] - قرآن کريم، سوره احزاب، آيه39.

[11] - ر. ک تبليغ دين از منظر دين، حميد نگارش و همکاران.

[12] - فرهنگ و تهاجم فرهنگي، ص394.

[13] - مقدمه‌اي بر جهان‌بيني، مرتضي مطهري، صدرا، بي‌تا، ص148.

[14] - حيات‌الصحابه، ج1، ص73.

[15] - حيات‌الصحابه، ج1، ص74.

[16] - حيات‌الصحابه، ص80.

[17] - حيات‌الصحابه، ص85 ـ86.

[18] - ر. ک. پژوهش در تبليغ، ص422.

[19] - مفردات راغب، ماده حلم.

[20] - علامه مجلسي، بحارالانوار، ج77، ص133.

[21] - علامه مجلسي، بحارالانوار، ج78، ص269.

[22] - علامه مجلسي، بحارالانوار، ج1، ص117

[23] - علامه مجلسي، بحارالانوار، ج16، ص230.

[24] - علامه مجلسي، بحارالانوار، ص264.

[25] - شيرازي، محمد، جنگ رواني و تبليغات، ص140.

[26] - قرآن کريم، سوره آل‌عمران، آيه12.

[27] - علامه مجلسي، بحارالانوار، ج16، ص215.

[28] - قمي، شيخ عباس، سفينه‌البحار، ج1، ص416.

[29] - علامه مجلسي، بحارالانوار، ج16، ص231.

[30] - علامه مجلسي، بحارالانوار، ج43، ص296.

[31] - قرآن کريم، سوره صف، آيه2.

[32] - مطهري، مرتضي، حکمت‌ها و اندرزها، ص223.

[33] - قرآن کريم، سوره بقره، آيه44.

[34] - قرآن کريم، سوره صف، آيه2.

[35] - قائمي، علي، روش دعوت محمد(ص)، صص72ـ73 با اندکي تصرف.

[36] - علامه مجلسي، بحارالانوار، ج8، ص359.

[37] - عباسي، مصطفي، اسوه‌هاي قرآني و شيوه‌هاي تبليغي آنان، ص126.

[38] - قرآن کريم، سوره آل‌عمران، آيه159.

[39] - علامه مجلسي، بحارالانوار، ج8، ص359.

[40] - ابن‌اثير، الکامل، ص85.

[41] - ر. ک. خورشيد اسلام چگونه شکل گرفت، ص197.

[42] - علامه مجلسي، بحارالانوار، ج1، ص85.

[43] - علامه مجلسي، بحارالانوار، ج22، ص331.

[44] - نهج‌البلاغه، خطبه 108.

[45] - مطهري، مرتضي، سيري در سيره نبوي، ص134.

[46] - تبليغ در قرآن و حديث، ص289.

[47] - مطهري، مرتضي، ده گفتار، ص201.

[48] - مباني حکومت اسلامي، ص289، ترجمه داود الهامي.

[49] - مباني حکومت اسلامي، ص17، ترجمه داود الهامي.

[50] - قرآن کريم، سوره توبه، آيه128.

[51] - تفسير نمونه، ج8، ص206.

[52] - با استفاده از العين، مفردات راغب، لغت‌نامه دهخدا و الميزان، واژه صدر.

[53] - قرآن کريم، سوره انعام، آيه125.

[54] - سيوطي، الدرالمنثور، ج3، ص45.

[55] - تبليغ در قرآن و حديث، ص206.

[56] - تبليغ در قرآن و حديث، ص61.

[57] - ر. ک. سيره‌النبويه، ابن‌هشام، ج4، ص219.

[58] - قرآن کريم، سوره قلم، آيه48.

[59] - بحارالانوار، ج20، ص21.

[60] - سعيدالخوري، اقرب‌الموارد، ج3، ص118.

[61] - دهخدا، علي‌اکبر، لغت‌نامه ج15، ص719.

[62] - قرآن کريم، سوره احزاب، آيه45.

[63] - مطهري، مرتضي، سيري در سيره نبوي، صص219ـ206.

[64] - قرآن کريم، سوره انفاق، آيه65.

[65] - قرآن کريم، سوره توبه، آيه103.

[66] - قرآن کريم، سوره انعام، آيه68، سوره اعراف، آيه199 و سوره توبه، آيه108.

[67] - مجموعه آثار، ج16، ص156.

[68] - فروغ ابديت، ج1، ص267.

[69] - قرآن کريم، سوره آل‌عمران، آيه103.

[70] - حديث ولايت، ج5، ص242.
 
https://taghribnews.com/vdcgqu9xxak9xn4.rpra.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی