تاریخ انتشار۶ ارديبهشت ۱۳۹۵ ساعت ۱۹:۵۲
کد مطلب : 229126

آسيب شناسي راهکارهاي تقريب مذاهب و وحدت اسلامي

ضرورت وحدت و پرهيز از اختلاف براي اعتلاي امّت ها، بر هيچ کس پوشيده نيست. سعادت و شقاوت ملت ها در گرو وحدت يا تفرقه آنان است و همواره در طول تاريخ آن ملتي سعادتمند بوده است که با هم برادر باشند و هرگاه به سوي جدايي حرکت کرده اند به همان اندازه از سعادت فاصله گرفته اند.
آسيب شناسي راهکارهاي تقريب مذاهب و وحدت اسلامي

مقدمه
:
قرآن کريم به عنوان برنامه سعادت بشري از اين مهم پرده برمي دارد و جاي جاي، چه گاهي در طول داستان امّت هاي گذشته، و چه گاهي به صورت امر و نهي، مسلمانان را از تفرقه باز مي دارد و به سوي وحدت راه مي نماياند. الفت و برادري را نعمت و جدايي و تفرقه را عذاب مي داند.(1) و گاه اهميّت آن را با توحيد مي سنجد. هارون در جواب موسي که از سکوتش در برابر گوساله پرستي بني اسرائيل شکايت مي کند پاسخ مي دهد: (...اي فرزند مادرم ريش و سر مرا مگير؛ من ترسيدم بگويي تو ميان بني اسرائيل تفرقه انداختي، و سفارش مرا به کار نبستي)(2)
اين همه تأکيد اسلام و اهميّت مسئله موجب شده است از صدر اسلام همواره ائمه اهل بيت (ع) و عالمان و خير خواهان جهان اسلام به اين امر بينديشند و درصدد حلّ اين مشکل برآيند و به روشنگري بپردازند اما به طور ويژه و خاص اهميّت اين مسئله زماني آشکار شد که مسلمين، عزّت، عظمت و تمدن بزرگ خود را از دست داده بودند و دست استعمار و استبداد گلوي آنان را مي فشرد، پس از سالها غفلت از ميان آنان مصلحيني ظهور کردند که مي دانستند اين ذلّت از کجاست و در صدد بيداري اسلامي برآمدند.
از سيد جمال الدين گرفته که او را پيشگام وحدت اسلامي در عصر جديد خوانده اند (3) تا شاگردان شاگردش، شيخ محمد عبده در مصر که به کمک علامه شيخ محمد تقي قمي، دارالتقريب مصر را با اين هدف تأسيس کردند و در صدد «تقريب مذاهب» برآمدند (4) و اين حرکتي است که رهبر انقلاب اسلامي ايران امام خميني (ره) و يارانش لحظه اي از آن درنگ نکردند
.
اما پيش از ورود به بحث لازم مي دانم مهم ترين نکته در مورد مسئله را از قرآن و نهج البلاغه از زبان عالم جليل القدر آيت الله جوادي آملي نقل کنم:
اصول پيوند به دست کسي است که اين دلها را آفريد. خداي سبحان به نبيّ اکرم فرمود: (لَو أنفَقتَ مَا فِي الأرضِ جَميعاً مَّا ألّفتَ بَينَ قلُوبِهِم وَ لَکَنَّ اللهَ ألّفَ بَينَهُم)(5) ، تو اگر بخواهي همه ذخاير زمين را توزيع کني تا مردم را متحد کني، تازه اول اختلاف آنهاست. خداست که «الف بين قلوبهم». هرگز ماده، آن توان را ندارد که دلها را به هم مرتبط کند... اميرالمؤمنين علي (ع) به ابوموسي فرمود:...«فانما أنتم اخوان في دين الله ما فرّق بينکم إلاّ خبث سرائر و سوء الضّمائر»؛(6) براي اين که بفهميد عامل اختلاف چيست، درون خود را بشکافيد تا بيابيد که بد طينتي عامل اختلاف است. مقام خواهي و سوء ضمير عامل اختلاف است... اگر آدم خوبي باشيد، يکي مي شويد.(7)

با يک نگاه دقيق در اقدامات مصلحين مي توان دريافت که با تاکيد بر سه نقطه وضعيت مسلمانان، مشترکات آنها و اختلافات، سه راهکار در مورد تقريب مذاهب و وحدت مطرح شده است.
اين مقاله ناظر به تئوري هاي تقريب و وحدت نيست و فقط با مشاهده به گزارش عملکردهاي موجود مي پردازد و سعي داردبا معرفي و گزارشي از راهکارهاي موجود به شناسايي هريک و آسيب هاي احتمالي آنها بپردازد.

راهکار اول، توجه به وضعيّت مسلمانان
 در اين روش باتوجه به وضعيت مسلمانان و جهان اسلام، منابع آنها، جغرافياي استراتژيک، جمعيّت مسلمانان، داشته هاي آنها را گوشزد مي کند و جايگاه کنوني را مي نماياند و اينکه مسلمين بايد در کجا قرار مي گرفتند و امروز کجايند و چه عواملي باعث آن شده است.
اما نقطه توجه در اين روش که يکي از عوامل اصلي اين وضعيت مسلمانان است، تهديد و خصم مشترک و بسيج نيروها در مقابل آن، مورد نظر است. اين مسئله، مسئله اي عقلاني است که اگر باهم باشيد پيروزيد و اگر نه مغلوب.
قرآن کريم در سه آيه 152 آل عمران و 43 و 46 انفال، فشل و نزاع را با هم آورده و در آيه 46 سوره مبارکه انفال صراحتاً فشل را نتيجه نزاع مي داند و از آن نهي ميکند: ( و أطيعُوا اللهَ و رَسُوله و لاَ تنازَعُوا فَتفشلُوا و تذهَبَ ريحُکُم...؛ وفرمان خدا و پيامبرش را اطاعت نماييد و نزاع نکنيد، که سست مي شويد و قدرت شما از ميان برود)(8)
 آيه مي فرمايد از پراکندگي و نزاع بپرهيزيد زيرا کشمکش، نزاع و اختلاف در برابر دشمن نخستين اثرش سستي و ناتواني و ضعف در مبارزه است و نتيجه اين سستي و فتور از ميان رفتن قدرت و قوت و هيبت شماست.(9)
چنانچه گذشت بنابر نص قرآن کريم ناچار تنازع و اختلاف در امور، باعث فشل و سستي مي شود و در نتيجه، قدرت و عظمت مسلمين از دست مي رود و خداوند از اين کار نهي مي نمايد.
اميرالمؤمنين علي (ع) نيز خطاب به کوفيان مي فرمايد:
( دژ محکم الهي را درهم شکستيد، در حالي که خداوند بر اين امّت بر«وحدت و برادري» منّت گذارده بود که در سايه آن زندگي کنند... بدانيد که پس از هجرت دوباره چون اعراب باديه نشين و پس از وحدت و برادري به احزاب گوناگون تبديل شده ايد،... گويا مي خواهيد اسلام را واژگون و پرده حرمتش را پاره کنيد و پيماني را که خدا براي حفظ حرمت مسلمين در زمين و عامل امنيت و آرامش مردم قرار داد بشکنيد؟ همانا اگر شما به غير اسلام پناه ببريد کافران با شما نبرد خواهند کرد. آنگاه نه جبرئيل و نه ميکائيل، نه مهاجر و نه انصار وجود ندارند که شما را ياري دهند.) (10)

ناگفته نماند که دشمنان اسلام نيز هيچ گاه از اين مسئله، چه در صدر اسلام و چه هم اکنون غافل نبوده و همواره حتي تا امروز با توسل به همين سياست به استعمار مسلمين پرداخته اند و به جرأت مي توان يکي از رموز موفقيّت استعمارگران را در همين مسئله دانست و حتي ادعا کرد آنجا که شکست خورده اند از ناحيه وحدت مسلمين بوده است.
شاهد مثال اين راهکار وحدت مسلمين را به طور شاخص مي توان در مثال هاي زير يافت:
جنبش اصلاحي سيد جمال الدين اسدآبادي:سيد جمال الدين اسدآبادي (1254-1314 هـ.ق) که به قول شهيد مطهري اول کسي بود که نداي اتحاد اسلام در برابر غرب را بلند کرد. از مصلحيني بود که سراسر زندگي خويش را به مبارزه با استبداد و استعمار غرب به خصوص انگلستان پرداخت. سيد با مسافرت به سراسر جهان اسلام و غرب نه تنها به خوبي خطر اصلي مسلمانان را شناخت بلکه در برابر آن به مبارزه و روشنگري پرداخت و اتحاد مسلمين در برابر غرب را لازم مي دانست.(11)
استاد شهيد مطهري در اين مورد مي نويسد: يکي از هدف هاي سيد جمال، اتحاد اسلامي بود؛ يعني مي خواست با اين تفرقه هايي که استبداد درچهارده قرن و استعمار در طول سه، چهار قرن اخير به وجود آورده است، چه تفرقه هاي به صورت مذهبي و چه تفرقه هاي به صورت ملي و چه به صورت هاي ديگر مبارزه کند.
و نيز مي نويسد: سيد به مسلمانان هشدار مي داد که روح صليبي همچنان در غرب مسيحي بالاخص انگلستان، زنده و شعله ور است.(12)
جنبش انقلابي امام موسي صدر در لبنان: امام موسي صدر نيز از اين روش در لبنان بهره برد. ايشان باتوجه به اشغال فلسطين و جنوب لبنان توسط اسرائيل، نه تنها مسلمانان که مسيحيان و يهوديان لبنان را نيز در برابر اسرائيل که تهديد مشترک آنها بود متحد کرد و موجب پيشرفت لبنان به خصوص شيعيان آن، گرديد. ايشان بسيج نيروهاي مشترک را يکي از عوامل وحدت مي دانست و خود نيز در همين راستا اقدام مي نمود.(13)
انقلاب اسلامي ايران: انقلاب اسلامي ايران يکي ديگر از موارد استفاده از اين روش است و در پيروزي آن شيعه و سني دوشادوش هم عليه خصم مشترک که حکومتي خودکامه و دست نشانده استعمار بود ايستادند و درکنار هم به رهبري امام راحل به موفقيت دست يافتند.
بنيانگذار انقلاب اسلامي ايران همواره در تمام دوران مبارزه و پس از آن در سخنان خود درباره وحدت مسلمين، به لزوم هشياري و وحدت در برابرخطر استعمار غرب و اسرائيل تأکيد نموده، خواستار کوشش مسلمانان براي نجات فلسطين و خود شده اند که براي نمونه چند مورد ذکر مي شود:
 (مسلمين به حکم اسلام بايد يد واحد باشند که بتوانند دست اجانب و مستعمرين را از دخالت در کشور خود قطع کنند).(14)
(من همواره مصراً خواسته ام که مسلمانان سراسر جهان متحد شوند بر ضد دشمنانشان از جمله اسرائيل مبارزه کنند).(15)
(اگر چنانچه (مسلمين) متحد شوند، هيچ يک از ابرقدرتها قدرت اين که به آنها تجاوز کنند ندارد).(16)

نقد و آسيب شناسي راهکار اول:
اين روش با پايگاه عقلاني آن توانسته در بسياري از موارد که جامعه با خطر هجوم دشمن مواجه شده است کارساز باشد و تأثير به سزايي در جنبش هاي اصلاحي و انقلاب هاي اين عصر داشته است که نمونه هاي آن گذشت
اما چند آسيب مهم اين راهکار و وحدت حاصل از آن را تهديد مي کند.
اولين آسيب توجه نداشتن و فراموشي اين نکته است که اخوتي که صرف دشمن مشترک ايجاد کند اخوت في الله نيست و نفس اتحاد به خاطر ترس از دشمن مشترک، هدفي والا نیست.علامه شهيد مطهري با اشاره به حديثي از امام صادق (ع) به اين مطلب اشاره مي کند:
امام صادق (ع) فرمود: إحذر أن تؤاخي مَن ارادک لطمعٍ أو خوفٍ... بترس از کسي که با تو برادري و دوستي مي کند ولي به خاطر يک طمع يا خوف و ترسي که در بين هست. گاهي عامل خوف سبب دوستيها مي شود و افراد را به خاطر يک دشمن مشترک با يکديگر جمع مي کند.(17)
بله خطر و تهديد، هر انساني را به دفاع از خود در برابر خصم وادار مي کند و اين وحدتي که بسيج نيروها براي يک آرمان والا، که دفاع از خود و پيشرفت جامعه است، ايجاد مي کند ارزشمند و مانا است.
امام موسي صدر مي نويسد: اين راه (کوشش هاي مشترک) در شرايط استثنايي مانند شرايط ما در لبنان مناسب تر است و سريع تر به نتيجه خواهد رسيد. اين راه همان بسيج نيروهاي مشترک در جهت تحقق هدف هاي گوناگون است، راهي است که خود به خود يک دستاورد وحدت جويانه به حساب مي آيد. کوشش مشترک براي تلاقي دو عامل و دو همرزم در يک ميدان که در نتيجه آن، حسن اعتماد گسترش مي يابد و دل ها به آرامش مي رسد و يکي از مظاهر وحدت عقيده و عواطف، خود را نشان مي دهد.(18)
ولي وحدتي که صرف ترس ازدشمن مشترک، ايجاد کند نه تنها ناپايدار است بلکه چه بسا پس از جنگ، افرادي که زير يک بيرق بوده اند به دشمن هم تبديل شوند.
اما آنچه که باعث شد جنبش ها و قيام هاي مردمي قرون اخير ادامه پيدا نکند و آسيب ديگر اين راهکار است اين است که توسل به اين روش زماني اثر گذار است که خصم، آشکار باشد و ما مي بينيم در دوره اي از تاريخ، ملتها عليه استعمارگران قيام کردند و انقلاب ها شکل گرفت چرا که سياست استعمار کهنه، چپاول و غارت آشکار ملت ها بود. اما استعمار امروز، هجومي نيست که خطر آن آشکار باشد و چه بسا خود را در پس لباس زيباي حقوق بشر و آزادي پنهان کند و امروز اين تبليغات است که به جاي سلاح به کار مي رود.
اگر روزگاري بار سنگين انگلستان بر دوش مردم سنگيني مي کرد و سيد جمال و امثال او مي توانستند ملت ها را به قيام تشويق کنند اما امروزه شيوه استعمار نو و امريکايي اين نيست. امروز رئيس جمهور امريکا جايزه صلح نوبل مي گيرد، در دانشگاه الازهر که قلب جهان تسنن است خود را مسلمان زاده مي خواند، از گذشته ها پوزش مي طلبد و خواهان رابطه بيشتربا مسلمانان است.(19) اين گونه است که جز کساني که اهل بصيرت باشند نمي توانند خطر اين دشمن را درک کنند و وظيفه مصلحان امروز سنگين تر از گذشته است چرا که قبل از دعوت به وحدت و بسيج نيروها، بايد اين دشمني و خطر را اثبات کنند. در همين مسیر  آيت الله عميد زنجاني در سومين کنفرانس وحدت، اولين نقش عملي انقلاب اسلامي در روند وحدت اسلامي را ملموس تر کردن خطر دشمن و دومين بخش آن را معرفي دشمنان مي داند.(20)

راهکار دوم، تأکيد بر مشترکات
اين راهکار، به مشترکات فرق اسلامي توجه دارد و روي آن تاکيد مي کند. اصولاً توسل به مشترکات اولين قدم هر نوع رابطه اجتماعي است. قرآن کريم خطاب به پيامبر اسلام (ص) در مورد برخورد با اهل کتاب مي فرمايد:
( قل يَا أهلَ الکتابِ تعالَوا إلَي کَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَينَنَا وَ بَينَکُم ألاّ نَعبُدَ إلاّ اللهَ و لاَ نُشرِکَ بِهِ شَيئاً ولاَ يَتّخِذَ بَعضُنا بَعضاً أربَاباً مِّن دُونِ اللهِ...؛ بگو: اي اهل کتاب، بياييد به سوي سخني که ميان ما و شما يکسان است؛ که جز خداوند يگانه را نپرستيم و چيزي را همتاي او قرار ندهيم؛ و بعضي از ما، بعضي ديگر را- غير از خداي يگانه - به خدايي نپذيرد )(21)
 (... و قُولُوا ءَامَنّا بِالّذِي أُنزِلَ إِلَينَا وَ أُنزِلَ إلَيکُم وَ إلَهُنَا وَ إلَهُکُم وَاحِدٌ وَ نَحنُ لَهُ مُسلِمُونَ...؛ بگوييد ما به تمام آنچه از سوي خدا بر ما و شما نازل شده ايمان آورده ايم، و معبود ما و شما يکي است و ما در برابر او تسليم هستيم)(22)
بنابراين توسل و توجه به نکات مشترک نه تنها عقلاني است، دستور خداوند و سيره معصومين نيز بوده است. چنانچه گذشت آيه 64 سوره مبارکه آل عمران و آيه 46 سوره مبارکه عنکبوت، در برابر اهل کتاب است. پس هنگامي که بين مسلمين و اهل کتاب مشترکاتي که قرآن مي فرمايد موجود است و اثر بخش، مشترکات فرق مسلمان به مراتب بيشتر و اثر گذارتر مي باشد.
مصلحان مسلمان نيز نسبت به اين امر بي توجه نبوده و همواره بر آن تاکيد داشته اند. از نظر علامه شهيد مطهري تنها راه وحدت توسل به اين مشترکات است، ايشان مي نويسد 
فقط سه چيز است که مي تواند مسلمين را به هم مربوط کند و ملاک وحدت آنهاست. قرآن، رسول اکرم و سيره و تاريخ آن حضرت، کعبه و حج. (23)
و در جاي ديگر مي فرمايد:
جهات اختلاف فرق و مذاهب آنقدر زياد نيست که مانع اخوت اسلامي بشود و جهات اشتراک آنها آنقدر زياد و نيرومند است که مي تواند آنها را به هم بپيوندد.(24)

اما مشترکات اسلامي و مسلمانان کدامند؟
استاد شهيد مطهري مشترکات مسلمين را با عنوان ملاک ها و معيارهاي وحدت اسلامي به شرح ذيل عنوان مي کند:
الف) اعتقاد به خدا که البته مشترک است با ساير اديان
ب) قرآن به عنوان کتاب آسماني و عزيزترين کتابها
ج) سيره و سنت رسول اکرم و احاديث نبوي
د) حج، کعبه، مراسم حج که اين فلسفه در آن منظور است
هـ) تاريخ مشترک و به هم آميخته که في المثل بخاري و ابو حنيفه و غزالي و جوهري ايراني، مورد احترام مذهبي شمال افريقا هستند.
ز) به طور کلي يک فرهنگ هزار ساله مشترک و روحيه مشترک و تربيت مشترک.(25)

آيت الله تسخيري . محورهاي وحدت را به شرح زير مي دانند:
1.قرآن کريم
2.سنت شريف نبوي
3.مرجعيت تفسيري ائمه اهل بيت (ع) درباره قرآن و سنت.(26)
مشترکات مسلمانان را به دو قسمت مي توان تقسيم کرد؛ اولاً ضروريات دين که مميز مسلمان از غيرمسلمان است. اعتقاد به اصول دين (توحيد، معاد و نبوت) اساسي ترين مشترکات مسلمانان است و فرد به محض اقرار به اين سه اصل، مسلمان است و در فقه اسلام، حقوق و تکاليفي بر اين عنوان بار مي شود. عنوان مسلمان که به افراد اطلاق مي شود خود دومين مشترکات است و جامعه مسلمين را از غير، جدا مي کند و دايره اسلام او را در برمي گيرد.
پس از اصول دين نوبت به ساير مشترکات مي رسد: حج، قبله و مناسک مشترک، قرآن، اعمال مشترک مانند نماز، روزه، زکات و ساير احکام فقهي مورد اتفاق، محبت و مرجعيت علمي اهل بيت، هزار و چهارصد سال تاريخ، تمدن و فرهنگ مشترک و صدها وابستگي ديگر که مسلمانان را اعضاي يک خانواده گردانده است و آشنايي و شناخت آنها موجب علقه و نزديکي مسلمانان به يک ديگر است.

نقد و بررسي راهکار دوم و آسيب هاي احتمالي :
اولين فايده اين روش، يعني تاکيد بر مشترکات و مخصوصاً اصول دين، تعريف دين اسلام و عنوان مسلمان است که جلوي تکفيرها و خون مباح دانستن ها را مي گيرد.
در اين جا لازم است چند نمونه  نظر علماي مذاهب اسلامي در مورد اسلام و کفر آورده شود:
شهيد ثاني از فقهاي شيعه در شرح لمعه شهيد اول در تعريف کافر مي نويسد: الکافرُ و ضابطه من أنکر الإلهية أو الرّسالة أو بعض ما علم ثبوته من الدين ضرورةً.(27)
ملا علي قاري در شرح فقه الاکبر از ابوحنيفه نقل کرده که گفته است: لا نکفّر أحداً من اهل القبلة.
و فخرالدين رازي در تلخيص المحصل مي نويسد: الکفر عبارة عن إنکار ما علم بالضرورة مجيء الرسول به، فعلي هذا لا يکفّر أحد من اهل القبلة.(28)
باتوجه به همين يک نکته اساسي که تعريف اسلام و کفر باشد و متأسفانه گاهي فداي هواي نفس ها و غرض ورزي ها مي شود مي توان جان بسياري از مسلمين را حفظ کرد که گذشته از تاريخ، امروزه نيز فداي تکفير ها مي شوند. در آن صورت هر روزه شاهد بمب گذاري ها، عمليات انتحاري و کشتار مسلمين با نام اسلام و نداي الله اکبر نمي بوديم و چه هدفي مقدس تر از حفظ دماء مسلمين مي توان يافت.
گذشته از اين نکته که خود براي توجه به اين راهکار کافي است ساير مشترکات نيز چه از نظر همکاري هاي اجتماعي و چه ايجاد الفت بين مسلمين بسيار حائز اهميّت است.
با تمام فوايدي که اين روش به دنبال داشته اما درعمل چند آسيب مهم آن را تهديد مي کند. مهمترين آسيب آن، ناديده گرفتن و ناچيز شمردن اختلافات است. اين ناديده گرفتن اولاً ما را از واقع گرايي دور مي کند و باعث مي شود اين راهکار بين مردم جايگاهي نيابد و اين شبهه را ايجاد کند که هدف تقريب از بين بردن مذهب آنان است چرا که خود به اين اختلافات آگاهند و روز و شب با آن زندگي مي کنند.
دومين آسيب، ترس از برخورد با موارد اختلاف است که بيشتر دامن دست اندر کاران تقريب را مي گيرد. ممکن است از ترس به هم خوردن روابط، از پرسيدن سؤالاتي که در ذهنشان به وقوع مي پيوندد و حتي از جواب سؤالات ديگران پرهيز کنند و مي دانيم کوچکترين شبهه و نکته تاريک در ذهن اگر موجب ترس و فرار مسلمين نشود به فرموده اميرالمؤمنين (ع) باعث کينه و عداوت مي شود(29) و اين خود آسيب سوم است که توليد سوء ظن، کينه، دورويي و بي اعتمادي مسلمين نسبت به يکديگر است و به گفته شهيد مطهري: تهديدي که از ناحيه سوء تفاهمات بيجا و خوب درک نکردن يکديگر متوجه مسلمين است بيش از آن است که از ناحيه خود اختلافات مذهبي متوجه آنان است.(30)

 اين آسيب سوم، آسيب چهارمي در پي دارد که در اثر نيافتن جواب منطقي سؤالات، هر فرقه اي ريشه فرقه ديگر را بر
آب مي بيند و هرچند به زبان نياورد آن فرقه را در دل گمراه مي شمرد و خود را حق مطلق مي داند
.
راهکار سوم، بررسي علمي اختلافات
اين راهکار بيان مي کند، در مسئله تقريب مذاهب نبايد منشأ تنش را ناديده گرفت بلکه برعکس بايد مستقيماً با آن روبرو شد و معتقد است خود بررسي علمي اين اختلافات مي تواند عامل تقريب باشد چرا که اولاً منبع رجوع در موارد اختلاف مسلمانان يکي است و با يک زبان که زبان قرآن و رسول اکرم باشد سخن گفته مي شود و ثانياً منطق مستدلي در پس مذاهب اسلامي نهفته است که گفت و گوي علمي در موارد اختلاف را اثربخش مي گرداند و ما شاهديم که روزگاري بلاد اسلامي محل درس و مباحثات علمي علماي مذاهب بود و شاگردان هر مکتبي به خوبي با ساير مکاتب آشنا مي شدند و از هم بسيار تأثير مي پذيرفتند.
اين روش در صدد است تا شناختي واقعي، مبتني بر بحث و بررسي هاي عقلاني و ادلّه علمي و منطقي به دست دهد تا مسلمانان در سايه آن، سوء ظن ها را از بين ببرند و تابع تفکر وعلم و برهان منطقي گردند، به هم نزديک شده و از تفرقه بپرهيزند و قطعاً بنايي که برپايه استوار علم و تفکر برپا شود بنايي نيست که کسي را ياراي صدمه زدن به آن باشد. قرآن کريم به انسان ها مي فرمايد يکديگر را بشناسند(31) و بر گفت و گوي علمي و حق جويي بسيار تأکيد دارد:
 (...فَبَشِّر عِبَادِ \ الّذينَ يَستمِعُونَ القَولَ فَيَتبِعُونَ أحسَنَهُ ...؛ پس بندگان مرا بشارت ده \ همان کساني که سخنان را مي شنوند و از نيکوترين آنها پيروي مي کنند
)(32)
صاحب تفسير نمونه ذيل اين آيه مي نويسد:
اين آيه که به صورت يک شعار اسلامي در آمده، آزاد انديشي مسلمانان و انتخابگري آنها در مسائل گوناگون را به خوبي نشان مي دهد. بسياري از مذاهب، پيروان خود را از مطالعه و بررسي سخنان ديگران نهي مي کنند؛ چرا که به دليل ضعف منطق خويش، از اين مي ترسند که منطق ديگران برتري پيدا کند و پيروانشان را از دستشان بگيرد؛ اما به طوري که در آيه خوانديم، اسلام بندگان راستين خداوند را کساني معرفي کرده که اهل تحقيق اند.(33)
و نيز لازم است مسلمانان گرد هم آمده، هر يک نظر خود را شفاف و روشن همراه با ادلّه و برهان خود بيان کند، ديگران نيز بدون تعصب سخنان او را شنيده و با محک عقل و منطق بسنجند و در فضاي علمي در مورد آن، تفکر و گفت و گو کنند و آنچه را که حق مي يابند بيان نمايند.
استاد علامه جعفري با اشاره به آيه 174 سوره مبارکه نساء مي فرمايد: برهان و نور هميشه رو به سوي الفت و وحدت دارد نه رو به تخالف.(34)
و به گفته علامه شهيد مطهري:
طرفداري از تز «اتحاد اسلامي» ايجاب نمي کند که در گفتن حقايق کوتاهي شود. آنچه نبايد صورت گيرد کارهايي است که احساسات و تعصبات و کينه هاي مخالف را بر مي انگيزد، اما بحث علمي سروکارش با عقل و منطق است نه عواطف و احساسات.
... خوشبختانه در عصر ما محققان بسياري در شيعه پيدا شده اند که از همين روش پسنديده پيروي مي کنند. در رأس همه آنها علامه جليل آيت الله سيد شرف الدين عاملي و علامه کبير آيت الله شيخ محمد حسين کاشف الغطاء و علامه بزرگوار آيت الله شيخ عبدالحسين اميني را بايد نام برد.(35)

اختلافات:
در اين جا لازم است پيش از ورود به بحث، به بررسي نفس اختلاف و اختلافات موجود ميان مسلمانان پرداخت؛
 گذشته از اختلافات طبيعي بشر مانند نژاد، زبان، رنگ و... اختلاف در انديشه و عقيده، از نظر آموزه هاي اسلام به دو بخش تقسيم مي شود؛ يکي رحمت و ديگري گمراهي و ستمگري. در قرآن کريم اختلافي که پس از آمدن بينه، برهان و علم به حق باشد مذموم و موجب عذاب الهي است:
( وَ لَا تَکُونُوا کَالذَينَ تَفَرَّقُوا وَ اختَلَفُوا مِن بَعدِ مَا جَاءَهمُ البيّناتُ وَ اولَئِکَ لَهُم عَذابٌ عَظيمٌ؛ و مانند کساني نباشيد که پراکنده شدند و اختلاف کردند؛ (آن هم) پس از آنکه نشانه هاي روشن (پروردگار) به آنان رسيد. و آنها عذاب عظيمي دارند)(38)
اين نوع اختلاف مذموم است چرا که پس از روشن شدن حق، نپذيرفتن آن قطعاً از سر هواي نفس و سرکشي و تعصب مي باشد. اما در مسير روشن شدن حقيقت اين اختلاف علمي نه تنها مذموم نيست، بلکه رحمت مي باشد و موجب پويايي و عمق علوم مسلمانان مي شود
.
اختلافات اصلي مسلمانان به سه زمينه مربوط مي شود؛ فقه، کلام و تاريخ.
فقه: فقه، علم به احکام شرعي فرعي از راه ادله تفصيلي آن است و گاهي به خود احکام شرعي فرعي نيز اطلاق مي شود. (39)
منظور از ادله تفصيلي، منابع فقه است. منابع اصلي فقه، قرآن و سنت است که بين مسلمانان مشترک است و منابع ديگر، اجماع، عقل، قياس، استحسان، مصالح مرسله و سد ذرايع مي باشد کهدر مورد آنها اختلاف نظر وجود دارد.(40)مذاهب فقهي که مستند به کتاب و سنت هستند و به رسميت شناخته شده اند عبارتند از: مذهب حنفي، شافعي، مالکي و حنبلي از اهل سنت و مذهب اثني عشري و زيدي و بهره از شيعه و مذهب اباضي.(41)

مذاهب اسلامي بر اين اتفاق دارند که اجتهاد احکام فقهي جايز و لازم است و هر مجتهدي وظيفه دارد سعي کند حکم شارع و يا وظيفه عملي را از کتاب و سنت به دست بياورد و بر اين نيز اتفاق دارند که مجتهد در هر دو صورت رسيدن به حکم صحيح و نرسيدن به آن نزد خداوند پاداش دارد. باب اجتهاد در اسلام باز است و هيچ مذهبي به خاطر اجتهاد سرزنش نمي شود و اين اختلاف نه تنها مذموم نيست بلکه پسنديده و دستور شارع مي باشد و موجب پويايي فقه اسلامي مي گردد.
بنابراين اختلاف اجتهادي و فقهي به ذات، آسيبي به اتحاد اسلامي و تقريب مذاهب نمي رساند و هيچ يک از مذاهب مثلاً به دليل تکتف در نماز يا سجده بر مهر بر ديگري خرده نمي گيرد. البته ناگفته نماند که همين مسائل نيز شبهاتي به وجود آورده که ناشي از عدم شناخت صحيح است و به خود فقه مربوط نمي شود مانند اينکه شيعه بر بت سجده مي کند و... که به راحتي قابل حل است و هرکسي قادر به پاسخ اين شبهه است و البته جواب اين گونه مسائل نيز چيز غير قابل قبول و مسئله مشکلي نيست.
با اين که ذات فقه موجب تفرقه نمي شود اما عرصه خوبي براي وحدت مسلمين است و مخصوصاً با مرجعيت علمي ائمه اطهار (ع) قابليت نزديکي مذاهب را به خوبي دارا است. امام موسي صدر در نامه به مفتي وقت لبنان، شيخ حسن خالد، تحقق وحدت مسلمانان را از دو راه مي بيند که اولين آن يکي کردن فقه است. ايشان مي نويسد:
ايجاد وحدت در اين جزئيات يا نزديک کردن آنها به يکديگر، چيزي است که پيشينيان صالح و دانشمندان نيک ما نيز روياي آن را در سر مي پرورانده اند. چنانچه مي بينيم، شيخ طوسي کتاب «خلاف» را در هزار سال پيش در زمينه «فقه تطبيقي» مي نويسد. علامه حلي با نوشتن کتاب «التذکره» راه طوسي را دنبال مي کند. فقه تطبيقي همان بذر مبارکي است که روش وحدت فقهي بدان بسته است و وحدت احکام شريعت به آن کامل مي شود.
ايشان راه اين وحدت را از طريق يکي کردن سنت مي داند:
گردآوري همه احاديثي که از فرق مختلف اسلامي از نبي اکرم (ص) در همه زمينه هاي عقيدتي و احکام شريعت روايت کرده اند. بدين منظور که پس از قرآن کريم، مرجع دوم مسلمانان باشد، به عبارت دقيق تر کوششي است که در راه يکي کردن سنت پاک پيامبر صورت گرفته است...آنگاه نوبت به نوشتن دايرة المعارف فقهي مي رسد.(42)

شيخ محمود شلتوت را نيز مي توان نمونه موفق اين عرصه دانست، ايشان با تأسيس فقه مقارن در دانشگاه الازهر در اين راستا گام برداشت و در نهايت فتواي مشهور خود مبتني بر اجازه تقليد از فقه چهار مذهب اهل سنت و شيعه را صادر نمود.(43)
کلام: علم کلام علمي است که درباره عقايد اساسي اسلام يعني آنچه از نظر اسلام بايد بدان معتقد بود و ايمان داشت بحث مي کند، به اين نحو که آنها را توضيح مي دهد و درباره آنها استدلال مي کند.(44)مذاهب کلامي اصلي مسلمانان عبارتند از اهل حديث، معتزله، اشاعره، ماتريديه و شيعه.(45) که بسته به رويکردهاي مختلف نسبت به عقل و نقل به وجود آمده اند.
 از آنجا که کلام با عقايد اساسي اسلام سروکار دارد، اختلافات کلامي به مراتب نسبت به اختلافات فقهي که به فروع مربوط مي شود حساس تر است و مستقيم در مورد کفر و ايمان اظهار نظر مي کند و به شهادت تاريخ بيشتر نزاع هاي خونين از اين ناحيه درگرفته است؛ چنانچه جدال هاي کلامي در مورد خلق قرآن، دوران محنت در زمان مأمون عباسي را به وجود آورد.
اختلافات کلامي از آغاز اسلام همواره بين مسلمانان وجود داشته است. در برخورد با اين مسائل کلامي، پس با قبول واقعيت اين اختلافات قبل از هر چيز بايد به اين نکته توجه کرد که چنانچه توضيح آن گذشت اختلافات کلامي بين مذاهب هرچند جدّي باشند ولي با توجه به تعريف اسلام و کفر، هيچ کسي را از دايره اسلام خارج نمي کند و در مورد دايره اسلام اتفاق نظر وجود دارد
.
اختلافات کلامي مسلمانان را مي توان به سه دسته تقسيم کرد:
1. مسائلي که اصلاً قابل درک بشر نيست و خود خداوند از جدال و بحث و حتي تفکر در مورد آن منع کرده است به عنوان مثال خداوند در آيه 85 سوره مبارکه اسراء به پيامبر مي فرمايد:(و از تو درباره روح سؤال مي کنند، بگو: روح از فرمان پروردگار من است؛ و جز اندکي از دانش، به شما داده نشده است.)
از ائمه اهل بيت نيز روايات بسياري نقل شده است که با روشن کردن مسائل از ورود به بعضي اختلافات و بحث هاي کلامي مانع شده اند براي مثال در مسئله حدوث و قدم قرآن امام رضا (ع) در نامه به يکي از شيعيان فرمود: «ما جدال در قرآن را بدعت مي دانيم و در اين مورد سائل و مجيب هردو شريکند، و جز خدا خالقي نيست و آنچه ماسواي اوست مخلوق و آفريده است، و قرآن کريم الهي است؛ از پيش خود بر آن اسمي نگذار که از گمراهان خواهي بود.» (46)
پس هنگامي که خداوند، پيامبر (ص) و ائمه طاهرين (ع) برخي از مسائل را خارج از درک بشر دانسته اند چه جاي جدال و بحث در مورد آنهاست. بنابر اين در بحث هاي کلامي، اينگونه مسائل بايد از ساير مسائل کلامي جدا شده و خلط نشوند چرا که قطعاً نزاع در مورد چنين مسائلي بيهوده خواهد بود.

2. اختلافات لفظي شبهه ساز: بسياري از اختلافات کلامي ناشي از برداشت ناصحيح از سخن ديگران است که براي روشن شدن مطلب فرموده علامه جعفري در مورد عدالت را نقل مي کنيم:
من پس از دو سه ماه تحقيق و مطالعه به اين نتيجه رسيدم که گمان نمي رود مسلماني بگويد«ان الله ظالم لعبده»، زيرا «ليس بظّلام للعبيد»؛ هيچ تصور نمي شود مسلماني بگويد: «لم تتّم کلمة ربّک صدقاً و عدلاً»، زيرا «تمّت کلمة ربّک صدقاً و عدلاً». اين زمينه دلهاي همه فرق اسلامي است. مطلبي که به ذهن آمد، اين است که عده اي از اشاعره مي خواهند بگويند که انسان نمي تواند امر به عدالت کند. يعني انسان نمي تواند به خدا بگويد تو بايد عادل باشي... نکته مهمي که در اين جا بايد به آن توجه نمود، اين که «ما هو معني العدالة ؟». اشاعره در پاسخ به اين پرسش گفته اند نمي دانيم. برخي گمان کرده اند اين «نمي دانيم» به معناي نفي عدالت از خداست. در صورتي که اين گمان، باطل و نابجاست.(47)
با توجه به اين نمونه متوجه مي شويم بسياري از اختلافات و سوء ظن ها ناشي از برداشت غلط از گفته ديگران است که البته در فضاي علمي گفت و گو و تحقيق روشن خواهد شد.
3.علاوه بر دو مورد گذشته، يعني مسائلي که جاي بحث و جدال ندارد و اختلافاتي که ناشي از سوء برداشت است نوع سوم، مسائلي است که واقعاً مورد اختلاف است. در اين گونه موارد نيز بايد زمينه گفتگو باز باشد و هر يک برهان خود را ارائه کنند اگر ديگران قانع شدند و پذيرفتند که چه بهتر و اگر نه حداقل فايده بحث، شناخت متقابل است که جلوي سوء ظن ها و ساير آسيب هايي که گذشت را مي گيرد. مخصوصاً با گرايش به عقلانيت بشر امروز جاي اميدواري است که چنانچه تا کنون در برخي مسائل کلامي سوء ظن ها برطرف شده و اتفاق نظر به دست آمده در ساير مباحث نيز چنين باشد.
تاريخ:حساس ترين و اصلي ترين نوع اختلافات را مي توان اختلافات تاريخي دانست. اين اختلاف در تاريخ است که غير قابل حل مي نمايد و خود را در پس مسائل کلامي، فقهي، اجتماعي و فرهنگي نيز مخفي مي کند و موجب کينه و عداوت مسلمانان شده است. در اين گونه اختلافات نه مي توان مسکوت گذاشتن را تجويزکرد، و نه به خاطر حساسيت آن بحث و جدال تجويز نمود. بنابراين توصيه مي شود مسلمانان در اين موارد فقط با نظر هم آشنا باشند و سخن يکديگر را بشنوند اما از جدال و نزاع بر سر آن بپرهيزند و يکديگر را معذور دارند
.
نقد و و بررسي راهکار سوم:
پس از روشن شدن موارد اختلاف ديگر شبهه اي باقي نمي ماند و کسي آنها را آنقدر بزرگ نمي بيند که خون مسلماني را مباح بداند. شناخت حقيقي ميسر مي شود و امر خداوند تحقق يافته است. سوء تفاهمات، ترس ها و بي اعتمادي ها بر طرف مي شود، دشمنان قادر به توطئه نخواهند بود و در نهايت الفت و اخوت اسلامي بار ديگر به ميان مسلمانان باز مي گردد اما واقعيت آن است که اين شناخت ميسر نمي شود مگر در محيط علم و تفکر، چرا که فقط اين ذات علم است که توانايي تحمل نظر مخالف و اين سعه صدر را دارا است .
اصلي ترين آسيب احتمالي اين روش تعصب و عدم رعايت اخلاق حسنه و ادب اختلاف است. که بهترين راه حل اين آسيب، توجه و عمل به آموزه هاي قرآن کريم و سيره پيامبر اسلام (ص)، اهل بيت (ع) و علماي بزرگ اسلام است و در مورد آن کتاب ها نوشته و قلم ها فرساييده شده است. قرآن کريم فراوان از تعصب نهي مي کند و مسلمانان را به حق طلبي و رعايت ادب اختلاف دعوت مي کند و بهترين روش ها را در بحث کردن از مسلمين مي خواهد: ( ادعُ إلي سبيلِ رَبّکَ بالحکمةِ و المَوعظةِ الحسنةِ و جادِلهم بالّتي هِيَ احسنُ ...؛ با حکمت و اندرز نيکو، به راه پروردگارت دعوت نما؛ و با آنها با روشي که نيکوتر است، استدلال و مناظره کن ) (48)

نتيجه گيري:
شناسايي و گزارش راهکارهاي موجود درمورد تقريب مذاهب و وحدت، اولاً ظرفيت بالاي مسلمانان در اين راه را نشان مي دهد که به برکت اسلام اين توانايي ها فراهم شده اند و امکان آسيب شناسي و نيز شناسايي موقعيت استفاده از هر روش را فراهم مي کند تا با دقت، هر يک را متناسب با زمان و مکان به کار بريم و توانايي آنها را بسنجيم و با نظردر اقدامات پيشگامان اين عرصه، نقاط ضعف و قدرت آنها را بشناسيم.
براي تحقق آرمان وحدت، بر مسلمانان واجب است عواملي که موجب وحدت و همبستگي است را بشناسند و با دقت از آفات و آسيب ها جلوگيري کنند.
با بصيرت و درک مسائل جهان، دشمنان اصلي خود را شناخته، دست استعمارگران را کوتاه و توطئه هاي آنها را خنثي کنند. حول مشترکات عزيز اسلام جمع شوند و به ريسمان الهي چنگ زنند. اختلافات يکديگر را شناخته با قبول آنها و احترام متقابل به بررسي اختلافات بپردازند و روحيه حق طلبي را در خود تقويت کنند و سخن حق را از هرکه بود بپذيرند.
به اميد اينکه باري تعالي بار ديگر مانند صدر اسلام بر مسلمانان منت نهاده و به ايشان نعمت برادري، که خير دنيا و آخرتشان در آن است عطا فرمايد و نگارنده اين ستور را خاک پاي پيشگامان و دل سوزان اين عرصه قرار دهد
 
.

پي نوشت ها:
1- مأخوذ از: آل عمران: 103
2- طه: 94
3- ر.ک: اتحاد اسلامي در آثار شهيد آيت الله مطهري، ص 29
4- ر.ک: پيشينه تقريب
5- حشر: 10
6- نهج البلاغه، خطبه 113
7- منشور همبستگي، ص 36
8- انفال:46
9- نمونه، ج 7، ص 241
10- نهج البلاغه، خطبه 192
11- ر.ک: سيد جمال الدين اسدآبادي و بيداري مشرق زمين
12- بررسي اجمالي نهضت هاي اسلامي در صد ساله اخير ص 29
13- ر.ک: امام موسي صدر سروش وحدت، صص 98-100
14- وحدت از ديدگاه امام خميني ، ص 162، سخنراني 1350ش
 15- همان، ص 164، 6/2/1357 ش
16- همان، ص 212، 6/6/58 ش
17- اتحاد اسلامي در آثار شهيد مطهري، ص 82
18- امام موسي صدر سروش وحدت، ص 100
19- خبرگزاري ايسنا، 14/3/88، کد خبر: 08182-8803
20- منشور همبستگي، ص 193
21- آل عمران: 64
22- عنکبوت: 46
23-  اتحاد اسلامي در آثار شهيد مطهري، ص 64
24- همان، ص 146
25- همان، ص 133
26- درباره وحدت و تقريب مذاهب اسلامي، ص 61
27- تحرير الروضة في شرح اللمعة، ص 25
28- به نقل از فرق و مذاهب کلامي، صص 20-21
29- نهج البلاغه، حکمت 172: الناسُ أعداءُ ما جهلوا
30- اتحاد اسلامي در آثار شهيد مطهري، ص 146
31- مأخوذ از: حجرات: 13
32- زمر: 17و18
33- نمونه، ج 19، ص 412
34- منشور همبستگي، ص 47
35- اتحاد اسلامي در آثار شهيد مطهري، ص 42
36- ر.ک: حماسه غدير
37- يادنامه علامه اميني، صص 240-241
38- آل عمران: 105 و نيز ن.ک: بقره:213 و آل عمران:119 و يونس: 93 و زخرف: 65 و جاثيه: 17
39- مبادي فقه و اصول، ص 15
40- مباحثي از اصول فقه، ج 2، منابع فقه
41- درباره وحدت و تقريب مذاهب اسلامي، ص 218
42- امام موسي صدر سروش وحدت، صص 98-100
43- ر.ک: شيخ محمود شلتوت طلايه دار تقريب، ص 124 به بعد
44- کليات علوم اسلامي، ج 2، ص 13
45- ر.ک: کليات علوم اسلامي، و نيز فرق و مذاهب کلامي
46- فرق و مذاهب کلامي، ص 218؛ به نقل از توحيد صدوق، باب قرآن ما هو
47- منشور همبستگي، ص 46
48- نحل: 125
کتابنامه:
1.
قرآن کريم، ترجمه ناصر مکارم شيرازي
2.
نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتي
3.
آذرشب، محمدعلي، پيشينه تقريب، ترجمه: رضا حميدي، تهران: مجمع جهاني تقريب مذاهب اسلامي، 1384
4.
اباذري، عبدالرحيم، امام موسي صدر سروش وحدت، تهران: مجمع جهاني تقريب مذاهب اسلامي، 1386
5.
اميني، عليرضا؛ آيتي، سيد محمدرضا، تحرير الروضة في شرح اللمعة، قم: نشر طه، 1387
6.
بي آزارشيرازي، عبدالکريم، شيخ محمود شلتوت طلايه دارتقريب، تهران: مجمع جهاني تقريب مذاهب اسلامي، 1385
7.
تسخيري، آيت الله محمدعلي، درباره وحدت و تقريب مذاهب اسلامي، ترجمه: محمد مقدس، تهران: مجمع جهاني تقريب مذاهب اسلامي، 1383
8.
جاويد موسوي، سيد حميد، اتحاد اسلامي در آثار شهيد آيت الله مطهري، تهران: انتشارات صدرا، 1386
9.
حکيمي، محمدرضا، حماسه غدير، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامي، بي تا
10.
رباني گلپايگاني، علي، فرق و مذاهب کلامي، قم: مرکز جهاني علوم اسلامي، 1383
11.
فيض، عليرضا، مبادي فقه و اصول، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، 1385
12.
محقق داماد، سيد مصطفي، مباحثي از اصول فقه، ج 2 منابع فقه، تهران: مرکز نشر علوم اسلامي، 1387
13.
محيط طباطبائي، محمد، سيد جمال الدين اسدآبادي و بيداري مشرق زمين، به کوشش: سيد هادي خسروشاهي، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1370
14.
مطهري، مرتضي، بررسي اجمالي نهضت هاي اسلامي در صد ساله اخير، تهران: انتشارات صدرا، 1386
15.
مطهري، مرتضي، کليات علوم اسلامي، ج 2 کلام- عرفان- حکمت عملي، تهران: انتشارات صدرا، 1387
16.
مکارم شيرازي، آيت الله ناصر، تفسير نمونه، تهران: دارالکتب الاسلامية، 1386
 17.
منشور همبستگي (گزيده سخنراني هاي دومين، سومين و چهارمين کنفرانس بين المللي وحدت اسلامي 69-1367)، قم: مؤسسه فرهنگي انتشاراتي فقه، 1376
18.
وحدت از ديدگاه امام خميني، تبيان آثار موضوعي، دفتر 15، تهران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، 1376
19.
يادنامه علامه اميني (مجموعه مقالات تحقيقي)، به اهتمام سيد جعفر شهيدي، محمدرضا حکيمي، مؤسسه انتشارات رسالت، 1352


(منتشر شده در شماره 20 فصلنامه فروغ وحدت )
 
 
.
https://taghribnews.com/vdcj8he8muqe8vz.fsfu.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی