اشاره: درقسمت اول مقاله به انسجام و اتحاد كه همواره از آرمانهاي بزرگ همه پيامبران الهي بوده، اشاره ميكند و سپس به انسجام در صدر اسلام و اقتدار و صلابتي كه براي مسلمانان بوجود آورد و سرزمين عربستان را از تشتت و گسيختگي نجات داد و همزيستي مسالمت آميز را ميان خود مسلمانان، و مسلمانان و يهوديان در مدينه براساس مفاد پيمان نامه ها جامعه مدني و قانونمند برقرار ساخت، پرداخته است. بيان راهكارهاي سياسي، فرهنگي و اجتماعي پيامبر صلي الله عليه واله براي ايجاد برادري و برابري را مطرح كرده، همچنين تاثير خلق و خوي رسول الله و بهره گيري ايشان از ظرفيت ها و خصوصيت عرب جاهلي و تبديل آنها با تعاليم اسلام به ارزشهاي والا تشريح كرده است. محورهاي وحدت را حول ايمان به خدا ،تقوا، مبارزه با كفر و برانگيختن روح تعاون و مسئوليت پذيري در جامعه مسلمانان و وفاق با برقراري رابطه برادري درامت اسلام را تبيين مي كند.
بخش دوم: راهكارهاي فرهنگي
٢-١ نفى نژادپرستى، قوميتگرايى والغاي ارزشهاي جاهلي
يکى ديگر از راهكارهايى که پيامبر مکرم اسلام- صلى الله عليه وآله- در مسير بنيانگذارى انسجام امت اسلامى به کار گرفت، نفى نژادپرستى، قوميتگرايى و تبعيضهاى ناروا بود.
مبارزه پيامبر اکرم(ص) با بردهدارى آن زمان، که با افزايش تدريجى قدرت سياسى واجتماعى حضرت با قاطعيت روز افزونى نيز توأم بود، بهترين گواه براين راه كار است. اين جنبش، بخشى ازحرکتهاى فرهنگي و عدالتخواهى پيامبر(ص) در برابر ظلم آشکار آن دوره به شمار مىآيد. چرا که حضرت به دنبال تأسيس جامعه فلاحپسند دينى و پايهگذارى حزب رستگاران است . همو كه قرآن در وصفش مي فرمايد: «الا ان حزب الله هم المفلحون» (مجادله /٢٢): آگاه باشيد! قطعا حزب خدا همان رستگارانند.» ومقابلش را نكوهش مي نمايد كه :«.. انه لايفلح الظالمون». (انعام /٣٥): قطعا، ستم كاران به رستگاري نمي رسند.»
ازجمله تلاش هاى پيامبر اکرم(ص) دردوره ابتدايى حضور ده ساله مکه مکرمه، گسستن مبانى نظام ارزشى قبيله ي حاکم برجامعه جاهلى آن زمان بود. دربافت پيوندهاى عشيرهاى؛ بردگان و کنيزکان بدون اذن صاحبان خود، هيچگونه حق تصميمگيرى مستقل و يا اظهارمشارکت اجتماعى خاص نداشتند. تا آنجا كه اجازه برده ها در پذيرش يا عدم پذيرش معتقدات دينى خويش نيز به دست خود آنان نبوده است.
دعوت فرهنگى پيامبر اکرم(ص) به توحيد، و نيز دعوت ارزشى حضرت به ايجاد تعلق دينى و حب اجتماعى توحيدى، سبب شد تا زمينه ي شکستن چنين تبعيضهاى ستمكارانهاى فراهم شود، معيارهاى جاهلى در روابط نسبى از بينرفته، و در نهايت افراد، بدون وابستگى قومى و قومگرايى به دين جديد بگروند چرا که: «لاعصبية فى الاسلام.» در اسلام تعصبي نيست.
حاصل توفيق پيامبر اکرم(ص) در به کارگيرى اين راه، مسلمان شدن افرادى از عشيرهها و قبايل متعدد مشرکان و سرپيچي آنان از قوانين نظام قبيلهاى وآنگاه، پيوستن به صفوف مؤمنان بود. اين روش، علاوه بر تأثيرگذارى «ارزشى و اجتماعى» يعنى ايجاد يأس و وحشت در دل مشرکان و براندازي اصول ارزشي حاکم، زمينهاى براى زايش نظام اجتماعى جديد پديد آورد.
٢-٢ارزش مساوات توحيدى
بعدها پيامبر اکرم(ص) درقالب فرمان، ارشاد يا نصيحت، مسلمانان را رهنمون به آزادسازى بردگان ساخت وخود نيز چنين كرد. و اين فرمان «خداى» بود که ايمان به خود و آخرت و پيامبران را با بخشش مال درجهت آزادى انسان هاى ديگر همسنگ دانست:«... ولکن البر من آمن بالله واليوم الآخر والملآئکة والکتاب والنبيين واتى المال على حبه ذوى القربى واليتامي والسائلين وفى الرقاب واقام الصلوة وآتي الزكاة والموفون بعهدهم اذا عاهدوا والصابرين في البأساء والضراء وحين البأس اولئك الذين صدقوا واولئك هم المتقون» (بقره/ ١٧٧): بلكه نيكي آن است كه كسي به خدا وند، و روز بازپسين(قيامت)، وفرشتگان،وكتاب هاي [آسماني] وپيامبران ايمان آورد، ومال خودرا باوجود دوست داشتنش، به خويشان ،يتيمان، بي نوايان، درراه ماندگان،گدايان، و[در راه آزاد كردن] بردگان بدهد، ونماز رابر پا دارد، وزكات را بپردازد، وآنان كه چون پيمان بندند، به عهد خود وفادارند؛ درسختي وزيان، وبه هنگام جنگ شكيبايانند، آنانند كساني كه راست گفته اند، وآنان همان پرهيزكارانند.»
حضرت، افرادى مانند «زيد بن حارثه» را فرمانده سپاه اسلام، «بلال حبشى» را مؤذن ويژه قرار داد و از«سلمان فارسى» ايرانى تجليل كردو به او مقام و منزلت والا بخشيد تا به اين ترتيب هم با تبعيضهاى موجود به مبارزه برخاست: «من اعتق مؤمنا، اعتق الله العزيز الجبار بكل عضو منه عضوا من النار»(٢٢) هركس مؤمني را آزاد كند، خداي توانا دربرابر هرعضوي او، عضوي را ازآتش جهنم آزاد مي سازد.» و هم به تدريج ارزش تقوا را ملاک منصبها و منزلتهاى اجتماعى، معرفى نمود، چرا كه: «ان اکرمکم عندالله أتقاکم...» (حجرات / ١٣) در نزد خداوند ، بهترين شما با تقواترين شماست.»
از اين رو، پيامبراسلام(ص) رامنادى به «حق مساوات توحيدى» دانستهاند. چه اين که او فرمود: «کلکم لآدم و آدم من تراب، ليس لعربى على عجمى فضل الا بالتقوى». (٢٣)همه ي شما ازآدم، وآدم ازخاك است، هيچ عربي بر عجمي- جز به تقوي- برتري ندارد.»
به هرحال، رعايت تساوى وعدالت توسط پيامبر اکرم(ص) که دقيقا دربرابرستم آشكارو تبعيضهاى ناروا قرار داشت، از مؤثرترين راهکارهاى ايجاد انسجام اسلامى در جامعه آسيبديده آن روزگار بود.
طبق گواه متون تاريخي وروايي پيامبر(ص) هيچ تفاوتى- جز به پرهيزگاري وشايستگي- بين برده و غيربرده نمىگذاشت وخود نيزدراجراى احکام، طعـــــم شيرين حق مساوات وعدالت را به ديگران مي چشانيد؛ تا آنجا که درحلقه ي مسلمانان، جايگاه پيامبرخدا(ص) ناپيدا بود، وهرزمان كه درمجلس حضور مي يافت، افراد ناشـــناس به سادگى قادر به تشخيص رسولخدا (ص) نبودند. اوج درخشـــــش اين مساواتطلبى، حتى در نگاه رسول رحمت نيز نمايان بود که: «کان رسولالله يقسم لحظاته بين اصحابه، ينظر الى ذا وينظر الى ذا بالسوية». (٢٤)رسول خدا[ص] لحظاتش را ميان يارانش قسمت مي كرد، وبه اين وبه آن، يكسان مي نگريست.» و در جايى به زيبايى تمام فرمود: «ان الله يکره من عبده ان يراه مميزا بين اصحابه». (٢٥): خداوند،خوش ندارد بنده ي را كه ميان يارانش، تفاوت گذارد.»
درست به همين جهت، حضرت در يک تمثيل گويا مىفرمايد: «ان الناس من عهد آدم الى يومنا هذا مثل اسنان المشط. لا فضل للعربى على العجمى ولا للاحمرعلى الاسود الا بالتقوى.» (٢٦):همانا مردم اززمان آدم تاروزگار ما، همانند دندان هاي شانه [يكسان] اند .هيچ عربي برعجمي، وهيچ سرخ رنگي برسياه رنگي – جز به تقوا- برتري ندارد.»
اين سيره با درايتى خاص وتدبير حكيمانه ي پيامبر در دوران حکومتش، نيز دنبال شد تا همواره نقشش را به عنوان يکى از ابزارهاى ارزشى وحدتساز ايفا کند. پيامبر(ص) درصدد است تا همــــه پايههاى نابرابرىهاى جاهلى را از ميان بردارد و بازگشت به عهد جاهليت و پسند احکام غيرالهى را ناممکن سازد. چنان که تمايل براي قدرتمداران قريش وجود داشته ، وخداوند درقرآن به حالت آنان اشاره كرده است: «افحکم الجاهلية يبغون ومن احسن من الله حكما لقوم يوقنون (مائده/٥٠): آيا خواستار حكم جاهليت اند؟ وبراي مردمي كه يقين دارند، داوري چه كسي از خدا بهتر است.»
رسول خدا (ص) خود، آغازگر اين حرکت بزرگ اجتماعى - ارزشى است و از هر رخدادى در جهت القا و تثبيت روح مساوات و عدالت انسانى در جامعه نوپاى آن زمان بهره مىبرد.
بدينترتيب مىتوان نتيجه گرفت: نفى قوميتگرايى و هر نوع تعصب ناپسند جاهلى، هميشه مدنظر پيامبر گرامى اسلام(ص) بوده، وهشدارهاى وي نيز به کسانى که حسب و نسب را ملاک افتخارات و ارزشها مىدانستند، در تاريخ اسلام ثبتشده است . سلمان فارسى در مسجد پيامبر(ص) نشسته بود. عدهاى از بزرگان اصحاب نيز حاضر بودند و سخن از اصل و نسب به ميان آمد، هر کسى درباره اصل و نسب خود چيزى مىگفت تا اين که از سلمان سؤال کردند... اوپاسخ داد: « انا سلمان بن عبدالله، کنت ضالا فهدانى الله- عزوجل بمحمد- کنت عائلا، فاغنانى الله بمحمد وکنت مملوکا، فاعتقنى الله بمحمد: من سلمان پسر بنده ي خدا هستم. گمراه بودم، خداوند- بلند مرتبه- به وسيله محمد، هدايتم كرد. تهي دست بودم، خداوند به واسطه محمد، توانگرم نمود. برده بودم،به وسيله محمد آزادم كرد.» سپس پيامبر(ص) وارد شد و سلمان گزارش جريان را به حضرت رساند. رسول اکرم(ص) به آن جماعت که همه از قريش بودند فرمود:« يا معشر قريش! ان حسب الرجل دينه ومروئته خلقه و اصله عقله». (٢٧): اي گروه قريش!حسب واصالت مرد، به دين ومروت، منش واصالت خرد اوست.»
پيامبر(ص) درروايت ديگرى، افتخار و فخرفروشى بر محور تعصبات قومى را از آتش جهنم شمرد. وي فرمود: « ليدعن رجال فخرهم باقوام انما هم فحم من فحم جهنم...»(٢٨): قطعا مباهـــات مردان به اقــوام شان،آنهارا [به جهنم] مي راند؛ وآنان به يقين، ذغالي از ذغال هاي آتش جهنم خواهدبود.»
در همين راستا بايد به زندگى بسيار ساده پيامبر(ص) نيزاشاره کــرد که به نقل اميرمؤمنان(ع) حتى اجازه نصب پردهاى با نقش ونگارمعمولى را بردرخانه خود نمىدهد. اين امر، بهترين شاهد و عالىترين زمينه براى جذب انسان هاى ستمديده آن زمان و عامل تحقق وحدت دينى بود. به نقل امام صادق(ع) وصحابه ي آن حضرت: «کان رسولالله- صلى اللّه عليه وآله- خفيف المؤونة.»(٢٩): رسول خدا(ص)،كم مصرف واندك هزينه بود.»
زيباترين تعبير پيرامون نقش مثبت پيامبران وويژگي آنان، همان است که امير مؤمنان(ع) فرمود:« ... الله جعل رسله أولي قوة في عزائمهم، وضعفة فيما تري الاعين من حالاتهم، مع قناعة تملأ القلوب والعيون غنى و خصاصة تملأ الابصار و الاسماع اذى»(٣٠): خداوند پيامبران را باراده ي قوي، گرچه با ظاهرساده وفقير مبعوث كرد، باقناعتي كه دلها وچشم هاراپرسازد، هرچند فقر ونداري ظاهري آنها چشم وگوش هارا خيره سازد.»
٢-٣ حمايت از محرومين
خط مشى حمايت از محرومان و بيچارگان، نيز در جهت نفى تعصبات قومى قرار دارد. اين گروه - که عمدتا- بردگانى از مردان و زنان اند، طبق قوانين حاکم، زير پوشش حمايتى هيچ قوم و قبيلهاى نبودند، وازاين رو، ازکليه حقوق اجتماعى و سياسى محروم مىشدند وبه دليل ساختسياسى خاص دوران جاهلى و نيز ناتوانىهاى گوناگون اين افراد، امکان پىريزى جامعهاى مستقل را هم نداشتند.
در چنين شرايطى، مخالفت پيامبر اکرم(ص) با تبعيضها و قومگرايىها و از سوى ديگر، حمايت از محرومان، سبب جذب اين گروه به اسلام و پيامبر(ص) شد و بدينترتيب گروه کثيرى بر محور رسول خدا(ص) وحدت اجتماعى و انسجام سياسى پديد آوردند. در واقع، محتواى فکرى دعوت پيامبردر اعلام اصالت تقوا و کرامت انسانى و نيز مقتضاى عملکرد او، نقش يک ابزار پويا براى ايجاد انسجام اسلامى نوين را ايفا کرد.
اين اعلام حمايت وجانبدارى، که به تدريج دامنه ي پوشش آن نيز گسترده مىشد، توانست نيروهاى خسته و گريزان، ستمديده و درگير ترديدهاى فکرى را به مرکزى واحد هدايت کند و پايههاى وحدت دينى را استوار سازد.
٢-٤ نقش كعبه
با نظرى به رويدادهاى تاريخ اسلام بعضى راهكارهاى ديگر نيز به چشم مىآيد که در آنها به نحوى از ظرفيت و مقتضيات موجود جامعه آن زمان در جهت تحقق انسجام اسلامى بهرهبردارى شده است.
دراينباره قرار گرفتن بيت الله الحرام در مكه به عنوان مقدسترين مكان در نزد اعراب ، تأثير کعبه و کيفيت استفاده پيامبر اکرم(ص) ازآن به عنوان يکى ازابزارهاى فرهنگي وحدتآفرين شايان توجه است چه اين که:« ان أول بيت وضع للناس للذى ببکة مبارکا وهدى للعالمين». (آلعمران /٩٦)
درحقيقت، نخستين خانه ي كه براي[عبادت] نهاده شده، همان است كه درمكه است ومبارك، وبراي جهانيان مايه ي هدايت است.»
پيامبر(ص) از موقعيت مکانى مکه و فرصت زمانى ايام حج در مقطعى که تمام مردم جزيرةالعرب به آن جا مىآمدند بهره برد تا دعوت توحيدى خود را به مهتران وبزرگان قبايل ارائه دهد. چه آن كه سرزمين مكه به سبب نزديكى با درياى سرخ از يك سو، و قرار گرفتن بر سر راه بازرگانى شام و فلسطين از سوى ديگر، و برقراري ارتباط راه تجارى با يمن از جانب سوم از اهميت زايد الوصفي برخوردار است.
در متون تاريخى نام قبيلههاى «بنىحنيفه»، «کنده»، «بنىصعصعه»، «کلب» وديگــران را درفراخوان پيامبر(ص) ديده مي شود، وحتى گـــرايش مردم يثرب به اسلام هم از طــريق همين تدبيردراستفاده از موقعيتخانه خدا وموسم حجبوده است؛ «جعل الله الکعبة البيت الحرام قياما للناس...». (مائده /٩٧): خداوند [زيارت] خانه كعبه بيت الحرام را وسيله به پا داشتن [مصالح] مردم قرار داده است.»
ميزان کارآمدى اين عامل درتمايل و کشش تودهها به سوى پيامبر(ص) به قدرى بود که کفارومشرکان را کاملا درموضع انفعالى قرار داد. آن گونه که پيش ازآغاز مراسم براى جلوگيرى ازشعاع نفوذ پيام رسول خدا(ص) به مشورت پرداختند تامناسبترين شيوههاى تبليغى وروانى رابراى تغييراذهان مخاطبان و مردم به کار گيرند. شعارهاى روانى - سياسى آنها اين بود: «وقالوا يا ايها الذى نزل عليه الذکر انک لمجنون». (حجر/٦): وگفتند: اي كسي كه قرآن براو نازل شده است،به يقين تو ديوانه اي.»
ومهم اين است که در تبليغاتشان، روح تعصبهاى نژادى و قومى موج مىزد: «ويقولون ائنا لتارکوا الهتنا لشاعر مجنون» (صافات /٣٦): ومي گفتند آيا ما براي شاعرديوانهاي دست از خدايانمان برداريم؟!»
٣- راهكارهاى اجتماعى
٣-١ بهره گيري از حس مشترک عربي
بهرهبردارى پيامبر اکرم- صلى الله عليه وآله- از اخلاق و خصوصيات روحى عرب جاهلى در جهت اهداف توحيدى و بويژه تحقق انسجام اسلامى، يکى ديگراز راهكارهاي اساسي به شمار مىآيد.
ظرفيتهاى روحى جــامعه آن زمان درتمامى شرايط اجتماعى خــاص خود تنيده شده بود وپيوندى مستحکم با پيشينه تاريخىاش داشت؛ كوشش پيامبر- صلى الله عليه وآله- اين بود که قابليتها را به سمت مطلوبيتهاى موردنظر هدايت کند و به نوعى، آميزههاى اخلاقى نوينى به وجود آورد.بدينسان پيامبرمكرم اسلام (ص) از اين امکانات اخلاقى وروحى براى پديدآورى يک همگرايى دينى و استحکام علايق مشترک اعراب در جهت آرمان هاى« امت واحده» استفاده كرد.
روحيه تعصب و حميت عربى، تعهد و وفاى به عهد و پيمان، شجاعت و دلاورى يا ميهماننوازى، نمايانگر شاخصههاى اجتماعى اعراب جاهلى است: « اذ جعل الذين کفروا فى قلوبهم الحمية حمية الجاهلية فأنزل اللّه سكينته علي رسوله وعلي المؤمنين وألزمهم كلمة التقوي وكانوا أحق بها وأهلهاوكان الله بكل شيئ عليما...» (فتح /٢٦) : آنگاه كه كافــران دردلـــهاي خود،تعصب[آن هــم] تعصب جاهليت ورزيدند،پس خدا آرامش خودرا برفرستاده ي خويش و برمؤمنان فروفرستاد، وآرمان تقوا را ملازم آنان ساخت،و[درواقع]آنان به[رعايت] آن[آرمان] سزاوارتر وشايسته ي[اتصاف به]آن بودند، وخداوند همواره برهرچيزي داناست.»
ودر همين حرکت، پيامبراکرم- صلى الله عليه وآله- اصلاح و به سازى ارزشهاى حاکم در چارچوب نظام ارزشى اسلام را يکى از کليدهاى رويکرد اتحاد اسلامى مىداند. به اين صورت که تعصب به قوم و قبيله، حفظ و بزرگداشت منزلت عشيره ، رؤسا و بزرگان آن، و نيز واکنش در حمايت از افراد طايفه (که معمولا به نحو صريح يا ضمنى توأم با گونهاى تعهدوپيمان بود) بارها وبارها در تاريخ اسلام سبب حمايت از حضرت در مواضع مختلف و اصولا، زمينه تشکيل اولين وحدت سياسى و علنى اسلام تلقى مىگردد. پيامبر(ص)خود فرمود: «ما نالت منى قريش شيئا اکرهه، حتى مات ابوطالب. (٣١)تا فرارسيدن مرگ ابي طالب،هيچ آسيب ناخوشايندي از سوي قريش، به من نرسيد.»
به هر روي، چنين بيعتهايى نه تنها درمحدوده داخلى که بيشتردر تعهد قبايل نسبت به يکديگر نيز کاربرد داشت، وطبق رسوم جاهلى تا زمان اعلام انصراف همپيمان ياهمپيمانان به قوت خودباقى مىمانده است. وپيامبر(ص) نيزازهمين طـــريق ديگران را دعوت به اسلام مىکرد، ودرطـــول تاريخ مکرر بين پيامبر(ص)و افراد يا گـــروهى از ياران، پيمان هاى گوناگونى منعقد مىگرديد که تکرارآن حاصلى جز فراگيرى دامنه وحدت وانسجام امت اسلامى نداشت. شبيه آنچه در «عقبه اولى» ، «عقبه ثانيه» ، «بيعت در غزوه بدر»، «بيعت رضوان» و غير آنها روى داد.
شجاعت وجسارت اعراب- که ريشه دروضعيتخاص آن جـامعه و نيز مسايل جغرافيايى و طبيعى داشت- هيچگاه به صورت مطلق از ناحيه پيامبراکرم(ص) مردود و مذموم دانسته نشد، بلکه اين روحيه ي خــاص نيز در مسير اصلاح و امـور پسنديده و صحيح قـرار گرفت. و بدون ترديد اين امـر در گسترش حاکميتسياسى اسلام- که فقط درطى ده سال، بيش از هشتاد غزوه و سريه را در پـرونده ي خود ثبت كرده- تأثير به سزايى داشته است.
حضرت، در جنگ هاى بسيارى، ضمن تجليل و تمجيد از روحيه ي شجاعت و سلحشورى مجاهدان اسلام، ارزشمندى آن را در محدوده عبادت و تقواى الهى مورد سنجش و مقايسه قرار مىداد و بدينسان شيوه تعديل و تصحيح ويژگىهاى اخلاقى اعراب را برمىگزيد. مانند اين كه فرمود:« ضـربة على يــوم الخندق افضل من عبادة الثقلين»(٣٢) ضربت علي(ع) درروزخندق(احزاب) برترازعبادت انسان وجنيان است.»، از ديگر سو، پيامبر(ص) در تقويت و اصلاح روحيه مهماننوازى اعراب نيز مىکوشد که اين نيز سبب جذب فزونتر افراد به قلمرو مسلمانان است.
پيامبر اکرم(ص) مسلمانان را امر به سخاوت و بخشش اموال و انفاق دارايىهاى خود بر مبناى: «لن تنالوا البر حتى تنفقوا مما تحبون وماتنفقوا من شيئ فان الله به عليم.»(آلعمران /٩٢): هرگز به نيكو كاري نخواهيد رسيد تا ازآنچه دوست داريد، انفاق كنيد، وازهرچه انفاق كنيد قطعا خداوند به آن داناست.» مىکرد، و خود مىفرمود: «فاحسنوا صحبة الاسلام بالسخاء.»(٣٣):مصاحبت كنندگان اسلام را بابخشش گرامي بداريد.» وي در دوره اوليه تکوين جامعه اسلامى از انصار خواست مهاجران را مورد حمايت قرار دهند، و مسلمانان مدنى هم با توجه به همان روحيه خاص اجتماعى، (که اکنون صبغه دينى هم پيدا کرده بود) چنين کردند، تا آن جا که براى اسکان مهاجران درخانههاى خود به قرعهکشى روى آوردند: «والذين تبوأ الدار والايمان من قبلهم يحبون من هاجر اليهم ولايجدون فى صدورهم حاجة مماأوتوا ويؤثرون على انفسهم ولوکان بهم خصاصة ومن يوق شح نفسه فاولئک هم المفلحون». (حشر /٩)و[نيز] كساني كه قبل از[مهاجران]در[مدينه] جاي گرفته وايمان آورده اند؛هر كس را كه به سوي آنان كوچ كرده دوست دارند، ونسبت به آنچه به ايشان داده شده است در دلهاي شان حسدي نمي يابند؛ وهرچند درخود شان نيازي [مبرم] باشند،آنهارا برخودشان مقدم مي دارند.وهركس ازخسًت نفس خويش درامان ماند،ايشانند كه رستگارانند.»
بدينترتيب بهرهبرى پيامبر اکرم(ص) از اين ظرفيت روحى که با صحه گذاشتن و تعديل دينى همراه بود، سبب شد تا انسجام اسلامى، هر روز با اقتدار بيشترى همراه باشد و به مرور زمانى، تسرى يابد. البته نزد اسلام، اصل تعدد در مليت و اقوام نفى نمىشود، اما ستيزهجويى و ايجاد تشتت در وحدت سياسى و وفاق عمومى جامعه اسلامى نيزمورد قبول نيست.چه اين که خداوند مي فرمايد: «ياأيها الناس انا خلقناکم من ذکر وانثى وجعلناکم شعوبا وقبائل لتعارفوا ان اكرمكم عندالله اتقاكم...» (حجـرات /١٣) اي مردم! قطعا شمارا ازيك مرد ويك زن آفريديم، ودسته دسته، وقبيله قبيله قرارداديم تا بشناسيد كه بهترين شما در نزد خدا با تقوا ترين شماست.»
بدينترتيب، تعصب اگردر مسير پايبندى بر غير حق وتهى شدن از ارزش هاى دينى و انسانى وتنها به صرف تکيه بر قوميت و ملىگرايى باشد، مورد پذيرش دين وپيامبر اسلام نيست: «ليس منا من دعى الى عصبية». (٣٤)هركس به تعصب فراخواند، ازما نيست.».
٣-٢ آداب اخلاقى
پيامبر گرامى اسلام- صلى اللّه عليه وآله- يکى از اهداف عالى رسالتخود را اتمام اخلاق نيک و تکميل فضايل الهى و اخلاقى انسان مىداند.چان كه فرمود: «انى بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» (٣٥) بر انگيخته شدم، تاخوي بزرگ منشي را به كمال برسانم.» و براين بنيان، يکى ديگـــــرازمواردي که مىتــــوان درزيرمجموعه راهكارهاي ارزشي پيامبر(ص) درجهت بستر سازي انسجام اسلامى ياد کرد، نحوه رفتار فردى و آداب خاصى است که از آن حضرت در متون تاريخى ثبت شدهاند چه اين که خداوند در وصف پيامبر فرمود: «وانک لعلى خلق عظيم». (قلم/ ٤ ) وراستي كه تورا خوبي والاست.»
٣-٢-١ نرم خوي وبزرگ منشي
اخلاق نرم و خوى پر جاذبه رسول اكرم(ص) همواره يکى از مهم ترين ابزارهاى ارزشى وحدت دينى وفرونشاندن اختلافها و نزاع ها و جذب انسان هاى پاک سرشت بوده است. رويدادهاى تکاندهنده ي تاريخ اسلام آن چنان آشکار و گوياست که هيچ نيازى به توضيح و تحليل ندارند . فـــردى به نام «غورث بن حارث» در بـرابـر پيامبر(ص) شمشير كشيد و گفت: «من ينجيک منى» (چه كسي تـورا از دست من مي رهاند؟)، رسول خدا(ص) پاسخ داد: « اللّه». لرزه بر اندام او افتاد و شمشير از دست بينداخت. سپس، پيامبر او را آزاد کرد. همين شخص هر جا رفت وگفت: «جئتکم من عند خير الناس.» (٣٦)
و به واقع عنوان: « خير البرية طفلا، وانجبها كهلا، اطهر المطهرين شيمة واجود المستمطرين ديمة...» (٣٦) بهترين آفريدگان در خردسالي،وبزرگوارترين مردم دركهنسالي،اخلاقش ازهمه پاكان پاك تر، وباران كرمش ازهر چيزي با دوام تر بود.» تنها زيبنده ي اوست. و اين سلوک و اخلاق نيکوي اوبود که خداوند وي را« اسوه حسنه» و الگوي برتر انسانها معرفي كرد.
٣-٢-٢پيوندهاى خانوادگى
در رديف آداب ويژه پيامبر(ص) مىتــوان به فلسفه پيوندهاى خانـوادگى حضرت اشارهنمود. با توجه به جايگاه خاص نظام قبيلهاى در جامعه آن روز، يکى از آثار اجتماعى اين امر ايجاد ألفت، پيوند بين قبايل، و وحدت لايههاى اجتماعى بوده است. اين نوع پيوندهاى قبيلهاى (به نوعى) بديل حلفهاى قانونى و رسمى شناخته مىشود وپيش ازاسلام نيزازدواجهاى متقـــابل، دشمنىها را به دوستى تبديــل مىساخت. به عنوان نمونه ازدواج پيامبر اکرم-صلى الله عليه وآله- با «جويريه دختر حارث» از طايفه بنىمصطلق باعث شد که مسلمانان، به سبب اين خويشاوندى، بقيه اقوام او را آزاد کند و در نهايت تمام طايفه او به اسلام پيوست. ويا ازدواج حضرت با «صفيه دختر حى بن اخطب يهودى»، سردار بنىقريظه که پس از اسارت، همسرى پيامبر خدا را در برابر آزادى و الحاق به خانواده خود برمىگزيند و در آخر، به همراه گروهى از اقوام، اسلام مىآورند، نمونه ي ديگر است.
خلاصه سخن
«وحدت»، جوهره و قوام پايدارى و حيات هستى و پيامبران، مأمور و سرپرست احياى رحمت مطلقه الهى دردنياى انسانى، ومحمد خاتم(ص)، پيامبر وحدت در جامعه اسلامي و رسول رحمت برجــوامع بشري است. چنان كه فـرمود: «وجعلنى رسول الرحمة و رسول الملاحم»؛ (٣٧) [خداوند] مــرا رسول رحمت، و رسول حدت قرارداد.» رحمت واسعه الهى، با او جريان يافته: «واطيعوا الله والرسول لعلکم ترحمون.» (آلعمران/١٣٢)؛ خداورسول رافرمان بريد، باشد كه مشمول رحمت قرار گيريد.» و امتبشرى برمحوريت خاتميت او گرد خواهند آمد. چراكه او فرستاده ي خدا وخاتم پيامبران است.«ما کان محمد ابا احد من رجالکم ولکن رسول الله وخاتم النبيين.» (احزاب /٤٠)؛ محمـــد، پدرهيچيك ازمردان شمانيست، ولي فرستاده ي خدا وخاتم پيامبران است.» و با اين همه، او چشمه جوشان رحمت الهى است که: «فبما رحمة من الله لنت لهم...» (آلعمران /١٥٩)؛ پس به خاطر رحمت خدا، توبراي آنان نرم خو[وپرمهر] شدي.»
نداى وحدت او، صداى وحدتطلبى تمامى انبياى الهى است. او آخرين پيامبر از سلسله مناديان رحمت و وحدت الهى است؛ كه تقدم در غايت و تأخر در نوبت دارد يعنى:« لولاک لما خلقت الافلاک»(٣٨).
بىشک امت محمد(ص) رسالت گسترش دعوت او را تا گسترش امت واحده الهى در پهنه گيتي به دوش دارند چرا که آنان مصداق: «کنتم خير امة اخــرجت للناس...» (آلعمران /١١٠): شما بهترين امتي هستيد كه براي مردم پديد آمديد.» و رهپويان يگانه ي صراط مستقيم الهي « ومن يبتغ غير الاسلام دينا فلن يقبل منه وهو فى الآخرة من الخاسرين» (آلعمران /٨٥): وهركس جز اسلام، ديني[ديگر]بجويد،هرگز از وي پذيرفته نشود، ودرآخرت از زيانكاران مي باشد.» است.
همان طــريقى که انسجام امت رازمينه احياى امت واحده مىداند.چرا که احياي امت واحده ازسوي با جوهره ي اقامه دين (تقوا و عبوديت الهى) همرديف شمرده: « ان هذه امتکم امة واحدة وانا ربکم فاعبدون» (انبياء /٩٢) اين است امت شما كه امتي يگانه است، ومنم پروردگار شما،پس مرا بپرستيد.» و از سوي ديگر، اقامه دين حق (در سلسله انبياء) نيز به وحدت پيوندخورده است. «شرع لکم من الدين ما وصى به نوحا والذى اوحينا اليک ما وصينا به ابراهيم و موسى و عيسى ان اقيموا الدين ولا تتفرقوا فيه كبر علي المشركين ما تدعوهم اليه...» (شورى /١٣) از[احكام]دين ، آنچه را كه به نوح درباره ي آن سفارش كرد، براي شما تشريع نمود، وآنچه رابر تو وحي كرديم وآنچه را كه درباره ي آن به ابراهيم، وموسي،وعيسي سفارش نمـوديم كه:« دين رابرپاي داريد، ودرباره ي آن تفرقه اندازي مكنيد.» بر مشركان آنچه راكه به سوي آن فرا مي خواني گران مي آيد.»
به يقين، استجابت و پذيرش نداى «پيامبر وحدت» به وحدت دينى، قبول و احياى حيات ابدى انسانى و الهى امت او، وتنها راه رسيدن به سعادت وكمال است. چنان که قــرآن مي فرمايد: «يا ايها الّذين آمنوا استجيبوا للّه وللرسول اذا دعاکم لما يحييکم» (انفال /٢٤): اي كساني كه ايمان آورده ايد، دعـــوت خـدا ورسول را به چيزي كه شما حيات مي بخشد، اجابت كنيد.»، و دستور مي دهد که: «يا ايها الذين آمنــوا اطيعوا اللّه واطيعوا الرسول ولاتبطلوا اعمالکم» (محمد /٣٣) اي اهل ايمان! خدا ورسول را اطاعت كنيد، واعمال تان را باطل مكنيد.» دستورى که تخلف ازآن، تباهى و سياهى آشکار، به دنبال دارد: «ومن يعص الله ورسوله فقد ضل ضلالا مبينا.» (احزاب/٣٦) وهركس خدا ورسول را نافرماني كند، قطعا دچـــــار گمراهي آشكار گرديده است.»
و به اين ترتيب؛ انسجام امت، راهى است تا تفوق تمام؛ «هو الذى ارسل رسوله بالهدى و دين الحق ليظهره على الدين کله وکفى باللّه شهيدا.» (فتح /٢٦): او[خدا] كسي است كه رسولش را باهدايت ودين حق ، فروفرستاد تآن رابرتمام اديان غلبه دهد، وگواهي خدا كافي است.» و فرايندى است به ميزان يک اراده جمعى، باشكيباي استوار و پايدار: «يا ايها الذين آمنوا استعينوا بالصبر والصلوة ان الله مع الصابرين» (بقره /١٥٣): اي كساني كه ايمان آورده ايد،از صبر ونماز ياري جوييد؛ زيرا خدا با صابران است.
والسلام
پا نويس
٢٢- تهذيب الاحكام،شيخ طوسي(م.٤٦٠هـ )، ج٨،ص٢١٦؛الفصول المهمة في اصول الائمة، حر عاملي(م. ١١٠٤هـ )، ج٢،ص٣٩١؛ بحا رالانوار،ج١٠١،ص١٩٤،ابواب العتق والتدبير المكاتبة.
٢٣- اصول الکافى ،ج ٨، ص٢٦٨.
٢٤- بحارالانوار، ج٢٢، ص٣٤٨.
٢٥خدمات متقابل اسلام و ايران، ص٧٥ و٧٦.
٢٦- سيره نبوى، مرتضى مطهرى ، به نقل از «هدية الاحباب» داستان روايت را آورده است.
٢٧- سنن ابىداوود، ج ٢، ص٦٢٤( به نقل از منبع پيشين، ص٧٤.)
٢٨- مسند احمدبن حنبل،ج٢،ص٥٢٤ (مسند ابي هريره)؛ سنن ابي داوود،ج٢،ص٥٠٢، (باب في العصبية )؛شرح نهج البلاغة، ابن ابي الحديد معتزلي(م.٦٥٦هـ )، ج٩،ص١٠٧؛ كنز العمال،ج١،ص٢٥٨.
٢٩- وسائل الشيعة،ج٥،ص٥٤،باب٧٩(استحباب لبس الثوب الغليظ)؛ تفسير الميزان ،ج٦،ص٣١١، (بحث روايي ذيل سوره مائده).
٣٠- نهجالبلاغه، ترجمه دکتر سيدجعفر شهيدى،خطبه ١٩٢،ص٢١٥؛ نهج البلاغة، ترجمه محمد دشتي، خطبه ١٩٢،ص٣٨٨
٣١- تاريخ پيامبر اسلام، ص١٦٨.
٣٢- بحارالانوار،ج٧٣، ص٢٨٣؛ مواقف الشيعة، علي احمدي ميانجي، ج٣،ص١٢٣؛الفصول المهمة في معرفة الائمة، علي بن محمدبن صباغ مالكي(م.٨٥١هـ )، ج٢،ص١١٦٩؛ينابيع المودة لذوي القربي، حافظ سليمان قندوزي(م.١٢٩٤هـ ) ،ج١،ص٤١٢.
٣٣- بحار الانوار، ج١٦، ص٢١٠؛كنز العمال ،ج٦،ص٥٧١،كتاب الزكاة، باب في السخاء والصدقة؛ فيض القدير شرح جامع الصغير، مناوي،ج٤،ص١٨٢.؛ تاريخ مدينة دمشق،ابن عساكر(م.٥٧١هـ ) ، ج٥،ص٢٨٩.
٣٤- صحيح البخارى،ج٢،ص٥٣٩؛ تاريخ ابن خلدون،محمدبن عبد الرحمن بن خلدون(م.٨٠٨هـ )، ج١،ص٣١(پاورقي)؛سنن ابي داوود،ج٢، ص٣٣٢.
٣٥- بحر در کوزه، عبدالحسين زرينکوب، ص١٠٤ ، ١٠٥.
٣٦- نهجالبلاغه، خطبه ١٠٥.
٣٧-معاني الآخبار،شيخ صدوق(م.٣٨١هـ )، ص٥١؛ العقائد الاسلامية، مركز المصطفي، ج٣،ص٣٨٧؛ تنوير الحوالك، عبد الرحمن جلال الدين سيوطي(م.٩١١هـ )، ص٧٢٦.
٣٨- بحار الانوار،ج١٦،ص٤٠٦،باب١٧ (نادرفي اللطائف)؛مستدرك سفينة البحار،علي نمازي شاهرودي(م.١٤٠٥هـ )، ج٣،ص١٦٦؛ تفسير الميزان، ج١٠،ص١٥٢(ذيل سوره هود)؛روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني،محمودآلوسي ،ج٣٠،ص١٩، (ذيل سوره نبأ).
نوشته : محمدعلي فكوري
منبع: سازمان تبليغا ت اسلامي استان خراسان رضوي