کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

نوروز در روایات اسلامی

مهدی مهریزی

شبکه اطلاع رسانی اجتهاد , 28 اسفند 1389 ساعت 13:42

دین جهانی، با آداب و سُنن ملّی چه رفتاری دارد؟ آیا آنها را كنار می نهد و خود به ساختن آداب و رسوم تازه می پردازد؟ یا آنها را تأیید می كند و در كنار خویش می نشاند؟ و یا از میان آنها گزینش می كند؟


خبرگزاری تقریب (تنا):
دین جهانی، با آداب و سُنن ملّی چه رفتاری دارد؟ آیا آنها را كنار می نهد و خود به ساختن آداب و رسوم تازه می پردازد؟ یا آنها را تأیید می كند و در كنار خویش می نشاند؟ و یا از میان آنها گزینش می كند؟

نخست باید دانست كه دین كامل، آن نیست كه خود، همه چیز را برعهده گیرد و به جای همه استعدادهای آدمی و همه نهادهای مدنی بنشیند؛ بلكه دین كامل، دینی است كه همه اینها را در جای خود، به درستی می بیند و جهتی كلّی به آنها می دهد و آنچه را از توان (قُوای فردی) و (نهادهای جمعی) خارج است، بر عهده می گیرد و این، فلسفه ای عمیق دارد؛ زیرا چنان كه دین، فعل تشریعی خداوندی است، قوای آدمی و لوازم تابعه آن (مانند نهادهای جمعی) نیز فعل تكوینی الهی اند و هیچ گاه تكوین و تشریع، ناسازگاری ندارند؛ چرا كه از مبدأ واحدی دستور می گیرند.
اگر با این پیش زمینه عقلی به منابع و مصادر دینی بنگریم، می یابیم كه خواست دین، برچیدن بساط سُنن ملّی قومی نیست؛ بلكه بر آن است كه این سنّت ها را سَمت و سوی عالی بخشد و دین، تنها آنچه را كه با فطرت آدمی مغایرت دارد، برمی چیند. چنان كه قرآن كریم، حرمت و احترام ماه های حرام را كه رسمی جاهلی بود پاس داشت:
فإذا انسلخ الأشهر الحُرم فاقتلوا المشركین. [۱]
پس چون ماه های حرامْ سپری شدند، مشركان را بكشید.
یا أیها الذین آمنوا! لاتحلّوا شعائر الله ولا الشهر الحرام. [۲]
ای كسانی كه ایمان آورده اید! حرمت شعائر خدا و ماه حرام را نگه دارید.
رسول خدا فرموده است:
مَنْ سَنَّ سُنَةً حَسَنَةً عُمِلَ بِها مِنْ بَعْدِهِ، كانَ لَهُ أجُرهُ وَ مِثْلُ اُجورهِم مِنْ غَیرِ أنْ ینْقُصَ مِنْ اُجورِهِمْ شَیئاً وَمَنْ سَنَّ سُنَّةً سَیئَةً فَعُمِلَ بِها بَعْدَهُ، كانَ عَلَیهِ وِزْرهُ وَ مِثْلُ أوزارِهِمْ مِنْ غَیرِ أنْ ینْقُصَ مِنْ أوزارِهِمْ شَیئا. [۳]
آن كه سنّتی نیك را پایه گذاری كند و بدان عمل شود، پاداش عمل خودش به اندازه پاداش دیگر عاملان، به وی داده می شود، بدون آن كه از پاداش عاملان كم شود؛ و آن كه سنّتی بد را پایه گذارَد و بدان عمل شود، وَبال عمل خودش و دیگران برعهده اوست، بدون آن كه از وِزْر و وَبال دیگران كاسته شود.
امیرالمؤمنین به مالك اشتر فرمود:
ولاتَنْقُضْ سُنّةً صالِحَةً عَمِلَ بها صدورُ هذِهِ الاُمَةِ وَاجْتَمَعَتْ بِها الاُلْفَة وَصَلُحَتْ علیها الرعِیةُ وَلاتَحْدُثَنَّ سنّةً تَضُرُّ بشی‏ء مِنْ ماضی تلكَ السُّنَنِ فیكونُ الأجْرُ لِمَنْ سَنَّها وَالوِزْرُ علیكَ بِما نَقَضْتَ مِنها. [۴]
آیین پسندیده ای را بر هم مریز كه بزرگان این امتْ بِدان رفتار نموده اند و به وسیله آن، مردم به هم پیوسته اند، و رعیت با یكدیگر سازش كرده اند؛ و آیینی مگذار كه چیزی از سنّت های نیك گذشته را زیان رسانَد تا پاداش از آنِ نهنده سنّت باشد و گناه شكستن آن بر تو مانَد.

از سوی دیگر، به نمونه هایی از سنّت های پیش از اسلام (جاهلی) برمی خوریم كه مورد تأیید اسلام قرار گرفته‏اند:
۱) دیه در جاهلیت، صد شتر بود. پیامبر(ص) آن را امضا نمود. [۵]
۲) زنان حائض، در جاهلیت از شركت در اعیاد مذهبی و مراسم قربانی ممنوع بودند و اسلام نیز آن را حفظ كرد. [۶]
۳) پیامبر(ص) در «حِلفُ الفضول» در سن ۲۵ سالگی شركت كرد و بعدها بدان افتخار می كرد و می فرمود: (اگر بار دیگر بدان پیمان دعوت شوم، می پذیرم). [۷]
۴) تحریم لباس شُهرت در فقه، شاهدی دیگر بر پذیرش سنّت های ملّی صالح است. [۸] روشن است كه لباس شهرت در هر جامعه ای با آداب و رسوم همان جامعه مشخّص می گردد.
۵) ارجاع مسائلی چند به عُرف، گواه دیگری بر این موضوع است: مقدار نَفَقه، [۹] استطاعت در حج‏ [۱۰] و زكات‏ [۱۱] این شواهد، گواهی می دهند كه آیین اسلام، بر محو همه سنّت ها توصیه نمی كند؛ بلكه آنچه را كه خیر و صلاحی در پی دارد، و یا این كه مفسده ای به دنبال ندارد، می پذیرد و جز آن را طرد می كند كه می توان از این نمونه ها نام بُرد:
۱) سنّتی كه نشانگر یك آیین باطل باشد. حرمت حمل و ساخت و نگهداری صلیب، از این قبیل است. [۱۲] رسول خدا وقتی عَدی بن حاتم را دید كه صلیب به گردن دارد، فرمود: «این بت را كنار بگذار». [۱۳]
۲) سنّتی كه ترویج خُرافه باشد. حلیمه سعدیه، وقتی در كودكی پیامبر(ص)، خواست مهره ای به بازوی رسول خدا ببندد، با اعتراض پیامبر(ص) رو به رو شد. رسول خدا فرمود: «خداوند، نگهدار ماست و از این مهره، كاری ساخته نیست». [۱۴]
۳) سنّتی كه با احكام شرعْ ناسازگار باشد. پیامبر(ص) با زینب، همسر زید (پسر خوانده خود) ازدواج كرد تا نشان دهد این سنّت جاهلی كه: «نمی توان با زنِ پسر خوانده ازدواج كرد»، غلط است. [۱۵]
حال كه نظرگاه كلّی دین در باب آداب و سنن بومی و ملّی روشن شد، به یكی از رسم های كهن و ریشه دار ایرانی، یعنی نوروز، می‏نگریم.
اگر در باب نوروز، دستوری خاص از سوی دین در تأیید یا رد، به دست ما نمی رسید، براساس همان قاعده نخست می گفتیم نوروز به عنوان رسمی ایرانی كه مردمانی آن را از دیربازْ حرمت می نهاده اند، جای مذمّت و منع ندارد؛ چرا كه اصل «نوروز» به عنوان نشانی از آیین های باطل، مورد تكریم و احترام نیست؛ بلكه رنگ و بوی ملّی و بومی آن، منظور نظر مردمان است. بلی؛ اگر در آن، ناشایستی نهفته باشد، یا ترویج خُرافه ای صورت گیرد، باید آن را وانهاد.
لیك، احادیثی در مصادر شیعه و اهل سنّتْ روایت شده اند كه برخی بر آن، مُهر تأیید می زنند و برخی دیگر، قهر می ورزند و با آن می ستیزند. این دوگانگی روایت ها سبب شده است كه از دیرباز، عالمان حوزه دین، به چگونگی حلّ این تعارض بیندیشند؛ برخی جانب تأیید را گرفته، از آن دفاع كنند و برخی دیگر، جانب رد را اختیار نمایند.
رسالت این نوشتار، نخست، گزارش تلاش عالمان در برخورد با این روایت هاست و در پس آن می كوشد از منظر دیگری بِدان بنگرد. شاید ثمر بخشد!
پیش از طرح دیدگاه ها سزاوار است روایت ها نقل شوند. بر این اساس، مباحث این نوشتار، در سه بخشْ تنظیم می گردد: نوروز در روایات، دیدگاه ها، و ارزیابی نهایی.

یك: نوروز در روایات
چنان كه گذشت، روایت ها در زمینه نوروز، به دو گروه تقسیم می شوند: گروهی به تصریح یا اشاره، آن را تأیید كرده‏اند و گروهی دیگر، آن را مذمّت می‏كنند.

۱) روایات موافق
الف. احادیث شیعه
۱. كلینی (م‏۳۲۹ق) در «الكافی» چنین روایت می كند:
عدّة من أصحابنا، عن سهل بن زیاد و أحمد بن محمد جمیعاً، عن ابن محبوب، عن ابراهیم الكرخی، قال: سألتُ أباعبدالله(ع) عن الرجل تكون له ضیعة، فإذا كان یوم المَهرَجان أو النَّیروز، أهدوا الیه الشی‏ء لیس هو علیهم، یتقرّبون بذلك الیه. فقال(ع): «ألیس هم مُصلّین؟». قلتُ: بلی. قال: فلیقبل هدیتهم و لْیكافِهِم؛ فإنّ رسول الله(ص) قال: «لو أهدی الی كراع لقبلتُ، و كان ذلك من الدین، ولو أنّ كافراً أو منافقاً أهدی الی وسقاً ما قبلت، و كان ذلك من الدین. أبی الله عزّ وجلّ لی زبد المشركین والمنافقین وطعامهم». [۱۶]
ابراهیم كرخی می گوید: از امام صادق(ع) پرسیدم كه: شخصی مزرعه ای دارد. روز مهرگان یا نوروز، هدایایی به او داده می شود و قصد تقرّب جُستن به وی را ندارند [آیا بپذیرد؟ ]. فرمود: آیا نمازگزار هستند؟ گفتم: آری. فرمود: باید هدیه آنان را بپذیرد و تلافی كند. به درستی كه رسول خدا فرمود: اگر برایم ران بُزی هدیه آورند، می پذیرم و این، جزو دینداری است و اگر كافر یا منافقی ران گاو یا گوسفندی برایم هدیه آورد، نخواهم پذیرفت و این هم جزو دینداری است. خداوند، خوراك و دستاورد مشرك و منافق را برای ما روا نداشته است.
۲. شیخ صدوق (م‏۳۸۱ق) در «كتاب من لایحضره الفقیه» آورده است:
أتی علی(ع) بهدیة النَّیروز، فقال(ع): «ما هذا؟». قالوا: یا أمیرالمؤمنین! الیوم النَّیروز. فقال(ع): «إصنعوا لنا كلّ یوم نَیروزاً». [۱۷]
برای علی(ع) هدیه نوروز آوردند. فرمود: «این چیست؟». گفتند: ای امیرمؤمنان! امروز، نوروز است. فرمود: هر روزِ ما را نوروز سازید!
۳. همو نقل می كند: روی أنّه قال (ع): نیروزنا كل یوم. [۱۸]
روایت شده است كه علی(ع) فرمود: هر روزِ ما نوروز است.
۴.نعمان بن محمد تمیمی (م ۳۶۳ق ) در كتاب «دعائم الاسلام» روایت می كند:
عنه [علی ](ع) أنّه اُهدی الیه فالوذج، فقال: «ماهذا». قالوا: یوم نیروز. قال: فَنَیرزوا إن قدرتم كلَّ یومٍ [یعنی تهادوا و تواصلوا فی اللّه ]. برای علی(ع) فالوده هدیه آوردند. فرمود: «این چیست؟». گفتند امروز، نوروز است. فرمود: اگر می توانید، هر روز را نوروز سازید [یعنی به خاطر خداوند، به یكدیگر هدیه بدهید و به دیدار یكدیگر بروید]. [۱۹]
۵. شیخ طوسی (م‏۴۶۰ق) در «مصباح المتهجّد» چنین آورده است: عن المُعلَّی بنِ خُنیس، عن مولانا الصادق(ع) فی یوم النَّیروز، قال(ع): إذا كان یوم النیروز، فاغتسل و البس أنظف ثیابك و تطیب بأطیب طیبك و تكون ذلك الیوم صائماً، فإذا صلّیت النوافل والظهر والعصر فصلّ بعد ذلك أربع ركعات، تقرأ فی أوّل كلّ ركعة فاتحة الكتاب و عشر مرّاتٍ «إنّا أنزلناه فی لیلة القدر»، و فی الثانیة فاتحة الكتاب و عشر مرّات «قل یا أیها الكافرون»، وفی الثالثة فاتحة الكتاب و عشر مرّاتٍ «قل هو اللّه أحد»، و فی الرابعة فاتحة الكتاب و عشر مرّاتٍ «المعوّذتین»، و تسجد بعد فراغك من الركعات سجدة الشكر و تدعو فیها، یغفر لك ذنوب خمسین سنة. [۲۰]
امام صادق(ع) در روز نوروز فرمود: هنگامی كه نووز شد، غسل كن و لباس پاكیزه بپوش و خودت را خوشبو ساز و آن روز را روزه بدار. پس هنگامی كه نماز ظهر و عصر و نافله های آن را به جای آوردی، نمازی چهار ركعتی بگزار كه در ركعت اوّل آن، سوره حمد و ده مرتبه سوره قدر را می خوانی. در ركعت دوم آن، سوره حمد و ده مرتبه سوره كافرون را می خوانی. در ركعت سوم آن، سوره حمد و ده مرتبه سوره توحید را می خوانی و در ركعت چهارم، سوره حمد را با سوره های فلق و ناس. پس از نماز هم سجده شكر می گزاری و دعا می كنی. [بدین ترتیب، ] گناهان پنجاه ساله‏ات بخشوده می شود.
۶. ابن فهد حلّی (م‏۸۴۱ق) در كتاب «المهذّب البارع» چنین آورده است:
و ممّا ورد فی فضله و یعضد ما قلناه، ما حدّثنی به المولی السید المرتضی العلاّمة بهاء الدین علی بن عبدالحمید النسّابة دامت فضائله ، ما رواه بإسناده إلی المعلّی بن خُنیس عن الصادق(ع): إنّ یوم النوروز، هوالیوم الّذی أخذ فیه النّبی(ص) لأمیرالمؤمنین(ع) العهد بغدیرخم، فأقرّوا له بالولایة، فطوبی لمن ثبت علیها والویل لمن نكثها، وهو الیوم الّذی وَجَّه فیه رسول الله(ص) علیاً(ع) إلی وادی الجن، فأخذ علیهم العهود والمواثیق. وهو الیوم الذی ظفر فیه بأهل النَّهروان، و قتل ذَا الثَدْیة. وهو الیوم الذی یظهر فیه قائمنا أهل البیت وولاة الأمر و یظفّره اللّه تعالی بالدجّال، فیصلبه علی كناسة الكوفة. و ما من یوم نوروز إلاّ و نحن نتوقّع فیه الفرج؛ لأنه من أیامنا حفظه الفرس وضیعتموه. ثم إنَّ نبیاً من أنبیاء بنی إسرائیل سأل رَبَّه اَنْ یحیی القوم الّذین خرجوا من دیارهم وهم اُلوف حذر الموت فأماتهم الله تعالی، فأوحی إلیه أنْ «صُبِّ علیهم الماء فی مضاجعهم»، فصَبَّ علیهم الماء فی هذا الیوم، فعاشوا وهم ثلاثون ألفاً، فصار صبُّ الماء فی یوم النیروز سنّة ماضیةً لایعرف سببها إلاّ الراسخون فی العلم. وهم أوّل یوم ٍ من سنة الفرس.
قال المعلّی: وأَملی علی ذلك، فكتبته من إملائه. [۲۱]
از آنچه در فضلیت نوروزْ روایت شده و گفته ما را تأیید می كند، حدیثی است كه علامه سید بهاءالدین علی بن عبد الحمید، با سند خود از مُعلّی بن خُنیس نقل كرده است كه: روز نوروز، همان روز است كه پیامبر(ص) در غدیرخم برای امیرالمؤمنین(ع) بیعت گرفت و مسلمانان به ولایت وی اقرار كردند. خوشا به حال آنان كه به این بیعت، استوار ماندند و وای بر آنان كه آن را شكستند. و این، همان روزی است كه پیامبر(ص) علی(ع) را به منطقه جنّیان روانه ساخت و از آنان عهد و پیمان گرفت. و همان روز است كه علی(ع) بر نهروانیان پیروز شد و ذوالثدیه را به قتل رساند. و همان روز است كه قائم ما و صاحبان حكومت، ظهور می كنند و خداوند، او را بر دجّالْ پیروز می گرداند و دجّال را در زباله دان كوفه به دار می آویزد. ما در هر نوروز، امید فرج داریم؛ چرا كه نوروز، از ایام ماست كه پارسیانْ آن را پاس داشتند و شما آن را تباه نمودید.
همچنین پیامبری از پیامبران بنی اسرائیل، از خداوند خواست كه گروهی چند هزار نفره را كه از بیم مرگ، دیار خویش را ترك گفتند و گرفتار مرگ شدند، زنده سازد. خداوند، بر آن پیامبر، وحی فرستاد كه بر محل گورستان آنان آب بپاشد. پیامبر در روز نوروز، چنین كرد. سپس زنده شدند و تعدادشان سی هزار نفر بود. از همین روز، پاشیدن آب در نوروز، سنّتی دیرینه شد كه سبب آن را جز آنان كه دانشی پایدار دارند، ندانند و همان، آغاز سال پارسیان است.
معلّی گوید: امام صادق(ع) این سخنان را بر من املا كرد و من نوشتم.
۷. علاّمه مجلسی (م‏۱۱۱۱ق) در «بحارالأنوار» آورده است:
رأیت فی بعض الكتب المعتبرة، روی فضل الله بن علی بن عبید الله بن محمد بن عبدالله بن محمد بن محمد بن عبید الله بن الحسین بن علی بن محمد بن الحسن بن جعفر بن الحسن بن الحسن بن علی بن أبی طالب، عن أبی عبدالله جعفر بن محمد بن أحمد بن العباس الدوریستی، عن أبی محمد جعفر بن أحمد بن علی المونسی القمی، عن علی بن بلال، عن أحمد بن محمد بن یوسف، عن حبیب الخیر، عن محمد بن الحسین الصائغ، عن أبیه، عن مُعَلّی بن خُنَیس، قال: دخلت علی الصادق جعفر بن محمد(ع) یوم النَّیروز، فقال(ع): «أتعرف هذا الیوم؟». قلت: جعلت فداك، هذا یومٌ تعظّمه العجم وتتهادی فیه. فقال أبو عبداللّه الصادق(ع): «والبیت العتیق الذی بمكة، ما هذا إلاّ لأمر قدیم اُفسّره لك حتی تفهمه». قلت: یا سیدی! إن علم هذا من عندك أحب إلی من أن یعیش أمواتی و تموت أعدائی. فقال: «یا مُعلّی! إن یوم النیروز هو الیوم الذی أخذ الله فیه مواثیق العباد أن یعبدوه و لا یشركوا به شیئاً، و أن یؤمنوا برسله و حججه، و أن یؤمنوا بالأئمة(ع)». وهو أوّل یوم طلعت فیه الشمس، و هبت به الریاح، و خلقت فیه زهرة الأرض. وهو الیوم الذی استوت فیه سفینة نوح(ع) علی الجودی. و هو الیوم الذی أحیی الله فیه الذین خرجوا من دیارهم و هم ألوفٌ حذر الموت، فقال لهم الله موتوا ثمّ أحیاهم. وهو الیوم الذی نزل فیه جبرئیل علی النبی(ص). و هو الیوم الذی حمل فیه رسول الله(ص) أمیرالمؤمنین(ع) علی منكبه حتی رمی أصنام قریش من فوق البیت الحرام فهشمها، و كذلك إبراهیم(ع). و هو الیوم الذی أمر النبی(ص) أصحابه أن یبایعوا علیاً(ع) بإمرة المؤمنین. و هو الیوم الذی وجه النبی(ص) علیاً(ع) إلی وادی الجن یأخذ علیهم البیعة له. وهو الیوم الذی بویع لأمیرالمؤمنین(ع) فیه البیعة الثانیة. و هو الیوم الذی ظفر فیه بأهل النهروان و قتل ذا الثدیة. وهو الیوم الذی یظهر فیه قائمنا و ولاة الأمر. وهو الیوم الذی یظفر فیه قائمنا بالدجال فیصلبه علی كناسة الكوفة. و ما من یوم نَیروز إلاّ و نحن نتوقّع فیه الفرج؛ لأنه من أیامنا وأیام شیعتنا، حفظته العجم وضیعتموه أنتم.
وقال(ع): (إن نبیاً من الأنبیاء سأل ربه كیف یحیی هؤلاء القوم الذین خرجوا، فأوحی الله إلیه أن یصب الماء علیهم فی مضاجعهم فی هذا الیوم، وهو أول یوم من سنة الفرس، فعاشوا و هم ثلاثون ألفاً، فصار صب الماء فی النیروز سنّة).
فقلت: یا سیدی! ألا تعرّفنی جعلت فداك أسماء الأیام بالفارسیة؟ فقال(ع): «یا مُعَلّی! هی أیام قدیمة من الشهور القدیمة، كلّ شهر ثلاثون یوماً لا زیادة فیه ولا نقصان». [۲۲]
مُعلّی پسر خُنَیس گوید: در روز نوروز، بر امام صادق(ع) وارد شدم. فرمود: «آیا این روز را می شناسی؟». گفتم: قربانت گردم! این روز را فارسیانْ گرامی می دارند و به یكدیگر هدیه می دهند. فرمود: «سوگند به خانه كعبه كه این، رمزی دیرینه دارد و برایت روشن می سازم تا آگاه گردی». گفتم: سرورم !آموختن این امر از شما برایم بهتر از آن است كه مردگان زنده شوند و دشمنانم بمیرند.
آن گاه فرمود: «ای معلّی! روز نوروز، همان روز است كه خداوند از بندگان پیمان گرفت او را بپرستند و به او شرك نورزند، به پیامبران و حجت هایش بگروند و به امامان ایمان آورند. این همان روز است كه خورشید طلوع كرد، بادها وزیدن گرفت و گل های زمین روییدند. این همان روزی است كه كشتی نوح(ع) بر ساحل جودی آرامش یافت و همان روزی است كه خداوند، گروهی چند هزار نفره را كه از ترس مرگ از خانه ها بیرون رفته بودند زنده ساخت، پس از آن كه آنان را میرانده بود. این، روز فرود جبرئیل بر پیامبر اسلام است و روزی است كه پیامبر(ص) امام علی(ع) بر دوش گرفت تا بت های قریش را در مسجد الحرام شكست و در همین روز، ابراهیم، بت ها را شكست. این همان روزی است كه پیامبر به یارانش دستور داد با علی(ع) بیعت كنند و در همین روز، علی را برای بیعت گرفتن از جنیان فرستاد. در همین روز، دومین بیعت با امیرالمؤمنین انجام شد. در همین روز بر نهروانیان پیروز شد و ذوالثدیه را به قتل رساند. در این روز، قائم ما و صاحبان حكومتْ قیام كنند و در همین روز، قائم ما بر دجّال پیروز گردد و او را در زباله دان كوفه به دار آویزد. در هر روز نوروزی، ما آرزوی فرج داریم؛ چرا كه آن از روزهای ما و شیعیان ماست. فارسیان، آن را گرامی داشتند و شما آن را ضایع كردید.»
و فرمود: یكی از پیامبران بنی اسرائیل از خداوند پرسید چگونه مردمانی را كه خارج شدند، زنده می كند. خداوند بدو وحی كرد كه در نوروز، آب بر قبر آنان بپاشد و آن، اولین روز سال فارسیان است و آنها زنده شدند، در حالی كه سی هزار نفر بودند. از همین جا پاشیدن آب در نوروز، سنّت شده است.
گفتم: آیا نام های روزهای فارسی را به من تعلیم نمی‏دهی؟ فرمود: ای معلّی! اینها روزهایی كهن از ماه هایی كهن است. هر ماه، سی روز است، بدون كم و كاست.
گفتنی است ابن فهد نیز بخشی از این روایت را پیش از علاّمه مجلسی در كتاب «المهذّب البارع» آورده است. [۲۳]
۸. مُحدث نوری (م‏۱۳۲۰ق) در «مستدرك الوسائل» به نقل از كتاب حسین بن همدان آورده است:
عن المفضّل بن عمر، عن الصادق(ع)، قال له فی خبر طویل فی جملة كلامه(ع):أ فأوحی اللّه الیه: «یا حزقیل! هذا یوم شریف عظیم قدره عندی، و قد آلیت أن لایسألنی مؤمن فیه حاجة الا قضیتها فی هذا الیوم و هو یوم نیروز». [۲۴]
مفضّل، فرزند عمر از امام صادق(ع) نقل می كند كه: خداوند بر حزقیلْ وحی فرستاد كه: «این روز، روزی گرامی و بلند مرتبه نزد من است. با خود عهد كرده ام هر مؤمنی در این روز از من حاجتی بخواهد آن را برآورده سازم و آن روز، نوروز است».

ب.احادیث اهل سنت
۹. بخاری (۱۹۴-۲۵۶ق) در «التاریخ الكبیر» چنین روایت می كند:
حمّاد بن سلمة بن علی بن زید، عن السعر التمیمی: أتی علی بفالوذج. قال: «ما هذا؟». قالوا: الیوم النیروز. قال: فنَیرِزوا كل یوم! [۲۵]
سعر تمیمی گوید: برای علی(ع) فالوده آوردند. فرمود: «این چیست؟». گفتند: امروز نوروز است. فرمود: هر روز را نوروز كنید!
۱۰. بیرونی (م‏۴۴۰ق) در «الآثار الباقیة» آورده است:
أو قسّم الجام بین أصحابه و قال: لیت لنا كلّ یومٍ نوروز! [۲۶]
[از آن جا كه نسخه عربی مورد استفاده ما افتادگی دارد، ترجمه حدیث را از جدیدترین كتاب كه بر اساس برخی نسخه ها كامل شده است، در این جا می آوریم: ] آورده اند كه در نوروز، جامی سیمین، پر از حلوا، برای پیغمبر(ص) هدیه آوردند. آن حضرت پرسید: «این چیست؟». گفتند: امروز، روز نوروز است. پرسید: «نوروز چیست؟» گفتند: عید بزرگ ایرانیان است. فرمود: «آری در این روز بود كه خداوند، عسكره را زنده كرد». پرسیدند: عسكره چیست؟ فرمود: «عسكره، هزاران مردمی بودند كه از ترس مرگ، ترك دیار كرده، سر به بیابان نهادند و خداوند به آنان فرمود: "بمیرید" پس مردند. پس آنان را زنده كرد و ابرها را امر فرمود كه بر آنان ببارند. از این روست كه سنّت آب پاشیدن [ در نوروز ]، رواج یافته است». آن گاه از حلوا تناول كرد و جام را میان اصحابْ قسمت كرد و فرمود: كاش هر روز برای ما نوروز بود! [۲۷]
۱۱. فیروز آبادی (۷۲۹-۸۱۷ق) در «القاموس» آورده است:
قدم الی علی شی‏ء من الحلاوی، فسأل عنه، فقالوا: «للنیروز»، فقال: «نیروزنا كل یوم!» و فی المهرجان قال: مَهرِجونا كل یوم! [۲۸]
مقداری حلوا برای علی(ع) آوردند. پرسید كه چیست. گفتند: برای نوروز است. فرمود: هر روز ما نوروز است.
و در مهرگان گفت: هر روز را برای ما مهرگان كنید!

۲) روایات مخالف
الف. احادیث شیعه
۱۲. قطب الدین راوندی (م‏۵۷۳) در كتاب «لبّ اللباب» آورده است:
عن رسول الله(ص): أبدلكم بیومین یومین: بیوم النیروز و المهرجان، الفطر والأضحی. [۲۹]
دو روز را برای شما جانشین دو روز كردم: عید فطر و قربان را به جای عید نوروز و مهرگان.
۱۳. ابن شهرآشوب (م‏۵۸۸ق) در كتاب «المناقب» روایت می كند:
و حكی أن المنصور تقدّم إلی موسی بن جعفر(ع) بالجلوس للتهنئة فی یوم النیروز و قبض ما یحمل إلیه فقال (ع): «إنی قد فتشت الأخبار عن جدی رسول الله صلی الله علیه و آله فلم أجد لهذا العید خبراً وإنه سنة للفرس و محاها الإسلام، و معاذ الله أن نحیی ما محاه الإسلام». فقال المنصور: «إنما نفعل هذا سیاسةً للجند، فسألتك بالله العظیم إلاّ جلست»؛ فجلس و دخلت علیه الملوك والأمراء والأجناد یهنؤونه، و یحملون إلیه الهدایا و التحف، و علی رأسه خادم المنصور یحصی ما یحمل، فدخل فی آخر الناس رجل شیخ كبیر السنّ، فقال له: یا ابن بنت رسول الله! إننی رجل صعلوك لا مال لی أتحفك ولكن أتحفك بثلاثة أبیات قالها جدّی فی جدّك الحسین بن علی(ع):
عجبت لمصقول علاك فرنده یوم الهیاج وقد علاك غبار
ولأسهم نفذتك دون حرائر یدعون جدّك والدموع غزار
ألاّ تغضغضت السهام وعاقها عن جسمك الإجلال والإكبار
قال: «قبلت هدیتك، اجلس بارك الله فیك»، و رفع رأسه إلی الخادم و قال: «امض إلی أمیرالمؤمنین و عرّفه بهذا المال، و ما یصنع به». فمضی الخادم وعاد وهو یقول: «كلها هبة منی له، یفعل به ما أراد». فقال موسی للشیخ: اقبض جمیع هذا المال فهو هبة منی لك. [۳۰]
آورده اند كه منصور به امام كاظم(ع) پیشنهاد كرد كه نوروز را برای تبریك و شاد باش و گرفتن هدایا جلوس كنند.
حضرت كاظم در جواب فرمود: من در میان روایت های جدّم رسول خدا(ص) جستجو كردم و تأییدی برای این عید نیافتم. همانا این سنّت فارسیان است كه اسلام، آن را نابود ساخته است و پناه می برم به خدا كه آنچه را اسلامْ نابود ساخته، زنده بدارم.
منصور گفت: «این كار را جهت اداره نظامیان انجام می دهیم و شما را به خداوند سوگند می دهم كه جلوس داشته باشید». آن گاه حضرت پذیرفت و فرمانروایان و لشكریان، برای تبریك آمدند و هدایایی با خود آوردند. خدمتگزار منصور، بالای سر حضرت ایستاده بود و هدایا را می شمرد. آخرین نفر، مردی كهن سال بود. به امام كاظم(ع) گفت: «ای فرزند دختر پیامبر خدا! من مردی تهی دستم و مالی ندارم تا هدیه دهم؛ ولی چند بیت شعر كه جدّ من درباره جدّتان حسین(ع) سروده، به شما هدیه می كنم».
حضرت فرمود: «هدیه‏‌ات را پذیرفتم. بنشین. خداوند به تو بركت دهد!».
آن گاه حضرت، سر بلند كرد و به خدمتگزار منصور گفت كه نزد منصور روانه شود و این هدایا را برایش بازگو كند. خدمتگزار رفت و باز گشت و گفت منصور گفته است: «این هدایا از آنِ شماست. هر چه می خواهید با آنها انجام دهید». امام كاظم(ع) هم به پیرمرد فرمود: «این اموال را به عنوان هدیه برای خودت بردار».

ب. احادیث اهل سنّت
۱۴. بخاری (م‏۲۵۶ق) در «التاریخ الكبیر» آورده است:
أیوب بن دینار، عن أبیه: «إنّ علیاً لا یقبل هدیة النیروز». حدّثنی ابراهیم بن موسی عن حفص بن غیاث، وقال أبو نعیم: حدّثنا أیوب بن دینار أبو سلیمان المكتب، سمع علیاً بهذا. [۳۱]
ایوب بن دینار گوید: علی(ع) هدیه نوروز را نمی پذیرفت.
۱۵. آلوسی (م‏۱۳۴۲ق) در «بلوغ الارب» می گوید:
قدم النبی(ص) المدینة ولهم یومان یلعبون فیهما، فقال: «ما هذا الیومان؟». فقالوا: «كنّا نلعب فیهما فی الجاهلیة. فقال: قد أبدلكم اللّه تعالی بهما خیراً منهما یوم الأضحی و یوم الفطر». قیل: هما النیروز والمهرجان. [۳۲]
پیامبر(ص) وارد مدینه شد. مردمان مدینه دو عید داشتند كه در آنها به سرگرمی و خوشی می پرداختند. رسول خدا فرمود: «این دو روز چیست؟». گفتند دو یادگار جاهلیت است. فرمود: «خداوند، بهتر از آنها را جایگزین كرده است: عید قربان و عید فطر». گفته شده كه آن دو روز، نوروز و مهرگان بود.
تا این جا شانزده حدیث از مصادر مختلف شیعه و سنّی در تأبید یا ردّ نوروز گرد آمد. تلاش ما در این بخش، فحص كامل و استقصای همه روایت ها بود و تلاش شد روایت ها براساس تاریخ ثبت و كتابتْ تنظیم گردد؛ چنان كه كوشیدیم هر روایت را مصدریابی كرده، به منابع گوناگونش ارجاع دهیم. حال، پس از نقل روایت ها به بیان دیدگاه‏ها و ارزیابی نهایی رو می كنیم.

دو: دیدگاه ها
تردیدی نیست كه روایت های متفاوت، زمینه شكل گیری آرای متفاوت اند و جستجو در كتب فقه و حدیث، این امر را روشن می سازد.
پاره‏ای از دانشوران، به نقد روایت های نوروز پرداخته و با ذكر خلل ها و سستی هایی كه در آنهاست، آنها را قابل اعتنا و اتكا نشمرده اند؛ چنان كه در مقابل، بیشتر فقیهان به مضمون روایت های دسته نخستْ فتوا داده و آدابی را برای نوروز در كتب فقهی خویش برشمرده اند. اینان ضمن فتوا دادن به محتوای روایات، در مقام پاسخگویی به ناقدان و منتقدان نیز برآمده‏‌اند.
اینك مروری بر این دو دیدگاه می افكنیم.

الف. مخالفان
ناقدان و مخالفان احادیث نوروز، بسیار نیستند. اینان كوشیده اند خلل های موجود در روایت های دسته نخست را برملا سازند و در نتیجه به محتوای دسته دوم از روایت ها ملتزم شده اند؛ گرچه كوشش آنان در تصحیح و تأیید دسته دوم متمركز نیست.
اینان برای روایت های موافق، ضعف ها و كاستی هایی از این دست برشمرده‏اند:
۱. ضعف سند،
۲. تناقض و تهافت در روایت های معلّی،
۳. ذكر نشدن روایت های معلّی در مصادر كهن،
۴. عدم تطبیق وقایع ذكر شده در روایت ها با واقعیت های تاریخی،
۵. معلوم نبودن نوروز ایرانی،
۶. ترویج شعائر مجوس.
مخالفان، بر پایه این ایرادها، روایات موافق را بی اعتبار می دانند و به هیچ رو گرامیداشت نوروز را روا نمی انگارند. اینان بر این باورند كه آداب و سنن ذكر شده در این روایت ها قابل اخذ و عمل نیست و نمی توان با قاعده «تسامح در ادلّه سنن» از ضعف و سستی اینها چشم پوشید؛ چرا كه با محذور بزرگی چون ترویج شعائر مجوسی روبه رور هستیم. در این جا پاره‏ای از این دیدگاه ها را می آوریم:
آقا رضی قزوینی (در رساله ای كه در سال ۱۰۶۲قمری نگاشته)، شاید نخستین كسی باشد كه به تفصیل، نوروز را نقد كرد. وی به طور عمده منكر تطبیق نوروز رایج با نوروز یاد شده در روایات است و از این طریق بر روایت های مؤید، خرده می گیرد و پس از نقل روایت معلّی می نویسد:
با توجه به استحباب اعمال مذكوره در نوروز و این كه این اعمال، موقته است و در امثال این عبادات، اگر التزام وقت خاص نشود و در اوقات دیگر به عمل آید، بدعت می باشد، بنابراین، تعبد به این عمل [را ] مكلّفی تواند كه لااقل ظن به تعیین وقت مذكور تحصیل كرده باشد. تحصیل این ظن، لامحاله از امارات شرعیه و عرفیه تواند بود و چون در عرف به اعتبار اختلاف اصطلاحات حالیه نوروز متعدد است چنان كه بعضی از آن، بعد از این مذكور می گردد و اشهریت بعضی به بعضی ازمنه اماره نمی شود و در ظاهر قرآنْ چیزی در این باب نیست، اماره آن از روایات و اخبارْ تتبّع باید نمود. [۳۳]
محمد اسماعیل خواجویی (م‏۱۱۷۳ق) تناقض های روایت های معلّی را دلیل ناتمام بودن آن می داند و می نویسد:
فقیر بی بضاعت گوید: به حسب ظاهری میان این حدیث و حدیث سابق تناقض است؛ چه، در حدیث سابق مذكور است كه پیغمبر(ص) در روز نوروز، امیرالمؤمنین(ع) را به دوش مبارك برداشته تا بتان قریش را از فوق كعبه به زیر انداخته، شكست و فانی ساخت، و این، بلاشبهه در سال فتح مكه معظمه بود، چنان كه اخبار بسیار از طرق خاصه و عامه دلالت بر این دارد و فتح مكه معظمه در ماه مبارك رمضان سال هشتم هجرت واقع شد، چنان كه شیخ مفید و نیز طبرسی و این شهرآشوب و دیگرانی روایت كرده اند، و احادیث معتبره بر این دلالت كرده است، و اكثر برآن اند كه در روز سیزدهم ماه بوده، و بعضی بیستم هم گفته اند، و حركت حضرت از مدینه در روز جمعه دوم ماه مبارك رمضان، بعد از نماز عصر بوده، و روز غدیر خم در سال دهم هجرت در حجة الوداع در روز هجدهم ذی الحجة الحرام بود. پس چگونه تواند بود كه هر دو در روز، نوروز باشد؟ چه، نوروز، از قرار حساب گذشته، بعد از شش هفت سال از فتح مكه معظمه، بلكه بیشتر، به ذی الحجة خواهد رسید، نه بعد از یك سال، چنان كه مقتضای این دو حدیث است. [۳۴]
وی ادامه می دهد:
و چون هر دو به یك طریق از معلّی منقول است، پس ترجیح احدهما بر دیگری من حیث السند متصور نیست، و بنابراین، مضمون هیچ یك حجت نخواهد بود، و بر آن، اعتماد نشاید كرد، و به او استدلال نتوان نمود؛ چه، تناقض در كلام معصومین(ع) غیر واقع است. پس، از این جا فهمیده می شود كه این دو حدیث، كلاهما او احدهما از معصوم تلقی نگردیده، و چون از او نباشد، حجیت را نشاید و سند شرعی نتواند بود. [۳۵]
استاد محمد تقی مصباح در حاشیه بر «بحارالأنوار»، ذیل این روایت ها نگاشته است:
در باب نوروز، دو دسته روایت مختلف روایت شده است. یكی را معلّی از امام صادق(ع) آورده و بر عظمت و ارزش نوروز دلالت دارد و دیگری حدیث امام كاظم(ع) است كه آن را از سنّت های پارسیان دانسته كه اسلام، آن را از میان برداشته است.
باید دانست كه هیچ یك از آنها صحیح نیست و از اعتبار برخوردار نمی باشد تا بتوان بر پایه آن، حكم شرعی را اثبات كرد. گذشته از آن كه روایت معلّی، ایرادهای دیگری دارد، از جهت تطبیق نوروز بر مناسبت های ماه های عربی. [۳۶]
آن گاه می نویسد:
ظاهر روایت منصور، حرمت بزرگداشت نوروز است؛ چرا كه این كار، بزرگداشت شعائر كفار و زنده داشتن سنّت هایی است كه اسلام، آنها را میرانده است. این روایت گرچه واجد شرایط حجّیت نیست اما مطلب كلی ای كه در آن آمده (یعنی حرمت بزرگداشت شعائر كفار)، با ادلّه عامه به اثبات رسیده است و این كه نوروز از آن آداب و رسوم است، به وجدانْ اثبات می شود.
و اما فتوای فقیهان، مبنی بر استحباب غسل و روزه در نوروز، مبتنی بر قاعده تسامح در ادلّه سنن است؛ ولی این جا محل اجرای آن قاعده نیست؛ زیرا قاعده تسامح در ادلّه سنن، از مواردی كه احتمال حرمت تشریعی دارند، انصراف دارد. [۳۷]
جناب آقای سید جواد مدرّسی در مقاله ای در مجلّه «نور علم» می نویسد: با وجود تضارب روایات و عدم توجه قدما و كدورت متن و عدم صحت سند، فتوای به مشروعیت نوروز، و تعیین روز آن، مشكل است. راهی كه باقی می ماند، تمسك به ادلّه «تسامح در ادله سنن» است؛ و لكن تعیین روز، گفتار بعض فقهاست نه مضمون روایت؛ و ادله مذكور، شامل كلام فقها نمی شود.
از جهت دیگر، عید نوروز از شعائر مجوسی و محتمل الحرمه است و ادله تسامح در سنن چنان كه بعضی گفته اند از چنین موردی منصرف است. [۳۸]
آقای رسول جعفریان نیز در این باره گفته است: این بود آنچه در منابع شیعه قرن ششم درباره نوروزْ نقل شده است. در این باره، مهم، همان روایت معلّی بن خنیس است و جز آن، چیزی درباره تایید نوروز به چشم نمی خورد. منشأ آنچه در آثار بعدی درباره استحباب غسل روز نوروز و نماز و دعای مربوطه آمده، همین نص است و بس. البته مطالب دیگری نیز افزوده شده كه منشأ آنها را اشاره خواهیم كرد. [۳۹]
و در جای دیگر گفته است:
و مشكل این دو حدیث (منظور، دو حدیثی است كه ابن فهد حلّی در تأیید نوروز از معلّی نقل كرده است)، آن است كه در منابع كهن شیعه نیامده است. افزون بر آن، روایات مزبور كه در اصل باید یكی باشد، حاوی دو نوع آگاهی درباره روز نوروز است كه این، خود، منشأ شبهه درباره آن شده و احتمال جعل آن را تقویت می كند. افزون بر آن، دانسته است كه، ابن غضایری گفته: «غالیان روایاتی را به معلّی بن خنیس نسبت داده اند و نمی توان بر اخبار وی اعتماد كرد». در این صورت، این روایت كه بی گرایش غالیانه یا نگرش افراطی همه نیست ، از همان دسته مجعولاتی می باشد كه غالیان به معلّی نسبت داده اند. باید این دو نكته را نیز یادآوری كرد كه گفته شده قرامطه (گرایشی وابسته به مذهب افراطی اسماعیلیه) دو روز را در سال كه نوروز و مهرگان بوده روزه می گرفته اند. بلافاصله باید تأكید كنیم كه مجوسیان، نه تنها نوروز را روزه نمی گرفته اند، بلكه به نقل بیرونی اساساً «مجوس را روزه‏ای نیست و هر كس از ایشان روزه بگیرد، گنه كرده است». [۴۰]

ب. موافقان
آداب نوروز از قبیل روزه، نماز، ادعیه، در كتب حدیثی و فقهی، از زمان شیخ طوسی در میان عالمان شیعه رواج داشته است.
شیخ طوسی (م‏۴۶۰ق) در «مصباح المتهجد)، [۴۱] پس از او ابن ادریس (م‏۵۹۸ق) در «السرائر) [۴۲] و سپس یحیی بن سعید (م‏۵۸۹ق) در «الجامع للشرائع) [۴۳] و پس از وی، شهید اول (م‏۷۸۶ق) در «القواعد و الفوائد) [۴۴] و نیز «الدروس) [۴۵]و «البیان) [۴۶] و «الذكری) [۴۷] و «اللمعة) [۴۸] بدان اشاره دارد.
ابن فهد (م‏۸۴۱ق) در «المهذّب البارع) [۴۹] و محقق كَرَكی (م‏۹۴۰ق) در «جامع المقاصد) [۵۰] و شهید ثانی (م‏۹۶۶ق) در «المسالك) [۵۱] و «شرح اللمعة) [۵۲] و محقق اردبیلی(م‏۹۹۳ق) در «مجمع الفائدة و البرهان) [۵۳] و شیخ بهایی(م‏۱۰۳۰ق) در «جامع عباسی) [۵۴] و «الحبل المتین) [۵۵] و فاضل هندی(م‏۱۱۳۷ق) در «كشف اللثام) [۵۶] و شیخ یوسف بحرانی (م‏۱۱۸۶ق) در «الحدائق الناضرة) [۵۷] و كاشف الغطاء (م‏۱۲۲۸ق) در «كشف الغطاء) [۵۸] و نراقی (م‏۱۲۴۵ق) در «مستند الشیعة) [۵۹] و صاحب جواهر در (م‏۱۲۶۶ق) «جواهر الكلام) [۶۰] و شیخ انصاری (م‏۱۲۸۱ق) در «كتاب الطهارة) [۶۱] بدین آدابْ فتوا داده‏اند.
همچنین در كتب فتوایی و فقهی معاصر، چون: العروة الوثقی، [۶۲] جامع المدارك، [۶۳] المستند [۶۴] فتوا بدین آداب به چشم می خورد.
در كتب روایی نیز چنان كه در بخش نخست آوردیم ، آداب نوروز، در: مصباح المتهجّد، وسائل الشیعة و بحارالأنوار، یاد شده است؛ چنان كه روایت هایی نیز كه به گونه ای ضمنی نوروز را تأیید می كنند در: الكافی، كتاب من لایحضره الفقیه و دعائم الاسلام منقول است.
شاید همین كثرت فتواها و نقل ها سبب شده است كه صاحب «جواهر» بگوید:
غسل روز نوروز، نزد متأخران مشهور است؛ بلكه مخالفی در آن ندیدیم. [۶۵]
بجز این، تلاش محدّثان و فقیهان در پاسخگویی به دیدگاه مخالفان نیز درخور درنگ است. علامه مجلسی در «بحارالأنوار»، بیشترین كوشش را در این باره به انجام رسانده و شبهه های مخالفان را پاسخ گفته است؛ وی در قسمتی از نوشتار مفصلش در نقد روایت ابن شهرآشوب (در مذمت نوروز)، می نویسد:
این حدیث، با روایت هایی كه معلّی بن خنیس آورده مغایرت دارد و بر جایگاه نداشتن نوروز در شریعتْ دلالت دارد؛ لیك روایت های معلّی از نظر سند، قوی تر و نزد اصحاب، مشهورتر ند.
از سوی دیگر می توان گفت كه این، حدیث تقیه است؛ چرا كه در روایات «مناقب»، مطالبی ذكر شده كه زمینه تقیه دارد. [۶۶]
پس از وی نیز عالمان دیگری به پاسخگویی اجمالی یا تفصیلی گام برداشته‌‏اند.
شیخ انصاری در نقد روایت «مناقب» می گوید:
روایت «مناقب» نمی تواند با احادیث معلّی معارضه كند؛ زیرا روایت معلّی نزد اصحاب، از شهرت بیشتری برخوردار است و احتمال تقیه در روایت «مناقب» وجود دارد. [۶۷]
همچنین صاحب «جواهر» در دفاع از روایت های معلّی و نقد حدیث «مناقب» می نویسد:
روایت معلّی جای مناقشه در سند و دلالت ندارد؛ چنان كه حدیث «مناقب» نمی تواند با آن معارضه كند؛ چرا كه با سستی ای كه در آن مشهود است، احتمال تقیه نیز در آن می رود. [۶۸]
گفتنی است حمل روایت «مناقب» بر تقیه بعید نیست؛ چرا كه اهل سنّت، روزه نوروز را مكروه می دانند. [۶۹] و بدین جهت، در تعارض روایت های معلّی و «مناقب»،
جانب روایات معلّی رجحان می یابد.
بجز اینها، رساله ها و كتبی نیز در تأیید فضیلت نوروز و روایات معلّی تدوین شده، كه برخی به چاپ رسیده و برخی دیگر، خطی باقی مانده>اند. [۷۰]

سه: ارزیابی نهایی
چنان كه پیش از این یاد شد، این نوشتار، نوروز را از منظر حدیث و روایت می كاود و از تاریخ و تقویم نگاری و فقه، تنها آن را برمی رسد كه به گونه ای با حدیث و روایتْ مرتبط شود و در نقد یا تأیید آن، سودمند افتد.
اینك نكته هایی درباب این روایاتْ آورده می شود تا پس از آن به جمع بندی نهایی نزدیك شویم.
یكم: در نقد نوروز، چهار حدیث آوردیم. این احادیث، به هیچ رو قابل تصحیح و اعتبار نیستند؛ زیرا:
۱. روایت اول و چهارم، مضمونی واحد دارند كه اوّلی در مصادر شیعه و دومی در مصادر اهل سنّت یاد شده است. روایت شیعی را به قطب راوندی (از عالمان قرن ششم) نسبت داده اند كه در كتاب «مستدرك الوسائل» حاجی نوری (م‏۱۳۲۰ق) روایت شده است. این روایت، گذشته از آن كه در مصادر كهنْ موجود نیست، مضمون آن را هم نمی توان تأیید كرد؛ زیرا چگونه دو عید باستانی ایرانی در جزیرة العرب در سال های نخستین اسلام، رایج و مرسوم بود كه پیامبر(ص) آنها را با فطر و اضحی منسوخ بدارد؟! بی تردید، نوروز و مهرگان، از آیین هایی باستانی ایرانیان اند كه آوازه شان، پس از ارتباط اعراب با ایرانیان، بدان سرزمین رفته است و پیش از آن، آن چنان مقبول مردمان نبوده اند كه پیامبر(ص) آنها را با اعیاد اسلامی نسخ كند.
حدیث دیگر، آن است كه آلوسی آورده است و تعبیرهای «نوروز» و «مهرگان» در متن آن نیست و ظاهراً راویان، این دو را از روی احتمال (نه قطع و یقین)، به روایت افزوده اند. بدین رو آلوسی پس از نقل حدیث می گوید: «قیل: هما النیروز والمهرجان». گفتنی است كه برخی نویسندگان، این اضافه را به آلوسی نسبت داده اند كه جزو حدیث آورده است:
آلوسی در «بلوغ الارب»(ج‏۱، ص‏۳۶۴، قاهره، ۱۹۲۵م) نقل می كند كه انصار، عید نوروز و مهرگان را بر حضرت رسول(ص) عرضه كردند. حضرت فرمودند: خداوند متعال، بهتر از آن را (فطر و اضحی را) به من داده است. [۷۱]
چنان كه پیش از این آوردیم، روایت آلوسی چنین است:
قدم النبی(ص) المدینة و لهم یومان یلعبون فیهما. فقال: «ما هذا الیومان؟». فقالوا: كنّا نلعب فیهما فی الجاهلیة. فقال: «قد أبدله اللّه تعالی بهما خیراً منهما: یوم الأضحی و یوم الفطر». قیل: هما النیروز و المهرجان.
۲. روایت «مناقب»، گذشته از آن كه مرسل است و با تعبیر «حُكی (آورده اند)» نقل شده است، نه حاكی آن معلوم است و نه مصدر نقل ابن شهرآشوب.
۳. روایت بخاری كه علی(ع) هدیه نوروز را نمی پذیرفت، گذشته از آن كه با روایت دیگر بخاری كه علی(ع) هدیه نوروز را می پذیرفت معارضه دارد، با نقل های بسیار دیگر شیعی نیز ناسازگار است و نمی توان به آن، استناد جُست.
دوم: در ارزیابی سندی روایت های موافق، می توان چنین گفت:
۱. روایت كلینی از سند معتبر برخوردار است.
۲. روایت شیخ طوسی از معلّی، اگر چه بدون سند است، لیكن وی در كتاب «فهرست» به كتاب معلّی سند معتبر دارد. [۷۲] محتمل است آن روایت، براساس همین سند باشد.
۳. علامه مجلسی در« زاد المعاد» می گوید: «به اسانید معتبره از معلّی بن خنیس كه از خواص حضرت صادق(ع) بوده است، منقول است) [۷۳] و سپس روایتی را نقل می كند كه ذیل آن، مطابق روایتی است كه شیخ در «مصباح» آورده است.
۴. نقل این روایت ها در مصادر كهنی چون: الكافی، كتاب من لا یحضره الفقیه، مصباح المتهجّد و دعائم الاسلام، می تواند شاهدی بر اعتبار آنها باشد.
بر این پایه می توان گفت از مجموع احادیث دوازده گانه می توان این مطلب را به پیشوایان دینی نسبت داد كه رفتار ایرانیان در گرامیداشت نوروز، در مرأی و منظر آنان بوده و نه تنها مخالفتی با آن نكرده اند، بلكه نسبت به اصل آن و پاره ای رفتارهای ضمنی آن، روی خوش نشان داده و تشویق كرده‏اند.
بلی؛ ما معتقدیم كه بر پایه این احادیث و بدون شواهد تاریخی دیگر، نمی توان خصوصیت های موجود در آنها را به اثبات رساند و اشارات تاریخی موجود در آنها را تأیید كرد. چنان كه به جهت برخی نكات تاریخی نامعلوم در آنها نمی توان این كلیت را تضعیف كرد و نادیده انگاشت.
سوم: بررسی مصادر كهن، نشان می دهد كه نوروز به عنوان یك آیین ایرانی، در فرهنگ مسلمانان و شیعیانْ رواج داشته است.
اینك شواهد این امر را بجز روایات یاد شده، بازگو می كنیم:
۱. به اعتقاد برخی متخصصان تبدیل گاه شمار، در جلسه مشورتی خلیفه دوم برای تعیین تقویم، هرمزان تازه مسلمانْ شركت داشت و تقویم ایرانی را برای حاضران شرح كرد و خلیفه، آن تقویم را برای امور دیوانی و خراج پذیرفت‏ [۷۴] و روشن است كه نوروز، جزئی از تقویم ایرانی به شمار می رود.
۲. نجاشی در شرح حال ابوالحسن نصر بن عامر بن وهب سنجاری نوشته است كه وی از ثقات شیعیان است و كتاب هایی دارد، از جمله: «كتاب ما روی فی یوم النیروز». [۷۵]
همچنین ابن ندیم درباره صاحب بن عبّاد، آورده است كه «كتاب الأعیاد و فضائل النیروز» نگاشته است. [۷۶]
در دوره صفویه نیز نوروزیه هایی بسیار به قلم علمای دینْ تحریر شد. [۷۷]
۳. خراج در دوره عباسیان بر اساس نوروز تنظیم می شده است. [۷۸]
۴. خلفای اموی و عباسی هدایای نوروز را می پذیرفته اند؛ بلكه دستور می داده اند تا برایشان ارسال گردد. [۷۹]
گفتنی است در برخی مناطق، حاكمان اهل سنّت، گرفتن هدایای نوروز را منع می كردند؛ چنان كه از برگزاری مراسم نوروز، ممانعت به عمل می آوردند. [۸۰]
۵. از دیرباز تاكنون، نوروز در سروده های شاعران تازی گو و پارسی زبانْ حضور جدّی دارد و این نیز شاهدی گویا بر حضور نوروز در فرهنگ ایرانیان مسلمان است. [۸۱]
با توجه به این شواهد و امور دیگر، نوروز را در دوره اسلامی از شعائر مجوسی دانستن، سخنی نا صواب است؛ چنان كه آن را ترویج آیین آتش پرستان انگاشتن، واقعیت خارجی ندارد. گذشته از اینها در روایات اسلامی و سخن فقیهان، فضیلت روزه نوروز مطرح است و به نقل بیرونی: «مجوس را روزه ای نیست و هر كس از ایشان روزه بگیرد، گناه كرده است». [۸۲]
گیریم روزگاری نیز نوروز چنان بود؛ ولی زمانی كه در عرف ایرانیان مسلمان، آن حالت از میان رفت، دیگر ذَمّی بر آن نیست. همان گونه كه امام خمینی فتوا داد كه شطرنج، اگر روزی ابزار قمار نباشد، حرمتی در بازی با آن نیست‏ [۸۳] و استاد مطهری، مجسمه سازی را مجاز دانست؛ چرا كه فلسفه حرمت آن،به جهت فاصله گرفتن از دوران بت پرستی، از میان رفته است‏ [۸۴] و نمونه های بسیار دیگر.
اصولیان را قاعده ای است كه در این جا به كار آید. آنان گویند اگر در میان مردمان، آداب و رسومی رواج داشت و در جان و دل آنان رسوخ یافته بود، چنانچه شرع با آن روی خوشی ندارد و می خواهد آن را طرد سازد، باید ادله ای روشن و قوی كه همپای سیره باشد، ارائه دهد وگرنه نمی توان گفت شارع از آن سیره بیزار است و آن را طرد كرده است. به تعبیر دیگر، سیره های راسخ و استوار را نمی توان با عمومات یا ادلّه سست بنیان طرد كرد؛ بلكه دلیل مانع و رادع باید به اندازه قوت سیره، قوت داشته باشد.
بر این اساس و با توجه به آنچه در ریشه داری نوروز و گذشته اش در میان ایرانیان گفته شد، دلیلی بر منع و ردع آن از سوی شرع در دست نیست؛ چرا كه ادلّه خاص چنان كه یاد شد موهون است كه وجهش گذشت و عمومات را نیز در چنین مواردی یارای رویارویی نخواهد بود.
چهارم: اگر بپذیریم كه روایت های موافقْ قابل اعتماد نیستند و نمی توان بر پایه آنها رأی و حكمی را اثبات كرد، همچنان كه نمی توان بر دسته دوم از احادیث تكیه زد، در این فرض باید حكم نوروز را با اصل اوّلی و قاعده عام دینی نشان داد.
همان گونه كه در ابتدای مقاله گذشت، اسلام كه دینی جهانی است و همه انسان ها را به سوی خود فراخوانده است، به اقتضای خصلت جهان شمولی اش، هیچ گاه به معارضه سنّت ها و آداب و رسوم ملّی نرفته، مگر آن جا كه ترویج باطل باشد یا به تثبیت خرافه ای انجامد و یا ملازم با محرّمات شرعی گردد.
آیین نوروز، قرن هاست در ایران اسلامی بر پاداشته می شود و مسلمانان، نه به عنوان ترویج آیین مجوس، بلكه به عنوان آیینی ملّی بدان می نگرند. بمانَد كه رسم نوروز، پیش از آیین زردتشت نیز در ایران برپا بوده است. [۸۵]
از سوی دیگر، نوروز، تثبیت خرافه ای باطل كه با دین ناسازگار باشد، نیست و در سرشت خود، محرّمات شرعی را به همراه ندارد؛ ولی اگر كسی یا كسانی آن را به محرّمات بیالایند، این بدان ماند كه سایر كردارهای مباح و حتی امور شرعی را با محرّمات شرعی همراه كنند، كه طبعاً معنایش ناپسند شدن آن امر مباح یا شرعی نیست؛ بلكه آنان كه چنین می كنند، قابل سرزنش و مذمت اند.
از سوی دیگر، بسیاری از رفتارهای پسندیده، چون: پاكیزگی و آراستگی، سیر و سفر، دید و بازدید، بخشش و دلجویی، هدیه دادن در این رسم و آیین به انجام می رسد كه از نگاه شرع و عقل، ستودنی است.
با این وصف، ایستادگی در برابر این آیین ملّی، از زاویه شرع و دین، مستندی محكم ندارد و نشاید بدان دامن زد.
پنجم: آنچه تأیید شده یا مورد ردع قرار نگرفته، چیزی است كه در عرف عمومی ایرانیان، نوروز نامیده می شود. اگر در طول زمان، تغییراتی در آن صورت گرفته است كه همین عرف عمومی آنها را برمی تابد، خللی در این امضا یا عدم ردع شرعْ وارد نمی سازد.
بر این پایه، ایرادی كه برخی فقیهان و نویسندگان در این موضوع گرفته اند (كه نامعلوم بودن روز نوروز و تغییر آن، به شرعی بودنش لطمه می زند)، پذیرفتنی نیست.
حاصلْ آن كه:
۱. روایت های وارد شده در مخالفت با نوروز، به هیچ روی قابل تأیید و اعتبار نیستند.
۲. در روایت های موافق، به جهت شواهد و قرائن یاد شده، می توان گفت كه اصل آیین نوروز، مورد امضا و تأیید است؛ گرچه خصوصیت های یاد شده در احادیث را نمی توان تأیید كرد.
۳. از آن رو كه نوروز در میان ایرانیان در دوره اسلامی رایج بود و به عنوان سیره ای عمومی استمرار داشت، نمی توان طرد و ردع آن را از سوی شارع با قواعد كلّی یا ادلّه سست پذیرفت؛ بلكه ردع چنین سیره هایی نیازمند ادلّه خاص و قوی است.
۴. اگر بپذیریم كه ادلّه موافق و مخالف، هیچ كدام قابل اعتماد و تأیید نیست، اقتضای قواعد عمومی دینی، عدم مخالفت با نوروز است. [۸۶]


پی نوشت‏ها
[۱]. سوره توبه، آیه ۵.
[۲]. سوره مائده، آیه ۲.
[۳]. كنزالعمّال، ج‏۱۵، ص‏۷۸.
[۴]. نهج البلاغة، تحقیق: صبحی صالح، ص‏۴۳۱.
[۵]. وسائل الشیعة، ج‏۱۹، ص‏۱۴۲.
[۶]. دائرة المعارف الاسلامیة، ج‏۸، ص‏۱۶۵.
[۷]. تاریخ سیاسی اسلام، ج‏۱، ص‏۷۲.
[۸]. بحارالأنوار، ج‏۷۰، ص‏۲۵۱.
[۹]. جواهر الكلام، ج‏۱۶، ص‏۵۹.
[۱۰]. نظریة العرف، ص‏۹۶.
[۱۱]. شرح اللمعة، ج‏۱، ص‏۳۰۸.
[۱۲]. تحریرالوسیلة، ج‏۱، ص‏۴۹۶.
[۱۳]. بحارالأنوار، ج‏۹، ص‏۹۸.
[۱۴]. فروغ ابدیت، ج‏۱، ص‏۳۳.
[۱۵]. بحارالأنوار، ج‏۴۳، ص‏۲۳۴.
[۱۶]. الكافی، ج‏۵، ص‏۱۴۱؛ كتاب من لایحضره الفقیه، ج‏۳، ص‏۳۰۰؛ تهذیب الأحكام، ج‏۶، ص‏۳۷۸؛ وسائل الشیعة، ج‏۱۲، ص‏۲۱۵.
[۱۷]. كتاب من لا یحضره الفقیه، ج‏۳، ص‏۳۰۰؛ وسائل الشیعة، ج‏۱۲، ص‏۲۱۳.
[۱۸]. كتاب من لا یحضره الفقیه، ج‏۳، ص‏۳۰۰؛ وسائل الشیعة، ج‏۱۲، ص‏۲۱۳.
[۱۹]. دعائم الاسلام، ج‏۲، ص‏۳۲۶ .
[۲۰]. مصباح المتهجّد، ص‏۵۹۱؛ وسائل الشیعة، ج‏۱۲، ص‏۴۲۸ و ج‏۵، ص‏۲۸۸ و ج‏۷، ص‏۳۴۶.
[۲۱]. المهذّب البارع، ج‏۱، ص‏۱۹۴-۱۹۵.
[۲۲]. بحارالأنوار، ج‏۵۶، ص‏۹۱.
[۲۳]. المهذّب البارع، ج‏۲، ص‏۱۹۵-۱۹۶.
[۲۴]. مستدرك الوسائل، ج‏۱،ص‏۴۷۱؛ (چاپ سنگی) ج‏۶، ص‏۳۵۴ (چاپ آل البیت).
[۲۵]. التاریخ الكبیر ،البخاری، ج‏۱، ص‏۴۱۴.
[۲۶]. الآثار الباقیة، بغداد: مكتبة المثنّی، ص‏۲۳۰ .
[۲۷]. القاموس، ج‏۲، ص‏۲۷۹ (داراحیاء التراث العربی).
[۲۸]. آثار الباقیه، ترجمه: اكبر داناسرشت، تهران: امیركبیر، ۱۳۶۳، ص‏۳۲۵.
[۲۹]. مستدرك الوسائل، ج‏۶، ص‏۱۵۲ (چاپ آل البیت).
[۳۰]. المناقب، ج‏۴، ص‏۳۱۹، ج‏۳، ص‏۴۳۳؛ بحارالأنوار، ج‏۴۸، ص‏۱۰۸-۱۰۹ و ج‏۹۵، ص‏۴۱۹.
[۳۱]. التاریخ الكبیر، ج‏۴، ص‏۲۰۱.
[۳۲]. بلوغ الارب، ج‏۱، ص‏۳۶۴.
[۳۳]. نامه مفید، ش‏۹، ص‏۲۱۵.
[۳۴]. همان، ص‏۲۱۸.
[۳۵]. همان جا.
[۳۶]. بحارالأنوار، ج‏۵۶، ص‏۱۰۰(پاورقی).
[۳۷]. همان جا.
[۳۸]. نور علم، ش‏۲۰، ص‏۱۱۵.
[۳۹]. نامه مفید، ش‏۹، ص‏۲۰۶.
[۴۰]. همان، ص‏۲۱۰.
[۴۱]. مصباح المتهجد، ص‏۵۹۱.
[۴۲]. السرائر، ج‏۱، ص‏۳۱۵.
[۴۳]. الجامع للشرائع، ص‏۳۳.
[۴۴]. القواعد و الفوائد، ج‏۱، ص‏۳.
[۴۵]. الدروس، ص‏۲.
[۴۶]. البیان، ص‏۴.
[۴۷]. الذكری، ص‏۲۳.
[۴۸]. اللمعة، ص‏۳۴.
[۴۹]. المهذّب البارع، ج‏۱، ص‏۱۹۴-۱۹۵.
[۵۰]. جامع المقاصد، ج‏۱، ص‏۷۵.
[۵۱]. شرح اللمعة، ج‏۱، ص‏۳۱۶.
[۵۲]. مسالك الأفهام، ج‏۱، ص‏۱۷۱.
[۵۳]. مجمع الفائدة والبرهان، ج‏۲، ص‏۷۳.
[۵۴]. جامع عباسی، ص‏۱۱ و ۷۸.
[۵۵]. الحبل المتین، ص‏۸۰.
[۵۶]. كشف اللثام، ج‏۱، ص‏۱۱.
[۵۷]. الحدائق الناضرة، ج‏۴، ص‏۲۱۲.
[۵۸]. كشف الغطاء، ص‏۳۲۴.
[۵۹]. مستند الشیعة، ج‏۱، ص‏۲۰۸.
[۶۰]. جواهر الكلام، ج‏۵، ص‏۴۰.
[۶۱]. كتاب الطهارة، ص‏۳۲۸.
[۶۲]. العروة الوثقی، ج‏۱، ص‏۴۶۱ و ج‏۲۲، ۲۴۲.
[۶۳]. جواهر الكلام، ج‏۵، ص‏۴۰.
[۶۴]. جامع المدارك، ج‏۳، ص‏۱۸۲.
[۶۵]. المستند، ج‏۱۷، ص‏۲۹۹.
[۶۶]. بحارالأنوار، ج‏۵۶، ص‏۱۰۰.
[۶۷]. كتاب الطهارة، ص‏۳۲۸.
[۶۸]. جواهر الكلام، ج‏۵، ص‏۴۰.
[۶۹]. بدائع الصنائع، ج‏۲، ص‏۷۹؛ المغنی، ج‏۳، ص‏۹۹.
[۷۰]. چاپ شده ها مانند: رساله نوروزیه، سید هاشم نجفی یزدی، ۱۳۷۱قمری. برای نسخه های خطی بنگرید به: الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج‏۲۴، ص‏۳۷۹-۳۸۴؛ نامه مفید، ش‏۹، ص‏۲۱۳-۲۱۵، مقاله« نوروز در فرهنگ شیعه».
[۷۱]. نور علم، ش‏۸، ص‏۱۰۸.
[۷۲]. الفهرست، شیخ طوسی، ص‏۱۹۳.
[۷۳]. زاد المعاد، ص‏۴۸۲.
[۷۴]. گاهشماری هجری قمری و میلادی، دكتر رضا عبداللهی، ص‏۲۵-۲۶.
[۷۵]. رجال النجاشی، ص‏۴۲۸.
[۷۶]. الفهرست، ابن الندیم، ص‏۱۹۰.
[۷۷]. بنگرید: الذریعة، ج‏۲۴، ص‏۳۷۹-۳۴۸؛ نامه مفید، ش‏۹، ص‏۲۱۳-۲۱۵، مقاله (نوروز در فرهنگ شیعه).
[۷۸]. تاریخ الطبری، ج‏۹، ص‏۲۱۸ و ج‏۱۰، ص‏۳۹ و ج‏۱۱، ص‏۲۰۳.
[۷۹]. تاریخ الیعقوبی، ج‏۲، ص‏۳۰۶ و ۳۱۳؛ عیون أخبار الرضا(ع)، ص‏۵۵۰.
[۸۰]. نامه مفید، ش‏۹، ص‏۲۰۸-۲۰۷.
[۸۱]. نوروزگان، ص‏۱۶۷-۱۹۷؛ نامه مفید، ش‏۹، ص‏۲۰۷-۲۰۶؛ نور علم، ش‏۲۰، ص‏۱۰۴، ۱۰۶، ۱۰۷.
[۸۲]. الآثار الباقیة، ص‏۲۳۰، آثار الباقیه، ص‏۳۵۷.
[۸۳]. صحیفه نور، ج‏۲۱، ص‏۱۵.
[۸۴]. تعلیم و تربیت در اسلام، ص‏۴۶ .
[۸۵]. آیین ها و جشن های كهن در ایران امروز، محمود روح الامینی، تهران: آگاه، ص‏۳۸-۳۶.
[۸۶]. جهت آگاهی بیشتر، بنگرید به: بحارالأنوار، ج‏۵۹، ص‏۹۱-۱۴۳؛ زادالمعاد، ص‏۴۸۵-۸۴۲؛ المهذّب البارع، ج‏۱؛ بلوغ الارب، ج‏۱، ص‏۳۴۸-۳۵۷؛ الخطط المقریزیة، ج‏۱، ص‏۳۶۹-۳۶۷؛ الآثار الباقیة، ص‏۲۱۲-۳۳؛ رساله نوروزیه، سید هاشم نجفی یزدی ( یزد: پاینده)؛ نوروز در تاریخ و دین، سید عبدالرضا شهرستانی (نجف: مطبعة الآداب)؛ النوروزه أثره فی الادب العربی، فؤاد عبدالمعطی الصیاد (جامعة بیروت، ۱۹۷۲م)؛ نوروز، تاریخچه و مرجع شناسی، پرویز اذكایی (وزارت فرهنگ و هنر، ۱۳۵۳)؛ النوروز فی مصادر الفقه والحدیث، مركز المعجم الفقهی (قم)؛ نوروزگان، مرتضی هنری (سازمان میراث فرهنگی، ۱۳۷۷)؛ «نوروز در فرهنگ شیعه»، رسول جعفریان (نامه مفید، ش‏۹، ص‏۲۰۱۲۲۰)؛ «نوروز در تاریخ و اسلام»، سید جواد مدرسی (نور علم، ش‏۲۰، ص‏۱۱۵-۱۰۳)؛ (عید نوروز و صبغه های اسلامی آن)، ابراهیم شكورزاده (مجله دانشكده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه مشهد، سال ۱۵، ش‏۱و۲، ص‏۲۵۸ ۲۴۲)؛ «نوروز ایرانی در تقویم اسلامی»، ابوالفضل نبئی (مجله دانشكده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه مشهد، سال ۱۵، ش‏۴، ص‏۷۳۸ و ۷۰۳).

فصلنامه علوم حدیث، شماره ۱۵


کد مطلب: 43046

آدرس مطلب :
https://www.taghribnews.com/fa/article/43046/نوروز-روایات-اسلامی

خبرگزاری تقریب (TNA)
  https://www.taghribnews.com