کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

اشاعه منطق گفتگوی بين مسلمانان با معيارهای قرآنی(بخش 1)

به قلم: محسن موحدی ، مدرس مراکز تربیت معلم استان اصفهان

31 ارديبهشت 1390 ساعت 12:05

سخنی که با نرمی و عطوفت همراه باشد, همچون آهنگی گوشنواز، دلنشین و تأثیرگذار است, چرا که عواطف و احساسات مخاطب را به هدف تأثیرگذاری در وی, به کمک میگیرد.


خبرگزاري تقريب(تنا):

چکیده:
برقراری ارتباط مؤثر با دیگران، به ویژه از راه گفتگو، نیازمند آموزش و به کار بستن مهارت ها، اخلاق و آدابی است که گروه های مختلف ـ از خانواده تا جامعه را در بر میگیرد. فقدان این مهم در روابط افراد، خواه بر اثر نادانی یا ناتوانی، موجب سردی و بی اثر بودن یا قطع روابط و گاه بروز تنش ها و درگیری ها میشود.

در این میان، آموزه های دینی، به فراوانی، عناصر، عوامل و آسیب های ارتباط مؤثر، به ویژه آداب گفتگو را ارائه نموده اند. این نوشتار، پس از طرح نکاتی مقدماتی، مهم ترین عوامل برقراری ارتباط گفتاری مؤثر، معیارهای سخن شایسته و موانع و آسیب شناسی ارتباط را ارائه نموده و در پایان، بخشی از آداب ویژه گفتگو با گروه های خاص و نیز راهکارهای تحقق آنها را بر اساس آموزه های دینی بر نمایانده است.

واژگان کلیدی:
- قرآن
- گفتگو
- مسلمانان

مقدمه:
سخن از گفتگو و منطق و قواعد آن برخلاف بعضی از مباحث دیگر یک گفتار انتزاعی یا گفتاری علمی و محدود به قلمرو مسائل دانشمندان نیست بلکه به زندگانی روزمره انسان‏ ها در جامعه مرتبط است. رعایت منطق آداب و ضوابط گفتگو نه ‏تنها رهگشای مسائل علمی و نخبگان سیاسی است که در روابط خانوادگی و مراودات روزانه افراد عادی جامعه نیز ملموس، کارآمد و سودمند است. گفتگو, بخش مهمی از ارتباطات را به خود ویژه میسازد. ولی افراد معدودی مهارت های ایجاد رابطه مؤثر را دارا هستند. چه, مهارت ها و شیوههای برقراری ارتباط, یادگرفتنی و آموختنی اند و فقدان آنها, سردی و بی اثر بودن یا قطع روابط و گاه بروز تنش های فراوان در میان گروه های مخلتف ـ از محیط خانواده تا سطح جامعه را در پی دارد. بر این اساس, تحقیق و پژوهش و نیز آموزش شیوه ها و راهکارهای گفتگو بر اساس آموزههای دینی, ضرورتی اجتناب ناپذیر است.

آن‏چه مسلم است فرضیات سترگ و مردافکنی وجود دارد که دین و بنیاد های دینی را با گفتگو ناسازگار می‏داند.برای مثال این فرضیه وجود دارد که ادیان سخن از برتری خود و حقیقت مطلق داشتن خویش می‏رانند و مرزبندی کافر و مؤمن ودوزخی و رضوانی دارند و بر تعبد استوارند پس نمی‏توانند منادی گفتگو یا موافق آن باشند زیرا با آن ویژگی ‏ها فقط یکسویه مبتنی بر گفتن هستند نه شنودن و«گفت» بدون «گو»است و کلامی که از آسمان و از سوی عالم و حکیم مطلق برای بندگان مخلوق می‏آید. به ‏همین دلیل ادیان همواره مانع گفتگو و در نتیجه تفاهم و پیشرفت بودند و عصبیت را که با دین سیراب می‏شود همیشه فربه ساخته‏اند و هرجا تعصب آمد گفتگو رخت بربست.

مفهوم گفتگو:
این واژه هر چند در ظاهر، ساده مى‏نماید، ولى واژه‏اى است که به تازگى با بار معنایى جدیدى مطرح شده و قداست و گیرایى خاصى در اذهان پدید آورده است. این بار معنایى ، پیام‏آور ارتباط صمیمى، دوستانه و مخلصانه افراد، ادیان و تمدنهاى مختلف با یکدیگر است . گفتگو ترکیب عطفى به معناى صحبت، بحث، سخن،محاوره و مکالمه است.این واژه که اغلب در نوشتارهاى امروزى، متصل به یکدیگر نوشته مى‏شود غلط مشهور است؛ چه این که کتب لغت معتبر ، آن را به صورت ترکیب عطفى گفت و گو ثبت نموده‏اند. این واژه در ادبیات سابق، بیشتر به صورت گفت و شنود نوشته یا بیان مى‏شد. به نظر مى‏رسد واژه گفت و شنود گویاتر و روشن تر از واژه گفتگو باشد؛ زیرا نشان دهنده این معناست که طرفینِ گفتمان، مکالمه دو جانبه داشته، هم سخن مى‏گویند و هم به سخن فرد مقابل گوش مى‏دهند.

گفتگو را مى‏توان معادله واژه conversation گرفت که منظور از آن گفت و شنود، مکالمه، محاوره و مذاکره است. در این حالت، ممکن است فرد با فرد یا جامعه با جامعه با عقاید و مذاهب گوناگون به مکالمه و مذاکره بپردازند. به نظر مى‏رسد مکالمه ادیان و مذاهب با یکدیگر وافى به مقصود نیست؛ چه این که مکالمه، در موارد فورى و ضرورى، آن هم در سطحى نازل صورت مى‏گیرد. از این رو، منظور ما از گفتگو، مکالمه نمى‏باشد.

ممکن است گفتگو را به معناى ارتباط (communication)گرفت. در این حالت منظور از گفتگوى ادیان و مذاهب، ارتباط این دین ها با یکدیگر است. از آنجایى که در طول تاریخ، ادیان و مذاهب به گونه‏اى با یکدیگر ارتباط طبیعى داشته‏اند، نمى‏توان از گفتگو، ارتباط را اراده کرد؛ چون به هیچ وجه وافى به مقصود نبوده و معناى واقعى گفتگو را نمى‏رساند.

اگر گفتگو را معادل سخنرانى و گفتگوى علمى (discourse) بگیریم، در این حالت، بالاتر از سطح مکالمه یا ارتباط خواهد بود و منظور از آن، گفتگوى فرهیختگان و دانشمندان ادیان، ملت ها و تمدن ها با یکدیگر است و از آن به گفتمان نیز تعبیر شده است .

علاوه بر آن، مى‏توان گفت و گو را معادل دیالوگ (dialogue) دانست که همانند واژه discourse بار معنایى قوى‏ترى از مکالمه و ارتباط دارد. (بولتون ، ۱۳۸۱، صص ۵۶-۵۳)

با توجه به آنچه گذشت مى‏توان این نتیجه را گرفت که منظور از گفتگو ، بحث علمى و مبادله اطلاعات و اندیشه ‏ها از طریق گفت و شنود است؛ یعنى عالمان و صاحب نظران مسلمان و متفکران سایر ادیان و مذاهب، با استفاده از همه علوم عقلى و نقلى و همین طور آداب و رسوم بر گرفته از دین و یا سایر رسوم اجتماعى، طى نشست هاى علمى در باره محتوا و ویژگی هاى دین، عقاید و فرهنگ خود، به منظور دستیابى به حقیقت هاى فطرى و مشترک به گفتگو نشسته و همدیگر را در مسیر رسیدن به اهداف مشترک یارى نمایند. در قرآن کریم گفتگو و مذاکره برای رسیدن به تفاهم، جایگاه خاص و ویژه ای دارد. بیشترین سوره ها و آیات قرآن کریم درباره نحوه مجادله و گفتگوهای پیامبران الهی با مخالفان، گفتگوهای پیروان ادیان با یکدیگر و پیامبر اکرم صلی اله علیه و آله با پیروان سایر ادیان می باشد.

معیارهای قرآنی گفتگو:
در جریان گفتگو, عناصر اخلاقی ـ رفتاری چندی وجود دارد که موجب تسهیل, استواری و بیشینه کردن تأثیر فرایند گفتگو میگردد. مهم ترین عناصر یادشده ـ از نگاه آموزه های دینی عبارتند از:

- ادب و احترام متقابل:
رعایت ادب در حفظ احترام مخاطب, آغازین شرط برقراری گفتگوی مؤثر, مطلوب و با ثبات است. حرمت شکنی در گام نخست, حالتی روانی را برای مخاطب موجب میشود که مانع پذیرش سخنان گوینده و حتی شعله ور شدن آتش خشم و تنفر در وی میگردد. از اینرو, حفظ حرمت و ادب, حتی در جایی که طرف مقابل, پایبندی به آن ندارد, ضرورت مییابد, و این گونه است که ابراهیم علیه السلام هنگامی که در گفتگوی منطقی آمیخته با احترام خود با عمویش آزر, با برخورد توهین آمیز او روبرو گردید, و فریاد تهدید او را شنید(مریم/ ۴۲ و ۴۶), باز هم جانب حرمت را پاس داشت و فرمود: « سلام علیک سأستغفر لک ربّی, إنّه کان بی حفیّاً » (مریم/ ۴۷) بنابراین, بدون رعایت ادب و احترام متقابل, گفتگو نه تنها تأثیر مثبتی ندارد بلکه غالباً, بر مشکلات و تنش ها می افزاید و این جاست که دم فرو بستن, به از بی ادبانه سخن گفتن است.

- مثبت نگری:
در جریان گفتگو , معانی مختلفی توسط شنونده خلق یا دگرگون میشوند, چرا که نمادهایی همچون کلمات, به خودی خود, بار معنایی لازم را نمی رسانند, بلکه نیازمند تفسیر هستند و در فرایند تفسیر آن, عواملی همچون بافت و شرایط سخن و گرایشات و فضای ذهنی گوینده, نقش دارند. از اینرو, دو طرف گفتگو , همواره یکدیگر را تفسیر می کنند (وود، ۱۳۷۹: ۷۳ـ۷۴) و می توانند نگرش های مثبت یا منفی و گاه حتی بر خلاف نظر طرف مقابل, در خود ایجاد کنند. بدین جهت, در آموزه های دینی, ضمن تأکید بر مثبت نگری, از افراد خواسته شده, هنگام برقراری گفتگو با برادران دینی خود ، همواره بهترین تفسیر را از سخنان آنان, داشته باشند.

قرآن کریم, با انتقاد از منفی نگری در آیات ۱۱ و ۱۲ سوره ی نور و همچنین آیات ۳۰ و ۳۳ سوره ی بقره و نهی از آن در آیه ی ۱۲ سوره ی حجرات, سیره ی پیامبران الهی را در آیات ۷۸ و ۸۴ سوره ی هود و همچنین آیات ۹۰ و۱۰۰ سوره ی یوسف ، به تصویر میکشد که با مثبت نگری, نقاط قوت اقوام خود را یادآور می شدند و از این شیوه برای نفوذ در آنان و برقرار ساختن گفتگوی مؤثر, سود می جستند.

- اعتماد آفرینی:
از عوامل مهم برقراری گفتگوی مؤثر و نفوذ در مخاطب, کسب اعتماد او به گفتار و انگیزه ی گوینده است. آن سان که میان افزایش عناصر اعتماد آفرین با بیشینه سازی پذیرش مخاطب, رابطه ی مستقیمی وجود دارد. قرآن کریم, با اشاره ای لطیف در داستان ابراهیم علیه السلام این واقعیت را مطرح ساخته است؛ آن گاه که جمعی از فرشتگان برای نابودی قوم لوط, به صورت ناشناس نزد ابراهیم علیه السلام آمدند و از دست بردن به غذا خود داری ورزیدند ، ابراهیم علیه السلام احساس بیگانگی و دلهره کرد و از گفتگو با آنان, خودداری نمود. ولی پس از شناسایی و دریافت بشارت از آنان, باب گفتگو را درباره مأموریت آنان و شفاعت از قوم لوط آغاز نمود: « فلمّا ذهب عن إبراهیم الروع و جاءته البشری یجادلنا فی قوم لوط» ( هود /۷۴)

مهم ترین عناصر اعتمادآفرین در گفتگو، عبارتند از:
الف- راستگویی: به طوری که برای شنونده, از روی قرائن یا شناخت قبلی, کاملاً محسوس و ملموس باشد. چه, هیچ گونه اعتمادی به دروغگو نیست. از این رو, رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله پیش از رسالت, به صدق و راستی, شهره بود.

ب- خیرخواهی: انگاره ی خیرخواه و دلسوز بودن گوینده در ذهن مخاطب, موجب تحکیم اعتماد وی و در نتیجه تأثیر فزون تر گفتار بر دل و جان او میگردد. از این رو، پیامبران هنگام دعوت و گفتگو, بر خیرخواهی و دلسوزی خود تأکید می ورزیدند ( اعراف/ ۶۲ ، ۶۸ ، ۷۹ و ۹۳؛ مریم/ ۴۵ و ۴۷؛ شعراء/ ۱۳۵؛ مؤمن/ ۳۰ و ۳۳). نفی شائبه های خودخواهی و سودجویی از سوی آنان نیز (ر.ک: هود/ ۲۹؛ فرقان/ ۵۷؛ شعراء / ۱۰۹ ، ۱۲۷ ، ۱۴۵ ، ۱۶۴ و ۱۸۰؛ شوری/ ۲۳), در همین راستا صورت میگرفت.

ج : پرهیز از خود محوری: غرور خود برتربینی در گفتگو (بقره/ ۲۰۶) و بی توجهی به دیدگاه های طرف مقابل (هود/ ۲۸), موجب سلب اعتماد وی میشود.

- هم نوایی (هم زبانی) :
تردیدی نیست که در فرایند گفتگو , غالباً اختلاف نظرهایی برخاسته از تفاوت دیدگاه ها, باورها و سلیقه ها وجود دارد. از سوی دیگر, برخورد با باورهای اشخاص, به واقع برخورد با حقیقت آنهاست, و انگیزه و نظر ما هر چند خیرخواهانه و به حق باشد, آن گاه که برای بیان اشتباه دیگران به کار می رود, روند ارتباط را به مخاطره می افکند. محتمل ترین واکنش مخاطب در این گونه شرایط, گرفتن حالت تدافعی است. از این رو, بهترین شیوه در این حال, استفاده از روش همگام شدن است. (وود، ۱۳۷۹: ۴۷ـ ۴۸) که قرآن کریم, به هدف برقراری ارتباط مؤثر و نفوذ در مخاطب, ارائه نموده است: « قل... و إنّا أو إیّاکم لعلی هدی أو فی ضلال مبین.» (سبأ/ ۲۴ ).

- رازداری:
رازداری و پاسداشت اسرار, نشانه ظرفیت بالای شخصیت و خرد آدمی است . این مهم در گفتگو , در دو عرصه حفظ اسرار خود و دیگران نمود می یابد:

در مورد نخست, خودافشایی گاه مطلوب است و دیگرگاه ممنوع؛ خودافشایی در حد متعارف و معقول, به ویژه در آغاز گفتگو جهت گشودن باب گفتگوست، نیز برای تسهیل ابراز خود رهایی از احساسات منفی و ناخوشایند, نزد افراد قابل اعتماد, که خود درمان بخش و سودمند است. ولی افراط و تفریط در آن, برقراری روابط را دچار مشکل می کند (هارجی، ۱۳۷۷: ۲۴۹ و ۲۵۴) بدینسان, افشا های عمیق حتی در روابط نزدیک هم می تواند خطرناک باشد.

خودافشایی ممنوع نیز, مواردی دارد که از آن جمله است: فاش ساختن اسراری که زمینه ی بی آبرویی یا سوء استفاده ی فرصت طلبان را فراهم می کند. برملا کردن گناهان نهانی خود نزد دیگران و فاش کردن اسرار خود و جامعه نزد دشمنان (آل عمران/ ۱۱۸؛ توبه/ ۱۶). مخاطب نیز نباید در افشاخواهی و آگاهی از اسرار گوینده, پای فشارد (حجرات/ ۱۲).

- اولویت شناسی:
تشخیص یا دگرگون سازی موضوع بحث و گونه بیان آن به فراخور زمینه ها و شرایط از دیگر عناصر ایجاد و تداوم ارتباط گفتاری مؤثر است. گوینده باید موضوعاتی را انتخاب و به گونه ای مطرح نماید که مفید و متناسب با فضای گفتگو باشد و این گونه است که محتوا, سیاق و حتی سجع و آوای سور مکی و مدنی قرآن, غالباً با یکدیگر تفاوت دارد؛ چرا که محیط و فرهنگ حاکم بر آن دو و موقعیت مسلمانان و مخاطبان مستقیم آیات, این گونه اقتضا میکرد, از سوی دیگر, بر گوینده است که موضوعات مطرح شده از سوی دیگران را که بی فایده, نامناسب, گناه آلود یا اختلاف برانگیز میباشد ـ به سمت مطالب مفید و سازنده, هدایت کند, شیوه ای که قرآن کریم, در مواردی, آن را پیش گرفته است. برخی از مسلمانان یا مخالفان, گاه مسائلی را مطرح میکردند که هیچ گونه سودی برای آنان نداشت, در این گونه موارد, قرآن کریم, با تغییر دادن موضوع بحث و اشاره به بعد دیگر مسئله, پاسخی متناسب و مفید ارائه می فرمود و یا به سادگی از کنار آن می گذشت تا باب گفت و شنود در آن موضوع, بسته شود (فضل الله، ۱۳۸۰: ۱۹۲ و ۱۹۷). برای نمونه گروهی نزد رسول اکرم صلی الله علیه و آله آمده و از هلال ماه و چگونگی پیدایش و دگرگونی های آن, سؤال کردند, اما از آنجا که علل پیدایش و محاسبات دقیق آن, نه در افکارشان می گنجید و نه فایده ای برای آنان در بر داشت, قرآن در پاسخ آنها, به بیان فواید دگرگونی هلال پرداخت. نمونه دیگر, گفتگوهای فراوانی بود که در مورد شمار اصحاب کهف وجود داشت. قرآن کریم, پس از طرح داستان, با اشاره به اختلاف یادشده و بدون تصریح به عدد واقعی آنها, پیامبر را از هرگونه جدال و گفتگو در این باره ـ جز با منطق برتر و مستدل نهی می کند (کهف/ ۲۲). آموزه و پیام آیه, نکوهش گفتگو بر سر این آیه، مطالب کم اهمیت یا بی فایده ای است که می تواند آدمی را از اندیشیدن به مطالب اساسی و از جمله اهداف و آموزه های هدایتی داستان قرآن, باز دارد.

- توجه به سطح فهم و نیاز مخاطب (در سطح دیگران ظاهرشدن)
توجه به سطح درک و فهم مخاطب, و نیز نیازها, علایق و گرایش های وی, در واقع یکی از معیارهای گزینش موضوع گفتگو و چند و چون آن است. گوینده باید با در نظر گرفتن سن, پایگاه اجتماعی و سطح خرد و دانش مخاطب, آنسان سخن گوید که قابل فهم و درک باشد و هم با ایجاد همسطحی و همسانی بین خود و مخاطب و در سطح او ظاهر شدن, موجب تأثیرگذاری در وی و کسب حمایت و همکاری او گردد. از این رو، پیام آوران الهی, در وهله نخست, به «زبان» فرهنگ و عرف مقبول جامعه خویش سخن می گفتند (ابراهیم/۴) افزون بر آن, سطح درک و خرد مخاطبان را در نظر داشته و در ارتباطات گفتاری, در سطح آنان ظاهر می شدند.

- هنر خوب گوش دادن:
بر اساس پاره ای بررسی ها, به طور متوسط ۴۵ درصد از وقت گفتگو , صرف شنیدن میشود (هارجی، ۱۳۷۷: ۲۱۵), ولی معدودی از افراد, شنوندگان خوبی هستند. چه, میان «شنیدن» و «گوش دادن» تفاوت است: «شنیدن» برای توصیف آن بخش از فرایندهای حسی به کار می رود که از طریق آن, تحریک های شنیداری توسط ساختار گوش دریافت شده و به مغز منتقل میشود, ولی «گوش دادن» فرایندی پیچیده و فعال است و شامل این عناصر: توجه (به سخنان گوینده بدون درگیر شدن با افکار, احساسات و داوری های خود), شنیدن, انتخاب و سازماندهی اطلاعات, تفسیر (در نظر گرفتن دیدگاه گوینده), پاسخ دهی (با علائم بدنی همچون نگاه و تأیید و...) و به خاطر سپردن اطلاعات (وود، ۱۳۷۹: ۳۴۸ و ۳۶۲)

نیک روشن است که گوش دادن, نیازمند تلاش و تمرین است و عواملی همچون: حضور روانشناختی مخاطب و توجه او به گوینده, فهم و مقصود گوینده, تمرکز حواس و نبود اشتغال ذهنی, حالت مناسب فیزیکی و تماس چشمی, در آن نقش دارند.

با توجه به اهمیت گوش دادن و نقش آن در اثر ارتباطات است که قرآن کریم پیامبراکرم صلی الله علیه و آله را, به خاطر خوب گوش دادن توأم با احترام و خوشبینی ، می ستاید: « و منهم الذین یؤذون النبیّ و یقولون هو أُذن, قل أُذن خیر لکم یؤمن بالله و یؤمن للمؤمنین و رحمة للذین آمنوا منکم » (توبه/۶۱)

هر چند پیام اصلی این آیه, بیان لطف و محبت رسول خدا صلی اله علیه و آله در گوش فرا دادن به سخنان مردم و تأیید ظاهری آنهاست, اما این نکته نیز به خوبی برمی آید که توجه کامل به سخنان گوینده, از آداب گوش دادن است ، هرچند تصدیق عملی و ترتیب اثر دادن, مخصوص گفتار مؤمنان است که قابل اعتماد باشد.

- بهره گیری از زبان بدن:
بر اساس پارهای بررسی ها, بیش از نیمی از مکالمات رودرروی ما, غیر کلامی هستند و« زبان تن» پیش از آن که سخن بگوییم, احساسات و نگرش های ما را مخابره میکند (گابور، ۱۳۸۱: ۱۳). حالت چهره, تماس چشمی، طرز صدا و ژست بدنی, هر کدام پیامی را تداعی می کنند و در این میان, حالات چهره, از سایر شاخص ها مؤثرتر است. (ریچاردسون، ۱۳۸۱: ۳۲؛ هارجی، ۱۳۷۷: ۶۳)
قرآن کریم در مواردی چند, به این نکته اشاره فرموده, از جمله, در مورد تهی دستان خویشتندار می فرماید: « تعرفهم بسیماهم » (بقره/ ۲۷۳) و درباره منافقان: « و لتعرفنّهم فی لحن القول » (محمد/ ۳۰؛ رحمن/ ۴۱؛ مطففین/ ۲۴؛ عبس/ ۱ و ۲)

اهمیت توجه به «زبان تن» تا بدانجاست که هرگاه بین حالات چهره و گفتار شخص, ناسازی وجود داشته باشد, حالات چهره و رفتار غیر کلامی او, به مراتب مهم تر و معتبرتر از سخنانش میباشد, به ویژه این که کنترل گفتار, بسی آسان تر از کنترل چهره است. (هارجی، ۱۳۷۷: ۶۴) مهم ترین جنبه های زبان تن برای تسهیل و تأثیر گفتگو عبارتند از:
ـ چهره باز و تبسم که نشان میدهد برای طرف مقابل, رفتار مثبت و پذیرش قائل شده اید. از این رو رسول خدا صلی الله علیه و آله پیوسته با تبسم سخن می گفت.

- تماس چشمی مستقیم و مناسب, نه پیوسته و جبری ، چرا که چشم ها در واقع آینه ی روح هستند و نمایانگر خشم و مخالفت (احزاب/ ۱۹؛ محمد/۲۰) یا عشق و محبت. از این رو, رسول خدا صلی الله علیه و آله , هنگام گفتگو, نگاه گرم و صمیمانه ی خود را, از هیچ یک از مخاطبان, دریغ نمی فرمود و همواره نگاه های خویش را, میان یارانش تقسیم میکرد؛ و به طور برابر, گاه بدین سو نظر میفرمود و گاه بدان سو. آن سان که تمام اهل مجلس را از توجه خود بهره مند می ساخت.

ـ استفاده از احساسات خویش در بیان افکار خود.

- شایستگی سخن:
شایستگی چند و چون سخن و در نظر داشتن معیارهای سخن شایسته, از مهم ترین عوامل برقراری ارتباط مؤثر است. قرآن کریم, با عناوینی همچون «معروف» و «حسن», این مهم را به گونه کلی, مطرح فرموده است (نساء/ ۵ و ۸ ؛ بقره/ ۲۳۵ و ۲۶۳؛ احزاب/ ۳۲؛ محمد/ ۲۱). سخن شایسته, خود معیارها و مؤلفه هایی دارد که به مهم ترین آنها اشاره می شود :

الف) شیوایی و رسایی: این هنر است که قرآن به نیکی از آن بهره برده و با قرار گرفتن در اوج قله فصاحت و بلاغت, آن چنان در دل ها نفوذ کرده که حتی دشمنان سرسخت خود را, وادار به اعتراف نموده است, آن سان که تأثیر فوق العاده اش را «سحر» می نامیدند (مدثر/ ۲۴). برخی از عوامل شیوایی و رسایی گفتار, عبارت است از: رعایت ایجاز (نه چنان دراز و ناسخته که به اطناب انجامد, و نه چنان کوتاه و پیچیده که از پیامرسانی باز ماند) ، بهره گیری مناسب از آرایه های ادبی, تشبیه و کنایه، روانی و همواری برونی و درونی الفاظ, برخورداری از ساختاری منسجم و نیکو و توجه به جنبه های عاطفی.

ب) سلامت و عفت کلام: پرهیز از تعبیرات زننده و کلمات رکیک, مبتذل و ناموزون, از شرایط مهم «سخن شایسته» است. نمونه ی زیبای آن را قرآن کریم, در گزارش داستان یوسف علیه السلام به تصویر کشیده است, داستانی که در ترسیم صحنه های حساس عشق سوزان و آتشین زنی زیبا و هوس آلود با جوانی پاکدل و پاکدامن, «دقت در بیان» را با «متانت و عفت» به هم آمیخته, و در شرح « خلوتگاه عشق» بدون آن که از ذکر وقایع چشم بپوشد, تمام اصول اخلاقی و عفت را نیز به کار بسته است : « و راودته التی هو فی بیتها عن نفسه و غلّقت الأبواب و قالت هیت لک قال معاذ الله, إنّه ربّی أحسن مثوای إنّه لایفلح الظالمون » (یوسف/ ۲۳)

واژه ی «راود» (طلب چیزی با اصرار آمیخته با نرمش) و تعبیراتی همچون « التی هو فی بیتها » , « غلّقت الأبواب » و به ویژه « قالت هیت لک » (بیا که من در اختیار توام), آن صحنه حساس را با عباراتی سنگین و پرمعنا و بدون هیچ گونه جنبه ی تحریک آمیز و بدآموز, ترسیم کرده )مکارم شیرازی، ۱۳۶۳: ۹/۳۷۸ و ۳۸۱) و سپس بلافاصله شیوه ی مقابله و سخنان هوشمندانه ی یوسف و نیز عاقبت شوم هوسرانی را, مطرح فرموده است. در همین راستا, قرآن کریم هنگام یادکرد یا توصیف اشیا و مطالب شرم انگیز و خلاف ادب, همواره از تعبیرات کنایی استفاده کرده است. (نساء/ ۴۳؛ اعراف/ ۱۸۹؛ بقره/ ۲۲۲؛ انبیا/ ۹۱)
ج) نرمی و ملایمت در عین قاطعیت و شفافیت: سخنی که با نرمی و عطوفت همراه باشد, همچون آهنگی گوش نواز، دلنشین و تأثیرگذار است, چرا که عواطف و احساسات مخاطب را به هدف تأثیرگذاری در وی, به کمک می گیرد. از این رو خدای متعال, به موسی علیه السلام و هارون علیه السلام توصیه نمود که با فرعون به نرمی سخن گویند شاید که حق را بپذیرد: « فقولا له قولاً لیّناً لعلّه یتذکّر أو یخشی » (طه/ ۴۴) نیز بدین جهت, قرآن کریم, راز موفقیت شگفتانگیز رسول گرامی خدا را در جذب افراد, قلب مهربان او میداند که در سیره و سخن حضرت, نمود یافته بود.
( آل عمران/ ۱۵۹)

با این همه, ملایمت در سخن, آن گاه ارزشمند است که با قاطعیت و شفافیت همراه گردد, چرا که نرمی گفتار, ابزاری است برای القای نیکوتر حق و آنگاه که موجب زیر پا نهادن بخشی از حق گردد, دیگر ارزش نخواهد داشت, بلکه جلوه ای از نفاق و تظاهر, و گونه ای از مداهنه و چاپلوسی خواهد بود.

د) استواری و سنجیدگی: از ویژگی های سخن شایسته, استواری و سنجیدگی آن است. قرآن کریم در این باره می فرماید: « یا أیّها الذین آمنوا اتّقوا الله و قولوا قولاً سدیداً, یصلح لکم أعمالکم و یغفر لکم ذنوبکم » «سدید» از ریشه «سد» و به معنای« محکم، استوار و خلل ناپذیر» است و « قول سدید» سخنی است که چونان سدی محکم, جلوی امواج فساد و باطل را بگیرد و موافق حق و واقع و به دور از گناه باشد. سنجیدگی و استواری سخن, در واقع برایند وجود عناصری چند در گفتار است که از آن جمله است: اندیشیدن پیش از تکلم, آگاهانه سخن گفتن (بقره/ ۱۱۳؛ انعام/ ۱۴۳ ؛ اعراف/ ۳۳ و ۱۸۷؛ حج/ ۳ و ۸ ؛ طه/ ۵۱ و ۵۲), و نیز رعایت عدالت, انصاف و حقگرایی به ویژه در مقام داوری (نساء/ ۱۳۵؛ انعام/ ۱۱۵ و ۱۵۲) ( فضل الله ،۱۳۸۰: ۱۵۴-۱۲۱).

موانع برقراری گفتگوی موثر:
گفتگوی مؤثر, نیازمند آراستن سخن به عناصر پیشگفته و پیراستن آن از موانعی چند است که مورد بررسی قرار می گیرد:

- ارتباط یکسویه در فضای گفتگو:
از آداب گفتگو آن است که هر یک از طرفین, به دیگری اجازه ی سخن گفتن و اظهار نظر بدهد و با پرگویی وی را به سکوت وادار نکند. این کار, برخاسته از میل و شهوت یا غرور و نخوت است و ارتباط سازنده و مؤثر را دچار مشکل و حتی ناممکن میسازد. از این رو، در آموزه های دینی تأکید می شود که آدمی در فضای گفتگو, بر گوش دادن بیش از سخن گفتن, علاقه نشان دهد.

- شروع از نقاط منفی (انتقاد گزنده):
گفتگو را نباید با سرزنش و انتقاد آغاز کرد, چرا که این کار می تواند شخصیت مخاطب را جریحه دار سازد و پذیرش انتقاد و ادامه ی ارتباط را نیز با مشکل مواجه کند. بنابراین حتی در صورتی که موضوع اصلی سخن, انتقاد از مخاطب باشد, نخست لازم است به نقطه یا نقاط مثبتی اشاره شود و انتقاد با ستایش, همراه گردد (توبه/ ۴۳) افزون بر انتقاد سازنده شرایط دیگری نیز دارد که از آن جمله است:

ـ انتقاد, نباید گزنده و توأم با سرزنش زیاد باشد, چرا که در این صورت, تنها شعله های لجاجت مخاطب را برمی افروزد.
ـ تکرار بیش از حد انتقاد نیز از تأثیر آن میکاهد و بذر کینه و دشمنی را در دل مخاطب میافشاند.

ـ انتقاد از مخاطب در حضور دیگران, معمولاً موجب تخریب شخصیت وی شده و نتیجه ی معکوس دارد.

- ستایش افراطی مخاطب:
همان گونه که انتقاد گزنده, مانع برقراری ارتباط مؤثر است ستایش افراطی مخاطب نیز گاهی مشکل ساز است. چرا که مخاطب احساس می کند ستایش فراتر از حد او, نوعی مجامله و چاپلوسی یا ابزاری برای فریب و اغفال و در نتیجه وادار کردن وی به پذیرش یک کار یا مطلب است. از این رو, بسیاری از افراد, در برابر ستایش خود, حالت تدافعی می گیرند. (بولتون، ۱۳۸۱: ۴۵ ) بدین جهت و نیز به دلیل آثار نامطلوب که این کار بر روحیه و اخلاق مخاطب بر جای می نهد, در آموزه های دینی, نهی و نکوهش شده است.

- گفتگوی آمرانه و منفعلانه:
از نظر چگونگی برقراری گفتگو, افراد را میتوان به سه گروه تقسیم کرد: نخست انسان های «پرخاشگر» و متکبر, که در سخنان خود, پیوسته از دستور, تهدید, ارعاب و تحقیر استفاده میکنند, نیازها و تمایلات خود را همیشه حق و مهم تر از نیازها و خواسته های دیگران می دانند. روشن است که این کار, شیوه ی گردن کشان و مستکبران (اعراف/ ۱۲۳ و ۱۲۴؛ طه/ ۷۱؛ زخرف/ ۵۱ و ۵۴) و مانع برقراری ارتباطی صمیمی و مؤثر است.

گروه دوم: افراد «منفعل» که شخصیت خویش را دست کم گرفته و خواسته ها و نیازهای خود را از خواست و نیاز دیگران, بی اهمیت تر می پندارند. آنان معمولاً با صدایی ملایم سخن میگویند و با تبسم های زیاد و انفعالی, خودداری از تماس چشمی و عذرخواهی فراوان از سخنان خود, بیشتر شنونده حرف های دیگران هستند و در سخن خود نیز, متکی به رأی آنان. این حالت, افزون بر آن که تأثیرگذاری ارتباط را به حداقل میرساند, عزت نفس و شخصیت گوینده را در نظر دیگران, خدشه دار می سازد و آدمی را از رسیدن به خواسته های بحق خویش باز می دارد.

گروه سوم: افراد «قاطع» هستند که ضمن احترام به حقوق و شخصیت دیگران, خواسته های خود را نیز با قاطعیت همراه با آرامش و ادب مطرح می سازند (ورود، ۱۳۷۹: ۱۶۲) بر این اساس, ارتباط مؤثر, نیازمند آن است که گفتگوها, نه آمرانه و نه منفعلانه, بلکه با قاطعیت و ابراز وجود توأم با احترام باشد (قصص/ ۲۵ و ۲۸؛ مریم/ ۴۲ و ۴۸).

- خودنمایی در بیان:
خودنمایی و فضل فروشی در سخن, ارتباط مؤثر را غیر ممکن می سازد, زیرا مخاطب, این احساس را پدید می آورد که گوینده, خود را از نظر سطح دانش و خرد یا پایگاه اجتماعی, در مقامی برتر و مخاطب را فردی کم خرد و فرودست می داند (وود ، ۱۳۷۹: ۴۳) خودستایی در واقع برخاسته از غرور خود برتربینی است که ریشه در نبود شناخت صحیح از خویشتن دارد, از این رو, قرآن کریم میفرماید: « فلاتزکّوا أنفسکم هو أعلم بمن اتّقی » (نجم/ ۳۲)

- مجادله:
بگو مگو و جر و بحث های بی حاصل, از مهم ترین موانع ارتباط گفتگوی مؤثر است که آموزه های دینی, با عنوان های «جدال» و «مراء» (مکارم شیرازی، ۱۳۶۳: ۱۶/۲۹۹ـ۳۰۰؛ برومند، ۱۳۸۰: ۹۴ و ۱۱۳) نکوهش و بازداشته شده است. این کار, که غالباً ناشی از خود بزرگ بینی و برتری جویی به هدف محکوم کردن و شرمنده ساختن مخاطب است, وی را نیز به جدال و لجبازی می کشاند. از این رو, آدمی حتی در صورتی که اطمینان دارد حق با اوست باید از پافشاری بیش از حد بر آن که به جدال می انجامد، بپرهيزد.

- پرسشگری منفی:
کارکردهای اصلی «پرسش» به عنوان یک مهارت اجتماعی, فراوان و گوناگون است .(هارجی، ۱۳۷۷: ۱۱۳ـ۱۱۴), از آن جمله کسب اطلاعات (به عنوان مهم ترین کارکرد), سنجش میزان دانش پاسخ دهنده (بقره/ ۳۱), تشخیص مشکلات طرف مقابل (قصص/ ۲۳) ، تعیین نگرش ها, احساسات و عقاید وی (عنکبوت/ ۶۱ و ۶۲ ؛ لقمان/ ۲۵؛ زخرف/ ۸۷) ، ابراز علاقه به مخاطب (طه/ ۱۷), تشویق تفکر انتقادی و ارزیابی (اعراف/ ۱۹۵؛ شعراء/ ۷۲ و ۷۳؛ قمر/ ۲۲ و ۳۲), تشویق به مشارکت بیشتر در بحث (آل عمران/ ۱۵۹؛ نمل/ ۳۲), و انتقاد و بازخواست (توبه/ ۴۳؛ حجر/ ۹۲؛ نحل/ ۹۳؛ صف/ ۲). در کنار این عناصر, گاه پرسش هایی نادرست, غیر مفید و یا به انگیزه های ناسالم مطرح می شود که فرایند ارتباط را نیز, دچار مشکل می سازد ، از این رو، در آموزه های دینی, نکوهش شده است. برخی از این گونه پرسش ها عبارتند از:

- پرسش از مسائلی که هیچ گونه سود قابل توجهی ندارد و تنها موجب اتلاف وقت و انرژی افراد است (کهف/ ۲۲)
- واکاوی آنچه دانستن آن, زیانبار است. (مانند اصرار بیمار برای آگاهی از بیماری درمان ناپذیر خود, سؤال از آلودگی افراد, اطلاعات سری و....)
- تجسس در امور شخصی دیگران (حجرات/ ۱۲)
- پرسش تمسخرآمیز (هود/ ۸۷ ؛ زخرف/ ۵۲)
- پرسش به هدف خودنمایی, فضل فروشی و یا تخریب شخصیت مخاطب.
- بهانه تراشی و ماجراجویی در قالب سؤالات بی جا (ر.ک: بقره/ ۶۷ و ۱۰۸).

ادامه دارد...


کد مطلب: 50544

آدرس مطلب :
https://www.taghribnews.com/fa/article/50544/اشاعه-منطق-گفتگوی-بين-مسلمانان-معيارهای-قرآنی-بخش-1

خبرگزاری تقریب (TNA)
  https://www.taghribnews.com