کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

آيين‌ها و مكانيسم‌هاي نظري و ميداني جنبش "تقريب" در جهان اسلام(بخش اول)

به قلم: آيت ‌الله شيخ محمدمهدي آصفي

26 خرداد 1390 ساعت 10:00

«إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ» (سوره الانبياء ـ۹۲) (اين است امت‏شما كه امتى يگانه است و منم پروردگار شما پس مرا بپرستيد.)
«وَإِنَّ هَذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّكُمْ فَاتَّقُونِ» (سوره المؤمنون ـ۵۲) (و در حقيقت اين امت‏شماست كه امتى يگانه است و من پروردگار شمايم پس‏از من پروا داريد.)


علاج فتنه
مبارزه با فتنه‌هاي فرقه‌اي و كوشش در جهت "تقريب" و تفاهم و همبستگي و همكاري ميان مسلمانان، در شمار اصول مسلم و شالوده‌هاي سياسي، تمدني و اقتصادي ماست و در چارچوب شكل‌گيري امّت واحد اسلامي قرار مي‌گيرد و بدون آن امت واحده‌اي كه خداوند متعال آنرا امت ميانه و امت گواه بر ديگر خلقها در نظر گرفته تحقق نخواهد يافت. چيرگي ما در كارزار سياسي، تمدني، فرهنگي و نظامي وابسته به آنست و بدون چنين مبارزه‌اي، پيروزي‌هايي كه در روند حركت سياسي و فرهنگي بدنبال آنيم تحقق نخواهد يافت.
حركت فرهنگي و علمي ما نيز بستگي به آن دارد زيرا جدايي‌هاي مذهبي و انزواجويي‌ها ـ برعكس حالت همدلي‌ها و ديدارها و همكاري‌ها و گفتگوهاي سازنده‌اي كه به پيشرفت و تكامل علمي و فرهنگي در حوزه‌ها و دانشگاههاي علمي ما منجر مي‌شود ـ ضرورتا به عقب‌رفت‌هاي فرهنگي و علمي مي‌انجامد.
اين سه نكته پيوند تنگاتنگي با تفاهم، گفتگو و همكاري و هم‌پيوندي ميان مسلمانان و مبارزه با فتنه‌انگيزي‌هاي فرقه‌اي و مذهبي دارد.
سه مسئله اساسي نيز وجود دارد كه بايد آگاهانه و در كمال روشني به آنها توجه كرد و در راه گسترش آگاهي‌هاي سياسي، فرهنگي نسبت به آنها در ميان توده هاي مردم، كوشش و تلاش نمود.
نكات فوق‌الذكر عبارتند از :
۱ـ آگاهي امت يگانه.
۲ـ كارزار تمدني كه اين امت درگير آنست.
۳ـ آگاهي نسبت به ضرورت همكاري و تشريك مساعي فرهنگي و علمي در حيات اين امت.
اينك توضيحات گذرايي در مورد هركدام از آنها : 

۱ـ امت يگانه
اين امت عبارت از يك امت است و ملل متعددي نيست.
اين معنا آشكارا در دو آيه از قرآن مجيد تصريح شده است : «إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ» (سوره الانبياء ـ۹۲) (اين است امت‏شما كه امتى يگانه است و منم پروردگار شما پس مرا بپرستيد.)؛ «وَإِنَّ هَذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّكُمْ فَاتَّقُونِ» (سوره المؤمنون ـ۵۲) (و در حقيقت اين امت‏شماست كه امتى يگانه است و من پروردگار شمايم پس‏از من پروا داريد.)
مفهوم وحدت امت نيز به معناي انطباق كامل ديدگاهها و اجتهادها نيست، چنين چيزي امكانپذير نيست.
وحدت امت به معناي توافق و تفاهم بر اصول و هماهنگي و تفاهم و همكاري در مواضع سياسي و وحدت يافتن گرايش‌ها، دشمني‌ها، اطاعت‌ها و ياري‌هاست. 

۲ـ كارزار تمدني
امروز بخواهيم يا نخواهيم وارد كارزار تمدني دشواري شده‌ايم و رويارويي نظامي نيز از جمله انواع نمودهاي اين كارزار بشمار مي‌رود.
اين كارزار، كارزار وحشيانه‌اي است و دشمنان ما به رغم گرايش‌هاي مختلف خود، در آن جبهه واحدي را تشكيل مي‌دهند.
اين اتفاقي نيست كه آمريكا و اتحاديه اروپا در مورد حمايت از اسراييل در همه كارها و اقدامات تجاوزگرانه عليه مسلمانان، به توافق برسند و بدون توجه به نياز به مسلمانان و روابط اقتصادي گسترده با جهان اسلام، در كنار رژيم اشغالگر قرار گيرند.
ما امروزه با وحشيانه‌ترين كارزار تمدني، سياسي، اقتصادي و نظامي روبرو هستيم و چنانچه در اين نبرد سرنوشت‌ساز بازنده باشيم يك‌بار ديگر وارد سيكل جديدي از وابستگي اقتصادي و سياسي و فرهنگي به غربي مي‌شويم كه از زمان سقوط دولت عثماني تا به امروز همواره در چنبره آن گرفتار بوده‌ايم. 

پيروزي يا شكست در اين كارزار ـ در تمامي ابعاد آن ـ مسئله‌اي سرنوشت‌ساز در تاريخ و تمدن ما بشمار مي‌رود. ترديدي نيز نداريم كه پيروزي در اين كارزار از آن ماست مشروط برآنكه همچون امتي يگانه در يك صف و با مواضعي واحد با خصم روبرو شويم زيرا دست خدا با جماعت و بر سر جمع متحّد است و وقتي دست خدا با ما باشد مطمئنا پيروزي از آن ما خواهد بود.
همچنانكه ترديدي نداريم كه اگر با دشمنان خود بطور پراكنده و بااراده و مواضعي مختلف و با گرايش‌هاي گوناگون روبرو شويم مسلما هيچ شانسي براي پيروزي در اين كارزار دشوار تمدني نخواهيم داشت. 

۳ـ همكاري‌هاي فرهنگي
همكاري‌هاي فرهنگي از جمله پيامدهاي "تقريب مذاهب اسلامي" است و در عين حال از عوامل آن نيز بشمار مي‌رود. علماي مسلمان و طلاب علوم ديني در مدارس فقهي مذاهب و گرايش‌هاي گوناگون حضور بهم مي‌رساندند و اجازه روايت حديث از يكديگر مي‌گرفتند؛ طلاب علوم ديني عراق كه بيشترشان هم از شيعه بودند به حجاز (عربستان سعودي) و مصر و شام ـ كه غالبا از اهل سنت هستند ـ مي‌رفتند و طلابي از حجاز و مصر و شام و كشورهاي مغرب عربي براي تحصيل علوم ديني، عازم عراق و حوزه حله ـ به عنوان يكي از حوزه‌هاي اصيل شيعه ـ مي‌شدند؛ علماي مسلمان نيز سفرهايي به مناطق محتلف اسلامي داشتند و در اين سفرها طلاب علوم ديني از ايشان مي‌خواستند تا در فقه و اصول فقه و اصول عقايد به تدريس بپردازند.
امروزه نيز حوزه علميه قم ـ به عنوان يكي از حوزه‌هاي ريشه‌دار وابسته به مكتب اهل بيت(ع) ـ ميزبان طلبه‌هاي علوم ديني از بيش از يكصد كشور جهان از پنج قاره است. با وجود آنكه طلابي كه به اين دانشگاه مي‌آيند غالبا از ميان اهل سنت هستند با كمترين مشكلي در تحصيل در حوزه‌اي شيعي روبرو نمي‌شوند همچنانكه اين حوزه نيز در پذيرش طلابي از ديگر مدارس و گرايش‌هاي فقهي، مشكلي ندارد و فقه مذاهب چهارگانه اسلامي (اهل سنت) در كنار فقه امامي در آن تدريس مي‌شود.
اين همكاري فرهنگي و علمي داراي تأثير بسزايي در پيشرفت و تكامل علمي و فرهنگي مراكز علمي اسلامي دارد؛ وقتي كوشش‌هاي مختلف فرهنگي و علمي در يك چارچوب علمي و عيني و غيرمتشنج بايكديگر درهم می‌آميزند باعث غني‌تر شدن و تكامل علمي و فرهنگي هريك از آنها مي‌شود؛ اين همكاري‌ها به نزديكي و آشنايي هرچه بيشتر مذاهب مختلف با يكديگر مي‌انجامد و نزديكي و آشنايي مذاهب نيز ضرورتا به همكاري‌هاي علمي و فرهنگي بيشتري منجر مي‌شود.
همكاري‌ها و تشريك مساعي‌ها منجر به مبارزه با ابطال فتنه‌انگيزي‌هاي مذهبي مي‌گردد. عكس اين نيز درست است؛ فتنه‌انگيزي‌هاي مذهبي فرصت‌هاي همكاري‌هاي فرهنگي را كاهش مي‌دهد و فرهنگ و علم را به دايره‌هاي بسته و جدا از هم تبديل مي‌كند و چنين حالتي ضعف و كم‌مايگي دانش و معرفت را بدنبال مي‌آورد.
بهرحال پديده همكاري‌هاي فرهنگي پديده مباركي در حيات اين امت است و بايد آنرا بازيابيم و تجديد كنيم و تشويق نماييم و مورد حمايت قرار دهيم زيرا از جمله بهترين ابزار درمان فتنه‌انگيزي‌هاست.
ذيلا به برجسته‌ترين نكاتي كه مي‌توانند در علاج فتنه‌هاي مذهبي و خاموش ساختن آنها نقش داشته باشند مي‌پردازيم. اين نكات سه‌گانه از اين قرارند : 

۱ـ آگاهي و گفتمان.
۲ـ ديدار و گفتگو.
۳ـ فعاليت مشترك.
اينك هركدام از موارد فوق را به تفصيل مورد بحث و بررسي قرار خواهيم داد : 

يكم : آگاهي و گفتمان
فتنه مذهبي همچون هر فتنه ديگري در پرتو جهل و ناداني رشد و پرورش مي‌يابد. فتنه‌ها در زندگي مردم فراوانند و جملگي در بستري از تاريكي‌هاي ناداني شكل مي‌گيرند و رشد مي‌يابند. بهترين راه درمان آنها نيز شناخت و آگاهي است؛ نور تاريكي‌ها را درمي‌نوردد و معرفت و آگاهي، چون نوري است كه تاريكي‌هاي فراروي خود را مي زدايد؛ فتنه‌ها خود انباشتي از تاريكي‌هاي تلنبار شده است.

آگاهي و تقوا
مصونيت بخشيدن به جامعه در برابر فتنه‌ها با دو ابزار همراه با يكديگر يعني تقوا و معرفت (شناخت ـ آگاهي) امكان‌پذير است. اگر اين دو ابزار يكجا فراهم آيند جامعه از چنين فتنه‌هايي مصون مي‌ماند.
در آنسوي هريك از فتنه‌هايي كه دين مردم را برباد مي‌‌دهند و هرج و مرج و آشوب برمي‌انگيزند و تر و خشك را با هم مي‌سوزانند مطمئنا نوعي ايراد در "تقوا" يا "آگاهي و معرفت" و يا هر دوي آنها وجود دارد.
تقوا و آگاهي جامعه را در برابر همه فتنه‌انگيزي‌ها مصونيت مي‌بخشد و در بزنگاههايي كه مردم گرفتار تاريكي و بدبختي مي‌شوند و به آنها بصيرت و قدرت تشخيص مي‌دهد.

آگاهي سياسي
امروزه از مهمترين نمودهاي آگاهي، آگاهي سياسي است. زيرا اين استكبار جهاني و سازمانهاي جاسوسي و اطلاعاتي جهاني هستند كه در آنسوي فتنه‌ها قرار دارند؛ نهادهاي رسانه‌اي (روزنامه‌ها، ماهواره‌ها و انتشاراتي‌ها) نيز اين فتنه‌ها را در ميان مردم پخش مي‌كنند و آتش فتنه‌هاي مذهبي در ميان مسلمانان را شعله‌ورتر مي‌سازند.
سازمانهاي استكبار جهاني نيز اين فتنه‌هاي مذهبي را فرصتي طلايي براي گسترش نفوذ خود در جهان اسلام و دست‌يابي به بازار مصرف مسلمانان و منابع ثروت‌هاي نفتي، معدني، آبي و كشاورزي جهان اسلام تلقي مي‌كنند؛ ما انشاء‌الله در اين باره به تفصيل بيشتري سخن خواهيم گفت. ابزار برتر در رويارويي با اين فتنه‌انگيزي‌ها، آگاهي سياسي است كه به مردم امكان مي‌دهد پس زمينه‌ها و ريشه‌هاي فتنه‌ها و نيز سازمانهاي جاسوسي را كه در غرب و آنسوي آبها براي آنها برنامه‌ريزي مي‌كنند، بشناسند.
اين وظيفه علما، خطبا و روشنفكران و تحصيل‌كرده‌هاي اسلامي است كه آگاهي سياسي ميان مردم را گسترش دهند و به آنان امكان دهند تا لايه تبليغاتي و رسانه‌اي را پس زنند و از بازي‌هاي سياسي كه در عرصه جهاني در جريان است درك درستي پيدا كنند و در عين حال به مردم هشدار دهند تا مبادا قرباني بازي‌ها و نقشه‌هايي شوند كه تراوشي از انديشه غرب در برابر جهان اسلام بشمار مي‌رود.

آگاهي توده‌ها
منظورم از "آگاهي سياسي" در اينجا، آگاهي نخبگان نيست؛ البته منكر ضرورت و اهميت آگاهي و بينش صحيح در ميان نخبگان نيستم ولي آگاهي نخبگان ما را از آگاهي توده‌هاي مردم بي‌نياز نمي‌سازد. چنانچه اين آگاهي انعكاسي عمومي يابد و توده مردم بدان مسلح شوند و براساس آن حركت كنند ديگر اين بازي‌هاي سياسي و ماهواره‌هاي زهر‌آگين و گمراه كننده قادر به گمراه ساختن مردم و فتنه‌انگيزي و مفسده‌جويي در ميان مردم ـ آنگونه كه امروزه در عراق و برخي كشورهاي اسلامي در جريان است ـ نخواهند بود.
وقتي آگاهي به سطح همگاني برسد و توده‌هاي مردم از آن برخوردار شوند در برابر چنين فتنه‌هايي مصونيّت پيدا مي‌كنند. توده‌اي كه از ميزان بالايي از آگاهي سياسي برخوردار باشد به همان اندازه در برابر عوامل رسانه‌اي و سياسي گمراه كننده مصونيت خواهد داشت و فتنه‌انگيزي‌ها در او كارساز نخواهد گشت.
حال آنكه توده‌هاي ناآگاه و كم درايت زمينه مناسب و محيط مساعدي براي چنين فتنه‌هايي را فراهم مي‌سازند؛ از راه آگاهي بخشي و روشنگري سياسي مي‌توانيم از سلامت و هشياري توده‌هاي مردم پاسداري كنيم. 

جمهور مردم همانگونه كه مي‌توانند محيط مناسب و فضاي مساعدي براي فتنه‌انگيزي‌ها و هياهوها فراهم آورند، مي‌توانند زمينه مناسبي براي آگاهي و خردمندي و تقوا و بصيرت باشند. توده‌هاي مردم در عمق وجود خود داراي فطرت پاكي هستند كه فساد در آن راهي ندارد. رهبران حقيقي نيز عمق فطري پاك توده‌ها را درك مي‌كنند و آنانرا به صراط مستقيم الهي و تقوا رهنمون مي‌شوند و از عواقب درافتادن به چنين فتنه‌هايي برحذر مي‌دارند و در اين راه موفق هم مي‌شوند.
اعتماد به توده‌ها و به توانايي‌ها و ظرفيت‌هاي بزرگ ايشان و به سلامت فطرت پاك آنها، سرمايه اصلي آندسته رهبراني است كه پس از اعتماد و توكل به خداوند متعال و اطمينان از وعده ياري‌ها و تأييدات الهي از اقليت مؤمنان در رويارويي با چنين فتنه‌ها و چالش‌هايي، مي‌دانند چگونه بايد توده‌ها را مورد خطاب قرار داد و آنانرا به سوي خود جلب كرد. 

آگاهي و گفتمان
آگاهي بايد گفتمان داشته باشد. همچنانكه گمراه‌سازي‌هاي سياسي گفتمان دارد، فتنه‌انگيزي ميان مردم و فريب مردم و تحميق ايشان گفتمان دارد؛ آگاهي نيز داراي گفتمان است. زبان اين گفتمان، زبان عقل يعني زبان برتر در گفتمان آگاهي‌بخش است. همچنانكه عاطفه نيز بخشي ضروري از گفتمان روياروي توده‌هاست و در اين ترديدي وجود ندارد ولي خطا خواهد بود اگر در خطاب به تود‌ه‌ها و گفتمان با توده‌هاي مردم، تنها به احساسات و عواطف بسنده كنيم. در اين گفتمان حتما بايد در كنار زبان عواطف و احساسات از زبان عقل و خرد هم استفاده كرد. اصل بايد زبان عقل باشد و زبان عاطفه به دنبال و در راستاي آن و به عنوان پشتوانه زبان عقل مطرح گردد. در اين صورت است كه گفتمان عاطفي را مي‌توان گفتمان شايسته‌اي براي توده مردم دانست ولي هنگامي كه گفتمان روياروي توده‌هاي مردم را منحصر به گفتمان عاطفي سازيم، اين گفتمان معمولا خردمندانه و امين نيست و نمي‌تواند توده‌هاي مردم را به سمت و سوي درستي رهنمون گردد.
مشكل گفتمان اسلامي معاصر در ميان گرايش‌هاي مذهبي معاصر، چيرگي حالت عاطفي و شعارگونگي برآن و نفي زبان عقل و بسته بودن نسبت به ديگران و نفي مطلق و تا حدّ تكفير ايشان و رواداشتن خون كساني است كه خداوند متعال جز به حق، آنرا تحريم كرده است؛ ممكن است گاهي پاسخ توده‌هاي مردم به گفتمان شعاري و عاطفي سريعتر از پاسخ آنها در برابر گفتمان عقلاني و غيرعاطفي باشد ولي بكارگيري صرف زبان عاطفه و شعار در مخاطبه توده‌ها ـ به رغم همنوايي ايشان با اين گفتمان ـ خيانت به آنهاست و بكارگيري زبان عقل و بهره‌گيري از اصول دين در خطاب به توده‌ها ـ حتي اگر احيانا عدم‌پذيرش آنها را در پي داشته باشد ـ موضع درست و پسنديده‌اي در برابر توده‌هاست.
علماي اسلامي بايد در گفتمان خود تقواي الهي پيشه كنند و [تنها] در پي جلب رضايت مردم نباشند؛ ممكن است مردم به شعار و عواطف پاسخ مثبت دهند و اي‌بسا گفتمان عاطفي و شعاري پذيرش سريعتري در ميان توده‌هاي مردم داشته باشد ولي بهرحال خيانتي است كه حتما بايد علماي برجسته از آن بپرهيزند.
توده‌هايي كه با گفتمان عقلاني مجهّز مي‌شوند از پايداري و صلابت بيشتري در مواضع خود برخوردار هستند حال آنكه توده‌هاي متأثر از گفتمان شعاري و عاطفي، ديدگاههاي متغيّري دارند و بر يك موضع و نظر پايدار نمي‌مانند؛ مسؤوليت اين ناپايداري‌ها نيز بر دوش گفتمان عاطفي و شعاري دريافتي اينان از سوي صاحبان گفتمان فرقه‌اي ـ مذهبي تنش‌آفرين است.

منبع گفتمان
همانگونه كه بايد در زندگي فرهنگي و سياسي معاصر خود به زبان گفتمان توجه كرد بايد به منبع اين گفتمان نيز توجه داشت؛ گفتمان‌هاي سياسي و فرهنگي فراواني وجود دارد كه برخاسته از "گرايش‌ها" و "ايسم‌ها" و در واقع "ولايت"هاي توهمي و ساختگي از جمله : قوم‌گرايي، ميهن‌گرايي و عشيره‌گرايي است؛ اين گرايش‌ها در برابر ولايت خداوند و ولايت رسول خدا و پيشوايان مسلمانان و مؤمنان يعني ولايت راستين و رهنموني كه وحي الهي آنرا طي آيه زير مطرح ساخته است، گرايش‌هاي دروغين و ساختگي است : «إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ» (سوره المائده ـ ۵۵)( ولى شما تنها خدا و پيامبر اوست و كسانى كه ايمان آورده‏اند همان كسانى كه نماز برپا مى‏دارند و در حال ركوع زكات مى‏دهند.)، اين همان ولايت حقي است كه رسول‌خدا (صلي‌الله عليه و آله وسلم) آنرا از سوي خداي آورد و ولايتي است كه صف مسلمانان را متحّد مي‌كند و دربرابر دشمنان اين امت، از ايشان امت يكپارچه، يگانه و در صف بهم‌پيوسته‌اي مي‌سازد.
براي چيره گشتن بر اين ولايت و گرايش بود كه دشمنان اين دين اقدام به طرح گرايش‌ها و "ولايت"هاي ديگري از جمله ولايت قوم و وطن و عشيره و طايفه و ... در برابر ولايت خدا، ولايت رسول خدا و اولياي امور مؤمنان كردند و اموال هنگفتي براي جا انداختن و تثبيت اين ولايت‌هاي دروغين در فرهنگ معاصر مسلمانان ـ از مدرسه و دانشگاه گرفته تا مطبوعات و راديو و تلويزيون و احياي شعائر فرعوني و بابلي و ساساني و فينيقي و ... ـ هزينه كردند.
با بهره گيري از اين فرهنگ‌ها بود كه ولايت‌هاي ساختگي و توهمي قومي، ملي و... را در برابر ولايت الهي و ولايت رسول‌خدا [در دل و مغز مسلمانان] علم كردند.
وقتي ما از گفتمان سياسي شايسته توده‌هاي خود سخن مي‌گوييم بايد ريشه و سرچشمه اين گفتمان را بشناسيم. اين گفتمان بايد برخاسته از ولايت خدا و ولايت رسول خدا در اين آيات كريمه باشد :
«إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ»(سوره المائده ـ ۵۵)( ولى شما تنها خدا و پيامبر اوست و كسانى كه ايمان آورده‏اند) و نيز آيه :‌«إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ» (سوره الانبياء ـ۹۲) (اين است امت‏شما كه امتى يگانه است و منم پروردگار شما پس مرا بپرستيد.) و آيه :«وَإِنَّ هَذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّكُمْ فَاتَّقُونِ» (سوره المؤمنون ـ۵۲) (و در حقيقت اين امت‏شماست كه امتى يگانه است و من پروردگار شمايم پس‏از من پروا داريد.)
و آيه : «وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِيعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ وَاذْكُرُواْ نِعْمَةَ اللّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنتُمْ أَعْدَاء فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنتُمْ عَلَىَ شَفَا حُفْرَةٍ مِّنَ النَّارِ فَأَنقَذَكُم مِّنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ» (سوره آل‌عمران ـ۱۰۳) (و همگى به ريسمان خدا چنگ زنيد و پراكنده نشويد و نعمت‏خدا را بر خود ياد كنيد آنگاه كه دشمنان [يكديگر] بوديد پس ميان دلهاى شما الفت انداخت تا به لطف او برادران هم شديد و بر كنار پرتگاه آتش بوديد كه شما را از آن رهانيد اين گونه خداوند نشانه‏هاى خود را براى شما روشن مى‏كند باشد كه شما راه يابيد) و آيه :‌«وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ» (سوره التوبه ـ۷۱) (مردان و زنان با ايمان، دوستان يكديگرند) و آيه : «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ» (سوره الحجرات ـ ۱۰) (در حقيقت مؤمنان با هم برادرند، پس ميان برادرانتان را سازش دهيد) و آيه : «وَلاَ تَنَازَعُواْ فَتَفْشَلُواْ وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ» (سوره الانفال ـ۴۶) (...و با هم نزاع مكنيد كه سست‏شويد و مهابت‏شما از بين برود) و آيه : «فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ» (سوره النساء ـ ۵۹) (...پس هر گاه در امرى [دينى] اختلاف نظر يافتيد، اگر به خدا و روز بازپسين ايمان داريد آن را به [كتاب] خدا و [سنت] پيامبر [او] عرضه بداريد) و سرانجام اين آيه شريفه : «وَالَّذِينَ آوَواْ وَّنَصَرُواْ أُوْلَئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ» (سوره الانفال ـ۷۲) (و كسانى كه [مهاجران را] پناه داده‏اند و يارى كرده‏اند، آنان ياران يكديگرند) چنين است كه در برابر يك امت، يك طاعت و يك ولايت قرار مي‌گيريم.
هر ولايتي نيز گفتمان خود را دارد و گفتمان هركدام نيز با ديگري متفاوت است. ولايت ما براي خدا و رسول و اولياي امر و مؤمنان و نه وطن، قوم يا عشيره است لذا گفتمان اين ولايت نيز با گفتمان ولايت قوم يا وطن فرق دارد.
ما ارتباط با قوميّت يا وطن را ردّ نمي‌كنيم ولي اين ارتباط از جنس وابستگي است. ولايت، حاكم بر وابستگي است. مسلمانان صدر اسلام در راه خدا و براي خدا با خانواده و پدر و مادر و برادرانشان درگير شدند و جنگيدند.
گفتمان ما در برابر توده‌هاي امت، در خوشي و ناخوشي بايد از اين منبع سرچشمه گرفته باشد، گفتماني باشد كه همگان را جمع كند و محبت و مودت در دلها بكارد و شالوده تفاهم و همكاري و همياري در پندارها و كردارها را پي‌ريزي نمايد.

راستي و دلسوزي در گفتمان
گفتمان بايد صادقانه و دلسوزانه باشد حال آنكه در گفتمان مذهبي ـ فرقه‌اي ما، دروغ و افتراهاي زيادي وجود دارد. كسي كه ادبيات فتنه‌هاي فرقه‌اي معاصر را از نظر بگذراند شاهد نمونه‌هاي فراواني از اين افتراها و دروغ‌ها مي‌شود؛ از جمله آنها اين بهتان به شيعه است كه آنها قايل به تحريف قرآن هستند حال آنكه خودشان اين تهمت را ردّ مي‌كنند و آشكارا و با صراحت تمام از مصونيّت قرآن در برابر هرگونه تحريفي سخن مي‌گويند و مي‌نويسند.
و چنانچه سرزمين‌هاي اسلامي در سرتاسر جهان را درنورديد مطمئنا جز اين قرآني كه مردم آنرا در شرق و غرب زمين تلاوت مي‌كنند نخواهيد يافت.
چه ميزان تهمت و افتراهايي كه مسلمانان مذاهب مختلف بدون دليل و چشم بسته به يكديگر وارد نمي‌كنند!
اين افتراها و بهتانها تنها ويژه شيعه و سني نيست؛ در ميان خود شيعيان و خود اهل سنت در حد و اندازه‌اي كه از موارد مربوط به سني‌ها و شيعيان كمتر نيست نيز وارد مي‌شود.
گفتمان‌هاي فرقه‌اي، فاقد صداقت و دلسوزي است
فاقد صداقت است زيرا علماي مسلمان همه مذاهب مي‌نويسند و مي‌گويند و اعلام كرده و مي‌كنند كه بر روي همه كره خاكي، قرآني جز آن نسخه‌اي كه مسلمانان شب و روز آنرا تلاوت مي‌كنند، وجود ندارد. با اينحال با چنان بهتاني روبرو مي‌شوند.
دلسوزانه هم نيست زيرا مسلماني كه مسئله وحدت مسلمانان و هماهنگي آنها برايش اهميت دارد و خداوند متعال و پيامبرگرامي‌اش نيز بدان فرمان داده‌اند، هرگز اينگونه بي‌محابا و با اين شدت و خشونت و افترايي و بدون كمترين مدرك و سند علمي و حتي با وجود اعلام برائت طرف مقابل از اين افتراهاي انتسابي، به مذاهب مسلمانان حمله‌ور نمي‌شود.

شجاعت و صراحت در گفتمان
امروزه رويارويي با شرايط فتنه‌انگيزي‌هاي فرقه‌اي نيازمند شجاعت و صراحت در گفتمان‌ها است؛ اگر اصحاب گفتمان اسلامي از اين شجاعت و صراحت برخوردار نباشند هرگز قادر به رويارويي با فتنه‌هاي فرقه‌اي و مذهبي معاصر و ريشه‌كن ساختن آنها نيستند.
حالت تكفيري كنوني و مباح شمردن نابحق خون مسلمانان، در واقع بازگشت به حركت خوارجي است كه در صدر اسلام در جنگ صفين و نهروان و در ايام خلافت امير‌المؤمنين علي (عليه‌السلام) رخ نمود و در واقع تولد دوباره همان وضع است.
اين حالت اينك در حال گسترش و نفوذ به درون جنبش‌هاي اسلامي است. علماي اسلامي بايد از شجاعت و صراحت كافي براي بيان موضع اسلام در برابر اين دسته‌جات (تكفيري) و در برابر وضعي كه گوياي لغزش خطرناك جنبش اسلامي معاصر بشمار مي‌رود، برخوردار باشند.
ترديد و مماشات در اين موضع‌گيري مسلما به گسترش هرچه بيشتر اين حالت و سرايت آن به گستره‌هاي ديگر و ايجاد لغزش‌هاي خطرناكتر در جنبش اسلامي معاصر در اين راستا خواهد انجاميد.
اسلام باتفاق همه فقهاي مسلمان خون و مال مسلماني كه دم از شهادت توحيد خدا و نبوت رسول خدا زده است را حرام دانسته است.
"مسلم" در صحيح خود در مورد فضايل علي (عليه‌السلام) روايت كرده هنگامي كه رسول‌خدا (ص) در فتح خيبر علي را فراخواند و پرچم را به دست او داد، به وي گفت : برو و به چيزي توجه مكن تا خداوند آنرا به رويت باز كند. مي‌گويد : علي اندكي رفت و سپس ايستاد و به چيزي توجه نكرد و فرياد زد : اي رسول‌خدا، براي چه با مردم بجنگم؟
[حضرت (ص)] فرمود : با آنها بجنگ تا شهادت "لااله الاالله" و "ان محمدا رسول الله" را ادا كنند، وقتي چنين كردند خونشان را از تو پاس داشته‌اند.[۱]
و در صحيحين با اسناد به مقداد بن عمرو آمده كه گفته است : اي رسول خدا يك‌بار مردي از كفار را ديدم با هم به جنگ پرداختيم، او يكي از دشمنانم را با شمشير زد و آنرا قطع كرد سپس از ترس من به [روي] درختي پناه برد و گفت : اسلام آوردم. آيا بايد پس از اين سخن او را بكشم اي رسول خدا؟ رسول خدا(ص) فرمود : او را مكش. اگر او را كشتي او در جاي تو پيش از كشته شدن بوسيله تو قرار مي‌گيرد و تو در جاي او پيش از اداي اين سخن قرار مي‌گيري.[۲]
البخاري در مورد اعزام علي (عليه‌السلام) و خالد بن وليد به يمن آورده است : مردي برخاست و گفت : اي رسول خدا از خداي بترس. حضرت (ص) فرمود : واي بر تو، مگر من از هركسي روي زمين سزاوارتر از ترس از خدا نيستم؟ خالد بن وليد گفت : اي رسول خدا آيا اجازه مي‌دهي گردنش را بزنم؟ حضرت (ص) فرمود : نه، شايد او اهل نماز باشد.[۳]
و از اميرالمؤمنين (عليه‌السلام) روايت شده كه فرمود : رسول‌خدا (صلي‌الله عليه و آله وسلم) فرمود : فرمان يافته‌ام تا [با آنها] بجنگم تا آنگاه كه بگويند : "لا اله الا الله"، وقتي اينرا بگويند خون و مالشان بر من حرام مي‌گردد.[۴]
و از ابوزهرة آمده كه مي‌گويد : رسول خدا(ص) فرمود : فرمان يافتم تا با مردم بجنگم تا آنگاه كه بگويند : "لا اله الا الله" وقتي "لا اله الا الله" گفتند، خون و مال خود را جز به حق و بنابر محاسبه الهي، براي من در امان داشته‌اند.[۵]
و از امام جعفرصادق (عليه‌السلام) روايت است كه فرمود : «با اسلام، خونها در امان مي‌مانند.»[۶]
و نيز از ايشان (عليه‌السلام) روايت شده كه فرمود : شهادت لااله الاالله و تصديق پيامبرخدا(ص) به پاس داري از خون و جاري شدن ازدواج‌ها و تحقق ارث، منجر مي‌گردد.[۷]
و از رسول‌خدا (ص) آمده كه فرمود : هركس به وحدانيّت خدا قايل باشد و از پرستش جز خدا دست كشد، مال و خونش حرام مي‌گردد و حسابش با خدا خواهد بود.[۸]
و از امام جعفرصادق (عليه‌السلام) به نقل از رسول خدا آمده كه فرمود : «از مردم من فرمان يافته‌ام تا با شما بجنگم تا گواهي دهيد خدايي جز الله وجود ندارد و من ـ محمّد ـ رسول خدايم. اگر چنين كنيد اموال و خون خود را ـ جز به حق و طبق محاسبه الهي ـ در امان داشته‌ايد.»[۹]
و الدارمي به نقل از رسول‌خدا(ص) نقل كرده كه فرموده است : «من فرمان يافته‌ام كه با مردم بجنگم تا آنگاه كه بگويند : "لا اله الا الله"، وقتي اين را گفتند خون و مال ايشان بر من حرام مي‌گردد جز به حق و بنابر محاسبه الهي.»[۱۰]
و به نقل از ابوسعيدالخدري آمده كه مي‌گويد : در زمان پيامبراكرم(ص) كشته‌اي يافت شد [آنحضرت(ص)] خشمناك بيرون شد و بر فراز منبر رفت پس از حمد و ستايش الهي فرمود : «مردي از مسلمانان كشته مي‌شود و معلوم نيست كه چه كسي او را كشته است؟ سوگند به خدايي كه جانم بدست اوست اگر اهل آسمانها و زمين بر قتل مؤمني گردهم آيند يا بدان رضا دهند، خداوند ايشان را وارد آتش دوزخ مي‌سازد.»[۱۱]
مسلم بن الحجاج در "الصحيح" دو روايت از رسول‌خدا(صلي‌الله عليه و آله وسلم) را روايت كرده كه مي‌توان از آنها به حرمت والاي "لا اله الا الله" و حرمت گوينده آن پي برد حتي اگر اين گوينده براي حمايت خود از كشته‌شدن به ظاهر آنرا بر زبان جاري كرده باشد. اين عبارت چنان حرمتي به گوينده و حامل آن مي‌دهد كه هرگز جز به حق، كسي حق شكستن آنرا ندارد.
"مسلم" روايت كرده كه رسول خدا (صلي‌الله عليه و آله وسلم) روزي گروهي از مسلمانان را به [جنگ با] گروهي از مشركان اعزام داشت. آنها در برابر يكديگر قرار گرفتند. يكي از مشركان چنان بود كه هرگاه قصد مسلمانان مي‌كرد، يكي را از پاي درمي‌آورد. ولي يكي از مسلمانان او را غافلگير ساخت و از پاي درآورد. او اسامة بن زيد بود وقتي اسامة شمشير به روي او كشيد گفت : "لا اله الا الله". ولي اسامة او را كشت. خبر اين قتل و شرح ماجرا و چگونگي اين اتفاق به پيامبراكرم(ص) رسيد : حضرت(ص) "اسامة" را فراخواند و به او گفت : چرا او را كشتي؟ گفت : يا رسول خدا! او مسلمانان را به ستوه آورده بود و فلان و بهمان را كشت (و نام چند نفر را آورد) و من بر او يورش بردم. وقتي شمشير مرا ديد گفت : "لا اله الا الله". رسول خدا(ص) فرمود : آيا او را كشتي؟ گفت : آري. حضرت (ص) فرمود : در روز قيامت با گوينده "لا اله الا الله" چگونه برخورد مي‌كني؟ گفت : اي رسول خدا! براي من مغفرت و آمرزش بخواه. فرمود : و در روز قيامت با لا اله الا الله چه خواهي كرد؟ و مرتب تكرار فرمود : در روز قيامت با لا اله الا الله چه خواهي كرد؟[۱۲]
همچنين "مسلم" از اسامة بن زيد نقل كرده كه گفته است:
پيامبرخدا(صلي‌الله عليه و آله وسلم) ما را با فوجي جنگي، اعزام كرد. ما به "الحرقات" جهينة[۱۳] رسيديم در آنجا مردي را ديدم. گفت : لا اله الا الله. او را از دم شمشير گذراندم. در دل نسبت به اينكار ترديد كردم. آنرا با پيامبرخدا(ص) در ميان گذاردم. حضرت (ص) فرمود : آيا "لا اله الا الله" گفت و او را كشتي؟ عرض كردم : اي رسول خدا او از ترس شمشير، اينرا گفت؛ حضرت فرمود : مگر دل او را شكافته بودي تا بداني كه از ته دل گفته يا از ترس؟ و همچنان اين پرسش را بر من تكرار كرد چنانكه آرزو كردم كه من در آنروز اسلام آورده بودم.[۱۴]
به رغم اينكه فرد كشته شده در شمار جنگجوياني بود كه تا آخرين لحظه در صف كافران عليه مسلمانان مي‌جنگيد و همينكه شمشير را بر فراز سرش ديد، كلمه توحيد ("لا اله الا الله") را بر زبان جاري كرد، و همه شواهد حاكي از آن بود كه به گفته اسامة بن زيد نه از روي ايمان و اعتقاد كه از ترس كشته شدن شهادت "لا اله الا الله" را گفته بود. ولي رسول خدا(ص) شديدا از كشتن وي بخشم آمد و اسامة را براي اينكار به سختي نكوهش كرد و نكوهش خود را آنقدر تكرار كرد كه اسامة آرزو كرد اي كاش در آنروز اسلام آورده بود تا از همه گناهان گذشته پاك مي‌شد.

خطبه پيامبر خدا(ص) در مني
اين خطبه را پيامبرخدا(ص) در جمع بزرگ مسلمانان در روز عيد قربان (يوم النحر) در مني ايراد فرمود و راويان ثقة آنرا با الفاظ نزديكي، روايت كرده‌اند‌؛ ما آنرا با روايت امام جعفرصادق (عليه‌السلام) نقل مي‌كنيم و شماري از منابعي كه اين خطبه را روايت كرده‌اند برمي‌شماريم.
از زيد بن الشحّام به نقل از امام جعفرصادق (عليه‌السلام) آمده كه فرمود :
«وقتي رسول‌خدا (ص) مناسك حج را در حجة‌الوداع بجاي آورد در مني ايستاد و فرمود : اي مردم! بشنويد آنچه را با شما در ميان مي‌گذارم و در آن تأمل كنيد، چه نمي‌دانم شايد در اينجا پس از اين سالي كه در آن هستيم، ديگر شما را نبينم. سپس فرمود : كدام روز از حُرمت بيشتري برخوردار است؟ گفتند : امروز. فرمود : كدام ماه از حُرمت بيشتري برخوردار است؟ گفتند : اين ماه. فرمود : كدام شهر حُرمت بيشتري دارد؟ گفتند : همين شهر [مكه]. فرمود : خون و اموال شما چون حرمت اين روز در اين ماه و در اين شهر ـ تا روزي كه خداي را بازبينيد [روز رستاخيز] ـ حرام است؛ تا روزي كه خداوند از اعمال شما جويا مي‌شود. آيا ابلاغ كرده‌ام؟ گفتند : آري. فرمود : خداوندا گواه باش. اينك هركس امانتي نزد خود دارد آنرا به كسي كه به وي سپرده بود، بازپس گرداند. بدانيد كه خون و مال هيچ مسلماني جز با رضايت خاطر او بر كسي حلال نمي‌گردد. بر خود ستم روا مداريد و پس از من، دوباره كافر مشويد.»[۱۵]

دوم : امت، ديدار و گفتگو
اين سه عنوان را خداوند دوست مي‌دارد و اساس و شالوده تقريب و تفاهم و همدلي را تشكيل مي‌دهند : "جمع امّت"، "گردهمايي و ديدار" و "گفتگو و تفاهم".
اين سه، ابزارهاي برتر دين خدا براي مبارزه با فتنه‌هاي مذهبي و از ميان برداشتن اختلاف‌ها و درگيري‌ها و رسيدن به هماهنگي، تفاهم و همكاري است.
اينك به توضيح هركدام از آنها مي‌پردازيم و خيلي گذرا تأملي در آنها خواهيم داشت :

جمع امّت
منظور از جمع يا جماعت، امت يگانه اسلامي است؛ اين امت در عقيده، شريعت و رسالت از ديگر ملل متمايز است و رسالت آن همكاري و همبستگي اجتماعي در اداي اين رسالت و فراخواني به خدا و امربه معروف و نهي از منكر است.
«قُلْ هَذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللّهِ عَلَى بَصِيرَةٍ أَنَاْ وَمَنِ اتَّبَعَنِي» (سوره يوسف ـ ۱۰۸) (بگو اين است راه من كه من و هر كس پيروى‏ام كرد با بينايى به سوى خدا دعوت مى‏كنيم...)
«وَلْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَأُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»‌(سوره آل عمران ـ۱۰۴) (و بايد از ميان شما گروهى [مردم را] به نيكى دعوت كنند و به كار شايسته وادارند و از زشتى بازدارند و آنان همان رستگارانند.)
«كُنتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللّهِ» (سوره آل‌عمران ـ ۱۱۰) (شما بهترين امتى هستيد كه براى مردم پديدار شده‏ايد به كار پسنديده فرمان مى‏دهيد و از كار ناپسند بازمى‏داريد و به خدا ايمان داريد)
«وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَيُطِيعُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ أُوْلَئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللّهُ إِنَّ اللّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ» (سوره التوبه ـ۷۱) (و مردان و زنان با ايمان دوستان يكديگرند كه به كارهاى پسنديده وا مى‏دارند و از كارهاى ناپسند باز مى‏دارند و نماز را بر پا مى‏كنند و زكات مى‏دهند و از خدا و پيامبرش فرمان مى‏برند آنانند كه خدا به زودى مشمول رحمتشان قرار خواهد داد كه خدا توانا و حكيم است.)
اينان ـ جمع اين امت ـ تنها يك همّ و غم دارند؛ همگي يك مسووليت دارند و آن
فراخواني به خداوند و امربه معروف و نهي از منكر است؛ آنها در تفاهم و همكاري و همدلي كامل با يكديگر ("بعضهم اولياء بعض") يك خانواده‌اند؛ آنها همگي به خدا و رسول خدا ايمان دارند، از خدا و رسولش اطاعت مي‌كنند زيرا فراخواندن به خدا و پيامبر او و امربه معروف و نهي از منكر، جز با ايمان به خدا و رسول و اطاعت از خدا و رسول، امكانپذير نيست.
بنابراين مي‌توان نتيجه گرفت كه اين جمع يعني امت داراي سه ويژگي است :
۱ـ ايمان به خدا و رسول و اطاعت از خدا و رسول.
۲ـ فراخواني به خدا و امر به معروف و نهي از منكر و اقامه نماز.
۳ـ تفاهم و همكاري و همدلي و سفارش يكديگر به حق و توصيه همديگر به شكيبايي.
«إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ» (سوره العصرـ۳) (مگر كسانى كه گرويده و كارهاى شايسته كرده و همديگر را به حق سفارش و به شكيبايى توصيه كرده‏اند.) بنابراين با اين توضيح، مفهوم جماعت با مفهوم امت يكي مي‌گردد.
بدون ترديد اين امت، امت واحدي است و متعدّد نيست.
«إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ» (سوره الانبياء ـ۹۲) (اين است امت‏شما كه امتى يگانه است و منم پروردگار شما پس مرا بپرستيد.)
«وَإِنَّ هَذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّكُمْ فَاتَّقُونِ» (سوره المؤمنون ـ۵۲) (و در حقيقت اين امت‏شماست كه امتى يگانه است و من پروردگار شمايم پس‏از من پروا داريد.)
اين امّت با همه گستردگي و بزرگي، يك امت است؛ داراي يك عقيده و يك شريعت، يك آيين و يك فراخوان و يك راه و رسالت واحدي است كه جملگي باتفاق آنرا بر دوش مي كشند و ادا مي‌كنند.
اين وحدت و همسويي در اداي رسالت و كشيدن بار مسؤوليت و وحدت در عقيده
و شريعت و دعوت و نيز امر به معروف و نهي ازمنكر است كه از اين امت، جمع و جماعت واحدي را ساخته است.
تأكيد بر اين جمع بودن و وحدت در اداي رسالت و وحدت در مواضع و عمل، در آيات متعددي از قرآن كريم مطرح شده است، از جمله در اين آيه : «وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِيعًا» (سوره آل‌عمران ـ۱۰۳)( و همگى به ريسمان خدا چنگ زنيد) چنگ زدن به ريسمان الهي معناي نخست است ولي اينكه اين چنگ‌زني از سوي همگان (جميعا) باشد معناي دوم آيه است.
و نيز آيه شريفه : «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ ادْخُلُواْ فِي السِّلْمِ كَآفَّةً» (سوره البقره ـ ۲۰۸) (اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد همگى به اطاعت [خدا] درآييد) نيز حامل دو معناست :
۱ـ درآمدن به اطاعت خدا.
۲ـ اينكه اين درآمدن از سوي همگان باشد.
در احاديث بسيار زيادي بر پاي‌بندي به جمع و جماعت تأكيد شده است از جمله آنچه كه هر دو گروه [اهل سنت و شيعه] به نقل از رسول‌خدا(ص) در خطبه‌اي كه آنرا در مسجد خيف مني در سال حجة‌الوداع ايراد فرمود، آورده‌اند؛ اينك عين سخنان شريف حضرت را نقل مي‌كنيم :
«خداي شاداب سازد بنده‌اي كه سخنانم را بشنود و درك كند و به آنكس كه نشنيده است انتقال دهد؛ اي بسا حامل فقهي كه خود فقيه نباشد و اي‌بسا كسي كه فقه را به كسي كه از خود فقيه‌تر است، برساند؛ سه كار است كه قلب هيچ مسلماني از آنها باز نمي‌ماند : اخلاص عملي براي خدا، اندرز به رهبران مسلمان و پاي‌بندي به جمع ايشان. زيرا فراخوان ايشان همواره شامل همگان مي‌شود. مؤمنان برادران يكديگرند كه خونشان برابر است و آنها در برابر ديگران، هم‌دست و متحّد يكديگرند.»[۱۶]
اين سخنراني شريف، متضمن سه فراخوان است :
۱ـ اخلاص در ارتباط با خدا.
۲ـ اندرز در پيوند با پيشوايان و اولياي امر.
۳ـ و پاي‌بندي به جمع مسلمانان در ارتباط با امّت.
سلامت فرد و جامعه نيز بسته به سلامت اين ارتباطهاي سه‌گانه دارد :
۱ـ رابطه با خدا.
۲ـ رابطه با پيشوايان مسلمانان.
۳ـ ارتباط با جمع مسلمانان.
وقتي روابط فرد با اين محورهاي سه‌گانه، درست و سلامت باشد، فرد و امت، سالم و درست خواهند بود.

ديدار و گردهمايي
در متون اسلامي بر ديدار و گردهمايي تأكيد شده و از اختلاف و پراكندگي و تفرقه جمع مسلمانان و نيز از گسستن از جمع امت و انحراف از آن، نهي شده است.
از رسول خدا(صلي‌الله عليه و آله وسلم) نقل شده كه فرمود : «جماعت را دريابيد و زنهار از تفرقه بپرهيزيد.»[۱۷]
و نيز از ايشان (ص) آمده كه فرمود : «دو تن بهتر از يك تن و سه تن بهتر از دو تن و چهارتن بهتر از سه تن است. جمع را دريابيد كه دست خدا با جماعت است و امتم جز بر راه هدايت، جمع نمي‌شوند و بدانيد كه هر شيطاني (دور از حقي)، به آتش دوزخ درخواهد افتاد.»[۱۸]
و نيز از ايشان (ص) نقل شده كه فرمود : «خداوند هرگز امت مرا بر راه گمراهي جمع نخواهد كرد، از اكثريت انبوه پيروي كنيد و [بدانيد كه] منحرفان
[از جمع]، در آتش خواهند بود.»[۱۹]
و مولاي متقيان علي (عليه‌السلام) فرموده است : «از كساني كه سواد اعظم را تشكيل مي‌دهند پيروي كنيد زيرا دست خدا هميشه همراه آنهاست. زنهار از خودسري و گوشه‌گيري بپرهيزيد چه همانطور كه گوسفند تك و دورمانده از گله دچار گرگ مي‌شود، آدم خودسر و تنها، خواه ناخواه رو به دامي كه اهريمن برايش گسترده است مي رود؛ شما بدنبال فتنه‌انگيزي مباشيد و از بدعت دوري جوييد و به آنچه جمع بدان رسيده و اركان طاعت بر آن استوار گشته است، پاي‌بند باشيد.»[۲۰]
و از امام جعفرصادق (عليه‌السلام) نقل است كه فرمود : «گروهي از حضور در ميان جماعت سر باز زدند، رسول خدا(ص) بر آن شد تا خانه‌هاي ايشان را به آتش كشد تا سرانجام بيرون شدند و در جمع مسلمانان حضور يافتند.»[۲۱]
خداوند در جمع مؤمنان رحمت و بركت و خير نهاده و گردهمايي و گفتگوي آنها را جايگاه فرود رحمت و بركات خود قرار داده است.
همچنانكه شيطان نيز دوري و فاصله‌گيري را از اسباب نفرت و گسست و اختلاف ساخته است.
معمولا نيز ديدارها بدون گفتگو انجام نمي‌شود. ديدار و گفتگو لازم و ملزوم يكديگرند؛ در ديدارهاي اخيري كه پس از برقراري نظام جمهوري اسلامي در ايران ميان مذاهب اسلامي صورت گرفت بركت‌هاي فراواني را شاهد بوديم و اين ديدارها منبع خير بسياري در زندگي اين امت بود كه طي آنها پيروان مذاهب مختلف با همديگر آشنا شدند، دوستي برقرار كردند و فرصت‌هاي خوبي براي تفاهم و همكاري مطرح شد كه تا پيش از آن خبري از آنها نبود. در اين ديدارهاي رودررو بسياري از سوء‌تفاهم‌ها و ابهاماتي كه در نگاه به همديگر داشتند برطرف گرديد و عرصه‌هاي مشترك بسيار بزرگي در انديشه و فرهنگ و معرفت ميانشان كشف شد كه تا پيش از آن، آنها را منحصر به خود مي‌دانستند.


ادامه دارد....


کد مطلب: 53139

آدرس مطلب :
https://www.taghribnews.com/fa/article/53139/آيين-ها-مكانيسم-هاي-نظري-ميداني-جنبش-تقريب-جهان-اسلام-بخش-اول

خبرگزاری تقریب (TNA)
  https://www.taghribnews.com