مسئول سازمان معلمان استان گلستان، در مقاله ای نوشت: وجود فقر و محرومیت نشانه وقوع بی عدالتی در بین افراد جامعه است.
/مقاله/
فقر نشانه بی عدالتی است
14 ارديبهشت 1401 ساعت 10:37
مسئول سازمان معلمان استان گلستان، در مقاله ای نوشت: وجود فقر و محرومیت نشانه وقوع بی عدالتی در بین افراد جامعه است.
به گزارش خبرنگار حوزه استان های خبرگزاری تقریب، «روح الله کلانتری» مسئول سازمان معلمان استان گلستان طی مقاله ای با عنوان «فقر نشانه بی عدالتی است» به اهمیت و جایگاه عدالت اجتماعی در جامعه و اندیشه اسلامی پرداخته است که در ذیل می آید:
عدالت اجتماعی در اندیشه دینی از جایگاه والایی برخوردار است. عدل به معنی قرار دادن هر چیز در جای خود است.(1) مبنای همه امور است و خداوند همه چیز را بر عدل استوار کرده است. قیام همه امور به عدل و استواری همه چیز به آن است. چنانکه در حدیث نبوی آمده است.(بالعدل قامت السموات و الارض)(2) آسمانها و زمین به عدل برپاست. در نظام دینی نه تنها همه چیز بر عدل استوار است؛ بلکه عدل مقیاس همه چیز است.
استاد شهید مرتضی مطهری در این باره می نویسد:« درقرآن، از توحید گرفته تا معاد، و از نبوت گرفته تا امامت و زعامت،و از آرمانهای فردی گرفته تا هدف های اجتماعی، همه بر محور عدل استوار شده است.(3) عدالت اصل اساسی است که ارسال رسل و انزال کتب برای آن است. راز مبارزه انبیا است و هدف اجتماعی- سیاسی پیامبران و مصلحان با آن محقق می شود. جان و حیات همه چیز به عدل است.
چنانکه امام علی (ع) فرمود:« العدل حیاه»(4) عدل حیات است. بدون آن همه چیز مرده است. دین منهای عدالت، وسیله ای است برای به بند کشیدن انسان ها در رفتنشان به سوی حق. عدالت اصل بنیادین است که ملاک تشخیص حق و باطل و مقیاس سنجش همه چیز از جمله« دین» است.عدالت در سلسله علل احکام است نه در سلسله معلولات،نه این است که آنچه دین گفت عدل است؛ بلکه آنچه عدل است دین می گوید. در جاهلیت افراد دین را مقیاس عدالت و حسن و قبح می دانستند؛ لذا در سوره اعراف از آنها نقل می کند که هر کار زشتی را به حساب دین می گذاشتند و قرآن می گوید بگو که خدا امر به فحشا نمی کند.(5)
خداوند افرادی را که کارهای زشت خود را به نام دین مطرح می کنند مذمت می کند. خداوند میفرماید که زشتی و بی عدالتی از خدا و دین نیست، خدا جز عدل نمی کند و دین جز عدالت نمی آورد. اگر خلاف آنرا می بینید از خدا و دین نیست. به همین دلیل به پیامبر می گوید بگو که پروردگار من دستور به قسط داده است.(قل امر ربی بالقسط)(6) قسط به معنی میانه روی و تعادل در امور و به دور از افراط و تفریط بودن است.(7)
عدل مقیاس دین است و خداوند به آن دستور داده است.«ان الله یامر بالعدل» (8) عدالت ارزش ذاتی دارد و سلامت همه چیز به اوست. از این جهت است که خداوند دستور می دهد که بر پا کننده قسط و عدالت اجتماعی باشید.« یا ایها الذین آمنوا کونوا قوامین بالقسط»(9) ای کسانیکه ایمان آورده اید برپاکنندگان پیوسته عدالت باشید.عدالتی که قرآن مطرح می کند عدالت در همه ابعاد فردی، اجتماعی،خانوادگی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی را در بر میگیرد. و خداوند فریاد می زند که همه باید در راه عدالت مبارزه کنید زیرا خداوند دادگران را دوست دارد.« واقسطوا ان الله یحب المقسطین»(10)
حضرت امام خمینی (ره) در مکتوبی به تاریخ ۱۱ جمادی الاولی ۱۳۶۳ هجری قمری که تاریخی ترین سند مبارزاتی آن وجود بی بدیل است به همین امر فرا خوانده است؛ به عدالت خواهی و برپا داشتن آن از موضع «قیام الله» دعوت کرده است.(11) عدالت اجتماعی، عدالتی است فراگیر و پوشاننده همگان و همه امور: « العدل سائس عام»(12) بقای جامعه به عدالت است و آنجا که عدالت نیست، انتظار پاکی و سلامت اجتماعی، انتظاری بیهوده است. روشنی اسلام به عدالت است و با خاموش شدن عدالت، اسلام چون چراغی خواهد بود خاموش که با آن نمی توان راه راشناخت .
عدالت جان شریعت است.جان دین است :« العدل حیاه الاحکام»(13) جامعه فاقد عدالت جامعه مرده است.سرزمین بی عدالت چون زمین خشک و کشتزار بی حاصل است. زیرا عدالت است که نگهدارنده ملت است.«العدل قوام الرعیه»(14) از همین روست که پیامبر عدالت و رسول هدایت(ص) فرموده است:« ساعتی عدالت از هفتاد سال عبادتی که شبهایش به نماز شب و روزهایش به روزه بگذرد، برتر و بهتر است.»(15) با عدالت است که دین و دینداری معنا می یابد. با عدالت است که جامعه دینی بر پا می شود و با عدالت است که مردم در صراط مستقیم قرار می گیرند.
امام علی (ع) می فرماید:« دین را پناهگاه و عدل را شمشیرت گیر، از هر بدی می رهی و بر دشمنی پیروز می شوی.»(16) قرآن کتاب عدالت است. کتاب فطرت است و انسانها به فطرت خویش عاشق عدالتند و از هر ستمی منزجر، چیزی جز عدالت آنان را سیراب نمی کند و جامعه جز با عدالت به آرامش و آسایش حقیقی نمی رسد. حضرت فاطمه(س) در آن خطبه معروف خود می فرماید:« خداوند عدالت را وسیله آرامش دل ها قرار داده است.»(17)
عدالت و ارزش های اجتماعی:
جامعه ای که بر اصول عدالت اداره می شود، جامعه ای استوار و ارزشمند است،جامعه ای که در مسیر عدالت حرکت نمی کند ارزشها در آن واژگون شده، ضد ارزشها حاکم می شوند.جای خوبی و بدی، زشتی و زیبایی، رحمت و شقاوت، مروت و نامردمی تغییر می یابد.امام علی(ع) بر این امر تاکید می کند.(۱۸) آنجا که عدالت ظهور ندارد، انحراف و ستم و ناسپاسی ظهور می یابد.(۱۹) آنجا که عدالت رخ ننموده است، انحراف و کفران چنان مردمان را در خود می پیچد که هشدارها، فریادها و صدای فروریختن بنیانها را نمی شنوند، آنان در خواب غفلت فرو می روند و حادثه عظیم در شرف وقوع است.« القارعه، ماالقارعه و ماادرئک مالقارعه»(20) اگر عدالت برقرار نشود، عرصه جامعه جولانگاه زور و ستم و غارت و چپاول می شود، در چنین میدانی فضیلتها و ارزش ها به باد فراموشی می رود. روزگار گزنده و درنده می شود، توانگران بر آنچه دارند دندان می فشارند و بینوایان در زیر فشار بی عدالتی، بناچار تن به هر داد و ستدی می دهند. در چنین جامعه ای اشرار و بدکاران رفعت می یابند و نیکان و اخبار به ذلت کشیده می شوند.صاحبان فضیلت عقب رانده شده، فرومایگان میدان دار می شوند. اینها نشانه های نزول ارزش ها و انحطاط و فرو پاشی است. امام علی (ع) می فرماید:« چهار چیز نشانه تیره بختی و انحطاط دولتها است: واگذار کردن کارهای اصلی و اساسی و پرداختن به امور فرعی و جنبی، جلوانداختن فرومایگان و پس راندن صاحبان فضل»(21) ارزش یک جامعه به میزان دادگری و دادخواهی در آن است. جامعه ای که در آن حق ضعیف گرفته نمی شود بی ارزش است. جامعه ای که در آن دهان مردمان از حقگویی بسته است، تباه است. جامعه ای که در آن ترس از بیان حق و عدل و بر پاداشتن آن حاکم است، خوار است و هرگز روی خوشبختی را نمی بیند.(22)
عدالت و عبودیت:
هدف پیامبران ایجادقسط و عدل و عدالت اجتماعی در میان جامعه است.« لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط»(۲۳) در اینجا این سوال مطرح می شود که مگر رسالت انبیاء برای رساندن انسان ها به مقام عبودیت نیست؟ آنجا که می فرماید:« ولقد بعثنا فی کل امه رسولا ان اعبدوالله واجتنبوا الطاغوت»(۲۳) پس چگونه در این آیه هدف انبیاء ایجاد قسط و عدل بیان شده است؟ آیا میان این دو با هم تزاحمی نیست؟ استاد شهید مرتضی مطهری در پاسخ به این سوال چهار نظر را توضیح داده و یکی را درست می داند.(۲۴) در پایان نتیجه می گیرد که عدالت برای عبودیت مقدمه است، اما مقدمه متصله، نه مقدمه منفصله، عدالت اجتماعی، گذشته از ارزش ذاتی والایی که دارد، بهترین وسیله و زمینه برای دستیابی به عبودیت و رسیدن به کمال انسانی است که جز با آن، به این نمی توان رسید.
رسول عدالت:
بنابر این پیامبران عدالت را برای عبودیت پیگیری می کردند. او به تمام معنی قائم به قسط بود و از همین جهت در زیارت آن حضرت می خوانیم:« السلام علیک یا قائما بالقسط»(۲۵) سلام بر تو ای بر پا دارنده عدالت. رسول اکرم مظهر حق بود، حقی که در باره مخلوقاتش به عدل و دادرفتار می کند و در اجرای احکام به عدالت بر آنها حکم می راند.(۲۶) سیره آن حضرت، سیره عدالت و منطق جدا کننده حق و باطل بود.(۲۷) آن حضرت عادلترین مردم بود و ۲۳ سال رسالت برای آن بود که عدالت در همه وجوهش آشکار شود. سیره همه پیشوایان حق از خاتم(ص) تا قائم(ع) بر این مبناست: برپایی عدالت و محو همه آثار ستم و باطل. از امام محمد باقر نقل است که فرمود« پیامبر اکرم(ص) آنچه در جاهلیت بود را باطل کرد و با عدالت با مردم روبرو شد و قائم(ع) نیز چنین کند. چون قیام کند، آنچه در اوضاع ناعادلانه وجود دارد و آنچه از بی عدالتی در میان مردم رایج است را باطل می کند و با مردم با عدالت روبرو می شود.»(28)
پیشوایان عدالت:
اوصیای پیامبر که ادامه دهندگان سیره او بودند همگی در راه برپایی عدالت به شهادت رسیدند.(۲۹) آنها مقصدی جز این نداشتند که بندگان خدا را از عبودیت غیر خدا آزاد سازند و به عبودیت حق واصل کنند و خوب می دانستند که برای این مقصد راهی جز عدالت نیست.امام سجاد در دعایی از ادعیه مبارک خویش می فرماید:« خدایا بر محمد و آلش درود فرست و مرا به زیور صالحان بیارای و با گستردن عدل و داد زینت پرهیزگاران را به من بپوشان.»(30) امام علی (ع) مجسمه عدل و مساوات و شیفته حق و انصاف بود.نمونه اعلای انسان مکتبی و شهیدراه عدالت که در باره اش گفته اند:« قتل فی محرابه لشده عدله»(31) او در محراب عبادت خویش به سبب شدت عدالتش به شهادت رسید. آن همه مخالفت ها با او و حکومتش به این دلیل بود که او حکومت را برای عدالت می خواست و در نگاه عدالتخواهانه او ملاحظه این و آن جایی نداشت. در نظر پیشوایان حق، عدالت بالاترین ارزش و بر پایی آن والاترین خدمت به انسان و انسانیت است و از همین رو در راه بر پاداشتن آن مبارزه کردند و پذیرای مرگ شدند.
عدالت اجتماعی و خدمات اجتماعی:
پیشوایان حق برای حاکمیت عدالت در جامعه تلاش می کردند، اما در عین حال سخت در میدان خدمات اجتماعی فعال بودند و برآن تاکید می کردند. رسیدگی به گروه های آسیب پذیر جامعه، افراد نیازمند،درمانده و مانند اینها از اهم اموری بود که بدان مبادرت می ورزیدند.اهتمام پیشوایان عدل در خدمات اجتماعی در پیوند عمیق با عدالت خواهی آنان بود.(32) بنابر این اهتمام برای عدالت اجتماعی، منهای اهتمام برای عدالت اقتصادی و پر کردن شکاف های اقتصادی و مبارزه با ریشه های فقر بی فایده و نتیجه و عبث است.
عدالت اجتماعی و عدالت اقتصادی:
عدالت مطلوب دین، بریده از عدالت اقتصادی و فارغ از تحقق مناسبات سالم اقتصادی معنا نمی یابد. به اعتقاد پیامبر گرامی اسلام(ص)، وجود فقر و مسکنت نشانه بی عدالتی اقتصادی است. از همین رو فرمود:« بی گمان خداوند روزی بینوایان را در اموال و دارایی توانگران قرار داده است، پس اگر گرسنه و برهنه ماندند در اثر گناه توانگران است و حقی است بر خدا که آنان را در آتش جهنم سرنگون سازد.»(33) جامعه ای که در آن عدالت اقتصادی نیست، فاقد حیات است و بی گمان سایر جنبه های عدالت اجتماعی نیز در آن رخ نمی نماید، نشانه جامعه ای که عدالت اجتماعی بر آن حاکم است آن است که مردم در امنیت اقتصادی به سر برده، دغدغه معاش نداشته، از اسارت مشکلات اقتصادی آزاد شده باشند.حقیقت آن است که اگر عدالت اجتماعی در بعد اقتصادی آن ظهور یابد قطعا محتاجی، گرسنه ای و درمانده ای پیدا نخواهد شد. همانطور که امام علی(ع) در خطبه (طالوتیه) خویش این حقیقت را یاد آور شد ه است که درصورت تحقق حکومت عدل و یاری مردم، دیگر نیازمند و گرفتاری پیدا نخواهد شد.(34)
حکومت و عدالت:
عدالت اجتماعی مورد بحث، زمانی تحقق عملی می یابد که وسیله و ابزار آن یعنی حکومت عدل تشکیل شود.در اندیشه دینی و در منطق نبوی،حکومت وسیله بر پا داشتن عدالت است. حکومت فی نفسه هیچ ارزش و اعتباری ندارد.از لنگه کفش پاره بی ارزشی نیز بی ارزش تر است، مگر آنکه به وسیله آن حقی اقامه شود و یا باطلی دفع گردد.« والله لهی احب الی من امرتکم الا ان اقیم حقا او ادفع باطلا»(۳۵) و یا به تعبیر دیگر امام علی(ع)از آب بینی بز نیز بی ارزش تر است و آن را پشیزی به حساب نمی آورند مگر برای بر پایی عدالت.(۳۶) حکومت در اندیشه دینی به مفهوم سلطه،تملک،تجبر،تحکم و برخورداری حاکم یا طبقه حاکمه از امتیازاتی در زندگی نیست. حکومت در مفهوم عدالت مند آن، خدمتگزاری و امانتداری است، چنانکه پیام آور آزادی و عدالت فرمود:«سیدالقوم خادمهم.»(۳۷) و در نامه ای به اشعث بن قیس این مطلب را تکرار می کند که «مبادا بپنداری که حکومتی که به تو سپرده شده است یک شکار و طعمه است که به چنگت افتاده، امانتی برگردنت گذاشته شده است و من از تو مراقبت از این امانت را طلب می کنم نباید به استبداد رای با مردم رفتار کنی.»(۳۸) از دیدگاه امام علی (ع) ملاک سیاست عدالت است. (۳۹) و ملاک هر امری عدل است.(۴۰) و عامل پایداری و بقای هرحکومتی بر عدل است.(۴۱) حقیقت این است که : « الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم»(۴۲) حکیم فرزانه، سنایی غزنوی نیز بر این امر تاکید دارد:(۴۳) این حقیقتی است که خداوند حکومت عادل را هر چند که کافر باشد برقرار می دارد و حکومت ستمگر را هر چند که مسلم باشند پایدار نمی دارد. گفته شده است که امور عالم با عدل و کفر می گردد ولی با ستم و اسلام نمی گردد.زیرا نظام و پایداری هر چیزی به عدل است و چون کافر یا دولت کافری بر آن اساس عمل کند طبق سنت الهی بماند و امورش بگردد و چون مسلم یا دولت مسلمی ستمگری پیشه کند. دوام نیاورد.(44)
آثار و نتایج عدالت اجتماعی:
برای عدالت اجتماعی، آثار و نتایج شگفت فردی، اجتماعی و تکوینی است که اهم آن به شرح ذیل است:
1-گسترش رحمت: هیچ امری چون آن از چنین پیامدهایی برخوردار نیست. با عدالت است که رحمت های الهی سرزمین ها را به وفور در بر می گیرد(45)
2)-افزایش برکت: به سبب عدالت برکت ها دو چندان می شود:« بالعدل تتضاعف البرکات»(46
3-آبادانی کشور: سلوک به عدالت باعث اثرهای تکوینی شده، رفاه و امنیت خلق را به تمامه تامین می کند که چیزی مانند عدالت سرزمینها و کشورها راآباد نسازد:« ما عمرت البلدان بمثل العدل»(47)
4)- اصلاح امور: با عدالت امور انسانها اصلاح می گردد:« بالعدل تصلح الرعیه»(48)
ازبین رفتن فقر:
در نتیجه عدالت، مردم به بی نیازی می رسند و فقر و نداری از میانشان رخت می بندد:« لو عدل فی الناس لاستغنوا»(49)
ایجاد امنیت و آرامش:
در جامعه ای که عدالت برقرار باشد امنیت و آرامش و عزت تام و تمام ایجاد شده و مردم در آسایش زندگی می کنند. ابن فتال نیشابوری که در سال ۵۰۸ هجری به شهادت رسیده است، در خبری زیبا این حقیقت را بازگو کرده است، ذوالقرنین نبی(ع) پس از پایان بردن سد، به شهری وارد می شود که مردم آنجا را در رفاه و امنیت و عزت کامل می بیند، علت را جویا می شود و آنها علت را نتایج عدالت در جامعه بیان می کنند.(50)
امیدواریم که همه ما تلاش کنیم تا جامعه ای عادلانه داشته باشیم. انشاء الله
منابع و مآخذ:
1-نهج البلاغه، حکمت 437
2-المفردات،ص 325
3-عدل الهی،ص 38
4-غررالحکم،ج ۱, ص20
5-مطهری، بررسی اجمالی مبانی اقتصاد اسلامی،صص12 تا 15
6-لسان العرب،ج۱۱,ص159
7-المیزان فی تفسیر القرآن، ج۸,صص72 و 73
8-قرآن،نحل،90
9-قرآن،نساء،125
10-مجمع البیان،ج۱,ص1
11-صحیفه نور،ج۱,ص3
12-نهج البلاغه، حکمت 437
13-غررالحکم،ج۱,ص25
14-همان،ج۱،ص37
15-جامع الخبار،ص180
16-غررالحکم،ج۱,ص539
17-علل الشرایع،ص248
18-نهج البلاغه،خ 32
19-شرح نهج البلاغه،عبده،ج۱,ص77
20-قرآن، قارعه، آیه 1 تا 3
21-غررالحکم،ج۲,ص376
22-نهج البلاغه، نامه 53
23-قرآن، حدید,25
24-همان ،نحل،36
25-مفاتیح الجنان،ص576
26-نهج البلاغه،خ191
27-همان،خ 72
28-وسائل الشیعه،ج۱۱,ص57
29-سیره نبوی، دلشاد تهرانی،ص206
30-صحیفه سجادیه،ص234
31-بیست گفتار،مطهری،ص3
32-نهج البلاغه، نامه53
33-مستدرک الوسائل،ج۷,ص24
34-الکافی،ج۱,ص542
35-نهج البلاغه، خ33
36-همان، خ3
37-من لایحضره الفقیه،ج4
38-نهج البلاغه، نامه5
39-شرح غررالحکم،ج۶,ص116
40-غررالحکم،ج۱,ص19
41-همان،ج۱,ص127
42-مکارم الخلاق،ص125
43-مثنوی های حکیم ثنایی،صص135 و 136
44-سیره نبوی، دلشاد تهرانی،ص230
45-شرح غررالحکم،ج۵,ص337
46-همان،ج۳,ص205
47-همان،ج۲,ص264
48-همان،ج۱,ص29
49-الکافی،جج۱,ص542
50-روضه الواعظین، ص478
انتهای پیام/
کد مطلب: 547354