به گزارش خبرنگار حوزه اندیشه خبرگزاری تقریب، در دوازدهمين كنفرانس بين المللي وحدت اسلامي تحت عنوان «اسلام و امت اسلامي در قرن آينده» مقالاتی پیرامون محورهای کنفرانس وحدت به دبیرخانه این کنفرانس تحویل شد که در ادامه یکی از این مقالات منتخب را مشاهده می کنید:
چكیده مقاله:
اینكه چرا مدتی است بحث از یگانگی و وحدت اسلامی در بین كشورهای اسلامی رخ نموده است، اهمیّت بسیاری دارد. علت طرح این وحدت و معنا و مفهوم آن چه ضرورتی دارد، از عوامل اساسی بررسی این مقاله میباشد.
تا قبل از هجوم كشورهای غربی به سوی كشورهای شرقی از جمله اسلامی به نظر میرسید كه بین مسلمانان اختلافی نبوده است و همه در كنار هم آرام و بی سروصدا زندگی میكردند. اما این آرامش زیر خاكستربود و با نفوذ كشورهای اروپایی، كشورهای مسلمان كه خود را دارای كاملترین دین الهی میدانستند، دچار شوك عظیمی شدند و بایك علامت سؤال بزرگ مواجه گشتند كه: چگونه كشورهایی كه با عقل ناقص بشری هدایت میشدند توانسته اند این همه پیشرفت نمایند و ما كه به مخزن عظیم الهی دسترسی داریم.
اینگونه در منجلاب عقب ماندگی فرو رفته ایم. مرور گذشته و بازخوانی تحولات تاریخی كشورهای اسلامی راهگشای بسیاری از گرههای كور وحدت اسلامی خواهد بود. اینكه چه عواملی باعث واگرایی كشورهای اسلامی شده است؟ یا چه عواملی دخیل بوده كه كشورهای اسلامی از امّت واحده اسلامی دست شستند و بسوی ملی گرایی و تحدید حدود مرزهای خود روی آوردند و در نهایت چه راهكارهایی برای بسترسازی وحدت اسلامی در دوران گذار نظام بین المللی و جهان متغیر ( Ghanging World) لازم است تابتوان كشورهای اسلامی را قدم به قدم به هم نزدیك نمود.
مقدمه:
مدتهاست كه اصطلاح «وحدت اسلامی» طنین انداز منارههای مبارك كشورهای اسلامی بویژه ایران پس از انقلاب اسلامی گشته است. این كلمه چه مفهومی میتواند داشته باشد؟ آیا بین كشورهای اسلامی اختلافی وجود دارد كه خواهان وحدت اسلامی هستند و اگر وجود دارد كدامها هستند؟ از چه وقتی كشورهای اسلامی به فكر وحدت افتادند؟ در این مقال سعی شده است كه در این زمینه كنكاشی صورت گیرد. برای بحث در این زمینه باید تقابل دو گروه عمده یعنی شرق و غرب رامورد مطالعه قرارداد كه در یك سو كشورهای اسلامی قرار گرفتهاند و دو قدرت عمده مذهبی آن یعنی امپراتوری عثمانی و كشورهای ایجاد شده پس اضمحلال بعنوان نماینده تسنن و ایران صفوی و پس از آن قاجاریه و پهلوی به عنوان نماینده تشیّع مورد بررسی قرار میگیرند و در سوی دیگر تحولات و تغییرت اروپای بعد از قرن 15 و 16 مورد نظر واقع میشود و این سئوال اساسی مطرح میگردد كه چه تحولی در غرب روی داد که اینگونه مایه دردسر برای كشورهای جهان سوم از جمله كشورهای اسلامی گردید؟
وحدت اسلامی یعنی چه ؟
وحدت یعنی رسیدن به نوعی یگانگی و همگونی منافع و اهداف، منافع و اهداف دو واژه كلیدی و خمیر مایه انسجام و یگانگی هر مجموعهای است، پس وحدتی كه در آن اركان اسلامی وجود داشته باشد یعنی منافع و اهداف اسلامی در آن در نظر گرفته شده باشد، وحدت اسلامی خوانده میشود.
وحدت اسلامی یعنی ایجاد نوعی یگانگی و همگونی بین منافع و اهداف كسانی كه دارای خدایی واحد، پیامبری بنام محمد (ص) و كتابی بنام قرآن كریم هستند و هدف آنها سعادت بشری و رسیدن به قرب الهی است. اما آیا مسلمانان بر اثر برخورد با غرب متوجه شدند كه دچار اختلاف و چندگانگی هستند و اصلاً تا قبل از این اختلاف و بر خوردی نداشتند؟ وحدت اسلامی در جهت همگونی در داخل خود مسلمانان است یا خواهان وحدت اسلامی بین كشورهای اسلامی در مقابل تهاجم غرب؟
آنچه مسلم است بین مسلمانان چند دستگیهای متعددی و جود دارد. این چند دستگی بعد از رحلت حضرت رسول اكرم در سقیفه بنی ساعده با انتخاب ابو بكر بعنوان خلیفه مسلمین شروع شد و تاخلفای اموی و عباسی و پس از آن تا ایجاد كشورهای اسلامی اخیر ادامه یافت، باید عنوان شود كه این عامل خود بخود زمینههای اختلاف را شعلهور نمیكند بلكه طریق استفاده از آن است كه به آن شكل و جهت میدهد.
اینكه در زمان صدر اسلام هم نوعی وحدت بین مسلمین وجود داشت، جای تأمل دارد. زیرا پیامبر فقط در عربستان توانست اقوام متعددی را به دین اسلام هدایت كند در حالیكه بعد از پیامبر و درزمان عمر، اسلام در كشورها و سرزمینهای دیگر نیز رواج یافت. همچنین پیامبر اكرم در زمان خود، فقط درگیر جنگهای متعددی باكفار برای گسترش و شناساندن اسلام بوده است و بعد از پیامبر است كه سیاست اداره امور مسلمین دچار اشكال شده و ایجاد چند دستگی نمود.
پس اینكه گفته میشود، در صدر اسلام، امت واحده اسلامی داشتهایم خود صاحب شرایط خاصی بود كه با موقعیت بعد از پیامبر اسلام كاملا تفاوت داشت. از طرف دیگر خواه ناخواه بین جریانات مختلف، بحثهای متعددی با توجه به شرایط و مقتضیات در میگیرد كه این امر منجر به چند دستگی میگردد. این امر بیانگر نوعی تفاوت و گوناگونی طبیعت خلقت است. در جهان هیچ دو چیزی را نمیتوان یافت كه كاملا به هم شبیه باشند. اما این امر، دلیلی برای ایجاد اختلاف نمی تواند باشد.
متأسفانه باید عنوان گردد كه این تفاوتها و اختلاف سلیقه هایی سلیقههایی كه در میان مسلمین وجود داشت منجر به اختلاف و درگیری و نسبت دادنهای ناروا شد و حتی دو گروه عمده شیعه و سنی همدیگر را لقب كافر دادند. البته لازم به ذكر است كه در این دو گروه عمده گروههای متعددی هم بودند كه از حد و حدود حقیقی مسایل فراتر رفته و چارچوب را نادیده میگرفتند مانند برخی از شیعیان علوی كه به آنها «غلاة» و زیاده روی كنندگان میگفتند([1]).
غرب عامل بیداری مسلمانان
در غرب سه تحول فرهنگی، سیاسی و اقتصادی عظیم و عمده در جهت ایجاد تمدنی جدید با توجه به زمینههای تاریخی خود غرب روی داد. غرب در قرون وسطی از تمامی پیشرفتهای علمی، اقتصادی و اجتماعی و سیاسی بر حذر مانده بود و این امر ناشی از تسلط كامل كلیسای رم بر تمامی اركان جامعه بود.
بعد از دوران دولت ـ شهرهای یونان و شروع امپراتوری روم، آنچه كه نقطه عطفی در تاریخ غرب بود، پذیرش دین مسیح بعنوان دین رسمی امپراتوری روم بوده است و دعوای دین و دولت در غرب در حقیقت از اینجا شروع شد. با تقسیم امپراتوری روم به شرقی و غربی، قدرت گرفتن مسیحیت و برتری كلیسا بر امپراتور، دورانی را ایجاد كرد كه خود كشورهای غربی آن را تاریكترین دوران تاریخ خودشان میدانند. در سده های 15 و 16 در جهت رفع این معضل، دو باره بسوی دوران طلایی یونان و روم باستان تغییر جهت دادند. البته آنچه در اینجا مهم است این است كه غربیها از كجا میتوانستهاند به نوشتههای دانشمندان یونان باستان دسترسی داشته باشند؟ مسلماً این جز از طریق مشرقیان از جمله بو علی سینا، شیخ اشراق، خواجه نصیرالدین طوسی، فارابی.... امكان پذیر نبوده است. جنگ صلیبی این زمینه را برای غربیها بوجود آورد تا در ارتباط به شرق به دانش متكامل تریونانی توسط شرقیها دسترسی پیدا كنند و در این زمان دهها كتاب عربی در غرب ترجمه شد.
سه تحول عظیم غرب را از نظر زمانی و بطور تقریبی میتوان به این شرح مطرح كرد:
1 ـ تحول فرهنگی 1750 ـ 1500 م.
2 ـ تحول سیاسی و شكل گیری ساختار سیاسی جدید 1850 ـ 1750 م.
3 ـ تحول اقتصادی و انقلاب صنعتی 1850 به بعد([2]).
آنچه برای یك تمدن جدید اساسی است شكل گیری یك تحول فرهنگی و یك پایه و اساس فكری جدید است كه بتوان بر آن ساختارهای سیاسی و اقتصادی را بنانهاد. دوران تحول فرهنگی سه دوره رنسانس، رفورم یا اصلاح و روشنگری را داشت كه به نوعی در جهت جدایی دین از سیاست و مشخص شدن جایگاه دین در جامعه غرب حركت میكرد. در چنین حركتی انسان بعنوان فعّال ما یشاء و مركز تمامی امور قرار میگیرد و توجه به طبیعت و مادیات و تلاش برای تسخیر طبیعت از اصول اساسی آن به شمار میآید. براساس این الگوها و بستر فرهنگی، درگیریهای عدیدهای در جهت تثبیت ساختار سیاسی در گرفت و امپراتوریها تبدیل به سلطنت مطلقه و پس از آن.
سلطنت مشروطه و نهایتاً در اواخر سده 18 مبدل به جمهوری گشتند. بعد از تثبیت ساختار سیاسی، وجود امنیّت ـ كه یكی از فوری ترین اصل و عملكرد دولتها میباشد ـ زمینه را برای رشد و توسعه اقتصادی و گام برداشتن بسوی رفاه بیشتر بوجود آورد و در همین زمان بود كه انقلاب صنعتی روی داد. انقلاب صنعتی و ماشینی شدن مراحل تولید ـ منجر به تولید انبوه در مقیاس وسیع در اروپا شد كه نهایتاً در مدت زمان نسبتاً كمی بازارهای اروپایی اشباع شدند.
این امر موجب شد كه اروپائیان به فراتر از مرزهای خود بیاندیشند و نیم نگاهی به كشورهای جهان سوم امروزی داشته باشند تا این چرخ پر سرعت اقتصادی به حركت خود ادامه دهد. همچنین این تولید انبوه، مواد خام واولیه بیشتری را می طلبید كه در اروپا ممكن و موجود نبود. این امر علت دو جانبه تهاجم كشورهای غربی را مشخص میسازد و به قول مرحوم عنایت، كشورهای اروپایی برای «آز و نیاز» رو بسوی كشورهای شرق نهادند([3]).
آنچه غرب در جهت ارائه آن به خارج از اروپا بود با شیوه زندگی اجتماعی كشورهای جهان سوم كاملاً در تضاد بود، پس كشورهای غربی همانطور كه مطرح گردید جهت كسب دو امتیاز یاد شده در جهت دستكاری در بافت اجتماعی و سیاسی و اقتصادی این كشورها، برای تبدیل آنها به بازار مصرفی تلاش نمودند و برای این امر از هیچ تلاشی فروگذار نكردند و شروع به تهاجم نظامی و فرهنگی در سطح گسترده نمودند كه موجب گسیختگی اجتماعی كشورهای جهان سوم گردید، آن قسمت كه غرب را در وضعیت بهتری نشان میداد، تكنولوژی و پیشرفت عظیم و خیره كنندهای بود كه بعنوان برگ برنده غرب به حساب میآمد و این شروع خودباختگی كشورهای جهان سوم بود.
در پی آن ساختارهای اجتماعی كشورهای جهان سوم تغییر یافت و آنان خود را در مقابل یك علامت سؤال بسیار بزرگ یافتند: چطور شد كه فرهنگ، دین، اقتصاد و حكومت در مقابل چنین پدیدهای اینگونه تسلیم شد؟.
اینجا بود كه تفكّر و جنبش صد سال اخیر شكل گرفت و كشورهای اسلامی رادچار بحران هویت و دولتهای این كشورها رادچار بحران مشروعیت نمود و چالشهای عظیم فرهنگی، سیاسی و اجتماعی را شكل بخشید. «اقبال لاهوری» متفكر مسلمان پاكستانی در این زمینه میگوید: اكنون كه مسلمانان پس از پنج قرن اسارت و بی خبری بیدار شده اند و خواه ناخواه چشم به غرب دوختهاند تا از راه و رسم آن تقلید كنند خطر آن است كه زرق و برق وظاهر خیره كننده تمدّن غرب مانع از آگاهی مسلمانان به ذات و كنه حقیقی این تمدن شود و انگهی در طی همان قرنهایی كه عقل ما مسلمانان خفته بود، اروپا با جدّیت دربارة مسایل خطیری كه فیلسوفان و دانشمندان اسلامی به آنها سخت دلبسته بودند، می اندیشید از زمان قرون وسطی كه مكاتب حكمت الهی اسلامی به حد كمال رسید، پیشرفتهای بیكرانی در زمینه اندیشه و تجربه بشری دست داده است، گسترش تسلط آدمی بر طبیعت، ایمان تازه به او بخشیده است. دیدگاههای آزاد پیشنهاد شده، مسایل كهن در پرتو تجارب نو بیان شده و مسایل نو پدید آمده است. چنین مینماید كه عقل آدمی بزرگتر شده است و از حد و مقوله های اساسی و ذهنی یعنی زمان و مكان و علیت فراتر رفته است... در چنین حالتی، شگفت آور نیست كه نسل جوان مسلمانان آسیا و آفریقا خواهان توجیه تازهای از ایمان خود شوند. پس بابیداری عالم اسلامی بر ما فرض است كه با روحیه ای مستقل ببینیم كه اروپا چه اندیشیده و نتایجی كه بدست آورده تا چه اندازه میتواند ما را در تجدید نظر و در صورت لزوم احیای فكر دینی در اسلام یاری كند([4]).
اولین مظاهر برخورد میان دو تمدن غرب و شرق در مورد تركان عثمانی ـ كه از نظر جغرافیایی نیز در مجاورت هم قرار دارند است. ناكامی تركان برای فتح وین در سال 1683 م وافتادن آزوف به دست روسها در سال 1696 م وبسته شدن قرارداد كارلوتیز([5]). در سال 1699 م كه امپراتوری عثمانی نخستین بار بعنوان دولتی شكست خورده آن را امضا كرد وبدتر از همه واگذار كردن شبه جزیره مسلمان نشین كریمه به روسیه و قایعی است كه به تدریج عثمانیان را ناتوان و سرافكنده كرد و مایة آگاهی آنان از احوال اروپائیان شد.
نخستین چاپخانه در امپراتوری عثمانی به سال 1729 م در قسطنطنیه بنیاد یافت و چون پس از سیزده سال بسته شد، هفده كتاب از جمله سفرنامهای در وصف فرانسه به قلم فرستادة تركان به آن كشور و نیز رسالهای در فنون نظام فرهنگ در آن چاپ شد. به موازات انحطاط اقتصادی و سیاسی و نظامی، غرور فرهنگی و دینی نیز متزلزل شد و آثار دودلی تركان در ارزش سنتها و نهادهای دیرین حتی در ابنیة مذهبی نمایان شد.
چنانچه مسجدنور عثمانیه كه ساختمان آن در سال 1755 م پایان گرفت به تقلید از سبك اروپایی باروك([6]) آرایش یافته بود. به همین سان حمله ناپلئون به مصر در سال 1213 / 1798م بیگمان نشانه آغاز غرب گرایی مصریان بود. اگر دربارة تاثیر ناپلئون و فرانسه بر اصلاحات اجتماعی محمد علی تردیدی وجود داشته باشد، در تاثیر تمدن و فرهنگ فرانسه به زندگی و گرایش مصر به غرب مجال تردید نیست.
پیروی مصر از تمدن غرب تا اندازهای از كوشش فرانسویها در گسترش فرهنگ خویش در مصر و تا اندازهای از كوشش مصریان در فراگرفتن فرهنگ غربی برخاست از سوی دیگر، محمدعلی، خدیو مصر، خود به سبب نیازی كه برای گرداندن دستگاه اداری و نظامی دولت مصر به كارشناسان و كار آزمودگان داشت، نزدیك به سیصد تن از دانشجویان مصری را در مدت فرمانروایی خود به اروپا فرستاد([7]).
در ایران نیز اولین زمینه برخورد نظامی شدید با كشورهای مدرن و پیشرفته آن زمان، در دورة فتحعلی شاه قاجار در طی دو جنگ ایران و روس بوقوع پیوست كه نهایتاً بخشهای عظیم، حاضلخیز و سوق الجیشی ایران را از آن روسها نمود. این برتری و فن آوری روسها، زمینه ساز روی آوری ایران به فن آوری و فرهنگ غربی شد و عباس میرزا برای نخستین بار اقدام به استخدام كارشناسان نظامی فرانسوی بجهت آموزش سربازان ایرانی نمود.
واكنش كشورهای اسلامی در قبال هجوم غرب
در یك تقسیم بندی كلی میتوان سه نوع واكنش و عكس العمل كشورهای اسلامی را در برابر نفوذ قوی غرب در اواخر قرن سیزدهم (قرن 19 م) نام برد:
1 ـ پیروی از تمدن غرب.
2 ـ تجدد تفكر دینی.
3 ـ میهن پرستی و ملی گرایی([8]).
1 ـ پیروی از تمدن غرب:
این برخوردها و تهاجمات كشورهای غربی به شرق باعث تحولات زیادی در كشورهای اسلامی شد بعنوان نمونه كشور عثمانی دست به تحولات و تغییرات به شكل و فرم غربی زد، در این مدت تنی چند از سلاطین عثمانی برای رهایی مملكت خود از این نابسامانی ها كوشیدند و از اواخر قرن 18 به اصلاحات مهمی در زمینههای سیاسی و اجتماعی دست زدند از جمله در سال 1839 با فرمانی بنام «خط شریف گلخانه» به بیدادبر رعایا پایان دادند و رسم اجاره مالیات برچیده شد و جان و خواسته و آبرو و آزرم همه اتباع عثمانی صرف نظر از كیش و نژادشان تضمین گشت و همه آنان در پیشگاه قانون برابر شمرده شدند. مكمل این فرمان «خط همایون» بود كه در سال 1856 صادر شد ولی مهمتر از هر دوی آنها فرمان عبدالمجید در سال 1876 در اعلان قانون اساسی عثمانی بود، به حكم این قانون دولت عثمانی از همه ادیان و مذاهب مجاز در سرزمین های خود حمایت می كرد و مطبوعات در حدود قانون آزاد بودند و ونظام سیاسی كشور بر پارلمانتارلیسم (Parlemantarism) قرار گرفت و از هر حوزه 50 هزار نفری یك نماینده به عضویت مجلس ملی برگزیده شد([9]).
در مصر نیز با توجه به اقدامات اصلاح طلبانه محمدعلی، خدیو مصر و نیز اقدامات پسر محمد علی پس از تصرف شام، اردن، فلسطین، لبنان و سوریه ـ تغییر و تحولات زیادی روی داد و تمامی سیستم سیاسی، اداری و نظامی كشور مصر و شام دقیقاً در جهت الگو برداری از سیستمهای غربی استقرار گشت و روشنفكران مصری زیادی كه در غرب و مخصوصاً در فرانسه تحصیل كرده بودند این اقدامات محمد علی را ستودند. در اواخر قرن سیزدهم گروه بالنسبه قابل ملاحظهای از روشنفكران مصری توانستند مخالفت با غرب را در ضمن نكته ـ هایی كه از گزارش اندیشههای روسو، ولترومیل فراگرفته بودند، بیان كنند و این خود دوگانگی دیگری در نظام فكری ایشان ایجاد نمود و شاید از همین رو بود كه گفته های آنان گاه برای باسوادانی كه به ارزش های دیرین جامعه اسلامی مصر وفادار مانده بودند نامفهوم مینمود([10]).
اما این پیروی و رانده شدن بسوی تمدن غرب در ایران، از زمان فتحعلی شاه شروع و در دوران عصر بی خبری ناصری بادادن امتیازات عدیده و بعد با ترور ناصر الدین شاه اوج گرفت و در زمان مظفر الدین شاه نتیجه داد و انقلاب مشروطه، مجلس ملی و عدالتخانه شكل گرفت. اصلاحات رضاخانی در قبل از جنگ دوم و اقدامات و اعمال بلند پروازانه محمد رضاشاهی در 37 سال قبل از انقلاب اسلامی در ایران از دو جهت اهمیت داشت ابتدا اینكه روندی كه در جهت از بین بردن فرهنگ و سنن و مذهب در ایران بود و همچنین تمامی ساختار جامعه خود را در قالب فرهنگ «غربی دیدن» بود را قطع نمود و دیگر اینكه انقلاب اسلامی فرجام نهضت اسلامی، تجربه گروهها و جنبش های اسلامی صد سال اخیر بود و از شروع دوران دیگری در چالش نظام بین الملل كنونی خبر میداد.
2 ـ تجدد تفكر دینی:
این تفكر بیشتر در میان اهل سنت از جمله اعراب رواج داشته است این جنبش معتقد بوده كه مذهب و سنتهای، ما در برخورد با غرب جوابگوی نیازهای ما نیست و مذهب و فرهنگی ما، نیاز به یك رفرم یا اصلاح دارد. این نتیجه گیری كه جامعه نیاز به اصلاح دارد، خود نوعی تحول و تغییر بزرگ در جوامع اسلامی بود كه بر سه محور كلی بنا شده بود:
1 ـ پیراستن ملتهای مسلمان از خرافه و تاریك اندیشی و بازگرداندن اسلام به شیوه پاك سلف یعنی پیشوایان صدر اسلام.
2 ـ یگانگی ملتهای مسلمان در برابر خطر تسلط سیاسی و فرهنگ غرب.
3 ـ هماهنگ كردن رهنمودهای دینی با موازین عقل و مقتضیات جهان نو و بطور كلی اتحاد و همفكری در جهت به هنگام كردن دین با توجه به شرایط جدید([11]).
3 ـ میهن پرستی یا ملی گرایی:
این خود جنبه ای از تفكر قرن نوزدهمی اروپاست كه كشورهای اسلامی تا حدود زیادی به آن وابسته و جذب شدند. البته در این ملی گرایی باید نوعی استعمار كشورهای اروپایی را جستجو نمود كه در جهت جدایی اعراب از تسلط تركان عثمانی و واگرایی در امپراتوری عثمانی نقش اساسی را ایفانمود و جنگ جهانی اول و وضعیت نابهنجار اجتماعی امپراتوری، شرایط مطلوبی را برای استقلال طلبان فراهم آورد.ملی گرایی بعنوان یك تفكر مطلوبی در اذهان تمامی افراد كشورهای جهان سوم جای باز نمود و مسبب تحولات و جنبش های اجتماعی بسیاری شد.
این امر واخوردگی شدیدی را در بین كشورهای اسلامی ایجاد نمود و آنان را در برابر این پرسش اساسی قرارداد كه: چرا دین مبین اسلام كه دینی الهی است قادر به ایجاد تحول اجتماعی نشد ولی كشورهایی كه از قوانین بشری پیروی میكردند به چنان تحول و موفقیّتی دست پیدا كردند. كشورهای اسلامی ناشی از این وضعیّت تحت تاثیر تمدن غرب قرار گرفتند و واكنشهای متعددی رافراخور موقعیت با آن از خودنشان دادند و نوعی حالت پان اسلامیسم در مقابل تهاجم خارجی نضج گرفت.
این امر در بعد از جنگ جهانی دوم به دلیل جنبش های استقلال طلبانه رو به پیشرفت نهاد و نوعی گرایش به درون و توجه به خود را به دنبال آورد.
وضعیّت كنونی كشورهای اسلامی
آنچه مسلم است شرایط و مقتضیات جهان امروزی به دو دلیل به اختلاف بین كشورهای اسلامی دامن زده و مساله تفاوتها تبدیل به اختلافات گردیده است. ابتدا اینكه نظام دولت ـ كشوری در اروپا جای عصر امپراتوری را گرفت و هر ملتی در سرزمین جداگانه با دولت و حاكمیتی جداگانه، حصاری به دور خود تنید و ایدئولوژی رایج خود را ناسیونالیسم و ملی گرایی نامید. این نظام حكومتی وسیاسی و اجتماعی بعد از انقلاب فرانسه باشدّت وحدّت به تمام كشورهای دیگر جهان راه پیدا كرد و یك مساله جهانی گردید.
تمامی درگیری های كشورهای جهان سوم هم در راستای كسب یك چنین نظامی بودو همین امر تحولات متعددی را در تاریخ كشورها ایجاد نمود. این مساله مشكلات مهمی را برای كشورهای اسلامی بوجود آورد. اگر چه ناسیونالیسم و ملی گرایی ابتدا منجر به استقلال این كشورها از استعمار شد ولی بعدها نظام حكومتی در داخل دچار مشكلاتی جهت ایجاد وحدت درونی بین گروهها و اقلیتهای قومی گردید. این نوع نظام در اروپا بدنبال سالها جنگ وخونریزی سیاسی و مذهبی بدست آمده بود ولی این كشورها بدون هیچگونه تاملی بسوی آن گام برداشتند.
از طرف دیگر. كشورهای غربی با توجه به تحولات متعددی كه روی داد و قبلا مطرح شد به تكنولوژی و امكانات فوق العاده بالایی دست یافتند و از این طریق وارد كشورهای اسلامی شدند.
در ابتدا سعی كردند كه با شناخت كامل این جوامع، به بررسی نقاط قوت و ضعف آنها بپردازند و از نقاط ضعف و اختلاف برانگیز آنها استفاده كنند تا بتوانند نفوذ خود را مسلط سازند.
برخورد بین كشورهای اسلامی و غرب، نه تنها تفاوت های درونی این كشورها را تبدیل به اختلاف نمود بلكه اختلافات مضاعفی هم برای نفوذ و هم برای شكل گیری نظامی جدیدبر آنها تحمیل كردهاست. این كشورها با برخوردی كه با غرب داشتند در صدد بر آمدند كه آن رابیشتر بشناسند، این آشنایی ناقص اختلاف چندی را بوجود آورد ابتدا اینكه متفكران این كشورها میپنداشتند كه كشورهای غربی باكنار گذاشتن مذهب و جدایی بین دین و سیاست بود كه توانستند نوعی حكومت پیشرفته تری از كشورهایی كه قوانین الهی در آنها جریان دارد، بوجود آورند، بنابراین با الگو برداری از آن كشورها سعی در تجدد كامل و غربی شدن كامل و طرد دین در جامعه و سیاست نمودند.
عقب ما ندگی كشورهای اسلامی، عامل داخلی یا عامل خارجی([12]).
اینكه عوامل داخلی در شرایط و وضعیت كنونی كشورهای اسلامی تاثیر داشته و یا عوامل خارجی، یكی از بحثهای پیچیده و مشكل حال حاضر است كه به نحوه تفكر و فرهنگ حاكم بر جامعه بستگی دارد و تا حدی نیز دارای بار سیاسی است در نتیجه راه حل رفع این معضل نیز به نوعی به جواب این سؤال ارتباط مییابد. ربط دادن معضلات، پراكندگی و عقب ماندگی تكنولوژیكی كشورهای اسلامی علیرغم داشتن دینی كامل، دسترسی به علوم یونانی و كلیه مناطق اسلامی در هنگام گسترش اسلام وبطور كلی داشتن یك فرهنگی جامع برای پیشرفت ـ تنها به یكی از عوامل داخلی یا خارجی، سادهلو حیای پیش نیست. در این راه، هم عوامل داخلی و هم فاكتورهای خارجی دخیل بودهاند، ولی آنچه باز مطرح میشود این است كه تاثیر كدامیك بیشتر بوده و كدام جنبه موثرتر بودهاست؟
اگر چه عوامل استثمار خارجی، توجه به قدرت فنی عظیم آنها، عامل مهمی برای از خواب پریدگی كشورهای اسلامی بود و صدمات و لطمات زیادی بر پیكره امت اسلامی وارد كرده است اما عوامل داخلی نقش مهم تر و موثرتری داشته است.
به نظر نگارنده مشكلات وعدم تواناییهای داخلی و ضعف خود را نباید به دیگران نسبت دهیم، خواه ناخواه هر جامعهای با یكسری عوامل پیشرفت دهنده و نیز بحران ساز مواجه میشود كه به انسجام داخلی كشورها مربوط میگردد.
این معادله ساده و در عین حال فوق العاده عمیق، قوی و اساسی است كه هر كشوری كه از نظر داخلی قوی و از مشروعیت مناسبی برخوردار باشد، به همان نسبت به تحولات و فشارهای خارجی مقاوم تر میگردد.
در كشورهای اسلامی متاسفانه بذر نفاق كاشته شده بود و استعمار تنها آن را آبیاری كرد و ما بعنوان شریك او آن را رشد داده و میوه هایش را چیدیم.
حال ضروری است به نكات داخلی چندی توجه نمود:
1 ـ اینكه در اسلام فرق متعددی وجود دارند یك امر طبیعی است زایش و تكامل طبیعت در فعل و انفعالات و وجود تفاوتهای مختلف است. لكن نكته اختلاف برانگیز این است كه تمامی این فرق، حقیقت را از آن خود میدانند و معتقدند كه تنها مذهب و گرایش مذهبی آنها بیان حقیقت است و هر آنچه غیر گوید باطل و مذموم است([13]).
این امر در طول تاریخ اسلام باعث شد تا راه هر نوع مفاهمه و گفتگو بین گروههای مختلف بسته شود. فرق متعدد اسلامی در حال حاضر هیچ اطلاعات درست و دقیقی از وضعیت و اعتقادات هم ندازند و حتی برای محكوم كردن همدیگر برخی از نكات را گرفته و جداگانه مورد بحث قرارداده و بر علیه هم بكار میبرند و از این طریق سعی در اثبات حقانیّت خود دارند([14]).
2 ـ بین گروههای شیعه و سنی در مورد امامان بحث و اختلاف نظر وجود دارد. سنیها در مورد نحوة حكومت كردن و خود حاكم بحث چندانی ندارند.
اما شیعیان حاكم و ولی را شخص خاصی میدانند و حتی نائبان امام زمان را نیز دارای ویژگیهایی خاص، میدانند، در حالیكه سنیها در این زمینه زیاد سخت گیری نشان نمیدهند، این امر یكی از عوامل درگیری شیعیان با حكومتهای وقت بود([15]).
سنیها نسبت به شیعیان بیشتر در مورد نحوه حكومت كردن و ضرورت و جایگاه حكومت بحث كردهاند و شیعیان خواستار حكومت امامان عصر بودند، در غیر اینصورت خواهان نائبان عامه امام می باشند و اگر این نائبان خاصه و عامه نباشند بقیه حكومتها غاصب هستند و این امر یكی از نقاط اختلاف برانگیز بین كشورهای سنی مذهب و شیعه مذهب است([16]).
3 ـ یكی از مشكلات عمده در بین كشورهای اسلامی این است كه بعد از خلفای راشدین، در زمان حكومتهای بنی عباس و بنی امیه حكومتهای مختلف كه روی كار میآمدند از مشروعیت و قدرت جاذبه ای همچون خلفای راشدین برخوردار نبودند و این امر باعث شد كه عدهای از فقها كارهای مختلفی را بدست گیرند و رتق و فتق امور مسلمین كه قبلاً در شخص حاكم وولی جمع بود تقسیم شد و شخص حاكم امور دنیوی را اداره میكرد و فقهایی خارج از حكومت به امور مذهبی مسلمین اقدام میكردند([17]).
4 ـ حكومتهای اسلامی از مذاهب مختلف با توجه به شرایط مختلف و با توجه به رقابتی كه بین همسایگانشان وجود داشت در جهت حفظ قدرت خود استفاده میكردند و مذاهب مختلف حالت نوعی ایدئولوژی یافته و كانون مستقل فكری در جامعه از بین رفته بود. در هر جامعهای كه كانون فكری مستقلی وجود نداشته باشد خواه ناخواه محكوم به زوال است.
5 ـ با توجه به فرق مختلفی كه در اسلام وجود دارند در حال حاضر وحدت مطرح، وحدت سیاسی میباشد و كشورها برای حفظ قوام و شان ملتهای اسلامی سعی در ایجاد تفاهم بین خود مینمایند. همین كه این ایده و مسئله و بحران فعلی برای این كشورها قابل تامل شده است، اهمیّت اساسی دارد.
«وحدت نگریستن به آینده است نه سعی در كنكاش منتقدانه و بی مسئولیت از گذشته».
6 ـ وحدت الهی كه كشورهای اسلامی سعی در كسب آن دارند، خود وسیله است ببرای ایجاد امت اسلامی و امّت اسلامی بهترین وسیله برای سعادت انسان و رسیدن به قرب الهی است([18]).
در حالی كه در نظام دولت ـ كشور و در مسایل فراملی كشورها، وحدت و ایجاد همگونی خود «هدف» میباشد و جهت رسیدن به آن باید این هدف را درونی كرد.
7 ـ كشورهای اسلامی برای رسیدن به وحدت پایدار و منسجم باید دو اقدام اساسی انجام دهند از یك طرف با ایجاد ارتباط و آگاهی و درك و شناخت صحیح از اسلام و فرق مختلف آن و از طرف دیگر بررسی و شناخت كشورهای غربی تا از این درك و شناخت دو جانبهای بدست آید.
در نظام بین المللی كنونی شاهد تغییرات شگرف، سریع و پیچیدهای هستیم. از یك طرف در جهان كنونی، اولویت های جهانی تغییر یافته است و نیاز متقابل كشورها نسبت به یكدیگر رو به فزونی است و این امر باعث ایجاد تشكیلات و تنظیمات فراملی شده كه با گرایشات وحدت در بین كشورهای اسلامی مطابقت و همخوانی دارد و از سویی دیگر جهان فعلی از حالت، جهان دو قطبی خارج شده است. در چنین شرایطی كشورهای غربی خود را با دو بحران یكی داخلی و دیگری خارجی مواجه میبینند و این بیانگر این اصل است كه تمدن غربی از نارسایی بلوك شرق آگاه شده اما از نارسایی و ناكار آمدی نظام های لیبرال دموكراتیك آگاه نیست و تمدن اسلامی از این دیدگاه تمدن غرب را به چالش فرا می خواند. تمامی بیان هانتینگتون به عنوان «رویارویی تمدنها»([19]) هم بیان این امر است كه «مرزهای اسلامی، مرزهای خونین است» و تمدن اسلامی را در تقابل با غرب میپندارد.
نتیجه گیری: راهكارهایی جهت آماده سازی وحدت اسلامی
كشورهای اسلامی در برخورد با غرب به عقب ماندگی خود واقف گشتند كه این امر شوك شدیدیبر آنها وارد نمود. این كشورها در ابتدا سعی كردند كه فرهنگ و تمدن مهاجم را دریابند و بشناسند و از آن برای ترقی و پیشرفت خود استفاده نمایند ولی موفق به نهادینه كردن آن نشدند پس سعی كردند كه خویشتن خویش را قدری بهتر بشناسند و تمدن غربی را طرد نمایند كه این نیز مشكلات فزایندهای را برای كشورهای اسلامی در پی داشت. پیوند بهینه و شناخت و صورت برداری صحیح از هر دو تمدن، چراغ راه آینده ما خواهد برد.
به نظر نگارنده پیش زمینه ایجاد وحدت اسلامی را باید افزایش توانمندی و حل اختلافات داخلی كشورهای اسلامی قرارداد كه داشتن فضای باز و بی غرضانه برای تبادل افكار و اندیشهها از ضروری ترین عوامل میباشد رسیدن به یك وحدت پایدار و اصیل و نجات اسلام از فلاكت فعلی و درك اصیل فرهنگ و مبادی اسلامی در گرو این امر است و متاسفانه هنوز بعد از گذشت 1400 سال از عمر اسلام، درك صحیح از قواعد اسلامی بدون تعصب، تحریف و جدالهای سیاسی و بی مورد انجام نگرفته است.
گویا همیشه حقیقت باید پوشیده بماند
همچنین كشورهای اسلامی در مرحله اول باید از طریق ارتباطات مختلف فرهنگی و اقتصادی و نه سیاسی، ابتدا به گسترش مبادلات فراملیتی بیاندیشند. ایجاد ارتباط و داشتن آگاهی نزدیك بین كشورهای اسلامی در بالابردن آگاهی كشورهای اسلامی از یكدیگر كاملاً موثر است بسیاری از اختلافات كشورهای اسلامی ممكن است بدلیل وضعیت جغرافیایی و تاثیر شرایط اقلیمی بر تفكر باشد كه این امر با داشتن ارتباط بین كشورهای اسلامی و درك آن شرایط به راحتی قابل رفع است. البته داشتن ارتباط سیاسی و منسجم در یك كلیت اسلامی باید هدف بلند مدتتری داشته باشد و در ابتدای امر زمینههای فرهنگی و اقتصادی از اولویت بیشتری برخوردار است. توانمندی داخلی این كشورها، برای رفع نیاز یكدیگر در گسترش این همكاری های فراملی نقش مثمرتری خواهد داشت و این عدم توانمندی باعث شد كه كشورهای اسلامی از توانمندی موازی برخوردار بوده و برای رفع احتیاجات خود و تكمیل اقتصادی به غرب روی آورند.
آنچه مسلّم است ایجاد وحدت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بصورت هم زمان غیر قابل دسترسی است. ایجاد ذهنیّت وحدت اسلامی بین كشورهای اسلامی خود نقطه امیدی است كه مسلما به رشد و گسترش ارتباط بین كشورها كمك خواهد كرد. پس رسیدن به وحدت واقعی و پایدار درونی نیاز به گذر از فراز و نشیبهای طولانی دارد و اقدامات فراروی، اقداماتی بس سخت و دشوار اما لذت بخش میباشد.
منابع:
1 ـ عنایت، حمید، جهان از خود بیگانه، انتشارات فرهمند 1349.
2 ـ مجموعه مقالات كتاب وحدت، اداره پژوهش و نگارش وزارت ارشاد اسلامی، تهران، شركت سهامی چاپخانه 1362.
3 ـ زیبا كلام، صادق، ما چگونه ما شدیم، ریشهیابی علل عقب ماندگی در ایران، تهران، انتشارات رونه، 1373.
4 ـ عنایت، حمید، شش گفتار دربارة دین و جامعه، تهران، نشر موج 1352.
5 ـ حكیمی، محمدرضا، بی آزار شیرازی، عبدالكریم، مشعل اتحاد، تهران، موسسه انجام كتاب 1360.
6 ـ عنایت، حمید، سیری در اندیشه سیاسی عرب، تهران، امیركبیر 1358.
7 ـ سادات، محمدعلی، مبانی و حدت اسلامی،چاپ سوم تهران هدی 1360.
8 ـ سریع القلم، محمود، توسعه نظام بین الملل و جهان سوم، تهران،شر سفیر 1375.
9 ـ عنایت، حمید، تفكر نوین سیاسی اسلام، ترجمه ابو طالب صارمی، تهران، امیر كبیر، 1362.
10 ـ غرایاق زندی، داود، آینده نظام بین المللی، همشهری 9 و 10 و 11 / 2 / 74.
11- Wnight Milly. the New L eft. From politics and peaple. U.S.A yal University Press. 1980.
[1]ـ كتاب وحدت، (مجموعه مقالات) اداره پژوهش و نگارش وزارت ارشاد اسلامی ـ تهران، شركت سهامی چاپخانه 1362.
[2]ـ دكتر محمود سریع القلم، توسعه نظام بین الملل و جهان سوم، تهران ـ نشر سفیر ـ 1375.
[3]ـ حمید عنایت، جهان از خود بیگانه. تهران، انتشارات فرهمند، 1349.
[4]ـ حمید عنایت. شش گفتار دربارة دین و جامعه، تهران، نشر موج 1352.
[5]ـ Carlowitz.
[6]ـ Baroque.
[7]ـ حمید عنایت، سیری در اندیشه سیاسی عرب، تهران، امیر كبیر 1358.
[8]ـ حمید عنایت. شش گفتار در باره دین و جامعه. پبشین.
[9]ـ حمید عنایت. سیری در اندیشه سیاسی عرب. پیشین.
[10]ـ حمید عنایت. سیری در اندیشه سیاسی عرب. پیشین.
[11]ـ حمید عنایت، شش گفتار در باره دین و جامعه پیشین.
[12]ـ برای آگاهی بیشتر رجوع شود به: صادق زیبا كلام. ما چگونه، ما شدیم، ریشه یابی علل عقب ماندگی در ایران، تهران، انتشارات روزنه 1373.
[13]ـ مجموعه سخنرانیهای سومین كنفرانس وحدت اسلامی، تهران 1368.
[14]ـ محمد رضا حكیمی. عبدالكریم بیآزار شیرازی، مشعل اتحاد، تهران موسسه انجام كتاب 1360.
[15]ـ حمید عنایت، تفكر نوین سیاسی اسلامی، ترجمه ابو طالبی صارمی، تهران، امیركبیر 1362.
[16]ـ محمد علی سادات. مبانی وحدت اسلامی چاپ سوم، تهران، هدی 1360.
[17]ـ صادق زیبا كلام، پیشین.
[18]ـ عبدالكریم بی آزار شیرازی، اسلام آئین همیشگی، تهران، بعثت 1354.
[19]ـ داود غرایاق زندی، آینده نظام بین المللی، همشهری 9 و10و 11/2/74.
داود غرایاق زندی دانشجوی دكتری علوم سیاسی دانشگاه تربیت مدرس
انتهای پیام/