یک تحلیلگر عرب در مقالهای با بررسی پیامدهای «اسلامهراسی» خاطر نشان کرد که اهانت به ادیان آسمانی به ویژه اسلام و مسلمانان، از دههها پیش وجود داشته و زمینههای تاریخی دارد،
در مقالهای بررسی شد؛
پسلرزهها و پیامدهای «اسلامهراسی» در غرب
العربی الجدید , 17 مرداد 1402 ساعت 14:26
یک تحلیلگر عرب در مقالهای با بررسی پیامدهای «اسلامهراسی» خاطر نشان کرد که اهانت به ادیان آسمانی به ویژه اسلام و مسلمانان، از دههها پیش وجود داشته و زمینههای تاریخی دارد،
به گزارش حوزه بینالملل خبرگزاری تقریب، در مقاله «سامح راشد» در روزنامه العربی الجدید با عنوان « پسلرزهها و پیامدهای «اسلامهراسی» آمده است: هتاکی به اسلام و مسلمانان پدیده جدیدی نیست و این طور نیست که این هتک حرمت از چند سال پیش آغاز شده باشد، بلکه اهانت به ادیان آسمانی به ویژه اسلام و مسلمانان، از دههها پیش وجود داشته است و زمینههای تاریخی دارد، اما نکته قابل توجه این است که توهین به ادیان و ادامه آن منحصر به اسلام است، همه اعم از غرب و افراطیون در آنجا یا خود مسلمانان باید به ریشهها و دلایل و انگیزههای این هتاکی بنگرند و پاسخ این سئوال مهم را دنبال کنند، که آیا مشکل در روایتهای به ارث رسیده از اسلام یا پیروان آن و یا رفتارهایشان است که سبب نزدیک شدن یا دور شدن از حقیقت دین و آموزههای آن میشود.
ممکن است برخی بگویند که درختی که مردم به سمت آن سنگ بزنند، درخت پرمحصول و پرثمر است و این منطق بسیاری از مسلمانان است که معتقدند تعدی به مسلمانان یا هرگونه هتاکی به نمادهای اسلامی نشانه و بیانگر عجز و ناتوانی دشمنان در برابر گسترش این دین و نفوذ سریع و آسان افکار آن به عقول و قلوب غیر مسلمانان است، یعنی این هتاکیها، واکنشی به ناتوانی دشمنان در رویارویی با اسلام است.
ممکن است بخشی از این منطق صحیح باشد، ولی قطعا تنها تفسیر درست از آنچه در غرب جریان دارد، نیست، چرا که هجمه غرب به سطح سرکوبگری و نژادپرستی علیه مسلمانان هم رسیده است. همواره این نژادپرستی علیه مسلمانان به طور مشخص در آن بخش از جوامع غربی نمایان میشود که مدعی بالاترین سطح تمدن و مدرنیته و برخوردار از زندگی مرفه هستند و اینکه از مشکلات فکری یا عقیدتی رنج نمیبرند، همچنانکه مسلمانان در آن جوامع بر دوری از هرگونه رفتاری که سبب خشم و عصبانیت کسانی که دارای رویکرد غیر دینی هستند، می شود پافشاری می کنند.
از جمله نکات مبهم که نیاز به رویارویی صریح و مستقیم کشورها و جوامع غربی دارد، این است که چرا تمام اصول لائیسم و اندیشههای لیبرالی به طور کامل و مطلق علیه اسلام و مسلمانان به کار برده میشود؟ به عنوان مثال، صلیب یک نماد دینی(برای مسیحیان) به شمار میرود و دختران و بانوان(مسیحی) در محل کار یا اماکن آموزشی با آرامش و خیال آسوده به گردن میآویزند و اینکه حتی روپوش مخصوص یهودیت هم سبب واکنشهای منفی جوامع غربی نمیشود، با وجودی که یک نماد صرفا دینی به شمار میرود. در حالی که حجاب با وجودی که صرفا پوششی برای سر است و انتخاب لباس هم آزاد است، اما در جوامع غربی آن را نماد دینی به شمار آورده و آن را ممنوع کرده و جرم قلمداد میکنند.
چه بسا، تفسیر این هجمه شدید در «اسلام هراسی» نهفته باشد، عقده ترس از اسلام، از وحشت از تروریسم و افراطیون به ترس از هر فردی که مسلمان است، خواه یک مسلمان عادی یا رهبر و نماد باشد، توسعه یافته است و سپس این ترس به خفقان و سرکوبگری و خصومت تبدیل شده است، آنچه این تفسیر را محتمل میکند، این است که اقلیتهای مسلمان تنها به اندازه نزدیک شدن به ارزشها و فرهنگ جوامع غربی و دور شدن از نمادهای مرتبط با اسلام و آیین ظاهری میتوانند در این جوامع جذب و پذیرفته شوند.
متاسفانه، اندیشمندان مسلمان و یا عرب برای تحلیل و تفسیر تحولات مربوط به این پدیده و فهم آن، تلاش کافی از خود نشان ندادهاند و علاوه بر آن هیچ راهکار و توصیههای عملی برای مقابله با آن ارائه نکردهاند.
در حالی که این مسئله تقریبا قطعی است که دلایلی وجود دارد که غرب را به طور مشخص به یک مکان مناسب برای تحریک مسلمانان تبدیل کرده است، غرب و مسلمانان باید به بررسی ریشهها و دلایل آن بپردازند، در غیر این صورت، هرگاه نگرانی و ترس از اسلام و مسلمانان به مرحله هتاکی و توهین مکرر به نمادهای اسلام برسد، میتواند به اقدامات خشونتآمیز واقعی یا اقدامات رسمی نژادپرستانه علیه مسلمانان منجر شود که در آن صورت، تمام سناریوها و احتمالات مطرح بوده و فرصتهای برخورد و تقابل نه تنها میان تمدنها بلکه میان ملتها و حتی داخل خود جوامع غربی گسترش خواهد یافت.
انتهای پیام/
کد مطلب: 602958