وحدت مسلمانان جهان اسلام یکی از دغدغههای بزرگ علمای اسلام است و باوجود تحقق ناچیز آن در بخشهایی از جهان اسلام، نکته مهم آن اسـت که هنوز چشمانداز روشنی از آن در جهان اسلام حاصل نشده است.
/مقاله/
واکاوی دیدگاه موافقان و مخالفان تقریب مذاهب اسلامی
پدیدآورنده: شبنم السادات هاشمی فشارکی
30 تير 1403 ساعت 6:42
وحدت مسلمانان جهان اسلام یکی از دغدغههای بزرگ علمای اسلام است و باوجود تحقق ناچیز آن در بخشهایی از جهان اسلام، نکته مهم آن اسـت که هنوز چشمانداز روشنی از آن در جهان اسلام حاصل نشده است.
به گزارش خبرنگار حوزه استان های خبرگزاری تقریب، متن مقاله به شرح زیر است:
چکیده
ضرورت وحدت و پرهیز از اختلاف برای سربلندی امتها بر هیچکس پوشیده نیست. سعادت و شـقاوت ملتها در گرو وحدت یا تفرقه آنهاست و همواره در طول تاریخ آن ملتی سعادتمند است کـه مردم آن باهم برادر بـودهاند و بـه میزان حرکت بهسوی جدایی و تفرقه، به همان اندازه از سعادت فاصله گرفتهاند. وحدت مسلمانان جهان اسلام یکی از دغدغههای بزرگ علمای اسلام است و باوجود تحقق ناچیز آن در بخشهایی از جهان اسلام، نکته مهم آن اسـت که هنوز چشمانداز روشنی از آن در جهان اسلام حاصل نشده است.
این مقاله با بررسی آراء و اقدامات مصلحان جهان اسلام و پیشگامان تقریب مذاهب و وحدت اسلامی، در نظر دارد تا راهکارهای موجود در مسئله تقریب مذاهب را ارائه نموده و آسـیبها و آفـتهای احتمالی را مورد کاوش قرار دهد. این راهکارها پیرامون و حول محور وضعیت مسلمانان، مشترکات و اختلافات آنها حرکت میکند و به طرح این سؤال اساسی که مواضع موافقان و مخالفان تقریب مذاهب چیست، پاسـخ مـیدهد.
مقدمه
قرآن کریم بهعنوان برنامه سعادت بشری، در مورد مسئله وحدت و اهمیت آن سخن میگوید و الفت و برادری را نعمت و جدایی و تفرقه را عذاب مـیداند. ایـن تأکید اسلام بر اهمیت این مسئله موجب شد تا از صدر اسلام همواره اهلبیت (ع) و عالمان و خیر خواهان جهان اسلام به این امر بیندیشند و درصدد حل مشکل تفرقه و جدایی بین مـسلمانان بـرآیند و بـه روشنگری بپردازند، آنها همواره در جـهت بـرقراری وحـدت و از بین بردن تفرقه تلاش کردهاند. علمای دین پیشقراولان جامعه اسلامیاند که دارای روح و واقعیتی پاک و درخشان هستند، این صفا و پاکی بازتابی از خلوص ارزشهای اسـلامی اسـت کـه به دیگران جلوهای درخشان را از دین عرضه میکند و بـاعث روی آوردنـ آنها به دین و پایبندی به اصول آن میشود.
امروزه مسلمانان به سبب تفرق و اختلافهای موجود، بیش از هر وقت دیگری بـه وجـود عـلمای ربانی و انسانهای کامل نیازمندند تا شجره طیبه را در وجود آنها بـارور کنند و با تعلیم و تربیت انسانها، آنها را بهسوی وحدت کلمه و وحدت ارواح و قلوب دعوت نمایند که ریشه ضعف مـسلمین در تـفرقه و پراکـندگی قلوب است. یکی از اقدامات انجامشده در این زمینه، بحث تقریب مذاهب اسـت، تـلاشی که همواره توأم با معایب و محاسنی بوده است.
ازجمله این مصلحان عبارتاند از: سید جمالالدین اسدآبادی کـه او را پیـشگام بـحث تقریب مذاهب خواندهاند و همچنین شاگرد او شیخ محمد عبده که به کمک عـلامه شـیخ مـحمدتقی قمی، دار التقریب مصر را تأسیس کرد. لازم به ذکر است که این حرکت، از سوی رهبر انـقلاب اسـلامی ایـران امام خمینی (ره) و یارانش نیز دنبال شده است.
تقریب مذاهب
تقریب مذاهب، دعوتی اصلاحی بـرای نـزدیک کردن شیعه و سنی به یکدیگر با حفظ کیان هر یک از آنهاست. این دعـوت، یـک ربـع قرن پیش در قاهره و در مرکز علمی عالم تسنن با عضویت بیست تن از بزرگترین شخصیتهای اسـلامی تـأسیس گردید و علیرغم مشکلات و موانع فراوانی که در پیش رو داشت پیروز گشته و موفقیتهای درخشانی بـه دسـت آورد. دارالتـقریب سعی دارد عقول متفکر و دانشمند و همچنین شخصیتهای دینی بزرگ را که موردتوجه و پیروی مردماند بهسوی خود جـذب کـرده و آنان را با اصول و مبانی فکری و اجتهاد یکدیگر آشنا کند تا بدینوسیله مـناظرات پر قـیل و قـالی که اغلب بهجایی نمیرسد با گفتگوهای مسالمتآمیز حل گردد یا حداقل علما و دانشمندان دینی بـه اجـتهاد و نـظریة یکدیگر با دیدة احترام بنگرند؛ بنابراین دعوت به تقریب مذاهب بر پایـه عـقل استوار است نه عواطف و احساسات زودگذر و این دعوت به دنبال پیدا کردن راهی برای درمان درد جـامعه اسـلامی است.
درواقع درد جوامع اسلامی، تفرقه و اختلاف است و این اختلاف و جـدایی، دسـتاویزی در دست دشمنان و مخالفان دین است تا مـسلمانان و غـیرمسلمانان از دیـن و دیانت باز دارد. ایجاد اختلاف و تضاد میان عـلمای دیـن و پرداختن به عیب و نقصها و اشتباهات یکدیگر، جلوهای زشت از اسلام نشان میدهد و باعث مـیشود مـردم از خود بپرسند که اگر تـعالیم و آمـوزههای دینی بـیعیب و مـفید اسـت، پس چرا آثار آن در علما و دعوتگران دینی نـمایان نمیشود؟ اگـر قرار است که علمای دین، رهبر جامعه و محور و کانونی باشند که مـردم گـرداگرد آنها حلقه زنند. چگونه مردم مـیتوانند به علما و دعوتگرانی اعـتماد کـنند که همواره با همدیگر در اخـتلاف و تـضاد و در پی ترور شخصیت یکدیگرند؟ به همین خاطر مخالفان اسلام از اختلاف و کشمکشهای موجود میان داعیهداران دیـن بـرای دور نگهداشتن مردم از علما استفاده مـیکنند و در مـردم، شـک و تردید نسبت بـه دانـشمندان دینی ایجاد کرده، مـصداقیت آنـان را زیر سؤال میبرند، آنها در راه رسیدن به این هدف میخواهند به مردم ثابت کنند کـه عـلما در پی انگیزههای مصلحتی و شخصی بوده و تمایل آنـان بـه پست و مـقام اسـت.
بـا پیشبینی چنین اتفاقاتی اسـت که حضرت علی بن ابیطالب (ع) میفرماید: ((هر که خود را پیشوای مردم بگمارد، قبل از آموزش و تـربیت دیـگران، خود را آموزش دهد و قبل از تربیت دیـگران بـا زبـان، بـاید بـا عمل و رفتار خـویش آنـها را تربیت کند. (دشتی، 1381: 73) از طرفی قرآن کریم روش دعوت از مخالفان اعم از مشرکان و غیره را بر اساس حکمت و موعظهای حـسنه وضـع کـرده است و به ما امر فرمود که بـا مـخالفان بـه نـحوه شـایسته بـه گفتگو بپردازیم.
هیچ شکی در این زمینه نیست که موافقان ما در اسلام هنگام اختلافنظر در موضوعی از موضوعهای دین به این رفتار پسندیده اولی و سزاوارتر هستند لذا واجب است همدیگر را با حـکمت و پند و اندرز نیکو فراخوانیم و با نحو شایستهتری به گفتگو پردازیم تا اختلافنظر موجب تفرقه ما نشود و مسئلهای را در زمینه دشمنی و خصومت در بین ما ایجاد نکند. (آذر شیب، 1384: 175) پیامبر اسلام (ص) در سخنان رسمی خـود در مـسجدالحرام فرمودند: «المسلم اخو المسلم و المسلمون هم ید واحده علی من سواهم» و این راهبرد را تیتر اصلی مدیریت اجتماعی خود اعلام کرد. (الهندی، بیتا: 149)
پیروان تقریب مذاهب:
پیروان تقریب مذاهب اسـلامی، شـیعه را بهعنوان یک مذهب اسلامی میشناسند. آنان متوجه این حقیقت شدهاند که شیعه و اهل سنت دارای اصول مشترکی هستند و درعینحال فروع مختلفی نیز دارند کـه ایـن اختلاف در فروع را باید بهعنوان امـری مـبارک و مایه رحمت قلمداد کرد نه موجب و دستمایه دوری مسلمانان از یکدیگر و این، همان دیدگاهی است که دارالتقریب قاهره و بعدها مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی (تهران – 1369 ش) بـر پایـه آن شکل گرفت و موجب انـتشار مـجموعهای ارزشمند از مقالات و فتاوای تقریبی علمای اسلامی تحت عنوان مجله رساله الاسلام در قاهره گردید.
علمای موافق تقریب مذاهب:
ابوریه: او متهم به تشیع و علاقه به شیعیان است که کتاب اضواء علی السـنه المـحمدیه او ممنوع اعلام شده است.
طه حسین: او کتابی تحت عنوان فتنه الکبری نوشته که در آن به فتنه عثمان اشاره کرده است و به همین دلیل، مورد اتهام الازهر قرار گرفت. اخیراً کتابی بـا عـنوان حرکت آل البـیت از سوی الازهر در پاسخ به این کتاب منتشر شده است.
استاد زینب الغزالی: او از فعالان جنبش اخوانالمسلمین مصر و رئیـس جمعیت بانوان مسلمان و عضو دانشگاه الازهر است که برای ایجاد اتـحاد اسـلامی تـلاش فراوانی کرده است او جدایی شیعه و سنی را توطئه صهیونیستی میداند و از مسلمانان میخواهد در دام این فریب نیفتند.
دکتر عبد الواحـد وافـی: او رئیس دانشکده تربیت دانشگاه الازهر است که کتاب بین الشیعه و السنه را تألیف کـرد.
شـادروان شـیخ الفهام: ایشان از استادان برجستة دانشگاه الازهر بود که به باورهای مشترک دو مذهب شیعه و سنی اشـاره کرده است.
شیخ باقوری: او استاد دانشگاه الازهر است که اختلافات دو مذهب شیعه و سـنی را فاقد پایه و اساس عـلمی مـیداند.
شیخ عبدالوهاب عبداللطیف: او از مدرسان دانشگاه الازهر است که مباحثة دو مذهب شیعه و سنی را بهمنظور همسایگی و در هم آمیختن آن دو پیشنهاد کرد.
شیخ عبدالرحمان نجار: او معتقد است که شیعیان، نیمی از مسلمانان هستند که اجـتهادهای پاکیزهای دارند.
شیخ محمد غزالی: او در کتاب «الوحده الاسلامیه» از شیعیان بسیار پشتیبانی و حمایت نموده و هدف از تقریب مذاهب را نه رفع اختلافات، بلکه نزدیکی گروههای اسلامی بدون توجه به شکافهای میان آنان اعلام کـرده و در کـتاب دیگرش به نام «السنه النبویه بین اهل الفقه و اهل الحدیث» کوشیده تا مذاهب اسلامی بهویژه باورهای مذاهب شیعه و سنی را به هم نزدیک کند.
محمدمهدی عاکف: او رهبر کنونی جنبش اخوان المـسلمین مـصر، است که نزدیکی مذاهب اسلامی و توافق بین آنها را پیشنهاد کرد تا بتوانند با دسیسههای صهیونیستی آمریکایی که هدفش بهزانو درآوردن امت اسلامی و توهین به باورهای آنان، سست کردن ریشههای فـرهنگی و بـخش بخش کردن منطقة خاورمیانه است مقابله نمایند. امروزه به همان نسبت که سنیان و وهابیان با همراهی جریان سیاسی و نفوذی داخلی و خارجی، خصوصاً غربی در حال شبههافکنی و ستیزهجویی هستند در مقابل جـریانهای مـیانهرو در حـال نیرو گرفتند با رویکردهای مـوافق بـا تـقریبیها در حال بالندگی و فعالیت میباشند.
محمد سید طنطاوی: او با عنوان شیخ الازهر شناخته میشود رئیس پیشین دانشگاه الازهر است که در دیدار بـا یـک هـیئت عراقی به ریاست عمار حکیم از رهبران برجسته مـجلس اعـلای عراق و فرزند عبدالعزیز حکیم، رئیس کنونی این مجلس از آمادگی الازهر برای همکاری در فرایند تقریب، میان اهل تسنن و تشیع خـبر داده بـود. او در ادامـه فعالیتهایش اجازه نامنویسی دانشجویان شیعه در دانشگاه را صادر کرده است.
احـمد السایح: او استاد دانشگاه الازهر و عضو مجمع تقریب مذاهب اسلامی است که با بیان اینکه شیعیان، بخش جداییناپذیر شـهروندان مـصریاند گـسترش مذاهب تندرو و کوشش پیروان این مذاهب را برای فتنه افکنی را مهمترین چـالش پیـش روی گروههای اسلامی دانسته است.
دکتر علی جمعه: او مفتی برجستة مصر و دانشگاه الازهر و از چهرههای میانهرو اسـت. آخـرین فـتوای مربوط به جواز مذهب جعفری فتوای او بود که پیروی از مذهب جعفری را جـایز دانـست ایـن دانشمند برجسته پیرو علمای بزرگ تقریبی چون شیخین عبدالحمید سلیم، شلتوت و شرباصی است. رویـه دکـتر عـلی جمعه مبنی بر جواز مذهب جعفری در مقابله با روش کسانی چون شیخ محمود، رئیس کـنونی شـورای تقریب بین مذاهب بود که با گسترش تشیع در مصر مخالف است و بیان کـرده کـه بـه دانشگاه الازهر اجازه نخواهد داد که موجب گسترش تشیع در مصر گردد.
سید عبدالحسین شرفالدین لبـنانی: او دربـاره تشیع و تسنن میگوید: «شیعه و سنی را از روز نخست، سیاست از هم دور کرد و اکنون باید سیاست (مـصالح سـیاسی اسـلام) آنان را کنار هم گرد آورد.»
شیخ قمی: او ازجمله علمایی است که برای تقریب مذاهب شیعه و سـنی سـفرهای متعددی به مصر کرده است.
آیتالله محمدعلی تسخیری: او دبیر کل مجمع جـهانی تـقریب مـذاهب اسلامی بود که در زمینه برقراری روابط حسنه میان شیعیان و اهل سنت بسیار پویا بوده اسـت.
آیـتالله بـروجردی: ایشان نسبت به وضع مسلمانان با دلسوزی وصفناپذیر اهتمام میورزیدند و دلسـوزیهای ایـشان برای اسلام و مسلمین و علاقهای که به حفظ جهات اسلامی و دینی داشتند، یکی از امتیازات بسیار بارز ایـشان بـود. (مؤثقی، 1370 ش: 142)
مخالفان تقریب مذاهب:
مخالفان تقریب مذاهب اسلامی، شیعه را بهعنوان دینی خـارج از اسـلام فرض کردهاند. در آثار برخی از آنان، شیعه در ردیـف مـجوس و یـهود و نصاری معرفی میشود، برای مثال ناصر القـفاری پس از نـگارش صدها صفحه درباره آنچه بدعتهای شیعیان مینامد، سرانجام به دو دیدگاه کلی درباره شـیعه اشـاره میکند:
1- دیدگاه اقلیت که مـعتقدند شـیعیان اهل بـدعتاند.
2- دیـدگاه اکـثریت که معتقدند شیعیان کافرند.
قفاری نـام مـجموعهای از علمای بزرگ اهل سنت را که قائل به تقریب مذاهب اسلامی بودهاند از فـهرست عـلمای اسلام حذف کرده است و تنها کـسانی را علمای اسلامی محسوب مـیکند کـه مطابق اندیشه او، مخالف شیعه و تـقریب مـذاهب اسلامی باشند. قفاری میگوید: رافضیها توانستند در پرتو دعوت به تقریب میان مذاهب اسـلامی، شـیخ الازهر شلتوت را با این ادعـا کـه مـذهب شیعه با مـذهب اهـل سنت تفاوتی ندارد بـفریبند و از او خـواستند تا فتوایی درباره جواز تعبد به مذهب صادر کند؛ او نیز پذیرفت و فتوای خود را در سـال 1368 هـجری در زمینه جواز تعبد مذهب جعفری صـادر کـرد. همچنین شـیخ عـبدالله مـصلی مینویسد: تقریب میان اهـل سنت و شیعه امری محال است، زیرا چگونه میتوان حق و باطل، کفر و ایمان و نور و ظلمت را یـکجا جـمع کرد؟ دعوت شیعه به ندای تقریب، تـنها از بـاب فـریبکاری و مـخفی کـردن نقشههای خبیثانه آنـهاست.
مـخالفان تقریب مذاهب اسلامی یا راه انکار وجود گرایش تقریب مذاهب در میان علمای اهل سنت را در پیش گرفتهاند و یـا چـنین عـلمایی را جاهل و سادهلوح میدانند؛ اما با تمام ایـن مـخالفتها حـضور عـلمای تـقریبی در مـیان بزرگان اهل سنت به این معناست که یا برخی از علمای اهل سنت که معتقد به تقریب مذاهب اسلامی هستند مایل به کفر و بدعت شدهاند که چنین امـری محال است و یا آنکه ادعای کفر و بدعت شیعه، تنها پنداشته و گمان برخی از پیروان سلفیه است. (فراتی، 1376: 65)
موضوعات موردتوجه مخالفان تقریب مذاهب اسلامی در مباحث شیعه شناسی
موضوعات مختلفی در حوزه شـیعه شـناسی موردتوجه مـخالفان تقریب مذاهب اسلامی میباشد که به برخی از مهمترینشان در ادامه اشاره میگردد:
مباحث توحید و شرک: با موضوعاتی چـون سجده بر مهر و یا شفاعت ائمه شیعه و زیارت قبور اولیای الهـی و هـمچنین تـفسیر نادرستی که از مفهوم بداء در اندیشه و اعتقاد شیعه دارند که بر اساس آن مدعی میشوند که شیعیان، خداوند مـتعال را جـاهل میدانند. آنان در مخالفت خود تا آنجا پیش میروند که اختلاف با شیعه را در نـه در فـروع فـقهی آن بلکه در اصول توحید میدانند و معتقدند که «اختلاف میان ما و آنها اختلاف میان اسلام و بتپرستی اسـت». آنها در همین راستا به غلو و بزرگنمایی مظاهر شرک در شیعه میپردازند که شامل مـوضوعاتی چون عصمت امام، عـلم غـیب و زیارت قبور میشود.
ادبیات شبیهانگاری شیعیان با یهودیان: این اعتقاد در ذیل مبحث عبدالله بن سبا شکلگرفته است و کتاب منهاج السنه ابن تیمیه یکی از سرمشقهای اصلی آن است. به ادعای شیوخ سلفی شـیعه توسط فردی یهودی به نام عبدالله بن سبا اختراعشده است. علاوه بر یهودی و مجوسی جلوه دادن شیعه، برخی نیز با الهام از ابن تیمیه، شیعیان را به نصرانیان تشبیه کردهاند و دربارهشان گفتهاند:
«شـیوخ رافـضه هیچ بهرهای از علوم اسلام از قبیل علم حدیث، فقه، تفسیر و قرآن ندارند و همانند اهل کتاب یا جاهلاند یا زندیق» آنها ادعاهای عجیب دیگری هم کردهاند که بیشتر شبیه خیالبافی است، مـانند ادعـای تشابه یهود و شیعه در تکفیر غیر خود، تشابه یهود و شیعه در موضوع امامت بر اساس وصیت، تشابه یهود و شیعه در اعتقاد به مسیح و مهدی منتظر، تشابه یهود و شیعه در غلو درباره ائمه و خـاخامهایشان، تـشابه یهود و شیعه در قدح انبیاء و صحابه. آنها بهعنوانمثال مینویسند: «امام خمینی مینویسد که تعالیم ائمه مانند تعالیم قرآن لازمالاجرا است و یهود نیز معتقد است کسی که با خاخام خود مـجادله کـند گـویی که با عزت الهی مـجادله کـرده اسـت».
در زمینه مهدویت: موضوعاتی از قبیل صاحب سرداب، رحلت امام حسن عسکری بیآنکه فرزندی داشته باشد و رد موضوع غیبت موردتوجه است. سلفیها عمدتاً مـوضوع غـیبت را نـاشی از عقاید یهود و نصاری فرض کردهاند. صالح الخراشی مـینویسد: شـیعیان معتقدند که مهدیشان پس از ظهور بهجای شریعت محمد (ص) بر شریعت آل داود حکمرانی خواهد کرد.
این در حالی است که شریعت محمد (ص) نـاسخ شـرایع دیـگر است. او در خصوص این موضوع مینویسد، اینکه مهدی شیعه بهجای عـمل به سیرة رسول خدا و علی و حسن و حسین به سیرة یهود عمل میکند، نشان میدهد که قائم منتظر آنـان، دولت یـهود (اسـرائیل) و یا مسیح است و تأکیدشان بر حکومت آل داود نشان دهندة ریشههای یهودی تـشیع اسـت. در بسیاری از متون سلفیها ادعا میشود که شیعیان امام زمان خود را صاحب سرداب مینامند و معتقدند که امـام زمـانشان از کـودکی در سرابی در شهر سامرا پنهانشده است.
محمد مردوخ کردستانی مینویسد: خدا کار غـلط نـمیکند کـه یک طفل معصوم پنجساله را بدون هیچگونه گناه و تقصیری در سرداب سامرا از سنه 260 هجری قمری تـا آخـرالزمان زنـدانی و حبس نماید و گله را بی چوپان بگذارد. مگر خدا قادر نیست که در آخرالزمان چنین کـسی را خـلق کند و مرتکب چنین خلافی نشود؟ این ادعاهای نادرست از حافظ بن کثیر نشأت یافته کـه مـوضوع سـرداب را بهصورت نادرستی مطرح کرد و اشتباه خود را به دیگران منتقل نمود. این در حالی است کـه اعـتقاد به مهدویت منحصر به شیعه نیست و شیعه و اهل سنت هر دو تصریح دارند کـه بـه اذن الهـی حضرت خروج خواهد کرد در این خصوص میتوان به روایات مشترک و موردقبول شیعه و سنی توجه کـرد ازجـمله حدیث ثقلین بهطوریکه سید مرتضی رضوی کشمیری در گفتگو با عزالدین ابوالغرایم مـیگوید: مـحکمترین و اسـتوارترین دلیل بر وجود امام مهدی (ع) حدیث ثقلین است که آن حضرت میفرماید: «لن یفترقا حتی یـردا عـلی الحـوض» بنابراین آن حضرت، زنده و موجود است، زیرا که قرین و همراه قرآن است و قـرآن کـریم هنوز موجود است.
ادعای اعتقاد شیعیان به تحریف قرآن: ابن جبرین و همفکرانش مانند عبدالله موصلی در صـدد اثـبات این امرند که شیعیان معتقد به وجود سورهای به نام ولایت و سـورهای بـه نام النورین هستند. مستند اصلی سوره خـیالی ولایـت کـتاب «فصل الخطاب فی تحریف القرآن» است کـه نـویسنده آن، این مطلب را از کتاب «دبستان المذاهب» که نویسندة، آن ناشناس و مجهول روایت کرده است. آیـتالله خـویی در تفسیر البیان خود مینویسد کـه: «مـشهور میان عـلمای شـیعه و مـحققان آنها قول به عدم تحریف قـرآن اسـت» بهویژه اینکه آیتالله خویی در ادامه میفرمایند: جماعتی از شیعه و جمعی از علمای اهل سـنت قـائل به وقوع تحریف قرآن شده انـد. موصلی مینویسد: «پس جـرأت او را در ایـن عبارات ببینید که مینویسد جـمعی از عـلمای اهل سنت ....... حذر حذر از این شیاطین مکر کننده .......»
ادعای سب صحابه به وسـیله شـیعیان و تکفیر آنان: از این تعداد، جـز عـده انـگشتشماری، نام صدها تـن از صـحابه رسول خدا (ص) که در لشـکر حـضرت علی (ع) حضور داشته و بسیاری از آنها به شهادت نیز رسیدهاند، وجود دارد.
ادعای اجماع امت عـلیه شـیعه: که باهدف حذف اسامی علمای تـقریب مـذاهب اسلامی در بـسیاری از آثـار پیـروان مکتب سلفیه دیده مـیشود.
برداشت ناروا از فقه شیعه و غیر اخلاقی دانستن آن: که در موارد متعددی با ادعاهای دروغین همراه اسـت مـانند طرح موضوع متعه.
تقیه: از موضوعات مـوردتوجه مـخالفان تـقریب مـذاهب اسـلامی است؛ آنان بـیتوجه بـه تعریف تقیه از دیدگاه شیعه، آن را به مثابه شیوهای منافقانه برای تغییر مذهب اهل سنت تعبیر کرده انـد. بـرای مـثال علی امام عبید چنین مدعی میشود کـه شـیعیان دو دسـته کـتاب دارنـد: اول کـتابهایی است که از روی تقیه برای اهل سنت نگاشته اند و خود به آن آثار اعتقادی ندارند. دوم کتابهایی که برای خودشان نگاشتهاند و به آن اعتقاد دارند. او معتقد است کسانی که فریب شـعار تقریب مذاهب را خورده اند، در دام سیاست تقیه شیعیان گرفتار شدهاند.
شیعه هراسی: آنها با استفاده از شگرد شبیهانگاری شیعه و یهود ادعا میکنند که شیعه، اهل سنت را کافر و نجس میدانند، بهطوریکه موصلی مـینویسد: بـرادر مسلمان اهل سنت به اعتقاد شیعه دوازده امامی کافرند و فرد سنی به اعتقاد آنها ناصبی است چه شافعی باشد یا حنبلی، مالکی و یا حنفی باشد و یا از آنان که به ایـشان وهـابی گویند.
موضوعات مربوط به انقلاب اسلامی، امام خمینی و حزب الله لبنان.
عوامل مختلفی موجب اهمیت یافتن انقلاب اسلامی ایران در متون مخالفان تقریب مذاهب اسـلامی شـده است که عبارتند از:
1- جذابیت آرای امـام خـمینی (ره) در اندیشة معاصر جهان اسلام.
2- دشمنی آل سعود با انقلاب اسلامی.
3- مبارزه با رژیم اشغالگر قدس.
4- تقویت چشمگیر احزاب و جمعیتهای شیعی لبنان با ظهور حزب الله لبـنان.
5- فـتوای قاطع امام خمینی در ارتـداد سـلمان رشدی.
6- توجه به شخصیتهایی مانند آیتالله خامنهای، خویی و آیتالله سیستانی.
7- برداشتهای نادرست، عدم توجه به برداشتهای علمای شیعه، مراجعه به احادیث و منابع دارای اشکال یا نامعتبر.
در حقیقت کج فهمی و برداشتهای نـادرست، سـوءبرداشتها و تفاهمها علت اصلی مخالفتهای تقریب مذاهب است. محمود الزغبی در کتاب خودش گفته است: «شیعیان معتقدند که خوردن و آشامیدن در نماز جایز است و یا به باور آنان روزهدار میتواند پوست حیوان را بـخورد» او ایـن ادعاها را بـدون تحقیق پذیرفته است. دیگر اینکه آنها فکر میکنند شیعیان هر حدیثی که در بحارالانوار و یا اصول کافی اسـت بی کموکاست میپذیرند. در حالی که شیعه در مباحث روایی معیارهای محکمی دارد. از مـهمترین عـوامل بـروز چنین مشکلی عدم شناخت و خصوصا شناخت نادرست مسلمانان از یکدیگر است. از اینرو هم شیعه شناسی اهل سنت و هـم نـحوة شناخت اهل سنت، توسط شیعیان حائز اهمیت است تا بهجای مشغول شدن بـه مـوضوعات خـیالی و غیرواقعی با واقعیتها و حقایق جاری روبهرو شوند و زمینه همدلی و همکاری مشترک را ارتقا بخشند. علمای دارالتـقریب متهم میشوند به اینکه در صدد شیعه کردن اهل سنت و یا حتی الغای مـذاهب اسلامیاند و حتی غیر از اهـل سـنت، شیعهها تصور میکنند که اهل سنت تصمیم دارند آنها را سنی نمایند.
شیخ شلتوت در متن فتوای خود در جواز پیروی از مذهب شیعه چنین آورده است: آیین اسلام هیچ یک از پیروان خود را مجبور به پیـروی از مذهب معینی نکرده است، بلکه هر مسلمانی میتواند از هر مذهبی که به گونه صحیح نقلشده و احکام آن در کتابهای ویژه خود تدوین گشته است، پیروی کند؛ بنابراین کسی که مقلد یکی از مذاهب اربـعه اسـت، میتواند به هریک از مذاهب دیگر برگردد. مذهب امامیه اثنیعشری مذهبی است که شرعاً پیروی از آن مانند پیروی از مذاهب اهل سنت جایز است بنابراین اگر مسلمانان این حقیقت را دریابند، از تعصب ناروائی کـه نـسبت به مذهب معینی دارند دور میشوند، زیرا دین خدا درگرو پیروی از مذهب خاصی و در انحصار آن نیست. (1379 ق – 1959 م)
این اعتقاد مورد تأیید شیخ محمد غزالی قرارگرفته است. به باور او، اختلاف میان شیعه و اهـل سـنت تنها در فروع آنهاست که این اختلاف در میان مذاهب چهارگانه اهل سنت هم موجود است، اختلاف مذاهب اسلامی در فروع باید مایة پیشرفت و ترقی و تعادل آنها گردد و نباید به تضاد و تـفرقه بـینجامد. شـیخ محمد سید طنطاوی نیز فـتوای شـیخ شـلتوت، مبنی بر اعتبار تعبد به مذهب شیعه را تأیید کرده و چنین میگوید: «خداوند را سپاس میگوییم که بین ما اختلافی پیرامون اصول وجـود نـدارد و اگـر باشد در فروع است. اگر اختلاف در غیر فروع پیـدا شـود باید مطالب را روشن سازیم و تبیین کنیم و مادام که نیتها پاک و مقصودها صحیح است، قطعا به موارد توافق همگانی میرسیم ......» ایـن بـیانات و اعـتقادات، زمینهساز ایجاد مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی در سال 1411 ق برابر بـا 1369 ش در تهران شد که با سخنرانی آیتالله خامنهای فعالیتش را آغاز کرد و علمای بزرگی همچون آیتالله شیخ محمدعلی تسخیری و آیـتالله شـیخ مـحمد واعظزادة خراسانی در آن سهم بسزایی داشتند. (صداقت ثمر، 1391: 122-123)
راهکارهای علمی و عملی وحدت اسلامی:
هیچ حرکت و تـحولی بـدون برنامه و ارائه راهکارهای علمی و عملی بـه ثـمر نخواهد نـشست و بـدون راهـکارهای اساسی تحولات جاری در سطح و روبناها پخـش مـیشود و بهآسانی قابل سرکوب خواهد بود؛ زمانی وحدت اسلامی در لایههای مختلف جوامع ریـشه دوانـده و عمق و گسترش مییابد که آن شـرایط به صورت اساسی و بـنیادین مـحقق گردد در ادامه به مهمترین ایـن شـرایط اشاره میشود:
احیای تفکر اسلامی
اسلام بهعنوان «ثابتات دینی» همواره زنده است و نـیازی بـه احیا ندارد، یعنی دارای حقایق جـاودانی اسـت کـه خارج از ذهن انـسان، چـنان که وحیشده وجود دارد. ایـن حـقایق هرگز دست خوش کاهش یا افزایش نمیشوند، بلکه این اندیشه و تفکر آلوده ماست که بـه آن آسـیب میزند. اذهان ما در چگونگی، میزان دریـافت و عـمل به آمـوزههای اسـلامی دچـار شدت یا ضعف مـیگردد که به تسامح در صورت شدت این امور از «زندهبودن تفکر اسلامی» و در وضعیت عکس از «نابودی و مرگ» آن سـخن بـه میان میآید. (لاهوری، 1354: 11) احیای تفکر اسـلامی بـه مـعنی تـوانایی آن در پاسـخگویی به پرسشهای مـتعدد در بـستر قرون و اعصار است و اماته آن به معنای عدم توانایی در این پاسخگویی است. (ایزدپناه، 1372: 59) عباس محمود العقاد مـیگوید: «کـه مـراد ما از باور دینی، نه طرز فکر یـا روش مـطالعه کـه شـیوة زنـدگی اسـت، بلکه منظور ما چیزی است که جان را سرشار میسازد نه آنچه که سرها و صفحات را پر میکند». (العقاد: 402) ریچارد نیکسون نیز معتقد است: «مذهب، قرنها محرک انسانها بوده و تـوانسته است قلوب پیروانش را تسخیر کند، در حالی که دولت از چنین کاری عاجز است». (فراتی، 1376: 63)
رعایت اعتدال و پرهیز از افراط و تفریط
دین اسلام، صراط مستقیم و راه معتدل و دور از افراط و تفریط است. علامه طباطبایی در تفسیر آیـه شـریفه: «قُل إنّنی هَدَانی رَبی إلی صراط مستقیمٍ دیناً قِیماً مِلّهَ إبراهیمَ حَنیفاً وَ ما کانَ مِن المُشرکِینَ»(انعام: 161) مینویسد: ملت ابراهیم، حنیف است یعنی از افراط و تفریط و شرک به دور است و به سـمت اعـتدال توحید است. (طباطبایی، 1362، ج 7: 219) یکی از وظایف دینی که مسلمانها به خصوص قشر علما به عهده دارند، پاسداری و حفظ دین از بدعتهاست. حفظ اصول و مبانی دیـن از انـحراف از برجستهترین وظایف هر عالم دیـنی بـه شمار میرود. رسول خدا (ص) در این زمینه فرمودند: زمانی که در امتم بدعتها آشکار شد بر عالم و دانشمند است که علم خویش را آشکار کند. پس هر کـس چـنین نکند لعنت خداوند بـر او بـاد. (کلینی، 1401، ج 1: 7)
خودسازی اخلاقی:
خودسازی در امور فردی و اجتماعی یک ضرورت است. فردی که از لحاظ اخلاقی خودساخته نیست کارآمدی لازم را در ایفای وظیفه محوله ندارد و حتی اگر در حدی کارآمد باشد، بهمراتب خطرهایش افـزونتر اسـت. منظور از خودسازی اخلاقی عنوان عامی است که هر گونه فضایل و رذایل اخلاقی را در بطن خود دارد. تهذیب باطن و تصفیه درون از شرایط آمادگی برای ایثار و گذشت در راه خدا و ارزشهای متعالی انسانی است. (خمینی، 1361، ج 5: 142)
نتیجهگیری
در ایـن پژوهـش این نـتیجه حاصل شد که اختلاف بین شیعه و اهل تسنن بیشتر ناشی از سوءبرداشتها و عدم اطلاعات درست و کافی از منابع یـکدیگر است. اختلافات شیعه و اهل تسنن ناشی از فروع است تا از اصول و ایـنکه بـعضی از اشـخاص به خاطر بعضی از منافع باعث تفرقه بین مسلمانان شده اند و برخی از مفهوم و اصلاحات را دستاویزی برای اختلافات کـرده انـد. طرح اختلاف بین مذاهب اسلامی از جنایاتی است که به دست قدرتمندان که از اخـتلاف بـین مـسلمانان سود میبرند ایجاد شده است و هر روز بر آن دامن میزنند و در هر مقطع به امید آنکه اسـاس وحدت مسلمین را از پایه ویران نمایند، طرحی برای ایجاد اختلاف عرضه میدارند؛ بنابراین بـرمسلمانان و خصوصا علمای عصر فـرض اسـت که در زمینه دسیسههای مخالفان و دشمنان با بیداری و هوشیاری لازم حرکت کنند و از هر گونه غفلت پرهیز نمایند. علما و دانشمندان سراسر جهان اسلام باید یکدل و یک جهت در راه نجات بشر تلاش کنند و در این راه از تـعصبات بیجا و زیادهطلبی و هواهای نفسانی پرهیز کنند و بدانند که به حقیقت فساد عالِم باعث فساد عالَم میشود.
منبع: «روزگاران» - بهار 1397، سال سیزدهم - شماره 13
کد مطلب: 642252