با اين قانون ميخواهند هم به قول خود از شر فلسطينيهاي ۱۹۴۸ راحت شوند و هم امكان بازگشت چند ميليون آواره فلسطيني را كه الان در سوريه و لبنان و اردن هستند، منتفي كنند.
مهتدي در گفتوگو با تقريب:
اسرائيل طرحهاي پيچيدهاي براي اخراج فلسطينيها دارد
27 مهر 1389 ساعت 13:51
با اين قانون ميخواهند هم به قول خود از شر فلسطينيهاي ۱۹۴۸ راحت شوند و هم امكان بازگشت چند ميليون آواره فلسطيني را كه الان در سوريه و لبنان و اردن هستند، منتفي كنند.
اشاره: کابینه رژیم صهیونیستی روز یکشنبه هجدهم مهرماه سال جاري، با ۲۲ رای موافق در مقابل ۸ رای مخالف، قانون لزوم ادای سوگند وفاداری به "دولت يهودي اسرائیل" را به تصویب رساند. براساس قانون جدید، هر فرد غیریهودی که خواهان دریافت تابعیت یهودی باشد باید سوگند وفاداری به "کشور اسرائیل" به عنوان یک "کشور یهودی و دموکراتیک" ادا کند.
محمدعلي مهتدي، كارشناس ارشد مسائل خاورميانه و معاون مركز تحقيقاتی مطالعات استراتژيك خاورميانه، در گفتوگو با خبرنگار تقريب به بررسي ابعاد مختلف اين مصوبه كه همه ناظران سياسي و بينالمللي و حتي برخي مقامات صهيونيستي آن را كاملا وقيحانه، تبعیضآمیز و نژادپرستانه خواندهاند، پرداخته است.
متن گفتوگو به شرح زير است:
س: جناب مهتدي، به عقيده و ارزيابي حضرتعالي، چرا رژيم صهيونيستي اقدام به تدوين و تصويب چنين قانوني كرده است؟
ابتدا بايد بگويم كه اين مسئله فقط مربوط به عربهاي ساكن فلسطين اشغالي نيست، طبق اين قانون هر غيريهودي بايد اين سوگند را ياد كند اعم از اينكه فلسطيني باشد، يا غيرفلسطيني، اروپايي باشد يا غيره، مسيحي باشد يا مسلمان، فرقي نميكند؛ اين قانون براي همه غيريهوديان وضع شده است. هدف اسرائيل هم بيشتر فلسطينيان اراضي اشغالي سال ۱۹۴۸ است.
مشكل اسرائيل اين است كه نرخ رشد جمعيت بين خود صهيونيستها زياد نيست در حالي كه همين نرخ رشد جمعيت در بين فلسطينيها شايد دو سه برابر صهيونيستهاست.
من فقط به عنوان نمونه عرض كنم؛ سال ۱۹۴۸ كه صهيونيستها فلسطين را غصب كردند و دولت اسرائيل اعلام موجوديت كرد، چند ميليون نفر از فلسطينيها آواره شدند و تعداد فلسطينيهايي كه در سرزمينهاي اشغالي ماندند، ۱۷۰هزار نفر بود. از سال ۱۹۴۸ تاكنون كه حدود ۶۰ سال و اندي ميگذرد، اين تعداد از ۱۷۰هزار نفر به يك ميليون و ۲۰۰هزار نفر رسيده است.
از طرفي، مراكز تحقيقاتي رژيم صهيونيستي معتقدند كه در سال ۲۰۲۵ تا ۲۰۳۰ جمعيت فلسطيني اعم از مسلمان و مسيحي، با جمعيت يهودي برابر خواهد شد، و اگر همين نرخ ادامه پيدا كند، پيشبيني ميكنند كه بعد از سالهاي ۲۰۲۵ تا ۲۰۳۰، جمعيت يهودي به شكل يك اقليت دربيايد. در اين شرايط اگر قرار باشد نظام حاكم يك نظام دموكراتيك و بر اساس مشاركت مردمي باشد، طبيعتا يهوديان اقليت بوده و حكومت در دست فلسطينيها خواهد بود؛ به ويژه آنكه، اكنون اسرائيل در مورد آوردن يهوديان دنيا به فلسطين اشغالي دچار مشكل جدي است و موج مهاجرتهايي كه قبلا به تلآويو وجود داشت از ميان رفته و شرايط كاملا معكوس شده است.
در واقع اين موضوع سالهاست كه بسياري از صاحبنظران صهيونيست نسبت به آن هشدار ميدادند و دنبال راهي براي برونرفت از اين مشكل بودند.
آنها ميدانند كه در شرايط كنوني جهان، نميتوانند مثل گذشته به راحتي و بدون هزينه فلسطينيها را قتلعام كنند. بهخصوص كه كرانه باختري رود اردن را هم عملا دارند از طريق شهركسازي به اسرائيل ملحق ميكنند. قبلا هم كه جولان را به اسرائيل منضم كرده بودند و با توجه به اينكه سكنه منطقه جولان اكثرا درزي هستند و همچنان نسبت به سوريه اعلام وفاداري ميكنند و خيلي از آنها حتي حاضر نشدند شناسنامه اسرائيلي بگيرند و منتظر بازگشت به سوريه هستند.
در اين شرايط تنها راه حلي كه به نظرشان رسيده اين است كه چنين قانوني را وضع كنند و غيريهوديها را ملزم كنند كه اگرچه از نظر ديني با يهوديها فرق دارند، ولي از نظر سياسي در خدمت اهداف دولت يهودي اسرائيلي باشند.
اين بحث دولت يهودي از زمان جرج بوش مطرح شد كه اسرائيل يك دولت يهودي است؛ جرج بوش هم اين را پذيرفت و تكرار كرد و الان هم آمريكا و اسرائيل به كشورهاي عربي فشار ميآورند براي اينكه اسرائيل را به عنوان يك دولت يهودي به رسميت بشناسند.
س: اين قانون به طور مشخص چه فوايدي براي رژيم صهيونيستي دارد؟ چه احتمالهايي براي آينده در اين زمينه هست؟
احتمالهايي براي آينده هست؛ مبني بر اينكه، چنانچه قرار باشد بخشهايي از كرانه باختري را به فلسطينيها بدهند و بحثي هم كه قبلا درباره مسئله مبادله اراضي داشتند مبني بر اينكه اراضي را در كرانه باختري رود اردن بگيرند و در ازاي آن در صحراي نقب، اراضي را به فلسطينيها بدهند، اين احتمال وجود دارد كه اين قانون توطئهاي باشد براي كوچ دادن يك ميليون و ۲۰۰ هزار فلسطيني كه در اراضي اشغالي ساكن هستند.
در واقع توطئه اين است كه، اين فلسطينيها يا بايد بپذيرند كه اسرائيلي هستند و وفادار به دولت يهودي اسرائيل باشند و به ارتش اسرائيل بپيوندند و براي اسرائيل بجنگند و خون بدهند، يا اينكه بروند و شهروند آن دولت فلسطيني كه ممكن است تشكيل شود، بشوند. يعني ميخواهند آنها را كوچ دهند به اراضي صحرايي در صحراي نقب كه احتمالا به نوارغزه يا جايي ديگر ملحق ميشود يا به بخشهاي ديگري از كرانه باختري بروند. اسرائيل طرحهاي پيچيدهاي دارد كه جمعيت فلسطيني را به نوعي از اراضي ۱۹۴۸ اخراج كند؛ اين قانون هم در همين مورد است.
يك فايده ديگري كه اين قانون براي اسرائيل دارد، اين است كه اين عملا مسئله بازگشت آوارگان فلسطيني را به سرزمين اصلي و وطنشان منتفي ميكند. حال آنكه، قطعنامه ۱۹۲ سازمان ملل متحد مربوط به سال ۱۹۴۹ ميگويد آوارگان فلسطيني حق بازگشت به سرزمين خودشان را دارند.
قانون اخير، اين حق را از بين ميبرد و فلسطيني مسلمان يا مسيحي اجازه نخواهد يافت به سرزمين اصلي خود برگردد.
جان كلام اينكه، با اين قانون ميخواهند هم به قول خود از شر فلسطينيهاي ۱۹۴۸ راحت شوند و هم امكان بازگشت چند ميليون آواره فلسطيني را كه الان در سوريه و لبنان و اردن هستند، منتفي كنند.
س: شما به بحث عدم علاقه يهوديان ديگر كشورها به مهاجرت به فلسطين اشغالي اشاره كرديد. بحثهاي بسياري هم درباره مهاجرت معكوس از اسرائيل وجود دارد. در اين زمينه توضيح بدهيد.
بله. در جنگ ۳۳روزه در تابستان سال ۲۰۰۶، براي نخستين بار جنگ به داخل اراضي اشغالي كشيده شد. قبلا ارتش اسرائيل سعي ميكرد جنگ حتما در سرزمين دشمن باشد، اما براي اولين بار در آن زمان، جنگ به داخل فلسطين كشيده شد و صهيونيستها وادار شدند بيشتر از يك ماه در پناهگاهها باشند و آنهايي كه به اين شرايط عادت نداشتند و تا آن روزها، هرگز صداي انفجار و توپ و تانك را نشنيده بودند، تأثير بسيار منفي روي آنها گذاشت و موج مهاجرت معكوس شروع شد.
اين موج در آن اوايل بسيار شديد بود و الان هم هرچند با سرعتي كمتر نسبت به آن زمان، ولي همچنان ادامه دارد. در واقع، هم مهاجرت معكوس وجود دارد و هم اينكه اسرائيل براي قانع كردن يهوديان سراسر دنيا براي سفر به فلسطين اشغالي و زندگي در آنجا دچار مشكل است. چون اساسا براي يهوديها مسئله اصلي مسئله امنيت است و در اين شرايط منطقهاي آنها احساس امنيت نميكنند. همينها باعث شده كه اسرائيل به تصويب چنين قانوني اقدام كند.
س: با توجه به شرايطي كه براي اسرائيل ترسيم كرديد و عواملي كه موجب ميشود اسرائيل دست به تدوين و تصويب چنين قانون نژادپرستانهاي بزند، اظهارات گاه به گاه مقامات صهيونيستي مبني بر راهاندازي يك جنگ جديد در منطقه را چقدر جدي ميدانيد؟ آيا اساسا چنين احتمالي وجود دارد؟
در ماهيت جنگطلب اسرائيل كسي شكي ندارد. ولي در شرايط فعلي اساسا چنين احتمالي وجود ندارد. اين اظهارات و تهديدها هم بيشتر جنگ رواني است و براي روحيه دادن به داخل اسرائيل و افراد ارتش است. اسرائيل هنوز آمادگي ورود به يك جنگ جديد را ندارد و به خوبي ميداند كه مقاومت در لبنان بسيار نيرومندتر از سال ۲۰۰۶ است و پيشبينيهايي هم كه داشتند مثل شبكه ضد موشك پاتريود و گنبد پولادين كه از آن براي خنثي كردن موشكهاي كوتاهبرد اسم ميبرند، هيچكدام جواب نداده است.
از طرفي مانورهاي نظامي مفتضحانهاي هم كه داشتهاند، بيشتر جنبه رواني، تبليغاتي و تهديد دارد و اسرائيل به اين زوديها قادر به ورود به يك جنگ جديد نيست. آنها واقعا در همين مانورهاي نظاميشان افتضاحاتي داشتهاند كه جدا بيانگر ضعف عميق و جدي رژيم صهيونيستي است. رژيمي كه همواره سعي ميكرد خود را به لحاظ رشد و توسعه و پيشرفت، يك كشور غربي و جهان اولي معرفي كند، در همين مانورها نشان داده كه طبق تقسيمات مرسوم بينالمللي، از نظر رشد و پيشرفت يك كشور جهان سومي هم نيست.
کد مطلب: 28635