مداخله سنتی، سیاست جدید فرانسه در خاورمیانه/ رقابت پاریس و لندن در حاشیه خلیجفارس
«عبدالله مهربان» تحلیلگر مسائل اروپا در تشریح دلایل و ابعاد فعال شدن سیاست خارجی فرانسه در منطقه غربآسیا در گفتوگو با خبرنگار «تنا» عنوان کرد: برای بررسی دلایل نقشآفرینی فرانسه در پروندههای منطقهای بخصوص سوریه و ایران، در وهله اول باید به بررسی شخصیت «مانوئل مکرون» رئیس جمهور فرانسه بپردازیم و در سطح دوم، جایگاه فرانسه در دوره اولاند و سارکوزی در اروپا و جهان باید مورد بررسی قرار بگیرد. در گذشته و کمی قبلتر، پاریس در اتحادیه اروپا محوریت اصلی را به عهده داشت و همین موضوع باعث شد تا سیاست خارجی این کشور دستخوش تغییر شود؛ اما باید به این نکته توجه داشت که رئیس جمهور فعلی فرانسه یک شخصیت کاملاً بلندپروازانه سیاسی دارد که در راستای تامین منافع حداکثری گام برمیدارد. اگر به زمان تبلیغات کمپین وی برای انتخابات ریاست جمهوری فرانسه نگاه کنیم به صورت مشهود جاهطلبی وی آشکار میشود؛ مکرون در ابتدای کمپین تبلیغاتی خود تمرکز کابینه و دولت خود را بر روی مسائل داخلی فرانسه و همچنین انسجام در پاریس مطرح کرد اما زمانی که به روزهای پایانی تبلیغات نزدیک میشدیم، شاهد یک تغییر فاز در مورد مواضع او بودیم که جنبه سیاست خارجی به خود گرفت. نکته دیگر این است که مکرون در سن پایین با معلم خود که چیزی در حدود ۲۵ سال با او اختلاف سنی داشت ازدواج میکند. از لحاظ شخصیتشناسی اگر همین موضوع را وارد پلان کلی سیاست خارجی الیزه کنیم میل به مالکیت و جاهطلبی و همچنین بلندپروازی در سیاست خارجی را به راحتی مشاهده میکنیم. به عبارتی دیگر مکرون به دنبال احیای "بُناپارتیزم" در اروپا و در مقیاس جهانی است اما اینکه دنیا تا چه حد با او همراهی کند مشخص نیست.
وی ادامه داد: مساله دیگر این است که پوپولیسم در اروپا و در مقیاس جهانی از ترکیه گرفته تا ایالات متحده روز به روز در حال تقویت است. اکنون در کاخ سفید شخصی حضور دارد که دقیقاً روش پوپولیسمهای اروپا و شعارگراهای منطقهای مانند اردوغان را دنبال میکند و همین موضوع میتواند تا حدی به فرانسه آسیب بزند. از این جهت درست است که مکرون یک شعارگرای سیاسی به حساب نمیآید اما میل به قدرتنمایی و ورود به پروندههای گوناگون با مقیاس جهانی مسالهای است که در دستور کار رئیس جمهور جوان فرانسه قرار گرفته است که دامنه آن به سمت منطقه خاورمیانه و حتی جغرافیای حاشیه خلیج فارس کشیده شده است. به گونهای که در مورد پرونده ایران، سوریه، لبنان، فلسطین و بسیاری از موضوعات دیگر شاهد این خیزش آشکار هستیم. دیدگاههای ماکیاولی او که برگرفته از پایاننامه وی در مقطع کارشناسی ارشدش بوده نشان میدهد که او به دنبال ایجاد موج جدیدی در سیاستهای خارجی فرانسه است که نوعی رئالیسم سیاسی را نمایان میکند.
این استاد دانشگاه با اشاره به افول جایگاه صدراعظم آلمان در اروپا گفت: بسیاری معتقدند که به دلیل تنزل قدرت «آنگلا مرکل» در برلین، ماکرون به خوبی توانسته از این ضعف و خلاء به نفع سیاستهای اروپایی و منطقهای پاریس استفاده کند. اگر به گذشته رجوع کنیم میبینیم که فرانسه برای سالها از آلمان عقب افتاد اما سعی کرد تا به عنوان یک شریک سیاسی و اقتصادی در کنار برلین فعالیت کند و به دنبال احیای جایگاه خود بود. البته یکی از دلایل خیزش فعلی پاریس ضعف مرکل در مقیاس اروپایی است که این متغیر را نمیتوان تنها در مورد آلمان یا فرانسه موثر دانست؛ چراکه هر سیاستمداری در هر جایگاهی میتواند سالها در بالاترین سطوح عالی نظام بینالملل فعال باشد اما بعد از مدتی افول آن فرا برسد. در مجموع تضعیف آلمان و مرکل موجب شد تا فرانسه بتواند اقدام به ترمیم جایگاه خود در نظام بینالملل و اتحادیه اروپایی کند.
وی افزود: باید توجه داشت که جمهوری فدرال آلمان در بسیاری از پروندههای منطقهای و فرامنطقهای ورود نمیکند و تمرکز خود را بر اتحادیه اروپا قرار داده است؛ این وضعیت موجب رشد نقشآفرینی فرانسه و مکرون در جهان و اتحادیه اروپا شد و پس از آن شاهد هستیم که یک تقسیم وظایف میان قدرتهای اروپایی، آمریکا و کشورهای حاشیه خلیجفارس صورت گرفت. این تقسیم وظایف در دید اول و در سطح شکلی به عنوان یک همکاری مطرح میشود اما در عین حال باید آنرا یک رقابت دانست؛ یعنی علاوه بر همکاری، رقابت میان قدرتهای اروپایی و آمریکایی در مورد منطقه غرب آسیا وجود دارد. از این جهت فرانسه به رهبری مکرون یک رویکرد چند جانبه را از خود به نمایش گذاشته است.
این استاد دانشگاه تصریح کرد: در جایی دیده میشود که رئیس جمهور فرانسه بحث کنار گذاشتن «بشار اسد» اعلام میکند، اما در جای دیگر همانند روزهای اخیر اشخاصی مانند وزیر خارجه این کشور رسماً اعلام میکند که در صورت تایید استفاده از سلاح شیمیایی به سوریه حمله نظامی میکنند. از این منظر مکرون در صدد آن است تا وابستگی پاریس به آمریکا را کمرنگ جلوه دهد و خود را یک کشور مستقل اعلام کند. البته این روند و طرز تفکر، سیاست خارجی فرانسه را با چالشی جدی روبرو خواهد کرد؛ به خصوص در وضعیت فعلی که جهان مجدداً در حال دوقطبی شدن است، امکان دارد که فرانسه ناچار به عقبنشینی از مواضع و سیاستهای خود شود.
وی با اشاره به رقابت فرانسه و بریتانیا در عرصه سیاستهای خاورمیانهای، ابراز کرد: پاریس در معادلات و بررسیهای خود به راحتی میبیند که لندن قبل از جدا شدن از اتحادیه اروپایی، در عرصه سیاست خارجی خصوصاً منطقه غربآسیا و حاشیه خلیج فارس فعال شده و دولتهای دیگر مانند عربستان و امارات هم وارد چنین رقابتی شدند. از این جهت فرانسه فضا را برای ورود به گردانه قدرتهای منطقهای و دخل و تصرف در موضوعات جاری این منطقه مناسب میبیند. لذا اینکه دیده میشود پاریس وارد چنین معادلاتی در لبنان، سوریه، ایران، لیبی و یمن میشود تنها به بحث تغییر سیاست خارجی این کشور مربوط نمیشود؛ بلکه تحرک کشورهای همطراز او در اروپا و سایر نقاط، پاریس را مجبور به فعال شدن در عرصه سیاست خارجی میکند.
این پژوهشگر مسائل بینالملل با بیان اینکه فرانسه به سمت برگزیدن سیاست سنتی سوق داده شده است، بیان کرد: قطببندیها در نظام بینالملل باعث میشود تا فرانسه به سمت سنتی شدن و احیای جایگاه قدیم خود در منطقه پیش برود؛ اینکه دیده میشود وزیر خارجه این کشور فعالیت دستگاه دیپلماسی فرانسه را در پروندههای منطقهای و حتی آفریقایی احیا کرده است ریشه در همین موضوع دارد. در هفتههای گذشته بیشترین هجمه به ایران در مورد برجام از سوی پاریس وارد شد، تا جایی که برنامه موشکی ایران مجدداً مطرح و بر روی آن مانور سیاسی و رسانهای داده شد. باید به یاد داشته باشیم در زمانی که برجام به امضا رسید اولین کشوری که وارد ایران شد و سرمایهگذاریهای زیادی در عرصه خودرو، انرژی و سایر موضوعات صورت داد فرانسه بود و سفر اخیر وزیر خارجه این کشور به تهران نشان داد که فرانسه نه تنها سوریه، لبنان و بسیاری از کشورهای دیگر را در مدار رصد خود قرار داده، بلکه ایران را برای به چالش کشیدن در صدر فهرست خود در منطقه غرب آسیا قرار داده است. این نشان میدهد که تقسیم وظایف اروپا و آمریکا در منطقه در حال مشخص شدن است؛ تا جایی که رئیس جمهور فرانسه چند روز قبل انتقال سفارت آمریکا به بیتالمقدس را محکوم کرد اما در پروندههای دیگر مدل مواجهه با جریانهای مقاومت در سرزمینهای اشغالی و خاورمیانه به صورت دیگری نمایان میشود.
وی در پایان خاطرنشان کرد: برخیها معتقدند که فرانسه در حال پررنگ کردن نقش خود در بین کشورهای حاشیه خلیج فارس است؛ باید توجه داشت که نفوذ پاریس در بین کشورهای حاشیه خلیجفارس به اندازه بریتانیا نیست اما خواه ناخواه در جبههبندی اعراب منطقه علیه ایران قرار خواهد گرفت، منتهی آنچه که فرانسه را نسبت به سایر کشورهای اروپایی مهمتر جلوه میدهد جایگاه حقوقی آن در شورای امنیت و سازمان ملل است. در مقابل باید دانست که ایالات متحده به دنبال همراه کردن شورای همکاری خلیجفارس با واشنگتن و برخی از کشورهای اروپایی است که تا حدودی به صورت هم موفق وارد این مساله شدهاند؛ اما بحث حمله نظامی و یا اقدام سخت از سوی فرانسه دور از ذهن خواهد بود. آمریکا و اروپا از گذشته تا به امروز به دنبال ایجاد توازن میان ایران، اعراب و ترکیه بودهاند و خواستار آن بودند تا هرگونه هژمونی مطلق که در منطقه موجب تقویت جبهه اعراب، ایران و یا ترکیه میشود را از بین ببرند. لذا به عنوان جمعبندی باید بگویم که فرانسه بر اساس راهبردی که رئیس جمهور این کشور و تیم او مشخص کردهاند مایل به ایفای نقش بیشتر در منطقه خواهد بود اما باید دید کشورهایی مانند آمریکا، بریتانیا و سایر اروپا مجوز میدانداری را به پاریس را خواهند داد یا خیر؟ علاوه بر آن هیچگاه نباید شخصیت و کاریزمای مکرون به عنوان رئیس جمهور این کشور را از یاد برد؛ چراکه در اروپا سیاستمداران به راحتی میتوانند بر افراد دور و اطراف خود تاثیر بگذارند.