سید محمد الصغیر، دکترای حقوق تطبیقی از دانشگاه گان بلژیک، یکی از اندیشمندان اسلامی از کشور مراکش است که مدتي است در كشورمان به سر می برد و دانشگاه مجازی المصطفی از دانش و تجربه های او به عنوان استاد جهت آموزش دانشجویان استفاده می کند. آنچه که در پی می آید، مشروح مصاحبه خبرنگار تقریب در قم با وی می باشد:
- وضعیت دینی را در شمال آفریقا و به ویژه كشور مغرب چگونه توصیف می کنید؟
تاریخ ورود اسلام به شمال آفریقا به قرن اول هجری قمری باز می گردد که در خلال قرون مختلف شاهد تغییر و تحولاتی بوده است. اما خدا را شکر، اسلام دین رسمی همه کشورهای شمال آفریقا می باشد. این قضیه با آمیختگی ملت های آفریقا و ملت های عرب با هم ادامه یافته است. یهودیان نیز پس از هجوم اروپایی ها به آنها در اسپانیا و کشورهای دیگر به شمال آفریقا و به ویژه خاور دور پناه آوردند و هم اکنون هم در این منطقه یهودیان حضور دارند. یهودیت دیانت به رسمیت شناخته شده ایست و پیروان آن در آزادی کامل به انجام شعائر دینی خويش مبادرت می ورزند. تعداد کمی هم از بازماندگان مسیحیان در شمال آفریقا به چشم می خورند که در دوره استعمار فرانسه در شمال آفریقا و استعمار ایتالیا در لیبی به این بلاد آمده اند. در این منطقه شرک و بت پرستی، عبادت درختان، سنگ ها و... وجود ندارد.
اما در مورد گروه ها و جریان های اسلامی باید بگویم که مذهب مالکی، مذهب رسمی دولت های شمال آفریقا است. اما آنچه که حکومت ها از این مذهب گرفته اند فقط و فقط منحصر به قانون احوالات شخصی (ازدواج، طلاق، ارث) می باشد؛ یعنی در حوزه دیگر قوانین مدنی، جنایی، اقتصادی، سیاسی و... هیچ چیزی از مذهب مالکی اخذ و اقتباس نگردیده است. آنها می گویند که ما بر مذهب امام مالک هستیم، اما در حقیقت آن چیزی که اجرا می شود، قانون فرانسه، سوئیس و قوانین کشورهای بیگانه می باشد.
- یعنی قوانين این کشورها مثل فرانسه لائیک است؟
بلی این همان چیزیست که می خواستم بگویم. در تمام حوزه های زندگی چون حوزه اقتصادی، اجتماعی و ... قوانین غربی و قوانین استعمار گذشته اجرا می شود، اما در قانون اساسی از حکومت به عنوان یک حکومت اسلامی یاد شده و مذهب رسمی مذهب امام مالک می باشد، لکن در مجموعه قوانین چیزی از امام مالک، مدونه سحنون و دیگر کتب آن دیده نمی شود. در حوزه عقیدتی نیز آنها خود را اشعری یا ماتریدی معرفی می کنند که این نیز صحیح نمی باشد.
دو گروه بزرگ مسلمان نقش موثر را در داخل ملت های این منطقه بازی می کنند: یکی صوفی ها که همچنان با راه و روش ها و فرق گوناگون خود فعال می باشند و دیگری وهابی ها هستند که متکی بر کمک های سخاوتمندانه و بزرگ عربستان سعودی و دیگر بلاد عربی حاشیه خلیج فارس می باشند و به شدت در شهرها و روستاها انتشار یافته اند.
اما قوانین همانطور که پیشتر گفتم فقط در حوزه قوانین احوالات شخصی از مذهب امام مالکی اقتباس شده و در حوزه های دیگر برگرفته شده از مذاهب اسلامی نیست و آنچه که حاکم است نگرش لائیک می باشد.
همانطور که گفتم دو گروه در بین مسلمانان نفوذ دارند یکی صوفی ها که در مراکز و مساجد خود فعال هستند و طرفدارانی را دارند و دیگری وهابی ها که گروه غالب به شمار می رود؛ که البته طی این ایام اخیر و حملات تروریستی القاعده و طالبان در نگرش مردم به آنها تغییراتی به وجود آمده است. و بایستی اضافه کنم که روابط بین این دو گروه تیره و سرد می باشد.
باید اذعان داشت که بعد از پیروزی امام خمینی (ره) و علما و مجاهدانی که با آنها بودند، و به لطف وقوع انقلاب اسلامی در ایران، خدا را شکر، در منطقه نوعی بیداری اسلامی رشد کرده و مردم توانستند از وجود مذاهب و تفکرات دیگر و راه و روش های متفاوت برای زنده نگه داشتن دین خود مطلع شوند.
قبل از پایان دادن به جواب این سئوال، بایستی از وجود گروه های دیگری نیز یاد کنم؛ مثل ملحدین که برای خود پیروانی را دست و پا کرده و کتب و نوشته هايي دارند؛ طرفداران تفکرات کمونیستی نیز در شمال آفریقا به نشر اندیشه های خود مشغول هستند؛ شیطان پرستان، همجنس بازان و ... که همه دارای تفکرات انحرافی می باشند.
- یعنی این گروه ها در آزادی به فعالیت های انحرافی خود مبادرت می ورزند؟
آنها حتی کسانی را پیدا می کنند که ایشان را در مسیر اقدامات شان یاری کنند؛ اما برعکس کسانی که به تبلیغ اندیشه های اسلامی می پردازند، متاسفانه، از امکانات و آزادی لازم محروم می باشند.
- این وضعیت در مغرب دیده می شود یا اینکه در تمام کشورهای شمال آفریقا به این شکل می باشد؟
در همه جا وضعیت به همین منوال است.
- ارتباط بین پیروان ادیان و تفکرات مختلف را در شمال آفریقا چگونه ارزیابی می کنید؟
اولا بایستی گفت که تمام این ادیان و تفکرات تحت سلطه یک حاکمیت مرکزی سیاسی که به شدت متاثر از غرب می باشد، هستند؛ یعنی چنانچه از غرب دستور برسد که این جماعت یا آن گروه برای ما یا شما خطرناک می باشد، تلاش برای محاصره و از بین بردن آن از سوی حکومت امری محتوم به شمار می رود و رنج ها و مصائب بزرگی برای آن گروه به وجود خواهد آمد؛ همچون اتفاقی که برای جبهه اسلامی نجات در الجزایر و جماعت های دیگر روی داد.
همانطور که عرب ها از قدیم می گفتند، چه بسا مصائب و سختی های یک قوم، نزد قوم دیگر دارای فوایدی باشد. ما خواهان قلع و قمع و قهر نیستیم، بلکه خواهان آزادی برای همه مردم می باشیم، چرا که خداوند بلند مرتبه می فرماید: " لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی ". اما زمانی که پای سیاست وسط می آید، بعضا دیده می شود که بعضی از منتسبین به اسلام که در فقه سیاسی تتبع نکرده اند به تجاوز متوسل می شوند در حالیکه بین ما مسلمانان خشونت و زور وجود ندارد. کما اینکه در سوره یوسف آمده است: " هذا سبیلی ادعوا الی الله علی بصیرة انا و من اتبعنی ". مثلا دولت ها فضایی را باز می کنند، برای اینکه گروه ها و احزاب اسلامی در انتخابات شرکت کرده و وارد پارلمان شوند و در حیات سیاسی کشورهایشان نقشی را بر عهده بگیرند. اما همه چیز صوری و ظاهریست. بنابراین زمانی که این گروه ها متوجه این قضیه شده و خود را در رقابت نمی بینند، متوسل به خشونت می شوند.
البته باید تاکید کنم صوفی ها و شیعیان، هرگز دست به خشونت نمی زنند، چون که چنین اقداماتی با مبانی و اصول آنها در تعارض می باشد. و نسبت به دیگر مسلمانان نیز باید بگویم همه اینگونه نیستند بلکه خشونت و تجاوز از مولفه های گروهی از انسان های قشری و سطحی نگر به شمار می رود.
- از شیعیان سخن گفتید، اطلاع دقیقی از آمار شیعیان مغرب دارید؟
نمی توانیم آمار دقیقی ارائه دهیم، چون کسی که به مذهب اهل بیت روی می آورد، نمی تواند این مسئله را به راحتی مطرح نماید، حتی مواردی دیده می شود که فردی تشیع می آورد اما در میان افراد خانواده اش نیز بایستی همانند یک مومن آل فرعون رفتار کرده و ایمان خود را کتمان نماید، چرا که ممکن است در معرض فشار و مسائل دیگری قرار بگیرد.
- یعنی شیعیان در مغرب تحت فشار زندگی می کنند؟
این قضیه فقط مربوط به شیعیان نیست. هر کسی بر این باور باشد که اسلام، دین، دولت و حیات است، از چنین وضعیتی برخوردار خواهد بود. چرا در شمال آفریقا انزوای سیاسی و صوفی گری بیش از فرق دیگر، تشویق می شود؟ چون که صوفی ها به صراحت اعلام می کنند که اهتمام آنها به مسائل روحانی و معنویست و توجهی به اجرای قوانین اسلامی در میادین و حوزه های مختلف ندارند.
- منظور شما اینست که دولت مخالف هر گونه تفکر دینی است که افراد را به سمت سیاست و تشکیل حکومت دینی فرا می خواند؟
بایستی سئوال شما را تصحیح کنم. این وضعیت نه فقط در مراکش که در شمال آفریقا و کل بلاد عربی و اسلامی مگر تعداد بسیار قلیلی از آنها قابل مشاهده است. حکومت ها خواهان مشارکت دادن اسلامیون در سیاست هستند، اما به مذاق و خواسته خودشان. آنها حتی ظاهرا با اسلام سیاسی هم مشکلی ندارند، اما اسلامی که آنها برایش تعیین تکلیف کنند و بایستی بنا به خواسته آنها سخن بگوید. و آزادی مطلق و حتی آزادی معقولی که افراد مجال طرح اندیشه های اسلامی خود را داشته باشند، در کار نیست. اما کسی که از مسیحیت و یهودیت سخن می گوید، از آزادی بیشتری برخوردار خواهد بود، چرا که اقتصاد، چرخه های اقتصادی، شرکت ها و موسسات مالی در اختیار آنها می باشد. و به خاطر همین است که توجه مسلمانانی را که دارای ثروت و مال هستند به این مسئله جلب می کنم که چرا مسلمانان و دولت های اسلامی وارد حیات اقتصادی و سرمایه گذاری در شمال آفریقا نمی شوند؟ بر ماست که در حیات اقتصادی با غربی ها به رقابت بپردازیم و فقط خود را معطوف به تبلیغات سیاسی و مذهبی نکنیم. از طریق میادین اقتصادی و مناسبات فرهنگی و اجتماعی و علمی نیز بده و بستان و برد و باخت هایی به دست می آید.
- اندکی نیز به مسئله تقریب بپردازیم. به عنوان یک اندیشمند اسلامی، نظر شما در این باره چیست؟ آیا شما تعریف خاصی از تقریب دارید؟ آیا شما بر امكان پذير بودن وحدت بین مسلمانان باور داريد؟
شایسته نیست که بگوییم وحدت امکان دارد یا نه، بلکه وحدت امری ضروری و لازم به شمار می رود. وحدت فرجام و عاقبت امت اسلامی است کما اینکه در قرآن مجید آمده است: " ان هذه امتکم امة واحدة و انا ربکم فاعبدون"، " ان هذه امتکم امة واحدة فانا ربکم فاتقون"، " کنتم خیر امة اخرجت للناس" و " ولاتکونوا کالذین تفرقوا و اختلفوا من بعد ما جائهم البینات و اولئک لهم عذاب عظیم". آیا عذابی بزرگتر از عذاب تفرقه، عداوت و منازعه بین مسلمین وجود دارد؟ آیا عذابی بالاتر از تمسک به این مرزهای دروغین بین کشورهای اسلامی وجود دارد؟ مرزهایی که ساخته و پرداخته دست استعمارگران می باشند. کشورهای اسلامی بایستی یک امت واحد را بسازند که در داخل آن هیچگونه مرز و مرزبندی وجود نداشته باشد. بایستی امت اسلامی با کشورهای غیر اسلامی مرز داشته باشد و مرزهای موجود بین کشورهای اسلامی بایستی از میان برداشته شوند. حتی اگر قرار بر وجود این مرزهاست، بایستی به شکل نمادین باشد. الان کشورهای اتحادیه اروپا که به بسیاری از آنها مسافرت نموده ام، به همین شکل هستند. مردم از فرانسه خارج می شوند و بدون هیچ تشریفات خاصی به سوئیس، نروژ و... می روند و این در حالیست که زبان های آنان و دیانات آنها با هم متفاوت است، بعضی کاتولیک هستند، برخی پروتستان، گروهی آنگلیکان و گروه دیگر بی خدا و بعضی یهودی. آنها توانستند به این واقعیت دست پیدا کنند و ما مسلمانان نه؟!
اما برگردیم به صحبت اصلی خودمان. تقریب از مصدر قرب یقرب تقریب به معنای نزدیک کردن چیزی به چیز دیگر است. همان کاربردی که فعل RAPPROCHER در زبان فرانسه دارد. مقصود از تقریب، نزدیک کردن دیدگاه ها در حوزه های فکری، فلسفی، سیاسی و... بین مسلمین می باشد. اگر مسلمانان به قرآن به عنوان قانون اساسی خود و به سنت پاک و مطهر رسول خدا و اهل بیت او به عنوان یک راه و روش روشن اعتماد می کردند و برای خود مرجعیت واحدی را اتخاذ می نمودند، تبدیل به وطن یکپارچه ای می گردیدند؛ اما با یکدیگر دچار اختلاف شدند. آنها با هم دیده می شوند، اما دل های شان از هم جدا و مختلف است. چرا گروه های مختلف از هم دور افتادند و دچار اختلاف شدند؟ چون مرجعیت آنها با هم متفاوت بود. منظور من اینست که بایستی نخبگان و اندیشمندان مسلمان جای جای سرزمین اسلامی دور هم بنشینند و بر سر یک کلمه واحده با هم به اتفاق نظر برسند. قرآن به سوی کلمه واحده بین مسلمین و اهل کتاب فرا می خواند و در سوره آل عمران می فرماید: " قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمة سواء بیننا و بینکم الا نعبد الا الله و لا نشرک به شیئا". اگر کلمه واحدی بین مسلمین و اهل کتاب وجود دارد، پس به شکل اولی، کلمه واحدی هم بین خود مسلمین که منتسب به خدای واحد، رسول واحد، دین واحد، قرآن واحد، قبله واحده ای هستند، وجود خواهد داشت. در احادیث شریف برجای مانده از اهل بیت حدیثی به چشم می خورد که امیرالمومنین علی علیه السلام در مورد این فتنه می فرماید: " آدم بسیار بردبار هم از این وضعیت به تعجب در می آید ". چگونه است هر کسی که روی این کره خاکی زندگی می کند، برای نزدیک شدن به برادر خود، به همسایه خود، به دشمن خود، به دوست خود کلمه واحدی را می یابد، اما مسلمانان برای نزدیک شدن به یکدیگر مجال مشترکی نمی یابند.
نکته مهم دیگر در باب مسئله تقریب اینست که باید صادق باشیم. برادر تو باید احساس کند که تو با عقل و قلب خود به او نزدیک می شوی. زمانیکه قرآن می فرماید: " و لا تکونوا کالذین تفرقوا و اختلفوا "، منظور نزدیک شدن بدن ها، رابطه بین وجدان ها، و نزدیک شدن افکار و اندیشه هاست. نمی توانیم برای نزدیک کردن افکار و نظریات، بدون کوشش برای نزدیک شدن عاطفی و اخلاقی، و حتی مساعدت های اقتصادی، گردشگری، دید و بازدیدها و... تلاش کنیم.
اما چنانچه متفکران و افراد صاحب اندیشه در هتل هیلتون و هتل شرایتون بنشینند و به مناقشه در باره مسائل اختلافی روی بیاورند، این کار چه فایده ای دارد؟ روش درست اینست که ما با یکدیگر همسفره شویم، به دیدار یکدیگر بشتابیم و به یاری یکدیگر همت گماریم.
اینجا لازم است به نکته ای اشاره کنم و آن هم اینست که خدا را شکر، هم اکنون مردی بر امت رهبری می کند که کسی است که هیچ خواسته و آرزویی جز خدمت به اسلام و مسلمین ندارد. وی برای یاری رساندن به برادران مسلمان در سودان، پاکستان و... تلاش می کند و برای وی مذهب آنها هیچ اهمیتی ندارد. این روش، روشی ایست که هم اکنون جهان اسلام به آن نیاز دارد. و بر نخبگان با فرهنگ امت است که با اشاره وی، برای گسترش این روش تلاش کنند.
در تقریب باید صادق بود. چرا به نمادها و مقدسات ادیان اهانت می شود؟ قرآن کریم می فرماید: " و لا تسبوا الذین یدعون من دون الله فیسبوا الله عدوا بغیر علم". حتی نباید به بت های بت پرستان نیز ناسزا گفت، پس چگونه برخی از افراد به نمادها و مقدسات دیگران توهین می کنند؟
بایستی اضافه کنم که روش درست گفتگو، در صورت نیاز، اینست که انسان با آرامش ثروت های خود، یعنی عقاید، اخلاق و احکام خود را بروز دهد و به نمادها و مقدسات طرف مقابل اهانت نکند.
- به نظر شما، امروزه چه خطراتی امت اسلامی را تهدید می کند؟
امروزه، امت اسلامی با خطرات فراوانی روبرو می باشد. هم اکنون، دشمنان اسلام می خواهند که این امت را به سوی جاهلیت نخستین اش بکشانند. نکته قابل تمایز جاهلیت نخستین چیست؟ جاهلیت نخستین با دو شاخص اصلی و مهم متمایز می شود: اول انحراف اخلاقی، عدم تقید به قوانین دینی و تبعیت از غرایز و شهوات و هم اکنون می بینیم که دشمنان در این حوزه شب و روز و از طریق ماهواره ها، اینترنت، کتاب های خود و...کار می کنند دوم اینکه در حوزه سیاست، می خواهند کشورها و دولت ها را به شکل قبایل در بیاورند؛ قبایلی که در عصر جاهلیت دائما با هم در حال جنگ و نزاع بودند و بر آنها قانون جنگل حاکم بود نه خبری از فرهنگ بود نه از تمدن و نه از پیشرفت. آنها می خواهند عراق را تجزیه کنند، لبنان را تجزیه کنند، بعد هم به سراغ شمال آفریقا خواهند رفت، الجزایر را تقسیم خواهند کرد، سپس به سراغ خوارج در جنوب خواهند رفت، بعد اهل تسنن و... . و این در حالیست که بازماندگان مسیحیان در شمال افریقا هم درصدد رشد و تکثیر خود هستند؛ مبشران مسیحی در پوشش های مختلف می آیند تا تفکرات و دین خود را تبلیغ و ترویج کنند. و کسی که این وضعیت را در منطقه راهبری می کند، رژیم صهیونیستی و گروه هایی می باشند که بدون اینکه در ظاهر به صهیونیست ها متصل باشند، اما پیرو افکار و مجری خواسته های آنها بوده و در حال ماهی گرفتن از این آب گل آلوده هستند. باید اذعان داشت که دشمن در پی جوانان ما در دانشگاه های داخل و خارج است. قرآن کریم می فرماید: " و فیکم سماعون لهم " در بسیاری از برهه های تاریخی خطر داخلی حتی از خطر خارجی نیز بیشتر بوده است. بعضی نخبگان متاسفانه دچار افکار مخربی شده اند که بایستی با آنها پای میز مباحثه علمی نشست. ما از مباحثه هراسی نداریم، از آنها برهان شان را طلب خواهیم کرد و خود نیز از براهین مان که مشتمل بر فرهنگ اسلامی و شریعت مقدس است، استفاده خواهیم کرد. نباید اجازه دهیم که آنها در پستوهایشان به تبلیغ آراء باطل و گمراه خود بپردازند و ما فقط در حسینیه ها و مساجد به گریه و زاری مشغول باشیم. اما بایستی که با اخلاق و منطق و عقل در این مسیر گام برداریم. شاید حجت های دینی ما را نپذیرند، اما ما از اندیشه ها و افکاری برخورداریم که ان شاء لله به اقناع آنها منتهی خواهد شد.
- آیا وهابیت را خطری برای وحدت مسلمانان به شمار نمی آورید؟
وهابیت امروز، میراث دار خوارج عصر امام علی علیه السلام می باشد. تفکر آنها همان تفکر است، خوارج از دین خارج شدند، همچنانی که تیر از چله کمان خارج می شود. افکار همان افکار است که در هر برهه ای با لباسی جدید ظهور می یابد. اندیشه های آنها سطحی است اما در میان افراد ناآگاه، بی سواد و جوانانی که از اندوخته علمی ناچیزی برخوردار هستند، تشنگانی را می یابند. بایستی بدانیم که با این مشکل به چه روشی برخورد کنیم. اینها فقط وهابیون نیستند، بلکه در سلفی ها نیز میکروب هایی وجود دارد که در حال رشد هستند، دانه هایی هستند که در حال نمو می باشند، درختچه هایی هستند که در حال بار گرفتن می باشند، تا با اسلام و دیگر مسلمانان با خشونت و عنف برخورد کنند.
جناب آقای دکتر الصغیر از وقتی که به خبرگزاری تقریب اختصاص دادید، ممنون هستیم و برای شما آرزوی موفقیت و کامیابی داریم.