گروه مقاومت "تنا": انتخابات مجلس نمایندگان پاکستان تا کمتر از یک ماه دیگر برگزار خواهد شد، انتخاباتی که چهره نخست وزیر و دولت آینده این کشور را به مدت ۵ سال مشخق میکند؛ به بهانه این انتخابات به سراغ سید مرتضی صاحب فصول رایزن سابق فرهنگی ایران در پاکستان رفتیم و این بار به جای بررسی احزاب سیاسی، شرایط اجتماعی و مذهبی مردم این کشور را بررسی کردیم.
در ادامه بخش دوم از گفتوگوی تفصیلی خبرنگار "تنا" با این کارشناس مسائل پاکستان حضورتان ارائه میشود.
کمپانی هند شرقی، یک شبه قاره مستقل را تبدیل به یک دستنشانده کرد
"تنا": برخی معتقدند شرایط اجتماعی بین شیعیان و سنیهای پاکستان در چند دهه قبل خیلی بهتر از اکنون بوده، چه شد که فضا خراب شد؟
صاحب فصول: این یک سابقه دیرینه دارد که برای تشریح آن باید به سالهای دور این کشور بازگردیم، پاکستان در سال ۱۹۴۷ میلادی برابر با ۱۳۲۶ شمسی از هند استقلال پیدا کرد؛ هندیها تا قبل از ۱۸۵۰ یعنی تا حدود ۱۷۰ سال پیش که حکومتهای مسلمان در این کشور مستقر بود علاقه بیشتری به مسلمانها داشتند و ایران نفوذ بیشتری در این کشور داشت ولی از روزی که کمپانی هند شرقی در این کشور کمکم ریشه دواند، صد سال پرماجرا و سخت بر مردم هند گذشت، یک شرکت به ظاهر واردات و صادرات به نام کمپانی هند شرقی وارد این کشور شد و صد سال کار کرد تا توانست شبه قارهای مستقل و پهناوری که به نام هند بود را تبدیل به یک کشور دستنشانده انگلستان کند و حتی اسم آن را به هند بریتانیا تغییر دهد.
انگلیس عامل اختلاف میان مسلمانان و هندوها
بعد از صدسال خیانت در این کشور، در حالی که قبلا مسلمانها بر مردم هند مسلط بودند به یکباره هندوها توسط انگلیسیها تقویب شدند و به آنها گفته شد شما هم جمعیت قابل توجهی هستند و چرا مسلمانان باید به مدت ۸۰۰-۹۰۰ سال از زمانی که کشور خودش را شناخته بر کل کشور حاکم باشد، انگلیسیها، هندوها را تقویت کردند، مدرسه و دانشگاه مخصوص ارتقاء علمی و فناوری هندوها دائر شد و مسلمانان را که پول و ثروت اجتماعی داشتند از ادامه تحصیل، بازرگانی، ورود به ارتش و مناصب دولتی محروم کردند و این موجب شد تدریجا همه مسلمانان از گردونه اجتماعی این کشور حذف شدند و هندوها سرکار آمدند، هندوها برخلاف دوره حکومت مسلمانان که یک دوره زندگی مسالمتآمیز در کنار همدیگر را داشتند و روابط خوبی با بقیه ایجاد کرده بودند بسیار نسبت به مسلمانان حساس بودند و آنها را دشمن خود میدانستند، مردم مسلمان تا سالیان زیاد تحمل کردند ولی بعد آنقدر فشارها زیاد شد که احساس کردند شرایط قابل تحمل نیست و حرکتی به وجود آمد که علامه محمد اقبال و دیگران آن را رهبری کردند، این جریان مطرح کردند حالا که به دلیل اینکه ما مسلمان بودن این مقدار تحت فشار هستیم بیائیم از هندوها جدا شویم، بخشی از کشور مسلماننشین باشد و بخشی دیگر در دست هندوها تا فشار آنها از سرما برداشته شود، این جنبش استقلالطلبانهای مسلمانان ایجاد شد و البته هندوها هم از این حرکت بشدت جلوگیری میکردند، آنها میخواستند مسلمانان زیر دست خودشان باشد و همچنین مناطق حاصلخیر مسلماننشین از دست آنها خارج نشود.
جدایی پاکستان از هند بدلیل فشار هندوها به مسلمانان
تحت فشار درونی مسلمانان این حرکت بالاخره در سال ۱۹۴۷ به ثمر رسید و مسلمانان گفتند یک کشور جداگانه میخواهیم و این شد که اینها پاکستان را بنا کردند و اعلام کردند ما میخواهیم تحت قیمومیت هندوها نباشیم و میخواهیم پاک باشیم؛ پاکستان شرقی و غربی درست شد که بعدا بین آنها هم اختلاف شد و شرقیها گفتند ما بنگلادش هستیم؛ مسلمانان که میخواستند بخشی از کشور از آن خودشان باشد از نقاط مختلف هند مهاجرت کردند و تمام زمین، سرمایه، مغازه و خانههای خود را مفت از دست دادند و مصادره شد؛ مشابه چیزی که اکنون در میانمار در حال انجام است علیه مسلمانان هند اتفاق افتاد و آنها پابرهنه و بدبخت راهی مناطق مسلماننشین شدند، همه فقرا آمدند و پاکستان شرقی که بعدا بنگلادش شد و پاکستان فعلی را تشکیل دادند.
شرایط سخت مسلمانان پس از استقلال
خانه و زندگی مسلمانان باقیماند و هندوها هم اجازه ندادند مناطق پرحاصل به مسلمانان برسد، قرار بود حیدرآباد که در هند جنوبی است و خیلی هم ثروتمند است به پاکستانیها برسد که هندوستان در اختیار خودش نگه داشت، کشمیر را هم میخواستند ندهند که هنوز هم دعوا ادامه دارد و با اینکه مسلمانان کشمیر میخواهند از هندوستان مستقل شود ولی هندوها نمیگذارند. همه این مسائل موجب شد تا پاکستان در طی این ۷۰ سالی که پشتسر گذاشته با سختیها و فقر همراه باشد شود.
نقش مهم ایران در سالهای اولیه استقلال پاکستان
همزمان با استقلال پاکستان در سال ۱۹۴۷ ایران نقش حساسی را در مورد این کشور برعهده گرفت که البته انگیزههای سیاسی از آن داشت، در آن زمان هند در بلوک شرق و به شوروی و کمونیستهای چین نزدیک بود و آمریکا خیلی تلاش میکرد پاکستان را تحت نفوذ خود قرار دهد، آمریکاییها میگفتند اگر هند جز بلوک شرق است پاکستان از بلوک غرب باشد، مخصوصا اینکه پاکستان هم مرز با چینی بود که کمونیستهای خیلی سرسختی بودند و آنها میخواستند به زیر گوش چینیهای کمونیست برسند، لذا آمریکا تصمیم گرفت در پاکستان تازه تاسیس نفوذ پیدا کند و ژاندارم منطقهای آمریکا در اینجا شاه بود که به او دستور داده شد در پاکستان نفوذ کند، شاه هم فعالیت گستردهای را در مورد پاکستان آغاز کرد و رفت و آمدهای بسیاری بین دو طرف انجام شد، البته شاه به پاکستانیها "گدا گشنه" میگفت ولی آنها چون نیاز زیادی داشتند به ایران متمایل بودند و معتقدند ایران میتواند نجات دهند آنها باشد.
بیشترین رایزنی فرهنگی ایران در پاکستان
پاکستانیها از بدو استقلال، ایران را به عنوان برادر بزرگتر خودشان میشناختند و ایران اولین کشوری بود که در همان سال ۱۹۴۷ جمهوری اسلامی پاکستان را به رسمیت شناخت و بیشترین نمایندگیهای سیاسی، کنسولگریها، رایزنیها و خانههای فرهنگی ایران در آنجا تاسیس شد چیزی که در هیچ کشور دیگری اتفاق نیفتاد در پاکستان اجرا شد، ایران ۹ نمایندگی فرهنگی در کشور کوچک پاکستان دایر کرد در حالی که در کشورهای دیگر مانند چین یک نمایندگی فرهنگی دارد که آن هم رایزنی فرهنگی است که فقط یک اتاق در سفارت ایران است ولی ایران ۹ نمایندگی فرهنگی در پاکستان دارد که هر کدام به اندازه یک سفارت است.
در هر حال قبل از انقلاب به واسطه آمریکا روابط ایران و پاکستان خیلی گرم شد، آنقدر گرم و نزدیک که نخستوزیر پاکستان ذوالفقار علی بوتو زن اصفهانی گرفت، نصرت بوتو حتی دفتری در خیابان ایرانشهر تهران داشت، هرازچندی میآمد اینجا استراحت کند و به کارهای خودش برسد، رفت و آمد بسیار زیادی داشت و بعضی وقتها سوار هواپیما میشد و میآمد ایران با شاه صبحانه کاری میخورد.
پاکستان اولین کشوری که جمهوری اسلامی را به رسمیت شناخت
در مجموع پاکستانیها از زمانی که مستقل شدند ایران را به عنوان دوست نزدیک و برادر بزرگتر خود میشناختند، این روابط خوب تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت و بعد از انقلاب هم روابط خیلی خوب بود بطوری که متفکر بزرگ پاکستانی مولانا ابوالاعلی مودودی یکی از دانشمندان بزرگ بود در تهران خدمت امام رسید و اولین کشوری که جمهوری اسلامی ایران را به رسمیت شناخت پاکستان بود، اعلام وفاداری و دوستی کرد و روابط خیلی نزدیک ایجاد شد.
استفاده آمریکا از حسادت سعودیها بر علیه جمهوری اسلامی
آمریکا که تصور نمیکرد انقلاب در ایران پابگیرد، وقتی دید که جمهوری اسلامی ادامه پیدا کرده است بدنبال جایگزین برای شاه در منطقه بود که عربستان را پیدا کرد، عربستان و دیگر کشورهای حوزه خلیج فارس کشورهایی بیایانی بودند مثلا امارات متحده عربی ۷ امیرنشین کوچک و خراب بودند ولی بعد از پیروزی انقلاب آمریکا به شکل مداوم به آنها کمک کرد و فرودگاه مهراباد تهران که چهارراه مواصلات هوایی غرب به شرق جهان بود از ایران به امارات منتقل شد، پول هنگفتی نصیب اماراتیها شد، شرکتهای هواپیمایی بزرگ آنجا دائر شدند و کمکم آباد شد؛ عربستان هم به همین شکل بود، آنها از زمان شاه از ایران کینه به دل داشت چون شاه خیلی از عربها بدش میآمد و عربها را به رسمیت نمیشناخت، او به زبان خودش میگفت ما با این "عرب مربها" کاری نداریم، عربها هم خودشان را نژاد برتر میدانستند و از این رفتار شاه ناراحت میشدند، به مجرد اینکه شاه سقوط کرد و آمریکا آنها را به جای شاه، سوگلی خود قرار داد تمام کینههای دیرینه سرباز کرد و تمام حسادتهایی را که از زمان شاه داشتند برعلیه مردم ایران بروز دادند و شروع کردند خاکریزهایی را در اطراف ایران بوجود بیاورند تا مبادا تفکر انقلابی ایران به کشورهای همسایه سرایت کند و از همه نزدیکتر پاکستانیها بودند که نزدیک هزار کیلومتر مرز مشترک با ایران دارند، آنها برای اینکه همدلی بین مردم ایران و پاکستان را از بین ببرد شروع به حرکت کردند، به حنبلیها پول دادند و آنها را علیه شیعه تجهیز کردند، حنبلیها هم فتنههای زیادی را به پا کردند و کمکم شیعیان در فشار قرار گرفتند.
اعلام برائت شیعیان پاکستان از ایران برای نجات از ترکشهای سعودی
شیعیان پاکستان برای اینکه ترکشهای سعودیها کمتر به آنها برخورد کند شروع کردن به گفتن اینکه ما با ایران کاری نداریم، ایران از ما حمایتی نمیکند و شما کینههایی را که علیه ایران دارید را روی سرما خالی نکنید، اینگونه بود که آنها از ما فاصله گرفتند، اهل سنت هم تاثیرپذیری بیشتری از عربستان پیدا کردند و فاصله ما زیاد شد، این اتفاقات مربوط به سال ۱۹۷۹ یعنی سال پیروزی انقلاب تا ۲۰۰۱ و انفجار برجهای دوقلو است، بعد از آن بیداری عمیقی در جامعه پاکستان ایجاد شد.
۲۰ سال سمپاشی عربستان برعلیه ایران در پاکستان
در این فاصله ۲۰ سالهای که ایران حضور کمتری داشت وهابیها خیلی علیه ایران آتشباری کردند و همه پیوندهای دیرینه بین ایران و پاکستان را قطع کردند، عربستان، پارلمان پاکستان، دولت، مطبوعات، ائمه جمعه و جماعت، رادیوتلویزیون و همه امکانات این کشور را برعلیه شعیان و ایران در اختیار گرفت، که اینها تا حدود زیادی راه مراوده بین ایران و پاکستان را از بین برد، ولی الحمدالله از سال ۲۰۰۱ روابط رو به بهبود است و امیداوریم با تلاش مسئولین امر و مخصوصا به وسیله مجمع تقریب مذاهب پیوندهای دیرینه بین دو ملت احیا شود و انشاءالله با تلاشهای آیتالله اراکی این فعالیتهای تقریبی به سرانجام برسد البته خود پاکستانیها از ما تقریبیتر هستند ولی باید متفکرین آنها شناسایی شوند و با آنها رابطه برقرار شود، این راهکار موجب میشود روابط قبلی ما که با هم برادر بودیم و آنها ما را برادر بزرگتر میدانستند و با آتشباری آلسعود از بین رفت دوباره زنده شود و بتوانیم پیوندهای خود را احیا کنیم.
قادیانه پاکستان بخشی از فرقههای سهگانه انگلیس در منطقه
"تنا": یکی از نزدیکیهای ایران و پاکستان ایجاد فرقههای انگلیسی در این کشور است، همانطور که ایرانیها بهائی دارند، در پاکستان هم قادیانیها هستند، قادیانیها چه کسانی هستند و چه مقدار در پاکستان نفوذ دارند؟
صاحب فصول: مردم پاکستان قادیانیها را مسلمان نمیدانند، اینها در ابتدا مسلمان بودند ولی بعدا ادعا کردند دین اسلام دین خاتَم نیست و بعد از آن دینی قرار است بیاید که دین ما یعنی قادیانیه است؛ این فرقه در اواخر قرن نوزده میلادی توسط فردی به نام میرزا غلام احمد از اهالی شهر قادیان که شهری در پنجاه کیلومتری لاهور است ایجاد شد، غلام احمد در ابتدا اعتقادات اسلامی داشت ولی در ادامه در جریان دینسازی انگلیسیها قرار گرفت، انگلیسیها در کشورها مختلف این کار را انجام دادند در ایران بهائیت، در حجاز وهابیت و در پاکستان هم قادیانه را ساختند. میرزا غلام احمد ادعا کرد پیغمبر اسلام پیغمبر خاتم نبوده و بعد از آن خود او پیغمبر شده و ادعای پیغمبری کرد.
نفوذ قادیانیهای در دولت پاکستان
تعداد قادیانه حداکثر ۲۵۰ هزار نفر در پاکستان برآورد شده که اکثرا از پنجابیها هستند و در شهرهای لاهور، فیصلآباد و سیالکوت و غیره زندگی میکنند، پیشینه خاص این فرقه این است که دولت پاکستان به دلیل اینکه ختم نبوت را انکار میکنند آنها را یک فرقه ضاله محسوب میکند ولیکن کسانی در لایههای مختلف قدرت هستند که با انگیزههای مختلف از آنها هواداری میکنند، بعضی از نخستوزیرها، وزرا و حتی امرای ارتش قادیانی هستند ولی آن را مانند بهائیها پنهان میکنند، آنها تا ۱۹۷۳ نفوذ زیادی در دولت پاکستان داشتند، حتی محمدعلی جناح، وزیر امورخارجهای به نام میرزا ظفرالله خان داشت که متهم به قادیانیگری بود، پرویز مشرف هم متهم بود که از طرف مادری قادیانی است و شوکت عزیز وزیر اقتصاد که بعدا نخست وزیر هم شد متهم به قادیانیگری بود.
روابط مخفیانه قادیانیها با بهائیان و صهیونیستها
قادیانیها روابط مخفی با بهائیان، صهیونیستها و ناتو دارند، آنها در شهر حیفا در فلسطین اشغالی هم سفارتخانه دارند اما در هر صورت تعداد بسیار اندکی در این کشور ۱۸۲ میلیون نفره هستند و این تعداد اصلا به حساب نمیآید منتها به خاطر اینکه دستهای پنهان سرویسهای اطلاعاتی از آنها حمایت میکند و اینها را به مدارج و تحصیلات عالیه میرساند، در قسمتهای مختلف آنها را جا میدهند ولی با وجود این وزن زیادی در جامعه پاکستان ندارند.
هرچند هرازگاهی مقامات بزرگی به قادیانیها میرسد ولی مردم پاکستان سخت ضد قادیانی هستند و آنها را نجس و خارج از اسلام میشمارند، قانونی در مجلس پاکستان تصویب شده که اگر اثبات شود کسی قادیانی است باید از همه مناصب دولتی عزل شود.