هدف اصلی اسرائیلی ها از جنگ سی و سه روزه لبنان این بود که زیر ساختهای سیاسی و نظامی اجتماعی و اقتصادی مقاومت لبنان را از بین ببرند و مسیر را برای آمریکایی ها هموار کنند تا منطقه خاورمیانه را بر اساس همان چیزهایی که خودشان می خواهند شکل دهند؛ که این اتقاق نیفتاد و رژیم صهیونیستی نتوانست اهداف نظامی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی خودش را محقق کند.
مهدی شکیبایی کارشناس مسائل خاورمیانه در گفتگو با خبرنگار حوزه بین الملل خبرگزاری تقریب، پیرامون اهداف اسرائیل از راه اندازی جنگ سی و سه روزه علیه لبنان اظهار داشت:برای تحلیل این فضا و احصای اهدافی که رژیم صهیونیستی از جنگ سی و سه روزه دنبال می کرد باید فضایی که در سالهای 2003 تا 2006 یعنی از زمانی که حمله اشغالگرانه آمریکا و ائتلاف تحت رهبری آن به عراق شروع شد را ارزیابی کنیم.
اگر اهداف اسرائیل از راه اندازی جنگ علیه لبنان را در همان چارچوب یعنی حمله آمریکا به منطقه و یکسره سازی وضعیت منطقه بخواهیم بررسی کنیم، اینکه چه کسانی پشت اسرائیل ایستادند تا این اقدام انجام بگیرد را باید حتما در تحلیلهایمان بیاوریم.
شرایط آن روز به گونه ای بود که آمریکایی ها جنگی در سال 2001 علیه افغانستان و در سال 2003 جنگی را علیه عراق داشتند تا بتوانند به طور فیزیکی در منطقه خاورمیانه حضور داشته باشند با این هدف که اولا بتوانند برای همیشه با تغییر نظامها و حکومتها در منطقه خاورمیانه امنیت و بقای رژیم صهیونیستی را تضمین کنند و این شاید محوری ترین و اصلی ترین هدف آمریکا از آن جنگها و لشکرکشی ها بود که به عراق و افغانستان داشت و در سال 2006 هم تلاش کرد همان اتفاق را در لبنان رقم بزند اما این بار به صورت نیابتی بود یعنی اسرائیل را به جلو انداخت تا پازلهای طرح خود را با تغییر جغرافیای سیاسی منطقه خاورمیانه تکمیل کند.
در همین چارچوب وقتی که جنگ سی و سه روزه را ارزیابی می کنیم، اتاق فکری که آمریکایی ها برای اسرائیل ایجاد کردند معنا پیدا می کند؛ به هر حال اسرائیلی ها تلاش می کردند تا بتوانند سربازوهای ایران که با حضور فیزیکی آمریکا در منطقه مخالفت آشکار می کرد را از ببین ببرند.
یکی از این بازوها از دید صهیونیستها حزب الله لبنان و جریان مقاومت در لبنان بود که در دسته بندیها جزء محور مقاومت تعریف می شد و مانع از منافع استعماری آمریکا و به تبع آن اسرائیلی ها در منطقه می شد، لذا برای اینکه پازل عراق را به هر نحوی تکمیل کنند به سراغ لبنان و حزب الله آمدند و ترور رفیق حریری که به واسطه فعالیتهای اقتصادی اش در لبنان محبوب بود را رقم زدند تا صحنه لبنان را به هم بریزند.
آنها تلاش کردند تا از طریق کارکردهای سیاسی و حقوقی سعی کنند، حزب الله لبنان را خلع سلاح کنند اما طی یک سال یعنی در سال 2005 که آقای رفیق الحریری را ترور کردند و وارد کارکردهای سیاسی و دیپلماتیک و بین المللی و به ویژه حقوقی شدند، متوجه شدند که از این طریق نمی توانند سلاح حزب الله لبنان را بگیرند، لذا به سمت تدارک یک جنگ رفتند.
اگرچه صهیونیستها و پروپاگاندای رسانه ای وابسته به آنها در دنیا اعلام کرد که علت اصلی جنگ حمله حزب الله لبنان، اسارت دو نظامی صهیونیستی بوده است ولی بعدها مشخص شد که این جنگ از قبل طراحی شده بود و به موازات فشارهای حقوقی و سیاسی که به حزب الله لبنان در نتیجه ترور رفیق الحریری شده بود، جنگ نظامی هم تدارک دیده شده بود تا حزب الله لبنان و محور مقاومت را غافلگیر کنند.
حزب الله با شناسایی و پیش بینی برآوردی که از این جنگ داشت حمله ای را در خاک فلسطین اشغالی انجام داد، دو نظامی صهیونیست را به اسارت گرفت و می توان گفت با این اقدام رژیم صهیونیستی را در یک موقعیتی قرار داد که باید تصمیمی می گرفتند که آیا جنگ را در آن زمان خاص که خودشان پیگیری می کردند دنبال کنند؟ یا اینکه بخواهند جلوتر وارد اقدام شوند.
به هر حال حزب الله خودش را برای این جنگ آماده کرده بود منتها اگر قرار می شد که رژیم صهیونیستی در همان موعدی که خودش تنطیم کرده بود این حمله را انجام می داد، مقاومت حزب الله کمی با مشکل مواجه می شد، اما اقدام اسیرگیری دو نظامی صهیونیست باعث شد که آنها سراسیمه طرحی را که قرار بود دو ماه یا سه ماه بعد اجرایی کنند جلو بیندازند و طبیعی بود حزب الله که ابتکار عمل در دستش بود مقاومت در برابر رژیم صهیونیستی هم برایش آسانتر بود، لذا می بینیم رژیم صهیونیستی این جنگ را تدارک دید.
هدف اصلی این جنگ این بود که زیر ساختهای سیاسی و نظامی اجتماعی و اقتصادی مقاومت لبنان را از بین ببرند و مسیر را برای آمریکایی ها هموار کنند تا منطقه خاورمیانه را بر اساس همان چیزهایی که خودشان می خواهند شکل دهند؛ که این اتقاق نیفتاد و رژیم صهیونیستی نتوانست اهداف نظامی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی خودش را محقق کند.
عملا می توان گفت، آنچه که ما امروز به عنوان شکست پروژه استعماری آمریکا شاهد هستیم، نتیجه اصلی همین شکست اسرائیل در جنگ سی و سه روزه بود و سرخوردگی که آمریکا الان در منطقه به دست آورده حاصل رشادتهای رزمندگان حزب الله لبنان در جنگ سی و سه روزه لبنان است.
اساسا می توان گفت که این جنگ تمامی پروژه های استعماری آمریکا را با اقتدار مواجه کرد و کاری با آمریکا و اسرائیل کرد که آنها مجبور شدند سراسیمه به سراغ سوریه بروند که در آنجا هم نه آمریکا و نه رژیم صهیونیستی موفق نشدند و امروز در واقع با یک محاصره بین المللی مواجه شده اند.
سرآغاز همه این شکستها همان اراده ای بود که حزب الله لبنان در جنگ 33 روزه به خرج داد و به آنها درس بزرگی داد که برای همیشه از این منطقه خارج شوند.
سنگ بنای اینکه آمریکایی ها امروز زمزمه می کنند که باید از منطقه خارج شوند هم شکستی بود که اسرائیل در جنگ سی و سه روزه از حزب الله لبنان متحمل شد.
گفتگو از : زهرا غلامی