حضرت ابوالفضل(ع) خطاب به شمر گفت: دستهایت بریده و امان نامهات ملعون باد اى دشمن خدا. ما را مىخوانى که برادر و سرورمان حسین بن فاطمه را رها کرده در خط فرمان مطرودان و ملعونان فرزندان ملائمین خدا درآییم.
نخستین واکنش حضرت عباس(ع) علیه دشمن در صحرای کربلا
باشگاه خبرنگاران جوان , 24 شهريور 1397 ساعت 17:27
حضرت ابوالفضل(ع) خطاب به شمر گفت: دستهایت بریده و امان نامهات ملعون باد اى دشمن خدا. ما را مىخوانى که برادر و سرورمان حسین بن فاطمه را رها کرده در خط فرمان مطرودان و ملعونان فرزندان ملائمین خدا درآییم.
به گزارش خبرگزاری تقریب؛ کاروان امام حسین(ع) که از روز دوم محرم به کربلا وارد شد با وقایع متعددی مواجه شد؛ در واقع اصحاب هر اندازه به روز عاشورا نزدیکتر میشدند، آزمونهای الهی بر آنان سختتر میشد و امام(ع) به مثابه معلمی عالم یاران خویش را در بوته آزمایش قرار میداد. در این بین آنان که طی مسیر کاروان دل به تعلیم و تربیتهای خداوند داده بودند، از این آزمون سخت سرافراز خارج میشدند تا اینکه در روز عاشورا و در معیت امام عالم به لقای پروردگار رسیدند.
در یکی از این صحنهها میخوانیم نامه ابن زیاد به عمر بن سعد(لعنةالله علیه) رسید که وى را تحریض به جنگ و شتاب در آن و از تأخیر در جنگ بر حذر داشته شد. ابن سعد و لشکر به سوى لشکر امام حسین(ع) یورش بردند و شمر بن ذى الجوشن لعنة اللَّه علیه پیش تاخت و ندا در داد که خواهرزادههاى من کجایید؟ عبد اللَّه و جعفر و عباس و عثمان. امام حسین(ع) به فرزندان امّ البنین فرمود: «اگر چه فاسق است پاسخ را بدهید؛ أَجِیبُوهُ وَ إِنْ کَانَ فَاسِقا فرزندان امّ البنین فرمودند: چه کار دارى؟ گفت: اى خواهرزادههایم، شما در امانید، خود را با برادرتان به کشتن ندهید و ملازم خدمت یزید بن معاویه امیرالمؤمنین باشید. عبّاس بن على فریاد زد: دستهایت بریده و امان نامهات ملعون باد اى دشمن خدا. ما را مىخوانى که برادر و سرورمان حسین بن فاطمه را رها کرده در خط فرمان مطرودان و ملعونان فرزندان ملائمین خدا درآییم. تَبَّتْ یَدَاکَ وَ لُعِنَ مَا جِئْتَ بِهِ مِنْ أَمَانِکَ یَا عَدُوَّ اللَّهِ أَ تَأْمُرُنَا أَنْ نَتْرُکَ أَخَانَا وَ سَیِّدَنَا الْحُسَیْنَ بْنَ فَاطِمَةَ ع وَ نَدْخُل فِی طَاعَةِ اللُّعَنَاءِ وَ أَوْلَادِ اللُّعَنَاء». شمر با حالت خشم به لشکرش برگشت.
راوى گوید: چون حسین دید که اثربخشى پند و موعظه کم و شتاب دشمن براى جنگ زیاد است به برادرش عباس فرمود: «اگر توانستى که جنگ را امروز به تأخیر اندازى این کار را بکن، باشد که امشب را براى پروردگارمان نمازگزاریم، چه او مىداند که من نماز و تلاوت کتابش را دوست دارم؛ قَالَ لِأَخِیهِ الْعَبَّاسِ ع إِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَصْرِفَهُمْ عَنَّا فِی هَذَا الْیَوْمِ فَافْعَلْ لَعَلَّنَا نُصَلِّی لِرَبِّنَا فِی هَذِهِ اللَّیْلَةِ فَإِنَّهُ یَعْلَمُ أَنِّی أُحِبُّ الصَّلَاةَ لَهُ وَ تِلَاوَةَ کِتَابِهِ.»
عباس(ع) این خواسته را با آنان در میان نهاد، عمر بن سعد سکوت کرد، عمرو بن حجاج زبیدى گفت: اگر اینان ترک و دیلم بودند و این تقاضا را مىخواستند، ما مىپذیرفتیم، حال آن که اینان آل محمّدند. این تقاضا پذیرفته شد. اما تاریخ شاهد است که امام(ع) هنگام اقامه نماز با حملات دشمن مواجه شد.
اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى، ص89
کد مطلب: 359399