پایتختنشینان با هلیکوپتر به کوهشاه و بشاگرد سفر نکنند، با خودرو بروند و دقایقی را در کنار مردم باشند تا از نزدیک با فقر و محرومیت آشنا شوند.
یادداشت/ واقعیتهای این منطقه را زمینی ببینید
پایتختنشینان با هلیکوپتر به بشاگرد نروند
فارس , 29 دی 1397 ساعت 19:20
پایتختنشینان با هلیکوپتر به کوهشاه و بشاگرد سفر نکنند، با خودرو بروند و دقایقی را در کنار مردم باشند تا از نزدیک با فقر و محرومیت آشنا شوند.
به گزارش حوزه سایر رسانه های خبرگزاری تقریب از بندرعباس، سفر به بشاگرد و کوهشاه احمدی در هرمزگان، میتواند حقایق بسیاری را برای مسؤولان عیان کند.
آقایان پایتختنشین! لطفا با هلیکوپتر به کوهشاه و بشاگرد سفر نکنید. چراکه در سفر هوایی نمیتوانید محرومیتها را ببینید و به همین دلیل هم تاکنون محرومیتها دیده نشده و این مناطق در محرومیت و مهجوریت مغروق ماندهاند.
اگر میخواهید به بشاگرد در شرق هرمزگان یا کوهشاه احمدی در شمال هرمزگان سفر کنید، حتما با خودرو بروید و البته بهتر است که با خودروهای آخرین سیستم نروید تا اثرات دستاندازهای جادههای ترانزیتی را از مسیر اسکله شهیدرجایی، باباغلام و میناب بیشتر درک کنید و ببینید که وضعیت جادههای ترانزیتی این پایتخت اقتصاد کشور چگونه است و آیا زیبنده این شهر است یا خیر؟
با خودروهای معمولی بروید تا مشکلات رانندگان این منطقه را بهتر درک کنید و شاید بدانید که چقدر از درآمد رانندگان صرف تعمیرات خودروهایی میشود که به دلیل وضعیت جادهها به آنها خسارت وارد میشود.
جادههای مرگ
با خودرو بروید و در طول مسیر هم وضعیت روستاها را ببینید تا وقتی که به مقصد نزدیک شوید و در آنجا وارد جادههای پرپیچ و خطرناک شوید و به تعدادی از روستاها هم بروید. روستاهایی که به دلیل خاکی و ناهمواربودن جادهها مسیر چند دقیقهای را باید چند ساعته طی کنید.
جادههایی را ببینید که بیماران زیادی به دلیل ناهمواری مسیر و نبودن وسیله نقلیه مناسب و امکانات بهداشتی به مقصد نرسیدهاند و جان دادهاند. مادران بارداری که در همین جادهها تسلیم مرگ شدند. جادههایی که برای بسیاری تداعیکننده خاطرات تلخ از مرگ عزیزانشان است. بیماران بسیاری توسط اهالی با برانکارد ساخته شده از چوب توسط خودشان، ساعتها با پای پیاده تا جاده اصلی و خودرویی بهصورت پیاده جابجا شدهاند و گاهی به پزشک رسیدهاند و گاهی هم جسدشان را به روستا برگرداندهاند.
در این مناطق حتی جادههای آسفالته گاهی شاهد ریزش کوه هستند. جادههای روستایی که با اندک بارندگی مسدود میشوند و ارتباط قطع میشود که در چنین مواقعی، سپاه، جاده را بازگشایی و یا در آبرسانی مشارکت میکند و البته مردمی که با وجود درد محرومیت، قدردان خدمات این نهاد انقلابی و مردمی هستند.
جادههایی که دانشآموزانی در مسیر رفت و برگشت به مدارس در مناطق دیگر و شهرها (به دلیل نبود مدرسه در روستا) با خودروهای وانت نیسان واژگون شده و تصادف کردهاند و جان دادهاند و برخی هم مجروح شدهاند و داغ را بر دل مادران و پدرانی گذاشتهاند. بسیاری از خانوادهها حاضر نیستند فرزندانشان برای ادامه تحصیل به شهر بروند و ادامه تحصیل دهند. جادههایی که هیچ سهمی از صنعت استان و نفت و گازش و گمرکات و بنادر و در یک کلام درآمدش نبردهاند و جادههایش مانند مردمانش به فراموشی سپرده شدهاند.
گنجها و رنجها
حتما باید از کوههایی رفت و دید که دارای معادن مختلفی از جمله کرومیت، منگنز، سنگ چینی، مس، سنگ آهن، کروم، سلیس، مرمر، انواع سنگهای زینتی و...است که اگر استخراج شوند، برای هزاران نفر اشتغالزایی شده و از درآمدش هم میتوان در جادهسازی و کارهای دیگر مشارکت کرد.
اما اینکه چرا از این گنجها برای درمان درد و رنج مردمان این سرزمینها استفاده نشده است، جای سؤال است. این گنج و این رنج مانند قطب اقتصادی بودن و در زیرخط فقر زیستن هرمزگان در تناقض و تضاد است؟ مردم مقصرند یا دولت؟ دولتمردان باید بروند و این گنجها را در این کوهستانها ببینند و با استفاده از ظرفیت نیروهای منطقه برای استخراج این معادن، تصمیماتی اتخاذ و سپس عملیاتی کنند.معادنی که گنج هستند و برای مردمانی که در رنج هستند، میتوانند شفابخش باشند و هیچگاه این نسخه برایشان پیچیده نشده است. با گذشتن با بالگرد و هواپیما از روی این گنج، نمیتوان آن را کشف کرد و باید با خودرو و پای پیاده و نقشه وارد شد و گنج را کشف کرد تا با این گنجها، بشاگردیها و کوهشاهیها از رنج به درآیند.
کلاسهای بیفروغ درس
پایتختنشینان اگر گاهی خواستند به این مناطق بروند، حتما از مدارس روستایی هم بازدید داشته باشند. مدارسی که برخی در کپر وکانکس و برخی در ساختمانهای فرسوده در این مناطق کوهستانی سرد دایر میشوند.
مناطقی که گاهی درجه هوا تا نزدیک دمای یخبندان میرسد و این دانشآموزان بدون امکانات و بخاری باید در این سرما در کلاسهای درس بلرزند و کلاسهایی که بیشترشان حتی از میز و نیمکت مناسبی برخوردار نیستند.
مدارسی که دانشآموزانش محکوماند که با سختترین شرایط درس بخوانند و یا عطای درس خواندن را به لقایش ببخشند. این مدارس را حتی مسؤولان استان و متولیان آموزش استان هم ندیدهاند، تا چه برسد به مسؤولان کشوری. مدارسی که برخی حتی از سرویس بهداشتی محروم هستند و یا سرویس بهداشتی مناسبی ندارند.
مردمانی که آب شربشان را از گودالها و رودها و چشمهها با حیوان و یا بر دوش میآورند. اینجا اشک هم ماتم میگیرد از دیدن دردها و بیتفاوتیها، از دیدن مرگ مادران و فرزندان و نوشیدن آبهایی که بهداشتی و تصفیه شده نیستند؛ از شنیدن قصههای تلخی که برخیها حتی روزها بیغذا هستند و برخی فقط با یارانه زندگی میگذرانند و با نان خشک روزگار میگذرانند. مردمانی که به دلیل فقر و نداری نمیتوانند به شهر بروند و بیماریشان را درمان کنند و گاهی نقص عضو میشوند و گاهی هم با بیماری میسازند تا شاید گروه پزشکی جهادی به منطقهشان برود و معاینهشان کند و تحت درمان قرار گیرند.مسؤولان حتما با مردم این مناطق هم گفت و گو کنند و دردشان را از نزدیک بشنوند. مردمانی که ماندهاند و با سختیها و بیماریها ساختهاند و سوختهاند و کسانی هم که توانستهاند کوچ کردهاند و حاشیهنشین شهرها شدهاند.
عدم آنتندهی تلفن همراه
پایتختنشینان حتما با خودرو بروند و اگر امکانش بود، دقایقی با پای پیاده بروند وببیند که مردم چه سختیهایی را تحمل میکنند و در همان جا هم با تلفن همراهشان با مرکز کشور و با دستگاههای امدادی استان تماس برقرار کنند. ببینند آیا تلفنهای آنها آنتن دارند؟ تلفنهایی که در جادههای این مناطق آنتن نمیدهند و اگر برای کسی اتفاقی بیفتد و نیاز به کمک داشته باشد، در دهکده جهانی امروزی و در جادههای این مناطق امکان برقراری ارتباط وجود ندارد.
این مناطق را برخی از ساکنان، آخر دنیا میخوانند. آخری که هیچ امکانات و تجهیزاتی برایشان وجود ندارد. مردمانش در فقر و نداری زندگی میکنند. اینجا متعلق به استانی است که قطب اقتصادی کشور به شمار میرود اما توصیف این مناطق برای تهرانیها فقط شبیه قصه است و برایشان این واقعیتها غیرقابل باور است؛ واقعیتهای تلخ و دردناک. دردناک مانند مرگ مادران باردار و نوزادان و کودکان در این مناطق بدون امکانات. دانشآموزان هم سختی و مرگ را هر روز در جلوی چشمانشان میبینند، از آن آرامش کلاسهای شهری تهران و اصفهان و شیراز و تبریز و... در اینجا خبری نیست و برای دانشآموزان بشاگردی و کوهشاهی هم آن آرامش و تجهیزات مدارس غیرقابل باور است.
تبعیض و بیعدالتی از کجا تاکجا؟ فرسنگها فاصله وجود دارد. یکی از بشاگردیها میگفت بنویسید که رئیسجمهور هم به این منطقه نیامده است تا فقر و محرومیتها را ببیند و اگر میآمدند و وضعیت را میدیدند شاید اثرگذار بود. ماهم مینویسیم که اگر آمدند، با هلیکوپتر نروند، با خودرو بروند تا واقعیتها را لمس کنند.
معاون اول رئیسجمهور و رئیس مجلس هم اگر به استان میآیند، با هلیکوپتر سفر نکنند، با خودرو بروند و دقایقی را در کنار مردم بنشینند تا بوی فقر و محرومیت به مشامشان برسد و برای درمانش نسخه شفابخش بپیچند.
یادداشت: علی زارعی
انتهای پیام/
کد مطلب: 396425