این تصور که پیونگ یانگی که ما می شناسیم به سادگی دست از سلاح های اتمی خود بر خواهد داشت، قصه پریانی است که فقط به درد کودکان و کوتوله های ذهنی می خورد.
اشتراک گذاری :
خبرگزاری تقریب، حوزه سایر رسانه ها: بر اساس گزارش ها طبق برنامه ریزی انجام شده قرار است دومین نشست آمریکا و کره شمالی در اواخر این ماه در ویتنام انجام شود. دیدگاه های کارشناسی درباره سرنوشت این مذاکرات، از اقدامی از روی بصیرت تا به شدت ساده دلانه در نوسان هستند که مشتریان رسانه های جریان اصلی همواره می بینند که در گروه دوم جای گرفته اند.
طرفداران ترامپ معتقدند که رئیس جمهور آنان قصد دارد نوعی شعبده در هنر معامله گری را از خود به نمایش بگذارد و پیونگ یانگ را متقاعد کند که به کلی غیرهسته ای شود. دمکرات های جریان اصلی نیز بر این باورند که ترامپ احمق است و تنها به تسهیل شدن دستورکارهای ننگین یک دیکتاتور اهریمن صفت کمک می کند. همانطور که این روزها در مورد تمام موضوعات سیاست خارجی آمریکا شاهد هستیم، با تمرکز همراه با وسواسی که رسانه های جمعی بر روی ترامپ دارند، تصویر موجود کاملا مبهم است.
افراد مطلع معمولا بر این اعتقادند که کره شمالی هرگز غیرهسته ای نخواهد شد، بیشتر به این خاطر که در جهانی که به عنوان یک نتیجه مستقیم مداخله گرایی آمریکا با هدف تغییر رژیم، معمر قذافی اندکی بعد از کنار گذاشتن کامل برنامه اتمی لیبی در خیابان ها به قتل رسید، دولت کره شمالی هیچ انگیزه معناداری برای انجام این کار ندارد. البته تحریم های غرب علیه کره شمالی با همه ناخوشایندی آنها، در مقایسه با آنچه که در لیبی اتفاق افتاد، هیچ نیست.
من نیز بر این باورم که پیونگ یانگی که ما می شناسیم هرگز غیرهسته ای نخواهد شد، فارغ از اینکه مون و ترامپ چقدر برای هم دلبری یا یکدیگر را تهدید کنند. قطعا صلح بین دو کره می تواند رخ دهد، اما این تصور که پیونگ یانگی که ما می شناسیم به سادگی دست از سلاح های اتمی خود بر خواهد داشت، قصه پریانی است که فقط به درد کودکان و کوتوله های ذهنی می خورد.
شرایطی وجود دارد که تحت آن کره شمالی ممکن است داوطلبانه دست از سلاح های اتمی خود بردارد، از فشار تحریم ها راحت شود و در آینده ای نزدیک از طرف یک نظم جهانی تک قطبی همچون کشوری عادی با آن برخورد شود ولی این ها اصلا شرایطی نیست که ما خواهان آن باشیم.
«کره شمالی قرار نیست غیرهستهای شود و نباید هم شود. این کشور فقط به عنوان یکی از پیامدهای طبیعی امپریالیسم آمریکاست که دارای سلاح های اتمی شده است. تنها راه غیر اتمی شدن این کشور نیز این است که این کشور تسلیم قلدری ها و مجبور به پیوستن به جبهه امپریالیسم شود که هیج یک ما نباید خواهان چنین چیزی باشیم.» - توئیت کیتلین جانستون
از نگاه من تنها سه احتمال وجود دارد:
1) کره شمالی سلاحهای اتمی اش را به عنوان یک عامل بازدارنده موثر علیه مداخله گرایی غرب با هدف تغییر رژیم حفظ می کند
2) کره شمالی سلاح های اتمی اش را کنار می گذارد به این دلیل که ایالات متحده و تمام رقبا سلاح های اتمی شان را کنار گذاشته اند
3) کره شمالی سلاح های اتمی اش را کنار می گذارد به این دلیل که وارد اتحاد قدرت آمریکا محور شده است.
تنها راه ممکن برای اینکه نظم جهانی تک قطبی با کره شمالی به عنوان کشوری عادی برخورد کند، این است که این کشور به نظم جهان تک قطبی ملحق شود. اگر این کشور اجازه دهد می تواند جذب جبهه امپراتوری آمریکا محور شود. اگر کره شمالی غیرهسته ای شود این اتفاقی است که رخ خواهد داد و هدف نهایی فشارهایی که بر این کشور وارد آمده نیز همیشه این بوده است. اگر کیم جونگ اون تفاوت قابل توجهی با اسلاف خود داشته باشد و اگر ترکیب درستی از هویج ها و چماق ها به او عرضه شود، کسی چه می داند؟ کره شمالی دارای منابع طبیعی به ارزش 10 تریلیون دلار است که به دلیل تحریم ها نمی تواند به آنها دست پیدا کند یا آنها را به فروش برساند و باید مطمئن باشید که افراد قدرتمندی هم در شرق و هم غرب هستند که پیونگ یانگ را تشویق می کنند تا این ثروت را به جیب آنها بریزد. شاید بتوان پایگاه قدرت کیم را ترغیب کرد تا به کنار گذاشتن حق حاکمیت کره شمالی رضایت دهد، درست مثل کاری که خیلی کشورهای دیگر قبلا انجام داده اند و برای راحت شدن از فشارها به این جبهه پیوسته اند.
اما این دقیقا به چه معنا خواهد بود؟ به این معناست که یک کشور دیگر که تلاش کرده بر حق حاکمیت ملی خود پافشاری کند، با قلدری و گرسنگی دادن مجبور شده برای زنده ماندن به امپراتوری آمریکا محور بپیوندند. به این ترتیب این امپراتوری شامل یک کشور دیگر نیز خواهد شد و از دولت های چندقطبی گرای جذب نشده باقیمانده، یکی دیگر کم خواهد شد.
واقعیت این است که غیر ممکن است بدون مخالفت کردن با سلطه جهانی تک قطبی ایالات متحده و شبکه محکم متحدان آن که به عنوان یک امپراتوری عمل می کنند، یک ضد جنگ حقیقی بود. حفظ سلطه این امپراتوری بدون تهدید و به کارگیری خشونت نظامی غیرممکن است؛ این هویج اتحاد نظامی و چماق حمله نظامی است که اجزای این امپراتوری را به هم می چسباند. مادامی که این وضع وجود دارد، جهان هرگز نمی تواند روی صلح به خود ببیند. اگر شما از تداوم سلطه جهانی ایالات متحده حمایت کنید، شاید بتوانید ادعا کنید که به طور موردی با برخی از جنگ ها مخالف هستید، ولی نمی توانید مدعی شوید که مخالف جنگ یا مداخله گرایی هستید.
در مورد ونزوئلا نیز همان حرفی صدق می کند که در مورد کره شمالی گفتم: اتحاد قدرت آمریکا محور با قلدری علیه یک کشور غیرهمسو در یکی از کلیدی ترین مناطق راهبردی فشار می آورد تا تسلیم و جذب جبهه یک امپراتوری شود که با خشونت بی پایان به بقای خود ادامه می دهد. البته من کاملا از حق حاکمیت ملی مردم ونزوئلا برای شکل دادن به کشورشان بر اساس خواست خودشان حمایت می کنم، اما مداخله گرایی دولت ترامپ که با هدف تغییر رژیم انجام می شود، هیچ ربطی به خواست مردم ونزوئلا ندارد. گوآیدو اعتراف می کند دولتی که ایالات متحده تلاش دارد بر سر کار آورد و از اساس اخته و پرداخته دست مهندسین امپریالیسم است، برای تضمین وفاداری ونزوئلا نسبت به منافع آمریکاست که جان بولتون خودش تصدیق می کند این منافع ارتباط بسیار زیادی با نفت دارد.
اگر آمریکا موفق شود آنقدر روند زندگی مردم ونزوئلا را مختل کند که ارتش مسیر خود را تغییر دهد و از سر نومیدی از مادورو رویگردان شود، قطعا به تحریم ها خاتمه داده خواهد شد و شاید اوضاع برای عده ای از ونزوئلایی ها (عمدتا سفیدپوستان و ثروتمندترها) بهتر خواهد شد، ولی در نهایت اتفاقی که خواهد افتاد این است که امپراتوری موفق شده با قلدری یک کشور دیگر وادار به دست برداشتن از حق حاکمیت ملی خود کند.
همین امر در مورد ایران نیز صدق می کند. اگر تیم بولتون موفق به انجام تغییر رژیم در تهران شوند، قطعا روایت جریان اصلی این اتفاق را آزادی و دمکراسی و وزش باد در موی زنان معنا خواهد کرد، اما در واقعیت اولیه ترین معنای آن این است که امپراتوری آمریکا محور موفق شده یک دولت دیگر را - کشوری که در این مورد نیز یک کشور سرشار از نفت است - سرنگون کند و یک رژیم دست نشانده و همسو با اسرائیل و متحدان دیگرش در کشورهای خلیج فارس را بر سر کار آورد و در نتیجه سلطه منطقه ای خود را در خاورمیانه تقویت کند. از اینجا شاید بتوانیم مطمئن شویم که سوریه نیز گرفتار سرنوشت مشابهی خواهد شد.
هر کسی که اعتقاد دارد جنگ پدیده خطایی است، باید با این چنگ و دندان نشان دادن ها مخالفت کند. تداوم رشد جبهه تک قطبی، حرکتی است که جهان را از صلح و حق حاکمیت ملی دور و به سمت جهانی با خشونت های نظامی بی پایان نزدیک می کند که خواست منحط همان دار و دسته هایی را تامین می کند که بر حجم شقاوت ها و وحشت های غیرقابل بخشش در کره، ویتنام، عراق، لیبی، سوریه و خیلی کشورهای دیگر می افزایند.
«ژنرال هایی که در اینجا خدمت می کنند اکنون پذیرفته اند که در جنگ افغانستان بازنده شده اند و کل این تلاش بی فایده است.» - توئیت مایکل تریسی
راه پیشگیری از جنگ اتمی با کره این است که کره شمالی ها به حال خودشان گذاشته شوند و تحریم و تهدید کردن آنها متوقف شود . راه کمک به مردم ونزوئلا خاتمه دادن به تحریم هایی است که موجب گرسنگی آنها شده اند. راه کمک به مردم ایران خاتمه دادن به عملیات های پنهانی سیاه و تحریم های گرسنگی آور و پرهیز از بردن جهنم به این کشور است. راه کمک به سوری ها دست برداشتن از تسلیح و حمایت از ستیزه جویان افراط گرایی که تلاش دارند دولت دمشق را سرنگون کنند، خاتمه دادن به تحریم ها و اشغال غیرقانونی و احترام گذاشتن به حق حاکمیت ملی این کشور است. راه پیشبرد صلح مخالفت کردن با وضعیتی است که در آن امپراتوری آمریکا بیشتر از هر کس دیگری درجهان صلح را تضعیف می کند.
البته ما باید خواهان رهایی همگان از سرکوب شویم و البته که ما باید خواهان رهایی جهان از سلاح های اتمی شویم. ولی ما نباید از سرنگون کردن دولت های خارجی توسط قدرتی حمایت کنیم که پیشینه مملو از مداخله گرایی فاجعه بار آن به منظور تغییر رژیم کشورها، غیرقابل انکار است.
و ما نباید از قدرتی حمایت کنیم که با قلدری به کشورهای مستقل فشار می آورد تا برای خلاص شدن از بی رحمی هایی که درحق آن می شود، از حق حاکمیت ملی خود دست بردارند. این آن نوع جهانی نیست که ما باید درجهت ایجاد آن تلاش کنیم. هر چه جنگ افروزی جبهه امپریالیستی بیشتر شود، قدرتمندتر می شود. اگر خواهان جهانی سرشار از صلح و هماهنگی هستید، بر مخالفت با فعالیت های مسموم کننده قدرتی تمرکز کنید که بیش از همه برای جلوگیری از این اتفاق مسئول است.
نویسنده: کیتلین جانستون (Caitlin Johnstone) نویسنده و روزنامه نگار
منبع: yon.ir/tEo4Y