آیت الله جوادی آملی در دیدار برخی از مسئولان قضایی با اشاره به آیات قرآن کریم، منحرفین جامعه را به دو دسته تقسیم کرده و اظهار داشت: منحرفین جامعه یا بیراهه میروند و یا راه دیگران را میبندند، بنابراین مشکلات و غدهها و عقدههای جامعه ما به این دو رذیله برمی گردد و تا زمانی که خود را نشناسیم دچار این غدهها خواهیم بود.
خبرگزاری تقریب (تنا):
این استاد حوزه علمیه قم خاطرنشان کرد: کسانی که دچار چنین غدههایی هستند، تصور میکنند انسان با مرگ میپوسد و مرگ آخر خط است.
جوادی آملی گفت: انسان که از خاک آفریده شده مانند درختی است که از خاک میروید، چنین انسانی گیاهی و مادی زندگی میکند؛ یعنی خوب میخورد و خوب زندگی میکند، میوه خود را هم محدود میداند، در آخر هم هیزم میشود. وی افزود: کسی که اینگونه فکر میکند زندگیش گیاهی و غیر حیوانی است، چه رسد به زندگی انسانی که سالها با آن فاصله دارد.
وی سخنان خود را اینگونه پی گرفت: گروه دیگری از انسانها که هدایت شده و راه رستگاری را میپیمایند، معتقدند مرغ باغ ملکوتند یعنی روی درخت زندگی آشیانه دارند و با مرگ از این آشیانه تنگ و تار رها میشوند، مرگ را از پوست به درآمدن میدانند نه پوسیدن.
این استاد برجسته فلسفه اظهار داشت: اگر اندیشه، فکر، علم پوسید، انسان هم میپوسد، علم و اندیشه وصف جان انسان است، اگر این وصف پوسیدنی نیست، موصوف به طریق اولی ابدی است، بنابراین اگر علم نمی میرد، عالِم به طریق اولی نمی میرد برای این که علم در جان عالِم مستقر است.
وی تصریح کرد: کسانی که زندگی خود را مادی، گیاهی و درختی دانسته و پایان کار خود را هیزم شدن و پوسیدن میدانند، کارشان در طول زندگی مشاجره و از این شاخه به آن شاخه پریدن است، چون شجری زندگی کرده اند.
آیت الله جوادی آملی در فرازهای پایانی سخنان خود تاکید کرد: اساس کار این است که خودمان را بشناسیم و بدانیم پایان راه ما کجا است. وی افزود: آیا مرگ پوسیدن است یا از پوست به در آمدن است؟ تفاوت ما با حیوانات چیست و فرق بین زندگی درختی و اتوبوسی چیست؟ آیا مرگ آغاز راه یا پایان راه است؟ پوسیدن یا از پوست به درآمدن است؟ جای رفعت بخشی کجاست؟