داستان کتاب «فرمانده گندمخوار» ماجرای سالهای پایانی زندگی عمر سعد از زبان خودش است.
مروری بر کتاب «فرمانده گندمخوار» رویاهای دودرست فرمانده اشقیا
26 مرداد 1401 ساعت 12:39
داستان کتاب «فرمانده گندمخوار» ماجرای سالهای پایانی زندگی عمر سعد از زبان خودش است.
به گزارش حوزه فرهنگ و هنر خبرگزاری تقریب،در دلم گفتم:«ای بابا...! اینها دیگر کی هستند. از هیچچیز نمیترسند. شب به این تاریکی، جانش را گرفته دستش و به اینجا آمدهاست. حالا برای من رجز هم میخواند! اگر من ده تا از اینها داشتم، میرفتم یزید را از خلافت خلع میکردم و خودم میشدم خلفیه. حالا حسین، کلی از این آدمهای فدایی دارد، آمده از من اجازه بگیرد به مدینه برگردد.»
عمر سعد یکی از بدبختترین شخصیتهای داستان عاشوراست. مردی که از انتها تا ابتدای داستان رویای رسیدن به حکومت ری را دارد، به خاطر همین رویا دست به بدترین اعمال میزند. داستان کتاب «فرمانده گندمخوار» ماجرای سالهای پایانی زندگی عمر سعد از زبان خودش است. مردی که در ابتدای قصه شاد و خندان مشغول جمع کردن زندگیاش در کوفه است تا راهی ری شود، به همسرش وعده میدهد که گندمهای ری چه طعم خوشی دارند و هر روز خودش را تصور میکند که بر تخت حاکم ری نشسته اما هر قدر بیشتر میدود از گندم ری دورتر میشود.
«سید سعید هاشمی» در این قصه دوربین را از جای همیشگیاش برداشته و به سمت دیگر صحنه برده. اغلب اوقات ما حادثه کربلا را از کنار خیمههای امام حسین (ع) تماشا کردهایم. سپاهیان یزید آدمهایی دورتر و در طرف دیگر داستان بودهاند اما در این قصه ماجرا از سمت سپاهیان دشمن روایت میشود. خواننده به خوبی میفهمد که هر کدام از شخصیتهای سپاه دشمن چه در سرشان گذشته که به این نبرد آمدهاند. علاوه بر آن احساسات دشمنان امام حسین (ع) در زمان جدا شدن حُر، سخنرانی امام، ورود اسرا به کوفه و ... را بهتر درک میکند.
کتاب تقریباً سه بخش دارد، پیش از حادثه عاشورا، در زمان حادثه عاشورا و پس از آن. ماجرای قسمت اول و سوم را کمتر شنیدهایم و به همین خاطر خواندنش علاوه بر جذابیت، اطلاعات جدیدی هم دارد. اینکه عمرسعد چطور فرمانده سپاه ابنزیاد شد.
اینکه ابنزیاد چه وعدههایی به او داد. در بخش سوم هم مشخص میشود که وعدههای ابنزیاد عملی شد یا نه. گرچه همه میدانیم که عمر سعد هیچوقت به حکومت ری نرسید اما نویسنده در این داستان جزییات بیشتری از حوادث پس از کربلا و فرار سپاهیان ابن زیاد از مختار را هم به تصویر میکشد. عمرسعد مردی که تا پیش از این فرمانده یک سپاه چندین هزار نفری بود به ذلت کشیده میشود و مدتها در زیرزمین دارالخلافه مخفی میماند و در نهایت مختار ثقفی (که در حقیقت برادر زن اوست.) پیدایش میکند. عمر سعد در این داستان حتی زمان مرگ هم به گندم ری فکر میکند.
نویسنده تلاش کرده تا اطلاعات کتاب بر مبنای منابع معتبر باشد. قسمتهایی که نقلقولی از امام حسین (ع) و یا حضرت زینب (س) آورده شده، جملات دقیقاً مشابه جملات ثبت شده در کتب تاریخی است اما قسمتهای دیگر داستان به طور کامل مبتنی بر واقعیت نیست. مثلاً اینکه وقتی عمر سعد تصمیم گرفت به سپاه امام حسین (ع) حمله کند به شمر چه گفت و با خود چه فکری کرد، چیزی نیست که در تاریخ ثبت شدهباشد بنابراین نویسنده تا حدی از تخیل خود بهره بردهاست. گرچه همین خلاقیت، روایت را متفاوت و جذاب کردهاست اما لازم است به خوانندههای کم سن و سال تأکید شود که چه بخشهایی از داستان دقیقاً مبتنی بر واقعیت و چه بخشهایی ترکیبی از واقعیت و خیال است.
همین نکته در بخشهایی موجب تغییر لحن داستان میشود. لحن عمرسعد در طول قصه بیشتر به حرف زدن امروز ما شباهت دارد و حتی کلماتی را به کار میبرد که قطعاً در سال ۱۳۶۱ هجری وجود نداشته. لحن سخنان امام همان لحن تاریخی هزار و چهارصدسال پیش است. این نکته میتواند از جهاتی نقطه ضعف محسوب شود اما از جهتی هم نقطه مثبت است چون خواننده به راحتی بخش تاریخی و بخش داستانی کتاب را از هم تفکیک میدهد.
با همۀ این تعاریف زبان کتاب روان و ساده است. خواننده نوجوان برای درک جملات و حوادث داستان درگیر نمیشود و خواندن کتاب قدری طول نمیکشد که خارج از حوصله او باشد و با این وجود«فرمانده گندمخوار» کتاب جذابی برای معرفی به مخاطبان این گروه سنی است، گرچه احتمالاً برای بزرگسالان هم جذاب خواهد بود.
علاقهمندان میتوانند عدد ۳۹ را به ۵۰۰۰۲۴۶۰ ارسال کرده یا با مراجعه به کتابفروشیهای سراسر کشور برای تهیه کتاب اقدام نمایند.
انتهای پیام/
کد مطلب: 561830