"فهمی هویدی" نویسنده، روزنامهنگار و اندیشمند معروف مصری در مطلبی با انتقاد از سکوت کشورهای عربی در قبال جنایات رژیم صهیونیستی در فلسطین و لبنان و محدود کردن رسانههای حامی مقاومت در بعضی کشورهای عربی، به این کشورها هشدار داد که در صورت رسیدن این رژیم و آمریکا و دیگر همپیمانانش به اهداف خود در خاورمیانه، وضعیت آنها در آینده بهتر از وضعیت کنونی فلسطینیها نخواهد بود.
به گزارش حوزه بینالملل خبرگزاری تقریب، "فهمی هویدی" در این مطلب نوشته است:
روزی که سیدحسن نصرالله ترور شد، مطلبی از یک شهروند مصری در شبکههای اجتماعی توجهم را جلب کرد که گفته بود: "از امروز دیگر ما فقط 2 مذهب داریم، یا میتوانید (در جبهه) مقاومت باشید یا اینکه صهیونیست باشید.. همین!".
اینگونه واکنشها فقط بازتابدهنده احساسات ما به حادثه بزرگی نیست که هفته قبل اتفاق افتاد، بلکه مسائل دیگری در بروز این احساسات دخیل هستند که نباید آنها را نادیده بگیریم. این مسئله را از یک تجربه شخصی دریافت کردم که اخیرا با آن مواجه شدهام. هنگامیکه برای شرکت در کنفرانسی به پایتخت یک کشور عربی دعوت شدم، در هتل تلاش کردم تا اخبار غزه را از شبکههای خبری تلویزیونی دنبال کنم؛ اما مسئلهی غافلگیر کننده این بود که همهی کانالها فیلتر شده بودند و پخش اخبار فقط به یک شبکهی خبری -که هیچگاه آن را دنبال نمیکنم- محدود شده بود.
به دلیل آنکه گزینهی دیگری نداشتم، 4 شب اخبار را از آن شبکه دنبال کردم. موضوع تعجبآمیز برای من این بود که همه خبرها و برنامههای گفتوگو محور آن شبکه بیانگر دیدگاه "اسرائیلیها" بود و در هیچ خبری اشاره مثبتی به مقاومت فلسطین نمیشد.
پس از بازگشت به قاهره توانستم با شگفتی بسیار دوباره آزادانه شبکههای دیگر را ببینم، گویا که وارد دنیای دیگری شدهام. با اندکی بررسی متوجه شدم که جبههی حامیان اسرائیل حضور پررنگی در صحنهی رسانهای دارند، آن هم در شرایط استثنائی کنونی؛ مسئلهای که نقشی گسترده در ایجاد آشوب در بعضی محافل دارد و در تلاش برای تخریب وجههی مقاومت و محکوم کردن آن و اهانت به حامیان آن است. مسئلهی عجیب و نگران کننده برای من تعداد زیاد این تریبونها نیست، بلکه عجیب این است که به رسانههای دیگر اجازه فعالیت و حضور داده نمیشود.
بنیامین نتانیاهو که این روزها خودش را پیروز میدان میداند و مدعی است که ضربههای نهایی و تمام کنندهای را به دشمنانش وارد کرده، در این بزرگنماییها بسیار مبالغه میکند، گویا که همهی مسیرها در برابر او باز شده و دیگر کسی سد راهش نیست. این درحالی است که هیچکدام از اهداف راهبردی اعلام شدهی نتانیاهو در آغاز طوفان الاقصی عملی نشده است. نه حماس شکست خورده و نه اسیران بازگردانده شدهاند، بلکه مهمترین دستاورد نتانیاهو این است که دهها هزار فلسطینی را کشته و اسماعیل هنیه و نصرالله را ترور کرده است. نتانیاهو اکنون توانسته به یک قاتل تبدیل شود و نه جنگجو، چرا که حدود 50 هزار فلسطینی را به قتل رسانده است.
البته این جنایت با فناوریهای آمریکایی انجام شده است و نه توان و قدرت اسرائیل.
درست است که ترور سید نصرالله، ضربهای دردناک برای مقاومت بهشمار میآید؛ ولی این ضربه تمام کننده و نابود کننده نیست، زیرا حزب الله به سرعت پس از آن روی پای خود ایستاد و یک روز پس از آن به درگیری با اسرائیل ادامه داد و موشکهای خود را به سوی اهداف اسرائیل شلیک کرد (در عمق بیش از 100 کیلومتری داخل اراضی اشغالی).
با وجود هر ملاحظهای که در خصوص حزبالله داریم، نباید فراموش کنیم که این حزب فلسطین را در آغوش گرفت و هزینههای سنگینی را برای آن پرداخت. همچنین باید از ایران یاد کنیم که در مسائلی بهغیر از موضوع فلسطین با آن اختلافنظر داریم؛ آن هم در شرایطی که صاحبان مسئله فلسطین و امت از مسئله اصلی خود به دلایل مختلفی دست کشیدهاند.
همچنین نباید فراموش کنیم که قدرتنمایی نتانیاهو به این دلیل است که او میخواهد نگاهها را از ناتوانی و گرفتاری خودش در غزه منحرف کرده و آثار ننگین رسوایی ارتش و رژیمش در هفتم اکتبر را پاک کند. نتانیاهو و دار و دستهاش چند دهه است که تلاش میکنند جهان عرب را قانع سازند که دشمن واقعی آنها ایران است و نه اسرائیل، به صورتی که همواره با سخن گفتن از (ادعای) درگیری بین اهل سنت و شیعیان، با اهل سنت همدردی کرده و مدعی میشوند که به اهل سنت نزدیکتر هستند.
قدرت طلبی و قدرتنمایی نتانیاهو با تکیه بر حمایتهای آمریکا و سکوت طرفهای عربی -که آن را نشانه رضایت و فرمانبرداری دانسته - است و علاوه بر آن ضعف مؤسسات و سازمانهای بین المللی نیز باعث این مسئله شده؛ سازمانهایی که هیچ احترامی برای عربها و مسئله آنها قائل نیستند.
برکسی پوشیده نیست که جریان راست افراطی امروزه کابینه و رژیم اسرائیل را در دست دارد و احزاب راستگرا در کنیست اکثریت را به دست آوردهاند، و همزمان حملات شهرک نشینان به مسجد الاقصی و تصرف خانههای فلسطینیان و اراضی آنها شدت گرفته است. بهصورتی که سرمستی نتانیاهو به آنها نیز منتقل شده و آنها یورش به روستاهای فلسطینی را افزایش دادهاند و به صورت علنی در حال تکرار رؤیاهای اجداد خود برای تصرف "سرزمینهای موعود" از نیل تا فرات هستند.
عملیات طوفان الاقصی، چهره اسرائیل را درهم شکست و ضعف نظامی و راهبردی و اطلاعاتی و اخلاقی آن را رسوا کرد، و فلسطینیها نشان دادند که میتوان این رژیم را شکست داد و جاهطلبیهای آن را به چالش طلبید. این عملیات، نوید دهنده تولد نسل جدیدی از فلسطینیها است که تهدیدی برای وجود "اسرائیل" به شمار میآیند.
پایداری و استقامت این نسل و حمایتهای مردمی از آن، بیانگر این مسئله است که نبرد با اسرائیل ادامه دارد و تا زمانیکه این نسل جدید فلسطینیها در زمین هستند "اسرائیلیها" هیچگاه روی آرامش را نخواهند دید و آیندهای در سرزمین فلسطین نخواهند داشت. به همین دلیل است که صهیونیستها به این نتیجه رسیدهاند که مشکل وجود خود فلسطینیها است و نه حماس و در همین راستا به صراحت همه تفاهمنامهها وتوافقها مانند توافق اسلو و توافق ترسیم مرزهای آبی با لبنان را زیر پا گذاشتند.
این پیشزمینه، توضیح دهنده رفتار اسرائیلیها در غزه، رفح، کرانه باختری و دلیل ادامه حملات به ضاحیه جنوبی بیروت و ترور سیدحسن نصرالله است، شخصیتی که یکی از نمادهای مقاومت و پشتیبانی از فلسطین است. اما طبیعتا این پایان ماجرا نیست و این رژیم همچنان به فشارهای خود برای تضعیف حزبالله و ساکت کردن مقاومت در یمن و عراق ادامه میدهد و حلقه پایانی این ماجرا نیز ایران خواهد بود.
برنامهای که هدف نهایی آن این است که فلسطینیها بدون حامی و پشتیبان شوند و دیگر صدایی در اعلام همبستگی با فلسطینیها وجود نداشته باشد و این در شرایطی است که جهان عرب همچنان به سکوت همیشگی خود ادامه داده و فقط بهعنوان یک تماشاچی، نظارهگر وقایع باشد.
البته فکر نمیکنم که چنین پایانی بهوقوع بپیوندد و امیدوارم که چنین نباشد. ولی این گونه میتوان دریافت که اسرائیل، آمریکا و همپیمانانش به دنبال چه خاورمیانهای هستند؛ اما من از این مسئله مطمئن هستم که اگر متجاوزان بتوانند به اهداف خود برسند، وضعیت همپیمانان عرب آنها در آن زمان، بهتر از وضعیت کنونی فلسطینیها نخواهد بود.
انتهای پیام/