گروه مقاومت "تنا": آن چیزی که مناخیم بگین نخست وزیر رژیمصهیونیستی در ابتدای انقلاب اسلامی ایران در مورد تاثیرات این انقلاب در منطقه گفت کلام دقیقی است، او گفته بود "زلزلهای در منطقه اتفاق افتاده است"؛ اگر به روند تحولات منطقه و جایگاه رژیمصهیونیستی نگاه کنیم هم قطعا این رژیم یک روند نزولی را در وسعت سرزمینی و همچنین قدرت هجومی خود داشته است. به نظر کلام مناخیم بگین نشان دهند آینده معلومی بود که آنها در پرتو انقلاب اسلامی برای موجودیت رژیمصهیونیستی میدیدند.
صهیونیستها تلاشهای زیادی کرد تا انقلاب اسلامی شکست بخورد و وقتی از این موضوع ناامید شدند تلاشهای خود را معطوف به برهم زدن اوضاع منطقه و قرار دادن یک آینده مجهولی برای آن معطوف کردند که ما این تلاشها را در اتحاد غربی، عبری و عربی در منطقه دیدیم که چگونه سعی کردند اوضاع سوریه و عراق را برهم بزنند تا این محور به هم پیوسته مقاومت در کنار حضور دشمنان داخلی دچار از هم گسیختگی شود اما با شروع روند پیروزیهای ارتش سوریه و همپیمانی ایران، حزبالله و روسیه در این کشور آن چیزی که آنها میخواستند محقق نشد؛ امروز عراق هم توانسته است بر تروریستهای داعشی و غیرداعشی پیروز شود و اکنون رژیم صهیونیستی مواجه با این مساله شده است که علاوه بر تهدیداتی که از سمت غزه و جنوب لبنان از قبل داشت تهدید جدیدی هم از سمت شمال غرب این رژیم یعنی جنوب غرب سوریه ایجاد شده است و آن حضور نیروهای حزبالله و مستشاران ایرانی است که این مستشاران به اذعان همگان توانستهاند نقش محوری در پیروزیهای ارتش سوریه علیه تروریستها ایفا کنند در این شرایط مقامات صهیونیستی از جمله نخست وزیر و وزیر دفاع این رژیم با رفتار و آمدهای پیدرپی و تماسهای تلفنی سعی کردهاند که از روسها بخواهند این تهدید را در این منطقه برطرف کند و از این طریق جلوی محاصره شدن به وسیله یک محور جدید مقاومت در مرزهای رژیم صهیونیستی و سوریه را بگیرند.
اکنون ما شاهد اظهارنظرهای مختلفی پیرامون موضوع حضور مستشاران ایرانی و نیروهای حزبالله در جنوب سوریه هستیم که باید این اظهارنظرها را با توجه به عنصر زمانی، مکانی و همچنین تعارفات و مضایقاتی که هرکدام از اطراف از جمله روسیه و سوریه درباره رژیمصهیونیستی دارند در نظر بگیریم.
صحنه سوریه بسیار پیچیدهتر از آن است که ما تصور کنیم با ابتکار عمل یکی از اطراف این صحنه کاملا عوض شود، در این کشور عوامل و قدرتهای مختلفی دارای نفوذ هستند و هر یک خواستهها و سهم خود را در این پیروزیها و شکستها ایفا میکنند، در هر حال آن چیزی که صهیونیستها به چانهزنی درباره آن با روسها پرداختهاند این است که لااقل نیروهای حزبالله و مستشاران ایرانی یک فاصله مشخصی از مرز سوریه با رژیمصهیونیستی داشته باشند، همچنین صهیونیستها تلاش کردهاند از ابزار نظامی هم به عنوان مکمل مذاکرات خود استفاده کنند و این ابزار نظامی هدف قرار دادن پایگاههای سوریه بود که البته پاسخ خود را هم دریافت کردهاند.
در هر حال به نظر میرسد هر توافقی که بین روسیه و اسرائیل اتفاق بیافتد وضعیت امنیتی رژیم صهیونیستی را بهتر از گذشته نخواهد کرد؛ وجود نیروهای مقاومت در فواصل هرچند چند کیلومتری با رژیم صهیونیستی تهدیدی است که این رژیم را از هرگونه تجاوز و اقدام علیه سوریه و همچنین دیگر کشورهای محور مقاومت باز خواهد داشت.
با وجود اینکه رژیم صهیونیستی تمام تلاش خود برای حذف کامل حزبالله و مستشاران ایرانی در سوریه انجام داده است اما این یک آرزوی خام بیشتر نیست چرا که این حضور ملاحضات، سوابق و اعتبار خاص خود را دارد و حتی به نظر نمیرسد که روسها هم درباره حذف این نیروها نظر مساعدی داشته باشند.
باید توجه داشته باشیم که روابط روسیه و رژیم صهیونیستی یک روابط قدیمی است و اینکه صهیونیستها به جای اینکه از آمریکاییها برای نجات از دست مقاومت کمک بخواهند دست به دامن روسها شدهاند خود نشان دهند اهمیت این روابط است، البته مشخص است که روابط روسیه و رژیمصهیونیستی هیچگاه گستردهتر و استراتژیکتر از روابط اسرائیل و آمریکا نبوده و نیست ولی در هر حال اکنون صهیونیستها به نوعی دست به دامن مقامات روسی هستند تا باتوجه به حضور و نفوذ در سوریه این تهدید را از مرزهای شمال شرقی آنها برطرف کند ولی همانطور که نمیتوان انتظار داشت روسها گوش به فرمان ایران در صحنه سوریه باشند باید این موضوع را در نظر گرفت که ایران هم گوش به فرمان روسها در سوریه نیست و هریک از این دو کشور وزن و جایگاه خود را در این کشور داشته و خواهند داشت.
* مجتبی امانی سفیر سابق ایران در مصر