گروه مقاومت "تنا": براساس آماری که وزارت کشاورزی آمریکا اعلام کرده است حدود ۴۰ میلیون نفر از جمعیت ۳۰۰ میلیونی این کشور با معضل گرسنگی دست و پنجه نرم میکنند، وزارت کشاورزی آمریکا کلمه hunger (گرسنگی) را برای این افراد استفاده کرده است، گرسنگی هم به معنای این نیست که به این افراد ویتامین ث نمیرسد یا به اندازه کافی میوه مصرف نمیکند، گرسنگی به معنای این است که طرف ممکن است شام و ناهار نداشته باشد و البته فوت هم نکند، از طرف دیگر اگر لیست میلیاردرهای دنیا را نگاه کنید خیلی از آنها آمریکایی هستند و براساس آمار منتشر شده ثروت ۳ آمریکایی برابر با ثروت نیمی از مردم این کشور است؛ پس هم افراد بسیار ثروتمند و هم افراد بسیار فقیر زندگی میکنند اما چون ارتباطات خانوادگی در آمریکا ضعیف شده مشکلات افراد فقیر هم افزوده شده است، معمولا وقتی روابط خانوادگی وجود داشته باشد امکان دارد کسی پیدا شود که به فرد فقیر خانواده کمک کند ولی در آمریکا یا ارتباطات ضعیف است و یا از بین رفته است؛ وقتی ارتباطات خانواده مشکل پیدا کرد دیگر بزرگتر خانواده یا فامیلهای دورتر از افراد خبر ندارند تا به هم کمک کنند، این فروپاشی خانواده تبعات دیگری هم برای جامعه آمریکا داشته و درصد طلاق و بچههایی که بدون پدر و یا مادر بزرگ میشوند را افزایش داده است که این مساله تبعات اجتماعی و فرهنگی گستردهای برای جامعه آمریکا داشته است.
آمریکا با وجود اینکه از نظر جمعیت، پرجمعیتترین کشور دنیا نیست ولی از نظر تعداد زندانی بیشترین زندانی را در دنیا دارد، از جمله دلایلی که موجب این مساله شده میتوان به عامل فقر و همچنین فروپاشی خانواده در میان آمریکاییها اشاره کرد، نکته قابل توجه در مورد زندانیهای آمریکا این است که اکثر زندانیان از اقلیتهای این کشور هستند، سیاهپوستان در حالی که ۱۴ درصد از جمعیت آمریکا را تشکیل میدهند اما ۴۰ درصد از جمعیت زندانهای این کشور را تشکیل میدهند که بخشی از این مساله به موضوع بیعدالتی در سیستم قضایی آمریکا باز میگردد، براساس پژوهشهای متعددی که انجام شده افراد در جرائم مشابه مدت زندانی متفاوتی گرفتهاند، رنگینپوستان بیشتر و سفیدپوستان کمتر زندانی شدهاند؛ برهمین اساس یکی از دلایل افزایش فقر و مشکلات فرهنگی در جوامع اقلیت آمریکا همین رفتار نژادپرستانهای است که در این کشور وجود دارد.
اگر در ایران، موقع انتخابات صندوق رای را حتی به زندانها هم میبرند تا زندانیها رای دهند ولی در آمریکا نه تنها زندانیها حق رای ندارند بلکه وقتی فردی از زندان آزاد میشود معمولا حق رای را بدست نمیآورد و در اکثر قریب به اتفاق ایالتها حق رای به افرادی که دوره زندانی شدن آنها تمام شده هم اعطا نمیشود مگر اینکه این فرد فقط به دلیل یکی از جرائم خیلی سطحی زندانی شده باشد.
ذهنیتی در خارج از آمریکا در مورد این کشور وجود دارد که با واقعیت آمریکا متفاوت است؛ افرادی که به وسیله فیلمها و سریالها با آمریکا آشنا شدهاند طبیعتا مشخص است که چون فیلمها براساس سوژه مورد نظر ساخته میشود و خیلی از وقتها در محیطهایی فیلمبرداری میشود که آسمانخراشها و محیطهای زیبا از این کشور را نشان میدهند طبیعا دید واقعی از این کشور پیدا نمیکنند، این در حالی است که واقعیت با آن چیزی که از آمریکا نشان داده میشود متفاوت است و اتفاقا یکی از دلایلی که ترامپ توانست رئیسجمهور این کشور شود همین مساله بود که در مورد مشکلات زیرساختی در آمریکا صحبت کرد، اینکه جادههای ما در حال خراب شدن است، فرودگاههای ما به هم ریخته است و مسائلی از این قبیل موجب شد مردم آمریکا احساس کنند او دارد حرف دل آنها را میزند، راست میگوید و به صورت ملموس با مشکلات برخورد میکند و در نتیجه به او رای دادند.
آمریکا با وجود داشتن مناطق ثروتمند و زندگی جمعیت یک درصدی این کشور در محلهای خوب ولی گستره درگیر فقر به شکل گسترده است و مشکلات زیادی هم دارد؛ در دوران اوباما قانونی به نام اوباما کر (OBAMA CARE) تصویب شد و قرار بود ۵۰ میلیون آمریکایی بدون بیمه صاحب بیمه متوسطی شوند که البته ذیل آن نیمی از این ۵۰ میلیون نفر این بیمه متوسط را بدست آوردند اما ترامپ مخالف اوباما کر است و روشهایی را برای متوقف کردن این قانون انجام داده است و اکنون ۲۵ میلیونی که بیمه را گرفتهاند در حال حرکت به سمت بازگشت به دوران بدون بیمه هستند؛ یکی از معضلات در آمریکا این است که هزینه پزشکی بسیار بالاست و این هم مربوط به لابی پزشکان با بیمارستانها و قوانینی و همینطور عدم توجه به مساله برخورد با افزایش قیمت هزینههای پزشکی در این کشور میشود، از طرف دیگر بیمهای که باید به مردم کمک کند در عمل وجود ندارد و بیمه توسط شرکتهای خصوصی انجام میشود که آنها هم شرکت بیمه را تاسیس کردهاند که سود کنند و البته درصدی از جامعه هم وجود دارد که مداوای آنها برای کسی سودی ندارد.
اشتغال یکی دیگر از مواردی بود که ترامپ را رئیس جمهور کرد، او با شعار «آمریکا اول» توانست رای مردم را کسب کند،؛ ترامپ در شعار آمریکا اول دولتهای قبلی را متهم کرد که به اقتصاد داخلی آمریکا بیتوجه بودهاند و بخاطر بیان همین مشکلات بود که درصدی از مردم به سمت او متمایل شدند؛ مساله افول آمریکا موضوعی است که در نهادهای علمی و اندیشکدههای آمریکا کاملا پذیرفته شده است، هرچند در داخل کشور ما جریان غربگرایی داریم که این موضوع را نمیپذیرد اما واقعیت این است که خود آمریکایی ها مساله افول این کشور را پذیرفتهاند، البته لازم بذکر است میان افول و فروپاشی تفاوتی وجود دارد و ممکن است کسی مساله فروپاشی آمریکا را مطرح نکند ولی این مساله که آمریکا رو به افول است نسبت به آن شکی وجود ندارد و بعید هم به نظر میرسد که ترامپ بتواند این روند را متوقف کند؛ آمریکاییها در یکی دو دهه بعد از جنگ جهانی دوم پیشرفت کردند چون در شرایطی که رقبای سنتی آنها همه جنگزده بودند، آنها توانستند کشور خودشان را از جنگ مصون نگه دارند ولی به تدریج رقبای سنتی اقتصاد خود را احیا کردند و همچنین چند دهه هست که رقبای جدید مانند چین و برزیل و غیره وارد رقابت شدند و فضایی که آنها در اقتصاد داشتند را محدود کردهاند، یکی از دلایل افول اقتصاد آمریکا هم همین مساله قدرتمند شدن رقبا است، مشکل بعدی این است که شرکتهای داخل آمریکایی، شرکتهای چند ملیتی هستند که بدنبال کارگر ارزان میگردند و کارگران ارزان هم در خارج از مرزهای آمریکا پیدا میشود، حرف ترامپ هم همین بود که سعی کرد شرکتهای آمریکایی که در حال ترک آمریکا بودند را با جریمه و فشار در این کشور نگه دارد ولی اینکه بتواند در مورد این موضوعات موفق باشد مسالهای است که خیلی بعید به نظر میرسد.
* فواد ایزدی کارشناس مسائل آمریکا