کواکبی به همبستگی دین و سیاست سخت پایبند بود و مخصوصا دین اسلام را یک دین سیاسی می دانست و معتقد بود که توحید اسلام اگر درست فهمیده شود و مردم مفهوم حقیقی کلمه توحید یعنی "لا اله الا الله" را درک کنند به استوارترین سنگرهای ضد استبدادی دست می یابند.
معرفی شخصیت های تقریبی/25| عبدالرحمن کواکبی؛ اندیشمند اسلامی ضد استبداد
14 اسفند 1398 ساعت 8:46
مولف : عبدالرحمن کواکبی
کواکبی به همبستگی دین و سیاست سخت پایبند بود و مخصوصا دین اسلام را یک دین سیاسی می دانست و معتقد بود که توحید اسلام اگر درست فهمیده شود و مردم مفهوم حقیقی کلمه توحید یعنی "لا اله الا الله" را درک کنند به استوارترین سنگرهای ضد استبدادی دست می یابند.
حوزه اندیشه خبرگزاری تقریب:
یکی از قهرمانان اصلاح، در جهان عرب، شیخ عبدالرحمن کواکبی است. کواکبی اهل سوریه و صفوی نژاد است، یعنی نسبش به شیخ صفی الدین اردبیلی می رسد. با زبان ترکی و فارسی آشنایی داشته و از پیروان شیخ محمد عبده و به یک واسطه از پیروان سیدجمال الدین اسدآبادی به شمار می رود. کواکبی در سال 1271 هجری قمری در سوریه به دنیا آمد و بیشترین ایام عمر خود را در همان سوریه گذرانید، اواخر به مصر آمد و چند سالی هم در مصر به سر برد که اجلش فرا رسید و در سال 1320 هجری قمری در سن پنجاه سالگی در گذشت.
کواکبی یک متفکر اسلامی ضد استبداد بود. با استبداد ترکان عثمانی که بر سوریه حکومت می کردند سخت مبارزه می کرد. از کواکبی دو اثر باقی است، یکی به نام "طبایع الاستبداد" که در صدر مشروطیت ایران به فارسی ترجمه شده است و دیگری "ام القری". آرای اصلاحی او در آن کتاب ها مندرج است. کواکبی مانند سیدجمال، آگاهی سیاسی را برای مسلمانان واجب و لازم می شمرد و معتقد بود "رژیم سیاسی" که مثلا مشروطه باشد یا چیز دیگر به تنهایی قادر نیست که جلو استبداد را بگیرد، هر رژیمی ممکن است شکل استبداد پیدا کند.
در نهایت امر آنچه می تواند جلو استبداد را بگیرد، شعور و آگاهی سیاسی و اجتماعی مردم و نظارت آنها بر کار حاکم است. وقتی که چنین شعور و چنین احساس و چنین آگاهی در توده مردم پیدا شد، آنوقت است که اژدهای سیاه استبداد در بند کشیده می شود. و البته این بدان معنی نیست که نباید به رژیم کار داشت و رژیم هر گونه بود، بود. بلکه به معنی اینست که رژیم خوب آنگاه مفید است که سطح شعور سیاسی مردم بالا رود و لهذا کواکبی مانند سیدجمال (و بر خلاف عبده) برای فعالیت های سیاسی و بالا بردن سطح شعور سیاسی توده مسلمان نسبت به سایر شئون اصلاحی زندگی آنها حق تقدم قائل بود و هم معتقد بود که شعور سیاسی را با استمداد از شعور دینی آنها باید بیدار کرد.
اندیشه کواکبی:
کواکبی به همبستگی دین و سیاست سخت پایبند بود و مخصوصا دین اسلام را یک دین سیاسی می دانست و معتقد بود که توحید اسلام اگر درست فهمیده شود و مردم مفهوم حقیقی کلمه توحید یعنی "لا اله الا الله" را درک کنند به استوارترین سنگرهای ضد استبدادی دست می یابند. کواکبی مانند دو سلف ارجمندش سیدجمال و عبده، تکیه فراوانی بر روی اصل توحید از جنبه عملی و سیاسی می کرد. او می گوید: معنی کلمه "لا اله الا الله" که افضل ذکرها در اسلام شمرده شده و بنای اسلام بر آن نهاده شده، اینست که معبود به حقی جز خدای بزرگ نیست و معنی عبادت، فروتنی و خضوع است. پس معنی "لا اله الا الله" این است که جز خدای یگانه هیچ موجودی شایسته فروتنی و کرنش نیست. هر خضوع و فروتنی که در نهایت امر، اطاعت امر خدای بزرگ نباشد، شرک و بت پرستی است. کواکبی توحید اسلامی را تنها توحید فکری و نظری و اعتقادی که در مرحله اندیشه پایان می یابد نمی داند، آن را تا مرحله عمل و عینیت خارجی توسعه و گسترش می دهد، یعنی باید نظام توحیدی برقرار کرد.
انصاف اینست که تفسیر دقیق از توحید عملی، اجتماعی، و سیاسی اسلام را هیچکس به خوبی علامه بزرگ و مجتهد سترگ مرحوم میرزا محمدحسین نائینی (ره)، توأم با استدلال ها و استشهادهای متقن از قرآن کریم و نهج البلاغه، در کتاب ذی قیمت "تنبیه الامة و تنزیه الملة" بیان نکرده است. آنچه امثال کواکبی می خواهند، مرحوم نائینی به خوبی در آن کتاب از نظر مدارک اسلامی به اثبات رسانیده است. ولی افسوس که جو عوامزده محیط ما کاری کرد که آن مرحوم پس از نشر آن کتاب یکباره مهر سکوت بر لب زد و دم فرو بست.
کواکبی مدعی است که هر مستبدی کوشش دارد برای تحکیم و تثبیت پایه های استبداد خود، به خودش جنبه قدسی بدهد و از مفاهیم دینی برای این منظور بهره جوید، تنها آگاهی و بالا بودن سطح شعور دینی و سیاسی مردم است که جلو این سوء استفاده ها را می گیرد. کواکبی برخی علمای پیشین اسلامی (از اهل تسنن) را مورد انتقاد قرار می دهد که آنها به نظم و امنیت، بیش از حد بها داده اند تا آنجا که عدل و آزادی را فدای نظم و امنیت کرده اند یعنی به بهانه نظم و امنیت مانع رشد آزادی شده اند و این همان چیزی است که مستبدان و ستمگران می خواهند.
ستمگران و مستبدان همواره به بهانه برقراری نظم و حفظ امنیت، آزادی را که عالی ترین موهبت الهی است و جوهر انسانیت است کشته اند و عدل را زیر پا قرار داده اند. کواکبی در رابطه نظم و آزادی، برای آزادی حق تقدم قائل است و در رابطه دین و سیاست و یا دین و آزادی، دین را عامل با ارزش تحصیل آزادی واقعی و بیدار کننده احساس سیاسی می شمارد و در رابطه علم و آزادی یا علم و سیاست معتقد است همه علوم الهام بخش آزادی نیستند و از نظر آگاهی اجتماعی دادن، در یک درجه نمی باشند.
لهذا مستبد از برخی علوم نمی ترسد بلکه خود مروج و مشوق آن علوم است، اما از برخی علوم دیگر سخت وحشت دارد زیرا به مردم آگاهی و شعور سیاسی و اجتماعی می دهد و احساس آزادی خواهی و مبارزه با اختناق و فشار استبداد را در افراد بر می انگیزد.
«امّتی که همه یا بیشترِ مردمش، دردهای استبداد را حس نکند، شایستهٔ آزادی نیست.»
جملات قصار:
«استبداد اصل هر فساد است.» (الاستبداد أصل لکل فساد)
«یک مستبد فردی ناتوان است، نه یاوری و نه نیرویی دارد جز اطرافیانش، که دشمنان عدل و دوستان جور اند.»
«اگر استبداد مردی بود و میخواست نسب خود را بگوید، میگفت: من شر هستم، پدر ظلم و مادر سوء استفاده و توهین، خواهرم خانهٔ درد و عمویم زیان و دایی ام تحقیر و پسرم فقر و دخترم بطالت است. وطنم خراب آباد و عشیرهام نادانی است.»
«امّتی که همه یا بیشترِ مردمش، دردهای استبداد را حس نکند، شایستهٔ آزادی نیست»
«استبداد با خشونت مقاوم نمیشود، با آرامی و به تدریج مقاوم میشود.»
آثار:
امالقری
طبایعالاستبداد
کد مطلب: 453674