گم شده تو یک پدر است؛ نه پدری در تراز و قامت همه پدرهای زمین؛ پدری از جنس آسمان؛ پدری از تبار پیامبران؛ پدری که روایتگر تجربه است، آفتاب به دوشِ دریاکناری که تو را، هم به راه میآورد و هم در ساحل امن دانایی، آرام میکند.
درباره نامه یک پدر
سید مهدی سیدی
18 اسفند 1398 ساعت 12:17
گم شده تو یک پدر است؛ نه پدری در تراز و قامت همه پدرهای زمین؛ پدری از جنس آسمان؛ پدری از تبار پیامبران؛ پدری که روایتگر تجربه است، آفتاب به دوشِ دریاکناری که تو را، هم به راه میآورد و هم در ساحل امن دانایی، آرام میکند.
به گزارش حوزه جامعه خبرگزاری تقریب، «سید مهدی سیدی» در یادداشتی به مناسبت سالروز ولادت حضرت علی(ع) و روز پدر نوشته است:
«زندگی را دوبار نمیتوان زیست؛ سهم تو از زندگی فقط و فقط یکبار است. اما همین مسیر یکباره، پر از خطا و خطر است، پر از سر به سنگ خوردن و شکست و خسران است. آیا نمیخواهی کاری کنی راه را قبل از رفتن بدانی و از پیچ و خمش آگاه باشی؟
راهچاره یک چیز است؛ ردپایِ روندگان و اندیشه تجربه کنندگان را دریاب! پس راهنمایی میخواهی که خود را مأمور همین کار بداند تا از رنجت بکاهد و بر راه خطاهای جوانانهات سدی محکم بسازد تا در چاه غفلت سقوط نکنی!
همین که چشمهایت را می بندی می فهمی اوضاع وخیم است. رسماً کم آوردهای. التماس میکنی. غر میزنی و در خماری خودت متحیر میمانی. زندگی پیچیدهتر از آن تصویری بود که در گهواره برایت لالاییاش را میخواندند. خوب میفهمی عربده روزگار، زمختتر از قصههای خوشگوار و شبانه مادر بود. عروسکها و ماشینها و تابها، ماکتهای گمراه کنندهای بودند که تو را از دشواری آینده غافل کنند. هیچ چیز جور در نیامده. بدهکار استعدادهایت شدهای و دیگر چیزی در چنته نداری. نه تحصیل و مدرک، نه ازدواج و فرزند، نه مقام و پول و ثروت، تو را آن چیزی نکرده که باید باشی. درونت خالی از هر نور و زیبایی است. سرشار از غوغا و درگیری و نارضایتی شدهای. عمیقاً کم آوردهای. اوضاع وخیم است!
انگار دنبال یک آشنا می گردی تا راه را نشانت دهد. ای کاش یکی پیدا می شد دستت را بگیرد و بی آنکه تو را بازیچه خود کند، یک راست به خانه مقصد برساندت. اصلا ای کاش شانهای پیدا میشد برای پیشانیات تا ساعتها هق هق کنی و آرام بگیری؛ اشک بریزی و نجوا کنی.
گم شده تو یک پدر است؛ نه پدری در تراز و قامت همه پدرهای زمین؛ پدری از جنس آسمان؛ پدری از تبار پیامبران؛ پدری که روایتگر تجربه است، آفتاب به دوشِ دریاکناری که تو را، هم به راه میآورد و هم در ساحل امن دانایی، آرام میکند.
آن پدر مهربان برای تو نامه ای نوشته است؛ بینظیر و چشمگیر و معجزهگر؛ و شاید تو هنوز از آن نامه بیخبری:
نامهای از امیرالمؤمنین علی (ع) به فرزندش امام حسن مجتبی (ع)؛
اما نه نامهای از یک پدر به یک پسر؛ نامهای از یگانه پدر هستی به همه فرزندان عالم.
نامه را بخوان و راه را پیدا کن؛ آنوقت است که زندگی برایت دوباره معنا میشود و از موج سرگردانیها و گرفتاریها آزاد میشوی. »
(درباره نامه 31 نهج البلاغه)
انتهای پیام/
کد مطلب: 454170