رایزن فرهنگی ایران در لبنان در نخستین سالگرد رحلت عالم جلیلالقدر و اندیشمند تقریبی، مرحوم خسروشاهی، دلنوشتهای منتشر کرد.
دلنوشته رایزن فرهنگی ایران در لبنان در سالگرد رحلت اندیشمند تقریبی «مرحوم خسروشاهی»
8 اسفند 1399 ساعت 21:53
رایزن فرهنگی ایران در لبنان در نخستین سالگرد رحلت عالم جلیلالقدر و اندیشمند تقریبی، مرحوم خسروشاهی، دلنوشتهای منتشر کرد.
به گزارش حوزه فرهنگ و هنر خبرگزاری تقریب، «عباس خامه یار» رایزن فرهنگی ایران در لبنان در سالگرد رحلت «مرحوم خسروشاهی» نوشت:
«امروز هشتم اسفندماه مصادف با نخستین سالگرد رحلت عالم جلیلالقدر مرحوم حضرت آقای خسروشاهی است. از این رو دلنوشتهام درباره ایشان با عنوان «در سوگ اندیشمند تقریب» را بازنشر میدهم.
خبرِ بسیار ناگوار و تأثربرانگیزی بود و ناگهان همه فعالان عرصه بینالملل چه در داخل و چه در خارج از کشور را در غم و اندوه فرو بُرد.
استاد سید هادی خسروشاهی که همواره پناهگاه و پشتوانه فکری تقریبی نخبگان و روشنفکران اسلامگرای جهان اسلام از دهه پنجاه تا سالیان سال قلمداد میشد، در نخستین روز ماه مبارک رجب المرجب و همزمان با سالروز شهادت مقتدایش امام علی الهادی(ع) به دیدار معبود شتافت و بر حزن، اندوه و غم امروز ایرانیان افزود. کمتر کسی از فعالان اسلامگرا و پژوهشگران اهل سنت از دهه پنجاه تاکنون، وی را نشناسد و بر نقش کمبدیلاش در کوران بحرانهای فکری و اندیشهای دهههای گذشته صحه نگذارد.
بدون هیچگونه مبالغه و تردیدی، وی از تاریخنگاران نهضتهای اسلامی و از پیشگامان فعالیتهای بینالملل در حوزههای علمیه در تاریخ معاصر ماست.
مرحوم خسروشاهی از فحول تقریب در نیم قرن اخیر، یعنی از زمان دارالتقریب مصر و از معدود کسانی بود که با اندیشه، شناخت و اعتدال، نقش والایی در همگرایی نخبگان شیعه و سنی و اسلام و مسیحیت آن دوره ایفا کرد و روابطی گسترده با دولتهای عرب، مصر، الجزایر، شبه قاره، ترکیه و اروپا داشت.
وی همچنین نویسنده و مترجم کتابها و اندیشههای جنبش اخوانالمسلمین و دیگر متفکران مسلمانِ دوران معاصر به فارسی است.
استاد خسروشاهی پیش از انقلاب در دارالتبلیغ قم مسئول بخش بینالملل بود. از همان زمان سفرهای مهمی به خارج از کشور داشت ودر مجامع فکری و همایشهای اندیشهای ازجمله در «ملتقی الفکر الاسلامی» الجزایر به صورت متوالی شرکت میکرد و از اندیشه ناب سخن میگفت.
وی بعدها در عرصه دیپلماسی و در قامت نماینده کشورمان در واتیکان و قاهره بر این نقش افزود.
این پژوهشگر پاکسرشت، توانست عالمانه اندیشههای وحدتگرایانه رهبران و بزرگان تشیع همچون سید جمالالدین اسدآبادی، آیتالله بروجردی، آیتالله محمدتقی قمی، امام خمینی و آیتالله خامنهای و نیز از اندیشههای متفکران اهل سنت همچون حسن البنا، سید قطب و ابو الاعلی مودودی و اقبال لاهوری را بازگو و تجزیه و تحلیل کند و با مکاتبات و ارتباطات خود، پل ارتباطی مستحکمی بین رهبران فکری، دینی و مذهبی شیعه و اهل سنت ایجاد کند.
وی در این مسیر، سکون و قرار نداشت؛ ثابتقدم، نستوه و همواره در حال تلاش علمی، گفتمانی و میدانی بود. شناخت دقیقش از ریشههای انحطاط جوامع اسلامی، آفتهای خانمانسوز جهل و نادانی و عوامل اصلی واگرایی مسلمانان و باور عمیقش به وحدت جهان اسلام، از وی شخصیتی جهانی ساخته و محبوبیتش را فرای مرزهای مذهبی و جغرافیایی، دوچندان کرده بود.
نگارش دهها اثر علمی و پژوهشی و نشر دهها مقاله و یادداشت به زبانهای فارسی، عربی و انگلیسی، امروزه کتابخانهها و مراکز مطالعاتی جهان اسلام را غنی و تحقیقاتش را به مرجعی برای پژوهشگران تبدیل کرده است.
افتخار آشناییام با استاد به دوره نوجوانی و اوایل دهه پنجاه باز میگردد که ایشان در کنار فعالیتهای تبلیغی برون مرزیاش مرکز نشر «رسالت» را در جوار کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی در شهر قم تأسیس کرد و من دانشآموزی بودم که به آن کتابفروشی تردد داشتم. مرحوم خسروشاهی این دارالنشر را بالاتر از طراز معمول آن سالها ساخت که این خود نشان از نگاه ایشان به آینده و طبع متجددانهاش داشت.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در زمینه فعالیتهای بینالمللی آشناییم بیشتر شد و همواره این بزرگوار حامی و مشوق نوشتههایم بوده و کتاب «ایران و اخوانالمسلمین؛ عوامل همگرایی و واگرایی»ام را همواره منبع برتر تحقیق روابط فیمابین ایران و اخوان میدانست که به لطف ایشان سخت مفتخر بوده و هستم.
در دوره مسئولیتهای فرهنگیام تلاش کردم از این استاد فرزانه و پژوهشگر توانا استفاده کنم. ازجمله ایشان در سلسله نشستهای کارشناسی معاونت بینالملل سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی در جمع همکارانم به بررسی تحولات سالهای اخیر کشورهای عربی پرداخت. چند ماه پیش از این، پیشنهاد تجلیل از ایشان را با سرکار خانم بروجردی، رئیس مرکز اسناد و کتابخانه ملی ایران در میان گذاشتم که بسیار مورد استقبال و توجه قرار گرفت.
اما بهرغم تلاشها و پیگیریهای مستمر بنده و همکارانم از جمله دوست مشترکمان جناب سید جلال میرآقایی، متأسفانه موفق به جلب نظر مثبت ایشان نشدم و استاد با ابراز تشکر، عنوان کردند که موارد مشابهی را نیز نپذیرفتهاند. شاید علت این بیرغبتی استاد، خستگی، بیماری و یا رنجوری خاطرش از روزگار بود! شاید...نمیدانم!.
شاید هم علاقهمندی به تحقیق و پژوهش، وی را بس بود و به کنج کتابخانهاش در قم، زادگاه علمیاش، کشانده بود و آنجا را مکانی امن و پلی مطمئن برای گذار و آرام گرفتن در خانه ابدی میدانست.
نمیدانم... شاید!
روحش شاد و یادش گرامی ...»
انتهای پیام/
کد مطلب: 494518