حوزه جامعه خبرگزاری تقریب:
ماموستا دکتر رحمن غریبی، محقق، پژوهشگر و معاون فرهنگی هنری مساجد کردستان یادداشتی با عنوان دشمن شناسي صهيونيزم با تكيه بر انديشههاي سياسي امام خميني «ره» دارد که بخش اول آن در ادامه می آید:
خطر چيست؟ دشمن كيست؟
اولين گام در اين مسير، پاسخ به اين پرسش اساسي است كه از ديد امام خميني، عمدهترين جريان خطرآفرين براي اسلام و مسلمين – و بلكه جهان بشريت- كدام است؟
حضرت امام از آغاز علني شدن قيام خويش در سال 1341 شمسي، طي نطقي مبسوط، در اينباره فرمود:
«حالا كه خطر وارد شده است، و آن خطر يهود است... آقايان بدانند كه خطر امروز به اسلام كمتر از خطر حكومتهاي متكبر اوليه و صدر اسلام «بنياميه» نيست.»
فيلسوف و متفكر عاليقدر، علامهي شهيد «مرتضي مطهري(ره)»اين شاگرد شايستهی امام خميني دربارهي اين خطر جهاني فرمود:
«اگر پيغمبر اسلام زنده بود، امروز چه ميكرد؟ دربارهي چه مسئلهاي ميانديشيد؟ والله، والله قسم ميخورم كه پيغمبر اكرم (ص)، در قبر مقدسش، امروز از دست يهود ميلرزد... والله قضيهاي كه دل پيغمبر اكرم را خون كرده است، اين قضيه اشغال فلسطين است.»
حضرت امام پرچم مبارزه با برنامهها، اهداف، و عملكرد جنايتبار صهيونيسم جهاني را كه در چند محور ذيل قابل تلخيص است، در دستان مبارك خويش گرفته بود:
مسألهي قدس
حضرت امام در تمام دوران مبارزات خويش، مسلمانان را تشويق ميكرد كه براي آزادي قدس و فلسطين و محو رژيم نامشروع صهيونيستي بكوشند:
«از مصيبتهاي بزرگ مسلمين، قضيهي اسرائيل تجاوزكار است. ما ميگوييم: اسرائيل بايد از صفحهي روزگار محو شود و بيتالمقدس مال مسلمين و قبلهي اول مسلين است.»
نبايد فراموش كرد كه توطئهي اشغال فلسطين و ايجاد «اسرائيل» در قلب جهان اسلام، سرفصل توسعهطلبي گستردهاي است كه متأسفانه هنوز ملتهاي مسلمان از عمق و گسترهي آن، آگاهي كافي نيافتهاند.
حضرت امام، به خصوص رهبران و انديشمندان امت را به مبارزه براي نابودي دشمن مشترك اسلام، يعني رژيم غاصب صهيونيستي وآزادي سرزمين فلسطين دعوت مينمود:
«بيش از بيست سال است كه فرياد كردهايم كه اجتماع كنيد و اين غدهي سرطاني را از بين مسلمين بيرون كنيد. «بيتالمقدس» را از او بگيريد؛ كشورهاي اسلامي را از اين غدهي سرطاني آزاد كنيد.»
سلطهي يهود بر ايران شاهنشاهي
سلطهي روزافزون يهوديان و دستپروردهگان آنها به ايران شاهنشاهي- كه روابط عميق سران پهلوي با رژيم صهيونيستي، از آن حكايت ميكرد- يكي از انگيزههاي قيام حضرت امام خميني در برابر حاكميت پهلوي بود:
«اين جانب كراراً خطر اسرائيل و عمال آن را- كه در رأس آنها، شاه ايران است- گوشزد كردهام. ملت اسلام تا اين جرثومهي فساد را از بن نكنند، روي خوش نميبينند، روي آزادي نخواهد ديد. از خداوند متعال، نصرت مسلمين را خواستارم.»
براساس مدارك موجود، يهوديها و مأمورانشان سِمَتهاي حساس كشور را بر عهده داشتند و در جنبههاي گوناگون، امور را در جهت برنامهها و اهداف خود سوق ميدادند.
به عبارتي، آنان طرح و برنامهريز حكومت پهلوي نيز بودند. در حقيقت، محمدرضا پهلوي، به عنوان سركردهي مأموران اسرائيل، ايران شاهنشاهي را پايگاه نظامي و جاسوسي صهيونيسم جهاني ساخته بود. در اين ميان، حضرت امام كه به حقانيت مبارزهاش يقين كامل داشت، لحظهاي از حركت پيامبر گونهاش باز نايستاد:
«امروز به من اطلاع دادند كه بعضي اهل منبر را بردهاند در سازمان امنيت و گفتهاند: شما با سه چيز كار نداشته باشيد، ديگر هر چيز ميخواهيد بگوييد. يكي شاه را كار نداشته باشيد، يكي هم اسرائيل را كار نداشته باشيد، يكي هم نگوييد دين در خطر است. اين سهتا امر را كار نداشته باشيد؛ هر چه ميخواهيد بگوييد. خوب؛ اگر اين سهتا امر را كنار بگذاريم،؛ ديگر چه بگوييم؟ ما هرچه گرفتاري داريم، از اين سهتاست، تمام گرفتاريهاي ما. اسرائيل مملكت را به باد ميدهد. اسرائيل سلطنت را ميبرد، عمال اسرائيلي، آقا! اسرائيل دوست اعلاحضرت است؟ يك چيزهايي، يك حقايقي در كار است.... ميگويند از شاه و اسرائيل حرف نزنيد. رابطهي بين شاه و اسرائيل چيست؟
شايد به نظر سازمان امنيت، شاه يهودي باشد. اين كه ادعاي اسلام ميكند و ميگويد: من مسلمانم و بر حسب ظواهر هم مسلمان است، شايد سري در كار باشد...»
«تأثرات ما زياد است. نه اين كه امروز «عاشورا» است و زياد است- آن هم بايد باشد- لكن اين چيزي كه براي اين ملت دارد پيش ميآيد، اين چيزي كه در شُرُف تكوين است، از آن ما تأثرمان زياد است؛ ميترسيم. روابط ما بين شاه و اسرائيل چيست كه سازمان امنيت ميگويد: از اسرائيل حرف نزنيد! ميگويد: از اسرائيل حرف نزنيد! از شاه هم حرف نزنيد! اين دوتا تناسبشان چيست؟ مگر شاه اسرائيلي است؟ به نظر سازمان امنيت شاه يهودي است؟»
در اينجا لازم است تا به پارهاي از اسناد تاريخي اشاره كنيم. طبق مدارك موجود در دوران حساس مشروطه تا كودتاي رضاخان، رئيسالوزراهاي (نخستوزيرهاي) دولتهاي مختلف از مأموران شبكهي جهاني يهود- و به عبارت دقيقتر، سازمان جهاني «فراماسونري»- بودند. اين عده، هم از لحاظ فكري و هم از جنبهي تشكيلاتي، موظف به فرمان برداري از كارفرمايان خود بودند و در اجراي برنامههاي سياسي، اقتصادي، و فرهنگي آنها از هيچ تلاشي فروگذار نكردند. صرفنظر از شخصيتهاي مورد اشاره، وزرا و صاحب منصبان ديگري نيز داراي چنين ماهيّت و وابستهگيهايي بودند كه تشريح عملكرد خائنانهي آنان از عهدهي اين نوشتار خارج است. اينك به بررسي ماهيت دو تن از اين گونه افراد، به طور گذرا ميپردازيم.
«محمدعلي فروغي» از خانوادهاي يهودي بود، جالب توجه است كه هم سلطنت رضا خان و هم سلطنت پسرش محمدرضا با نخستوزير فروغي شروع شد. او علاوه بر عهدهداري مأموريتهاي خارجي، جمعاً پنج بار وزير امور خارجه، چهاربار وزير دارائي، سه بار وزير عدليه، چهار بار وزير جنگ، يك بار وزير اقتصاد ملي، و يك بار وزير دربار بود.
«امير عباس هويدا» از نخستوزيران معروف دوران سلطنت محمدرضا پهلوي به شمار ميرفت. او از نوادهگان «ميرزا يعقوب» يهودي و از بهائيان مشهور و عضو بلند پايهي فراماسونري ايران بود. وي از بهمن 1343 تا مرداد 1356، حدود سيزدهسال سمت نخستوزيري را بر عهده داشت و در ميداني به پهنهي ايران زمين، يكه تازي ميكرد و امام خميني لحظهاي در مبارزه با امثال فروغي و هويدا، سستي نورزيد:
«تأسف بالاتر، تسلط اسرائيل و عمّال اسرائيل است بر بسياري از شئون حساس مملكت و قبضه نمودن اقتصاديات آن، به كمك دولت و عمال دستگاه جبار.»
ادامه دارد...