به گزارش خبرنگار حوزه استانهای خبرگزاری تقریب، روزگاری خانوادههای ایرانی بهخصوص آنهایی که در مناطق روستایی زندگی میکردند دارای محیطی گرم،صمیمی و دوستداشتنی خانوادگی بودند، چون تعداد زیادی فرزند در هر کدام از این خانهها با یکدیگر زندگی کرده، با هم بزرگ میشدند، با هم کار میکردند و باهم رشد میکردند.
بیشتر خانوادهها بالای چهار فرزند بودند و با عموها، داییها، عمهها و خالههایی که دهه چهلی و پنجاهی بودند یک طایفه بزرگ را تشکیل داده و در مناسبتهای ملی و مذهبی مثل عید نوروز، سیزدهبدر، شب یلدا و عید قربان و...دور هم جمع میشدند و جشن میگرفتند و روابط اجتماعی بین آنها گسترده تر بود.
حتی در آن دوران، ازدواجها هم بسیار آسانتر از زمان کنونی بود چون دختران و پسران به سادگی به عقد هم درآمده و در یکی از اتاقهای خانه پدرشوهر زندگی میکردند و عروس نیز جهیزیه مختصر و مفیدی به خانه شوهر میبرد و پس از گذشت مدت کوتاهی، چند فرزند قد و نیم قد به فاصله سنی کم، کانون این خانوادهها را گرمتر میکرد.
در آن سالها خبری از پرستار خصوصی کودکان، تنهایی و انزوای کودک و حتی معلم خصوصی نبود چون فرزندان هر کدام در کنار یکدیگر بوده و تنهایی یکدیگر را پر میکردند و انزوا معنا نداشت و حتی فرزندان بزرگتر در تحصیل علم به فرزندان کوچکتر کمک میکردند و خانواده مجبور به ثبتنام فرزند خود در کلاسهای خصوصی نبود و از سوی دیگر با وجود اینکه تعداد فرزندان زیاد بود اما هزینههای رسیدگی به فرزندان نیز کمتر بود چون از لباس و لوازمالتحریر و کیف و کفش یکدیگر استفاده میکردند.
حتی در آن دوران، فرزندان به کمک پدران کشاورز خود رفته و در مزرعه و باغ، کمکحال آنها میشدند و بار اضافی گرفتن کارگر را از دوش خانواده برمیداشتند و همچنین کودکان دهه شصتی عموما سریعتر زبان باز میکردند چون دور و اطراف آنها پر از خواهر و برادر و عمه و خاله بود و برای همین از لحاظ کلامی، به سرعت ارتباط برقرار میکردند.
علاوه بر آن، نسلهای گذشته به راحتی میتوانستند مهارتهای خود را در زمینههای مختلف افزایش داده و یا حالت رقابتی بین خواهران یا برادران خود داشته باشند و همینها باعث رشد و پیشرفتشان میشد.
هر چند که همین نسل، با توجه به اینکه دوستان بسیاری داشته و تنها نبودند، کمتر به سمت آسیبهای اجتماعی همچون اعتیاد متمایل میشدند.
همچنین در دوران هشت سال دفاع مقدس، میهن اسلامی را همین جمعیت جوان و نوجوان بانشاط و پرشور کشور از چنگال دشمنان نجات دادند.
اما متاسفانه بتدریج با تغییر سبک زندگی و نفوذ فرهنگی، داستان جمعیت به شکلی دیگر رقم خورد چون خانوادهها رغبت خود را به فرزندآوری کاهش داده و در نهایت به دو یا یک فرزند اکتفا کردهاند.
پس از آن بود که نسل جدید تنهایی و انزوا را تجربه کرده و دور و اطرافشان خلوت شد و همه توجه والدین به تکفرزندی که آورده بودند متمرکز شده و بعضا تنهایی فرزندشان نیز توسط والدین با حیوانات خانگی مانند سگ و گربه پر شد.
هر چند که تکفرزندی دارای برخی محاسن است و از یک سو تمامی امکانات خانواده و انرژی والدین صرف همان تکفرزند میشود اما بیتردید معایب تکفرزندی بسیار بیشتر است و برای داشتن یک جامعه پویا، باید بار دیگر شور و نشاط به خانوادهها بازگردد و به گونهای فرهنگسازی شود که داشتن فرزندان زیاد باعث فخر و مباهات خانوادهها در جامعه باشد.
انتهای پیام/