به گزارش خبرگزاری تقریب (تنا)، آنچه باعث دشمنی سعودیها با انقلاب اسلامی ایران شده، ایدئولوژی انقلاب است که بر پایه دموکراسیخواهی اسلامی بنا شده و این مهم ظرفیت جذب بسیاری از مردم مسلمان منطقه را که تاکنون از حکومتهای به ظاهر اسلامی صرفاً دیکتاتوری دیدهاند، دارد.
این ایدئولوژی خیلی زود در میان ملت های مسلمان منطقه نفوذ کرده و شیعه و سنی را به مطالبه چنین نوعی از حکومت داری وادار کرده است. در نتیجه جمهوری اسلامی کمکم به سمت کاهش نفوذ عربستان سعودی و افزایش نفوذ خود در منطقه پیش رفت که این مسئله سعودیها را مجبور ساخت برای جلوگیری از چنین اتفاقی به مقابله با انقلاب ایران گام بردارند.
ابتدای پیروزی انقلاب و سر و صدای آزادی خواهی از سوی ملت مسلمان ایران باعث شد تا عربستان برای حفظ وجهه خود هیچگاه به سوی مقابله مستقیم پیش نرود و تخاصمش را از طریق حمایت مالی از دشمنان انقلاب پیگیری کند. هر چند که سعودی در هیچ دورهای در خود توان و جرأت رویارویی مستقیم با انقلاب ایران را ندیدهاند.
بنابراین آنها به همکاری با اسرائیل و آمریکا روی آوردند تا دولت جدید ایران را از طریق ترور رهبران انقلابی سرنگون سازند. وقتی که این نقشه شکست خورد، آنها دیکتاتور عراق صدام حسین را تشویق به حمله به ایران در امتداد مرزهای مشترک با این کشور کردند، جنگی که با پشتیبانی همهی کشورهای خلیج (فارس) به رهبری عربستان و کشورهای غربی به رهبری آمریکا صورت پذیرفت. جنگ تحمیلی ۸ سال به طول انجامید ولی هیچ یک از اهداف دشمنان در آن محقق نگردید. عربستان مابین سال های ۱۹۹۰ تا ۲۰۰۳ موقتاً از سیاستهای خصمانه خود دست کشید چرا که تهدید صدام حسین پس از پایان جنگ تحمیلی در سال ۱۹۸۸ متوجه آنها شده بود. در همین زمان، آنها سخت مشغول ترویج ایدئولوژی وهابیت در سرتاسر جهان بودند و این کار از طریق تاسیس مدارسی صورت میگرفت که تحت حمایت کامل رژیم سعودی بودند.
پس از حمله آمریکا به عراق و سرنگونی رژیم صدام حسین، عربستان وارد عراق شد تا نفوذ ایران در این کشور را مهار نماید. آنها تلاش کردند تا کنترل عراق را از طریق خریدن سیاستمداران تازه کار و برخی عوامل دولتی دیگر در دست گیرند. اما از آنجایی که بیشتر مردم عراق با نفوذ عربستان مخالف بودند سعودیها به تشکیل گروههای تروریستی با ظاهر اسلامی در این کشور روی آوردند. سعودیها با همدستی آمریکا تلاش کردند تا امنیت و ثبات ایران را از بین ببرند و برای این منظور برخی افراد را در قالب جنبش سبز و با هدف براندازی نظام اسلامی ایران تحت حمایت خود قرار دادند. این امر پس از شکست اسرائیل در سال ۲۰۰۶ رخ داد، زمانی که رژیم اشغالگر قدس به لبنان حمله کرد تا نیروی مقاومت حزبالله را در هم شکند. اسرائیل در سال های ۲۰۰۸ و ۲۰۰۹ هم در جنگ غزه شکست خورد.
با شکست جنبش سبز یا همان جریان فتنه در ایران تلاشهای عربستان در نقشه بعدی اجرا شد که به تعبیر خود سعودیها بهار عربی نام داشت! این حرکت تلاش کرد تا پتانسیلهای انقلابی مسلمانان و به طور کلی مردم منطقه علیه دیکتاتوریهای به ظاهر اسلامی و نفوذ و حضور صهیونیستها را پیش از تبدیل شده به حرکتهای گسترده، در جهتی دیگر به کار گیرد.
سعودیها در این مسیر ابتدا سوریه، بعد لیبی، عراق و بعد یمن را هدف قرار دادند. ناکامی آنها در سوریه، یمن و عراق مانع از این امر گردید که بتوانند به سراغ ایران بیایند. درواقع عربستان به شدت در باتلاقی گرفتار شده است که رهایی از آن خودش نوعی پیروزی محسوب میشود! یمن کشوری است که مردمش برای اعتقادات و آزادی خود میجنگند و هیچ چیز برای از دست دادن مقابل عربستان ندارند.
ناتوانی عربستان در میدانهایی همچون سوریه، عراق و یمن باعث شد تا ضریب نفوذ سیاسی عربستان نیز کاهش پیدا کرده و نتواند از طریق اقدامات سیاسی حمایت ایران از گروه های مقاومت را متوقف سازد و از این رو تصمیم گرفت تا بر اساس نقشه ای جدید عمل کند:
۱. عربستان آشکارا و با استفاده از تاکتیکهای فرقهگرایانه از گروههای تروریستی داخل ایران حمایت کرد و آنها را جهت انجام عملیات خرابکارانه در داخل ایران مورد پشتیبانی مالی و تسلیحاتی قرار داد. آنها سعی داشتند تا با اجیرکردن تروریستهای انتحاری و بمبگذاری در مساجد شیعه و سنی جنگی فرقهای در ایران به راه بیندازند. غافل از اینکه ایران همواره در حوزههای نظامی و امنیتی بر دشمنانش اشراف داشته و با اقتدار بر توطئهها پیروز شده است.
۲. سعودیها آشکارا از گروه تروریستی منافقین حمایت کردهاند که دشمنیاش با ملت ایران بر هیچکس پوشیده نیست. گردهمایی سالانه اعضای این گروه توسط شاهزاده سعودی ترکی الفیصل آغاز شد که در گذشته ریاست سرویسهای اطلاعاتی عربستان را بر عهده داشت، امری که ثابت کرد عربستان با گروههای تروریستی رابطه داشته و آنها را هدایت میکند.
۳. اقدام دیگر عربستان استفاده از ظرفیتهای رسانهای در اختیارش برای ضربه به چهره جمهوری اسلامی در منطقه بود. بررسی محتوای منتشر شده از رسانهها منتسب به آل سعود نشان میدهد که در کنار تلاش برای دشمنسازی از ایران در افکار عمومی ملتهای عرب منطقه، حتی تلاشهایی برای تقداس زایی به رژیم صهیونیستی نیز صورت گرفته است.
۴. اقدام دیگر آل سعود همکاری با آمریکا برای فلج کردن مقاومت، تحریمهای مالی علیه ایران و مقاومت در لبنان بود. عربستان در همین راستا با اعمال فشار به کشورهای حاشیه خلیج فارس سعی کرده تا خانوادههای لبنانی را اخراج نمایند و از این طریق حزب الله لبنان را تحت فشار قرار دهند.
در مجموع هیچگاه نتیجهای مطلوب برای سعودیها بدست نیامد، اما آنچه در واقعیت در نتیجه عملکرد عربستان سعودی میبینیم، هزینههایی است که ملتهای مسلمان باید بابت ناامنی منطقه پرداخت کنند. این ناامنی سوغات عربستان برای ملتهایی است که بر اساس دین و آیین خود باید با یکدیگر اتحاد داشته باشند.
حسن حنیف