گروه مقاومت "تنا":: امروزه فرقهها به عنوان یکی از مهمترین تهدیدات هزاره سوم و شاید به قول برخی کارشناسان اصلیترین تهدید هزاره سوم در حوزه آسیبهای اجتماعی مطرح هستند که فعالیت آنها از ابعاد گسترده امنیتی نیز برخوردار است.
شاید به همین دلیل است که فعالیت فرقهها یا هر تشکیلاتی با ساختار و سازکار فرقهای در بسیاری از کشورهای اروپایی ممنوع بوده و برخورد با آنها مانند برخورد با جرائم ضدامنیت ملی است.
این پدیده در کشور ما ایران نیز ابعاد گسترده ای دارد، خصوصاً اینکه به لطف سرمایهگذاری دشمنان خارجی برای ضربه به اصالت و امنیت خانواده ایرانی و در مرحله بعد ضربه به امنیت ملی، فرقهها از تعدد و گستردگی بسیار بالایی برخوردار هستند.
در بحث مبارزه با این پدیده شاید اولین و مهمترین اقدام، شناخت و کنترل و خنثیسازی تبلیغات و روشهای جذب آن است، زیرا مهمترین معیار سنجش موفقیت یک فرقه مخرب درواقع همان میزان کسب نتیجه آن در حوزه جذب مخاطب و عضو است.
فرقهها با وجود تفاوتهای ماهوی بسیاری که در ایدئولوژی و القائات خود به اعضا و مخاطبینشان دارند در شیوهها و فنون فعالیت بسیار به هم شبیه بوده و از یک الگوی مشخص و مؤثر بر ذهن و فکر مخاطب استفاده میکنند.
آنها در اولین قدم طعمههای خود را به لحاظ استعداد و زمینه پذیرش مورد بررسی قرار داده و در صورت وجود کمترین بسترها در فرد با روشهای مرسوم تأثیرگذاری بر افکار و شخصیت و باورها وارد عمل میشوند.
به طور کلی افرادی که زمینههای جذب در فرقهها را دارند از دو نیاز اصلی برخورداند که در کنترل، مهار و هدایت صحیح این نیازها ناتوانند که دسته اول این نیازها شامل نیازهای شخصی بوده و دسته دوم نیز معطوف به نیازهای عقیدتی است. یک دسته سوم هم در این میان وجود دارند که بدون درنظر گرفتن نیازهای طبیعی و ذهنی و شخصیتی، زمینه جذب در فرقهها را دارا میباشند که این دسته سوم شامل کودکان هستند.
قبل از شروع این بحث باید تاکید زیادی روی این نکته کنیم که هر چیزی دلیل اولیه جذب یک فرد به یک فرقه باشد و هر نقطه ضعفی که آن فرد به هنگام جذب شدنش داشته باشد، آنچنان مهم نیست؛ چرا که فرد در دوران عضوگیری و وقتی که عضو یک فرقه میشود، دلایل یا خواستههای اولیه خود را از دست میدهد و اهداف و خواستههای جدیدی جایگزین آن میشود که غالب آنها اهداف فرقهای است. برای مثال ممکن است فردی به دلیل نیازهای شخصی مانند درمان یک بیماری یا اصلاح رفتار و شخصیت، جذب فرقهای شود و بعد در خلال دوران جذب و مراحل عضو شدن دلایلش تبدیل به دلایل عقیدتی شود؛ عقایدی مثل «کمک به افراد نیازمند»، «ساختن دنیایی بهتر و آبادتر»، «مبارزه علیه بیعدالتي و... یا بالعکس، ممکن است بنا به دلایلی عقیدتی عضو فرقهای شود و بعد بنا به دلایلی شخصی نتواند دیگر فرقه را ترک گوید.
نیازهای شخصی
نیازهای شخصی حوزه گسترده ای را شامل میشود که از جمله مشکلات خانوادگی، بی هویتی در زندگی شخصی، مشکلات روحی و روانی و یا حتی ممکن است شامل کسانی شود که در زندگی از همه چیز برخوردار بوده، ولی رضایت و قناعت نداشته و به دنبال چیزی بالاتر هستند.
در مورد مشکلات شخصی میتوان افرادی را مثال زد که در دوران کودکی از سرپرستان مناسبی برخوردار نبوده یا یکی از والدین خود و یا هر دو را از دست دادهاند. این افراد در واقع به لحاظ روانشناختی از کمبودهایی رنج میبرند که مولد نیازهای شخصی در آنها بوده که حال ممکن است «نیاز به محبت»، «نیاز به توجه»، «نیاز به حمایت» و یا هر چیزی شبیه به این مسائل باشد.
ضعف در هویت و شخصیت هم مساله بسیار مهمی است که ممکن است حاصل از دست دادن غرور و احترام در جامعه بوده باشد. گاهی یک سیستم حکومتداری غلط که به نسل جوان اهمیت و بها نمیدهد، یا زندگی در فضای غربت و دور از خانواده، همگی میتواند دلایل بروز ضعف های هویتی و شخصیتی افراد باشند.
تحقیر یک فرد یا خانوادهاش بخاطر نژاد، مذهب یا فرهنگ آنها میتواند دلیل دیگری برای وجود ضعف های شخصیتی و هویتی افراد و در نتیجه جذب افراد به فرقههای مخرب شود. در این موارد قربانی مجبور شده است که احساس کند که هیچکس نیست یا کمتر از بقیه است، نه بهخاطر ثروت یا هوش و ذکاوت، بلکه بهخاطر نژاد و ظاهرش یا مذهب و فرهنگش. یک مثال مشخص از این افراد، مسلمانان جوانی هستند که در کشورهای غربی تحت نظارت و بازرسی و شک و تردید دائم زندگی میکنند و مثال دیگر، افرادی هستند که در فلسطین اشغالی زندگی میکنند که حتی برای رفتن به مدرسه یا بازگشت به خانهشان باید توسط سربازان اسرائیلی بطور روزانه تحقیر شده، در صفهای طولانی چک و بازرسی ایستاده و گاهاً در ملأ عام لخت و عریان شوند.
این مساله صرفاً متوجه افرادی که در جوامع غریبه زندگی میکنند، نمیشود و اشخاص بومی نیز در صورت رفتار غلط جامعه و حکومت میتوانند بستر مناسبی برای ضعفهای هویتی و شخصیتی شوند.
در دوران جهانوطنی و سکولاریسم، جایی که در بسیاری از کشورها ملیگرایی مترقی و مثبت و اعتقادات مذهبی فراموش شده و کمتر مردم به فرهنگ و تاریخ خود توجه کرده و آن را به فرزندان خود میآموزند و جایی که ملیگرایی مثبت بدون نژادپرستی و اعتقادات مذهبی تحملگرا با فردیت فوقالعاده جایگزین شدهاند، جوانان تنها به دنبال ارضای فردیت خود هستند و در چنین محیطی یا آنها مشهور و معروف و نابغه و پولدار و خوش چهره و خوش اندام هستند یا اصلاً کسی نیستند که بهحساب بیایند. در چنین محیطی کسانی که نمیتوانند در زیبایی و ثروت و استعداد و مهارت با دیگران رقابت نمایند، به آسانی میتوانند با بحران هویتی روبرو شده و از خود بپرسند که آنها کیستند؟ همین به راحتی میتواند آنها را طعمه رهبران فرقهای کند که به آنها هویت و دلیلی برای زنده ماندن میدهد.
در مورد افرادی که در زندگی از همه امکانات برخوردار بوده، در صورتی که قناعت و رضایت از وضعیت موجود را یاد نگرفته باشند، نیز این تهدید وجود دارد که به دنبال کسب امتیاز یا جایگاهی بالاتر که خیلی هم تعریف درستی از آن ندارند، احساس بی هویتی و ضعف شخصیتی نمایند.
کسانی هستند که احساس میکنند در زندگی معمولی هر آنچه که میشود بدست آورد را به دست آوردهاند و هنوز حس زیادهخواهی آنان ارضا نشده است. این افراد مثل بعضی از هنر پیشههای خیلی موفق هالیوود به دنبال معروف شدن بخاطر عملی فوقالعاده هستند. افرادی مثل "تام کروز" که عضو فرقه ساینتولوژی شده یا میلیاردر معروف انگلیسی "ریچارد برنسون" که با به خطر انداختن جان خویش و انجام کارهای فوقالعاده سعی میکند به قول خود رکورد کارهای پر خطر را شکسته و از خود نامی بهجای گذارد.
نیازها و دلایل ایدئولوژیک
این نیازها معمولاً مرتبط با ضعفها و کاستیهای جامعه هستند. کسانی که بهدنبال درمانی برای بیماریهای جامعه خود هستند، کسانی که میخواهند راهی را برای مقابله با بیعدالتی پیدا نمایند، چنین افرادی جزو مستعدترین افراد برای جذب توسط فرقههایی هستند که مدعیاند که پاسخی برای سوالات ایشان و راهی برای رسیدن به اهداف آنها دارند. نمونه القاعده و داعش مؤید همین مطلب است، زیرا جوانانی جذب این دو سازمان تروریستی شدهاند که معمولاً از رفتار تبعیضآمیز با مسلمانان در جوامع غربی رنج برده یا در جوامع شرعی نیز از کاستیها و بیعدالتیها ناراضی بودهاند. درواقع این گونه گروه ها فرد را در ظاهر در جایگاه یک مبارز با بی عدالتی قرار داده و به نوعی به نیازهای عقیدتی او پاسخ میدهند.
کودکان و نوجوانان
کودکان و نوجوانان به دلیل سن کم و بی تجربگی و همچنین تأثیرپذیری بالا از محیط پیرامون هم بستر بسیار مناسبی در خود دارند تا فریب خورده و در اختیار فرقهها قرار گیرند. از این رو بسیاری از فرقهها برای جذب نفرات بیشتر به مقاطع پایین تحصیلی و آموزشی روی آورده و از کودکستانها یا مدارس ابتدایی عضوگیری میکنند.
دیده شده برخی فرقهها با حفظ پوشش اقدام به تأسیس مدارس ابتدایی و غیر انتفاعی نموده و با به کارگیری معلمین و اساتیدی از جنس خود در کنار آموزشهای متداول آن محیط آموزشی فضای ذهنی کودکان و نوجوانان را در کسیر خواستههای خود تغییر میدهند.
ادامه دارد...
حسن حنیف