ماجرای تیر اندازی روز یک شنبه در کاخ پادشاهی عربستان، علیرغم تلاش رسانههای سعودی بازتاب گستردهای ایجاد کرد و گمانهها در مورد سوءقصد به جان پادشاه یا ولیعهد سعودی را در پی داشت. هرچند پلیس ریاض با ارائه روایتی به ظاهر ساختگی سعی کرد ماجرا را بی اهمیت جلوه دهد، اما فعل و انفعالات بعد از این حادثه از جمله انتقال شتابزده و عجیب پادشاه و ولیعهد سعودی به خارج از محدوده کاخ نشان میداد که روایتهای مربوط به سوءقصد به جان این پدر و پسر روایتهای قابل تأمل و جدی هستند.
گروه مقاومت "تنا":: بررسی اوضاع امروز عربستان نشان میدهد که مخالفتهای موجود در این کشور علیه صاحبان قدرت مانند آتش زیر خاکستری است که ظرفیت وقوع اتفاقاتی مهم را دارد. اول از همه شیوه تصاحب قدرت توسط بن سلمان که خلاف شیوه مرسوم و قوانین این پادشاهی عربی است، خیل زیادی از شاهزادگان آل سعود را به مخالفت جدی و دشمنی با بن سلمان و پدرش قرار داده است. نوع سرکوب عجیب این مدعیان قدرتمند و ثروتمند سعودی توسط بن سلمان که همراه با محصور نمودن آنها و باجگیریهای سنگین از آنها بوده نیز زمینهای برای تشدید احتمال واکنشهای جدی علیه باند قدرت در این کشور را به وجود آورده است.
جناحهایی که تصور میکردند بعد از پادشاه پیر فعلی سعودی صاحب سهمی از قدرت خواهند شد، با انتقال یکباره قدرت از پدر به پسر همه آرزوها و برنامهریزیهای آینده خود را بر باد رفته دیدهاند و قطعاً برای بازپسگیری سهم خود از قدرت که آن را حق خود میدانند، سکوت نخواهند کرد. این افراد اگرچه با رفتار خشن و عجیب ولیعهد مجالی برای عرض اندام نیافتهاند، اما هر آن منتظر فرصتی برای برهم زدن ساختار و شیوه فعلی هستند تا صحنه را به نفع خود تغییر دهند.
این جناحها علیرغم برخوردهای بسیار تند و ایجاد فضای ترس و ارعاب ولیعهد، به دلیل برخورداری از نفوذ و ثروت همچنان ظرفیت متحد شدن برای رقم زدن تغییراتی جدی ولو به قیمت کودتا و جنگ داخلی را دارند. کما اینکه رفتار و شیوه این شاهزادگان بیسیاست در طول حیات عربستان نشان میدهد که برای دستیابی به قدرت از هیچ کوششی دریع ندارند؛ اتفاقاتی نظیر سابقه ترور ملک فیصل نمونهای است که نشان میدهد احتمال هر رفتار ساختار شکن و خشونت آمیزی در آینده عربستان وجود دارد و این نیز مسئلهای است که بن سلمان ترس آن را از اولین روز تصاحب جایگاه ولیعهدی با خود دارد.
غیر از این، اصلاحات اخیر بن سلمان که برخی از آنها وضع قوانینی ساختارشکنانه و حتی شاذ به اسم آزادی است، مخالفین بسیار جدی دارد و این مخالفین نیز درواقع نه از سر مخالفت واقعی بلکه از سر بهانهجویی برای اقدامات احتمالی در جهت کسب قدرت ندای مخالفت سر میدهند.
طیفهای مختلف مذهبی عربستان نظیر شیعیان و بسیاری از اهل سنت مخالف با فرقه وهابیت نیز در طول سالهای حکومت آل سعود با شدت و ضعف همواره تحت فشار قرار داشتهاند و حتی از بدیهیترین حقوق خود محروم بودهاند. اینان نیز که قبل از قرارگیری ولیعهد جدید با بدترین شیوه ها سرکوب شدهاند، تنها راه استیفای حقوق خود را پایان دادن به یکهتازی آل سعود میدانند.
سیاستهای منطقهای بن سلمان نیز علیرغم هزینههای گزافی که به عربستان تحمیل کرده، مجموعاً یا با شکست روبه رو شدهاند یا اساساً در مسیری نامعلوم حرکت میکنند. این مسئله نیز بهانه کافی در اختیار طیفهای مختلف سیاسی حاضر در عربستان سعودی قرار میدهد تا به حرکتی هماهنگ برای پایان تصمیمات نابخردانه و البته پرهزینه صاحبان فعلی قدرت فکر کنند.
در برابر همه این مؤلفهها بن سلمان قرار دارد که صرفاً با اتکا به قدرتهای غربی از جمله آمریکا سعی در مدیریت صحنه عربستان به سود خود دارد. بن سلمان به خوبی میداند که اگر فقط یکبار ساز مخالفت با زیادهخواهیهای آمریکا از عربستان را کوک کند، تنها نقطه اتکای موجودش را از دست داده و سرنوشتی شبیه صدام دیکتاتور معدوم عراق را خواهد داشت. وی در شرایط فعلی سعی دارد زیر سایه حمایتهای خارجی با فشارهایی بی امان همه مخالفات را منزوی کرده و به طور کامل از صحنه خارج نماید که این مسئله نیز احتمال واکنشهای متقابل از سوی جناحهای مخالف را جلو میاندازد.
در مجموع میتوان وضعیت فعلی پادشاه و ولیعهد سعودی را اینطور متصور بود که علیرغم در دست داشتن قدرت، هیچگاه احساس امنیت و آسودگی کامل نخواهند داشت و همواره مجبور به کنترلهای سخت و اعمال فشارهای سنگین به مخالفان هستند. در واقع عربستان سعودی در داخل خود آتشی زیر خاکستر را مشاهده میکند که شاید شعلهور شدنش در کوتاه مدت میسر نباشد، اما اگر زبانه بکشد شعلههای آن به گستردگی زیر و رو شدن ساختارهای قدرت در عربستان سعودی خواهد بود.