تاریخ انتشار۲۱ مرداد ۱۳۹۵ ساعت ۱۶:۳۶
کد مطلب : 241426

نشست تحلیلی این هفته خبرگزاری تقریب با موضوع : «آخرین تحولات سوریه» (بخش نخست)

در نبردهای «حلب » خود آمریکایی ها با تکنولوژی های جدید جنگی وارد شدند و سعی کردند تا این بار بیش از گذشته گروهک های تروریستی را ساپورت کنند، تا توازن قدرت را در مقابل «کاستیلو» در شمال به هم بزنند. بعضی از گزارش ها حاکی است که ناوهای آمریکایی هم شلیک هایی در منطقه داشته اند.
نشست تحلیلی این هفته خبرگزاری تقریب با موضوع :        «آخرین تحولات سوریه»  (بخش نخست)
 
بسمه تعالی

نشست تحلیلی این هفته خبرگزاری تقریب با موضوع :

«آخرین تحولات سوریه»(بخش نخست)

 
 
      عملیات آزادسازی«حلب» بر اساس کدام راهبرد نظامی، طراحی شده و چه اهدافی را دنبال می کرد؟ ارتش سوریه دراین عملیات با چه ترکیبی از گروه های تروریستی تکفیری روبرو بود و تا چه اندازه توانست به اهداف تعیین شده اش دست یابد؟  این پرسش ها از جمله پرسش هایی هستند که در نشست تحلیلی این هفته خبرگزاری تقریب به آن پاسخ داده شد.

      در این نشست تحلیلی، آقای هادی محمدی کارشناس مسائل راهبردی جهان اسلام در حضورخبرنگاران و دست اندرکاران خبرگزاری تقریب، به رایج ترین پرسش ها در خصوص« آخرین وضعیت حلب و منطق پیرامون آن» پاسخ گفت که نخستین بخش آن را  در ذیل می خوانید:
******

 
مجری:  بنام خدا. چنانچه موافق باشید ابتدا، در نگرشی کلی، به ویژگی ها و مشخصات «نبرد حلب» بپردازیم و تفاوت ها و  تمایزاتی که این عملیات با  عملیات قبلیِ ارتش سوریه داشته است، مورد بررسی قرار دهیم:

هادی محمدی: جنگی که در «حلب» شکل  گرفته چه در شمال در معبر «کاستیلو»، چه در جنوب غربی که به معبر «راموسه» معروف است و ویژگی اش این است که درمسیر شاهراه حلب – دمشق قرار می گیرد و همچنین شاهراه ارتباطی با «ادلب» ، از حساسیت زیادی هم برخوردار است.
جنگ اخیر با جنگ های گذشته تفاوت و تمایزی زیادی دارد.  سلسله عملیات «نصر 1 و 2» که در جنوب غرب «حلب» و سمت «نبل» و «الزهرا» قبل از این به اجرا گذاشته شد، سلسله عملیاتی نظامی با کارکرد های نظامی مشخص بودند، امّا چیزی که الان در شمال و جنوب «حلب» شاهد هستیم، سطح کارکردی و نظامی متفاوتی دارد و ویژگی های جدیدی را اضافه کرده است که در عملیات های قبلی یا وجود نداشته و یا به شدت ضعیف بوده است.

   اساساً به دلیل حساسیتی که خود «حلب» و آزاد سازی اش در معادله کلی جنگ و بحران در سوریه دارد، حضور و نقش آفرینی بازیگران و ابزارهایی را که به کار گرفته اند، کاملا متفاوت از  قبل است.

      در سلسله عملیات قبلی شمال «حلب»، بازیگران خارجی از تروریست ها، حمایت رسانه ای و تسلیحاتی کرده و از نظر سیاسی آنها را به شکل غیر مستقیم ساپورت می کردند؛ اما در نبرد اخیر  شاهدیم که خود قدرت ها  به شکل غیر مستقیم وارد جنگ شده اند که قاعدتاً سطح جنگ و نتایجش را متفاوت از قبل می کند.

     حضورشان به این دلیل است  که نتیجه جنگ حلب می تواند چیز خاصی باشد که حضور آنها را ضروری کرده است. نقش آفرینی آنها را ضروری کرده است. وگرنه ماهواره های امریکایی توی کار نمی آمدند ناو آمریکای مستقیم با اتاق عملیات گروه های تروریست برای انتقال تصویر و اطلاعات و جابجایی نیروهای ما وارد کار نمی شدند، این حساسیت که درنتیجه نظامی عملیات های مربوط به حلب مترتب می شود، آن ها وا می دارد که فعال تر و موثرتر ابزار و امکانات  را بیاورند.

      حتی در تاکتیک های عملیاتی می بینیم که سلسله عملیاتی که در «کاستیلو» و در شمال حلب بوده ، گروه های «زنکی»، «احرار» و خود «جبهه النصره» برای این که معبر را از دست ندهند، طی10 روز از تاکتیک های نظامی انتحاریِ خیلی فعال استفاده کردند. ولی اصلاً  قابل مقایسه با آن چیزی که در کنار دانشکده توپخانه و تسلیحات در جنوب غربی «حلب» و در محور «راموسه» بود، نیست. خود رفتار گروه ها  هم درا ین جنگ، رفتار فوق العاده است یعنی سطح تاکتیکی تروریست ها هم عوض شده.

     مثلا اگر در عملیات های «لاذقیه»، «هندورات» و غیره می بینید موشک های «تاو»  10 تا بکار می رفته، اینجا 100 تا به کار رفته چون حکم حیات و موت دارد؛ یعنی می گویند دیگر «حلب» از دست رفته است . یعنی آنچه که جایگاه «حلب» در موازنه قدرت کلی در سوریه هست، ممکن است این نتیجه را مترتب کند لذا با تمام قوا وارد می شوند.

     ترکیه که هنوز در تلاطم پیامدهای کودتاست و سرش گرم دستگیری ها و اخراج مربوط به کودتاست، در این برهه وارد کار می شود، جلسات هماهنگی در «استانبول» می گذارند، همه گروه ها را جمع  می کنند و وا می دارند که این ها با هم کاری نداشته باشند.

    ما در سیر مسائل امنیتی بین گروه های تروریست می بینیم که شاخه «احرارالشام» در 6 ماه گذشته، 2شاخه شد، شاخه سیاسی و شاخه نظامی. استخبارات قطر وارد شد و گفت بگویید: دیگر القاعده ای نیستید تا ما بتوانیم شما را حمایت کنیم و در اجلاس «ژنو» شما را وارد کنیم و همه رفتارهای حمایتی را از شما علنی انجام دهیم. در نتیجه 2شاخه شد،  یکی کوچکتر که تند روها هستند، دیگری ملایم تر که با استخبارات قطر همراه شد . البته قطر از طرف آمریکایی ها مأمور بود که این کار را انجام دهد.

     همان کاری که در «النصره» صورت گرفت. در «النصره» هم این واگرایی در درون تشکیلات وجود دارد. 2شاخه بودن این ها، یعنی با هم درگیر بودند، چطور شد که در شرایط فوق العاده همه در استانبول جمع می شوند؟ جلسات هماهنگی می گذارند، اتاق آزادسازی «حلب» را برقرار می کنند، لجستیک پُر شدتی را عربستان انجام می دهد و 400 تن سلاح از «مونته نگرو» وارد می کند.

       این عملیات کاملا متفاوت از قبل است، وجوه تمایز این شاخص هایی است که برشمردیم. لذا انتظاری هم که می توانیم از سیر عملیات و واکنش بازیگران داشته باشیم متناسب با شرایط جدید است.

       مثلا سازمان ملل یک جاهایی خویشتن داری می کند و خیلی خودش را وارد مسائل منطقه نمی کند؛ امّا در شرق حلب می گوید: وضعیت خراب است و مردم حتی آب ندارند!! ولی دلش برای  یمن نمی سوزد . آنجا اگر شخم بزنند خانه های مردم را،  این یک رفتار دوگانه است و چطور  سازمان ملل وادار می شود که این رفتار را داشته باشد؟ حتی سازمان ملل به عنوان یک بازیگر حاضر است یک رفتار رسوا از خودش نشان دهد. این به این دلیل است که اتفاقی که دارد در حلب می افتد یک اتفاق خاص است. طرف برای این حاضر است سازمان ملل را هم هزینه کند.

     ما در طراحی های جنگی و اجرای عملیات یک سری پارامتر ها خیلی مهم داریم که در نتیجه و سیر عملیات تاثیر دارند

       یکی اطلاعات نظامی است: در جنگ خودمان وقتی بنابود در محوری عملیات انجام دهیم ، «اطلاعات عملیات» می رفت وضعیت دشمن را شناسایی می کرد ، نقاط ضعف و قدرت را در می آورد ، طراحی عملیات می کردند و عملیات انجام می دادند.

     هرعملیات نظامی بدون اتکا به اطلاعات نظامی غیر ممکن است. با داشتن و تکیه به اطلاعات هست که می توانید بگویید من این عملیات را انجام می دهم برای اینکه به این هدف برسم. چیزی که در عملیات «جنوب حلب» و «راموسه» می بینیم و ضعیف تر آن را در «کاستیلو» دیدیم  این که: خود آمریکایی ها با تکنولوژی های جدید جنگی وارد می شوند و سعی می کنند این گروه ها را ساپورت کنند،  تا توازن قدرت را در مقابل «کاستیلو» در شمال به هم بزنند . یعنی این اطلاعات نظامی را آنلاین در اختیار گروه های تروریستی می گذارند. جمع آوری اطلاعات فنی از طریق آمریکا انجام می شود و آنها این اطلاعات را همزمان در اختیار تروریست ها قرار می دهند تا همزمان و آنلاین طراحی عملیات بکنند. 

       بعضی از گزارشات حاکی است که ناوهای آمریکایی هم شلیک هایی در منطقه داشته اند و صرفا به نیروهای آتش نیروهای تروریست  اتکا نداشته اند. در آن اوضاع  هم خیلی معلوم نمی شود، دقیقاً شلیک از کجا بوده است. برای اینکه قدرت آتش را شدت دهد و قابلیت تحمل را در نیروهای مقابل بشکند، به غیر از انتقال اطلاعات به صورت آنلاین یک جاهایی هم عملیات آتشباری را کمک کرده اند.

        عامل دوم در هر عملیات، تسلیحات است. قدرت و حجم آتشباری می تواند مؤثر باشد در نتیجه عملیات، سرعت نتیجه گیری از عملیات و غیره. هر بازیگری دراین جنگ، نقش خودرا بازی کرد، نقش عربستان این بود که تسلیحات پرحجمی را در اختیار این ها قرار دهد به جز امکاناتی که امریکایی ها در اختیار قرار دادند مثل موشک تاو.

       سومین مسئله، اهداف و خود طرح نظامی است. یک موقعی هست که هدف بزرگی را برای یک عملیات نظامی در نظر می گیرید. مسلم است که روی پارامترهای دیگر اثر می گذارد. باید نیرو و تجهیزات کافی داشته باشید، اطلاعات پیوسته و منظمی در اختیارت قرار بگیرد تا بتوانید آن کار بزرگ را انجام دهید.
به عنوان مثال این گروه ها در مرحله ای اعلام کردند که می خواهیم راه «راموسه» را باز کنیم. الان می گوید کل حلب را میخواهیم آزاد کنیم . وقتی فقط  می خواستند «راموسه» را آزاد کنند و ارتباط را با نیروهای خارج از «حلب» برقرار کنند هدف محدودتر بوده.

      در این یک هفته عملیات که انجام دادند، موج ارسال نیرو از سمت «ادلب» مرتب ادامه داشته . هر روز نیرو با امکانات لازم می فرستاده اند. چطور این را ثبت کردیم؟ نیروی هوایی روسیه به جز این که بمباران این منطقه را بر عهده داشته، در عقبه هم در «ادلب» مرتب همه ستون های نظامی که به سمت جنوب غرب می آمدند را هدف قرار می داده. اطلاعات دوم ما این بوده که این ها در یک هفته 6 فاز عملیاتی را اجرا کردند. این یک تاکتیک مهم نظامی است. یعنی شما یک موج نظامی را علیه طرف مقابل به اجرا می گذاری یک فشاری می آوری، این نیرو صدمه می بیند، این را می گذارند و بعد موج بعدی.


         مثلا صبح جمعه( 15مرداد) مرحله چهارم عملیات به اجرا در می آید، بعد از ظهر مرحله بعدی با نیروهای تازه نفس.  موج جدید برای این که آهنگ عملیاتی را آهنگ مستمر و پُر شدت کند. مثلاً در محور «کاستیلو» ده روز عملیات کردند تا آن محور را باز نگه دارند. 6 مرحله عملیاتی پُر شدت روی جغرافیای بسیار محدود انجام دادند، اجازه نفس کشیدن به نیروهای مدافع را ندادند . اینها پارامترهایی هستند که در طراحی عملیات اثر می گذارند.

       موضوعی که بسیار مهم است این که: ما داریم جنگ های جدید را تجریه می کنیم. کلمه غافلگیری را زیاد شنیدیم اما در مسائل نظامی مصداق خاصی دارد . وقتی یک سلاح جدید رو می کنید؛ در صحنه جنگ یک توانمندی جدید را رو می کنید، طرف مقابل هم بی خبر است موجب غافلگیری می شود.

          مثلا در جنگ 33 روزه حزب الله یک موشک «کورنیت» در مقابل «میرکاوای» اسرائیلی رو می کند . اسرائیل نمی دانست حزب الله چنین موشکی دارد. و این موجب غافلگیری شد و نتیجه جنگ را به هم زد. لذا می بینید که در 10 روز آخر اسرائیل دیگر خودش را به آب وآتش می زند که جنگ را  تمام کنیم. 

             اما «رایس» (وزیر امور خارجه وقت آمریکا) می گفت: ادامه پیدا کند تا «زایش جدیدی» که می خواست در خاورمیانه داشته باشد. می بینید در هفته آخر اتفاق های عجیب و جنایت های جنگی می افتد، فقط برای این که پای حزب الله به شمال فلسطین نرسد، بمب های خوشه ای به شکل وسیع در جنوب لبنان ریخته می شود . فقط برای اینکه جلوی پیشروی نیروی پیاده زمینی حزب الله را به سمت فلسطین اشغالی بگیرد.

          ما در این جنگ ( نبرد حلب) چندین شکل از غافلگیری را شاهد بودیم. بجز سلاح  جدید که به کار رفته، شدت آتش هم داشتیم . شدت آتش خودش غافلگیری ایجاد می کند . یک وقت می بینید هر 5 دقیقه یک گلوله توپ می خورد دور و بر شما، یک وقتی می بینید در هر لحظه صد تا گلوله توپ می خورد. این فرصت و ابتکار عمل را از شما می گیرد. در یک هفته تقریباً هر روز شاهد عملیات از طرف تروریست ها هستیم که سرعت عملیات بالاست که فرصت نفس کشیدن نمی دهد.

       یکی دیگر ضربات پیش بینی نشده است . مثلا پیش بینی می کردیم که روزی سه عملیات انتحاری داشته باشیم، اما بعد شاهد 10عملیات انتحاری توسط بچه های «احرار» و «زنکی» و حتی نیروهای اسلامی «ترکستانی» بودیم.

         اتفاقی که در شمال «حلب» افتاد و راه «کاستیلو» بسته شد. ما بحثی داریم  در فیزیک فضا به اسم سیاه چاله که انرژی را درفضا می بلعد. خاصیت اش طوری است از جهت میدان مغناطیسی که هرچیزی را می بلعد ذرات، کرات، حتی انرژی و نور را . ویژگی این سیاه چاله ها این است که میدان مغناطیسی که دارد همه چیز را به سمت خود می کشد و انفجار های درونی دارد که چندین برابر انرژی هایی است که خورشید آزاد می کند.

      عملیات شمال حلب مثل سیاه چاله بود، چرا؟ چون نفس گاه تروریست ها  را از شمال بستید، چند هزار نیروی تروریست که در حلب حضور دارند در حالت اضطرار قرار گرفتند. حلب  مهمترین شهر و کلید فتح سوریه است. همه این ویژگی ها کمک کرد که گروه های تروریست باید به این اتفاقی که در «کاستیلو» افتاد، جواب می دادند. روزهای اول عملیات کردند دیدند تلفات سنگینی دادند. هر چه نیرو می فرستادند از بین می رفت ولی باید پاسخ می دادند بنابراین آخرین رفتارهای نظامی خود را برای «راموسه» طراحی می کنند.

             منابع خود گروه های تروریست آمار بالایی از تلفات را ثبت می کنند.  بعضی می  گویند 500  نفر، اما خودشان می گویند 2000 کشته داده اند.  در استاندارهای نظامی هم می گویند 3تا 4 برابر کشته ها  می شود، زخمی های هر عملیاتی. با تلفاتی که عقبه شان داده اند، یک لشکر نظامی 10هزار نفری از صحنه خارج  شده اند.

     بنابراین این ها همین فردا، با انرژی نمی توانند یک عملیات دیگر داشته باشند باید خودشان را التیام دهند و مشکلاتشان را حل کنند.این طور نیست که فردا اینها با همین نیرو  بتوانند عملیات نظامی انجام دهند در این سه روز دوطرف دارند خودشان  را آماده  می کنند برای جمله جدید جنگی. یک مسیر 900 متری که زیر آتش است.

       نیروهای مقاومت و ایران در بالا هستند و نیروهای گارد ریاست جمهوری و نیروهای ویژه ژنرال  «نمر» در پایین هستند و آتش روی 900 متر متمرکز است. باید راه را باز کنند تا  از محاصره دربیایند . نیروهای دولتی، مقاومت و ایرانی و روسی هم نمی توانند بگذارند، این وضعیت به این شکل بماند لذا باید منتظر عملیات باشیم .منتها کجا ؟ آیا همین جا یا عملیات به جای دیگر منتقل می شود؟ .... ( ادامه دارد)



 
 
https://taghribnews.com/vdcgxq9x3ak9tt4.rpra.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی