چکيده: در اوايل قرن هفتم ميلادي زماني كه دو ابرقدرت ايران و روم بر سر تسلط و نفوذ جهاني پيكار ميكردند, در شبه جزيرة عربستان حادثهاي رخ داد كه مسير جريان تاريخ را عوض نمود. در آن برهه مردي خردمند و امين به تلقين نداي حق در كانون بتپرستي بر ضد خدايان متعدد برخاست و نهضت عظيم و جهاني اسلام را بنا گذاشت. اين نهضت عظيم با پيشرفت سريع خود, تمدني با شكوه در تاريخ جهان بوجود آورد. تمدني كه در نتيجه چندين قرن تلاش و فعاليت پيروان اسلام پديد آمد, از نظر عظمت و ابهت و ظرافت از مهمترين تمدنهاي انساني بشمار آمد
اشتراک گذاری :
اولين اقدام پيامبر(ص) پس از هجرت به مدينه پايهگذاري يك جامعه نوين بود, جامعهاي كه در آن دين با كليه جنبههاي زندگي پيوندي محكم داشت و از آلايش اعراب دوره نظام جاهليت و مفاسد قريش عاري بود. ابداعات و تصميم گيريهاي اقتصادي پيامبر(ص) درمدينه باعث رونق اقتصادي عربستان گرديد و موجب شد تا اهداف اسلامي در سراسر عربستان گسترش يابد و بعدها به سراسر دنيا برسد. از اين رو جامعه اسلامي مزبور ميتوانست به مقياس كوچكتري الگوي جامعه بزرگ اسلامي آينده باشد. لذا در تدوين نظام اقتصادي اسلامي ايران, آگاهي هر چه عميقتر از تمدن غني اسلامي ضرورتي غير قابل ترديد دارد.
هدف اين تحقيق اثبات اين واقعيت است كه دين مقدس اسلام, به عنوان يگانه مكتب رهاييبخش انسان در تمام زمينهها و از جمله مسائل اقتصادي با ارائه فرامين منطبق بر فطرت انساني خود, راه هدايت دنيوي و اخروي بشر را نشان داده است, چنانكه تنها در ارتباط با مسائل تجارت و زندگي در بازار از ارائه الگوي كامل فروگذار ننموده و به كيفيتي عالي شيوه پيوند بين علم, اخلاق و تجارت را در اين مركز تجاري تبيين نموده است.
در راستاي تحقق اين هدف, تحقيق حاضر در پنج قسمت به شرح ذيل تدوين يافته است: در قسمت اول به مفهوم بازار, تعريف آن و طبقهبندي انواع بازارها پرداخته شده است. در دومين قسمت به شكل فيزيكي بازار در تمدن اسلامي, تعيين مكان بازار در احاديث و سيستم حاكم بر بازار مسلمين اشاره دارد. در ادامه به تشكيلات و اصناف در بازار اسلامي, چگونگي شكلگيري آن, وظايف انساني و فعاليتهاي آن پرداخته و كيفيت نظارت بر بازار و متوليان اين امر تشريح ميگردد. در انتها نيز به چگونگي پيوند تجارت, علم و اخلاق در بازار اسلامي اشاره ميگردد.
مقدمه نهضت اسلام در ظرف مدتي كمتر از يك ربع قرن, با وضعي معجزه آسا طوايف عرب را كه پيش از آن تيره روزترين مردم دنيا بودند, در زير لواي توحيد در آورد و طوايف مختلف زير لواي جديد متحد شدند و از آنها نيرويي بزرگ و جوشان و مقاومت ناپذير پديد آمد كه در مدتي كوتاه كشورهاي بزرگ را در نورديد و يك قرن نگذشت كه نهضت نو, قسمت اعظم جهان آن روز را فراگرفت. امپراطوري وسيع ايران پيرو نفوذ اسلام شد و امپراطوري روم در چارچوب قسطنطنيه محصور ماند.
اين نهضت عظيم, با پيشرفت سريع خود, فاصلهاي در تاريخ جهان بوجود آورد و دنياي كهن را زير و زبر كرد. تمدني كه در نتيجه چندين قرن كوشش و فعاليت پيروان اسلام پديد آمد, از نظر عظمت, ابهت و ظرافت از مهمترين تمدنهاي انساني چيزي كم نداشت و هيچيك از نهضتهاي معنوي جهان, به سرعت و وسعت انتشار و نفوذ و ثبات در مقابل تغييرات روزگار, به پايه آن نميرسد.
مفهوم بازار قبل از ورود به بحث اصلي, يعني بازار اسلامي, تعاريف مختلفي را كه از واژه بازار شده است, بيان ميكنيم:
الف- پروفسور هاردي در دايرهالمعارف علوم اجتماعي آمريكا, جلد دهم, بازار را به شرح زير تعريف كرده است:
«بازار عبارت است از محل يا مكاني كه در آن عرضه و تقاضا به منظور تعيين قيمت واحد با هم تلاقي ميكنند. بازار ممكن است محل جغرافيايي باشد و همچنين ممكن است عدهاي از افراد را كه دادو ستد آنها منجر به ايجاد عرضه و تقاضا و قيمت واحدي ميشود نيز بازار ناميد»
ب- بازار مكاني است كه در آن فروشندگان و خريداران يكديگر را ملاقات ميكنند. اين تماس ممكن است رو در رو صورت گيرد كه در اين وضع, بازار ناحيهاي محدود و معين است؛ و يا به وسيله تلفن, تلگراف و ديگر وسايل ارتباط جمعي واقع شود كه در اين حالت بازار جنبه جهاني پيدا ميكند. در موردكالا, بازار محوطهاي است كه در آن خريداران و فروشندگان كالا با يكديگر تماس ميگيرند و مبادله واقع ميشود.(منوچهر فرهنگ, ۱۳۶۳, ص۷۳۳)
ج- از نظر اقتصادي, بازار به شرايطي گفته ميشود كه براي يك كالا و يا عامل توليدي, تقاضا و عرضه وجود داشته باشد و كالا يا عامل خاص در يك قيمت متناسب با عرضه و تقاضا مبادله شود. بنابراين به طور كلي هنگامي كه براي يك كالا و يا يك نهاده توليد, تابع عرضه و تقاضا وجود داشته باشد و مقدار مبادله شده كالا و يا عامل توليد و قيمت مبادلاتي آن توسط توابع عرضه و تقاضا مشخص شود, از نظر تئوري اقتصادي يك بازار وجود دارد. (محمد طبيبان, ۱۳۶۳, ص۸۹)
د- در لغتنامه انگليسي آكسفورد تأليف هورني-گاكتبني-واكفليد آمده است: بازار: ۱- در ايران, هندوستان و ديگر كشورهاي شرق، كوچه محل داد و ستد و مغازهها, قسمتي از شهر كه در آن تمركز داد و ستد و مسيرهاي بورس خريد و فروش قرار دارند. ۲- در انگلستان و آمريكا، مغازه فروش كالاهاي ارزان با تنوع انواع.
ه- بازار, محل تلاقي نيروها و يا شرايطي است كه در آن خريدار و فروشنده تصميمي اتخاذ مينمايند كه نتيجهاش انتقال كالا و خدمات است (علي محمد اربابي, ۱۳۵۵, ص۴۶).
و- بازار, محل اجتماع و تلاقي تقاضاي خريداران احتمالي يك كالا و يك خدمت است. (علي محمد اربابي, ۱۳۵۵, ص۴۶).
ز- بازار, محلي است كه در آن گروهي از خريداران و فروشندگان يك محدوده جغرافيايي به منظورهاي زير دور هم جمع مي شوند:
۱-براي خريد يك كالاي خاص و يا شيئي كه بتواند جانشين آن گردد.
۲-براي آنكه در مرحلهاي خاص از مراحل تجارت, مثل مرحلة بعد از خروج از كارخانه, مرحله فروش به خرده فروش و يا مرحله نهايي فروش به مصرف كننده وارد معامله شوند.
۳-براي آنكه در يك زمان معين كالايي را صاحب شوند (علي محمد اربابي, ۱۳۵۵, ص۴۶).
طبقه بندي بازارها براي طبقه بندي بازارها, مباني مختلف زير را ميتوان نام برد: ۱- ممكن است موضوع مبادلات را مبناي دسته بندي بازارها قرارداد و بدين طريق بازارهاي زير را خواهيم داشت:
الف- بازارهاي تجاري يا بازارهاي محصولات, مانند بازارهاي پنبه, پشم و مواد غذايي.
ب- بازارهاي سرمايههاي بكار افتاده, مانند بازارهاي اوراق بهادار و بورس آنها.
ج- بازارهاي ساير سرمايهها, مانند بازارهاي خانه, كارخانجات, كارگاههاي كشاورزي و غيره.
د- بازارهاي پولي كه در اين نوع بازارها, سرمايههاي كوتاه مدت مورد معامله قرار ميگيرند.
ه- بازارهاي ارز كه در آن پولهاي مختلف كشورها با يكديگر مبادله ميشود.
و- بازار خدمات مانند بازارهاي بيمه, حمل و نقل دريايي, زميني و هوايي.
۲- ممكن است بازارها را از نظر موقعيت مكاني تقسيم كرد؛ بدين معني كه بعضي از بازارها از نظر موقعيت مكاني در محلهاي معيني قرار دارند. مانند بازارهاي بينالمللي كالا و اوراق بهادار كه در بازارها, خريداران و فروشندگان با يكديگر ملاقات كرده, معامله ميكنند. همچنين ممكن است بعضي از بازارها محل معيني نداشته باشند مانند, بازارهاي بينالمللي ارز كه ارتباط بين فروشندگان و خريداران به وسيلة تلفن و يا دلالها انجام ميگيرد.
۳- ممكن است بازارها را از نظر وضع جغرافيايي تقسيم كرد, كه از اين نظر به انواع زير تقسيم ميشوند:
الف- بازارهاي محلي, مانند بازارهايي كه به محلهاي مختلف يك شهر مواد غذايي ميرساند.
ب- بازارهاي منطقهاي, مانند بازارهاي مواد اوليه (پنبه, چاي, و غيره).
ج- بازارهاي بينالمللي كه در اين بازارها, عرضه و تقاضاي كليه جهان متمركز ميشود. مانند بازار نفت (احمد علي شيباني, بيتا, ص۱۶).
شكل فيزيكي بازار در تمدن اسلامي آنچه تاكنون بدان پرداخته شد, مروري اجمالي بر مفاهيم كلي بازار در تئوريهاي اقتصادي بود. اما آنچه مورد نظر است, شكل خاصي از بازار است كه از لحاظ شكل ظاهري, رفتار فروشندگان و خريداران, تركيبهاي فرهنگي, اقتصادي و اخلاقي حاكم بر محيط بازار, آداب تجارت و روابط ميان بازار و حكومت, مبتني بر ارزشهاي اصيل اسلامي و رهنمودهاي پيامبر اكرم (ص) و ائمه عليهم السلام ميباشد كه در اينجا بدان پرداخته خواهد شد.
از آغاز تمدن اسلامي براي حرف مختلف, مراكز مختلفي وجود داشته است و هر بخش از آن مركز را به پيشهوران و فروشندگان حرفة خاصي اختصاص ميدادند. هر بازار از معمولاً منطقهاي سرپوشيده تشكيل ميشد كه در آن مغازههاي كوچك مشابهي در دو طرف آن, كنارهم ساخته ميشد تا كالاهاي مشابهي را عرضه كنند. تعداد مغازهها, به نسبت كوچكي و بزرگي شهر و سطح تقاضا, متغير بود. اما واژة بازار يا «سوق» به محيطي اطلاق ميگرديد كه در آن تعداد مغازههاي يك حرفه معتنابه باشد.
در كنار يا پيرامون بازارها, سراها و كاروانسراها و ميهمانسراها و مساجد و حمامها و تشكيلات و اماكن گوناگون به چشم ميخورد و در بسياري از شهرهاي ايران نيز, بازار در نزديكترين فاصله با اماكن مقدس مذهبي مانند مزار امامزادگان ايجاد ميشد و اين امر حضور بازار را به عنوان يك ركن مهم اجتماعي و سنتي, علاوه بر دارا بودن خصايص اقتصادي و طبيعي آن, به اثبات ميرساند. در نزديكترين سدههاي پس از اسلام, شهرهاي بزرگ ايران به بازارهاي معظمي آراسته بودند كه از نظر گستردگي حوزه ارتباط و فعاليت, قرار گرفتن در حيطه بيكران ارتباطات اقتصادي دولت اسلام و ورود و خروج قافلهها از دورترين نقاط جهان آن زمان, با بازارهاي ايران پيش از اسلام تفاوت و تمايز عمده داشته و بر آنها رجحان داشتند (خسرو معتقد, بيتا, ص۱۳).
از زمان پيامبر اسلام, بازارها به جهت آنكه در اطراف مساجد بزرگ و يا مسجد جامع بنا ميشد و مسجد جامع كنار ارك يعني مقرّ حكومت بود, لذا بازارهاي سنتي از مراكز سياسي و مذهبي شهر بشمار ميرفت. در اطراف بازارها محلههاي مسكوني بود و بدين صورت بازارها با مصرف كنندگان همزيست بودند. در هر منطقة بازار چندين مسجد بزرگ و كوچك, و معدودي حوزه علميه ساخته ميشد؛ به گونهاي كه منطقه اقتصادي بازار معبر طلاب, فضلا, اساتيد و روحانيون بود. بدين ترتيب,بازار سيمايي علمي, فرهنگي و اقتصادي داشت كه بيانگر ارتباط عميق تجارت, علم و اخلاق در فرهنگ اسلامي است.
در شهرهايي كه جنبه خاص مذهبي داشت, بازارها در اطراف و گرداگرد مراكز مقدس شهر ساخته ميشد. بازارهاي سنتي مشهد و همچنين شهرهاي كربلا و كاظمين در عراق گوياي اين طرح ميباشد.
هر بازار داراي دروازه و دري بود كه شبها بسته ميشد. تا چند قرن پيش بعضي از مغازههاي بازار, در نداشتند بلكه شبها و در ايام تعطيل, مغازهداران توسط پارچههاي ضخيم, مغازههاي خود را ميبستند. محل تقاطع دو راسته اصلي بازار, چهار سوق خوانده ميشد و از مهمترين بخشها و نقاط بازار به شمار ميرفت و بازرگانان بزرگ در اين محل حجره داشتند. كاروانسراهاي كوچكتري موسوم به "سرا" در سراسر طول بازار احداث ميشد و دفاتر تجار و انبار برخي از كالاها در آنها قرار داشت. حيوانات باركش كمتر وارد اين سراها ميشدند. در پشت برخي از سراهاي مهم, كاروانسراهاي بزرگي جهت فرود كاروانهاي تجاري و انبار كردن كالاها وجود داشت و كاروانها از طريق راهي به موازات بازار وارد آن ميشدند. حجرههاي تجار در تيمچهها, كه اغلب دو طبقه بودند, قرار داشت. اغلب تيمچهها به عرضه يك كالا اختصاص داشت. كالاهاي گران قيمت و ظريف در رستههايي موسوم به "قيصريه" عرضه ميشد؛ هر قيصريه داراي در, يا درهاي جداگانهاي بود. در هر رسته كالاهاي يكسان به فروش ميرسيد (حسين سلطانزاده, ۱۳۶۵, ص۲۵۹).
در كتاب ويژگيهاي تاريخي شهرنشيني در ايران دوره اسلامي آمده است: "...شهرهايي كه فرمانروايان اسلامي بنيان گذاردند, دو پايه اصلي داشت: يكي مسجد جامع و ديگري بازار... .مسجد جامع در اوايل دوره اسلامي مركز مذهبي و سياسي بود. ... و گذشته از آن, كاركرد فكري و عملي نيز داشت و مركز آموزش عالي بود. در سوي ديگر مسجد جامع و گاهي گرداگرد آن, بازارها قرار داشتند. نخستين بازار در كنار مسجد جامع, بازار فروشندگان اشياي مذهبي بود و شمع فروشان و عطاران و مهر و تسبيح فروشان و مانند ايشان در اين بازار بودند و در كنار آن بازار كتابفروشان و بازار صحافان و سپس چرمسازان قرار داشت. پس از آن نوبت به بازار پارچه فروشان ميرسيد كه قيصريه ناميده ميشد و پر اهميت ترين مركز بازرگاني بازار بود؛ ... اهميت اقتصادي قيصريه به عنوان مركز اصلي بازار از آن جهت بود كه صنايع نساجي در بازارهاي اسلامي پايه اقتصادي بازار بود. پس از قيصريه, بازار درودگران, مسگران و قفل سازان و پس از آن بازار حلبي سازان و آهنگران قرار داشت. در حاشيه بازارها, كاروانسراها و بازار نعل بندان و زين سازان و پالان دوزان جاي داشت كه نزديك دروازة شهر بود... محلههاي مسكوني گرداگرد بازارها جاي داشت ... هر محله براي خود بازارچه, گرمابه و عبادتگاه (مسجد, كليسا و غيره) جداگانهاي داشت "(احمد اشرف, ۱۳۵۳, صص ۱۸-۱۶).
آنچه گفته شد, نمونههايي از بازار اسلامي در كالبد شهرهاي اسلامي بود. در سراسر تمدن اسلامي, از غرب تا شرق, شهرهاي نوبنياد تماماً الگويي خاص, متناسب با فرهنگ اسلامي را دنبال مينمود و شهرهاي ديگر, با توجه به الگوي مطلوب, به مرور بازسازي ميشد.
بازار در صدر اسلام محلي بود كه بامداد هر روز, فروشندگان كالاهاي خود را به آنجا حمل ميكردند و مكاني را اختيار مينمودند, بدون اينكه مانعي از قبيل پرداخت كرايه يا اجاره در برابر آنها باشد. آنگاه تا پايان روز مشغول معامله ميشدند و سپس آنجا را ترك كرده و روز بعد هر كس پيش از ديگران در موضعي از بازار قرار ميگرفت, حق تقدّم مييافت و تا شب براي احدي جايز نبود براي او مزاحمت ايجاد نمايد. از احاديث مذكور, چنين مستفاد ميشود كه در بازار مسلمين آزادي حضور و ورود كه يكي از ويژگيهاي بازار رقابتي است, وجود داشته است.
كيفيت آرايش بازارهاي سنتي, دليل ديگري بر رقابتي بودن بازار در اقتصاد اسلامي است. در دوران امامت علي (ع), بازارها به گونهاي بود كه بازار خرمافروشها, شترفروشها و ... از يكديگر جدا بودند و جداگانه مورد بازرسي امام uقرار ميگرفتند. در بصره قصابان بازاري مخصوص خود داشتند كه به نام رحبه القصابين (ميدان قصابها) معروف بود. همچنين صحافان, كاغذ فروشان, بقالان, نوشابه فروشان و اصناف ديگر هر كدام بازاري خاص داشتند. به اين ترتيب براي هر گروه از بازرگانان و هر نوع كسب و تجارت, مكاني خاص در نظر گرفته شده بود. در خيابانها رستهها, دكانها و ميدانهايي وجود داشت و هر گروهي با گروه ديگر و هر كسبي با كسب ديگر در نميآميخت و كالاهاي هر صنفي با صنف ديگر فروخته نميشد. (سعيد الشيخي, ۱۳۶۲, ص۵۲).
در سفر نامه شاردن, در قسمت شهر اصفهان آمده است: "هر نوع جنس و يا مصنوع و يا خواربار محل مخصوصي دارد كه مردم به هنگام حاجت ميدانند به چه قسمت مراجعه كنند." (شاردن, ۱۳۶۲, ص۶۳)
و نيز در سفرنامه اوژنفلاندن چنين بيان شده است: "در بازارهاي شرق معمول است كه اهل يك حرفه در يك محل جمع باشند... اين نوع بازارها اولاً كار را بر مشتري آسان ميسازد تا جنسي را كه طالب است به فوريت به محلش برود. ثانياً براي فروشنده هم بسيار نافع است كه وقتي به جاي يك دكان, چند دكان از يك جنس باشد, فروشندگان از اينكه بيشتر مشتريها به بازارشان بروند, استفاده ميكنند. ثالثاً "هيچ چيز فرحناكتر و خوبتر از اين رويه نيست كه هر صنفي محل خاصي داشته باشد" (اوژن فلاندر, ۱۳۵۶, ص۲۵۰).
از آنچه گذشت، ميتوان چنين نتيجه گرفت كه سيستم حاكم بر بازار, سيستم رقابتي بوده اما از نوع رقابت سالم كه با معيارها و ارزشهاي اسلامي عجين شده بود. به طوري كه تجار و كسبه, با رعايت اصول و موازين اسلامي, در آن فضاي اسلامي به رقابت سالم ميپرداختند. در هر بازار, خريداران در زماني كوتاه ميتوانستند از كم و كيف كالاي مورد نظر از طريق ملاحظه مغازههاي رقيب با خبر شوند و همراه با كسب آخرين اطلاعات در مورد انواع و حجم عرضه و بها و شرايط فروش تصميم بگيرند و همان گونه كه ميدانيم در تئوريهاي اقتصادي, كسب اطلاعات لازم در كمترين زمان و با حداقل هزينه توسط متقاضيان, لازمه حفظ شرايط رقابتي كامل و تخصيص كارآيي منابع است.
بدين ترتيب مشتريان, با كسب آگاهي جامع از تازهترين اطلاعات مربوط به كالاي مورد نظر, از جمع رقيبان كنار هم, طرف معامله را انتخاب ميكردند. سطح بالاي رقابت در چنين حالتي قيمت را در برخورد عرضه و تقاضا تعيين مينمود و به فروشنده امكان نميداد تا به ميل خود, در قيمت تغيير داده و مشتري را اغفال كند (علي صادقي تهراني, ۱۳۶۷, ص۲۰).
اصناف در بازار اسلامي يكي از ويژگيهاي اساسي بازارها تا سده كنوني, تشكّل بازاريان در انجمنهاي صنفي, يعني "اصناف" بوده است. اين انجمنها اصولاً صاحبان حرفهها را در خود متشكل ميكردند و داراي وظايف اجتماعي وسيعي بودند. منشأ اصناف اسلامي به قرن سوم هجري ميرسد كه دورة شكوفايي تمدن اسلامي و رونق تجارت و شهر نشيني بود. در اين دوران هزاران نفر از مردمان شهرها و روستاها در صنعت و پيشهها به كار گمارده شدند. در اين قرن بود كه تشكّل افزارمندان و صنعتگران براساس حرفهها و پيشهها آغاز شد و توسعة كامل شهرها در قرنهاي پنجم و ششم هجري فعاليتهاي اصناف را توسعة فراوان بخشيد (احمد اشرف,۱۳۵۹ ص۲۸)
در كتاب بسيار كهن"معالم القربه في احكامالحسبة" كه در قرن هفتم هجري توسط «ابناخوه» كه از محتسبان مصر بوده, نوشته شده است و شكل بندي طبقات مختلفي كه در بازارهاي يك شهر بزرگ دنياي اسلام به كار و كسب اشتغال داشتهاند با ظرافت و وضوح تام ترسيم شده است. براساس آنچه در اين كتاب بصورت يك سلسله مقررات و شرح وظايف كسبه و پيشهوران و خردهفروشان و بازاريان توانگر آمده است, ميتوان دريافت كه طبقات و اصناف مختلف يك شهر شامل حدود ۷۷ گروه به شرح زير بودهاند:
۱- علافان۲ و آسيابانان, نانوايان, برياني پزان و كباب فروشان, لكانهپزان ۳و جگرپزان، غذاپزان, سلاخان و قصابان, حليمپزان, طباخان, پزندگان آش گندم و شير ترش يا كشك و سمنو, كلّه پزان, ماهيپزان, شير فروشان, زولبيا پزان, فقاعپزان و شربت سازان كه ميتوان آنان را جزء صنوف و تهيه كنندگان مواد غذايي انگاشت.
۲-عطاران و شمعسازان
۳- بزازان, دلالان (اختصاصاً فروشندگان دست دوم پارچه). پارچه بافان, خياطان, رفوگران, گازران, كلاهدوزان, حرير بافان, رنگرزان, پنبه فروشان و كتاب فروشان كه دقيقاً صنف نساج و پارچه فروش و تهية پوشاك را تشكيل ميدادند.
۴- صرافان, كه امور مالي و پولي را زير نظر داشتند.
۵- زرگران, كه از معتبرترين و توانگرترين بازاريان بودند.
۶- مسگران و آهنگران كه صنايع مسين و فلزي را تهيه ميكردند و محل كار آنها در يك دو راستة بازار به نام بازار مسگرها و بازار آهنگران بود.
۷- كفشگران, كه آنها نيز صنف بزرگ و گستردهاي بودند و تهيه پايپوش مردم را برعهده داشتند.
۸- ساير طبقات مانند دامپزشكان, سمساران, بردهفروشان, دلالان املاك, سدرفروشان, فصادان و حجامت چيان. (خسرو معتضد, بيتا, ص۵۱).
علت اساسي پيدايش اصناف را ميتوان گسترش بازارها و تخصصي شدن آنها نام برد, بازارهاي دوران قبل از ظهور اسلام يعني عهد جاهليت, موسمي بود و در اوقات مختلف, اغلب در محل تلاقي راههاي بازرگاني برپا ميشد. تجار از مناطق گوناگون محصولات خود را در آن بازارها عرضه ميكردند. پس از اسلام نيز بازارهاي موسمي در شهرهاي بزرگ برپا ميشد ولي بتدريج اين نوع بازارها جاي خود را به بازارهاي دائمي داد. اين بازارها در آغاز بدون بنا و ساختمان بود تا اينكه باگذشت زماني, سايباني از حصير يا پارچههاي مخصوص براي آنها تعبيه شد. در آغاز قرن دوم هجري بازارها بصورت نظام يافته بنا شد و براي دكانها سقفهايي از آجر و گچ زده شد و بتدريج بيشتر بازارها پوشيده و مسقف گشت. همزمان با گسترش و توسعه بازارها, پيشهوران و صاحبان حرفههاي مختلف در محلي خاص تجمع نمودند و اين تجمع مقدمات تخصصي شدن بازارها را فراهم آورد؛ همچنانكه در صدر اسلام نوعي تخصص در بازارهاي مدينه مشاهده ميكنيم. پس از فتوحات اسلامي, بازار عامل مهم در طرحريزي هر شهر اسلامي گرديد و پيشهوران در بازارهاي خاص خودگرد ميآمدند. در بصره, قصابان بازاري مخصوص خودداشتند كه به نام رحبة القصابين۴" معروف بود. از بازارهاي تخصصي كوفه, بازار بريانگران, بردهفروشان, سلاخان و زينت فروشان بود.
تخصصي بودن بازارها در شهرهاي اسلامي ادامه يافت و شكل روشنتري به خود گرفت. براي هر گروه از بازرگانان و هر نوع كسب و تجارت مكاني خاص در نظر گرفته شده بود. در خيابانها رستهها, دكانها و ميدانهايي وجود داشت و هر گروهي با گروه ديگر و هر كسبي با كسب ديگر در نميآميخت و كالاهاي هر صنفي با صنف ديگر فروخته نميشد و صاحبان هر حرفه با صاحبان ديگر حرف و صناعات در نميآميختند (الشيخلي, بيتا, ص۵۷). اين تخصص حرفهاي را در بازار شهرهاي ايران مانند اصفهان, تبريز, كاشان و ... نيز مشاهده ميكنيم, چنانكه صنف پارچه فروشان در بازاري به نام "قيصريه" فعاليت داشتند.
مراتب اصناف عبارتند از: شيخ صنف, نقيب, استاد, صنعتگر و كارآموز.
شيخ «هر صنف شيخي داشت: شيخ بزازان, شيخ مسگران, شيخ ملاحان, شيخ اطبا, شيخ يا رئيس هم ناميده ميشد؛ زيرا ميبينيم كه خياطان, طباخان, تجار, و خدمتگزاران هر يك رئيسي داشتند. شيخ يا رئيس يكي از افراد صنف است كه به فضل و علم و بسياري تجربه و مهارتش در آن حرفه از ديگران ممتاز ميگردد. از شرايط شيخ آن بود كه آگاه به دين باشد, ثروت در انتخاب شيخ اهميتي نداشت. انتخاب او يا از طرف اعضاي صنف صورت ميگرفت و مقامات مسئول او را به رسميت ميشناختند, يا محتسب كه مأمور رسمي دولت و مسئول امور اصناف بود, او را تعيين مينمود.
او قدرت و اختيار فراواني داشته و در كلية مسائل عمومي نمايندة صنف بوده است... در موارد بروز شك و اختلاف در امري از امور آن حرفه, به او مراجعه ميشد. فرمان او بر افراد صنف نافذ و سخنش مبان آنان مسموع بود. افراد صنف خود را به انجام وظايف مقرر فرمان ميداد و اطاعت از اوامر او بر اعضاي دستهاش لازم ميبود. از كارهاي مهم شيخ موافقت وي بود با پيوستن فردي به صنف, هر گاه او را شايسته مييافت. به نظر ميرسد كه شيخ هر حرفه قدرت مالي نيز در صنف داشته و وظيفة رئيس و صندوقدار هر دو به عهدة او بوده است. (الشيخلي, بيتا, صص۸۵-۸۶).
نقيب نقيب دستيار شيخ بود و هر شيخ ناگزير از داشتن نقيب بود, ولي گاهي چنين پيش ميآمد كه رتبة نقيب بدون شيخ باشد. سمت نقابت در دورة متأخر اهميت بسياري در تشكيلات حرفهاي داشته است. رتبة نقيب, چنانكه مؤلف الذخاير و التحف معتقد است. رتبهاي كهن است و نقابت پيش از پيرها وجود داشته و ميافزايد كه نقيب پيشتر و برتر از شيخ است. نظراتش را با استشهاد به كردار و گفتار شيخ حسن بصري پايه مينهد و ميگويد كه حسن بصري از نقبا بيش از مشايخ تفقّد و پرس و جو ميكرد. از او نقل شده كه هر گاه از شيخي پيش او شكايت ميبردند پي نقيب او ميفرستاد؛ پس اگر نقيب را جاهل مييافت امر به عزل شيخ ميداد و ميگفت: "نقيب دانا از حرمت خود و حرمت شيخ پروا دارد و نقيب را به ناخداي كشتي مانند كرده است كه اگر شايسته باشد كشتي در سلامت است و هر گاه فاسد گردد كشتي فساد پذيرد. بنابراين هر كس كه ميخواهد عهدهدار رتبة نقابت گردد بايد در كسب علم بكوشد و آن حرفه را بشناسد و بداند و عادل باشد. (الشيخلي, بيتا, ص۸۸).
«نقابت سه مرتبه دارد: نقيب بزرگ كه پيشواي ديگران و برتر از آنان است و دو نقيب ديگر زير فرمان او هستند و داراي مقامي والاست و فرمانش بر همه روان. مهمترين وظيفة نقيب اجراي تشريفات «شدّ» (بستن, كمربستن) ميباشد كه يك از رسوم ضروري پيوستن به جرگة افراد يك حرفه است. گاهي شيخ او را براي انجام كاري كه به افراد حرفه مربوط ميگردد يا براي رسيدگي به امور آنان ميفرستد. همچنين نقيب اطلاعاتي را كه دانستن آنها ضروري و مورد نياز افراد گروه است در اختيار آنان قرار ميدهد تا آنجا كه از ديگر بلاد نيز كساني را پيش او ميفرستند تا مسائل و مشكلات حرفهاي را نزد او طرح و رفع كنند. از كارهاي او تشويق اهل حرفهاش به اطاعت از شيخ و انجام تكاليفشان در قبال او بود. نقيب چنانكه به نظر ميرسد, داراي قدرت مالي نيز بوده است. او اموال بسياري از استادان را گرد ميآورد و در زمينههاي چندي مانند بخشش به شيخي كه درآمد ندارد يا كمك به «مشدودي» (كمر بستهاي) فقير, جهت برگزاري وليمة «شدّ» خود صرف ميكند. پيروانش كه كمر بستة او هستند پيوسته هدايايي براي او ميفرستند. اين هدايا خصوصاً در ايام مخصوص و اعياد فرستاده ميشد. دفاع از كمربستگان و حمايت از اهل حرفه جزء تكاليف نقيب بود (الشيخلي, بيتا, ص۸۹).
استاد هر صنف متشكل بود از مجموعة استادان صنف كه با كمك كارگران و شاگردان فعاليت ميكردند. هر استاد ميتوانست به ميل خود شاگرداني داشته باشد. در ايروان بطور متوسط هر استاد يك شاگرد داشت و در اوايل قرن نوزدهم, ۷۲۲ استاد ۶۶۷ شاگرد در آن شهر اشتغال داشتند. سن ورود به شاگردي از ۱۲ سالگي بود و ۱۰ سال طول ميكشيد كه شاگرد به مقام استادي برسد. استادان شاگردان خود را در امور ديني و رموز حرفهاي آموزش ميدادند. شاگرد از استادش غذا و لباس ميگرفت ولي حقوق دريافت نميكرد و فقط شاگردانه ميگرفت (احمد اشرف, بيتا, ص۳۲).
ابن خلدون مهارت صنعتگر را در صناعت به استعداد و ذوق معلم (استاد) و توانايي او بر تعليم نسبت ميدهد؛ بنابراين در هر شغل و پيشه وجود استاد ضروري است, از اين روي, مغنيان, پنبهفروشان, خدمتگزاران و... هر گروه براي خود استادي داشتند (الشيخلي, بيتا, ص۸۶).
صنعتگر فردي كه ميخواهد صناعتي بياموزد تا بعدها آن را پيشة خود سازد, به استادي ميپيوندد تا نزد او جهت آموزش و كسب مهارت در آن حرفه كارآموزي كند, در اين مرحله نام صنعتگر يا شاگرد بر او اطلاق ميگردد. صنعتگر به استادش در كار او كمك ميكند و گاهي استاد براي اين كار مزدي به او ميدهد و گاهي به او خوراك و پوشاك ميدهد. احترام استاد بر صنعتگر واجب است و از نشانههاي اين احترام اين است كه پشت سر او راه برود, نيازهاي او را برآورد و خدمتگزار و فرمانبر فرمانهاي او باشد... صنعتگر پس از دورة كار آموزي ميتواند استادي مستقل گردد و پس از انجام آزمايشي خاص جهت شناخت ميزان مهارت او در آن حرفه ميتواند دكاني مخصوص بگشايد(الشيخلي, بيتا, ص۸۷).
توضيح اينكه, پس از بذل تلاش و كوشش در يك صنعت, بايد خود را در معرض آزمايش كارشناسان آن صناعت قرار دهد تا ميزان مهارت او در آن كار روشن گردد. پس اگر آن كارشناسان شايستگي او را براي پرداختن بدان صنعت تصويب كردند, نزد شيخ و نقيب آن حرفه ميرود و آن دو را متقاعد ميسازد كه قادر است در سلك پيشة آنان درآيد (الشيخلي, بيتا, ص۸۷). بدين ترتيب طي مراسمي به نام كمربستن, شخصي در سلك اعضاي يك حرفه در ميآيد.
فعاليتهاي اقتصادي اصناف نقش اصناف در عرصه اقتصاد مهم بود و اين ناشي از نياز مردم به كالاهاي ضروري و غير ضروري بود. اصناف قادر به تعيين كميت و كيفيت كالاها و حتي بهاي آن بودند. بسياري اوقات يك صنف بر نرخي واحد با هم توافق ميكردند و جز با آن نرخ نميفروختند. حتي گاهي يك صنف با دوستان بازاري خود سازش و توافق ميكردند و دست از كار ميكشيدند تا اوضاع بر مردم تنگ گردد و ناگزير شوند كه به خواستههاي آنان تن در دهند. بنابراين ملاحظه ميكنيم كه ضرورت برقراري نظارت دولت در محدود ساختن قدرت اقتصادي اصناف در جامعه, از عوامل ايجاد شغل حسبه بوده است.
صنف در هنگام بحرانهاي اقتصادي نقشي فعال در حمايت از اعضاي خود به عهده ميگرفت. اشارات بسياري از ايستادگي اصناف در برابر دولت, براي پشتيباني از اعضاي خود, در رويارويي با ستم, در دست داريم, در سال (۳۰۵ هـ /۹۱۷م) امير بصره مقرر ساخت كه بازارها بايد ميزان معيني كالا توليد كنند, پس بازاريان در برابر او به پا خواستند و او را در خانهاش محاصره كردند, تا آنجا كه خليفه "المقتدر" ناگزير از بركنار كردن او گرديد (الشيخلي, بيتا, ص۱۲۵).
فعاليتهاي سياسي اصناف و بازاريان در زمينه سياسي نيز نقش اصناف بارز و مورد توجه ميباشد. آنها بارها در هنگام بحرانهاي سياسي, دستخوش انواع گرفتاريهاي ناشي از اين تلاشها و فعاليتها گرديدند. بازار عرصهاي بود كه مختار هنگام قيام عليه امويان (۶۶هـ/۶۹۵م) يارانش را در آنجا بسيج كرد. گاهي پيشهوران در لشكرهايي كه جهت دفاع از شهر بسيج ميشد, شركت ميكردند. مانند شركت آنان در لشكري كه زمان المهدي و به سرداري هارون براي نبرد به سرزمين روم رفت (الشيخلي, بيتا, ص۱۲۶).
در ايران نيز در جريان نهضت مشروطيت پس از درگيريهايي كه ميان مردم و سربازان در بازار تهران درگرفت مردم بازارها را بستند و حدود چهارده هزار نفر كه اكثريت آنان كسبه و پيشهوران بودند به تشويق تجار و با حمايت مادي آنان در سفارت انگليس متحصن شدند. تجار شهرهاي ديگر نيز به دنبال تهران بازارها را بستند و عملاً چرخهاي اقتصادي كشور را از كار انداختند و مختل كردند. مبارزات پيگير جبهة متحد علما و تجار سرانجام مظفرالدين شاه را وادار ساخت كه فرمان اعطاي مشروطيت ايران را در تابستان سال (۱۳۲۴هـ.ق /۱۸۰۹م), صادر نمايند. همچنين تجار و اصناف پس از بمباران مجلس و استقرار استبداد صغير نقش فعالي در دفاع از مجلس و مشروطيت گرفتند و دوران استبداد صغير چه در تهران و چه در شهرهاي ديگر و بخصوص در شهر تبريز به مقاومت دليرانهاي برخاستند و علي رغم فشارهاي شديد عمال محمد ميرزا و نيروي قزاق, بازارها را بستند و به مبارزات خود ادامه دادند (احمد اشرف, بيتا, ص۱۱۵).
مبارزة بازاريان با استبداد و استعمار در سال (۱۳۳۱هـ.ق /۱۹۱۳م) هنگام اشغال تبريز به دست قشون روسية تزاري از نمونههاي ديگر مقاومت اين طبقه بود. از ۳۵ نفري كه در جريان اين حوادث به دست قشون روسيه به شهادت رسيدند, ۱۸ نفر از اصناف, ۶ نفر از تجار, ۶نفر از علما و ۴نفر از عمال ديواني و يك نفر از فلاحان بودند. گذشته از آن روسها بسياري از مغازههاي بازاريان را غارت كردند و به تخريب اموال آنان پرداختند و بسياري از بازاريان را مورد تعقيب, شكنجه و بازداشت قرار دادند. در اين زمان مبارزات بازاريان در شهرهاي ديگر مانند اصفهان, شيراز و مشهد و به خصوص شهر رشت كه زير سلطة روسها بود نيز ادامه داشت و بازاريان با بستن بازارها و تظاهرات دسته جمعي اعتراض خود را به استعمار خارجي و استبداد داخلي اعلام داشتند (احمد اشرف, بيتا, ص۱۱۶).
نظارت بر بازار در تمدن اسلامي از ويژگيهاي احكام اسلامي, فراگيري شرايط و احوال مختلف و جزئيات امور ميباشد كه از جملة آنها مسائل مربوط به مبادلات مالي است. لازمه اجراي مقررات و نيل به اهداف و انتظارات به نحوي فعال, سازنده و نتيجه بخش, نظارت و كنترل دقيق, هوشيارانه و فراگير را ايجاب ميكند.
بازارها از نخستين عهد تاريخ دولت اسلامي, تحت نظارت و مراقبت بودهاند, احاديث و روايات بسياري در اين زمينه آمده است كه به بعضي از آنها اشاره ميكنيم:
"و قدروي: أن الرسول الاكرم (ص). مرّ بصرّه طعام؛ فأدخل يده فيها, فنالت بللأ؛ فقال: ما هذا يا صاحب الطعام؟ فقال: اصابته السماء يا رسول الله فقال: أفلا جعلته فوق الطعام كي يراه الناس؟ من غش, فليس مني" (نور الدين علي بن احمد السمهودي, بيتا, ص۷۵۶).
ترجمه:"رسول اكرم (ص) از جايي ميگذشت. مجموعهاي طعام ديد, دستش را در آن كرد مقداري طعام مرطوب بود, فرمود: "اي صاحب طعام اين (رطوبت) چيست؟ گفت:"باران چنيناش كرده, اي پيامبر خدا." فرمود:"چرا آن را در قسمت بالا نگذاشتي تا مردم آن را ببينند؟ هر كس غشّ در معامله كند از ما نيست."
و در روايتي ديگر آمده است "انت (ص) مدّ يده الي صبرة طعام, فاخرج طعاماً رديّا, فقال لصاحب الطعام:"ما اراك الا و قد جمعت خيانة، و غشاً للمسلمين" (نور الدين علي بن احمد المسهودي, بيتا, ص۷۵۵).
ترجمه: "كه آن جناب دست خود را درون كپهاي گندم كرد و مقداري گندم نامرغوب بيرون آورد و به صاحب آن فرمود: تو را نميبينم جز اينكه خيانت به مسلمين و غش در معامله با آنها مرتكب شدهاي".
پيامبر اكرم (ص) امر نظارت بر بازارها را به مأموري خاص محول كرد, پس از فتح مكه سعد بن سعيد بن العاس را بر بازار مكه گماشت و عمر بن خطاب را مأمور بازار مدينه فرمود (محمد بن محمد بن احمد الفراشي, ۱۹۷۶, ص۳۶).
در مورد علي(ع) آمده است كه هر روز صبح زود در حالي كه تازيانهاش بر دوشش بود در بازارهاي كوفه يكييكي ميگرديد و مردم را موعظه ميكرد و وظايفشان را بدانها گوشزد مينمود؛ آنگاه باز ميدگشت و براي رتق و فتق امور مردم مينشست.
در بعضي منابع اضافه شده است كه چون بازاريان او را ميديدند دست از كار كشيده, گوشها بدو سپرده, چشم بر او ميدوختند تا سخنش تمام شود. وقتي كلام او پايان مييافت ميگفتند: "شنيديم و اطاعت ميكنيم اي اميرمؤمنان."
بنابر روايتي "انه لما سأل (ع) المرأة التي تخاصم ذلك التّمار عن شأنها, قالت: يا اميرالمؤمنين, اشتيب من هذا تمرا بدرهم و خرج أشفله رديّا و ليس مثل الذي رأيت. قال: فقال: ردّ عليها. فأبي, حتي قالها ثالثاً, فعلا بالدّره حتي ردّ عليها و كان يكره أن يجلّل التمر" (اصول كافي, بيتا, ج۵, ص۱۵۱).
ترجمه: هنگامي كه آن حضرتu از زني كه با آن خرما فروش بحث ميكرد قضيه را پرسيد, او گفت:"اي امير مؤمنان از اين مرد خرمايي خريدم به يك درهم, قسمت زيرين نامرغوب بود و مانند قسمتي كه ديده بودم, نبود. "امامu به فروشنده فرمود: خرما را پس بگير"فروشنده نپذيرفت سه بار اين دستور امام و استنكاف فروشنده تكرار شد آنگاه تازيانه را بر سرش بلند كرد تا اينكه فروشنده خرما را پس گرفت. آن حضرت از اينكه خرماي خوب رو, و خرماي نامرغوب زير قرار داده شود, اكراه داشت.
خلفاي راشدين نيز به نظارت بر بازارها اهتمام داشتند خليفه عمر بن خطاب در حالي كه تازيانهاي بر دوش داشت در بازارها ميگرديد و به وضع بازاريان رسيدگي ميكرد و بارها كساني را كه در بازارها كار ميكردند ولي احكام آن را نميدانستند تازيانه زد. از او روايت شده كه مردي را ديد كه شير را با آب در آميخته است پس آن را بر سر و روي او ريخت (الحر العاملي, بيتا, ج۱۲, ص۴۱۹). همچنين به فروشندهاي كه مويز در بازار ميفروخت فرمان داد يا از نرخي كه ميفروشد بايد بكاهد يا از بازار اخراج گردد. بدين ترتيب مشاهده ميكنيم كه عمر خود مستقيماً بر بازارها نظارت داشت, ولي مأمور ويژهاي نيز براي اين امر منظور كرد: سائب بن يزيد و نيز عبدالله بن عقبه را مأمور بر بازار مدينه كرد و سليمان بن ابي حثمه را نيز كه از برگزيدگان مسلمان مهاجر بود بر بازار گماشت (ابن تيميه, ۱۳۱۸هـ, ص۴۳).
از اينجا براي ما روشن ميگردد كه نظارت بر بازارها از صدر اسلام وجود داشته است. مأموري را كه عهدهدار نظارت بر بازارها ميگرديد"عامل بازار" ميناميدند و از وظايف مهم او رسيدگي به اوزان و پيمانهها, و گردآوري مالياتهايي بود كه بر دكانها و صنعتگران وضع ميگرديد. همچنين بنظر ميرسد كه از كارهاي ديگر او داوري در اختلافاتي بوده است كه ميان صاحبان حرف و مشاغل پديد ميآمد (الشيخلي, بيتا, ص۱۱۶).
پيوند تجارت علم و اخلاق در بازار اسلامي بازار در فقه اسلامي به عنوان كانوني است كه در آن سه عنصر تجارت, اخلاق و علم پيوندي عميق دارند. تاجر مسلمان وظيفه دارد كه علاوه بر تسلط بر رموز مختلف تجارت, با مباني علمي و اخلاقي آن نيز آشنايي داشته باشد.
از حضرت محمّد (ص) روايت شده كه فرمود: «من باع اشتري فليحفظ خمس خصال, والّا فلا يشترين و لا يبعن, الربا و الحلف و كتمان العيب و الحمد اذا باع و الذم اذا اشتري» (الحر العاملي, بيتا, ج۱۲, ص۲۸۴).
ترجمه: كسي كه ميفروشد و ميخرد بايد از پنج خصلت دوري كند و گرنه هرگز نخرد و نفروشد:" ربا, قسم خوردن, عيب كالا را مخفي نگه داشتن, موقع فروش تعريف كردن و هنگام خريد عيب گرفتن".
و اميرالمؤمنينu ميفرمود: «لا يعقدن في السوق الا من يعقل الشراء و البيع» (الحر العاملي, بيتا, ج۱۲, ص۲۸۴). "هرگز در بازار ننشيند جز كسي كه عقل خريد و فروش دارد".
و در مقام تأكيد بر اهميت فقه و تفقه ميبينيم اميرالمؤمنينu بر فراز منبر ميفرمايد: «... يا معشر التجار الفته ثم المتجر, الفقه ثم المتجر الفقه ثم المتجرو والله للرباي في مثل هذاه الأمه أخفي من دبيب النمل» (ابو جعفر الصدوق, بيتا, ج۳, ص۱۹۲).
ترجمه:"اي جماعت بازرگانان نخست فقه آنگاه تجارت, نخست فقه آنگاه تجارت, نخست فقه آنگاه تجارت، به خدا سوگند در اين امت ربا مخفي تر از راه رفتن مورچه است".
مهمترين عاملي كه در فقه اسلامي, در رشد و تربيت تجار مسلمان معرفي شده است, محيط بازار و جو خاص اخلاقي و فرهنگي آن ميباشد.
با نگاهي گذرا به ساختار بازارهاي سنتي در مييابيم كه حوزههاي علميه و مساجد در بازارها, تأمين رسالت اخلاقي و فرهنگي بازار را به عهده داشتند. در هر منطقه بازار, چندين مسجد بزرگ و كوچك و معدودي حوزه علميه ساخته ميشد؛ به گونهاي كه منطقه اقتصادي بازار محل عبور طلاب, فضلا, اساتيد و روحانيون بود و بدين ترتيب فضاي بازار, سيمايي اخلاقي و فرهنگي داشت.
رفت و آمد تجار و كسبه در حوزههاي علميه موجود در بازار و ارتباط آنها با فضلا و دانشمندان و شركت در مجالس درسي كه علما در آن مباحث مختلف فقهي مثل آداب تجارت و مكاسب محرمه را مطرح مينمودند, باعث ميشد تا تجار احكام فقهي را ملاك قرار دهند و به همين جهت يكي از طبقات پر نفوذ و معتبر و مورد اعتماد در جامعة اسلامي, تجار و بازرگانان بودند.
در فعاليتهاي فرهنگي و خيرات, حتي به انگيزه رقابت باهم و كسب شهرت اجتماعي نيز, محيط, خدمات عامالمنفعه را تشويق مينمود. فرهنگ اسلامي پيوسته ارتقاي سطح اهداف و كسب خلوص را ارشاد و تبليغ ميكرد. تمركز واحدهاي اقتصادي كنار هم, همبستگي كالبدي همكاران, پيوند با مساجد و مدارس علميه, حاكميت فرهنگ و فقه اسلامي در مناسبات اقتصادي محيط, همه و همه جنبه فرهنگي-اجتماعي نظام را در سطح بالايي نگه ميداشت. اعتبار هر كاسب و پيشهور, سرمايه اصلي موفقت اقتصادي او بود. پيشرفت در كار تابع خوشنامي بود و لذا در چنان فضاي فرهنگي-اقتصادي, هر فرد حتي اگر تنها به درآمد بيشتر ميانديشيد, راه مطمئن و مداوم را در كسب اعتبار بيشتر و مقبوليت بهتر ميديد (علي صادق تهراني, بيتا, ص۳۵).
كنت دوگوبينو ميگويد: "بعد از ميرزاها يكي از بزرگترين طبقات شهرنشين ايران, كسبه هستند كه نزد مردم خيلي احترام دارند. كسبه ايراني مردماني درستكار و امين ميباشند و من در طول اقامت خود در ايران, از هيچيك از آنها تقلب نديدم. يكي از علل درستكاري كسبه ايراني, اين است كه بر خلاف ميرزاها, سرنوشتشان وابسته به تصادف نيست بلكه زندگي ثابت و مطمئني دارند... زندگي اين طبقه همواره آرام و بدون سروصداست و خودشان مردماني ميانهرو و بدون هوي و هوس و قانع هستند. گفتم كه كسبه ايراني مردماني امين هستند و چون ميدانند كه اساس زندگي آنها بسته به اعتمادي است كه مردم به امانت آنها دارند, سعي ميكنند كه هرگز لطمه به شهرت آنها نخورد. نتيجه اين ميشود كه ملت زرنگ و با احتياط و پرهيزگار و گاهي از اوقات دورنگ و بوقلمون صفت ايران با كمال اطمينان پول خود را بدست كسبه ميسپارد كه آنها را بكار انداخته و به او فرع بدهند و كسبه در ايران تقريباً كار صرافان بزرگ و بانكهاي اروپايي را انجام ميدهند". (چارلز عيسوي, ۱۳۶۲, ص۵۲).
جمع بندي از آنجاي كه بازار مكاني است كه در آن انسان جز به مال و سعي در به دست آوردن هر چه بيشتر آن نميانديشد و دايم در پي اين است كه از دوستان و ياران خويش سبقت بگيرد, لذا احتمال اينكه قلب و روح انسان دچار غفلت از ياد خدا شود, بسيار قوي ميباشد. روايتي علي(ع) از پيامبر اكرم(ص) نقل ميكنند كه:
«قال علي(ع): "جاء اعرابي من عامر الي النبي صليالله عليه و آله فساله عن شر بقاع الارض و خير بقاع الارض. فقال له رسولالله صليالله عليه وآله نشر بقاع الارض الاسواق و هي ميدان ابليس يغدو برايته ويضع كرسيه و يبث ذريته فبين مطفف في قفيز, أوطايش في ميزان, أوسارق في ذرع, اوكاذب فيسلعة... ثم قال: و خيرالبقاع المساجد و أحبهم الي الله عزوجل أولهم تحولاً و آخرهم خروجاً منها» (شيخ صدوق, بيتا, ص۱۲۴).
ترجمه: "مردي از قبيله بني عامر, از رسول خدا(ص) در مورد بدترين و بهترين جاي روي زمين سؤال نمود. پيامبر فرمودند: بدترين جاهاي روي زمين, بازارهاست, بازار جولانگاه شيطان است كه صبح با پرچم خود بدانجا آمده, كرسي خود را ميگذارد و فرزندانش را گسيل ميدارد و (نتيجة مأموريت آنها) كم فروشي, دزدي در كيل و وزن و طول, دروغگويي دربارة كالاي خود..." سپس فرمود كه بهترين جاهاي زمين مساجد است و محبوبترين افراد نزد خدا كسي است كه اول در آن وارد ميشود و بعد از همه از آن خارج ميشود».
بدين جهت, بازار به عنوان كانون مبادلات و محل مراجعة كافه مسلمين مورد توجه شارع مقدس بوده است تا با وضع قوانين, ميزان لغزش و خطا را به حداقل برساند و اين فضا را با معنويات, عطرآگين نمايد. در اين مختصر در صدد بوديم كه با مروري اجمالي بر بازارها در تمدن اسلامي, قدمي در جهت شناخت آن برداشته باشيم تا در هنگامه تدوين نظام اقتصادي اسلام از آن تأسي جوييم.
ياداشت: ۱. مراد اين است كه اينجا محل مناسبي براي بازار نيست. ۲. علاف يعني علف فروش، كسي كه جو و گندك و هيزم و يونجه ميفروشند ۳. لكانه يعني قرمة گوشت. ۴. رحبة القصابين يعني ميدان قصابها ۵. عريف به معناي دانا و شناسنده است، آنكه بشناسد ياران خود را (لغتنامه دهخدا)
كتابنامه : ابن اخوﺓ محمد احمد قرشي، آئين شهرداري، ترجمة احمد شعار، بي جا، مركز انتشارات علمي و فرهنگي ، بي تا ابن الاثير، عليبن محمد، الكامل في التاريخ، ج۸، بيروت، دارصادر الطباعة و نشر ، ۱۹۶۵ ابن تيمية ابوالعباس، الحسبه في الاسلام أو و وظيفة الحكومة الاسلامية، قاهره، مطبعة المؤيد، ۱۳۱۸ اربابي علي محمد، از توليد تا مصرف ( ماركتينگ)، تهران، انتشارات كتابخانة فروردين، ۱۳۵۵ اشرف، احمد، ويژگيهاي تاريخي شهرنشيني در ايران دوره اسلامي، نامة علوم اجتماعي، شمارة۴، دوره اول، تيرماه ۱۳۵۳ اشرف ،احمد، موانع تاريخي رشد سرمايهداري در ايران: دوره قاجاريه، انتشارات پيام، تهران، خرداد ۱۳۵۹ الحرالعاملي، وسائل الشيعه، ج۱۲، بيروت، داراحياء الراث العربي السمهوري، نورالدين علي بن احمد، وفاء الوفاء، لبنان، دارالكتب العلمية ، بي تا الشيخلي، صباح ابراهيم سعيد، اصناف در عصر عباسي، ترجمة دكتر هادي عالم زاده، تهران، مركز نشر دانشگاهي، ۱۳۶۲ الشيرازي، عبدالرحمن بن نظير، نمايه الرتبة في طلب الحسبة، بيرون، دارالشفاء ، ۱۴۰۱ هـ العاملي،جعفر مرتضي، السوق في ظل الدولة الاسلامية، بيروت الدارالاسلامية، ۱۴۰۸ هـ.ق اوژن، فلاندن، سفرنامه فلاندن به ايران ، ترجمة حسين نور صادقي، بي جا، چاپ سوم، انتشارات اشراقي، ۱۳۶۲ پاينده، ابوالقاسم، نهج الفصاحة، تهران، سازمان ، انتشارات جاويدان، ۱۳۰۶ پطروشفسكي، ايلياباولويچ، اسلام در ايران، ترجمة كريم كشاورزي، تهران، انتشارات پيام، ۱۳۵۴ حسن ابراهيم، حسن، تاريخ سياسي اسلام، ترجمه ابوالقاسم پاينده، ج ۲، انتشارات جاويدان ، ۱۳۶۲ راوندي، مرتضي ، تاريخ اجتماعي ايران، ج ۳، تهران، انتشارات امير كبير، ۱۳۵۶ سلطانزاده، حسين، تاريخ شهر نشيني در ايران، تهران، چاپخانه سپهر، ۱۳۶۷ سلطانزاده، حسين، مقدمهاي بر تاريخ شهر و شهر نشيني در ايران، نشر آبي، ۱۳۶۵ شاردن، سفرنامه شاردن، ترجمه حسين عريضي، تهران، انتشارات نگاه ، ۱۳۶۲ شيباني ، احمد علي، اصول علم ماركتينگ، تهران ، انتشارات دانشگاه ملي ( شهيد بهشتي) ، بي تا صادقي تهراني، علي، تحليل اقتصادي ويژگيهاي رفتاري در نظام اقتصاد شهري تمدن اسلامي ، بي جا، شهريور ۱۳۶۷ طبيبان، محمد مباحثي از خرد پيشرفته، تهران، انتشارات پيشبرد، ۱۳۶۸ عيسوي ، چارلز، تاريخ اقتصادي ايران، ترجمة يعقوب آژند، تهران ، نشر گستره، ۱۳۶۲ فرهنگ، منوچهر، فرهنگ علوم اقتصادي، تهران ، انتشارات آزاده ۱۳۶۳ فقيه ايماني، سعيد، ساختار بازار در نظام اقتصاد اسلامي، دانشگاه امام صادق(ع) ( پايان نامة فوق ليسانس) قديري اصلي ، باقر، اقتصاد خُرد، تهران ، مركز نشر سپهر، ۱۳۶۷ گوستاولوبون، تمدن اسلامي و عرب ، تهران ـ ترجمة سيد هاشم حسيني، انتشارات اسلاميه، بي تا معتقد، خسرو، حاج امين الضرب و تاريخ تجارت و سرمايهگذاري صنعتي در ايران ، تهران، انتشارات جانزاده، بي تا نهجالبلاغة فيض الاسلام، نامة ۵۵ وين ووسينج، تاريخ امپراطوري عثماني، ترجمة سهيل آزادي، تهران، كتابفروشي، بي تا
ابوالفضل اکرمی منبع : مجله پژوهشی دانشگاه امام صادق(ع)