شناساندن عالمان و انديشه وران اصلاح گرا و آنان که در انديشه تقريب مذاهب اسلامي بوده اند، يکي از مهم ترين هدف هاي مجمع جهاني تقريب مذاهب اسلامي است. در اين مقاله، شرح حال انديشه ور اصلاح گرا و پيشگام نوآوري در علوم سنتي حوزه هاي علميه، يعني آيت الله شيخ محمدرضا مظفر از نظر مي گذرد.
اشتراک گذاری :
آيت الله مظفر اگرچه يکي از صاحبان رأي و انديشه در نزديک کردن شيعه و سني بوده است و در اين راه گام هايي نيز برداشته، آنچه شخصيت او را از جهات ديگر ممتاز مي سازد، شيوه هاي نو او در بازسازي فضاي علمي جامعه است. در واقع راهي که او براي نزديک کردن دل هاي ملل مسلمان اعم از شيعه و سني پيش گرفته، برگرفته از همين شيوه هاي علمي و تأليف کتاب هايي روان و محکم در اين زمينه است. وي که فرصت چنداني براي تحقق اين آرمان بزرگ نداشته، بخشي از اين راه بلند را پيموده و نخستين کارش را با سامان دادن به حوزه هاي علميه و بالا بردن سطح آگاهي دانشجويان علوم ديني آغاز کرده است. وي در اين راه گام هاي مؤثري برداشته که اميد است آشنايي با شخصيت اين مرد بزرگ، راه را براي برنامه هاي اصلاحي حوزه ها و ديگر مؤسسات علمي هموارتر سازد.
ولادت شيخ محمد رضا مظفر در اوائل شعبان (۱۳۲۲ه /۱۹۰۴ م) در شهر نجف اشرف به دنيا آمد و در خانوادهاي علمي که از اوايل قرن دوم هجري در عرصه دين، يد طولايي داشت رشد نمود و از آن روي که جد اعلايش مظفر بن احمد نام داشت به لقب مظفر شناخته شد. وقتي مادرش او را بارداربود پدرش دارفاني را وداع کرد و برادر بزرگترش شيخ عبدالنبي مظفر او و دو برادر ديگرش را به نامهاي محمد حسن و محمد حسين تحت سرپرستي خويش گرفت، او آن چنان در تربيت و سرپرستي برادرانش کوشيد که تا مدتها ضرب المثل مردم بود. ولي اين مربي مخلص خيلي زود به جوار پروردگارش شتافت و محمد رضا و محمدحسين تحت کفالت برادرشان شيخ محمد حسن قرار گرفت که در آن واحد وظيفه پدري و استادي را براي آن دو ايفا کرد. بدين ترتيب او اولين استاد اين دو برادر به شمار ميآيد.
سفر علمي با یک نگاه کوتاه به حیات استاد مظفر، می توان به وجود دو دوره و مقطع فکری و علمی در زندگی او پی برد؛ دوره اول شامل یادگیری ، مطالعه ، تحقیق و تدریس به شکل متداول حوزه ، همچون حضور و بر پایی بحثها و درسهای مختلف و نیل به مقام اجتهاد و گام نهادن در مسیر مرجعیت بود. دوره دوم عبارت است از فداکردن موقعیت سنتی حوزوی و روی آوردن به تلاش و کوشش در پی اصلاح حوزه با استفاده از شیوه های بهینه آموزش ، تدریس ، تالیف و...
شيخ محمدرضا مظفر در حالي که دوازده سال بيشتر نداشت زندگي تحصيلي خود را آغاز نمود و مقدمات علوم را از برادرش شيخ محمد حسن مظفر و شيخ محمد طه حويزي آموخت و سپس مراحل عالي تحصيلي را نزد برادرش شيخ محمد حسن مظفر و محقق شيخ ضياء الدين عراقي و شيخ حسين نائيني و شيخ محمد حسن اصفهاني پي گرفت و به درجه اجتهاد دست يافت و از برادرش شيخ محمد حسن مظفر و استادش شيخ محمد حسين اصفهاني و مرجع ديني سيد عبدالهادي شيرازي اجازه نامه اجتهاد دريافت نمود.
علاوه بر فقه و اصول، شيخ مظفر به آموختن رياضيات و هيأت و عروض و فلسفه پرداخت و از مدرسان برجستهي اسفار ملاصدرا گرديد و در سال (۱۳۴۳ه/۱۹۲۴م) کتابي را در زمينه عروض تأليف نمود. استاد جعفر خليلي اعجاب خود را از علامه مظفر چنين بيان ميدارد: «او يکي از افراد انگشت شماري است که حوزويان ديگر به تلاش و ژرف نگري ايشان چشم دوختهاند.» به اعتراف بسیاری از شخصیتهای علمی و دینی ، اگر آیة الله مظفر سرمایه عمر خود را در پی اصلاح حوزه نمی گذاشت ، بی شک یکی از مراجع تقلید می بود.
نوگرايي فکري استاد مظفر اوضاع حوزه نجف را از همه جوانب تحت مطالعه در آورد و نواقص آن را مورد تجزیه و تحلیل قرار داد ولی با این حال می دانست که تنها بررسی مشکل ، درد را دوا نمی کند و باید در عمل کوششهای صادقانه و خالصی را در راه جبران این نواقص و حل این نارسایی ها صورت داد.
در نيمه قرن بيستم اولين دور از نبرد غرب گرايي و اسلام در عراق و بيشتر کشورهاي اسلامي ديگر به نفع استعمار به پايان رسيد و استعمارگران توانستند به حکم برتريهاي مادي و سياسي و علمي خود و عقب ماندگي جهان اسلام سيطره خود را بر امت اسلامي تحميل نمايد. رهبري ديني مستقر در نجف اشرف عدم توجّه جدّي به جنبه سياسي را برگزيد و ضرورت نوگرايي در زير ساختهاي جامعه اسلامي و ايجاد شکل نويني از انديشه اسلامي را که بتواند همپاي چالشهاي تمدني تحميلي از سوي غرب بر اسلام در اين دوره جديد حرکت کند حس نمود. بنابراين به صورت طبيعي توجّه به نوگرايي فکري به دغدغههاي سياسي غلبه يافت و پايههاي جديد زير ساخت جامعه اسلامي معاصر شکل گرفت.
از اين رو مرجعيت ديني نجف اشرف با صدور فتوايي ورود به مدارس عصري استعمارگران را تحريم کرده و در کنار آن به گشايش مدارس مستقل با فضاي ديني همت گماشت. در زمينه دروس حوزوي سيد عبدالحسين شرف الدين در کنار مدارس تحت نظارت خود به تأسيس مدارس حوزوي در لبنان اقدام کرد. سيد محمد محسن امين در سوريه دست به اقدام مشابهي زد و در ايران نيز شيخ عباس علي اسلامي فکر تنظيم مدارس حوزوي در قالب مدارس تحت برنامه را پذيرفت و در عراق نيز شيخ محمد رضا مظفر پيشگام تجربه نوسازي و برنامه ريزي در علوم حوزوي به شمار ميآيد.
از اين رو دهه پنجاه و حتي دهه شصت قرن بيستم دوره غلبه انديشه بر سياست در اقدامات مرجعيت و حوزه علميه نجف اشرف به شمار ميآيد. اين مرحله را دو مرجع بزرگ آيت الله سيد ابوالحسن اصفهاني و آيت الله شيخ نائيني پس از بازگشت از ايران به عراق آغاز نمودند و فعّاليتهاي فکري گسترده شيخ محمد بلاغي و سيد هبة الدين شهرستان و شيخ محمد حسين آل کاشف الغطاء و شيخ آقا بزرگ طهراني و شيخ عبدالکريم زنجاني و سيد محسن امين عاملي و در نهايت امام شهيد سيد محمد باقر صدر را در بر ميگيرد.
علامه شيخ محمد رضا مظفر نقش مهمي را در اين مرحله به عهده دارد. او با تحرکات اسلامي پيشگام خود در عرصه نوگرايي و تحول در روشهاي تدريسي حوزه علميه تحولات عظيمي را ايجاد نمود و اگر اين حرکت نبود و شيخ مظفر دغدغههاي نوگرايي و اصلاحي خود را بر جنبههاي ديگر برتري نميداد، قطعاً به عنوان يک مرجع مهم مطرح ميگرديد.
اصلاحات همان گونه که اديب شيخ جعفر خليلي ميگويد شيخ مظفر اولين کسي بود که «به وجوب ايجاد يک حرکت نوگرايانه در شيوه بحث و استقراء و جستجو از طريق تأليف توجه کرد و به احياي تأليفات خطي و نشر و زدن تعليقه بر آنها در قالبي متناسب با زمانه اقدام نمود. اين حرکت شيخ مظفر تأييد کنندگان بسياري يافت که بيشتر آنها از نظر سني از ايشان بزرگتر بودند و سابقه تدريسي بيشتري داشتند مانند شيخ حسين حلّي و سيد علي بحرالعلوم و شيخ محمد جواد حجامي و برادرش شيخ محمد حسين مظفر.» از اين رو ميبينيم که شيخ مظفر حرکت اصلاحي و نوگرايي را با گامهايي استوار پي گرفت.
جمعیت منتدی النشر شيخ مظفر در باره علل و اهداف حرکت خود، به انتقاد از جمود فکري در متون ميپردازد. شيخ محمد مهدي آصفي در کتاب مکتب نجف و تحول حرکت اصلاحگري در آن در اين باره ميگويد: «اين نوع انديشه را ميتوان در مرداني ديد که عهدهدار اصلاح نواقص دروس حوزه در مدارس نجف اشرف گرديدند. نواقصي مانند نبود نظم آموزشي در گرفتن امتحان و مواد علمي و زمان بنديها و گواهيها. انديشمندان ما به آسيبهايي که ميتوانست در آينده دور و نزديک حرکت علمي اين دانشگاه را مورد تهديد قرار دهد، پي بردند. روزي که اگر کشتي اين دانشگاه کهن با جريان عصر جديد برخورد کند، در درياي توفاني آن را به شدت تکان خواهد داد.»
شيخ مظفر از حلقههاي انديشه اصلاح گري است که تمام زندگي خود را در اين راه گذاشت. از سال (۱۳۴۳ه / ۱۹۲۴م) که جواني آگاه بود به همراه همفکران خود جلسات مخصوص و گروههاي مخفي براي انديشه ورزي پيرامون اصلاح و راههاي آن منعقد مينمود و دنبال فرصت مناسبي ميگشتند که دستاوردهاي خود را آشکار کنند. تا اينکه در سال (۱۳۴۹ه / ۱۹۳۰م)، نجف مورد يورش تعدادي از کتابهاي تبليغاتي قرار گرفت و فضاي عمومي براي پاسخ دادن به آنها فراهم گشت. بعضي از اصلاحگران اين فرصت را مغتنم شمردند و جمعيت نشر و تأليف را تأسيس نمودند و هفت نفر را به عنوان هيأت مديره و سه مجتهد را به عنوان هيأت عالي برگزيدند. هيأت عالي نيز به عنوان اولين کار خود به شيخ بلاغي پيشنهاد داد که تفسير مختصري از قرآن کريم را تأليف کند. شيخ نيز به خواسته آنان پاسخ مثبت داد و تفسير آلاء الرحمن را نگاشت. وقتي دو جزء آن چاپ شد، پيش از اتمام آن اجل او را در رسيد.
بدين ترتيب انديشه اصلاحگري راه خود را باز کرد و ارزشمنداني به متبلور کردن انديشهها و طرحهاي خود پرداختند و از سال (۱۳۵۲ه / ۱۹۳۳م) تنظيم دروس و اصلاح روشهاي آموزشي آغاز گرديد که آن روزها حرکت دانشکده سازي نام گرفت. حرکت دانشکده سازي بياني از گسترش انديشه تأسيس دانشکدههاي علوم اسلامي است. اما اين حرکت در عرصههاي علمي و اجتماعي مخالفان و موافقاني پيدا کرد و آنگونه که شيخ مظفر ياد ميکند تعداد کساني که ورقه آيين نامه را امضا کردند به دويست عالم ميرسد و جز تعداد انگشت شماري کسي با اين نهاد اصلاح گري مقابله نکرد.
چون يکي از مهمترين اهداف حرکت نوگرايانه شيخ مظفر و موافقان او «گسترش فرهنگ اسلامي و علمي و اصلاح اجتماعي بوسيله نشر و تأليف و آموزش و ساير شيوههاي مشروع بود» در سال (۱۳۵۴ه / ۱۹۳۵م) تعدادي از علما درخواستي را به وزارت کشور عراق تقديم کردند و خواهان تأسيس جمعيت «منتدي النشر» شدند. پس از تلاشهاي بسيار اين گروه توانستند از وزارت کشور مجوّز بگبرند و تأسيس منتدي النشر را اعلام نمايند و شيخ محمد جواد حجامي به عنوان رئيس و شيخ مظفر به عنوان منشي او انتخاب گرديد.
این نهاد - که در سال ۱۳۵۳ هجری مجوز تاءسیس را دریافت کرد - بهترین وسیله برای تحقق اهداف اصلاحی در پی نشر فرهنگ دینی و ایجاد روح اسلامی در مردم و استحکام اخلاق بود. در ماده ۴ اساسنامه جمعیت چنین آمده است : ((اهداف منتدی النشر عبارت است از عمومیت دادن فرهنگ اسلامی و علمی ، و اصلاح اجتماعی به وسیله نشر، تالیف ، آموزش و... با استفاده از شیوه های مشروع )) استاد محمد رضا مظفر ریاست این جمعیت را به عهده داشت و حمایت آیة الله العظمی سید به ابوالحسن اصفهانی از این نهاد نوپا بسیار راهگشا بود.
دانشکده منتدی آیة الله مظفر و همفکران دیگر او، خطر تهاجم فرهنگی غرب را به هنگام شناخته و به سرعت جوانان را دریافتند و برای در امان ساختن آنان از شبیخون دشمن ، ایشان را در زیر چتر اندیشه های اسلامی جای دادند و مراکز عالی آموزشی را تاءسیس کردند. آیة الله مظفر در سال ۱۳۵۵ ق . به دنبال تحقق اهداف جمعیت منتدی النشر، یک مدرسه عالی علوم دینی و به عبارتی ((دانشکده اجتهاد)) را تاءسیس کرد و در دوره اول چهار ماده درسی همچون فقه استدلالی ، تفسیر، علم اصول و فلسفه به دانش پژوهان ارائه می شد. علامه شیخ محمد جواد بلاغیت شیخ عبدالحسین دشتی و شیخ عبدالحسین حلی از اساتید این دانشکده بودند.
در سال بعدي شيخ مظفر براي تدريس فقه استدلالي و اصول و تفسير و فلسفه «دانشکده اجتهاد» را طراحي کرد و در سال (۱۳۵۶ه / ۱۹۳۷م) رياست منتدي را به عهده گرفت و تا پايان زندگياش اين انتخاب تداوم يافت. در سال بعدي تأسيس کلاس تدريس علوم عربي و منطق و فقه را کامل کرد که تا پايان سال ادامه يافت و اين تجربه موفقي بود و فعّالان منتدي را تشويق کرد که در سال تحصيلي آينده کلاسهايي را آغاز کنند. اين تجربه موفق ادامه يافت و تعداد دانش آموزان آن به صد و پنجاه نفر رسيد که وزارت معارف عراق آن را به رسميت شناخت.
مواد درسی این دانشکده عبارت بودند از: فقه امامیه ، فقه تطبیقی ، اصول فقه ، تفسیر و اصول و مبانی تفسیر، حدیث و اصول حدیث (درایه )، علوم بیتی و روان شناسی ، ادبیات و تاریخ ادبیات ، جامعه شناسی ، تاریخ اسلام ، فلفسه اسلامی ، فلسفه جدید، منطق ، تاریخ جدید، اصول تدریس ، نحو، صرف و یک زبان بیگانه(انگليسي).
شیخ محمد رضا خود در دانشکده به تدریس فلسفه اسلامی می پرداخت و مجلات کتاب ((اصول الفقه )) را آماده میکرد تا در دانشکده فقه تدریس شود او همچنین به سرپرستی دانشکده و نظارت بر کارهای تاءلیفی آن می پرداخت . وی زندگی خود را بطور کامل در اختیار این مرکز علمی گذارد و به شجره جان و روان آن را مستحکم و پایدار کرد و همه تواناییها و امکاناتش را در این دانشکده بذل نمود. در اينجا بود که نقش نوگرايانه علامه مظفر بروز يافت. زيرا روشهاي سنتي تدريس اصول و منطق و فلسفه با شيوههاي نوين تدريس هماهنگ نبود و ايشان که دانشکده فقه را بر اساس روشهاي جديد تدريس بنياد نهاده بود ميبايست روشهاي جديدي را وضع کند. در پاسخ به اين نياز مهم، علامه مظفر دو کتاب ارزشمند المنطق و اصول الفقه را براي استفاده طلاب خود نگاشت.
آیة الله مظفر در میان دو دوره سطح و خارج ، دوره نخست را به دلیل نقص در موارد درسی و سبک تحصیل و تدریس - نیازمند اصلاح می دانست و از این رو در پی تاءسیس منتدی النشر و دانشکده فقه ، تنظیم وضعیت آموزشی و افزودن متون آموزشی جدید را هدف کار خویش قرار داد. تدوین کتابهای ((المنطق ))، ((اصول الفقه )) و ((عقاید الامامیه )) یک نوسازی در نگارش کتابهای درسی به شمار می آید که هم اکنون دو کتاب نخست از متون درسی حوزه های علمیه بخصوص حوزه مقدس قم می باشد.
با اين کار نه تنها روش تازهاي را در روش تدريسي علوم ديني پايه ريزي کرد که ابعاد گوناگون علمي منطق و اصول را نيز مورد پژوهش قرار داد. در کنار اين دو کتاب براي طلاب خود بحثهاي فلسفه اسلامي را هم ارائه ميداد و قرار بود که اين درسها به صورت کتاب فلسفه درآيد که دست تقدير نگذاشت و اين کتاب مجال نشر پيدا نکرد. بدين ترتيب شيخ محمد رضا مظفر نشانهها و شاخصههاي روش جديد را ترسيم کرد و بر اثر حرکت نتيجه بخش او تعداد زيادي از علما و خطبا تربيت يافتند که بعداً مسؤوليتهاي بزرگي را در جامعه اسلامي برعهده گرفتند.
رهاوردهاي علمي و ادبي آیة الله محمد رضا مظفر یکی از نویسندگان چیره دست و نامدار معاصر است که زیبایی تعبیر، رسایی متن ، حسن انسجام و بیان جذاب همراه با استحکام مطالب و دقت نظر در نوشته هایش هویداست . این امتیاز مرهون تلاشهای دوران جوانی او در آشنا شدن با متون ادبی و ادبیات معاصر و ممارست بر روز آمد کردن تالیفاتش می باشد بدان حد که آثار هم آمیخته دانش و ادبیات وی ، عقل را اشباع می سازد و عاطفه را آرامش می بخشد. ساده نویسی در مطالب علمی از هنرهای ادبی اوست و آن بر بال قلم نشسته ، شیفتگان علم را به آسمانهای فلسفه و منطق و اصول و کلام پرواز می داد و دانشهای دقیق را به شیوه ای روان به ایشان عرضه می کرد و بر خلاف دیگران که به شیوه سنتی انس داشتند، او مرحله جدید تدوین آثار اسلامی ، با بهره گیری از اسلوب نثر فنی جدید را به حوزه ارائه داد.
نوشته های ارزنده او عبارتند از: ۱. اصول الفقه : این اثر زیبا به حقیقت نوعی نوسازی در نگارش کتابهای درسی دوره سطح محسوب می شود و مؤ لف فرزانه ، آن را به منظور تدریس در دانشکده فقه نجف نوشته است . نوآوری علمی ، اتقان و عمق مطالب ، اصول فقه را اثری جاودان و ماندنی ساخته و استاد به منظور رفع خلاء موجود بین دو کتاب ((معالم )) و ((کفایه )) و با تاسی از ابتکار استاد خویش شیخ محمد حسین اصفهانی - در دسته بندی مباحث - آن را تنظیم کرده است . ۲. عقاید الامامیه : این کتاب ، مجموعه ای از عقاید اسلامی بر اساس روش اهل بیت علیه السلام می باشد که به صورتی فشرده و رسا تنظیم شده است ، اثری که از هرگونه پیچیدگی های رایج کتب کلامی عاری بده و برای همگان در خور فهم است . استاد پیشتر این مطالب را در سال ۱۳۶۳ ق . در دانشکده دینی منتدی ارائه کرده بود و سپس آن را بدنی نام و همچنین به نام ((عقاید الشیعه )) به چاپ رساند و هدف عالی او از نگارش آن تقریب بین مذاهب اسلامی بود. ۳. المنطق : این اثر مجموعه درسهای ارائه شده ایشان از سال ۱۳۵۷ ق . در دانشکده منتدی النشر می باشد و به عنوان متن مهم درسی جایگاهی ویژه را به خود اختصاص داده است . آثار چاپی و خطب دیگري استاد نيزدارد كه در اينجا مجال آن نيست . استاد همچنین مقدمه هایی بر آثار مکتوب دیگران نوشته اند: از آیة الله مظفر مقالات متعددی - با نام صریح یا مستعار - در مجله هایی چون ((العرفان )) در صیدا، ((الدلیل ))، ((الهاتف )) و ((النجف )) در نجف ، ((الکحلاء)) در عماره ، ((المرشدالعربی )) در لاذقیه ، ((الفکر)) در بغداد و ((الرسالة )) در مصر به چاپ رسید.
شبنم شعر استاد مظفر از جوانی به شعر روی آورد و جرقه های آغازین آن نزد شیخ محمد طه حویزی افروخته شد و در پرتو راهنماییهای استاد به سرودن شعر پرداخت و بخوبی از عهده ظرافتها و نکات دقیق آن برآمد. هرکس به سروده های او نظر بنماید در آن فنون شعر لطیف و ظریفی می یابد و به افقهای ادبی نوی برخورد می کند. در ((دیوان شعر)) ایشان ، حدود پنج هزار بیت وجود دارد. برخی از سروردهای استاد در بعضی از کتابهای فاخر موجود است .
خدمات و فعّاليتهاي سياسي شيخ مظفر زندگي پر حادثه و سرشار از تحولات فکري و سياسي داشت که در بيشتر آنها نقشي فعّال و مثبت و همه اينها علاوه بر وظيفه تغيير و اصلاح در حوزههاي علميه است. او نقش عمدهاي در تأييد انقلاب ضد استعماري مردم الجزائر عليه فرانسه داشت و تجاوز به مصر را محکوم کرد و قيام مردم ايران به رهبري امام خميني در سال ۱۳۴۲ هـ. ش (۱۳۸۳ه / ۱۹۶۳م) را تأييد و حمايت کرد. در زمينه داخلي نيز، شيخ مظفر به داشتن جرأت طرح بعضي قضاياي مهم شهرت داشت. استاد جعفر خليلي در مورد ديدار ايشان با ولي عهد عراق که نيز در آن حضور داشته است چنين ميگويد: «در اثناي اين ديدار شيخ آن چنان حرف زد که نديدم کسي مثل شيخ زيبا دولت را ملامت و نقد کرده باشد. نه دروغ گفت و نه مداهنه کرد. وقتي بيرون آمديم، مطمئن بودم که او بيش از آنچه که دولت و شيوه حکومتداري بدان اجازه دهد سخن گفته است.»
وقتي که گسترش کمونيسم در عراق رو به افزايش نهاد، علماي نجف نيز جماعة العلما را براي مقابله با اين جريان به وجود آوردند و اولين جلسات آن در اوائل جمادي الاوّل (۱۳۷۸ه / ۱۹۵۸م) تشکيل گرديد. علامه مظفر در کنار علماي ديگر با قدرت تمام عليه قانون احوال شخصيه عبدالکريم قاسم که با احکام اسلامي تناقض داشت ايستاد و دانشکده فقه گزارش مفصّلي از اختلافات اين قانون با قوانين اسلامي را براي حکومت ارسال کرد. همينطور شيخ مظفر تلگراف هايي را براي تعدادي از دولتمردان عراق فرستاد و در آنها نسبت به پيامدهاي مخالفت با اسلام هشدار داد.
از سوي ديگر علامه مظفر به نمايندگي از حوزه علميه نجف اشرف در جشنهاي (۱۳۷۷ه / ۱۹۵۷م) کراچي پاکستان که به مناسبت يک هزار و چهارصدمين سالگرد ولادت امام علي (ع) برگزار گرديد شرکت جست و نيز در جشنهاي دانشگاه القرويين فاس در سال (۱۳۸۲ه / ۱۹۶۰م) که به مناسبت يک هزار و صدمين سال تأسيس آن برگزار گرديد شرکت نمود.
استاد مظفر و اختلاف هاي فرقه اي بي ترديد، اختلاف هاي قومي و مذهبي از ريشه دارترين مشکلات حيات اسلامي است که از زمان رحلت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله تا کنون بر جوامع اسلامي سايه افکنده. بديهي است که متفکران و روشنفکران مسلمان هيچ گاه در برابر اين مشکل، بي تفاوت نبوده و در پي راه حل اساسي براي آن بوده اند. اين نکته نيز نبايد فراموش شود که ريشه جدايي بين صفوف مسلمانان صرفا به سبب رويايي و برخورد افکار در داخل مجتمع اسلامي نيست؛ بلکه از روزگاران پيشين، استعمار و استکبار جهاني در صدد تفرقه بين مذاهب اسلامي بوده و در اين راه کاميابي هايي هم کسب کرده است.
جامعه اسلامي نيز در اين مدت نتوانسته مردان مصلحي براي درمان درست اين معضل تربيت، و راه حل درستي ارائه کند. با نگاهي گذرا به تاريخ تفکر اسلامي درمي يابيم که متفکران اسلامي در برابر مشکلات فرقه اي و اختلاف هاي مذهبي، دو راه را پيش گرفتند يا دست کم دو نوع عقيده در اين باره ابراز کرده اند: عدهاي معتقدند که در برابر مذاهب منحرف اسلامي بايد مقاومت کرد و کوتاهي يا هر نوع مدارا هيچ نتيجه اي نخواهد بخشيد. اينان اعتقاد دارند که بايد به حقيقت اسلام چنان که پيامبر صلي الله عليه و آله و قرآن کريم عرضه کرده، به صورت تعصب آميز ايمان داشت و مخالفان را در برابر نقدهاي شديد و کوبنده قرار داد.
در برابر اين دسته، گروهي ديگر راه تفريط و سهل انگاري را پيش گرفتند و معتقدند که معالجه اصلي اختلاف هاي مذهبي، از طريق اغفال و ناديده گرفتن برخي مسائل اعتقادي است. اگر ملل مسلمان، اختلاف هاي رايج بين خود را فراموش کنند و براي وحدت کلمه از اعتقاداتشان کوتاه بيايند، تنش هاي موجود از بين خواهد رفت و جوامع اسلامي، يکپارچه با آرامش و مسالمت زندگي خواهند کرد.
بديهي است که هيچ يک از راه حل هاي ارائه شده عملي نيست؛ چرا که در راه حل اول، تجربه نشان داده هر گونه کوشش ستيزجويانه و تعصب آميز، جز افتراق و به بار آوردن مشکلات جديد، ثمره اي ديگر نداشته است؛ زيرا بسياري از فتنه هايي که اکنون در کشورهاي اسلامي مانند هند، پاکستان، ايران و عراق مشاهده مي کنيم، از تعصب و جمود فکري فرقه هاي مسلمان در اين کشورها سرچشمه مي گيرد. همچنين در راه حل دوم نيز هيچ گاه نبايد از کسي که به چيزي ايمان دارد، انتظار داشته باشيم به آساني از آن دست بردارد و آن را به ورطه فراموشي بسپارد؛ زيرا عقيده و تفکر چيزي نيست که انسان در برابر آن، به راحتي کوتاه بيايد و کيان فکري خود را با اعتقادات منحرف ديگران درهم آميزد. تحقق اين موضوع، ممکن است در کوتاه مدت ميسر باشد؛ اما تجربه نشان داده که هيچ گاه مستدام نخواهد ماند.
مرحوم مظفر که از شيوه هاي افراطي و تفريطي يادشده، به طور کامل آگاهي داشت، کوشيد راه معتدلي را در حل اختلاف هاي مذهبي و وحدت بين شيعه و سني پيش گيرد و خود در مناظره اي با دکتر احمد امين که در مجله الرساله نيز چاپ شد، تصريح کرد که ناديده گرفتن اعتقادات و کوتاه آمدن از شؤون مذهبي چيزي است که نمي توان با آن موافقت کرد. در اين ديدار، مرحوم مظفر يادآور شد که حتي اگر بپذيريم اين سهل انگاري و تنازل، بين انديشه وران شيعه و سني ممکن است، چه کسي اين موضوع را بين توده مردم و آراي عمومي تضمين مي کند؟ (محمدمهدي آصفي، ص۱۴۲)
شيوه اي که مرحوم مظفر در نظر داشت و به آن نيز عمل کرد، بالابردن سطح آگاهي توده مردم به وسيله اهل قلم و انديشه وران با انصاف شيعه و سني بود. وي معتقد بود که در اين راه مي بايست مباحثه ها و مناظره هاي سودبخش در فضايي آزاد به راه انداخت، و نويسندگان منصف اعم از شيعه و سني، حقايق اسلامي را آن طور که هست، بنگارند تا بدين وسيله گرايش هاي تعصب آميز از بين برود و مردم از تقليد بي اساس رهايي يابند.
سجاياي اخلاقي علامه مظفر با سجاياي اخلاقي چون تواضع و اخلاق شناخته شده بود. علي خاقاني نويسنده معروف در مورد شخصيت او ميگويد: «از ديرباز، يعني بيش از ربع قرن است که او را ميشناسم. انساني با احساس و لطيف که به خاطر قدرت مجامله، بين دشمن و دوست تفاوت نميگذارد و هرگز ديده نشد که به کسي يورش برد هر چند که او با گفته و لهجه خشک و تندش او را بيازارد.» در مدارس منتدي و ديگر مراکز، آن گاهي كه استادي نبود او با تواضع تمام در کلاسهاي ابتدايي حاضر و تدريس ميکرد وزماني خود با دست خويش بعضي چيزها را ثبت مينمود و بعضي نامهها را تايپ مينمود، در حالي که او مجتهدي بود که تعدادي از مجتهدان بدست او فارغ التحصيل شده بودند.
تربیت یافتگان استاد مظفر در دوره حیات علمی خود، دانش پژوهان بسیاری را در سایه تربیت و تدریس قرار داد و آنان را با معارف دین آشنا ساخت . اسامی برخی از شاگردان آن عزیز را - چه در داخل منتدی النشر و دانشکده فقه و چه بیرون از آن - مرور می کنیم : شیخ احمد قبیسی ، شیخ احمد وائلی ، سید جواد شبر، شیخ جواد قسام ،سید حسین خرسان ، شیخ صالح آل شیخ راضی ، سید عبدالکریم قزوینی ، شیخ عبدالهادی فضلی ، سید عبدالهادی محسن حکیم ، شیخ غلامرضا عرفانیان ، دکتر سید محمد بحرالعلوم ، سید محمد تقی طباطبایی تبریزی ، سید محمد جمال هاشمی ، شیخ محمد حسن طریحی ، سید محمد حسن قاضی ، سید محمد صدر، شیخ محمد علی ایروانی ، شیخ محمد علی تسخیری ، شیخ محمد مهدی آصفی ، دکتر محمود بستانی ، دکتر محمود مظفر، سید مرتضی حکمی ، سید هادی فیاض ، شیخ یونس مظفر و... وفات سرانجام در ۱۶ رمضان (۱۳۸۳ه / ۱۹۶۴م) علامه شيخ محمد رضا مظفر به سوي رفيق اعلا پر کشيد و توسط جمعيت انبوهي از علما و ساير مردم تشييع شد و در کنار برادرش شيخ محمد حسن مظفر به خاک سپرده شد.