«فَرَّقَتْهُما السیاسة، فَلْتَجْمَعْهما السیاسة»
«شیعه و سنى را، از روز نخست، سیاست از هم دور كرد و اكنون باید سیاست (و مصالح سیاسى اسلام)، آنان را كنار هم گردآورد»
اشتراک گذاری :
چكیده:
شرفالدین عاملى در دوران ضد استعمارى، كه تفرقه و اختلافات فزونى یافته بود، در وحدت مذاهب اسلامى به ویژه شیعه و سنى فعالیتهاى ارزندهاى داشت.
در این مقاله تلاش شده بعد از بیان زندگىنامهى شرفالدین عاملى، فعالیتهاى وى در عرصهى وحدت اسلامى بررسى گردد. سپس آثار وى، به ویژه دو اثر مشهور او المراجعات و الفصول المهمّة كه داراى دستمایههاى وحدتگرایانه است، تحلیل مىشود.
علامه سیدعبدالحسین شرفالدین به سال ۱۲۹۰ قمرى در كاظمین به دنیا آمد. پدر و مادرش هر دو از سادات بودند. پدرش «سید یوسف شرفالدین» و مادرش بانو «زهرا» دختر «آیتالله سیدهادى صدر» بود. از طرف پدر نسبش به امام هفتم شیعیان «حضرت موسى بن جعفر (ع)» مىرسد. او تا هشت سالگى در عراق ماند؛ سپس به دلیل اتمام تحصیلات پدر در عراق و مراجعت او به زادگاهش، همراه خانواده به «جبل عامل» وطن اجدادىاش بازگشت.
تحصیلات مقدماتى خود را در جبل عامل گذراند و نزد پدر صرف، نحو، منطق، معانى و بیان و سطوح فقه و اصول را فرا گرفت. سپس در هفده سالگى راهى نجف شد و سالها در حوزهى علمیهى نجف به تحصیل پرداخت. در فقه و اصول، حكمت، تفسیر و حدیث به مداومت و تلاش روزگار گذراند و از محضر علماى برجستهى زمان خود كسب فیض كرد. از جمله علماى بزرگى كه سید عبدالحسین نزد آنان تلمذ كرده مىتوان از «شیخ حسین كربلایى»، «شیخ محمد طه نجف»، «آخوند ملامحمد كاظم خراسانى»، «سیدمحمدكاظم یزدى»، «سیداسماعیل صدر»، «شیخالشریعه اصفهانى» و «سیدحسن صدر» نام برد. او نه تنها در حوزهى نجف به تحصیل اشتغال داشت بلكه به كربلا و كاظمین و سامرا نیز سفر كرد تا از علما و استادان حوزهى آن شهرها نیز كسب فیض كند و با آنان به مناظره و مباحثه پردازد.
بعد از پانزده سال تحصیل در حوزهى نجف و سایر شهرهاى عراق به درجهى اجتهاد رسید و در همان جا به نوشتن مباحث فقهى پرداخت. در سى دو دو سالگى از نجف به سوى جبل عامل رهسپار شد؛ در این هنگام او صاحب اجتهاد بود و اجتهاد او مورد قبول همگان قرار گرفت، زیرا علماى حقیقى هیچگاه پس از تحصیل علوم متداول و مدارج علمى متوقف نمىشوند و اصولاً رسیدن به این مدارج را غایت و اصل نمىدانند، بلكه به دنبال سرچشمههاى علم و معرفت هستند. شرفالدین نیز همین راه را پیش گرفت و با استفاده از علومى كه اندوخته بود در صدد روشن كردن ابعاد مختلف حكمت امامت و فلسفهى سیاسى و مبانى اختلافى تشیع و تسنن برآمد چنان كه «شیخآقا بزرگ تهرانى» دربارهى او مىگوید:
«شرفالدین، احادیثى كه از پیامبر و صحابه و اهل بیت روایت شده است همه را خواند، چه از مأخذ سنى و چه شیعه، آن هم به صورتى دقیق و توأم با تحقیق؛ تا جایى كه مىتوان گفت او همهى احادیث را فرا گرفت. و از این جا بود كه به نشان دادن مسائلى و روشن كردن حقایقى توفیق یافت، كه بسیارى از عالمان نیز، تا پیش از آن كه قلم آزاد و منزه او آنها را بپراكند، اطلاعى از آن مسائل و حقایق نداشتند.»(۲)
یكى از مهمترین محورهایى كه شرفالدین حول آن به تحقیق و تنبع مىپردازد تاریخ اسلام است. او اسناد و مدارك و نوشتههاى تاریخ اسلام را به دقت مىخواند تا معتبر را از نامعتبر بشناسد و اوهام و خیالات را از حقایق جدا كند.
وى علاوه بر احاطه بر علم حدیث متكلمى توانا نیز هست؛ با توجه به آثار شرفالدین درمىیابیم كه او مسائل اعتقادى را با استدلال عقلى عرضه مىكند.
در عرصهى خطابه و شعر و نثر نیز حضورى توانا دارد. سخنرانىها و خطابههاى بلیغ و مؤثرش او را به عنوان خطیبى زبردست معرفى مىكند. او معانى بلند را در لباس الفاظى زیبا اداء مىنماید. سخنان فصیح و شیرین او گویاى تسلط وى بر نكتههاى ادبى و ظرافتهاى بلاغى است. گفتهاند در اجتماعى در مصر هنگامى كه شرفالدین یكى از خطابههاى غرّایش را بیان مىكرد، بانوى نویسنده مشهور مصرى «مَىْ زیاده»(۳) در آن جمع حضور داشته است، وقتى كه مىبیند شرفالدین به هنگام اداى خطابه با انگشترى خویش بازى مىكند مىگوید: «نمىدانم انگشترى بیشتر رام انگشت اوست یا سخن و الفاظ رام زبان او».(۴)
نثر او نیز چنان است كه خوانندهى آگاه به ادب مىتواند سبك خاص شرفالدین را در آن تشخیص دهد. او در شعر نیز دستى داشت و اشعار او از احساسى عمیق ریشه مىگرفت. شعرهاى او بیشتر یادگار زمان جوانى اوست.(۵)
شرفالدین بعد از بازگشت به لبنان در دو جبهه به مبارزه پرداخت. یكى مبارزه علیه فئودالیسم و دیگر مبارزه علیه استعمار. شرفالدین را مىتوان به حق از جمله علماى پیش گام در مبارزه با استعمار دانست. او هنگام اشغال لبنان و سوریه به دست فرانسه در مقابل استعمار ایستاد و فتواى جهاد داد و به همین دلیل نیز محكوم به اعدام شد.
او دوبار به مصر سفر كرد، یك بار پیش از اعلام حكم اعدام و بار دوم بعد از آن كه فرانسویان وجود او را در لبنان براى مصالح سیاسى و اهداف استعمارى خود خطرناك دانستند به مصر پناه برد. در آن جا همه را به وحدت در مقابل بیگانگان دعوت كرد و همان جا بود كه جملهى معروف خود را بیان كرد:
«فَرَّقَتْهُما السیاسة، فَلْتَجْمَعْهُما السیاسة» یعنى شیعه و سنى را سیاست و اهداف سیاسى از هم جدا كرد و باید سیاست آنها را با هم جمع كند». سخنان او را «رشید رضا» نویسندهى مشهور مصرى در مجله «المنار» چاپ كرد.(۶)
سید بعد از بازگشت از سفر اول مصر همچنان به مبارزات ضد استعمارى خود ادامه مىداد تا آن جا كه فرانسویان شخصى را مأمور كردند تا به خانه او برود و سید را دستگیر كند و مدارك و طومارهایى را كه او علیه استعمار فرانسه جمع كرده بود با خود بیاورد؛ اما آن شخص ناكام بازگشت. بار دیگر نیز خانهى شرفالدین به دست عمال استعمار به آتش كشیده شد و كتابخانهى او كه محتواى تألیفات گرانبها و چاپ نشدهى او بود طعمهى حریق گشت.
او در اواخر سال ۱۳۳۸ هجرى از مصر خارج شد و براى این كه به وطن خود نزدیك باشد به فلسطین آمد در فلسطین و سوریه نیز به فعالیتهاى اجتماعى مىپرداخت و به حال تبعیدیان لبنانى رسیدگى مىكرد. در آن هنگام فلسطین در اشغال انگلیسىها بود. از آن جایى كه پسر دایى شرفالدین تحت تعقیب انگلیسىها بود و به همین دلیل مورد احترام فرانسوىها، توانست وساطت كند و حكم اعدام او لغو شود، همین امر سبب شد تا شرفالدین بتواند به وطن باز گردد.
در سال ۱۳۴۰ هجرى قمرى آمادهى سفر حج شد و از بیروت با یك كشتى همراه با تنى چند از یارانش به سوى خانهى خدا رهسپار گردید. در عربستان با استقبال باشكوهى از طرف مقامات دولتى و نمایندهى پادشاه وقت عربستان «شریف حسین» روبهرو شد. حج آن سال به خاطر حضور شرفالدین یكى از باشكوهترین مراسم حجى بود كه تا آن روزگار مكه به یاد داشت. او در غبار روبى و عطر افشانى خانهى كعبه همراه شریف حسین شركت كرد و به خواست او نماز جماعت را در مسجد الحرام اقامه نمود. این اولین نماز جماعتى بود كه در مسجد الحرام به امامت یك عالم شیعى برگزار مىشد و همهى مسلمانان اعم از شیعه و سنى پشت سر او نماز خواندند. این مهم از افتخارات شرفالدین هم چنین از آرزوهاى دیرین او بود كه شیعه و سنى در یك صف و در قبلهى مسلمین جهان، بدون تقیه و واهمه از یكدیگر، برادرانه نماز جماعت را به طریق اهل بیت (ع) بخوانند.(۷)
یكى از كارهاى علامه شرفالدین در راه وحدت اهل تسنن و تشیع گرامى داشت روز میلاد پیامبر (ص) بود او میلاد را در دوازدهم ربیعالاول(۸) جشن مىگرفت و هنگامى كه مراسم جشن در مسجد و خانهى خودش پایان مىیافت به جشن اهل سنت مىرفت و با آنان در برگزارى این جشن بود كه مشاركت مىكرد.
از بزرگترین كارهاى اصلاحى سیدعبدالحسین شرفالدین در لبنان كه در راستاى مبارزات ضد استعمارى او صورت مىگرفت بنیاد نهادن مدارس اسلامى بود كه در آنها به رایگان به دختران و پسران مسلمان دروس جدید و معارف اسلامى مىآموختند. این مدارس را به خاطر رویارویى با مدارس تبشیرى(۹) و مدارس دولتى كه به روش غربى اداره مىشد بنا نهاد.
علامه سیدعبدالحسین شرفالدین در مقام مصلح مسلمان و رهبر سیاسى ـ عقیدتى شیعیان و بهتر بگوییم مسلمانان لبنان نمىتوانست نسبت به مسائل سیاسى كه در سایر كشورهاى اسلامى مىگذشت بىاعتنا باشد، از این جهت، او همواره مؤید جنبشهاى آزادى بخش و حركتهاى انقلابى در سرزمینهاى اسلامى بود. او از جمله مشوقین و تأیید گران جنبش عربى، مصر و ملى شدن كانال سوئز در سال ۱۹۵۶ میلادى بود.
صنعت نفت ایران در سال ۱۳۲۹ شمسى (۱۳۷۰ ه ق) ملى شد. شرفالدین از این جنبش و مقاصد و اهداف رهبران این حركت در ایران آگاهى كامل داشت و مردم لبنان را نیز در جریان این حركت ملى قرار داده بود. تا آن جا كه به هنگام سفر «آیتالله كاشانى» به لبنان (۱۳۳۱ ه ش) و دیدار با علامه شرفالدین مردم لبنان نیز از او استقبال شایانى كردند و آیتا... كاشانى از آگاهى مردم لبنان نسبت به مسائل ایران اظهار شگفتى كرد.
«شهید نواب صفوى» نیز در سال ۱۳۳۲ شمسى در اوج مبارزات «فدائیان اسلام» سفرى به كشورهاى عربى كرد و در سر راه خود براى شركت در كنفرانس قدس، شبى مهمان علامه شرفالدین شد و با او دربارهى مسائل مهم سیاسى و اجتماعى كشورهاى اسلامى به گفتوگو نشست.
سیدعبدالحسین شرفالدین بعد از گذراندن عمرى تلاش در راه اتحاد مسلمین و مبارزه با استعمار و به جاى نهادن آثارى متعدد در شناخت مذهب شیعه و دعوت به وحدت مسلمین به سال ۱۳۷۷ ه ق در لبنان درگذشت و پیكرش در نجف اشرف در جوار جد بزرگوارش حضرت على (ع) به خاك سپرده شد.
پس از یك نگاه اجمالى به زندگى پر بار علامه سیدعبدالحسین شرفالدین به آثار و اندیشههاى او مىپردازیم. همان گونه كه قبلاً اشاره شد همهى تلاش علامه در راستاى وحدت اسلامى(۱۰) براى مقابله با استعمار و عظمت جهان اسلام بود. به همین دلیل، او براى روشن شدن حقایق به تحریر كتاب «الفصول المهمة» پرداخت. این كتاب یكى از نخستین كتابهاى شرفالدین و در واقع منشور وحدت اسلامى است. او در ضمن فصول این كتاب به بیان مطالبى كه براى آگاه كردن مسلمانان اهل سنت و شیعه سودمند است مىپردازد و معتقد است كه آگاهى به این مسائل در بهبود روابط اهل تسنن و تشیع و الفت میان آنان بسیار مؤثر است. شرفالدین خود در سرآغاز كتاب مىگوید: «تنها و تنها با وحدت اسلامى است كه اقدامات عمرانى هماهنگ مىگردد، وسائل ترقى فراهم مىشود، روح تمدن جلوه مىكند، فروغ آسایش در آفاق زندگى مىتابد و یوغ بردگى از گردن همه برداشته مىشود.»(۱۱)
این كتاب به سال ۱۳۲۷ هجرى قمرى تألیف شده است. یكى دیگر از آثار ارزشمند شرفالدین كتاب «المراجعات» است. المراجعات یادگار اولین سفر پر بار علامه شرفالدین به مصر است. شرفالدین دریافته بود كه بهترین نقطهى حركت به سوى هدف دانشگاه الازهر بزرگترین مركز علمى و دینى مسلمانان اهل سنت است. او به دانشگاه الازهر رفت و باب بحث و گفتوگو را با «شیخسلیم بشرى» از عالمان و استادان بزرگ اهل تسنن آن دانشگاه گشود. شیخ سلیم، از دل و جان به شرفالدین علاقهمند شد و از دانش و معرفت و قدرت استدلالش آگاه گشت. شرفالدین نیز شیخسلیم را مردى عالم و با فضیلت یافت. آنان كه هر دو شیوه و اخلاق بحث علمى و مناظره را به خوبى مىدانستند، مباحثى را آغاز كردند كه در قالب ۱۱۲ نامه در كتاب مراجعات آمده است. نامههاى شیخسلیم امضاى «س» داشت كه نماینده اسم سلیم و همچنین «سنى» بود و نامههاى شرفالدین با امضاى «ش» نوشته مىشد كه هم به لقبش «شرفالدین» و هم مذهبش «شیعه» اشاره داشت.(۱۲)
این دو عالم اسلامى در این نامهها حقایق بسیارى را مورد بحث قرار دادهاند این كتاب گامى بلند در راه اتحاد و تفاهم اسلامى و تفهیم و توضیح حقایق مسلم است.
«المراجعات» بارها در كشورهاى مختلف به چاپ رسیده و به انگلیسى و اردو نیز ترجمه شده است.
علامه شرفالدین دربارهى پیدایش اندیشهى وحدت اسلامى در فكر خود در مقدمهى مراجعات مىنویسد: «... فكر نگارش این كتاب خیلى پیش از نوشتههاى آن (نامهها) در من به وجود آمده بود و سابقهى طولانىترى دارد. این فكر از همان آغاز جوانى در ذهنم پیدا شده بود و همیشه و همه جا با من حركت مىكرد، همچون برقى كه در میان ابرها بدرخشد در جانم جرقه مىزد و خونم را به جوش مىآورد. ... همیشه متوجه راه مستقیمى بود كه بتواند، بدىها و فتنهها را در بین مسلمانان از بین ببرد و ریشهى آن را قطع كند، پردههاى جهل و دشمنى را از برابر چشمانشان كنار بزند تا به زندگى، از دریچهى حقیقى آن بنگرند. به آن اصل دینى و مذهبى خود كه مراعات آن بر همهى مسلمانان واجب است بازگردند و همگى به ریسمان وحدت دینى چنگ زنند و در زیر پرچم حق، به سوى علم و عمل بشتابند و برادرانى نیك و نمونه باشند كه هر كدام پشتیبان و یار یكدیگر گردند... از مشاهدهى وضع رقت بار مسلمانان (شیعه و سنى) و اختلافات بیهودهاى كه در میان این برادران جدایى انداخته بود، بار سنگینى از غم و اندوه بر دوش جانم نشسته بود تا این كه در سال ۱۳۲۹ (ه ق) به مصر رفتم به این امید كه به آرزوى دیرینم برسم و بتوانم راهى براى اتحاد و همبستگى مسلمانان پیدا كنم و قلمهایشان را در این راه به كار اندازم... به من الهام شده بود كه به برخى از خواستههایم مىرسم، با كسى ملاقات مىكنم كه نظرم را با او در میان بگذارم و راه درستى براى نیل به این مقصود (وحدت اسلامى) پیدا مىكنیم ...»(۱۳)
یكى از پژوهشگران مصرى دكتر «حامد حنفى داوود» از استادان دانشگاه «عین شمس» قاهره در مقدمهاى كه بر كتاب «المراجعات» نوشته مىگوید:
«اهمیت كتاب «المراجعات» وقتى به خوبى روشن مىشود كه ما به زمان انتشار آن رجوع كنیم و به وقتى كه در دسترس سنى و شیعه قرار گرفت تا آن را بخوانند. مؤلف این كتاب را در اوایل قرن چهاردهم، در خلال دهه سوم و چهارم این سده منتشر ساخت، در فترتى بحرانى و خطرناك كه ایادى استعمار با سرنوشت مسلمین بازى مىكردند و براى رسیدن به مقاصد پست خویش هیچ وسیلهاى بهتر از تفرقه افكنى در میان مسلمین و بهرهگیرى از اختلافات مذهبى نداشتند آنان مىكوشیدند تا بدین وسیله عظمت جهان عرب و اسلام را پایمال كنند و این شكاف افكنى در اوایل این قرن به اوج خود رسیده بود».(۱۴)
اثر مشهور دیگر علامه شرفالدین كتاب «النص و الاجتهاد» است كه با نام «اجتهاد در مقابل نص» به زبان فارسى ترجمه شده است. این اثر نتیجهى اعتقاد راسخ علامه شرفالدین به الزامآور بودن متون اسلامى و نص (قرآن و احادیث معتبر از پیامبر) است. كتاب «اجتهاد در مقابل نص» مشتمل بر اعمال و احكام و فتاوایى است كه از بعضى بزرگان صحابه در زمان حیات رسول اكرم (ص) و بعد از آن حضرت صادر شده؛ بعضى از آنها صریحاً مخالف نصوص كتاب و سنت است.(۱۵)
این مسئله یعنى تقابل اجتهاد و نص و اعتقاد شرفالدین به این كه نباید از آیات و احادیث غافل شد و منبع اصلى فهم دین همان «قرآن» و «حدیث» است، از منظر بحثهاى امامت و سیاست اسلامى اهمیت ویژهاى دارد. در شرح فلسفه سیاسى اسلام و بیان مبانى و اصول امامت هیچ استدلال عقلى و تمهید فلسفى و كلامى الزامآورى از آیهاى از قرآن یا حدیثى معتبر از پیامبر نیست.
همین اعتقاد، خود یكى از راههاى اتحاد مسلمانان است؛ چه به عقیدهى صاحب كتاب «النص و الاجتهاد»، مسلمانان همه پیرو یك كتاب و یك پیامبرند و دربارهى مسائل مورد اختلاف باید به قرآن و حدیث مراجعه كنند و ببینند آیا اشارهاى به موضوع مورد بحث در قرآن و حدیث آمده یا نه، این اشاره و بیان آیات و احادیث را باید حجت قرار دهند تا اختلاف از میان برخیزد.(۱۶)
دیگر آثار به جا مانده از علامه سید عبدالحسین شرفالدین عبارتاند از:
ـ الكلمة الغرّاء فی تفصیل الزهراء: در فضیلت حضرت فاطمه زهرا (س).
ـ أبو هریرة: كتابى تحقیقى در شرح حال و شناخت ابوهریره و اعتبار احادیث منقول از او.
ـ المجالس الفاخرة فی مأتم العترة الطاهرة: مقدمهاى بر كتابى به همین نام در چهار جلد كه از بین رفته و فقط همین مقدمه مانده است و شرحى است بر حركت عاشورا و تأثیر آن در بقاى اسلام و فلسفه سیاسى و اجتماعى شعائر حسینى.
ـ فلسفه المیثاق والولایة: دربارهى میثاق ازلى الهى و شرح آیهى «ألستُ بِرَبّكم» و بیانى از ولایت.
ـ أجوبة مسائل جارالله: پاسخى علمى و مستند به بیست سؤال كه «موسى جاراله» از علماى شیعه كرده است. مؤلف در مقدمه این كتاب نیز مسلمانان را به اتحاد دعوت كرده و در آخر نیز نشان داده كه موسى جاراله و برخى نویسندگان دیگر اهل سنت، از كتب و منابع شیعه بىاطلاعند.
ـ مسائل فقهیة: شامل بحثهایى دقیق در موضوع فقه تطبیقى كه در طى این بحثها مسائلى را بر اساس فقه پنج مذهب اسلامى مطرح كرده است.
ـ كلمة حول الرؤیة: رسالهاى شامل بحثهاى علمى و دقیق اعتقادى.
ـ إلى المجمع العلمی العربی بدمشق: بحثى پیرامون تهمت پراكنىهاى مجمع علمى دمشق كه در آن ایام نسبت به شیعه روا داشته بود و او دعوت به اتحاد اسلامى را گوشزد كرد.
ـ ثبت الإثبات فی سلسلة الرواة: ذكر استادان و شیوخ مؤلف از علماى مذاهب اسلامى.
ـ مؤلفوا الشیعة فی صدر الإسلام: كتابى دربارهى نخستین نویسندگان و مؤلفان شیعه در صدر اسلام تا عصر امام هادى (ع) (بیشتر مطالب این كتاب از مدارك اهل سنت گرفته شده است).
ـ زینب الكبرى: رسالهاى در باب پیامآور انقلاب كربلا حضرت زینب (س).
ـ بُغیة الراغبین فی أحوال آل شرفالدین: كتابى ادبى، تاریخى، رجالى در شرح حال علماى خاندان شرفالدین و خاندان صدر و ذكر آثار، احوال و استادان و شاگردان.(۱۷)
------------------------------------------------------------------------------1 . «نقباء البشر» شیخآقا بزرگ تهرانى، ج ۳، ص. ۱۰۸۳ به نقل از شرفالدین، محمدرضا حكیمى، دفتر نشر فرهنگ اسلامى چاپ دهم، ۱۳۷۵ ـ ص ۵۵.
۲ . همان
۳ . نویسنده و ادیب لبنانى، صاحب آثارى چند از جمله: «باحثة البادیة»، «المساواة» و «سوانج فَتاةٍ».
۴ . به نقل از شرفالدین، محمدرضا حكیمى، صص ۷۳ ـ ۷۲.
۵ . مقدمه اجتهاد در مقابل نص، ترجمهى على دوانى ـ ص ۱۱.
۶ . مقدمه النص و الاجتهاد ص ۱۴ به نقل از شرفالدین، محمدرضا حكیمى، ص ۲۰۰.
۷ . به نقل از: شرفالدین چاووش وحدت، مصطفى قلىزاده، مركز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامى، چاپ اول، ۱۳۷۲، ص ۱۴۴.
۸ . به عقیده شیعیان میلاد پیامبر (ص) ۱۷ ربیعالاول است و ۱۲ ربیعالاول میلاد پیامبر به روایت اهل سنت است كه روزهاى ۱۲ تا ۱۷ ربیعالاول به عنوان هفتهى وحدت شناخته شده است.
۹ . مدارس تبشیرى: مدارس تبلیغاتى مسیحى.
۱۰ . مقصود از وحدت اسلامى چیست؟ آیا مقصود این است كه از میان مذاهب اسلامى یكى انتخاب شود و سایر مذاهب كنار گذاشته شوند؟ یا مقصود این است كه مشتركات همهى مذاهب گرفته شود، مفترقات همه آنها كنار گذاشته شود و مذهب جدیدى بدین نحو اختراع شود، كه عین هیچ یك از مذاهب موجود نباشد؟ یا این كه وحدت اسلامى به هیچ وجه ربطى به وحدت مذاهب ندارد و مقصود از اتحاد مسلمین اتحاد پیروان مذاهب مختلف، در عین اختلافات مذهبى در برابر بیگانگان است؟
شهید مطهرى، «یادنامهى علامه امینى»، مقالهى الغدیر و وحدت اسلامى صص ۲۴۲ ـ ۲۳۱ به نقل از شرفالدین، محمدرضا حكیمى، ص ۱۲۸.
۱۱ . شرفالدین، محمدرضا حكیمى، ص ۱۲۳.
۱۲ . ر. ك علامه شرفالدین چاووش وحدت، مصطفى قلىزاده، صص ۸۵ ـ ۸۰ و شرفالدین، محمدرضا حكیمى، صص ۱۳۸ ـ ۱۳۶.
۱۳ . المراجعات، مقدمه ص ۲۵ به نقل از شرفالدین چاووش وحدت، مصطفى قلىزاده صص ۸۵ و ۸۴ .
۱۴ . المراجعات مقدمه صص ۷ ـ ۸ به نقل از شرفالدین، محمدرضا حكیمى، ص ۲۰۸.
۱۵ . مقدمه سیدمحمدتقى حكیم بر اجتهاد در مقابل نص، ترجمهى شیخعلى دوانى ص ۳۰.
۱۶ . لازم به ذكر است كه براى مراجعه به این متون شروطى لازم است تا آنچه از آیات و احادیث استنباط مىشود مورد قبول واقع شود: یكى استناد و دیگرى تفقه. یعنى مراجعه كنندگان به متون اعم از قرآن و حدیث باید از معلومات كافى براى مراجعه برخوردار باشند و از علومى چون علم رجال، درایة الحدیث و فقه الحدیث بهرهى كافى داشته باشند دیگر این كه باید فهم دقیق، همه جانبه و غیر التقاطى از آیات و احادیث وجود داشته باشد. (ر. ك شرفالدین، محمدرضا حكیمى، صص ۱۵۲ ـ ۱۵۱).
۱۷ . براى آشنایى بیشتر با آثار علامه شرفالدین ر. ك شرفالدین چاووش وحدت، مصطفى قلىزاده صص ۱۹۲ ـ ۱۸۹ و شرفالدین، محمدرضا حكیمى.