با توجه به آموزههاي «آينده پژوهي»،مي توان به چشمانداز آينده جهان اسلام در پرتو همگرايي پرداخت و به چند نمونه از اين نوع آيندهنگري (فرهنگي، مذهبي و سياسي) اشاره كرد.
اشتراک گذاری :
اسلام،درآيات زيادي درقران كريم، آياتي از قبيل آيات ۱۸ سوره حشر ، ۱۸۵ سوره اعراف، ۸۵ سوره نمل، ۱۲ سوره يوسف، ۲۳ سوره کهف، ۳۴ سوره لقمان و آيه ۲۶ سوره قمر، چشم اندازي از حيات زميني و آخرتي را ارائه ميكند که پيامش به بشر اين است که سرنوشت خود را بجويد و در همه امور زندگاني خود، رويکردي پويا اختيار كند؛ اما خلاف چنين غناي ديني و آموزههاي والايي که مسلمانان را به تفکر در گذشته و چاره انديشي براي آينده فرا ميخواند، بايد اذعان كرد که مسلمانان، تاکنون هيچ چشمانداز و آيندهاي را در قالب امت واحد براي خود ترسيم نکردهاند؛ همچنان که مهدي المانجرا، آينده پژوه مراکشي گفته است: «واقعيت تکان دهنده، اين است که دنياي اسلام، کنترلي بر سرنوشت خود ندارد و در بسياري از موارد، تنها استقلال صوري دارد. دولتهاي اسلامي، چشمانداز شفاف و روشني از آينده و الزامات آن ندارند».[۱۴]
پس از توجه به آينده و ترسيم چشمانداز براي آن، وحدت جهان اسلام، حائز اهميت بسيار مينمايد؛ به گونهاي که يکي از مهمترين گامهايي که بايد در راستاي ترسيم چشمانداز جهان اسلام برداشته شود، ايجاد هم صدايي و وحدت ميان امت اسلامي است. چنان که به نظر ميرسد ، بر اساس آموزههاي دين اسلام، بدون دستيابي به وحدت کلمه ترسيم هر چشم اندازي براي امت اسلامي، امري دشوار و غير قابل حصول باشد.
مفهوم وحدت اسلامي اتحاديه امت اسلامي، به معناي مجموعه همگرايي از دولت - ملتهاي اسلامي، به منزله يک واحد جهاني رهايي بخش و وحدت گرا، متشکل از جوامع و حکومتهاي اسلامي است. مفهوم امت، ثقل و مرکزيت اين اتحاديه را شکل ميدهد و در حقيقت، چارچوب اجتماعي، سياسي، اقتصادي، فرهنگي، فناوري و نظامي جهان شمول نظام اسلامي است.
انديشه اسلامي را در ارتباط با وحدت سياسي، از دو ديدگاه ميتوان مورد توجه قرار داد: - يک ديدگاه، عواملي که باعث همگرايي در مقاطعي از تاريخ سياسي اسلام بين ملل و اقوام مختلف شده - و ديگري، شناسايي نيروهاي واگرا که در برهههايي از تاريخ متلاطم اسلام، موجب تفرقه و از هم پاشيدگي آن شدهاند.
اكنون به اصول و ملاکهاي زيربناي اسلام براي ورود به بحث وحدت اسلامي ميپردازيم. سپس در ادامه به ويژگيهاي وحدت اسلامي توجه نموده و آنها را در مواردزير فهرست ميکنيم:
۱. در اسلام، وحدت، تنها از آن رو که وحدت است، مطلوب و پسنديده نيست؛ بلکه وحدتي از نظر اسلام درخور تجليل است که گرد محور حق و اصول عالي انساني و بر پايه نواميس هستي باشد؛
۲. مقصود از وحدت اسلامي، وحدتي است که وراي اختلافات فقهي و کلامي مذاهب گوناگون اسلام است و حتي با تمسک به قرآن و سنت پيامبر صلي الله عليه و آله ميتوان ملاکهايي را براي رفع اين گونه اختلافها به دست آورد؛
۳. در انديشه اسلامي، مقيد بودن به مذهبي خاص، ملاک و مبناي وحدت جوامع قرار نميگيرد. بلكه الگوي وحدت اسلامي مفهومي فراگيرتر از مفهوم نوين همگرايي داشته، به اين دليل كه وحدت و همبستگي در عناصر صرفاً مادي، هر قدر هم قوي باشد، نميتواند مبناي يک زندگي مشترک با اهداف و مصالح مشترک قرار گيرد و سرانجام، تضاد خواستها، تباين افکار و در نتيجه، اختلاف نظر در تشخيص مصالح زندگي را به دنبال داشته،در نتيجه شيرازه اجتماع را از هم ميگسلد و وحدت اجتماعي و هماهنگي دسته جمعي را از ميان خواهد برد؛
۴. وحدت، ابعاد گوناگون سياسي، علمي و فرهنگي دارد و مقصود از وحدت اسلامي، همه اين ابعاد است.
آينده و عوامل توانمندي جهان اسلام عوامل توانمندي جهان اسلام براي دستيابي به وحدت عبارتند از:
الف. موقعيت جغرافيايي؛
ب. موقعيت ژئوپليتيکي برتر جهان اسلام؛
ج. موقعيت ژئواستراتژيکي منحصر به فرد جهان اسلام؛
د. موقعيت ژئواکونوميکي بي نظير جهان اسلام؛
و. موقعيت ژئوکالچر.
در رابطه با موقعيت جغرافيايي، ميتوان به جغرافياي طبيعي، انساني و سياسي اشاره کرد. همچنين در رابطه با جغرافياي انساني جهان اسلام، ميتوان به جمعيت، نژاد، اقوام، زبان، مذهب و مهاجرت پرداخت و در رابطه با موقعيت ژئوپليتيکي برتر جهان اسلام و ژئواستراتژيک، ميتوان به اهميت خليج فارس، ذخاير عظيم نفت و گاز، تنگه هرمز و…. اشاره کرد. نيز در ارتباط با موقعيت ژئوکالچر جهان اسلام به تمدن اسلام، توليد علم و منابع علمي و وسايل ارتباط جمعي و تاثير و تعدد آنها در اين کشورها اشاره ميشود. هر چند در اين تقسيم بنديها ـ به ويژه در ارتباط با زير مقولههاي عوامل توانمند ساز ـ به گونهاي، سليقه نيز دخيل است؛ چرا که تقسيم بندي واحدي وجود ندارد و بسته به رويکردها و منظرهاي مختلف در تقسيم اين عوامل و زير مقولههايشان، ميتوان به فهرست بندي و آغاز آنها پرداخت.
همگرايي در جهان اسلام . مفهوم همگرايي، همواره يکي از مباحث محوري عرصه روابط بين الملل بوده، هدف از انتخاب اين موضوع را طرح دوباره و تجزيه و تحليل مفهوم، زمينهها و مباني اتحاد اسلامي در قالب مفاهيم و نظريههاي نوين همگرايي و واگرايي در ادبيات علوم سياسي و روابط بين الملل است و با استفاده از مباحث آينده پژوهي، چشمانداز همگرايي جهان اسلام را تشريح و تبيين شده و ميتوان با استفاده از اين مبنا، با شناسايي ظرفيتها و شاخصهاي همگرايي در جهان اسلام، به اين سؤال پاسخ داد که آيا جهان اسلام، شاخصهاي لازم براي دستيابي به همگرايي و وحدت علمي را دارا است يا نه؟
با نگاهي به کارکردگرايي و نوکارکردگرايي به همگرايي سياسي ، که عبارت است از ادغام دو يا چند واحد سياسي مستقل در يک واحد مستقل جديد وهمچنين به همگرايي اقتصادي، اجتماعي، فدراليسم و فراملي گرايي مي توان عوامل مؤثر در ايجاد همگرايي راچنين برشمرد:
۱. عوامل ايجاد همگرايي: الف. عوامل ديني و فرهنگي؛
ب. عوامل سياسي؛
ج. عوامل جغرافيايي؛
د. عوامل اقتصادي كه ذيل آن موانع فراروي ايجاد و گسترش همکاريهاي اقتصادي ميان کشورهاي عضو سازمان کنفرانس اسلامي ـ از قبيل درآمد ناخالص داخلي، ساختار توليد، تراز منابع مالي و… ـ معرفي مي شود؛
ه. عوامل امنيتي- دفاعي و ايجاد سازمانها و اتحاديههاي منطقهاي و فرا منطقهاي.
۲. عوامل ايجاد واگرايي: الف. اختلافات ارضي و مرزي؛
ب. ناسيوناليسم و نژاد گرايي؛
ج. تنوع نظامهاي سياسي؛
د. بي ثباتي سياسي و رقابتهاي منفي؛
ه. وابستگي برخي کشورهاي اسلامي به قدرتهاي بيگانه.
3.عوامل مقدم همگرايي: الف. لزوم وجود يک يا چند رهبر قدرتمند؛
ب. ضرورت وجود يک يا چند دولت قدرتمند؛
ج. لزوم وجود سازمان يا نهاد فراگير.
آينده جهان اسلام در سايه همگرايي ۱. آينده همگرايي فرهنگي
بهرهبرداري از ارزشها، زمينهها و علايق مشترك فرهنگي از ديگر عناصر مهم همگرايي در ميان كشورهاي اسلامي به شمار ميرود كه در اينجا به بعضي از مؤلفههاي آن پرداخته ميشود.
راهبردهاي همگرايي فرهنگي دستيابي به همگرايي فرهنگي در جهان اسلام، مستلزم حركت كشورهاي اسلامي در جهت راهبردهاي ذيل است:[۱۵]
۱. يك گام مهم، ارائه پژوهشهاي عملي براي تبيين حقايق تاريخي از ديدگاه علمي بدون تعصبات مذهبي است.
۲. بايد توجه داشت كه بروز تعصبات مذهبي، بيش از آن كه از ناحيه اكثريت باشد كه نيازي به آنها ندارد، از ناحيه جامعه اقليتي است كه ميان يك اكثريت زندگي ميكند و تحت فشار آنها است تا وقتي مشكل اقليتها حل نشود، ماجراي اختلاف ميان آنان و ديگران حل نخواهد شد. اقليت، بايد احساس كند تفاوتي با ديگران ندارد و اين امر تنها با اعطاي حقوق حقه او امكانپذير است.
۳. يك اقدام سياسي براي وحدت، پديد آوردن شعارها و نمادها براي وحدت است كه بايد در دستور كار مراكز تبليغي و رسانهاي قرار گيرد. براي اين كار، بايد تمام مراكز هنري آماده شوند.
۴. در جريان وحدت، بايد هر چه بيشتر به دنبال مقاطعي از تاريخ گشت كه بتواند نقطه اتكاي هر دو طرف باشد؛ براي مثال، سيره نبوي صلي الله عليه و آله بايد با نهايت اهميت دنبال شود. مسلماً در طرح سيره نبوي صلي الله عليه و آله امكان آن هست كه بدون مسائل فرقهاي به آن پرداخته شود و بر اسلاميت به طور كلي و تجربه اسلامي، منهاي آنچه به مسائل مذهبي مربوط ميشود، تأكيد صورت گيرد.
۵. حفظ و ارتقاي ملاكهاي اخلاقي و تربيتي و روحيه نشاط در سطوح مختلف آموزشي بر اساس اصل «اخلاقمحوري» و «تربيتمداري» در نظام آموزشي، اهميت بسزايي دارد.
۶. برنامهريزي و هدايت نظام آموزشي در راستاي پژوهشمحوري و حمايت از توليد فكر و انديشههاي علمي بر اساس اصل «پژوهش محوري» و توليد انديشه بايد در دستور كار قرار گيرد.
۷. مسلمانان در اوج تمدنشان، در همه رشتههاي علمي مثل علوم، هنر، معماري، ستارهشناسي، رياضيات و پزشكي سرآمد بودند؛ اما اكنون در برخي علوم مانند گذشته سرآمد نيستند.
۸. نهادهاي آموزشي و تربيتي به قدر كافي مجهز به تأمين نيازهاي مسلمانان براي پيشرفت فناورانه و علمي نيستند. بين مسلمانان نسبت به گروههاي ديگر در جهان، بيسوادان بيشتري وجود دارند. بسياري از متخصصان مسلمان، به سبب نبود انگيزه مناسب، حقوق ناكافي، تسهيلات تحقيقي ناكافي، كمبود فرصتها و پيامدهاي سياسي، در خدمت غيرمسلمانان هستند.[۱۶]
۲. آينده همگرايي مذهبي مباني مكتبي و ارزشي مشترك، از مهمترين زمينههاي همگرايي امت اسلام به شمار ميرود. به سبب اهميت اين موضوع، بررسي مذهب به عنوان يكي از ابعاد مهم همگرايي كشورهاي اسلامي، مورد بررسي قرار گرفته است.
چالشها و فرصتهاي فرا روي همگرايي فرهنگي و مذهبي كشورهاي اسلامي، داراي يكي از عميقترين اشتراكات فرهنگي هستند كه زمينه بسيار مطلوبي را براي ايجاد همگرايي فراهم كرده است. اسلام، در جايگاه دين مشترك كه موجب احساس قرابت هويتي مسلمانان شده است، همچنان در آينده به عنوان عامل همگرايي مطرح خواهد بود. به نظر ميرسد با ظهور دشمن مشترك فرهنگي مسلمانان كه استعمار فرانوي فرهنگي آمريكاست، اين همگرايي افزونتر شود؛ اما اين عرصه نيز با چالشها و فرصتهاي گوناگوني روبهرو است كه در ذيل ارائه ميشود:[۱۷]
چالشها گسترش روند جهاني شدن حوزههاي مختلف ـ به ويژه حوزه فرهنگي ـ موجب خواهد شد جهاني شدن با نفوذ به لايه «هويتي جهان اسلام» به ايجاد هويتهاي تازهاي همت گمارد كه اين هويتها به ميزان زياد، خود را از فرهنگ و تمدن اسلامي بيگانه ميپندارد. بدين ترتيب، روند «استعماري فرهنگي» بازيگران سياسي در جهان اسلام را شتاب بخشيده و در نهايت فروپاشي مفهومي آن را دنبال ميكند. امروزه ليبرال دموكراسي در پي تكرار پروژه فروپاشي مفهومي جهان اسلام است؛ با اين هدف كه حلقه ايدئولوژيك اسلامي دچار بحران معنا شده و بدين ترتيب بلوك قدرت بيروني، به علت قرار گرفتن در خلأ معنايي، به يك باره از هم بپاشد.[۱۸]
فرصتها اسلام، دين آرامش، صلح، پويايي و زندگاني است كه به حيات بيش از يك ميليارد انسان با نژادها، قوميتها، فرهنگها، زبانها و منطقههاي مختلف جغرافيايي معنا و روشني بخشيده است. در اين راستا، كشورهاي اسلامي استحقاق بازيابي هويت بايسته و جايگاه شايسته خود را دارند.
آگاهي مسلمانان از توان و ظرفيتهاي بالقوه فرهنگي ـ اسلامي در ابعاد مختلف و بهرهگيري از توانمنديهاي نهان ملل مسلمان در تقويت و ارتقاي همگرايي بين آنها حائز اهميت فراوان است.
تجديد حيات سياسي و فرهنگي اسلام در قالب «اسلامگرايي»، بخشي از حركت عمومي و معاصر در كشورهاي اسلامي بوده و به عنوان يك جريان مهم مدني وتأثيرگذار در عرصه انديشه و حوزه عمل اجتماعي، سياسي و اقتصادي مطرح است؛ لذا ضمن تأكيد بر ضرورت تفكيك اسلام گرايي مبتني بر اسلام ناب از رويكردهاي افراطي، هرگونه تندروي محكوم است.[۱۹]
جهان در هزاره سوم رويكردي معنوي پيدا كرده است. رشد گرايش به اسلام در غرب اعم از آمريكا و اروپا از يك سو و رشد ضديت و نفرت از آمريكا در كشورهاي اسلامي و شرقي از سوي ديگر، گواه اين مدعا است. رويكرد معنوي گرايشات بشري در هزاره سوم، موجب تقويت جايگاه اسلام در تعاملات جهاني كنوني شده و ميتواند در جايگاه پشتوانه همگرايي فرهنگي كشورهاي اسلامي كه اسلام را مايه عزت و افتخار خود ميدانند، عمل كند.
راهبردهاي همگرايي مذهبي در رابطه با فراهم كردن زمينههاي همگرايي در ابعاد ديني ـ مذهبي بين كشورهاي اسلامي، راهبردهاي ذيل ارائه ميشود:[۲۰]
۱. رهبران هر مذهب بايد براي وحدت زمينهسازي كنند. اين كار، در دو مرحله انجام ميگيرد: نخست، ايجاد زمينههاي ذهني كه انديشمندان بايد فراهم كنند. دوم، توصيههاي عملي و راهبردي كه نميتواند از سوي علماي درجه سوم و حتي دوم مطرح شود.
۲. انجام تحقيقات و انعكاس آنها در قالب كتاب و مقاله براي انعكاس آسيبهايي كه مسلمانان در اثر اختلافات مذهبي در طول تاريخ متحمل شدهاند، گامي مهم براي ايجاد زمينههاي ذهني در راستاي تكيه بر عوامل وحدتبخش به جاي تفرقه است.
۳. تاريخ تمدن اسلامي، حاكي از شكلگيري همگرايي پيرامون محور عرفان و معنويت است. زماني كه دنياي اسلام، علايق عرفاني گسترده داشت، توانسته بود نسلها و نژادها و طوايف مختلف را زير سايه وحدتي فراگير جاي دهد و از آنان يك امت واحد شكل دهد.
۴. پرهيز از افراطيگري و مهار افراطيها از ديگر مسائلي است كه بايد لحاظ شود. از بين بردن زمينههاي شكل گيري اين حركات و نفي خشونت به عنوان ابزار اين گروه، گام نخست در مهار افراطگرايي است.
۵. عالمان و انديشمندان، بايد از اظهار نظرهايي كه سبب تحريك هممذهبان آنان ميشود، جلوگيري كنند.
۶. وحدت اسلامي معطوف به حذف مذاهب و ريشهكن ساختن باورهاي مذهبي و از ميان بردن تمام اختلافات و گرايشها نيست؛ بلكه معطوف به التزام مسلمانان به اصول اسلام است.
چالشهاي فراروي همگرايي مذهبي با وجود اين كه جهان اسلام، مذاهب و فرقههاي متعددي را در خود جاي داده است، كشورهاي اسلامي، برابر بيگانگان و دشمنان مشترك، اسلام را دين مشترك و عامل انسجام و پيوند ميان خود ميدانند. با وجود تلاش كشورهاي اسلامي براي كاهش اثرات سوء فرقهگرايي، برخي از چالشهاي جهان معاصر كه در ذيل ميآيد، آن را تحت تأثير قرار ميدهد.
۱. وجود تفكرات و گرايشات ارتجاعي در درون برخي كشورهاي اسلامي موجب شده است اين افكار منحط، جلوي حركتهاي مهم و ترقي خواهانه را بگيرد؛ به گونهاي كه حتي از سوي دشمنان اسلام نيز در راستاي ايجاد اختلاف، مورد بهرهبرداري سوء قرار ميگيرد.
۲. بروز افراطيگريهايي كه به دور از منطق واستدلال بوده و از اسلام چهرهاي غيرمنطقي و خشونتپرور ارائه ميدهد، چهره معتدل اسلام را مخدوش كرده و اشكال غيرواقعي از اسلام نشان ميدهند. زماني كه اين گونه تفكر متوجه درون جهان اسلام ميشود، موجب تقويت و تشديد شكافها و اختلافات ميشود.
۳. تعقيب وتقويت تفكراتي چون جدايي دين از سياست، سكولاريزه شدن جريانهاي سياسي وگروهها و احزاب سياسي، موجب به حاشيه راندن اسلام به عنوان عامل همگرايي ميشود.
۳. آينده همگرايي سياسي
چالشها و فرصتهاي همگرايي سياسي ظهور و بروز اراده همگرايي در حاكمان سياسي، مقدمه همگرايي كشورهاي اسلامي در ابعاد ديگر به حساب ميآيد. زماني كه دولتهاي اسلامي، به ضرورت و اهميت چنين تحولي پي برند، تلاشها به سوي ايجاد همكاري و همگرايي افزون خواهد شد. البته در اين مسير، نميتوان از چالشها و فرصتهاي فرارو كه برخي از آنها در ذيل ميآيد، غافل شد:
چالشها ۱. اختلافات سياسي، نظامي و قومي موجود بين برخي كشورهاي اسلامي، به ويژه كشورهاي همسايه، به گونهاي بوده كه نه تنها مانع از اتحاد و همگرايي كشورهاي اسلامي شده، بلكه آنها را دشمن يكديگر معرفي كرده است.
۲. بسط و نفوذ ايدههاي غربي در حوزه انديشه سياسي، كه همراه با پشتوانه عظيم فكري ـ رسانهاي است، موجب ميشود اصول عملي سياست اسلامي و كارآمدي دين مورد ترديد واقع شود، تا آن جا كه انديشهگران مسلمان، ايدئولوژي اسلامي را براي حضور در گستره سياست عملي، نيازمند الگوهاي متعارف سكولاريستي معرفي ميكنند.
۳. مناسبات و شرايط برآمده از روند جهاني شدن كه بر رابطهاي نامتعادل بين بازيگران سياسي استوار است، منجر به بروز نارضايتي نزد طيف عمدهاي از دولتها شده است.
۴. عدم تلاش جدي كشورها در رفع موانع همبستگي و برخورد انفعالي با دشمنان و غفلت از خودباوري و درك اين نكته كه ميتوان با تكيه بر تواناييهاي ذاتي به صورت فعال در جهان امروز ايفاي نقش كرد، از ديگر چالشها در اينباره است.
۵. از چالشها و مشكلات مهم، بروز و ظهور درگيريهاي سياسي، تبليغاتي و نظامي بين كشورهاي اسلامي است كه به بيثباتي سياسي و امنيتي در تعاملات اين كشورها انجاميده و نابساماني سياستهاي داخلي را نيز به آن افزوده است.
۶. از مهمترين جلوههاي واگرايي در جهان اسلام، واگرايي سياسي است كه مقصود از آن، تعدد حكومتها، احزاب و گروهها نيست؛ بلكه منظور، كشمكشهاي منفعتطلبانه ميان آنها است.
۷. جوان بودن و نوباوگي بسياري از كشورهاي اسلامي، از جمله چالشهاي همگرايي سياسي كشورهاي جهان اسلام است.
۸. جنگهاي داخلي دامنهدار در برخي كشورهاي اسلامي و تداوم سياستهاي حكومتهاي دست نشانده و ابرقدرتها در حوزه جهان اسلام، مانع يكپارچهسازي و همگرايي كشورهاي اسلامي است.
فرصتها ۱. بيداري كشورهاي اسلامي و فشار غرب بر آنان، آنان را به تعامل با يكديگر تشويق كرده است. اگر پيشتر، كشورهاي اسلامي به دلايل مختلف، پيوندهاي سستي داشتند، امروز پيوند مستحكمتر را براي امنيت خويش لازم ميدانند.
۲. جداي از روابط دوگانه كشورهاي اسلامي با يكديگر در زمينههاي مختلف اقتصادي، فرهنگي و سياسي، خارج شدن سازمان كنفرانس اسلامي از انفعال در ايجاد همگرايي كشورهاي اسلامي، كليدي است. به نظر ميرسد امروز عزم كشورها براي همگرايي راسختر از گذشته است.
۳. وضعيت كنوني نظام بينالملل و قدرتهاي آن، به گونهاي است كه توانمنديهاي بالايي را مقابل بيتوجهي به جنبه معنوي و اخلاقي، از آن خود كردهاند.
راهبردهاي فراروي همگرايي سياسي دولتها و دولتمردان در جايگاه عناصري كه تصميمات و اراده آنها نقش مهمي در حركت به سوي همگرايي فرهنگي، مذهبي و اقتصادي دارد، پيش از هر اقدام، بايد ايده همگرايي را باور و درك كنند؛ همگرايي سياسي گام مهمي در روند همگرايي جهان اسلام به شمار رفته و الزامات و راهبردهاي ذيل را ميطلبد:[۲۱]
۱. در درجه نخست، دولتهاي اسلامي، بايد وحدت را همچون يك اصل مسلم باور كرده و آن را مبناي سياستهاي عمومي خويش قرار دهند. يكي از مهمترين نتايج اين امر، طراحي سياستي است كه بتواند امت اسلامي را به وحدت برساند. مهمترين اين سياستها، حركت در راستاي حذف تعصب و طايفهگري است كه هم براي ايجاد وحدت سياسي در كشورها اهميت دارد و هم براي ايجاد همگرايي در جهان اسلام.
۲. اتخاذ سياست قوي همكاري بين مسلمانان و تنظيم سياستهاي مشترك، منافع منطقهاي و جهاني مسلمانان را تضمين ميكند.
۳. از نظر سياسي، جهان اسلام ميتواند براي خود نقش يك قدرت منطقهاي را تعريف كرده و به اين ترتيب، زمينهاي فراهم آورد كه منافع كليه كشورهاي اسلامي تأمين شود. روايي و پايايي چنين نقش و جايگاهي، به دلايل ذيل است:[۲۲]
الف. بهرهمندي جهان اسلام از كانونهاي معتبر براي ايجاد قدرت؛
ب. داشتن ايدئولوژي برونگرا كه قابليت طرح خود را در گستره جهاني دارد و دستكم در قلمرو جهان اسلام از مقبوليت اجتماعي برخوردار است؛
ج. سهم قابل توجهي كه در شبكه ارتباطات جهاني ـ به دليل توان توليد فكر و انديشه ـ دارا است؛
د. امكان ارتقاي سازمان نظامي خود و تبديل آن به يك قدرت مؤثر در سطح منطقهاي؛
ه. برخورداري از قلمرو جغرافيايي وسيع كه در بردارنده جمعيتي بالا است؛
و. جغرافياي حساس و تأثيرگذاري در نظام جهاني.
۴. تأسيس «اتحاديه كشورهاي اسلامي» هدفي بزرگ ارزيابي ميشود كه در جايگاه كارآمدترين بديل ساختاري براي نظم نوين جهاني در قرن حاضر مطرح است. از اين منظر، بازيگران ملي با تعريف خود در قالب «بلوكهاي قدرت منطقهاي» به ايفاي نقش پرداخته وتلاش ميكنند در ساختار نظام جهاني، جايگاه منطقهاي خود را ارتقا بخشند. به عبارت ديگر، جهان سياست آينده، جهان مناطق و نه قدرتهاي ملي و نه حتي قدرتهاي هژمونيك خواهد بود.
نتيجه وحدت و همگرايي کشورهاي اسلامي به لحاظ عملي با توجه به خلأهاي مفهومي و عملي موجود، مستلزم شکلگيري کار گروهها و کانونهاي عمل و نظر در هر يک از حوزههاي مورد توجه و حائز اهميت در همگرايي و وحدت کشورهاي اسلامي است. تدوين شرح وظايف هر کار گروه، به اجماع در زمينههاي مفهومي منوط است. بر اين اساس، همگرايي کشورهاي اسلامي، يک ضرورت راهبردي براي کشورهاي اسلامي ارزيابي ميشود که در ارتباط وثيق با منابع و هويت آنها است؛ به همين دليل، لازم است تأمل درباره نحوه عملياتي كردن مباني اين تأسيس نوين، در دستور کار همه انديشوران متعهد جهان اسلام قرار گيرد.
[۱۵]. Zubair, hasan; The New World Order; Muslim Predicment; and the way out International; Islamic University of malaysia; ۲۰۰۴ Online at: http//mpra.ub.uni-muenchen.de/ ۳۰۰۹/MPRA paper No. ۳۰۰۹, posted ۳۰; April ۲۰۰۷ / ۰۷: ۳۸ and look at Organisation of the Islamic Conference, OIC ۱۰-year Action Plan; ۲۰۰۵..
[۱۶]. Islamic Development Bank; Key Socio-Economic Statistics on IDB Member Countries; Statistical Monograph No. ۲۶; ۲۰۰۶..
[۱۷]. «چالشهاي فرهنگي ـ تبليغي و فرصتهاي پيش رو»، همايش بين المللي «جهان اسلام؛ چالشها و فرصتها»، تهران، وزارت امور خارجه؛ ۱۳۸۳، ص ۲۸۱ـ ۳۲۳.
[۱۸]. Lausnne Committee for World Evangelization; Underestanding Muslims "A New Vision, a New Heart, a Renewed Call"; Lausanne Occasional paper No. ۴۹ ۲۰۰۴ Forum for World Evangelization; Thailand, September ۲۶ to October ۵; ۲۰۰۴..
[۱۹]. Fulya Celik; Muslims at a Crossroads: alienation or integration; Sunshine Mosque Open Day Sunday ۲۹ April; ۲۰۰۷..
[۲۰]. كامل، خيرخواه، «وحدت بر محور مكتب اسلام»؛ مجله مكتب اسلام، سال۲۳؛ شماره ۳، ص۱۹۵.