تاریخ انتشار۱۹ مهر ۱۳۸۹ ساعت ۱۳:۴۱
کد مطلب : 27993
به مناسبت سالگرد تأسيس مجمع جهاني تقربب مذاهب

ايده هايي درباره استراتژي پيشنهادي تقريب

بقلم:آيت الله محمد علي تسخيري دبير كل مجمع تقريب مذاهب اسلامي
ايده هايي درباره استراتژي پيشنهادي تقريب


در اين زمينه پيش از هر چيز توضيح مختصري پيرامون اصطلاحات و مفاهيم زير ارايه مي شود:
۱- رسالت يك نهاد، وزارتخانه يا دولت در عرصه اي معين:
كه مراد از آن تبيين فلسفه وجودي و علت تاسيس يا تشكيل آن است. 

۲- اهداف رسمي:
بر مجموعه اهداف عالي و شعارهايي اطلاق مي شود كه ابعاد كلي و در عين حال غير كمّي رسالت آن نهاد را نمايندگي مي كند. 

۳- چشم اندازها:
مراد از آن تصويري است كه نهاد مورد نظر از پايان راه مشخص شده خود طي مدت معيني (كه معمولا به بيست سال و بيشتر هم مي رسد)، ترسيم مي كند. اين چشم اندازها بايد از ويژگي هاي زير برخوردار باشند: 

الف- انعكاس هرچه روشنتري از اهداف رسمي و بيانگر آينده آن نهاد باشد.
ب- شناخت اهداف و تسهيل آن ولو با اعطاي ابعادي محسوس به آن يا انجام مقايسه با موارد تحقق يافته مشابه.
ج- جاذبيت گسترده به گونه اي كه دست اندركاران آن نهاد را، به لحاظ فكري و عاطفي به خود جلب كرده و منافع تمامي مرتبطان با آن را تأمين نمايد.
د- تحقق آنها دست يافتني باشد.
ه- توانايي شكل دهي روشن به مسير حركت را داشته باشد.
و- از انعطاف پذيري لازم براي كارايي در هر شرايطي بر خوردار باشد .
ز- توضيح و تشريح و جاي گيري ذهني آنها براي ديگران ساده باشد.
چنان چشم انداز و تصوري از آينده داراي هدفهايي است، از جمله: 

۱- روشني سمت گيري هاي كلي موسسه يا نهاد، كه باعث رفع اختلاف ديدگاههاي مسئولان و زمينه ساز برنامه ريزي و طراحي هاي لازم و مانع از بروز اختلاف در پاسخ به پرسش ها و اشكالاتي مي شود كه هر زمان ممكن است در خصوص نتايج اين يا آن گام، مطرح گردد. چرا كه كل روند حركتي آن را در برابر يك پرسش قرار مي دهد:
آيا گام هاي مورد نظر با اين چشم اندازها، هماهنگي دارند يا خير؟ 

۲- ايجاد انگيزه در ميان دست اندركاران و نظم دهي به حركت آنان و قرار دادن اين حركت در چارچوب چشم اندازهاي كلي مشروط بر آنكه اين چشم اندازها، مشوق هايي را نزد ايشان ايجاد كند بگونه اي كه ديگر نيازي به بازرسي و كنترل نداشته باشند. 

۳- ايجاد هماهنگي ميان فعاليت هاي مختلف، زيرا وجود چنين چشم اندازهايي نظر مسوولان را از دستاوردهاي جزيي يا فرعي به موفقيت هاي جمعي سوق مي دهد و باعث مي گردد از هر نوع فعاليت حاشيه اي - حتي اگر در حد خود و در راه تحقق منافع عمومي آن نهاد، گامي مثبت باشد -صرف نظر كنند. 

۴- استراتژي (راهبرد)
چه بسا استراتژي (راهبرد) تنها بر هدفهاي رسمي اطلاق گردد ولي سمت‌گيري اتخاذ شده از سوي ما و آنچه كه استراتژيهاي رسمي و شناخته شده بر آن قرار گرفته است، شامل موارد زير مي شود: 

۱- مقدمه اي در تعريف مفاهيم و اصطلاحات كه بنابر اهميتي كه دارد فصل نخست را تشكيل مي دهد.
۲- رسالت موسسه يا نهاد مورد نظر.
۳- اهداف رسمي آن.
۴- چشم اندازها.
۵- عرصه هاي فعاليت موسسه يا نهاد.
۶- ارزش ها و سياستهاي حاكم بر روند اين حركت .
۷- روش ها و ابزارهاي كلي دستيابي به هدفهاي مورد نظر. 

۵- هدفهاي مرحله اي وبلند مدت
شامل هدفهايي است كه معمولا براي يك دوره پنج ساله در نظر گرفته مي شود و از روشني بيشتر و ارزيابي دقيقتري بهره مند است، زيرا به اطلاعات و آمار كمي، واقعي و محسوس نزديك تر است. اين اهداف همچنين فعال و قابل تقسيم به دوره هاي كوتاه مدت وحتي ساليانه مي باشد. 

۶- اهداف كوتاه مدت
كه از هدفهاي پيش گفته (بلند مدت) و تقسيم بندي آنها كه معمولا ساليانه هستند نتيجه گيري مي شود. 

۷- برنامه ساليانه
در اينجا تمامي جزئيات برنامه، بودجه آن و كادر لازم، يك به يك و در پي ارزيابي هايي اجمالي در مراحل پيش، معين مي گردد و دو نكته زير در آن كاملا مشهود است: 

۱- هرچه از كل به سمت جزء حركت كنيم روشني و وضوح مفاهيم بيشتر مي گردد و به موارد عيني و محسوس نزديك تر مي شود.
۲- انسان برنامه ريز، چه بسا تمامي اين مراحل را نا آگاهانه و به سرعت طي كند ولي جزئيات هر يك از آنها، غالبا همچنانكه در كتابهاي علم منطق از قديم نيز مطرح شده است، ما را با نقاط ضعف و موارد اشكال آشنا مي سازد.
آنچه بيان شد براي نيل به مطلوب حتما بايد مطرح مي گرديد. 

الگويي اسلامي
چنانچه خواسته باشيم از ميان متون و احكام اسلامي، الگويي براي سرمشق گرفتن استخراج كنيم، مي توانيم به عنوان مثال به جنبه هاي اقتصادي جامعه اسلامي اشاره كنيم. رسالتي كه اين متون بر دوش پيامبران و رهبران و سردمداران قرار مي دهد، برقراري جامعه عادلانه يا گسترش عدالت اجتماعي است :
« لقد ارسلنا رسلنا با لبينات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط» (سوره الحديد-۲۵ )
ما پيامبرانمان را با برهان هاي روشن فرستاديم و با آنان كتاب و ترازو فرو فرستاديم تا مردم به دادگري برخيزند. 

بنابراين برقراري عدالت اجتماعي يكي از هدفهاي پيامبران است. در همين راستا مي توان نتيجه گرفت كه هدفهاي رسمي [از فرستادن پيامبران] در دو مورد اساسي نمود پيدا مي كند كه عبارتند از: تحقق همياري و تضمين نوعي تعادل ميان سطح زندگي افراد و در پرتو چنين هدفهايي، مي توان چشم انداز مورد نظر را چنين ترسيم كرد :«رسيدن به جامعه اي كه با تمام توان خود در راه رشد توليد تلاش كند .»
و در عرصه توزيع نيز:
۱- بر آوردن نيازهاي ضروري و طبيعي افراد.
۲- ايجاد نوعي تعادل در سطح زندگي آنان.
چنين چشم اندازي، شامل تمامي ويژگي هاي لازم است؛ هم منعكس كننده هدفهاي رسمي است و هم تشخيص و تعيين آن آسان است، زيرا داراي ابعادي محسوس وملموس است ، در عين حال هدف جذاب و قابل تحققي به شمار مي آيد كه از خاصيت انعطاف پذيري و نيز سادگي

توضيح براي ديگران برخوردار است.
براي تحقق چنين اهدافي نيز سياست هاي معيني از جمله موارد زير بايد به مورد اجرا گذارده شود: 

۱- فعاليت جدي براي سوق دادن تمامي امكانات به سوي كار و فراهم آوردن عرصه ها، ابزارها و پيش زمينه هاي آن و رشد توان علمي لازم براي اين كار.
۲- كوشش در راه از بين بردن هر نوع اسراف و تبذير و ممانعت از هدر رفتن ثروتهاي انساني، حيواني و طبيعي از جمله برخورداري از سطح زندگي فوق العاده مرفه.
۳- حمايت از خانواده ها يا افراد آسيب پذير و زير خط فقر براي كشاندن آنان به خطوط بالاتر از راه بالا بران سطح تامين اجتماعي همگاني. 

اسلام امكانات طبيعي، قانوني و شرعي لازم را نيز فراهم آورده است، بر اساس آن مي توان هدفهاي مرحله اي بلند مدت و كوتاه مدت را در نظر گرفت و برنامه هاي پنج ساله و سپس برنامه هاي سالانه واقع گرايانه اي را تدوين نمود.
اشاره اي به تلاش و تجربه هاي قبلي در تدوين استراتژي تقريب بين مذاهب اسلامي
در اينجا لازم مي بينم به تجربيات گذشته و تاثيري كه مي توانند بر تجربه فعلي ما بر جاي گذارند، اشاره اي بنمايم: 

۱- نخستين تجربه : دارالتقريب در قاهره
به رغم ناروشني خطوط اصلي اين استراتژي، اين تجربه پيشتاز، متضمن نكات بسيار ارزنده اي است.
در نخستين بيانيه اي كه در اولين شماره مجله «رسالة الاسلام» با امضاي علامه شيخ عبدالمجيد سليم رئيس كميته «فتوا» در الازهر شريف صادر شد، سخن از پايه هايي كه تقريب بر آنها استوار مي گردد به ميان آمده و خاطرنشان شده بود كه در احكام ثابت، جاي هيچ اختلاف نظري نيست و اجتهاد تنها در احكام اجتهادي پذيرفتني است كه البته به لحاظ شرعي نيز كاملا قابل قبول است.
همچنانكه از تبديل اختلافهاي طبيعي به تعصب هاي كور يا خشكي صحبت شده بود كه به خونريزي و پراكندگي ميان امت انجاميد كه پيامبر اكرم (ص) همواره نگرانش بود، و در نتيجه او 
[علامه شيخ عبدالمجيد سليم] خداي را سپاس مي گويد كه شاهد دوران همبستگي و همدلي ميان پيروان مذاهب چهارگانه است و از بارگاهش مسئلت مي دارد كه شاهد دوران همدلي تمام طوائف مسلمان نيز باشد. 

اينها همه، مواردي است كه علامه كاشف الغطا نيز در اظهار نظري نسبت به بيانيه پيش گفته، البته با اندكي تفصيل در خصوص مهمترين مسئله اختلافي يعني امامت، با او اتفاق نظر داشته است.
همچنانكه علامه مازندراني – از علماي ايران – نيز همين مسئله را مطرح مي سازد و آن را موجب تفرقه و پراكندگي بشمار نمي آورد؛ گويي او نيز از اين قانون طلايي پيروي مي كند كه :«در موارد اتفاقي همكاري مي كنيم و نسبت به آنچه اختلاف نظر داريم يكديگر را معذور مي داريم.» 

چنين است كه مي بينيم اولين بيانيه «جماعه التقريب» نيز تاكيد مي كند كه قرآن و سنت شالوده هاي اساسي اسلام از نظر همه مسلمانان بوده و باب اجتهاد و بحث نيز قاعدتا بايد گشوده و در نتيجه فقه شكوفا گردد ولي متأسفانه طوفانهاي تعصب، امت را پراكنده و وارد مرحله ركود و خمودي ساخت.
چه بسا بتوان در ماده دوم از اساسنامه «جماعه التقريب» برخي اهداف رسمي آن را يافت؛ در اين ماده موارد زير مورد اشاره قرار گرفته است : 

۱- لزوم تلاش در راه وحدت كلمه پيشوايان مذاهب اسلامي.
۲- گسترش اصول و مباني اسلام به زبانهاي گوناگون.
۳- كوشش در حل نزاعها و درگيري ها ميان ملت ها و طوائف مختلف اسلامي.
در سخنان اين گروه [جماعه التقريب] ضمن تكرار «رسالت تقريب» به توضيح و تشريح نشانه ها تقريب و فاصله آن با «ادغام مذاهب»، «تبشير» و جز آن پرداخته شده است( ) والبته روشن است كه در برهه آغازين حركت تقريب، نمي توان انتظار طرح استراتژي جامعي داشت. 

۲- «ميثاق مؤسسان» از علامه محمدمهدي شمس الدين
در مقدمه اين ميثاق پس از اشاره اي به نخستين تجربه در قاهره و نيز تجربه روابطي كه مرحوم استاد حسن البنا با علماي شيعه پي ريزي كرده بود، از گفتمان وحدت در عقايد و شريعت سخن به ميان آمده، پس از آن تاكيد مي شود كه فرا خواندن به حذف ديگري، فراخواني غير طبيعي است و هرگز نمي تواند به روند وحدت، خدمت كند.علاوه بر آن اصراردارد كه بايد هدف، تحقق تقريب ميان تمامي مذاهب اسلامي، درست به همانگونه اي باشد كه ميان مذاهب مختلف اشعري، تحقق يافت كه اين خود يكي از هدفهاي بزرگ و در واقع چشم اندازي قابل رؤيت و محسوس به شمار مي رود. 

از جمله سياستهاي عنوان شده در اين ميثاق، منع تبشير (تبليغ يك مذهب معين) در داخل اسلام، ممنوعيت واداشتن پيروان يك مذهب به ترك مذهب خود، به شيوه هاي تبشيري و عدم ممانعت از عمليات غني سازي سازي، اضافات و تكامل (محتواي مذهب) است. 

همچنانكه ميثاق به انفتاح فقهي در بحث و اجتهاد از طريق ايجاد هيات يا نهادي ويژه مسايل وحدت و تقريب و انتشار مجله اي جهاني به زبانهاي زنده دنيا، فرا مي خواند و در عين حال بر ضرورت كوشش براي پذيرش ديگري از طريق آنچه كه روند گفتگوي اديان و تمدنها ناميده شده است، انگشت گذارده و خواهان حل اختلافهاي سياسي با ريشه هاي فرقه اي وفتاواي تعصب آميز مي شود و نيز به علم كلام جديد مبتني بر اعتباردهي به حقايق زير فرا مي خواند: 

۱- وحدت، از جمله حقايق عقيده [اسلامي] است.
۲- تاكيد بر پيامدهاي عملي و محسوس اصول دين.
۳- فراخواندن به وحدت به معناي الغاي مذاهب يا ادغام و تلفيق آنها در يكديگر نيست بلكه بيشتر به مفهوم تاكيد بر اشتراكات عقيدتي و فقهي در آنهاست.
۴- اختلافهاي سني و شيعه همانند اختلاف ميان مذاهب مختلف اهل سنت است.
۵- تكيه بر مطالعات و پژوهش هاي مقايسه اي در عرصه هاي مختلف قرآن و حديث.
۶- اختلافهاي سياسي حاكمان به اختلافهاي مذهبي، جنبه سياسي بخشيده است و بايد گرايش ها و جنبه هاي سياسي از ساختار معرفتي اسلام زدوده شود . 

پس از آن تاكيد دارد كه وحدت به معناي نفي نهاد هاي مشخص نيست و هيچ مانعي در برابر پلوراليسم سياسي و تشكيلاتي وجود ندارد و اين از ويژگي هاي شيوه اهل بيت (عليهم السلام ) به شمار مي رود.
و در همين راستا نيز تفسير و تبيين ديگري از «تقيه» ارايه داده و آنرا از جمله تلاشهاي عملي در جهت حفظ و حراست از وحدت، تلقي كرده است. آنگاه، پايه‌هاي زير را
بمثابه پايه هاي اين ميثاق در نظر مي گيرد: 

يكم : اصول اصلي و مسلم اسلامي وحدت بخش مسلمانان و بيانگر هويت امت اسلامي است.
دوم: مذهب گرايي، پديده اي طبيعي است و نبايد آنرا حركتي تفرقه آميز تلقي كرد و همه مذاهب صرف نظر از اينكه اكثريت يا اقليت داشته باشند از مشروعيت كامل برخوردارند و بايد عقايد و باورهاي آنها را مورد احترام قرار داد و درك كرد.
سوم : مرجعيت معتبر هر مذهبي، علما و كتابهاي اساسي آن و نه ديدگاه‌ها و نظرات غير عادي يا نقل ديگران از آن است.
چهارم : تبليغ فرقه اي (تبشير) در ميان مسلمانان مجاز نيست ولي انتقال برخاسته از قناعت شخصي، از يك مذهب به مذهب ديگر، اشكالي ندارد و بايد به آن احترام گذاشت.
در اينجا، [مرحوم شمس الدين] به تحكيم و تقويت حركت گشايش باب اجتهاد فرا مي خواند و در اين راستا به دو نوع اجتهاد اشاره مي كند كه يكي براي برآوردن نياز پيروان هر مذهب و ديگري براي بر آوردن نياز امت اسلام است كه مجامع علمي و فكري بدان مي پردازند. و نيز به فراخوان آيه ا... العظمي بروجردي (ره) به مرجعيت علمي اهل بيت (ع) و كنار گذاردن بحث در جنبه هاي سياسي - تاريخي، اشاره اي مي كند.
پنجم: بي توجهي به اكثريت و اقليت، در اينجا اشاره اي به سمت گيري وحدت گرايانه مذهب جعفري دارد . اين مسئله با روشني بيشتر، هماهنگي گسترده تر و شجاعت و جرأت فزونتر، همراه با تعريف مفاهيم ومصطلحات مطرح شده است. 

۳- تجربه مؤسسه خيريه آيت الله العظمي خويي
مرحوم حجت الاسلام سيد عبدالمجيد خويي رئيس اين مؤسسه دعوت به برگزاري كنفرانسي در دمشق به تاريخ ۱۰/۱۲/۱۹۹۹ /۲۳ ذي الحجه ۱۴۲۰هـ.ق يعني روزهاي پاياني قرن بيستم كرد و بر استراتژي تقريب ميان مذاهب اسلامي انگشت گذارد؛ در اين كنفرانس، شماري از علماي مذاهب مختلف و انديشمندان آنها همراه با [نمايندگاني از] تعدادي مراكز و حوزه هاي علميه در جهان اسلام و خارج از آن شركت داشتند كه با جدا كردن سخنراني هاي افتتاحيه و خوشامد گويي ها كه جملگي بر نزديكي، تقريب و وحدت اشاره داشتند، سخنراني هاي اصلي بر موارد زير تاكيد نمودند:
۱ - ادبيات گفتگو،۲- كنترل بحرانهاي مذهبي، ۳- فرهنگ تقريب، ۴- مطالعات مقايسه اي، ۵- اهميت اجتهاد، ۶- نقش نهادها در روند تقريب، ۷- ملاكها و معيارهاي نقد علمي، ۸- استراتژي تقريب، ۹- زمينه هاي اختلاف ميان مسلمانان، ۱۰- تفرفه ميان مسلمانان، ۱۱- برنامه هاي عملي براي پر كردن فاصله ها، ۱۲- ايده اسلام بدون مذاهب، ۱۳- ضرورت تقريب.
 
در بيانيه پاياني نيز فراخواني براي موارد زير مطرح شده بود:
۱- فراخوان سازمانها و نهادهاي مختلف براي كوشش در جهت تحقق تقريب مذاهب.
۲- تعميم فرهنگ تقريب.
۳- انتشار كتاب ها و نشريات دوره اي.
۴- بهره گيري از رسانه هاي گروهي.
۵- دعوت از وزارتخانه هاي آموزش و پرورش در گسترش فرهنگ تقريب.
۶- درخواست از سازمانهاي فرهنگي براي برگزاري و سازماندهي گردهمايي هاي تقريبي.
۷- تاكيد بر تقريب در خطبه هاي نماز جمعه و درسهاي ديني.
۸- دعوت از مولفان به دامن نزدن به اختلافها.
۹- تسهيل جابجايي كتاب در ميان كشورهاي اسلامي. 

به رغم مطرح شدن مقالات و بحث هاي ارزشمندي در اين كنفرانس و اشاره به برخي ابعاد استراتژي تقريب، متاسفانه در اين زمينه جز در حد بسيار اندك، شاهد پيشرفتي نبوديم كه البته چيزي از ارزش هاي اين تلاش مقدس نمي كاهد.
 
۴- تجربه علمي «ايسسكو»
«ايسسكو» (سازمان علمي، آموزشي و تربيتي كشورهاي عضو سازمان كنفرانس اسلامي) مهمترين سازمان اسلامي است كه به تقريب بمثابه هدفي استراتژيك، نگريست و براي آن اهميت ويژه ا ي قايل شد زيرا نهاد تخصصي مربوط به اين جنبه به شمار مي رود و مديريت و به ويژه دبير كل آن استاد دكتر تويجري كه اين نهاد را به افق هاي گسترده اي رهبري كرده است، توجه خاصي به اين مسئله دارند. «ايسسكو» در اين زمينه، استراتژي هاي چندي را تدوين كرده كه مي توان به موارد زير اشاره كرد: 

استراتژي توسعه و پيشرفت تربيت اسلامي در كشورهاي اسلامي – سال ۱۹۸۸ م.
استراتژي (راهبرد) فرهنگي جهان اسلام – سال ۱۹۹۱ م.
استراتژي توسعه علوم و فناوري در كشورهاي اسلامي – سال ۱۹۹۷ م.
استراتژي فعاليت هاي فرهنگي در غرب – سال ۲۰۰۰ م.
استراتژي بهره گيري از نخبگان مهاجر ]كشورهاي اسلامي[ در غرب – سال ۲۰۰۲. 

همچنانكه اين نهاد به موضوع تقريب مذاهب اسلامي اهميت ويژه اي داد و دو سمينار، يكي در سال ۱۹۹۱ و ديگري در سال ۱۹۹۶ م برگزار كرد و به گروهي از علما و متخصصان ماموريت داد تا طرح «استراتژي تقريب مذاهب اسلامي» را تدوين كنند؛ اين طرح پس از تدوين، به كنفرانس وزراي خارجه كشورهاي اسلامي در تهران (دوره سي ام سال ۲۰۰۳ م) ارايه شده و مورد تصويب قرار گرفت و سپس به دهمين كنفرانس سران كشورهاي عضو سازمان كنفرانس اسلامي در «بوتراجايا» (مالزي) ارايه و مورد تصويب آنان قرار گرفت.
همه اين تلاش ها و كوشش ها قابل ستايش و قدرداني است.
در مقدمه طرح استراتژي ياد شده بر موارد زير انگشت گذارده شده است: 

۱ - شرايط درستي و سلامتي استراتژي تقريب شامل: حسن نيت، گفتگوي مبتني بر پايه هاي منطقي و ياري گرفتن از كارشناسان و پذيرش دولتها و علما نسبت به اين فراخوان و مشاركت نهادها در عمليات اجرايي آن. 

۲ - پايه هاي فكري تقريب شامل موارد زير است:
الف : پالايش شريعت از اختلافهاي فكري.
ب : كثرت احكام شرعي گردآورنده و وحدت بخش مذاهب.
ج : غناي فقهي برخاسته از تعدد اجتهادهايي كه منجر به تدوين حديث شده است؛ گردآوري ادله وگسترش قواعد اجتهاد خود به استحكام و دقت هر چه بيشتر اين راه مي انجامد. 

۳- اهميت تقريب مذاهب برخاسته از مباني زير است:
الف- اهداف وحدت بخش اسلام.
ب- شرايط و مقتضيات مسلمانان.
۴- مسووليت تقريب بر دوش دستگاهها، نهادها و موسسات دولتي و غير دولتي است و بنابر اين مسووليتي گروهي به شمار مي رود. 

۵- اختلاف در فروع و وحدت در اصول.
تمامي مذاهب فقهي بدون استثنا اجتهادهاي خود را منحصر به فروع كرده كه خود نويد بخش رحمت و گشايش و پاسخ به تنوع امت و مصلحت آن است همچنانكه بزرگان مذاهب با گشاده رويي شاگردي نزد يكديگر را پذيرفته، نسبت به هم همدلي نشان داده و هرگز تن به قطع رابطه نداده اند. بايد آيين دقيق و مشخصي براي تقريب در نظر گرفت.
 
اختلافهاي فقهي ميان فقه
جعفري و فقه مذاهب اهل سنت، چندان تفاوتي با اختلاف مذاهب چهارگانه اهل سنت با يكديگر ندارد. اين اختلافها از آنجا كه تنها در عرصه فروع هستند، لطمه اي به كيان امت واحد اسلامي نمي زنند و استناد دايره المعارفهاي فقهي - علمي به مذاهب فقهي هشت گانه و فتواي الازهرشريف - به عنوان مثال- به جواز پاي بندي به مذهب جعفري و اقدام به تدريس آن، خود نمونه هاي درست و الگوهاي خوبي براي تنوع و چند گونگي است؛ ما در چارچوب وحدت اصولي، نيازمند گسترش اجتهاد منضبط [در فقه] هستيم. 

امت نيز بر «اصول» عقيده، شريعت و امت كه رهاوردي چون وحدت در «تمدن» و «دارالاسلام» دارد، اتفاق نظر دارد و در اين چارچوب، پلوراليسم، طبيعي و فاقد هر گونه اشكالي است و اتهام هاي تكفير، تفسيق و تبديع را در پي ندارد.
تقريب نيز با پرهيز از از اختلافهاي عقيدتي و نفي عناصر تكفير و انتقال اختلاف ها از كفر و ايمان به درست و نادرست، مطلوب است. 

در فصل اول اين استراتژي درباره فقه اختلاف و تلاش هاي تقريب، سخن به ميان آمده و ابتدا به نقشه هاي دشمنان امت و تشديد اختلاف ميان طوائف مختلف مسلمانان كه گاه اختلافهاي كوري نيز به شمار رفته، باعث آشفتگي اوضاع مي شده اند و به همين خاطر قرآن كريم ما را از آن برحذر داشته، اشاره مي كند و سپس به احاديث شريفي مي پردازد كه در اهميت وحدت، همدلي و همگرايي مطرح شده، بر احترام گذاشتن به نظريات ديگران و پاسداري از اخوت اسلامي تاكيد نموده موارد زير را مورد توجه قرار مي دهد: 

۱- تقريب نه به معناي ذوب يا ادغام مذاهب در همديگر بلكه گامي به سوي همدلي است.
۲- ضرورت جداسازي اختلافهاي فكري طبيعي از حوادث خونين تاريخي.
۳- تبليغ منفي از مذاهب، به پراكندگي امت منجر مي گردد.
آنگاه در اين فصل طي عنواني، از تلاش هاي به عمل آمده در راه تقريب سخن به ميان آورده است؛ 

به لحاظ تاريخي، اولين نشانه هاي اختلاف و تمايز در قرن دوم هجري مطرح شد و اختلافهاي سياسي، اختلافهاي مذهبي و تعصب ها را دامن زد گو اينكه از همان زمان شاهد تصاوير بسيار پرشكوهي از تسامح و همدلي نيز بوده ايم.
در ادامه مي گويد: حضرت علي (عليه السلام) به رغم اختلاف با برخي صحابه و جريانات مربوط به دوره زمامداري اش، هرگز در سينه جايي براي كينه نگذاشت و به كسي نيز اجازه نداد نسبت به خلفاي پيش از خود، بدگويي كند. 

علاوه بر اين، بزرگان و ائمه مذاهب مختلف اسلامي، از يكديگر دانش فرا گرفته و همديگر را ياري كرده اند ، «مالك بن انس» نظر منصور خليفه عباسي در اجباري كردن آموزش «موطا» را نپذيرفت.
شريف رضي در تفسير خود از علماي اهل سنت نقل حديث كرده و نيز سيوطي، يادآور شده كه صحيح مسلم، سرشار از احاديث شيعه است. 

در قرن چهارم هجري، مناظره هاي علمي ميان باقلاني و شيخ مفيد، شهرت يافت؛ شيخ طوسي از بزرگان شيعه در قرن پنجم به لحاظ اعتدال و توازن آنچنان شهرت يافته بود كه خليفه عباسي مهمترين كرسي علمي آن زمان را به وي واگذار كرد؛ فخر رازي شاگردي شيخ سديد الدين حلي كرد و شهيد اول نيز نزد چهل تن از علماي اهل سنت تلمذ نمود. 

در قرن نوزدهم ميلادي سيدجمال الدين اسدآبادي و رشيد رضا مطرح شدند، سپس دارالتقريب قاهره در نيمه قرن بيستم شكل گرفت. موسسه اردني «آل البيت» نيز در امر تقريب مذاهب، نقش معتنابهي ايفا كرد؛ وبالاخره مجمع جهاني تقريب نيز در سال ۱۹۹۱ م تاسيس شد. 

در فصل دوم، روي مفاهيم «تقريب» و منابع آن، انگشت گذارده شده و پس از ارائه تعريف هاي فشرده اي از «استراتژي»، «تقريب»، «مذاهب»، «اختلاف» و «مسايل»، از منابع و دلايل سخن به ميان آمده كه داراي تقسيم بندي زير است:
دلايل نقلي: شامل كتاب و سنت و در پي آنها اجماع.
دلايل عقلي: همچون قياس، مصالح مرسله، استحسان، عرف، سدالذرائع، استصحاب و عقل كه برخي ]از اين نوع دلايل[ را همگان قبول دارند. و برخي نيز نقلي و مورد اختلاف است كه فهم دقيق آنها نيز منجر به تقريب مي شود. 

و در فصل سوم، سخن از پيدايش، رشد و تكامل مذاهب به ميان آمده و اولين محور بحث آن: پيدايش مذاهب است كه در سه بعد مورد بررسي قرار گرفته است:
بعد سياسي: كه مي گويد: فتنه زمان خليفه سوم، منجر به تقسيم مسلمانان در دوره زمامداري حضرت علي(ع) به خوارج، شيعه، مرجئه و اهل سنت و جماعت گرديد.
بعد عقيدتي: كه طي آن مسلمانان در خصوص امامت و مسئله ايمان، كفر، قضا، قدر و نيز صفات الهي، دچار اختلاف نظر شدند.
بعد فقهي: كه طي آن به تاريخچه گذرايي از فقه اشاره مي شود و در خصوص مذاهب حنفي، مالكي، شافعي، حنبلي، جعفري، زيدي و اباضي، به تفصيل سخن رانده مي شود. و بدين ترتيب از مذاهب مختلف، شيوه ها و روش هاي هر يك و برخي قواعد فقهي آنها، سخن به ميان مي آيد.
و در محور دوم اين فصل، از اصول فقه و نقش آن در تقريب مذاهب اسلامي و در محور سوم از ضوابط و معيارهاي اختلاف فقهي سخن به ميان آمده است. 

فصل چهارم، عنوان «عرصه هاي تقريب» را بر خود دارد ولي از ابزارهايي چون گفتگوي فكري، بحث، مطالعه و بررسي، تبليغ و تاليف سخن به ميان مي آيد و صحبت از اقليتهاي مسلمان نيز بدان افزوده مي شود.
فصل پنجم، اختصاص به هدفهاي تقريب دارد كه عبارتند از:
۱-كوشش در راه كاستن از اختلاف ميان مكتبهاي اجتهادي.
۲-اثبات اينكه اختلاف ها نه جوهري بلكه بيشتر اجتهادي هستند.
۳-تعريف حقيقت «تقريب».
۴-اشاره به اينكه عرصه هاي اختلافي تنها منحصر به يك مذهب نيست.
۵-ايجاد همدلي ميان پيروان مذاهب مختلف.
۶-تاكيد بر اينكه عرصه هاي مشترك بسي بزرگتر از عرصه هاي اختلاف است.
۷-آگاهي علمي از ريشه هاي اختلاف براي پي بردن به موارد پنهان و تسهيل در خاموش كردن آتش اختلافها.
سپس به اهداف ا ستراتژي «تقريب» پرداخته شده و سرانجام نيز در فصل ششم درباره شيوه هاي اجراي اين استراتژي و اقدامات عملي در سطوح مختلف ملي، منطقه اي و بين المللي سخن به ميان آمده است.
و در پايان - بيان - فشرده ا ي از اين استراتژي، اشاره به چند نكته را در همين پيوند، ضروري مي بينيم:
نكته اول: اين كار في نفسه كار بسيار جالب و مبتكرانه اي است ، كه سزاوار قدرداني از اين سازمان پيشگام است.
نكته دوم: شماري ملاحظات تاريخي و علمي وجود دارد كه اميدوارم در جهت تصحيح آنها، اقدام شود از جمله:
الف – تكرار چند باره برخي مطالب.
ب – اينكه امام صادق (ع) شاگردي هيچ يك از رهبران مذاهب را نكرد. ولي بسياري از آنان، افتخار شاگردي ايشان را داشتند.
ج – برخي از آنچه تحت عنوان «دلايل عقلي» ذكر شده از جمله «استصحاب»، در اين زمره حتى بلكه دليل اجتهادي هم به شمار نمي رود، بيشتر به عنوان يك اصل عملي، تلقي مي گردد.
د – در سخن از پيدايش و شكل گيري مذاهب نيز خطاهايي رفته است.
نكته سوم: مطالبي وجود دارد كه حتي با پذيرش تعريف ارايه شده از استراتژي، بايد از متن كتاب حذف شود از جمله فصل سوم همچنانكه در مواردي، آميختگي هايي در فصل هاي كتاب ديده مي شود. به هر حال، جاي تشكر و قدرداني هست
و مسلما در تدوين و شكل دهي به استراتژي پيشنهادي، به كار خواهد آمد. 

نكاتي درباره استراتژي پيشنهادي:
در پرتو تعريف هاي علمي ارايه شده و تجربيات گذشته، طرح پيشنهادي كه در تاريخ ۲۴-۲۳/۱۲/۲۰۰۲ م/ ۱۸ و ۱۹ شوال سال ۱۴۲۳هق / ۳ و ۴ دي ماه ۱۳۸۱ هش مورد تصويب شورايعالي مجمع تقريب مذاهب اسلامي قرار گرفته، براي تصويب نهايي به مجمع عمومي ، تقديم مي گردد.
ملاحظات:
۱- اين طرح به صورت فشرده و مختصر ارايه شده و ا ز برنامه هاي عملي براي آينده سخن مي گويد؛ در نتيجه تمامي توضيح ها و زمينه سازي ها به بخش اول واگذار شده كه كميته ويژه اي آن را تدارك خواهد كرد و فعلا كاري به آن نداريم.
۲- فصل ها يا بخش هاي استراتژي پيشنهادي از يك ترتيب منطقي پيروي مي كنند چنانكه:
فصل اول: به مفاهيم عمده و تعريف هاي مشخصي از هر يك اختصاص يافته است.
فصل دوم: به پايه هاي اصلي كه تقريب بر آنها استوار مي شود، مي پردازد.
فصل سوم: بر رسالت مجمع ]جهاني تقريب مذاهب اسلامي[ و چشم اندازهاي آن، انگشت گذارده است.
فصل چهارم: پيرامون عرصه هاي فعاليتهاي «تقريبي»، سخن گفته است.
فصل پنجم: ارزش ها و چارچوب هاي حاكم بر اين روند را مطرح كرده است.
فصل ششم: از هدفهاي رسمي و سازماني، برنامه هاي عملي ده ساله و بلند مدت براي به اجرا گذاردن آنها، تنظيم هدفهاي سالانه و كوتاه مدت و بسيج امكانات مادي و انساني لازم براي تحقق آن، سخن به ميان آورده است.
۳- به اعتقاد ما، چشم اندازهاي قيد شده در فصل سوم، حامل ويژگي هايي است كه در مقدمه، يادآور شديم كه البته منافاتي با طرح چشم اندازهاي عملي تر و جذابتري – در جريان بحث و بررسي اين طرح – ندارد.
۴- اين طرح، معترض ابزارهاي مورد نياز براي تحقق هدفهاي آن نمي شود، هم به اين دليل كه معمولا مسئله بسيار روشن است و هم اينكه به طور اجمال در اساسنامه مجمع جهاني ]تقريب مذاهب اسلامي[ آمده است. البته راه براي پيشنهاد شمار بيشتري از اين گونه ابزارها به هنگام بررسي عمومي طرح، همچنان باز است. 

استراتژي مجمع جهاني تقريب مذاهب اسلامي
يادآوري – مجمع جهاني تقريب مذاهب اسلامي ، در چارچوب تحقق اهداف و انتظارات خود، اقدام به تهيه و تدوين «طرح جامع برنامه راهبردي خود» نمود و طي نشست شورايعالي بين المللي اش در تهران به تاريخ ۳ و ۴ ديماه ۱۳۸۱ هـ.ش (برابر با ۲۳ و ۲۴ / دسامبر ۲۰۰۲ ميلادي / ۱۸ و ۱۹ شوال ۱۴۲۳ هـ ق) آن را به اين شورا ارايه داد كه پس از بحث، بررسي، مناقشه و تعديل هايي كه صورت گرفت، مورد تصويب واقع شد. 

اين طرح، شامل دو بخش است:
بخش نخست بمثابه مقدمه اي براي استراتژي شامل موضوع هاي گوناگوني از جمله موارد زير مي گردد:
الف – تعريف هاي ضروري.
ب – خلاصه اي از تاريخچه شكل گيري مذاهب.
ج – فشرده اي از دلايل اختلاف فقها و ديگران.
د – نگاهي گذرا و تاريخي به برخورد رهبران مذاهب با يكديگر.
هـ – نگاهي گذرا و تاريخي به نقش حاكمان و منافع شخصي در شعله ور ساختن آتش درگيري بين مسلمانان و تبديل مذهب گرايي به طايفه گري ويرانگر.
و – نقش برخي از حكام و علما در تحقق تقريب و نزديكي بين مسلمانان
ز – تقريب در عصر كنوني و نقش «دارالتقريب بين المذاهب الاسلاميه»ي قاهره. 
ح – چگونگي تاسيس «مجمع جهاني تقريب مذاهب اسلامي».
ط – نقاط ضعف و قوت حركت مجمع و تقريب.
ي – چشم اندازها و انتظارات آينده حركت تقريب.
اين بخش در آينده آماده خواهد شد.
بخش دوم نيز بر خود « استراتژي » انگشت گذارده و شامل فصل هاي زير است: 

فصل نخست: مفاهيم تخصصي
۱ – تقريب:
تقريب طبق ديدگاههاي مجمع جهاني تقريب مذاهب اسلامي به معناي: نزديك سازي پيروان مذاهب اسلامي به منظور آشنايي با يكديگر از طريق تحقق همدلي و برادري ديني بر پايه اصول مشترك، ثابت و مسلم اسلامي است.
۲- وحدت اسلامي:
وحدت اسلامي عبارت است از: «همكاري ميان پيروان مذاهب اسلامي بر پايه اصول مشترك، ثابت و مسلم اسلامي و اتخاذ موضع يكسان به منظور تحقق اهداف و مصالح عاليه امت اسلامي و موضع متحد در برابر دشمنان امت ضمن احترام به تعهدات عقيدتي و عملي هر فرد مسلمان نسبت به مذهب خويش».
۳- مذاهب اسلامي:
منظور از مذاهب اسلامي، آن دسته از مكتبهاي فقهي اسلامي معروفي است كه از نظام اجتهادي منسجم و مستند به قرآن و سنت، برخوردارند. مكتب هاي فقهي به رسميت شناخته شده از نظر مجمع جهاني تقريب مذاهب اسلامي عبارتند از: مذهب حنفي، شافعي، مالكي، حنبلي از اهل سنت و مذهب اثني عشري، زيدي، بهره از شيعه و مذهب اباضي.
البته مكتب هاي ديگري نيز وجود دارد كه يا فاقد پيرو هستند يا در شمار يكي از مذاهب پيش گفته تلقي مي شوند. يا ا ينكه بالاخره، بيشتر بيانگر نظريات فردي هستند و ]پيروانشان[ در عمل، مقيد به مذهب مشخصي نيستند. 

فصل دوم : پايه هاي تقريب
حركت تقريب مذاهب اسلامي بر پايه اصولي كلي استوار است كه مهمترينشان به اين شرح است:
۱- قرآن مجيد و سنت شريف نبوي، دو منبع اصلي و اساسي شريعت به شمار مي روند و وجه مشترك تمامي مذاهب اسلامي نيز اين دو منبع است و حجيت منابع ديگر نيز منوط به آن است كه از اين دو، الهام گرفته باشند.
۲- ايمان به اصول و اركان ذيل، مهمترين معيار انتساب به اسلام است.
الف – ايمان به وحدانيت خداوند متعال (توحيد).
ب – ايمان به نبوت و خاتميت پيامبر اكرم حضرت محمد بن عبدالله صلي الله عليه و آله و سلم و اينكه سنت آن حضرت، بيانگر يكي از دو منبع اصلي دين است.
ج – ايمان به قرآن كريم و مفاهيم و احكام آن بمثابه مهمترين منبع احكام دين اسلام.
د – ايمان به معاد (رستاخيز).
هـ – عدم انكار ضرورتهاي دين و اذعان به اركان اسلام از جمله نماز، زكات، روزه، حج، جهاد و...
۳- مشروعيت اجتهاد و آزادي بحث: دين مبين اسلام با مشروعيت بخشيدن به اجتهاد در چارچوب منابع اصلي اسلام، اختلاف هاي فكري را به رسميت شناخته و به همين دليل نيز مسلمانان بايد اختلاف در اجتهادها را امري طبيعي تلقي كنند و به نظريات يكديگر به ديده احترام بنگرند.
وحدت اسلامي از ويژگي هاي قرآني امت اسلامي و در شمار اصولي است كه از اهميت بسزايي برخوردار است و در صورت تزاحم، بر احكام ديگري كه از اهميت كمتري برخوردارند برتري دارد.
اصل برادري اسلامي پايه عمومي نوع برخورد مسلمانان با يكديگر است. 

فصل سوم : رسالت مجمع و انتظارات آن
رسالت مجمع جهاني تقريب، در امور زير خلاصه مي شود:
اعتلاي سطح آشنايي، آگاهي و تعميق تفاهم ميان پيروان مذاهب اسلامي، تقويت احترام متقابل و تحكيم پيوندهاي برادري اسلامي ميان مسلمانان، ضمن اجتناب از تبعيض ناشي از وابستگي هاي مذهبي، قومي و ملي، به منظور تحقق امت واحد اسلامي.
انتظارات مجمع جهاني تقريب مذاهب اسلامي:
مجمع جهاني تقريب مذاهب اسلامي كه دهها تن از علماي مذاهب اسلامي از كشورهاي مختلف جهان را در صفوف خود جاي داده يكي از مراكز مهمي است كه به فراخوانهاي «تقريبي»
و «وحدتي» در جهان اسلام، شناخته شده و راه همكاري سازنده ميان پيروان مذاهب مختلف اسلامي را هموار ساخته است؛ در اين راستا، مجمع در پي تحقق هدفهاي زير طي ده سال آينده است:
۱- كوشش در اين جهت كه اوضاع زندگي جامعه اسلامي را هر چه بيشتر به شرايط و اوضاع زمان پيامبر اكرم (ص) از نظر توجه به برادري ديني و از ميان برداشتن جو دشمني و تعصب فرقه اي ميان پيروان مذاهب اسلامي، نزديك سازد.
۲- همبستگي عملي موجود ميان برخي مذاهب اسلامي را چنان گسترش دهد كه شامل تمامي مسلمانان و ديگر مذاهب اسلامي گردد.
۳- عموم مسلمانان اختلاف ميان مذاهب را كه برخاسته از اجتهادهاي منضبط است، بپذيرند.
۴- پيروان ] مذاهب مختلف اسلامي[، رفتار ائمه و بزرگان مذهبي خود با يكديگر را الگو قرار دهند و عمل به اين شيوه، تمامي پيروان مذاهب در اين زمان را نيز شامل شود. 

فصل چهارم : عرصه هاي تقريب
عرصه هاي تقريب مذاهب اسلامي، شامل تمامي جنبه هاي زندگي پيروان اين مذاهب مي شود و در اين ميان مي توان به طور مشخص به موارد زير اشاره كرد: 

عقايد:
تمامي مذاهب اسلامي داراي ديدگاههاي يكساني در خصوص اصول اعتقادي و اركان اسلام هستند و اختلاف در فروع نيز لطمه اي به ا صل اسلام و برادري اسلامي نمي زند. 

فقه و قواعد آن:
طبق ديدگاه محققان از فقهاي مذاهب اسلامي، ابواب فقهي متضمن نسبت بسيار بالايي از نقاط مشترك است و اختلاف در برخي مسايل فقهي، امري طبيعي و علت آن نيز درك و برداشت فقها و اجتهادهاي آنان است. 

اخلاق و فرهنگ اسلامي:
مذاهب اسلامي در مورد اصول اخلاقي و فرهنگ اسلامي در سطح فرد يا جامعه هيچگونه اختلافي با يكديگر ندارند؛ پيامبر اكرم (ص) خود الگوي اخلاقي تمامي مسلمانان است. 

تاريخ:
ترديدي نيست كه مسلمانان نسبت به وحدت روند تاريخي در مقاطع اصلي آن اتفاق نظر دارند و اختلاف هاي فرعي يا جزيي را نيز مي توان در فضايي آرام مطرح كرد و در موارد بسياري به توافق دست يافت، به هر حال نبايد اجازه دهيم اختلافها، پيامدهاي زيانبار خود را بر روند حركت كنوني امت بر جاي گذارد. 

مواضع سياسي امت اسلام:
ترديدي نيست كه مسلمانان همگي داراي دشمن مشتركي هستند كه شايسته است در صف واحد و همچون دژي استوار، در برابرش بايستند، هم از اين رو كه ويژگي ها و خصوصيت هاي امت اسلامي، چنين ضرورتي را حتمي مي سازد و هم اينكه هيچ يك از مذاهب اسلامي، متضمن مطلبي در نفي يا رد چنين موضعي نيست، لذا شايسته است كه رهبران، علما و انديشمندان اسلامي، سياست متحدانه و واحدي در برابر دشمنان در پيش گيرند. 

فصل پنجم : اصول و ارزش ها
با عنايت به آنچه گذشت، مجمع جهاني تقريب مذاهب اسلامي در سياستهاي اصلاحي و اجراي برنامه هاي خود پاي بند اصول و ارزش هاي زير است: 

۱ - ضرورت همكاري كامل در مواردي كه مسلمانان بر آن اتفاق نظر دارند. 

۲ - ضرورت اتخاذ موضع منسجم و متحد در رويارويي با دشمنان اسلام. 

۳ - اجتناب از تكفير و تفسيق مسلمانان ديگر و ايراد تهمت بدعت به آنان. ما مسلمانان وظيفه داريم مشروعيت اجتهاد در چارچوب منابع اصلي اسلامي را به رسميت بشناسيم و مستلزمات و پيامدهاي اين اصل را حتي اگر نظر اجتهادي در نظر ما نادرست بود، بپذيريم و شايسته آن است كه اختلاف ها را نه با انگ كفر و ايمان بلكه با گزينه درست و نادرست، بنگريم. همچنانكه درست نيست ديگري را به دليل لوازم سخن يا نظري كه به نظر ما او را به انكار اصول دين سوق مي دهد، تكفير كنيم زيرا چه بسا او هيچ تعهدي به لوازم مزبور، نداشته باشد. 

۴ - برخورد احترام آميز به هنگام اختلاف: وقتي اسلام در برخورد با پيروان ساير اديان توصيه به تحمل ديني و سعه صدر مي كند و از مسلمانان مي خواهد كه به مقدسات فكري و عقيدتي باطل ديگران، اهانت روا ندارند، به طريق اولي در چارچوب روابط مسلمانان با يكديگر نيز بر اصل ا جتناب از توهين به مقدسات پيروان مذاهب اسلامي و معذور داشتن همديگر در موارد ا ختلافي، تاكيد مي نمايد.
۵ - آزادي انتخاب مذهب: اصل آزادي گزينش مذهب يك اصل كلي در روابط فردي است، هر كس آزاد است مذهب اسلامي خود را برگزيند و شايسته نيست كه نهادها و حكومتها، مذهب خاصي را بر كسي تحميل كنند؛ آنها بايد همه مذاهب اسلامي را به رسميت بشناسند. 

۶- آزادي عمل به احكام شخصي: در خصوص آنچه به مسايل شخصي مربوط مي شود، پيروان مذاهب اسلامي، از احكام مربوط به مذهب خويش پيروي مي كنند ولي البته در خصوص آنچه كه به نظام عمومي مربوط مي شود، ملاك نهايي، قوانين مصوب از سوي حكومت هاي شرعي و قانوني است. 

۷- با استناد به آنچه در سوره مباركه زمر آمده است: «فبشر عبادالذين يستمعون القول فيبتعون احسنه» (پس به بندگان من مژده بده، كساني كه گفتار را مي شنوند، آنگاه از بهترين آن پيروي مي كنند.) قرآن كريم مسلمانان را بدان فراخوانده كه اصل گفتگوي مسالمت آميز با كفار و اهل كتاب را به دور از ارعاب و تهديد و جار و جنجال و تنها به منظور نيل به حقيقت، آويزه گوش قرار دهند و بنابر اين و به طريق اولي بر مسلمانان واجب شده كه اختلافهاي خود را از راه گفتگوي مسالمت آميز و رعايت آداب آن ميان خود، حل و فصل كنند. 

۸ - لزوم توجه تمامي مسلمانان به جنبه هاي عملي تقريب و تجسم بخشيدن به اين ارزش ها در زندگي خويش و كوشش همه جانبه در راه به اجراي شريعت اسلامي در تمامي عرصه هاي زندگي.
 
فصل ششم : هدفهاي رسمي و سازماني
هدف رسمي شماره ۱ : ياري رساندن به احيا و گسترش فرهنگ و آموزش اسلامي و دفاع از ساحت قرآن و سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم).
هدف رسمي شماره ۲ : كوشش در راه تحقق آشنايي و تفاهم بيشتر ميان علما، انديشمندان و رهبران ديني جهان اسلام در عرصه هاي عقيدتي، فقهي، اجتماعي و سياسي.
هدف رسمي شماره ۳ : گسترش ايده تقريب ميان انديشمندان و نخبگان جهان اسلام و انتقال آن به توده هاي مسلمان و آگاه نمودن آنان به توطئه هاي تفرقه افكن دشمنان امت.
هدف رسمي شماره ۴ : كوشش در راه تحكيم و گسترش اصل اجتهاد و استنباط در مذاهب اسلامي.
هدف رسمي شماره ۵ : كوشش در ايجاد هماهنگي و تشكيل جبهه متحد در برابر توطئه هاي رسانه اي و يورش هاي فرهنگي دشمنان اسلام بر اساس اصول مسلم اسلامي.
هدف رسمي شماره ۶: نفي بدگماني ها و شبهه هاي موجود ميان پيروان مذاهب اسلامي.
و در پايان خاطرنشان مي سازيم: 

در پرتو اين استراتژي، برنامه ده ساله اي با موافقت شورايعالي مجمع جهاني تقريب مذاهب اسلامي تدوين شده و اينك دو سال متوالي است كه مجمع آن را به مورد اجرا گذارده است. ترديدي نيست كه هر گونه تعديل و بازنگري كه مجمع عمومي نسبت به استراتژي به عمل آورد، تاثير كامل خود را بر برنامه هاي تفصيلي بلندمدت وكوتاه مدت، به جاي خواهد گذارد.
با اميد به تائيدات الهي

https://taghribnews.com/vdcjthe8.uqeahzsffu.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی