تاریخ انتشار۲۰ آبان ۱۳۸۹ ساعت ۲۳:۰۵
کد مطلب : 30854

برنامه‌اي براي پرورش نسل مسلمان بر فرهنگ، قدرت، مقاومت و عزت

دكتر "المرتضي بن زيد المَحَطوَري الحسني"مؤسس و مدير "مركز علمي بدر"، استاد الهیات در دانشگاه "صنعاء" (يمن)، عضو جمعيت‌ علماي يمن
حال آنكه اگر ملل اسلامي و عربي، خود زمام سرنوشت و تصميم خود را بدست گيرند و راهها را در برابر مجاهدان بگشايند و از هر سو سيل موشك و بمب بر سر صهيونيست‌ها فرود آيد مطمئنا آنها پا به فرار مي‌گذارند و به كشورهايي كه از آنجا آمده‌اند، بازمي‌گردند.
برنامه‌اي براي پرورش نسل مسلمان بر فرهنگ، قدرت، مقاومت و عزت
الحمدلله الذي لايبلغ مدحته القائلون و لايؤدي حقه المجتهدون لكني بلسان العجز و التقصير اقول: الحمدلله عدد خلقه و رضي نفسه و زنة عرشه و مداد كلماته.
و الصلاة و السلام علي اكرم مولود و ازكي و انجب موجود المبعوث للعالمين رحمة‌ و للجن و الانس نعمة، محمد الامين و آله و الطيبين الطاهرين، اما بعد: 
اگر انسان مسلمان با فرهنگ ولاي مطلق به آفريدگار جهانيان پرورش يابد و با صاحب عزت و قدرت ارتباط پيدا كند و از پيامبري (صلي الله عليه و آله وسلم) كه خداوند متعال او را چون پرچمي براي خلق و عنواني براي انسان كامل برگزيد، پيروي نمايد و به مواضع آخرين پيامبر و فرستادۀ خدا نزديك گردد و سيرت و شيوۀ او را به كار گيرد؛ بر بسياري از توطئه‌هاي دشمناني كه با همۀ وسايل درپي ويراني و تباهي امت اسلامي هستند، فايق مي‌آيد و هرگز در معرض استعمار و استحمار قرار نمي‌گيرد. البته من انتظار ندارم كه امت اسلامي تماما به صخره بزرگ و محكمي تبديل شود كه شاخ‌هاي دشمنان داخلي و خارجي اسلام را بشكند، اين امر در جهان فرشتگاني امکان پذیر است كه هرگز معصيت خداي نمي‌كنند و تنها آنچه را فرمانشان مي‌دهند، مي‌كنند. 

ولي افراد بشر، خير و شر را با هم دارند؛ جامعه مسلمانان از زمان حيات پيامبراكرم (صلي الله عليه و آله وسلم) از خطر منافقان در امان نبوده است. منافقان كه ظاهرا اسلام آورده ولي در باطن كفر مي‌ورزند و از درون به مسلمانان لطمه مي‌زنند و به فساد و خرابكاري مي‌پردازند؛ چه كسي باور مي‌كرد كه اعرابي آنچنان اصيل، عليه پيامبر عرب و بزرگواري كه دين عزت و كرامت و حكومت و حاكميت جهاني را به ارمغان آورد و وعده‌شان داد تا در صورت برافراشتن پرچم توحيد و عدالت و برابري و آزادي و مبارزه با ستمگران، شاهان بهشت گردند، به يهوديان بپيوندند؟ 

ولي ما اينك در پي برنامه‌اي هستيم كه براي اجراي آن بايد دست به دست هم دهيم و همكاري و همياري و همدلي كنيم تا رهبراني از نجباي امت و آزادگاني از بهترين‌هاي آن را تقديم امت اسلام سازيم. من براي تحقق اين منظور برنامۀ زير را پيشنهاد مي‌دهم: 

يكم: در نظر گرفتن قرآن كريم به عنوان آييني مستقيم و بدور از تأثير انديشه‌هاي گوناگوني كه در تفسير آن و ديدگاههاي متفاوت و مختلفي كه در تأويل آن مطرح شده است: اين قرآن مي‌تواند انسان مسلمان را پرورشي رباني بخشد و مؤمنان را چنان به خداوند پيوند دهد كه حتي پدر و مادر خود را در برابر كسب رضا و خشنودي خدا، مقدّم نشمارند و جز نسبت به كساني كه دوستي خدا را برگزيده‌اند، دوستي و مودتي نشان ندهند و جز به كساني كه در راستاي عمل به طاعت پروردگار مي‌كوشند گوش فرا ندهند و همواره اين سخن الهي را بر زبان جاري مي‌سازند: «لَا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءهُمْ أَوْ أَبْنَاءهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُوْلَئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ وَأَيَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ وَيُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُوْلَئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (سوره المجادله ـ ۲۲) (گروهي را نمي‌يابي كه با ايمان به خداوند و روز واپسين، با كساني كه با خداوند و پيامبرش مخالفت ورزيده‌اند، دوستي ورزند، هر چند كه آنان پدران يا فرزندان يا برادران يا خويشانشان باشند؛ آنانند كه (خداوند) ايمان را در دلشان برنوشته و با روحي از خويش، تأييدشان كرده است و آنان را به بهشت‌هايي در مي‌آورد كه از بن آنها جويباران روان است. در آنها جاودانند؛ خداوند از آنان خرسند است و آنان از وي خرسندند؛ آنان حزب خداوندند؛ آگاه باشيد كه بي‌گمان حزب خداوند است كه (گرويدگان به آن) رستگارند.) 

بنابراين مؤمنان به خداوند متعال ايمان راسخ و استوار، چون باور به وجود خورشيد دارند و اعتمادشان به قرآن كريم، اعتماد مطلق و همانند اعتماد كودك به مادر خويش است و از مفهوم و محتواي اين آيه، اندكي منحرف نمي‌شوند و هرگز فريب روايات و احاديث متضاد با قرآن را نمي‌خورند؛ از جمله اين روايت كه پيامبراكرم (صلي الله عليه و آله وسلم) در مورد كارگزاران فرموده است: «تا آنگاه كه در ميان شما نماز گذارند، از ايشان فرمانبرداري كنيد.»  يعني كه اشكالي ندارد كه امت، تن به كارگزاراني دهد و فرمان آنانرا اطاعت كند حتي اگر شرب خمر كردند و مرتكب فحشاء يعني زنا، لواط و خوردن مال حرام و بهره گيري از اموال مسلمانان به سود خويش و احياي شهوت‌هاي خود و تا خرخره در منكرات، غرقه گشتند. بر حسب مفهوم اين روايت، چنين كساني تا هنگامي كه نماز بر پا مي‌دارند واجب الاطاعة هستند، مهم آنست كه تظاهر به اداي نماز كنند حتي اگر همچون "وليد بن عقبة" در حال مستي باشند. يا بدون وضو يا در وضع جنابت به نماز ايستند. و در روايت ديگري آمده است: «... مگر آنكه كفر بسيار آشكاري از آنان مشاهده كنيد.» نمي‌دانم اين چه نمازي است كه به ما فرمان داده‌اند بخاطر آن از كارگزاران اطاعت كنيم؟! آيا همان نمازي است كه خداوند متعال درباره‌اش گفته است: «ان الصلاة تنهي عن الفحشاء و المنكر»؟! آيا كشتن بي‌گناهان، منكر نيست؟ آيا زنداني كردن مردم به ستم، در شمار گناهان كبيره نيست؟! آيا گرفتن رشوه از معصيت‌هايي نيست كه خداوند مرتكبان آنرا لعنت كرده است؟ آيا معاملات ربايي، از آن نوع كارهايي نيست كه خداوند عليه آن اعلان جنگ داده است؟! آيا دروغ، بر خلاف ايمان نيست؟ آيا غارت و چپاول بيت‌المال و اموال مردم از سوي حاكمان ستمگر، در شمار بدترين فحشاها و منكرات نيست؟! پس معناي: «تا آنگاه كه بر شما نماز بپا داشتند» چيست؟ 

فساد دستگاه قضا نيز، فساد كاملي است و حتي اگر وجود قضايي پاك و منزهي را فرض كنيم، به درازا كشيدن دادگاهها، باعث مي‌شود فرد مظلوم تنها سالهاي بعد و پس از ضرر چند برابري ـ و اي بسا پس از مرگ يا دق مرگ شدن ـ‌ به حق خويش دست پيدا كند. ولي اگر طرف وي امير يا وزير يا افسر يا شيخ قبيله يا حتي صرفا يك خبرچين هم باشد، مطمئنا به خورشيد از رسيدن به حق خود نزديكتر است!! بنابراين آيا انساني كه اندكي كرامت و عزتي داشته باشد مي‌تواند چنين روايتي را كه اطاعت از كارگزاراني چنين وحشي و زشتكار را واجب مي‌گرداند، باور كند؟! 

وعاظ السلاطين و علماي درباري، روايات ديگري از جمله روايت زير را نيز در كنار آن روايت و بعنوان تأييدي بر آن، ارايه مي‌كنند: پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله وسلم) فرمود: «پس از من رهبراني خواهند آمد كه نه طبق هدايت و رهنمود من عمل مي‌كنند و نه بر اساس سنت من، ره مي‌سپارند و در ميان ايشان مرداني خواهند بود كه دلهايي شيطاني ولي اجسامي انساني دارند.» گفتم: «اگر با چنين وضعي برخورد كردم چه كنم اي رسول خدا؟» فرمود: «گوش فرا مي‌داري و از امير فرمانبرداري مي‌كني و حتي اگر بر پشت تو زد و اموالت را گرفت، سخنش را گوش فرا دار و از وي اطاعت كن.»
و يك روايت ديگر [از اين دست]: «"سلمة بن يزيد الجعفي» از پيامبرخدا (صلي الله عليه و آله وسلم) پرسيد: اي پيامبرخدا، اگر رهبران و كارگزاراني بر ما شدند كه به دنبال حق خويش بودند و حق ما را ندارند، با آنان چه برخوردي كنيم؟
آن حضرت، روي برگرفت. دوباره همين سؤال را پرسيد. باز هم روي برگرداند و براي بار سوم سوالش را تكرار كرد، فرمود (ص): «بشنويد و اطاعت كنيد چه او گناه كردۀ خود را دارد و شما نيز گناه و بار كردۀ خود را مي‌كشيد.»
و نيز روايتي كه از پيامبرخدا(صلي الله عليه و آله وسلم) روايت شده كه فرمود: «امرايي خواهند بود كه آنها را مي‌شناسيد و ناخوش مي‌داريد، هركس شناخت گناهي نكرد و هركس نپسنديد در امان ماند، ولي كساني هم هستند كه رضايت مي‌دهند و پيروي مي‌كنند.» گفتند: آيا با آنها بجنگيم؟ فرمود: «خير تا هرگاه نماز مي‌خوانند، خير.»
و نيز روايت شده كه پيامبراكرم (صلي الله عليه و آله وسلم) فرمود: «بهترين رهبران شما، آنهايي هستند كه آنانرا دوست داريد و شما را دوست دارند و بر شما نماز مي‌خوانند
و بر آنان نماز مي‌خوانيد و بدترين حاكمان و رهبران شما، آنهايي هستند كه از آنان نفرت داريد و از شما نفرت دارند و آنان را لعنت مي‌كنيد و شما را لعنت مي‌كنند.»؛ گفتند: اي رسول خدا! آيا نبايد با شمشير به سراغ آنها رويم؟ فرمود: «تا وقتي در ميان شما نماز بپا مي‌دارند، خير. و اگر از رهبران خود چيزي را ديديد كه آنرا ناخوش مي‌داريد، كار او را ناخوش داريد ولي از اطاعت وي، دست مكشيد.»
و نيز آنچه در روايتي آمده است: « هركس از فرمانروايي چيزي ديد كه آنرا نمي‌پسنديد، شكيبايي كند زيرا هر كس به اندازه يك وجب از سلطان فاصله بگيرد، در حال جاهليّت مرده است.»
و همچنين روايتي كه از "عبادة بن الصامت" به نقل از پيامبراكرم(صلي الله عليه و آله وسلم) نقل شده كه فرمود: «بدانيد كه نبايد با اولي‌الامر منازعه كنيم مگر آنكه كفر آشكاري در آنان ببينيد كه از خدا بر آن برهان داريد.»
و نيز روايتي از "عبدالله بن وهب" كه گفت: پيامبرخدا (صلي الله عليه و آله وسلم) فرمود: « در آينده خودخواهي‌ها و مواردي خواهيد ديد كه آنها را نمي‌پسنديد.» گفتند: اي رسول‌الله در اين صورت چه فرمانمان مي‌دهي؟ فرمود: « حقي را كه بر عهده شماست ادا كنيد و در مورد آنچه براي شماست از خداي مسئلت كنيد.» 
ترديدي نيست كه همۀ اين روايات جملگي دست پخت دربار "بني اميه" است؛ مگر باور كردني است كه پيامبرخدا (صلي الله عليه و آله وسلم) كه مهاجران و انصار را رهبري كرد و براي آزادي و كرامت و عدالت و اعتلاي شأن انساني كه خداوند كرامتش بخشيد تا تنها بندۀ او ـ و نه ستمگران مستبد ـ باشد، چنين رواياتي كه خواري و ذلت را تشويق مي‌كنند، بر زبان جاري كرده باشد؟!!
آخرين فرستادۀ خدا و پيشواي آزادگان و مجاهدان نمي‌تواند سخناني بر زبان جاري سازد كه با آن قهرمانان را رام كند و پيشاني مردان را به زمين سايد؟ او همان كسي است كه به آنها و به امت خود تا روز قيامت فرمود: «هركس از شما پلشتي‌اي ديد آنرا با دست و اگر نتوانست با زبان و اگر نتوانست با قلب خود تغيير دهد كه اين ضعيف‌ترين ايمان است.» 
و نيز روايتي كه از "زيد بن علي" (عليه السلام) از پدرانش از پيامبرخدا (صلي الله عليه و آله وسلم) نقل شده كه فرمود :‌« بزرگي و قداست نديد امتي كه به امر به معروف و نهي از منكر نپرداخت و دست ستمگران را كوتاه نكرد و نيكوكاران را ياري ننمود و بدكاران را از بدكاري باز نداشت.»  و فرمود: «هر چشمي كه امر زشتي را ببيند نبايد پيش از تغيير آن، روي برگرداند.» 
و نيز فرمود: « "حمزه" سيدالشهداء به سلطان ستمگري گفت: اي ستمگر! پس او را كشت.» و فرمود: «برترين جهاد، سخن حقي در برابر سلطان (يا امير) ستمگر است.» 
و فرمود: « از هيچ مخلوقي در معصيت خالق، نبايد اطاعت كرد.» 
اين روايات جملگي با قرآن مطابقت دارند و خطاب به هر مسلمان از وي مي‌خواهند كه شجاع و دلير و آزاد باشد و جز خداي، از كسي نهراسد و زمام كار خود را جز به اولياي خدا و آناني كه نسبت به بندگان خدا مهربانند و شرع خدا را بر خود و نزديكان خود بيش از ديگران پياده مي‌كنند، نسپارند.
فرهنگ قرآن مجيد، محبت اولياي خدا و نفرت از اولياي شيطان را در دلها مي‌كارد، خداوند متعال مي‌فرمايد: «وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَيُطِيعُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ أُوْلَئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللّهُ إِنَّ اللّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ» (سوره التوبه ـ ۷۱) (و مردان و زنان مؤمن، دوستان يكديگرند كه به كار شايسته فرمان مي‌دهند و از كار ناشايست باز مي‌دارند و نماز را برپا مي‌دارند و زكات مي‌پردازند و از خداوند و پيامبرش فرمان مي‌برند اينانند كه خداوند به زودي بر آنان بخشايش مي‌آورد، به راستي خداوند پيروزمندي فرزانه است.)
«الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُم مِّن بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمُنكَرِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَيَقْبِضُونَ أَيْدِيَهُمْ نَسُواْ اللّهَ فَنَسِيَهُمْ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ هُمُ الْفَاسِقُونَ » (سوره التوبه ـ ۶۷) (مردان و زنان منافق همگون يكديگرند كه به كار ناپسند فرمان مي‌دهند و از كار شايسته باز مي‌دارند! و در بخشش ناخن خشكي مي‌ورزند، خداوند را فراموش كرده‌اند و خداوند نيز آنانرا از ياد برده است، بي‌گمان منافقانند كه نافرمانند.)
 رام كردن و به كرنش واداشتن و خوار ساختن مسلمانان، تنها در مكتب قدرتمندان و سلاطيني است كه مال خدا را از آن خود و بندگان خدا را بردگان خود تلقي مي‌كنند و تاجران "حديث" و بندگان دنيا را به خدمت مي‌گيرند و روايات و احاديث فراواني در وجوب اطاعت از ولي امر و حرمت متفرق كردن مسلمانان و جدايي از جمع و جماعت و لزوم شكيبايي و رضايت در برابر ستم و ستمكاران، "فراهم" مي‌آورند زيرا بنابه ادعاي آنان والي و ولي امر، نمايندۀ خداوند متعال و سايۀ خدا بر روي زمين است و عهده‌داري ولايت امري امت، بنابر قضا و قدر الهي است. وقتي او چيزي مي‌دهد يا چيزي مي‌گيرد همواره براساس قضا و قدر الهي است و بر پايه اين منطق، ولي امر بي‌شباهت به خداوند عزوجل نيست. آيۀ شريفۀ :‌« قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَن تَشَاء وَتَنزِعُ الْمُلْكَ مِمَّن تَشَاء وَتُعِزُّ مَن تَشَاء وَتُذِلُّ مَن تَشَاء بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَىَ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ» (سوره آل عمران ـ ۲۶) (بگو خداوندا! اي دارندۀ فرمانروايي! به هركس بخواهي فرمانروايي مي‌بخشي و از هركس بخواهي فرمانروايي را بازمي‌ستاني، و هركس را بخواهي گرامي مي‌داري و هركس را بخواهي، خوار مي گرداني، نيكي در كف دست توست؛ بي‌گمان تو بر هر كاري توانايي.) بر واليان و رهبران ستمكار منطبق است حال آنكه خداوند عزوجل از اينهمه افترايي كه مي‌بندند، بري است. آنچه مي‌گوييم در ميان طاغوت‌ها و ستمگران، واقعيت ملموس و عيني است و از ابتدا تا انتها در دنياي استبداد، صدق مي‌كند. جهان و هرچه در آنست به عنوان ملك شخصي آنهاست و از همه بدتر اينكه اين طغيان، باور مردان ساده و فريب خورده را نيز در بر گرفته و شامل شده است چه به آنها گفته‌اند: «ايمان شما جز با تن دادن به اين قضا و قدر و ذلت و بدبختي و استبداد و پذيرش ولايت عهدي حتي يك كودك شيرخوار يا فرزندي كه هنوز در شكم مادر است، كامل نيست تا به زعم آنها امتي كه براساس سياست مستبدان هنوز به سن بلوغ نرسيده، گمراه نشود و با منطق اين ستمگران سلطه‌گر، همچون گله گوسفند بدون چوپان ـ يعني در واقع بدون گرگ درنده يا تمساح وحشي ـ نماند.»
كسي كه ولايت شخص فاسق و فاجر ستمگر هرزه‌اي را مي‌پذيرد و او را "اميرالمؤمنين" يا خليفه و جانشين آفريدگار جهانيان يا "ولي امر" مسلمين مي‌نامد و در هر لحظه برايش دعا مي‌كند، گوسفندي آدم‌نما بيش نيست، حيواني به شكل آدم است كه نه به خدا ايمان دارد و نه به روز جزا و نه به قرآني كه: «لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِيلٌ مِّنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ» (سوره فصلت ـ ۴۲) (در حال و آيندۀ آن باطل راه ندارد، فروفرستادۀ خداوند فرزانۀ ستوده‌اي است.) و آيات قاطع و درخشان آن به سختي روايات باطل و احاديثي را كه در پي اهانت به درك و فهم مردم و توهين به عزت و كرامت ايشان است، تكذيب مي‌كند. آيات قرآني از جمله چنين بياني دارند :‌«إِنَّا أَنزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدًى وَنُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُواْ لِلَّذِينَ هَادُواْ وَالرَّبَّانِيُّونَ وَالأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُواْ مِن كِتَابِ اللّهِ وَكَانُواْ عَلَيْهِ شُهَدَاء فَلاَ تَخْشَوُاْ النَّاسَ وَاخْشَوْنِ وَلاَ تَشْتَرُواْ بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلاً وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ * وَكَتَبْنَا عَلَيْهِمْ فِيهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَالْعَيْنَ بِالْعَيْنِ وَالأَنفَ بِالأَنفِ وَالأُذُنَ بِالأُذُنِ وَالسِّنَّ بِالسِّنِّ وَالْجُرُوحَ قِصَاصٌ فَمَن تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ كَفَّارَةٌ لَّهُ وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أنزَلَ اللّهُ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ * وَقَفَّيْنَا عَلَى آثَارِهِم
بِعَيسَى ابْنِ مَرْيَمَ مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ وَآتَيْنَاهُ الإِنجِيلَ فِيهِ هُدًى وَنُورٌ وَمُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ وَهُدًى وَمَوْعِظَةً لِّلْمُتَّقِينَ * وَلْيَحْكُمْ أَهْلُ الإِنجِيلِ بِمَا أَنزَلَ اللّهُ فِيهِ وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ * وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ فَاحْكُم بَيْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ عَمَّا جَاءكَ مِنَ الْحَقِّ لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاء اللّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَكِن لِّيَبْلُوَكُمْ فِي مَآ آتَاكُم فَاسْتَبِقُوا الخَيْرَاتِ إِلَى الله مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ *وَأَنِ احْكُم بَيْنَهُم بِمَآ أَنزَلَ اللّهُ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ وَاحْذَرْهُمْ أَن يَفْتِنُوكَ عَن بَعْضِ مَا أَنزَلَ اللّهُ إِلَيْكَ فَإِن تَوَلَّوْاْ فَاعْلَمْ أَنَّمَا يُرِيدُ اللّهُ أَن يُصِيبَهُم بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ وَإِنَّ كَثِيرًا مِّنَ النَّاسِ لَفَاسِقُونَ * أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ حُكْمًا لِّقَوْمٍ يُوقِنُونَ» (سوره مائده ـ آيات ۴۴ تا ۵۰) (ما تورات را كه در آن راهنمايي و نور بود فروفرستاديم؛ پيامبران را كه تسليم خداوند بودند و نيز دانشوران ربّاني و دانشمندان (تورات شناس) بنابر آنچه از كتاب خداوند به آنان سپرده شده بود و بر آن گواه بودند، براي يهوديان داوري مي‌كردند، پس از مردم نهراسيد و از من بهراسيد و آيات مرا ارزان مفروشيد و آن كسان كه بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است، داوري نكنند، كافرند و بر آنان در آن (تورات) مقرر داشتيم كه: جان در برابر جان و چشم در برابر چشم و بيني در برابر بيني و گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان است و نيز زخم‌ها قصاص دارند و هركس از آن در گذرد، كفاره گناهان اوست و آن كسان كه بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است، داوري نكنند، ستمگرند و دنبال آنان عيسي بن مريم را از پي فرستاديم در حالي كه تورات پيش از خود را راست مي‌شمرد و به او انجيل داديم كه در آن رهنمود و نور بود و تورات پيش از خود را راست مي‌شمرد و رهنمود و پند براي پرهيزگاران بود و بايد پيروان انجيل، بر بنياد آنچه خداوند در آن فرو فرستاده است داوري كنند و آن كسان كه بر بنياد آنچه خداوند فرو فرستاده است، داوري نكنند، نافرمانند و ما اين كتاب را به سوي تو به درستي فرو فرستاده‌ايم كه كتابهاي پيش از خود را راست مي‌شمارد و نگهبان و ناظر بر آنهاست، پس ميان آنان با آنچه خداوند فروفرستاده است، داوري كن و به جاي آنچه از حق به تو رسيده از خواسته‌هاي نفساني آنان پيروي مكن ما به هريك از شما شريعت و راهي داده‌ايم و اگر خداوند مي‌خواست شما را امتي يگانه مي‌گردانيد ولي خواست تا شما را در آنچه‌تان داده است، بيازمايد پس در كارهاي خير بر يكديگر پيشي گيريد، بازگشت همۀ شما به سوي خداوند است، بنابراين شما را از آنچه در آن اختلاف مي‌ورزيد آگاه مي‌گرداندو در ميان آنان بنابر آنچه خداوند فروفرستاده است، داوري كن و از خواسته‌هاي (نفساني) آنان پيروي مكن و از آنان بپرهيز، مبادا تو را در برخي از آنچه خداوند به سوي تو فرو فرستاده است، به فتنه اندازند و اگر رو برتابند، بدان كه خداوند جز اين نمي‌خواهد كه آنان را به برخي از گناهانشان گرفتار سازد و بي‌گمان بسياري از مردم نافرمانند  آيا دلاوري (دورۀ) جاهليت را مي‌جويند؟ و براي گروهي كه يقين دارند در داوري، از خداوند بهتر، كيست؟)
آيا بايد فاسق و ستمگر و كافر را به ولايت پذيرفت يا از او اطاعت كرد يا در مورد فسق و ظلم و كفر وي، سكوت اختيار كرد؟ هرگز و صد بار هرگز: «لاَّ يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاء مِن دُوْنِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَن يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللّهِ فِي شَيْءٍ إِلاَّ أَن تَتَّقُواْ مِنْهُمْ تُقَاةً وَيُحَذِّرُكُمُ اللّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى ‌اللّهِ الْمَصِيرُ» (سوره آل‌عمران ـ ۲۸) (مؤمنان نبايد كافران را به جاي مؤمنان دوست گيرند و هر كه چنين كند با خداوند هيچ رابطه‌اي ندارد مگر آنكه (بخواهيد) به گونه‌اي از آنان تقيه كنيد و خداوند شما را از خويش پروا مي‌دهد و بازگشت (هر چيز) به سوي خداوند است.)
ولي آشپزخانه‌هاي شاهان ستم و واليان ظلم و جور، غذاهاي اشتها آوري را تهيه ديده‌اند كه آغشته به زهر و عسل‌اند، آنها به سادگي از كنار ارتكاب گناهان بزرگ مي‌گذرند و رواياتي را جعل كرده‌اند كه قرآن را پاره پاره و از هم جدا ساخته است و "المرجئة" و "المجبرة" و عامۀ مردم هم آنها را باور كرده‌اند.
"المرجئه" گروهي هستند كه معتقدند گناهكاران با هر ميزان گناه و معصيتي كه داشته باشند، اميد بهشت رفتنشان مي‌رود بويژه كه در روايتي كه برخي محدثين آنرا درست هم دانسته‌اند، آمده است: «هر كس بگويد: "لااله الا الله" وارد بهشت مي‌شود حتي اگر زنا يا دزدي كرده باشد.» راوي ـ يعني "ابوذر" ـ مي‌پرسد: حتي اگر زنا و دزدي كرده باشد؟ مي‌گويد: «حتي اگر زنا و دزدي كرده باشد» و اين عبارت را سه بار تكرار كرد و پس از بار سوم گفت: به رغم خواستۀ ابوذر و در روايت ديگري: به رغم خواستۀ "ابوالدرداء"!!
اين روايت با روايت زير، هماهنگي و همسويي و همنوايي معناداري دارد: «از امير اطاعت كن حتي اگر بر پشتت تازيانه زند و مالت را بستاند.»؟! زيرا تازيانه زدن هتك ناموس است و ستاندن مال تجاوز به دارايي و اموال و حرام است.آنها كمترين توجهي به قرآن كريمي كه سرشار از آيات هشدار و زنهار است، ندارند از جمله اين آيۀ شريفه: «وَمَن يَعْصِ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَيَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ نَارًا خَالِدًا فِيهَا وَلَهُ عَذَابٌ مُّهِ» (سوره النساء ـ ۱۴) ( و هركس با خداوند و فرستادۀ او نافرماني ورزد و از حدود او فراتر رود خداوند او را در آتشي درمي‌آورد كه جاودانه در آنست و او را عذابي خوارساز (در پيش) خواهد بود.) و اين آيه: «لَّيْسَ بِأَمَانِيِّكُمْ وَلا أَمَانِيِّ أَهْلِ الْكِتَابِ مَن يَعْمَلْ سُوءًا يُجْزَ بِهِ وَلاَ يَجِدْ لَهُ مِن دُونِ اللّهِ وَلِيًّا وَلاَ نَصِيرًا» (سوره النساء ـ ۱۲۳) (كيفر و پاداش به آرزوهاي شما و آرزوهاي اهل كتاب وايسته نيست، هركس كار بدي كند كيفر آن را مي‌بيند و در برابر خداوند براي خويش يار و ياوري نخواهد يافت.) و‌آيه شريفۀ: «إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِي نَعِيمٍ * وَإِنَّ الْفُجَّارَ لَفِي جَحِيمٍ * يَصْلَوْنَهَا يَوْمَ الدِّينِ * وَمَا هُمْ عَنْهَا بِغَائِبِينَ» (سورۀ الانفطارـ آيات ۱۳ تا ۱۶) ( بي‌گمان نيكان در ناز و نعمت بي‌شمارند * و به راستي گنهكاران در دوزخ‌اند كه روز پاداش و كيفر به آن درمي‌آيند * و آنها از آن غائب و در امان نيستند.) و نيز آيۀ زير: «فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ * وَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ) (سورۀ الزلزلة ـ آيات ۷ و ۸) (پس هركس همسنگ ذره‌اي نيكي ورزد، آن را خواهد ديد و هركس همسنگ ذره‌اي بدي كند، آن را خواهد ديد.) و آيات مشابه ديگري كه فرصت آوردن همۀ آنها نيست.
طرفداران و خواهندگان بندگي امت، هيچكدام از اين آيات قرآني را نمي‌خواهند؛ آنها گوسفندان و برّه‌هاي اخته‌اي مي‌خواهند، بايد همۀ دندانها را كشيد و ناخن‌ها را كوتاه كرد تا اين واليان ستمگر بتوانند آزادانه و در امنيت كامل، هر كاري خواستند انجام دهند و چون گرگان، بجان گوسفندان افتند.
و هنگامي كه امت اسلامي به زندگي ذلت‌آميز در داخل خو گيرد و عادت كند، در برابر دشمنان خارجي، خوارتر و پست‌تر مي‌نمايد. بهترين دليل آن نيز شكست و هزيمت همۀ ارتش‌هاي عربي در برابر اسراييل و نيز اصرار صهيونيست‌ها در به خواري كشاندن امت عربي و اسلامي است؛ اسراييل در تابستان سال ۲۰۰۶م. بر لبنان يورش برد و هر دو امت عربي و اسلامي به تماشا ايستادند، مگر برخي آزادگان (كه چه اندك هم بودند)؛ حتي كار بجايي رسيد كه برخي اعراب دست بدامان اسراييل شدند كه لطف كرده به بمباران و جنگ ادامه دهد تا ريشۀ حزب الله شيعي و قهرمان، كنده شود.
و هنگامي كه صهيونيسم و صليبي‌هاي هم‌پيمان با آنها شكست خوردند و به اين شكست هم اعتراف كردند، شاگردان مكتب خواري و اهانت از بيان ناكامي و شكستي كه به آنها رسيد و تلخي پيروزي درخشاني كه آنانرا درهم كوبيد، خودداري ورزيدند
و گفتند: مجاهدان [حزب الله] هيچ پيروزي‌كسب نكردند؛ آنها تكرار مي‌كردند: مردان مقاومت و مجاهدان [حزب الله] مسؤول ويراني لبنان هستند ولي آمريكايي كه بمب‌ها و موشك‌هاي ويرانگر و جديدي را ارسال مي‌كرد تا بر لبنان فرود آيد، كشور دموكراتيك و دولت متمدن و امروزي است و بمب‌هاي كشندۀ آن در حكم غذا و داروست و حق دارد از هم پيمان يهودي خود حمايت كند و آن عربده‌ها و يورش‌هاي صهيونيستي نيز چيزي جز دفاع از خود نيست و آنچه محكوم است و تروريسم نام دارد همان جنگجويان و مقاومت كنندگان در برابر اشغالگران و كساني هستند كه زير بار خواري نرفته‌اند!!
اينك نيز و در همين زمان كه اين مقاله به رشتۀ تحرير در مي‌آيد، "غزه" در آتش جنگ مي‌سوزد و همان ابزارهاي ويراني و خرابي از آسمان و دريا و زمين آنرا بمباران مي‌كنند و صاحبان عقيدۀ تحريم خروج بر ستمگران، خشك زده و ساكت و جامد و بي‌حركت ايستاده‌اند و در نهايت ذلت و خواري و در حالي كه سزاوار خشم خدايند، به تماشا نشسته‌اند حال آنكه "اصحاب السبت"، به كشتار "اصحاب جمعه" پرداخته، خانه‌هايشان را بر سر صاحبانشان و مساجد را بر سر نمازگذاران و مدارس و دانشگاهها را بر سر دانش‌آموزان و دانشجويان، ويران مي‌كنند و حتي بيمارستانها و خودروهاي امداد رساني را آماج حملات و بمبارانهاي خود قرار مي‌دهند.
حال آنكه اگر ملل اسلامي و عربي، حكام خود را از ميان بردارند و زمام سرنوشت و تصميم خود را بدست گيرند و راهها را در برابر مجاهدان بگشايند و از هر سو سيل موشك و بمب بر سر صهيونيست‌ها فرود آيد مطمئنا آنها پا به فرار مي‌گذارند و به كشورهايي كه از آنجا آمده‌اند، بازمي‌گردند.
ولي وقتي حاكمان و سردمداران، توده‌ها را به گله‌اي تبديل مي‌كنند، بر سر و سينه زنان، شعار زنده باد فلان و جان به قربان بهمان سر مي‌دهند!! بخش اعظم مردم بر اثر بي‌سوادي و جهل و فريب‌هاي رسانه‌اي و دروغ و نيرنگها و نفاق كساني كه بر سر عمامه نهاده و بر چهره ريش بلندي دارند و تنها به تسبيح و تقديس "ولي امر" پرداخته‌ تا جيب‌هاي آنانرا پر سازند، قادر به تمييز دشمنان خدا از دوستان و اولياي خدا نيستند؛ اين منافقان و وعاظ‌السلاطين آماده‌اند در ازاي پول، كفش‌ها را نيز بليسند؛ آنها مترصد تكيه زدن بر كرسي‌هاي رياست دانشگاهها، مديريت مدارس، اوقاف و رسانه ها و ... هستند.
فرهنگ مقاومت در برابر ظلم و جهاد با متجاوزان به حريم‌هاي الهي، فرهنگ مرگ نيست، فرهنگ زندگي شرافتمندانه است. زندگي با سرافكندگي و تهي از عزت و كرامت و با حقوق مورد تجاوز قرار گرفته و در حالي كه از باقي‌ مانده سفره اسرافكاران تغذيه كنند و با بسنده كردن به استخواني همچون كفتاري كه از لاشه شكار شير استفاده مي‌كند، يا همچون لاشخوارهايي كه از لاشه حيوانات ديگر تغذيه مي‌كنند، زندگي نيست.
امت اسلامي سرشار از فرهنگ درويشي مسلك و رياضت است و واقعا باور دارد كه اگر زير بار ذلت و ظلم برود و دم بر نياورد، به درجه و مرتبۀ "ايوب پيامبر" (عليه‌السلام) مي‌رسد و فقرا، پانصد سال زودتر از ثروتمندان وارد بهشت مي‌شوند البته با احترام زياد به بي‌نيازان آزاده. لذا روايات فراواني در ستايش از فقر و فقرا داريم و نبايد شگفت‌زده شويم اگر در كتب حديث، بابي در "فضيلت فقر"، يافت شود!!
در ميان مردمان ساده لوح، شايع شده كه پيامبراكرم (صلي الله عليه و آله وسلم) هرگز سير از سفره برنخاست و ماهها مي‌گذشت و در خانۀ آن حضرت(ص) آتشي برافروخته و غذايي پخته نمي‌شد و همسران پيامبر، تنها با آنچه همسايه‌ها تقديمشان مي‌كردند، سدّ جوع مي‌كردند و ... و بزرگترين آفريدۀ خدا حضرت محمد(صلي الله عليه و آله وسلم) قادر به فراهم آوردن زندگي شرافتمندانه‌اي براي خود نبود.
"عراق" در مفهوم خلفاي بني‌اميه و پس از ايشان، باغ قريش بشمار مي‌رفت و هيچ اشكالي نداشت كه "خالدبن عبدالله القسري" ثروت سرزمين نهرين و منابع رافدين را با خليفه‌اي به نام "هشام بن عبدالملك بن مروان" تقسيم كند و جاي شگفتي نيست كه "والي خراسان" از اينكه خليفه خواهان ارسال ماليات به وي شود ناراحت گردد و به او بگويد: «خراسان براي اندروني‌ام هم كافي نيست!»
چگونه مي‌شود ثروتهاي شرق و غرب نيازهاي خليفه‌اي را برآورده سازد كه چهارهزار كنيز و اي بسا به همين تعداد فرزند در حرمسرايش داشته باشد (آنگونه كه در مورد "متوكل عباسي" مي‌گويند) نديمان و آوازخوانان و شعرا و منافقان و امراي نقاط مختلف از ترك و كرد و سلجوقي و ... نيز كه جاي خود داشتند!
خانوادۀ خود خليفه، ولي عهدان، قاضيان جور و ستم و علماي درباري و ديگر افراد عيش و طرب و ... هم كه بودند!
يكي از ائمه اهل بيت [عليهم السلام] به زن بيوه‌اي برخورد كرد كه هسته خرما و غوره جمع مي‌كرد. از حالش پرسيد، در پاسخ از فقر و فاقه‌اش گفت و اينكه پس از فوت همسر، بايد به دخترانش نان دهد و آنانرا تر و خشك كند و جز آنچه از خانه‌هاي مردم بدستش مي‌رسد، چيزي (درآمدي) ندارد. اشك در چشمان حضرت جمع شد و گفت: «تو و امثال تو مرا بر آن مي‌داريد كه بر صاحب اين كاخ ـ كه به زن آوازه خواني يكصد هزار [درهم] داد ـ بشورم؛ مي‌شورم و كشته مي‌شوم.»
ما در برابر چالش دشوار و ميراث سنگيني قرار داريم كه سايه فشرده‌اي بر قرآن كريم انداخته و بر شانۀ مسلمانان بسي سنگيني مي‌كند و بسياري از حقايق را از برابر چشمانشان دور مي‌سازد.
خود شاهد آنم كه روشنفكران منصف و علماي بردبار و پارسا وقتي حقايقي را كه با فرهنگ و آموخته‌هايشان ناهمخوان است مي‌بينند و سعي مي‌كنند آنها را تغيير دهند، با دشواري‌هاي زيادي روبرو مي‌شوند و با هزارويك ايما و اشاره يا اتهام به فسق و بدعت گذاري روبرو مي‌گردند.
"شيخ محمد الغزالي" (رحمة الله عليه) از آنهايي بود كه در معرض حملۀ ددمنشانه‌اي قرار گرفت بويژه پس از انتشار كتاب بسيار جالبش: "السنة بين الحديث و الفقه" كه در آن روايات بي‌سر و تهي را كه با عقل و قرآن مخالفند، مورد انتقاد قرار داد و از سوي كساني كه آنها را اهل فقه بقري (گاوي) و باديه‌نشيني لقب داده‌ است، مورد حمله سختي قرار گرفت.
دوم: پيامبر اكرم به عنوان "الگو" و "اسوه" قرار گيرد؛ ما بايد فرهنگ گوش كن و فرمان بر حتي اگر تازيانه ات زنند و ... را به كناري نهيم و بدنبال درخشندگي‌هاي عزت و سربلندي در سيرۀ پيامبراكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) باشيم؛ وقتي فشار بر "ابوطالب" براي تسليم برادرزاده‌اش رسول خدا، بالا گرفت گفت: برادرزاده! به خود و به من رحم كن! حضرت(صلي الله عليه و آله و سلم) گمان برد كه عمويش دست از وي كشيده است، بنابراين جمله‌اي را بر زبان جاري ساخت كه دنيا به پاس احترام و ستايش او، بر روي دو پاي خود ايستاد: «عمو جان! بخدا سوگند اگر خورشيد را در دست راست و ماه را در دست چپم قرار دهند تا دست از اين كار بكشم، نخواهم كشيد.»
عموي آنحضرت، از اين عزم و ارادۀ آهنين و شجاعت و شهامت فوق‌العاده و بي‌باكي زايدالوصف، شگفت‌زده شد و خون حميّت و سربلندي در رگهايش بخروش آمد و گفت: برادرزاده‌ام! هرچه مي‌خواهي بگو. با هركس مي‌خواهي دشمني كن و با هركس كه دوست داري، دوستي بورز، بخدا سوگند هرگز ترا تسليم نخواهم كرد. اين سنت پيامبراكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است و اين هم همّت و عزم و ارادۀ اوست.
آيا كسي از شما شنيده كه آنحضرت، از صحنۀ نبردي گريخته باشد؟ يا در مواقع خطر شديد، اندكي متزلزل شده باشد؟ شجاعترين مردم يعني حضرت "علي بن ابي‌طالب" [عليه السلام] مي‌گويد: «وقتي وضعمان دشوار مي‌شد و درمانده مي‌شديم، به رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) پناه مي‌برديم.» آيين و سنت او را بزرگوارترين ياران آنحضرت و پيشاپيش ايشان "حضرت علي" و فرزندان وي [عليهم السلام] به ارث بردند.
سوم: "اسوه و الگو" در سيرۀ اهل بيت (عليهم السلام)
در زمان حيات رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم)، علي [عليه السلام] شهسوار شايسته و پيشقراول اسلام بود و پس از رسول خدا نيز عهده دار مقابله با باطل به زبان و به شمشير خود شد تا سرانجام به شهادت رسيد و پس از خود دو فرزندش سروران جوانان بهشتي را مورد خطاب قرار داد و به آنها سفارش فرمود: «دشمن ستمگران و ياور ستمديدگان باشيد.»
آنها نيز اميد پدر را نا اميد نكردند و همان راه پدر و جدّ بزرگوار خود را پيمودند و كاروان آمرين به معروف و ناهين از منكر را رهبري كردند و خاندان "علي" و "بني هاشم" و شيعه اهل بيت [ع] را به ايستادگي در برابر ستمگران و شورش عليه آنان به هر بهايي
تشويق كردند. آنها، و زماني كه خلفاي از خدا بي‌خبر مي‌خواستند مسلمانان به صورت برده‌وار زندگي كنند و بشنوند و اطاعت كنند و اموال را براي طاغوت‌ها و وليعهد طاغوت، جمع‌آوري كنند، به حق قلب تپندۀ مسلمانان بودند؛ سرانجام نيز امام حسن [عليه‌السلام] با زهر از پاي درآمد و به شهادت رسيد و امام حسين (عليه‌السلام) و خاندانش در واقعه كربلا به شهادت رسيدند و پس از آن نوادۀ "حسين"، "امام زيد بن علي" و پس از او فرزندش "امام يحيي" راه او را دنبال كرد و در حالي كه جان به جان آفرين تسليم مي‌كرد زبان حال خود را در اين دو بيت فشرده كرد:
ـ اي فرزند زيد!آيا كسي كه زندگي را دوست داشت، زندگي نكرد؟
ـ تو نيز همچون زيد باش و در بهشت برين، جايي براي خويش اختيار كن.
او سفارش كرد: كه هرگز دمي از جهاد عليه ستمگران، نياسايد. زيد (رضوان الله عليه) راه شهادت را براي كاروان پيشوايان گرانقدر از اهل بيت، گشود؛ آنها نيز در پي هم آمدند و با بذل جان، پرچم امر به معروف و نهي از منكر را برافراشتند و با هر طاغوت و ستمگري برخورد كردند و در راه حمايت از ستمديدگان، از جان شيرين گذشتند و هر چه را داشتند براي خدا در طبق اخلاص نهادند و كشتار و آزار و شكنجه‌ها و تبعيد‌ها را بجان خريدند و از جبروت و جاه و مقام "دوانيقي" نهراسيدند و وحشيگري‌ها و خشونت‌هاي او آنانرا از پاي در نياورد و تاريكي سياه چال‌هايش نيز بازوانشان را نشكست ولي در عوض، مطمئنشان ساخت كه در راه كسب رضاي الهي، و وظيفه‌اي كه در برابر دشمني و خصومت با دشمنان خدا دارند اين كمترين بهايي است كه بايد بپردازند. چشمان آنها رو سوي بهشت برين داشت و بايد بهاي بهشت را مي‌پرداختند، پس از فرايض ديني، وظيفه‌اي گرانبهاتر و مهمتر از مقاومت در برابر طاغوت‌هاي مستبد وجود ندارد و مگر بزرگ آل محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) يعني علي (عليه السلام) نفرموده است: «بخدا سوگند كه "ابن ابي‌طالب" از دلبستگي كودك شيرخوار به سينه مادر، به مرگ دلبسته‌تر است و باكي ندارد كه بر مرگ فرود آيد يا مرگ به سراغش آيد.» زندگي آزادگان چنين است و جان و زبان و خطاب و آيين و زندگيشان چنين بوده است.
با چنين فرهنگي، امت هويّت خود را بازمي‌يابد و در اين راه است كه كرامت و عزتش را نيز پيدا مي‌كند.
خداوند همۀ ما را در آنچه دوست دارد و خشنود مي‌سازد، موفق گرداند.

۱ـ "مسلم" ۳/۱۴۸۱، شماره ۱۸۵۵ "باب خيارالائمه و شرارهم" و "البيهقی" ۸/۱۵۸ و "الطبرانی" در "الكبير" ۱۸/۶۳ شماره ۱۱۶ و ۱۱۷. و "ابويعلی" ۲/۴۷۳ شماره ۱۳۰۰ و "صحيح ابن حبّان" ۱۰/۴۴۹ شماره ۴۵۸۹. و "احمد بن حنبل" ۴/۵۶، شماره ۱۱۲۲۴ كه در آن آمده است: «بر شما حكمرانانی خواهند بود كه دلها از ايشان آرام می‌گيرد و تن‌ها رامشان می‌گردد ولی حكمرانانی نيز خواهند بود كه دل‌ها از ايشان مشمئز و تن‌ها از آنان به لرزه درمی‌آيد» مردی برخاست و گفت: آيا بايد با آنان بجنگيم ای رسول خدا؟ فرمود: «خير، تا هنگامی كه نماز بپا می‌دارند، خير.»
۲ـ نگاه كنيد به: "الاستيعاب" ۴/۱۱۴، شماره ۲۷۵۰و "اسد الغابة" ۵/۴۲۰ شماره ۵۴۷۵، و "طبقات ابن سعد" ۶/۲۴، "مروج الذهب" ۳/۷۹ و "الاصابة" ترجمه شماره ۹۱۶۷.
۱ـ "مسلم" ۳/۱۴۷۵، شماره ۱۸۴۷ (باب وجوب ملازمة جماعة المسلمين عند ظهور الفتن) و "ابوداود" ۲/۴۹۶ شماره ۴۲۴۴،
"باب ذكر الفتن و دلائلها" و در آن آمده است: «اگر خدای تبارك و تعالی در زمين خليفه‌ای داشت و بر پشت تو زد و مالت را ربود، از وی اطاعت كن و گر نه در حالی كه به تنه درختی چسبيده‌ای، می‌ميری.» و "البيهقی" در "السنن" ۸/۱۵۷، و در شعب الايمان (۶/۶۲) شماره ۷۰۵۱ و "الطبرانی" در "الاوسط" ۳/۱۹۰ شماره ۲۸۹۳ و "مصنف عبدالرزاق" ۱۱/۳۴۱ شماره ۲۰۷۱۱ و "مصنف ابن ابی شيبة" ۷/۴۷۷ شماره ۳۷۱۱۳ و "مسند احمدبن حنبل" ۹/۱۱۲ و ۱۱۳ شماره ۲۳۴۸۵ و ۲۳۴۸۹ آنرا آورده‌اند ؛ در "مسند احمدبن حنبل" آمده است: «... پس بدان پای بند باش حتی اگر آزارت رساند و اگر او را ديدی بگريز حتی اگر لازم آيد در حالی كه به تنه درختی چسبيده‌ای بميری.» و "الحاكم" در "المستدرك علی الصيحين" (۴/۵۰۲) و می‌گويد: صحيح الاسناد است ولی اين دو روايت را به پيامبر نسبت نداده‌اند و "الذهبی" آنرا صحيح دانسته است.
۱ـ روايت را "مسلم" به نقل از "وائل بن حجر" ۳/۱۴۷۴ شماره ۱۸۴۶ (باب وجوب ملازمة جماعة المسلمين عند ظهور الفتن) و "الترمذی" ۴/۴۸۸ شماره ۹/۲۱ و "الطبرانی" در "الكبير" ۷/۴۰ شماره ۶۳۲۲ و ۲۲/۱۶ شماره ۲۰ صفحه ۴۴۲ شماره ۶۳۴ و "البيهقی" در "السنن" ۸/۱۵۸، ۱۸۸ به نقل از پيامبراكرم (ص) آورده‌اند.
۲ـ "مسلم" ۳/۱۴۸۰شماره ۱۸۵۴(باب وجوب ملازمة جماعة المسلمين عند ظهورالفتن) و ابوداود" ۲/۶۵۵، شماره ۴۷۶۰ و "الترمذی" ۴/۴۸۵ شماره ۲۲۶۵ و "الطبرانی" در "الكبير" ۲۳/۳۳۰، شماره ۷۶۰ و "احمد بن حنبل" ۱۰/۱۸۱ شماره ۲۶۵۹۰ و "مسند ابی يعلی" ۱۲/۴۱۴ شماره ۶۹۸۰ و "مصنف عبدالرزاق" ۱۱/۳۳۰ شماره ۲۰۶۸۱ و "البيهقی" در "السنن" ۳/۳۶۷، ۸/۱۵۸ و "مصنف ابن ابی شيبة" ۷/۴۶۹، شماره ۳۷۲۹۶.
۱ـ "مسلم" ۳/۱۴۸۱ شماره ۱۸۵۵ (باب خيار الائمه و شرارهم) و "البيهقی" ۸/۱۵۸ و "الطبرانی" در "الكبير" ۱۸/۶۳ شماره ۱۱۶ و ۱۱۷ و "ابويعلی" ۲/۴۷۳ شماره ۱۳۰۰ و "احمدبن حنبل" ۴/۵۶ شماره ۱۱۲۲۴ و در آن آمده است: «در ميان شما امرایی خواهد بود كه دلهايتان به آنان آرام می‌گيرد و تن‌تان آرامش می‌يابد ولی امرایی نيز خواهند آمد كه دلهاتان مشمئز و تن‌تان به لرزه می‌افتد.» مردی گفت: آيا با اينان بايد بجنگيم؟ فرمود: «تا وقتی نماز بپا می‌دارند، خير.»
۲ـ "البخاری" ۷/۲۵۸۸ شماره ۶۶۴۵ (باب قول النبی (صلی الله عليه و آله وسلم): «پس از من چيزهایی خواهيد ديد كه آنها را ناخوش می‌داريد.» و "مسلم" ۳/۱۴۷۷ شماره ۱۸۴۹ و "احمد" ۱/۵۹۰ شماره ۲۴۸۷ و "الطبرانی" در "الكبير" ۱۲/۱۶۰ شماره ۱۲۷۵۹ و مسند "ابی يعلی" ۴/۲۳۴ شماره ۲۳۴۷ و "البيهقی" در "السنن" ۸/۱۵۷، آنرا آورده‌اند.
۳ـ "البخاری"۶/۲۵۸۸ شماره ۶۶۴۷، و "مسلم" ۳/۱۴۶۹ شماره ۱۷۰۹ و "البيهقی" ۸/۱۵۴ و "صحيح ابن حبان" ۱۰/۴۲۸ شماره ۴۵۶۷ و در آن آمده است: رسول خدا (صلی الله عليه و آله وسلم) فرمود: «ای عبادة! عرض كردم: لبيك! فرمود: در سختی و آسايش و ناراحتی و نفرت و ... گوش كن و اطاعت نما حتی اگر مالت را بخورند و بر پشتت بزنند مگر آنكه معصيّت آشكاری صورت گيرد.»
۴ـ "البخاری" ۳/۱۳۱۸ شماره ۳۴۰۸ باب علامات النبوة و "مسلم" ۳/۱۴۷۲ شماره ۱۸۴۳ (باب وجوب الوفاء ببيعة الخلفاء)، و "ابن حبان" در "الصحيح" ۱۰/۴۴۷ شماره ۴۵۸۷ و "الطبرانی" در "الاوسط" ۷/۷۳ شماره ۶۸۹۶ و "ابويعلی" ۹/۸۸ شماره ۵۱۵۱ و "البيهقی" ۷/۴۶۵ شماره ۳۷۲۶۵ و "احمد بن حنبل" ۲/۲۷ شماره ۳۶۴۰ و ۳۶۴۱.
۱ـ "مسلم" ۱/۶۹ شماره ۴۹ و "الترمذی" ۴/۴۸ شماره ۴۱۷۳ و "ابوداود" ۱/۶۷۷ شماره ۱۱۴۰ و "ابن ماجه" ۱/۱۳۳۰ شماره ۴۰۱۳.
۲ـ "مسند الامام زيد"، صفحۀ ۴۲۰.
۳ـ اين روايت را "الامام احمدبن عيسی" در الامالی (رأب الصدع) ۳/۱۵۸۸ شماره ۲۶۶۱ و "الامام الهادی" در "الاحكام" ۲/۵۴۰ و "امالی المرشد باالله الخميسية" ۲/۲۲۸ و "ابوداود" ۲/۵۱۴ شماره ۴۳۴۴ و "ابن ماجه" در ۱۳۲۹ شماره ۴۰۱۷، نقل كرده‌اند.
۴ـ آنرا "الحاكم" در "المستدرك" ۳/۱۹۵ آورده است.
۵ ـ "امالی المرشد بالله" ۲/۲۲۸، "ابوداود" ۴/۵۱۴ شماره ۴۳۴۴ و "الترمذی" ۴/۴۰۹، شماره ۲۱۷۴ و "ابن ماجه" ۱/۱۳۲۹ شماره ۴۰۱۱ و "الطبرانی" در "الكبير" ۸/۲۹۲ شماره ۸۰۸۱ صفحه ۲۸۱ شماره ۸۰۸ با لفظ «بهترين جهاد» آورده‌اند.
۱ـ "احمد بن حنبل" ۱/۲۷۸ شماره ۱۰۹۴ به نقل از "علی بن ابی طالب" (عليه السلام) از پيامبر و نيز به نقل از "الحكم بن عمرو الغفاری" روايت كرده است.
۱ـ "المصابيح" صفحۀ ۱۸۳ و "البداية و النهاية" ۳/۶۳ و "ابن هشام" ۱/۲۸۵، "تاريخ الطبری" ۲/۳۲۶، و "عيون الاثر" ۱/۱۸۹، و "سيرة ابن كثير" ۱/۴۶۳ و ۴۷۴، "دلائل النبوة" (البيهقی) ۲/۶۳ شماره ۴۹۵ و "الروض الانف" ۲/۶.
۲ـ "الاحكام فی الحلال و الحرام" ۲/۵۲۴، "نهج البلاغه" صفحه ۶۱۳، "المختار من كتب اميرالمؤمنين و وصاياه" (گزيده نامه‌ها و سفارش‌های اميرالمؤمنين)، شماره ۷۴.



https://taghribnews.com/vdcjxoet.uqeyizsffu.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی