گاهي عدم اطلاع کافی از ديدگاه يك مذهب و يا يك شخص موضعگيريهاي سرسختانه و غیر منطقی را به دنبال دارد که منجر به اتهام و نزاع ميشود. اين امر ناپسند درحادثه كربلا نيز نمايان است.
مطلب زير به بررسي ديدگاه اهل سنت نسبت به واقعه كربلا ميپردازد تا به اين وسيله به رفع پندارهاي ناروا در اين زمينه كمك نمايد:
۱. تاريخ حادثه كربلا از ديدگاه اهل سنت از دیدگاه اهل سنت، معاويه در مقابل حضرت علي (ع) كه به عنوان خليفه واجب الاطاعه انتخاب شده بود، از در مخالفت وارد شد. جنگهاي مختلف به راه انداخت و «حسنبن علي» را كه بعد از پدرش به عنوان خليفه انتخاب گرديده بود، با فشار كنار زد و خود را به قدرتي كه تشنه آن بود، رسانيد. ولي او به اين هم اكتفا نكرد خلافت را كه يك امر خدايی، معنوي و ديني بود به يك امر موروثي و سلطنتی تبديل نمود، در زمان حيات خود يزيد را به عنوان خليفه بعد از خودش معرفي نمود. بر همين اساس با از دنيا رفتن معاويه در رجب سال ۶۰ هجري، يزيد خود را به عنوان خليفه مسلمين قلمداد كرد و در صدد بر آمد كه مخالفين خود از جمله حسينبن علي(ع) را كه عمده ترين مخالف براي خود ميپنداشت، به بيعت وادارد. به اين منظور، از والي مدينه «وليد بن عتبه» با جدیت تمام خواست تا از حسین (ع) بیعت بگیرد[۱].
«حسينبن علي(ع)» وقتي خود را در مقابل درخواست يزيد و عمال او ميبيند براي مخالفت با اين امر، مدينه را به قصد مكه ترك ميكند و از آنجا هم رهسپار كربلا ميشود، در آنجا هم با قرباني كردن جان خود و۷۲ تن از يارانش در محرم سال۶۱ هجري، داستان اجمالي ذبح اسماعيل را تفصيل ميدهد.
۲ . عوامل نهضت امام حسين(ع) از ديدگاه اهل سنت از دیدگاه اهل سنت، سه امر را ميتوان به عنوان عوامل عمده قيام امام به حساب آورد[۲]: الف) يكي از عوامل نهضت امام حسین(ع) نپذیرفتن خلافت يزيد است. زیرا امام اولاً رسيدن به خلافت از اين طريق را نامشروع ميداند چون گزینش خلیفه با اين كيفيت، خلافت را به يك امر موروثي تبدیل میکند. كه معاويه در پي همين امر بود و ميخواست خلافت در خاندان بنياميه دست بدست شود.
ثانياً يزيد فردي نيست كه بتواند به عنوان خليفه و اميرالمؤمنين مطرح شود. معاويه با صراحت كامل اين نكته را ابراز داشته است: «ولن يأتيكم بعدﻯ إلاّ مَن اَنا خيرٌ منه، كما أنّ من كان قبلي خيرٌ منّي [۳]» يعني رهبري شما مردم را بعد از من كسي به عهده خواهد گرفت كه بدتر از من است چنانچه من بدتر از آنهايی هستم كه قبل از من بودند.
ب) دعوت مردم كوفه از امام را ميتوان به عنوان عامل دوم نهضت او به شمار آورد. از زمان رفتن امام در مكه، مردم كوفه در مراحل مختلف به امام نامه نوشته و اطاعت خود را از امام اعلام ميدارند، بر همين اساس، امام نمايندگان خود را به سوي آنان ميفرستد، ولي آنان ناجوانمردانه به جاي استقبال از نمايندگان امام آنان را به عنوان يك فرد غريب دركوچهها تنها ميگذارند.
ج) امر به معروف و نهي از منكر عمدهترين عامل براي قيام امام حسين به شمار ميآيد، و او را مصمم ساخته تا آخر خط، به راه خود ادامه دهد چون او در جامعه بدعتها، بيبندوباريها و انحراف از راه راست را مشاهده ميكند و اهل بيت را سزاوارترين افراد جامعه براي موضع گيري در قبال اين انحرافات ميداند. او وقتي براي مردم كوفه جواب نامههايش را ميفرستد چنين اظهار ميدارد: «فلعمري ما الامام الاّ العامل بالكتاب والقائم بالقسط والدائن بدين الحق[۴]» يعني اي مردم امام و رهبري ميتواند درد جامعه را دوا كند كه كتاب خدا سرمشق زندگي او، پياده كردن عدل و داد از اهداف او، و تدين به دين حق از اعتقادات او باشد.
در جاي ديگر از نامههاي امام به سران كوفه چنين آمده است: «يدعوهم الي كتاب الله و سنة رسوله، واَنّ السنة قد ماتت والبدعة قد أحييت[۵]» يعني دعوت من به سوي كتاب وسنت است چون درچنين زماني سنت مرده و بدعتها زنده شده است.
۳. جايگاه امام حسين(ع) در ميان اهل سنت امام حسين(ع) جدش رسول خدا، خاتم النبيين(ص)، پدرش علي خليفه مسلمين و مادرش فاطمه سيدةالنساء اهل الجنة است. در رواياتي كه از رسول الله روایت شده به خوبي جايگاه امام را نشان ميدهد: «الحسن و الحسين سيدا شباب أهل الجنة و اَنّ فاطمة سيدة النساء أهل الجنة[۶]» يعني در اين روايت حسن و حسين (ع) به عنوان سيد جوانان اهل بهشت و فاطمه زهرا سيده زنان بهشت معرفي شده اند. در جاي ديگر دارد: «الحسن والحسين مَن اَحبّهما اَحببتُه ومَن اَحببتُهُ أحبّه الله و من أحبّه الله أدخله جنات المقيم، ومن أبغضهما أو بَغي عليهما اَبغضتُه و من أبغضتُه اَبغضه الله ومن أبغضه الله أدخله نار جهنم و له عذاب مقيم[۷]»
در اين روايت دوستي امام حسن و امام حسين (ع) زمينه ساز دوستي خدا و رسولش معرفي شده است و به دنبال آن خلود در بهشت برين خواهد بود، كما اين كه دشمني با آنها زمينه دشمني خدا و رسول را فراهم ميكند و انسان را به سوي زندگي هميشگي جهنم ميكشاند.
۴. كرامات امام(ع) ازديدگاه اهل سنت براي امام حسين (ع) كراماتي زيادي در كتب اهل سنت آمده است كه چند مورد به عنوان نمونه ذكر ميشود:
۱) روز جنگ در كربلا، امام به شدت تشنه بود، "عبدالله بن الحصين الأزدي" بين امام و آب فرات حايل ميشود و با اشاره به سوي آب، خطاب به حضرت ميگويد: به اين آب نگاه كن و قطرهای از آن نخواهيد نوشيد. امام در حق او چنين ميگويد: «اللّهم اقتله عطشاً ولا تغفرله ايداً[۸]» گفته ميشود كه بعد از آن هيچ وقت تشنگي آن مرد برطرف نشد، آنقدر آب مينوشيد كه بيتاب شده آن را بر میگرداند، دوباره تشنگي به او روي ميآورد تا اينكه در حالت تشنگي جان باخت.
۲) مهمتر از همه اينكه حضرت رسول(ص) سالها پيش، از حادثه كربلا خبر ميدهد. حضرت خاكي را كه جبرئيل برايش داده بود به «امسلمه» ميدهد و ميفرمايد: جبرئيل به من خبر داد كه روزي امت تو حسين (ع) را به قتل خواهند رساند، اين خاك را با خود داشته باش تا اينكه خاك رنگ خون را به خود بگيرد. آن وقت بدان كه حسين به شهادت رسيده است. امسلمه در روز شهادت امام با ديدن خاك خون آلود از شهادت امام به مردم خبر ميدهد[۹].
۵. چرا امام به شهادت میرسد؟ آخرين مطلبی كه بايد مطرح شود، پاسخ به این سؤال است كه با توجه به چنين جايگاهي كه امام در ميان اهل سنت دارد و جايگاه خاصي كه در بين تشيع دارد، پس چرا آنچنان مظلومانه درصحراي كربلا به شهادت ميرسد؟
جواب سؤال با تأمل در منويات ابوسفيان پايه گذار حكومت اموي و رفتار معاويه و يزيد از سران بني اُميه به خوبي روشن ميشود. چون آنان آنچه را دنبال ميكردند، حكومت، رياست ومملكتداري بود. آنان حتي به مقام نبوت از ديدگاه مملكتداري مينگرستند. ابوسفيان در توصيههاي كه به بازمندگان خود دارد تصريح دارد به اينكه امارت، رياست و مملكت براي شما آماده شده است، مبادا به راحتي از دست دهيد چون مهم همين است و از بهشت و جنت خبري نيست.
در جاي ديگر با گذر از روي قبر "حمزه سیدالشهدا" عموي پيغمبر او را مورد خطاب قرار داده ميگويد: آنچه را كه تو چوبش را خوردي امروز در دست بني اُميه قرار گرفته است.
و يا در جاي ديگر خطاب به عباس عموي پيغمبر ميگويد: برادر زاده شما عجب شوكت و سيادت دارد «لقد أصبح ملك ابن اخيك عظيماً[۱۰]» عباس به او يادآور ميشود كه آنچه در حق پيغمبر ميگويد درست نيست چون آنچه را شما ميبينید نبوت است نه ملك.
نمونه ديگر رفتار عمر سعد از عمال ابن زياد است؛ او براي سرزمین ري عاقبت خود را فروخت و دست خود را به خون امام و ياران و اصحاب او آغشته نمود. پی نوشتها : ۱) ابن خلدون، عبدالرحمن، «تا ريخ ابن خلدون»، ج۳، ص۱۸-۲۲، لبنان، انتشارات اعلمی، ۱۳۹۱ﻫ؛ و طبری، محمد، «تا ريخ طبري»، ج.۴، بیروت، ۱۸۷۹م.، ص.۲۳۷. و ابن اثیر، علی، «الكامل»، ج.۴، ص۱۴-۸۰، بیروت، ۱۳۸۵ﻫ.ق. ۲) ابن خلدون، همان، ص۲۱؛ و طبری، همان، ص.۲۴۱.و یعقوبی، احمد، «تاریخ یعقوبی»، ج۲، ص۲۴۱، قم، نشر فرهنگ اهلبیت. ۳) ابن اثیر، علی، «الكامل فی التاریخ»، ج۴، ص۵، بیروت، ۱۳۸۵ﻫ.ق. ۴) همان، ص۲۱. ۵) همان، ص۲۳. ۶) ابن حنبل، احمد، «مسند»، ج۵. ص۳۹۱، بیروت، دارالاماره. ۷) متقی هندی، علاء الدین، «كنز العمال»، ج۱۲، ص۱۲۰، بیروت، موسسه الرساله، ۱۴۰۹ه.ق. ۸) ابن اثیر، همان، ص۵۴. ۹) یعقوبی، همان، ص۲۴۵. ۱۰) محمد خالد، خالد، «ابناء الرسول في كربلا»، ص۲۸-۲۹، چاپ پنجم، شعبان۱۴۰۶ﻫ. ق.
با توجه به چنين جايگاهي كه امام در ميان اهل سنت دارد و جايگاه خاصي كه در بين تشيع دارد، پس چرا آنچنان مظلومانه درصحراي كربلا به شهادت ميرسد؟ "
این جمله یعنی چی؟!!!!
باتشكر فراوان از اين خبرگزاری كه بدنبال بيان حقيقتهای اسلامی است، از جمله اين حقيقتها تلاش دشمنان اسلام جهت ايجاد دشمنی های دروغين ميان مسلمانان است.انديشه اموي تلاش دارد كه تاريخ اسلامی را تحريف كرده و قيام امام حسين را بگونه ای جلوه دهد كه گويی بر عليه اهل سنت بوده است.حال آنكه درزمان قيام ابیعبدالله هنوز صف بنديهای مذهبي مانند شيعه وسنی بروز نكرده بود،واتفاقا آناني كه در برابر امام حسين قرار گرفتند از اهل كوفه بودند واكثريت آنان امام حسين را به كربلا دعوت كرده بودند وگرنه ابی عبدالله آنان را ملامت نمی كرد.وجالب است كه بدانيم همه علماي اسلام چه شيعه وچه سني قاتلان حسين را لعنت می كنند واين را می توان ديددرمقالات ومصاحبه هايی كه دراين خبرگزاری منتشر شده ويا دركتب فريقين آمده است.امروزه دركشورهای ايران، مصر،لبنان،عراق،بحرين،پاكستان،افغانستان،اروپا،وحتی عربستان بسياری از اهل سنت در اين عزاداريها شركت می كنندوشهادت اين ابر مرد تايخ انسانی را گرامی می دارندوخط بطلان را بر تمامی تلاشهای تفرقه افكنانه كشيده وجريان "امویمعاصر" رسوا ساخته ودر راستای تقويت بيداریاسلامیبه پيش میروند.ا