در حالی که رنجها و آسیبهای روز نکبت فلسطین هرگز نمیتواند پاک شود، درک تاثیر آن بر فلسطینیان و پیوستن به آنها برای مبارزه با استعمارگران میتواند به کاهش رنج آنها کمک کند.
اشتراک گذاری :
به گزارش حوزه بینالملل خبرگزاری تقریب، «کتی کاروت»، محقق ترومای روانشناختی، در کتاب خود با نام «تجربه بیادعا»، چارچوبی روانکاوانه برای درک تاثیر روز نکبت فلسطین در درون این سرزمین و فراتر از آن ارائه میدهد. او این تروما را «داستان زخمی که فریاد میزند تا به ما واقعیت یا حقیقتی را بگوید» توصیف میکند.
مهاجرت دستهجمعی فلسطینیها در سال ۱۹۴۸ یا «روز نکبت» زخمی باز در تاریخ و حافظه فلسطین است. فلسطین یک محل زندگی دردناک برای فلسطینیانی است که در آنجا زندگی میکنند. نکبت، فقدان، جستجوی بیپایان برای بهبود و ندای محو از بین رفتن سرزمین مادری است.
برای اکثریت اعراب در فلسطین، نکبت نشان دهنده شکست تحقیرآمیز مردم بومی و صاحبان سرزمین پدری به دست یک خارجی ضعیف و غاصب با کمک و تبانی یک قدرت امپریالیستی فاسد است.
«جرج طرابیشی»، از نویسندگان، اندیشمندان، منتقدان و مترجمان سوری، تحلیل کرد که شکست فلسطین در جنگ شش روزه سال 1967 را میتوان تاثیر ماندگار نکبت دانست.
نکبت، زخم بازی است که شکستهای بیشتری را به همراه آورد که نه تنها تاثیر آن شکست را عمیقتر کرد، بلکه راه را برای شکستهای دیگر و تسلیمهای فزایندهای هموار کرد که امروزه در صحنه سیاسی عرب شاهد آن هستیم.
هر تسلیم، پرتگاهی است که برای فلسطینیان مانند یک تجاوز عمل میکند؛ تجاوز به میهن و فرهنگ. نکبت یک واقعه نیست، نکبت یک گسست در شجره نامه هر فلسطینی است.
فراتر از جغرافیا
کاروت معتقد است که فلسطین درحال حاضر به تدریج در حال گسترش به سمت جغرافیاها، حوزههای فرهنگی و عرصههای ژئوپلیتیک است. با وجود فرسایش بی وقفه زمان و تلاش برای محو جمعیت بومی، فلسطین به نحوی از لحاظ جغرافیایی، فرهنگی و سیاسی پیشرفت کرده است.
از زمان نکبت، فلسطین به یک اصل معنایی گسترده و غنی تبدیل شده که نشان دهنده تعلق، مقاومت و عزم راسخ است.
نویسنده این مقاله میگوید که با دختر کوچکی به نام «بیسان» ملاقات کرده که نام او از شهر باستانی بیسان در فلسطین گرفته شده است. فلسطینیها با گذاشتن از این دست نامها روی فرزندانشان که خاطرات محو شده آنها را تداعی میکند، سرزمین فلسطین را روی دوش خود حمل میکنند، گویی میخواهند با سرزمین مادری، پدری، وطن و سرزمین گمشده خود عهد و پیمانی ببندند تا همیشه آن را به یاد داشته باشند و همیشه به دنبال بازگشت به سرزمینشان باشند.
فلسطینی شدن
نکبت به مثابه جراحت، به عنوان یک زخم باز، آغشته به معانی اخلاقی و مسئولیتهای اخلاقی است که از مرزهای فیزیکی محدود فراتر میرود.
فلسطین باید همانطور که آفریقای جنوبی علیه آپارتاید مبارزه کرد، با شهرکنشینان استعمارگر مبارزه کند. آنچه در اینجا اهمیت دارد «فلسطینی شدن» است که نظم اخلاقی متفاوتی با «فلسطینی بودن» دارد. گسترش دایره فلسطین از این طریق، آسیب نکبت را از بین نمیبرد اما تحمل درد و رنج آن را آسانتر میکند.
فلسطینی شدن یعنی دعوتی آشکار از همه کسانی که میخواهند سفری دشوار را به سوی یک مقصد سیاسی و اخلاقی آغاز کنند، مقصدی که با تعهد به صلح و عدالت شکل گرفته است. اما فلسطینی بودن برای رسیدن به این معنا کافی نیست.
با این حال منطقی است که انتظار داشته باشیم که مقوله فلسطینی بودن مطالبه کسانی است که به فلسطین تعلق دارند.