سوزاندن قرآن و تخریب مساجد/ راز هدف قرار دادن نمادهای اسلامی در جهان چیست؟
یک نویسنده عرب در مطلبی به دلایل هتاکی مستمر به مقدسات اسلامی، سوزاندن قرآن و تخریب مساجددر غرب و چرایی سکوت حاکمان غربی در برابر این اقدامات جنایتکارانه پرداخته است.
اشتراک گذاری :
به گزارش حوزه بینالملل خبرگزاری تقریب، «وفاء علوش» نویسنده و تحلیلگر عرب در مقالهای با عنوان « سوزاندن قرآن و تخریب مساجد؛ راز هدف قرار دادن نمادهای اسلامی در جهان چیست؟» که در سایت TRT عربی منتشر شد، نوشت: برهه اخیر، شاهد حوادث متعددی در تعدی و هتاکی به قرآن کریم در برخی کشورها بوده که خشم و انزجار مسلمانان گوشه و کنار جهان را به سبب اهانتهای مکرر به کتاب و مقدساتشان برانگیخته است، بدون اینکه حتی کوچکترین تحرکی از سوی دولتهای آن کشورها علیه این هتاکیها صورت گیرد.
از غرب تا شرق، شدت تعدی و حملاتی که مسلمانان در معرض آن قرار دارند، آرام نشده است، نمادهای دینی آنها در معرض تعدی و هتاکی قرار گرفته است، این در حالی است که شورای حقوق بشر وابسته به سازمان ملل در جولای گذشته، پیشنویس طرحی با عنوان «مبارزه با نفرت پراکنی دینی» را تصویب کرد و آن را تحریک به تبعیض، دشمنی یا خشونت قلمداد کرد.
مسلمانان در برهههای مختلف در معرض تجاوزات و اهانتهای لفظی و روحی مختلف از طریق ترسیم کاریکاتورهای توهین آمیز به اسلام و مسلمانان در فرانسه و سوزاندن قرآن در سوئد و آتش زدن مساجد در هند و چین و نیز هتاکیهای متعدد به زنان و علمای مسلمان و دیگران قرار داشتهاند.
اصول لائیک جدایی دین از نهادهای حکومتی و احترام به آزادی عقیده و حقوق بشر به معنای دادن اجازه برای اهانت به نمادهای دینی به بهانه آزادی بیان نیست. آیا اروپا و خود کشورهای شرقی میتوانند توجیه کنند که در مهار چنین اوضاعی ناتوان هستند؟ یا اینکه آنچه رخ میدهد بخشی از استراتژی هدفمند و برنامهریزی شده با استفاده از فتنههای دینی و اجتماعی در راستای اهداف سیاسی خاص است؟
موضوع تحقیر و هتاکی به ادیان از جمله مسائل حساس است، به طوری که قانونهای اساسی به طور نظری، آزادی عقیده و آزادی انجام شعائر دینی را تضمین کرده، ولی رخدادهای پیاپی این نکته را تاکید میکند که مسلمانان به خاطر انجام شعائر دینی، مورد تعدی قرار گرفته و کتاب مقدس آنها هم مورد اهانت قرار گرفته است.
ما شاهد سیاست یک بام و دوهوا و متناقض(از سوی مدعیان آزادی بیان و آزادی عقیده در غرب) هستیم، به طوری که هرگونه حمله از سوی مسلمانان، تروریستی و هرگونه حمله و تعدی به مسلمانان در چارچوب بند آزادی فکری و آزادی بیان قلمداد میشود و این رویکرد، دروغ بودن ادعاهای جهان غرب مبنی بر تمایل به برابری و تبعیض آشکار میان شهروندان و مهاجران بر اساس معیارهای دین، رنگ و غیره (هر چند به صورت غیرعلنی) و نیز ایده و تفکر برتری جویی انسان اروپایی و ارزش بخشیدن به زندگی وی و برتری دادن بر همتایانشان در کشورهای مختلف را ثابت میکند.
(غربیها) اسلام را متهم میکنند به اینکه با زور شمشیر گسترش یافته است، اما در عین حال، جنایاتی را که در جنگهای وحشیانه صلیبی در جهان مرتکب شدند، نادیده میگیرند یا جنایاتی را که نازیها با مخالفان خود مرتکب شدند.
تشکیلات نظامی موجود در ساختار حکومت، تاثیری بر زندگی مدنی در جوامع مسلمان نگذاشته و سبب گسترش علم و محافل اندیشه و ادب شد. دوران حکومت اسلامی به لطف هنرها، ادبیات و علم و معرفت، دوران پررونقی بوده و ویژگی انحصاری داشته است به طوری که شهرهای پیشتاز و مشهوری مثل بصره، کوفه و تمدن اندلس نماد آن بوده است، اما با وجود این تمدن و علوم و فنون، تصویری که در اذهان(غربیها) وجود دارد این است که (به زعم آنها) اسلام از طریق سیاستهای هدفمند برای تحکم جهانی، مرتبط با خشونت است.
خیلیها سئوال میکنند: چرا اروپا همچنان به دشمنی و خصومت ورزی با اسلام به این شیوه تحریکآمیز ادامه میدهد و راز ترس آن از اسلام و مسلمانان چیست؟
گرایش انتقامجویی از تمدن اسلام، به یک باره صورت نگرفته است، بلکه تحرکات و پویشهای تحریکآمیز علیه اسلام و مسلمانان طی سالیان متمادی از طریق کانالهای رسمی و غیر رسمی مختلف، گاهی از طریق عملی و گاهی با نادیده گرفتن اقدامات خصمانه علیه اسلام، ادامه یافته است.
این در حالی است که رسانهها و شبکههای ارتباط اجتماعی در پخش و انتقال پیامهای اشتباه و ارائه تصویر مختلف و نادرست از حقیقت اسلام سهیم بوده و به شکل عمدی به احساسات مسلمانان خدشه وارد کرده و به گمراه کردن مردم(در جهان غرب) از طریق مرتبط کردن اسلام با سازمانهای تروریستی پرداختهاند، این در حالی است که اسلام هیچ ارتباطی با این سازمانهای تروریستی ندارد و این اقدامات تروریستی ربطی به اسلام ندارد.
رسانههای غربی با شگردهای خاص خود تصویر تاریکی از دین اسلام ارائه کردهاند که این رویکرد، هتاکی و تعدی به نمادهای دینی اسلامی را با گذر زمان به یک مسئله عادی تبدیل کرده و حتی این اقدام از نظر برخی مشروع قلمداد شده است.
این در حالی است که مسلمانان در طول چندین دهه، یک بار به بهانه تروریسم و یک بار به خاطر متهم شدن به خشونت و عدم برابری در حالتی دفاع قرار گرفتهاند. این مشکل با شستشوی مغزی بخش قابل توجهی از نسل نوجوان و جوان غربی در سایه نبود فرهنگی برای رفع شبهات، تشدید شده است، چرا که جهان اسلام به دفاع از خود و دفع شبهات و اتهامات از خود مشغول بوده است.
به نظر میرسد که ترس اروپا و دیگران تنها به ابعاد دینی منحصر نشده، بلکه به ترس از تمدنسازی که بر تمدن غربی غلبه کند، در سایه وجود شکافهای واضح اجتماعی، مالی و حقوقی گسترش یافته است و آنچه آرامش غربیها را برهم زده، رویارویی با دو میلیارد مسلمان است که حدود بیست و پنج درصد جمعیت جهان را تشکیل میدهند و ارزشهای دینی واحد آنها را دور هم جمع کرده و از یک نظام مدنی قانونمند کاملی بهره میبرند.
همزیستی و برابری با وجود اختلاف مذاهب و طیفها در جوامع اسلامی از ویژگی ممتاز آنهاست و این چیزی است که اروپا به شدت حتی میان شهروندان خود نیاز دارد و انتظار میرود شکاف طبقاتی در اروپا تشدید شود هر چند صنعت و تجارت در آنجا شکوفا شده است.
دشمنی و خصومتی که غرب در برابر اسلام رواج میدهد، تنها اختلاف عقیدتی نیست بلکه مبتنی بر اختلافات سیاسی نیز هست.
اروپا به حمایت افکارعمومی خود و طرفداران احزاب افراطی با هدف حمایت از سیاستهایش در برابر مسلمانان و اقلیتهای دیگر نیاز دارد، اروپا با هدف منحرف کردن توجهات افکارعمومی خود از اوضاع و مشکلات اقتصادی و اجتماعی نابسامان و توجیه فساد دولتی برای ایجاد دشمن مستقیم برای جوامع غربی تلاش میکند.
به نظر میرسد که مشکل فراتر از یک مسئله دینی است. این یک معضل سیاسی و جنگ سردی است که قدرتهای استعمارگر دشمن اسلام از همه ابزارهای خود در این راه استفاده کرده بدون اینکه مسائل اخلاقی را در نظر بگیرند. قربانی این رویکرد آنها، جان و ارزشها و حقوق است برای اینکه بر جهان سیطره داشته باشند، اما آنچه ممکن است از کنترل آنها خارج شود، این است که ادامه اهانت به نمادهای دینی و چشم پوشی در برابر عاملان این اهانتها نه تنها همزیستی و صلح داخلی را در آن جوامع تهدید میکند بلکه ممکن است به قطب بندی منفی و مخدوش شدن فرهنگ اختلاف منجر شود.
انتهای پیام/