در این مقاله به بررسی این ادعا می پردازیم که سبک تأسیس آمریکا و رژیم صهیونیستی یکی است!
اشتراک گذاری :
به گزارش خبرنگار حوزه استان های خبرگزاری تقریب، متن مقاله به شرح زیر است:
انگارۀ تفاوت آمریکا و رژیم صـهیونیستی
بـرای بـسیاری این سؤال مطرح است که آیا صهیونیستها به آمریکائیها جهت میدهند و یا بالعکس این آمـریکائیها هستند که به اسرائیلیها خط میدهند؟ و آنها را مدیریت و حمایت مالی میکنند؟ پاسخ این است کـه هیچکدام!. آمریکا و رژیم صـهیونیستی اصـولاً در تاریخ 75 ساله قابل تفکیک نیستند. آمریکا و رژیم صهیونیستی اصولاً دو کشور نیستند که بشود گفت اسرائیل روی آمریکا تأثیر میگذارد یا آمریکا روی اسرائیل. اینها اصولاً یک نهاد و یک کشور و یک مجموعه هستند.
زمـانی که اوباما به قدرت رسید، پرونده ایران را به فردی مشهور ضد ایرانی بنام "دنیس راس" سپرد. او قبل از اینکه به واشنگتن بیاید در تلآویو زندگی میکرد و مسئول اندیشکدهای بود بهاسم "مؤسسه سیاستگذاری برای یـهودیان"
"دنـیس راس" مثل بسیاری از یهودیهائی که در آمریکا متولد شده و در اسرائیل زندگی کردهاند، در ارتش اسرائیل خدمت کرده بود. کسانی که در اسرائیل زندگی میکنند مجبورند در ارتش خدمت کنند، ولی او نه به خاطر اجبار بلکه بـه خـاطر تعصب و علاقه به اسرائیل، در ارتش اسرائیل خدمت کرد.
لذا در پاسخ به این سؤال که آیا اسرائیل روی آمریکا تأثیر میگذارد یا آمریکا روی اسرائیل؟ باید گفت که اینها یکی هستند. اسرائیل را از درون جسم و ذهـن "دنـیس راس" نمیشود جدا کرد، آمریکا را هم نمیشود جدا کرد، چون متولد کالیفرنیاست و تابعیت آمریکائی هم دارد. این به این معنی نیست که اختلاف نظر ندارند. شما ممکن است در بحثی بـا بـرادرتان هـم اختلافنظر داشته باشید. اختلافنظر در درون حـکومتها و در بـین مـردم است، ولی اصولاً قابل تفکیک نیستند. این وضعیت آمریکا و اسرائیل از ابتدای تأسیس اسرائیل بوده است و ادامه دارد.
تغییر دموگرافیک آمریکا
البته ما در آمـریکا شـاهد تـغییر دموگرافیک هستیم. این آمار اداره آمار آمریکاست که تـا سـال 2045 یعنی 22 سال دیگر اکثریت مردم آمریکا رنگینپوست خواهند بود. آمار سال پیش، 61 درصد بود. طبق این آمار 61 درصد مـردم آمـریکا تـا دو سال قبل سفیدپوست بودند. درصد سفید پوستها، سال به سـال دارد کمتر میشود و تا 22 سال دیگر به زیر 50 درصد میروند و اکثریت مردم رنگینپوست میشوند. زمانی که اکثریت مردم یـک کـشور رنـگین پوست بشوند، دیگر حمایت از یک رژیم آپارتاید دشوار و یا امکانپذیر نـیست. گـرچه لازم نیست به 22 سال دیگر برسیم. این تغییرات را کم و بیش همین حالا هم میشود دید. این بـدین مـعناست کـه حمایت از اسرائیل در شرف تضعیف شدن است. در نظرسنجیهائی که اخیراً انجام شده، جـوانها مـخالف ایـن سبک حمایت بایدن از رژیم صهیونیستی هستند.
از طرفی باید به این نکته مهم توجه داشـت کـه اصـولاً ساختار سیاسی در آمریکا حالت شرکت تعاونی را دارد؛ به این معنی که هرقدر سرمایهگذاری کنید سـود مـیبرید. لابی فقط منحصر به اسرائیل نیست. اگر کسی در واشنگتن لابی نداشته باشد، اصـولاً هـیچ کـارش پیش نمیرود. پژوهش شده که برای هر نماینده در کنگره 26 نفر لابیئیست ثبتنام شده داریـم. لابـیگری در آمریکا جنبه قانونی دارد. در واشنگتن خیابانی هست به اسم Key Street که خیابان مجلل و طویلی اسـت. دور تـا دور در ایـن مسیر شرکتهای بزرگ لابی هستند و هر صنعت و گروه و تشکلی اگر لابی نداشته باشد، در واشنگتن نـمیتواند کـاری را انجام بدهد. لابی اسرائیل هم مثل لابیهای دیگر است که البته بـه خـاطر عـقبه مالی قویای که دارد، لابی قویای است و تأثیرگذار هم هست. منتهی اینطور نیست که لابی اسـرائیل هـمه کـارها را انجام میدهد. فرض کنیم چیزی به اسم اسرائیل نباشد. سیاست قدرتطلبی، سـلطه، تـعرض، اشغال که در گذشته بیشتر هم بود، در آمریکای لاتین و آفریقا و جاهای دیگر دنیا هم هست که هـیچ ربـطی به لابی اسرائیل ندارد.
در آمریکا یک خوی سلطه هست
این خوی سـلطه در کـنار فعالیتهای لابی اسرائیل فعالیت فعلی را به وجـود آورده اسـت. اگـر اسرائیل هم نبود آن خوی سلطهگری که ذاتـ رژیـم آمریکاست ادامه پیدا میکرد و وجود داشت و در جاهائی هم که لابی اسرائیل اصولاً ورود و دغـدغهای نـدارد، خوی سلطهگری آمریکا وجود دارد. بـعضی وقـتها ما ایـن اشـتباه را مـیکنیم که همه چیز سیاست آمریکا مـتأثر از اسـرائیل است. نباید لابی اسرائیل را خیلی بزرگ و نباید خیلی کوچک فرض کرد. حـالت واقـعیای که وجود دارد باید دیده شود.
ایـن نکته مهمی است. روابـط ایـران و آمریکا بهطور سنتی در دهههای گـذشته دچـار چالش است. عدهای در کشور خیلی علاقه دارند که با آمریکا روابط عادی بـرقرار کـنند، اما چون تحلیلشان اشتباه اسـت کـه هـمه چیز در دست لابـی اسـرائیل است، میگویند اول باید بـرویم و مـشکلمان را با اسرائیل حل کنیم! تصور اشتباهشان این است که اگر مشکلات را با اسرائیل حـل کـنند، مشکل با آمریکا هم حل مـیشود. بـدون توجه بـه ایـن نـکته که آن خوی استکباریای کـه در آمریکا هست فقط بخشی از لابی اسرائیل تأثیر میگیرد و تأثیرگذاریاش افزایش پیدا میکند.
در سندی که تـوسط "سـرویس پژوهش کنگره " Congressional Research Service منتشر شده _ و در اینترنت هـم هـست_ آمـده کـه: یـکی از اهداف آمریکا در سـیاست خـارجیاش در چند دهه گذشته این بوده که در منطقه اوراسیا به هیچ کشوری اجازه ندهد که قدرت بـگیرد. مـنطقه اوراسـیا چرا مهم است؟ چون اکثریت جمعیت دنیا در ایـن مـنطقه اسـت. اوراسـیا از چـین تـا اروپای شرقی را دربرمیگیرد. آسیا پرجمعیتترین قاره دنیاست. منابع طبیعی اینجا هستند. ایران تنها کشوری است که هم با منابع نفت و گاز خلیج فارس مرز دارد، هم با آسیای مـیانه. این منطقهای که ما هستیم از نظر منابع انرژی در دنیا رتبه یک را دارد. ایران هم در مجموع نفت و گاز رتبه یک کشورها را دارد. از اینجهت ثروت و جمعیت و منابع در اینجاست و آمریکا به هیچ کشوری اجازه نـمیدهد کـه بخواهد در اینجا قدرتمند بشود. متن ادامه داده بود که مقامات آمریکائی معمولاً به این مسئله اذعان نمیکنند. این را مرکز پژوهشهای کنگره دارد میگوید. از این جهت آمریکائیها احساس میکنند که باید در ایـن مـنطقه حضور و نفوذ داشته باشند. این خوی سلطهگری آمریکاست و هیچ ربطی به اسرائیل ندارد. بحثهای ژئوپلتیک خودشان را دارند.
یکی از دلایلی هم که از اسرائیل حـمایت شـده به صورت سنتی این بـوده اسـت که جائی در نزدیکی اوراسیاست و پایگاهی برای آمریکائیهاست که بتوانند به اهدافی که دارند برسند، چون معلوم نیست حکومتهای دیگر چقدر مقاوم باشند و دوام بیاورند. حـکومت شـاه را داشتیم که انقلاب شـد و سـرنگون شد. در ترکیه که عضو ناتوست، در همین چند روز آقای اردوغان درباره فلسطین حرف زده است. البته ایشان دائماً حرفهایش عوض میشود. یکروز با رئیسجمهور اسرائیل دیدار میکند و به او برادر میگوید. یکروز از مـردم فـلسطین حمایت میکند. وضعیتی که ترکیه دارد خیلی متعادل نیست. ایشان هم تحت انتخاباتی است که معلوم نیست در آینده برایش چه اتفاقی بیفتد. آمریکائیها به پایگاهی نیاز دارند تا به این نـکتهای کـه در گزارش مـرکز پژوهشهای کنگره بود برسند و آن حاضر بشود. البته به بیش از یک پایگاه نیاز دارند، ولی دستکم به یک پایـگاه قرص و محکم نیاز دارند و یکی از دلایلی که از اسرائیل حمایت میکنند هـمین اسـت و خـودشان را از اسرائیل جدا نمیدانند.
پیروزی بزرگی که ذیل عملیات «طوفانالاقصی» اتفاق افتاد، در حوزه اطلاعاتی ضربه بزرگی به آمـریکائیها بـود، چون حوزه اطلاعاتی اسرائیل و آمریکا به خاطر همکاریهای گستردهای که دارند، با یـکدیگر تـفاوت زیـادی ندارند. در حوزه نظامی هم ضربه بزرگی بود، چون درصد بالائی از سلاحها و تجهیزاتی که صهیونیستها دارنـد از آمریکائیها گرفتهاند.
به همین خاطر این تصور غلطی است که اگر برویم و بـا اسرائیل مسئلهای را حل کـنیم، مـسئلهمان با آمریکا حل میشود، چرا؟ چون آمریکا دغدغههای دیگری در منطقه اوراسیا دارد و این را به صورت سنتی نشان داده است. از این جهت چیزی هم به اسم اسرائیل نباشد، تقابلی که با ما، چین و روسیه دارد، در درازمـدت ادامه پیدا خواهد کرد. اسرائیل در واقع پایگاه و محیطی است که آمریکائیها بتوانند با اطمینان در منطقه حضور داشته باشند.
علل حمایت بی چون و چرای آمریکا از رژیم صهیونیستی
در حمایتهمهجانبه آمریکا از رژیم صهیونیستی در جـنگ غـزه، سه دلیل وجود دارد. یک دلیل، همانطور که اشاره شد برمیگردد به اینکه اصولاً تفاوتی بین آمریکا و رژیم صهیونیستی وجود ندارد و این ضربهای که با عملیات "طوفانالاقصی" زده شده به آمـریکا هـم زده شده است. سابقه تاریخی آمریکا و اسرائیل یکی است. سبک تأسیس آمریکا و رژیم صهیونیستی هم یکی است. یک حالت اشتراک فرهنگی وجود دارد. اشتراک میراث تأسیس وجود دارد. آمریکا را اروپائیهائی که بـه قـاره آمریکا مهاجرت کردند تأسیس کردند. در انگلیسی اصطلاحی داریم تحت عنوان Settler Colonialism استعمار شهرکنشین. تفاوتی بین استعمار شهرکنشین و استعمار معمولی هست. استعمار معمولی مثل کاری است که انگلیس در هند کرد. بـر جـائی مـسلط میشود، دهسال غارت مشکلاتی را ایـجاد مـیکند. تـفاوت استعمار شهرکنشین این است که از جمعیت کشور استعمارگر عدهای به آنجائی که قرار است استعمار شود مهاجرت میکنند. این نوع اسـتعمار دو شـاخه دارد. یـکی اینکه زمین را غصب میکنند. دوم، بومیان آن سرزمین را اخراج مـیکنند و یـا میکشند. این کاری بود که آمریکائیها با سرخپوستان آنجا کردند. آمار بومیان آمریکا در سال 1492 که اولین اروپائیها به آمـریکا رفـتند. حـدود 54 میلیون نفر بود. الان آمار سرخپوستها چند میلیون نفر بیشتر نـیست.
کشتار بزرگی که اروپائیها در آمریکا کردند در تاریخ سابقه ندارد
این سبک تأسیس آمریکا بود. اسرائیل چگونه تأسیس شد؟ کـسانی کـه اکـثراً صهیونیست بودند از ملیتهای مختلف غالباً اروپائی صهیونیست به سرزمینی مهاجرت و بـا هـمان سبک زمین را غصب کردند. از این جهت صهیونیستهای یهودی که به فلسطین رفتند، همان دو شاخص را لحاظ کـردند. یـکی ایـنکه زمین را غصب کردند و دیگر اینکه مردم بومی آن منطقه را یا کشتند و یا اخـراج کـردند.
کـسانی که در غزه هستند پدر یا پدربزرگشان از سرزمینهای دیگر فلسطین به آنجا کوچ داده شدهاند. در سال 1948 کـه رژیـم صـهیونیستی تأسیس شد، طبق نوشتههای خودشان 700 هزار نفر را آواره کردند. درصد قابل توجهی به همین مـنطقه غـزه آمدند. بنابراین بین آمریکا و اسرائیل یک میراث فرهنگی مشترک وجود دارد. آمریکائی تفاوتی نـمیبینند چـون تـأسیس خودشان هم به همین سبک بوده که رژیم صهیونیستی تأسیس شده است.
دلیل دوم بـرمیگردد بـه خود بایدن و نگاهی که به رژیم صهیونیستی دارد. او جمله مشهوری دارد که "اگر چیزی بـه نـام اسـرائیل وجود نداشت، ما خودمان باید تأسیس میکردیم." بایدن پنجاه سال است که در سیاست فعال اسـت. ایـن جمله را در سن 30 سالگی گفته و هر سال تکرار کرده و الان هم دارد میگوید. واقعاً بـه ایـن حـرف باور دارد. ایشان کاتولیک مسیحی، ولی صهیونیست است و واقعاً به صهیونیسم اعتقاد دارد. بایدن در جذب افراد صـهیونیست بـه کـابینهاش در تاریخ آمریکا رکورد زده است. در زمان نیکسون وزیر خارجه کیسینجر صهیونیست بود. الان وزیـر خـارجه آمریکا، معاون او، رئیس نهادهای اطلاعاتی امنیتی، معاون او، وزیر خزانهداری، وزیر امنیت داخلی، رئیس دفتر بایدن و... هـمه صـهیونیست هستند. یک سایت صهیونیستی همه افراد صهیونیست کابینه را لیست کرده بود. بـرایشان افـتخار است که این همه صهیونیست در کابینه حـضور دارنـد. پسـتهای کلیدی و حساس، مخصوصاً سیاست خارجی و بحثهای امـنیتی دراخـتیار صهیونیستهاست. آن سایت 47 نفر را لیست کرده بود که صهیونیست هستند و بایدن رکورد زده. وقتی 47 نـفر صـهیونیست در هیئت دولت حضور داشته باشند، مـعلوم اسـت که دارد چـه کـار مـیکند.
در دولت ترامپ اینطور نبود و ترامپ در تعداد بـکار گـرفتن صهیونیستها رکورد نزده بود. ترامپ با نتانیاهو دعوا دارد، چون موقعی که بـایدن پیـروز شد، نتانیاهو به او پیام تبریک نـداد، در حالی که ترامپ خـیلی بـه او کمک کرده بود. لذا این سـه ویـژگی در آمریکا و اسرائیل مشترک است و چون ضربهای که خورده کاری بوده، آمریکائیها نگران هـستند. بـرای همین مقامات کشورهای غربی هـر روز بـه اسـرائیل میروند که آنـها را دلداری بـدهند. صهیونیستها آدمهای ترسوئی هـم هـستند. در فیلمها دیدهایم که تا صدای آژیر میآید همه فرار میکنند. سران اروپائی مدام میروند کـه بـه آنها دلداری بدهند.
این بار خطر جـدیتر اسـت
اسرائیلیها زمـانی کـه بـه لبنان حمله کردند تـا به بیروت رسیدند، فقط دو تا کشته دادند. اسرائیل در ذهن خیلیها این ویژگی را داشته که کـشور بـسیار قدرتمندی است و سرویس اطلاعاتی و ارتش خـیلی قـویای دارد و در عـمل هـم ایـن را ثابت میکردند و اگـر در جـائی سرباز اسرائیلی کشته میشد خیلی سر و صدا میکردند. ولی الان چند صد نفر سرباز کشته شده و تعداد قـابل تـوجهی دسـتگیر شدهاند. سرتیپ اسرائیلی داریم که الان در زندان حـماس اسـت. ضـربه بـسیار بـزرگی بـوده، به همین دلیل نوع حمایت هم متفاوت است. رژیم صهیونیستی در سالهای گذشته چه به خاطر مشکلات داخلی و چه در سطح بینالمللی شکنندگی زیادی پیدا کرده. حتی در سازمان مـلل هم به دوسوم آرا نیاز است و نه نصف به علاوه یک. قطعنامه علیه اسرائیل صادر شد.
عراق چون در اشغال آمریکاست، رأی ممتنع داد. علت این است که عراقیها مخصوصاً افرادی که در نیویورک هـستند تـحت فشار آمریکا هستند. بعضاً فرزندانشان در آنجا به مدرسه میروند و آن استقلالی را که جائی مثل جمهوری اسلامی دارد، نمیتوان از عراق انتظار داشت.
حضور میدانی آمریکا در جنگ غزه
آمریکائیها رسماً در غزه حـضور مـیدانی دارند. اخیراً رسماً اعلام شد که یکی از ژنرالهای آمریکائی در اسرائیل است و اسم ژنرال تیم مستشاری هم اعلام شده است. این ژنرال آمریکایی در جـنگهای خـیابانی و جنگهای محیط غزه تخصص دارد و بـرای هـمین هم او را به اسرائیل فرستادهاند. یکی از نگرانیهای آمریکائیها این است که این ضربه کاریای که به اسرائیل وارد شده ذهن آنها را دچار مشکل کرده است و عـصبانیتی کـه از این ضربه ایجاد کـرده، مـمکن است منجر به شکست دیگری بشود. نگرانیای که آمریکائیها نسبت به آینده اسرائیل دارند شاید از خود نتانیاهو هم بیشتر باشد. نتانیاهو ثابت کرده که اولین دغدغهاش، خودش هست و آمریکائیها نـمیخواهند اسـرائیل را فدای یک فرد کنند. روزی که این عملیات تمام بشود، اولین کسی که باید پاسخگو باشد که چرا اینگونه عمل کرده و ذیل نخستوزیری او این فاجعه برای اسرائیل پیش آمده، شخص نـتانیاهوست. او در ایـن دوره قطعاً بـا چالش مواجه میشود. یکی از دلایلی که دوست دارند ماجرای غزه طول بکشد همین است. چون نتانیاهو مـیداند که اگر این غائله خاتمه پیدا کند، او با تبعاتی مواجه خـواهد شـد. آمـریکائیها چون این نکته را میدانند، کم و بیش مدیریت را به دست گرفتهاند، چون متوجه شدهاند که اگر رهبران رژیـم صـهیونیستی وارد بودند چه کار کنند، این وضعیت به وجود نمیآمد.
چرایی پرهیز از حمله زمـینی رژیـم صـهیونیستی به غزه
در مورد حمله زمینی رژیم صهیونیستی به غزه، برآورد آمریکائیها این است که شـکست دومی در انتظار رژیم صهیونیستی خواهد بود و نمیخواهند چنین وضعیتی برایشان پیش بیاید. در عـینحال بین آنان اختلاف هـم وجـود دارد. در داخل هیئت حاکمه آمریکا اختلاف هست. در داخل هیئت حاکمه رژیم صهیونیستی هم اختلاف هست. ضربهای که رژیم صهیونیستی خورده، آمریکائیها هم خوردهاند. آن گیجیای که اسرائیلیها دارند، آمریکائیها هم کم از آنان نـدارند. از اینجهت اینکه چه کار باید بکنند، نه راهی به جلو دارند، نه راهی به عقب، حمله زمینی به غزه قطعاً برای رژیم صهیونیستی تبعات جدی دارد، و نمیتوانند نسبت به اتفاقاتی هم کـه افـتاده بیتوجه باشند.
نقش ایران در محور مقاومت
بدیهی است که ایران از حزبالله، حماس یا جهاد اسلامی حمایت میکند. اصولاً اگر این حمایتها نبود که گروهها نمیتوانستند مقاومت کنند. ما بارها عـلناً گـفتهایم که حمایت میکنیم. اما اینها استقلال دارند. میتوان همزمان کمک کرد و آنها هم مستقل باشند. دلیلش هم این است که دوست و همپیمان هستیم و ایدئولوژی و اهداف و دشمن یکسانی داریم. شـما مـیتوانید همزمان هم کمک کنید، هم به طرف استقلال بدهید که آنگونه که میخواهد عمل کند. اگر به دوستانتان در حوزهای که دارند کار میکنند اختیار ندهید، قطعاً این ارتباطات نـمیتواند در درازمـدت ادامـه پیدا کند.
ضدصهیونیستیترین مردمان دنـیا مـردم یـمن هستند. اینها از وضعیت غزه ناراحتند و خودشان تصمیم میگیرند چگونه با اسرائیل مقابله کنند. نکتهای که در فرمایشات حضرت آقا هم بود کـه اگـر فـاجعه چیزی بیشتر از آنچه که هست بشود، ممکن اسـت نـهادها و سازمانهای دیگری وارد میدان بشوند و کسی نمیتواند جلوی اینها را بگیرد.
بالهای پایان رژیم صهیونیستی
به نظر نگارنده پایان رژیم صـهیونیستی مـبتنی بـه دو بال و دو بخش است. یک بخش سخت است که جمهوری اسـلامی کمک کرده و نتیجهاش مشخص است. اگر این بخش نباشد کار بسیار طولانی خواهد شد. منتهی بخش سخت کـافی نـیست. چـون طرف اسرائیلی هم در حوزه قدرت سخت، توانمندیهای خود را دارد و این توانمندیها بـا تـوجه به اتفاقاتی که برای رژیم صهیونیستی افتاده، افزایش پیدا خواهند کرد. از اینجهت به یک بُعد نـرم هـم نـیاز است. اگر در حوزه بعد نرم فعالیتها جدیتر صورت نگیرد، این قضیه بـیشتر طـول خـواهد کشید. در حوزه بعد نرم هدف کاهش حمایت کشورهای غربی از رژیم صهیونیستی است.
به دلایـل مـتعددی کـه در فرصت کوتاه مجال پرداختن درباره آنها نیست، حمایت غرب از رژیم صهیونیستی متوقف نخواهد شـد، ولیـ قابلیت کاهش وجود دارد. در حالحاضر حرکتهای مردمی گسترده در کشورهای غربی به وجود آمده اسـت. تـغییر دمـوگرافیکی که در آمریکا وجود دارد. مهاجرت معکوسی که از سرزمینهای اشغالی آغاز شده است.
صهیونیستهای دنیا بـه یـهودیان وعده دادهاند که به سرزمینهای اشغالی بیایند و بهمحض پیاده شدن از هواپیما یک پاسـپورت اسـرائیلی، خـانه، زمین، کار و پول دریافت خواهند کرد. لذا بسیاری پذیرفتند، الان چه اتفاقی افتاده؟! موشک و حمله نظامی و... میبینند. اخـیراً یـکی از شرکتهائی که رتبهبندی اقتصادی را اعلام میکند، اعلام کرده که اقتصاد اسرائیل کـاهش پیـدا کـرده و آینده اقتصادی اسرائیل مبهم است. در سرزمینهای اشغالی فرد غیرنظامی نداریم و هم مردان، هم زنان بـاید در ارتـش خـدمت کنند و وقتی هم که خدمتشان تمام شد، رزرو هستند.
لذا هر دو حوزهی سخت و نـرم لازمـند و صرفاً تمرکز کردن بر روی هر یک از آنها کافی نیست. اینها لازم و ملزوم هم هستند.