السنوار صحنه سینمایی را که اسرائیل در رویای خود میپروراند، نابود کرد
یک تحلیلگر سیاسی و کارشناس مسائل رژیم صهیونیستی خاطرنشان کرد: نتانیاهو برای اینکه بتواند تمام طرحها و پروژههای خود را پیاده کند، باید ادامه جنگ را تضمین کند و برای ادامه جنگ هم به بهانههایش نیاز دارد، هر چند بهانههای اسرائیل همواره با اهدافش تفاوت دارد.
اشتراک گذاری :
به گزارش حوزه بین الملل خبرگزاری تقریب، «إيهاب جبارين» تحلیلگر سیاسی و کارشناس مسائل رژیم صهیونیستی در مقالهای که شبکه الجزیره در وبسایت خود منتشر کرد، آورده است: در خلال جنگ سخت و شدیدی که در نوار غزه جریان دارد، نتانیاهو، در تخیلات خود، پیروزی قاطع خود را همانند یک صحنه سینمایی که در برابر جهانیان به نمایش میگذارد، تصور میکند . او خود را در وسط تصویری میبیند که نشسته است و در سمت راستش، رئیس شاباک و رئیس موساد و در سمت چپش، گالانت و هرتسی هالیوی قرار دارند و به صفحات نمایش تاری نگاه میکنند که تصاویری از نیروهای کماندویی را با چهرههای تار شده نشان میدهد، آنگاه نتانیاهو به آنها اشاره میکند که یحیی السنوار را دستگیر کنند.
چه بسا نتانیاهو رویای تصویری را در سر خود می پروراند که آن را مطابق میل و آرزوی خود طراحی کند به اینکه رقیب خود، السنوار را دستگیر کند و صحنه دروغین و ساختگی بیرون آوردن وی از داخل یکی از تونلها را در صحنه ای مشابه لحظه دستگیری صدام(دیکتاتور معدوم سابق عراق) طراحی کند و آنگاه او را در برابر مانیتورهای تلویزیونی در مدت زمانی که ماهها و شاید سالها طول بکشد، محاکمه نماید و اتهاماتی را علیه السنوار در ارتباط با هفتم اکتبر (عملیات طوفان الاقصی) و پس از آن و چه در خصوص پیش از هفم اکتبر نسبت دهد و نیز محاکمه «آیخمان» نازی را به یاد ما آورد که موساد او را از آرژانتین ربوده بود تا پس از آن، السنوار را اعدام کرده و در ادامه پیکرش را به آتش بکشد و خاکسترش را در دریا پرتاب کند.
ولی قضا و قدر اراده کرد که سناریویی متفاوت از رویاها و اوهام نتانیاهو بنویسد ترور السنوار در غزه رخ داد، چرا که وی بر خلاف ادعاهای اسرائیل از نوار غزه خارج نشد و بر خلاف ادعای اسرائیل، در یکی از تونلها با استفاده از اسیران اسرائیلی به عنوان سپرانسانی مخفی نشد، بلکه یک صحنه واقعی رخ داد که در آن السنوار به همراهی شماری از رزمندگان به نبرد با دشمن پرداختند و این صحنه تصادفی و بدون برنامهریزی ارتش و بدون اطلاعات دستگاههای اطلاعاتی دشمن رخ داد. حتی نظامیان دشمن از نیروهای کماندویی نبودند و این صحنه غیرمنتظره و غیر برنامه ریزی شده، تمام رشتههای نتانیاهو را پنبه کرد و نقشههایش را بر باد داد.
نتانیاهو همواره زمان را بر اساس آنچه میخواهد و در راستای تحقق اهداف سیاسی، نظامی و راهبردی خود مدیریت میکرد، به طوری که زمان اجرای ترورها یا تصمیماتش را به شکل تصادفی و بیهدف انتخاب نمینمود. بیهوده نبود که دو هفته پیش به صراحت نوار غزه را منطقه جنگی ثانویه اعلام کرده بود.
بلکه هدف وی، قلمداد کردن وضعیت نوار غزه به عنوان یک حالت امنیتی خطرناک برای اسرائیل بود تا از آن برای احیای پارانویا(بدگمانی) اسرائیلی اما در یک چارچوب مشخص استفاده کند که خلاصه هدف وی، تلاش برای تضعیف مسئله فلسطین از طریق بحران آفرینی با همان شدت است و این بحران ساختگی را پناهگاهی و راه نجاتی برای خود قلمداد می کند و این همان سیاستی است که نتانیاهو در خصوص جبهه لبنان در پیش گرفته و ما شاهد آن هستیم.
ولی جبههای که در محاسبات نتانیاهو در حال حاضر نبود، او را غافلگیر کرد و آن جبهه ایران است و فراتر از آن، نمیتواند از این مسئله به دلایل اهمیت ژئوسیاسی در منطقه چشم پوشی کند به طوری که در نوشتههایش به تمایلات خود برای نابودی مسئله فلسطین در داخل جبهه ایرانی اشاره کرده است.
نتانیاهو معتقد است که از بین بردن ایران به معنای از بین بردن هر آن چیزی است که با فلسطین مرتبط است، خواه مقاومت فلسطین یا آزادسازی آن یا بازگشت آوارگان.
نتانیاهو به همین سبب مسئله فلسطین را در جنبش حماس و حماس را در سایه ایران منحصر کرده است و به همین سبب معتقد است که رهایی از ایران یا به زعم خود شر بزرگ، به معنای مرگ مسئله فلسطین و مقاومتی است که حماس نماینده آن به شمار می رود، به همین سبب درست است که او خواهان پیش رفتن به سمت تهران به عنوان مرکز محور مقاومت و بزرگترین اردوگاه آن است، ولی خواهان حرکت پرشتاب نیست.
نتانیاهو قصد داشت که از مه آلود بودن جنگ برای تغییر خاورمیانه و بازترسیم آن برای ایجاد نظم منطقهای جدید سوء استفاده کرده و پس از آن به زعم خود وضعیت خود را در جبهه داخلی اسرائیل ساماندهی کند و در ادامه در قوانین قضایی بازنگری و آن را اصلاح نماید و در نتیجه راستگرایان، حکومت را در اسرائیل به طور کامل در انحصار خود قرار دهد.
او برای این که بتواند تمام طرحها و پروژههای خود را پیاده کند، باید ادامه جنگ را تضمین نماید و برای ادامه جنگ هم به بهانههایش نیاز دارد، هر چند بهانههای اسرائیل همواره با اهدافش تفاوت دارد، به عنوان مثال، اسرائیل جنگ علیه نوار غزه را با بهانه از بین بردن حکومت حماس و تضعیف نظامی و سیاسی آن به راه انداخت.
پس از ترور السنوار، دیگر جایی برای این که نتانیاهو پرونده اسیران را نادیده بگیرد، وجود ندارد و این سومین هدفی است که از آغاز جنگ اعلام کرده بود، ولی مشکل از نظر نتانیاهو در این نهفته است که دستیابی به قرارداد مبادله اسیران به معنای پایان جنگ در غزه و پایان جنگ در غزه به معنای پایان آن در جبهه های دیگر خواهد بود که نتانیاهو آن را نمیخواهد .
پایان جنگ به معنای بازگشت اسرائیل به روز هفتم اکتبر و تحقیق در خصوص تمام پیامدها و دلایلی است که منجر به وقوع آن شد و نیز بازخواست کسانی که مسبب آن شدند و این امر، طرحهایش را بر باد داده و چه بسا پایان سیاسی او را رقم بزند.
ترور السنوار، نتانیاهو را در برابر دو گزینه قرار داده است و این چیزی است که بایدن و اسموتریچ به آن تصریح کردند به طوری که بایدن از نتانیاهو میخواهد جنگ را پایان داده و به سمت قرارداد مبادله حرکت کند، در حالی که اسموتریچ از او می خواهد جنگ را برای اهداف شهرک سازی ادامه دهد. هدف پروژه اسموتریچ، سیطره و شهرکسازی از دریا تا رودخانه است و این چیزی است که نتانیاهو تایید میکند و در نتیجه باید آن را انتخاب کند، ولی وی از همان ابتدا تصریح کرده که این جنگ، جنگ وجودی و جنگ قیامت به زعم وی است.
به همین سبب به نظر میرسد که نتانیاهو تا تحقق اهدافش و اجرای پروژه منطقهای و شهرکسازی به جنگ خود ادامه خواهد داد؛ ولی سئوال این است که چگونه از فشارهای آمریکا برای پایان جنگ و فشار خانوادههای اسرا و اپوزیسیون اسرائیلی برای رفتن به سمت قرارداد مبادله فرار خواهد کرد؟ البته این امر از طریق پریدن به جبهه ایران خواهد بود و این ضربه از نظر وی، برگ برنده به شمار میرود، به همین سبب آن را به سه دلیل روی میز قرار داده است: اول اینکه افکارعمومی اسرائیل را مهار کند، دوم نوار غزه را به رتبه جبهه ثانویه بازگرداند و دلیل سوم، سوء استفاده از کشته شدن(شهادت) یحیی السنوار است که آن را صحنه پیروزی قلمداد می کند.
از اینجا به صحنه پردازیها و تخیلات وحشیانه نتانیاهو برای ترسیم پیروزیهای لحظهای برمی گردیم، به طوری که ترور السنوار بسیار از آنچه برای آن برنامهریزی می کرد، دور بوده است. این نکته را نمیتوان انکار کرد که ترور وی یک پیروزی برای اسرائیل قلمداد میشود، ولی این مسئله تصادفی رخ داد و این چیزی است که اسرائیل ممکن است تلاش کند در ادامه از آن شانه خالی کرده و این گونه صحنهسازی کند که یک عملیات قهرمانانه بوده به ویژه این که صحنه کشته شدن(شهادت) السنوار صحنهای بود که روایت مقاومت را مورد تاکید قرار داده و روایت اسرائیل علیه وی را خنثی می کند.