پس از گذشت یک سال از عملیات طوفان الاقصی؛ چه کسی برنده است و چه کسی بازنده؟
محجوب زویری
در این مقاله به تحلیل این موضوع می پردازیم که پس از گذشت یک سال از عملیات طوفان الاقصی؛ چه کسی برنده است و چه کسی بازنده؟
اشتراک گذاری :
به گزارش حوزه استان های خبرگزاری تقریب(تنا)، متن مقاله به شرح زیر است:
هنوز یک سال کامل از عملیات طوفان الاقصی نگذشته است که رژیم صهیونیستی به تمامی انسان ها و شرافتمندان جهان نشان داده است که این رژیم اشغالگر هیچ احترامی برای ارزش های انسانی و اخلاقی قائل نیست و یک رژیم متجاوز در دنیای هوش مصنوعی است که به شکل بی سابقه ای در طول تاریخ دست به کشتار و تخریب و نابودی می زند و برخی ها هم این اقدامات آنرا در ردیف «دفاع از خود» قرار می دهند.
این رژیم سعی دارد برخی ابعاد جنگ نسل کشی خود علیه غزه را در لبنان به مورد اجرا بگذارد و هزاران مورد حمله هوایی انجام می دهد که در اثر آن بیش از 1700 شهروند لبنانی؛ از جمله رهبران جنبش حزب الله و در راس آنها سید حسن نصرالله دبیر کل این جنبش به شهادت رسیده و نزدیک به 8500 نفر دیگر مجروح و بیش از یک میلیون لبنانی هم آواره شده اند.
رژیم صهیونیستی همین تجاوزات و وحشیگری را در غزه به مورد اجرا گذاشته است که کمترین نامی که می توان بر روی آنها گذاشت، «جنگ نسل کشی» است که حجم بی سابقه ای از کشتار و جراحت و تخریب را در این منطقه بر جای گذاشته است که هم ساکنان و هم زیرساخت ها و تمامی آثار زندگی را در آن تحت تاثیر قرار داده است.
در حالی که بیش از 40 هزار نفر از ساکنان غزه که اکثرشان زن و کودک بوده اند، در جریان این جنگ کشته شده اند و در راس آنها می توان به «اسماعیل هنیه» رئیس دفتر سیاسی جنبش حماس و «صالح عاروری» اشاره کرد و همچنین بیش از 100 هزار نفر دیگر زخمی شده اند و حتی هزاران نفر همچنان در زیر آوارها و خرابه ها هستند و بیش از 85 درصد از منازل غزه به صورت جزئی یا کلی تخریب شده اند، همه این آمارها که تا لحظه نگارش این مقاله رصد شده اند، می تواند افزایش پیدا کند و حوادث سرعت بیشتری به خود بگیرند.
در همین راستا و با ثابت شدن این واقعیت به همگان که جامعه بین المللی ناتوان و کاملا فلج شده است و نمی تواند هیچ موضعی در راستای توقف این تجاوزات بگیرد، این سوالات اساسی؛ چه در طرف مقاومت فلسطینی و چه در ارتباط با رژیم اشغالگر صهیونیستی و در راس آن دولت تندروی راستگرا به نخست وزیری «بنیامین نتانیاهو» بدون پاسخ می ماند که چه کسی برنده و چه کسی بازنده این جنگ است و جامعه بین المللی و در راس آن آمریکا چه عملکرد و چه رفتاری در قبال همه این تحولات داشته اند. این مقاله سعی در فهم معادلات برد و باخت پس از گذشت یک سال از تجاوز رژیم صهیونیستی به غزه را دارد.
جنگ تمام عیار
بنیامین نتانیاهو از زمان نخستین سخنرانی خود عملیات 7 اکتبر 2023 را به حوادث 11 سپتامبر 2002 در آمریکا تشبیه کرد تا در مرحله اول افکار عمومی جهان غرب و به ویژه آمریکا را تحریک کند و احساسات همسو با رژیم صهیونیستی را برانگیزد، اما ژرف اندیشی در این باره می تواند راز بسیاری از تحولات غزه از تاریخی 8 اکتبر گذشته تاکنون را که رژیم صهیونیستی به نوعی وضعیت جنگی اعلام کرد و حملات هوایی و پس از آن عملیات زمینی خود علیه نوار غزه را آغاز کرد، آشکار کند.
از سوی دیگر، سیاست های رژیم صهیونیستی در کرانه باختری و علیه مقدسات فلسطینیان، در کنار نادیده گرفتن خواسته های طرف فلسطینی و طرف های منطقه ای و نیز گسترش دامنه حملات آن علیه لبنان، نیازمند اقدامی برای مقابله با این سیاست ها؛ دست کم از سوی مقاومت مسلحانه فلسطینیان و در راس آنها؛ جنبش مقاومت اسلامی «حماس» بود.
یادآوری حوادث 11 سپتامبر آمریکا این نکته خیلی مهم را به ذهن متبادر می کند که جنگ رژیم صهیونیستی علیه غزه یک جنگ تمام عیار است و هنوز این مساله از اذهان جهانیان فراموش نشده است که جنگ موسوم به جنگ علیه تروریسم که از افغانستان آغاز شد، به عراق، سوریه، یمن و دیگر کشورهای شرقی و غربی هم کشیده شد و نزدیک به 2 دهه به طول انجامید و هنوز هم در بعضی جبهه ها ادامه دارد.
حمله رژیم صهیونیستی علیه غزه صرفا واکنشی به حوادث 7 اکتبر نبود، بلکه تلاشی برای ساماندهی مجدد وضعیت طرف صهیونیستی در زمینه سیطره بر کرانه باختری و نوار غزه، زیر پا گذاشتن بخش های باقی مانده توافقنامه اسلو در فلسطین و تداوم روند سازش بدون توجه به مساله اصلی منازعه است که همان آرمان فلسطین، اشغالگری و حق بازگشت است؛ به طوری که پروژه تشکیل کشور فلسطین رسما به کما رفته است و راه حل تشکیل دو کشور نیز وضعیت مشابهی را تجربه می کند.
این به نوبه خود نوعی تلاش برای ساماندهی جایگاه رژیم صهیونیستی در منطقه و به تعبیر بهتر «اسرائیلی سازی» منطقه است که در راستای آن تلاش می شود تمامی اوضاع سیاسی و اقتصادی در مسیر تحقق منافع امنیتی کامل این رژیم به کار گرفته شود. این طرحی است که نتانیاهو از سال 2009 در پیش گرفته است؛ یعنی زمانی که به این نتیجه رسید که رژیم صهیونیستی باید از جنگ های سنتی دست بردارد و به جنگ های مبتنی بر فناوری روی بیاورد؛ اما این تفکرات وی به مرحله عمل نرسید و مجبور شد که دوباره دست به جنگ های سنتی بزند. علاوه بر این، راهبرد جدید نتانیاهو مبتنی بر عادی سازی روابط رژیم صهیونیستی در منطقه و پذیرش آن از سوی طرف های منطقه ای بود که می توانست منجر به کاهش دشمنان این رژیم شود، اما در این امر نیز توفیقی پیدا نکرد.
در حالی که روندهای عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی در فضایی فراتر از همسایگان فلسطین ادامه دارد، رژیم صهیونیستی به شدت سعی در تحمیل واقعیت های جدید میدانی در کرانه باختری را دارد؛ به طوری که زندگی به تدریج به درد و رنج روزمره برای آنها تبدیل شده است و تشکیلات خودگردان هر روز بیشتر از قبل از نادیده گرفته می شود و به صرف نهادی تبدیل شده است که مسئولیت ارائه خدمات امنیتی به رژیم صهیونیستی را بر عهده دارد.
در آن زمان خبری از مقاومت در کرانه باختری نبود و حملات روزمره به مقدسات و به ویژه مسجد الاقصی ادامه داشت، اما این آرامش دولت صهیونیستی را جز به سمت افراطی گری و تحمیل سیاست های وضعیت موجود سوق نداد. این سیاست های که در کرانه باختری اجرا می شود، دولت صهیونیستی امروز سعی در اجرای آنها در ملحه پس از جنگ نسل کشی در غزه را دارد.
اما چالش بزرگ نتانیاهو در طراحی طرحی قابل اجرا که طرف های بین المللی و منطقه ای همپیمان رژیم صهیونیستی هم آنرا قبول داشته باشند، باعث تداوم جنگ می شود، اما دولت راستگرای صهیونیستی به نخست وزیری بنیامین نتانیاهو بر این باور است که تداوم جنگ یک ضرورت است و مخالفت با تمامی تلاش ها برای توقف جنگ، در دراز مدت به نفع رژیم صهیونیستی است و باعث احیای قدرت بازدارندگی خواهد شد که این رژیم مدعی است در مرحله قبل از 7 اکتبر 2023 از آن برخوردار بود.
جامعه بین المللی در برابر تمامی اقدامات دو دهه گذشته رژیم صهیونیستی سکوت اختیار کرده بود، اما پاسخ این رژیم به تمامی این رفتارها، تخریب سازمان یافته میراث جامعه بین المللی بود که از دهه 50 قرن گذشته و توسط سازمان ملل آنرا پایه ریزی کرده بود. رژیم صهیونیستی در نخستین روزهای جنگ نسل کشی در غزه، آژآنس امدادرسانی و کاریابی سازمان ملل در نوار غزه «آنروا» را وارد جنگ خود در غزه کرد و برخی کارکنان فلسطینی این آژآنس را متهم به دست داشتن در عملیات 7 اکتبر کرد. هدف از این اتهامات، تخریب وجهه آنروا به منظور مقدمه چینی برای تخریب موسسات آن در غزه بود که همین طور هم شد. در واقع، تخریب زیرساخت های آنروا در غزه بخشی از سیاست تحمیل واقعیت های موجود بود که به دولت نتانیاهو برای تحمیل دیدگاه خود درباره فردای جنگ غزه بدون حضور آنروا کمک می کند.
در جریان جنگ فعلی غزه، 214 نفر از کارکنان آنروا تا تاریخ 10 سپتامبر 2024 کشته شده بودند و لازم به ذکر است که این نهاد نزدیک به 13 هزار نیرو در غزه داشت که در 300 مرکز وابسته به آن که پرچم سازمان ملل را بر فراز ساختمان های خود به اهتزاز درآورده اند، فعالیت می کردند. برخی گزارش های آنروا حاکی از تخریب کلی یا جزئی بیش از 200 مرکز و ساختمان متعلق به این نهاد در جریان حملات رژیم صهیونیستی است و حذف آنروا امتیاز بزرگی برای دولت نتانیاهو در مسیر تحمیل واقعیت های میدانی است و این رژیم در حال حاضر نیز با حملات و تجاوزات خود به غزه سعی در خلق چنین وضعیتی و حتی گسترش آن به کرانه باختری و نیز لبنان را دارد.
بدین ترتیب، نمی توان ادعا کرد که جنگ نسل کشی فعلی در غزه صرفا نوعی واکنش به عملیات 7 اکتبر است، بلکه این حوادث نوعی عملیات سازمان یافته برای خلق وضعیت جدید در زمینه مساله فلسطین و منطقه خاورمیانه است که رژیم صهیونیستی فکر می کند در راستای منافع این رژیم است و جامعه بین المللی و نظام جهانی نیز در موضع ضعف و عدم اطمینان قرار دارد و به سختی می تواند کشوری را پیدا کند که موضع آشکار و روشنی در دفاع از این سازمان اتخاذ کند.
بی شک، بررسی عمیق بازتاب های منطقه ای جنگ غزه در سالگرد عملیات طوفان الاقصی؛ به ویژه پس از گسترش دامنه حملات وحشیانه علیه لبنان بیانگر این واقعیت است که هدف دولت صهیونیستی از جنگ غزه چیزی جز تلاش برای خلق وضعیت جدید در عرصه میدانی نبود.
از همین رو، ارزیابی دستاوردها و خسارت های عملیات طوفان الاقصی به مرحله جدیدی بستگی دارد که قرار است شکل بگیرد یا مستلزم احیای وضعیتی است که قبلا بر منطقه حاکم بود و در چارچوب آن، در مرحله پس از بهار عربی تدابیر امنیتی و سیاسی اتخاذ شده بود که به موجب آنها، دولت صهیونیستی بخشی اصلی از وضعیت حاکم بود و مساله فلسطین در تمامی ابعاد انسانی و سیاسی نادیده گرفته می شد. در واقع، نتانیاهو سعی در بازگرداندن اوضاع به دوران قبل از 7 اکتبر را دارد.
بنابراین، شکی نیست که میزان موفقیت این مرحله و پروژه های امنیتی و سیاسی آن به نحوه پایان جنگ غزه و نتایج گسترش دامنه حملات به لبنان بستگی دارد که هر روز روند ادامه داری به خود می گیرد. علاوه بر این، این مساله به سناریوهای پس از پایان جنگ و به ویژه نقشه طراحی شده برای دوره پس از جنگ غزه نیز ارتباط دارد.