العاصي:اسلام هراسي در امريكا را صهيونيستها رهبري مي كنند
قسمت اول
در حاشیه نشست شورای عالی مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، خبرگزاری تقریب از فرصت به دست آمده برای انجام گفتگویی با محمد العاصی از علماي مسلمان امريكا در مورد تصویر موجود از مسلمانان در آمریکا ، تفرقه بین شیعه و سنی،و مسجدی که قرار است در نزدیکی محل حادثه یازده سپتامبر (معروف به نقطه صفر) ساخته شود، استفاده کرده است.
امام محمد العاصی، از فعالان اسلامی، صاحب شهرت، امام مسجد بزرگ واشنگتن و از سخنرانان و متفکران برجسته اسلامی در سطح بین المللی است. مسلمانان آمریکا به او و دیدگاه هایش اهمیت زیادی قائلند. متن این مصاحبه را می خوانید:
اشتراک گذاری :
سوال : با وضعیت مسلمانان در امریکا شروع کنیم. لطفا بفرمایید وضعیت اجتماعی و اقتصادی مسلمانان در ایالات متحده چگونه است؟
همانطور که مسلمانان در سراسر جهان پراکندهاند اما کسی آمار دقیق آن ها را ندارد،در آمریکا هم هیچ کس واقعا تمایلی به کشف تعداد آنها نداشته است. هیچ سرشماری رقیقی از تعداد مسلمانان در ایالات متحده وجود ندارد، اما تحقیقات دانشگاهی مسلمانان سراسر ایالات متحده را هشت میلیون نفر برآورد کرده است. برخی معتقدند تعداد آنها بیشتر و به باور برخی دیگر کمتر است، اما هشت میلیون نفر آمار متوسط آنها است. این هشت میلیون نفر مسلمان ایالات متحده از پیش زمینه های مختلف آمدهاند. میشود گفت یک طبقه از آن مسلمانان مهاجر هستند، مسلمانانی که از کشورهای اصلی و وطن خودشان به قصد ایالات متحده ترک کرده و به قولی مهاجرت کرده و به این ترتیب با خانواده خود ساکن ایالات متحده شدهاند. به این شکل می توان این افراد را جامعه مهاجر مسلمان در ایالات متحده نامید.
شاخه دیگری از مسلمانان ایالات متحده کسانی هستند که کیش و آیین خود را تغییر داده اند که به آن ها نو کیشان می گوییم. اینها کسانی هستند که در خانواده غیر مسلمان متولد شدهاند. مثلاً مسیحی یا یهودی بودهاند ... یا اصلاً بی دین بوده اند یا .... اینها فارغ از هر تجربهای که در زندگی داشتهاند، معانی اسلام را کشف و با یک تصمیم گیری عقلانی مسلمان شدهاند.
گروه سومی از مسلمانان هستند که در ایالات متحده متولد شده اند. آنها خود را مهاجر نمیدانند چرا که آنها کشور خود را ترک نکرده اند که به ایالات متحده بیایند. آنها در خانوادههای مسلمان به دنیا آمده اند و اگر نگوییم اکثرشان، بسیاری از آنان آفریقایی – آمریکایی هستند که تحت عنوان مسلمانان سیاه پوست از آنان نام برده میشود. این سه گروه عمده جمعیت هشت میلیون نفری مسلمانان ایالات متحده را تشکیل میدهند.
تا آنجا که به وضعیت اجتماعی و اقتصادی مسلمانان مربوط است، به طور کلی مسلمانان اط طبقه متوسط و یا حتی طبقه متوسط به بالا هستند. مسلمانان جزء جامعه فقیر ایالات متحده به حساب نمیآیند. این بدان معنی نیست که بین مسلمانان فقیر وجود ندارد؛ درست مثل طبقات پایین دیگر ادیان و مذاهب ایالات متحده، اما تصویر کلی این است که مسلمانان در کل از نظر مالی و اقتصادی فردی از متوسط ایالات متحده بهتر هستند.
مسلمانان بیشتر در شهرهای یزرگ ایالات متحده ساکن هستند. بسیاری از آن هشت میلیون نفر ساکن ابرشهرهایی نظیر دیترویت، نیویورک، لس آنجلس، هیوستن، دنور، میامی و غیره ... هستند.
در پرداختن به مذهب، مسلمانان ایالات متحده آمریکا مانند دیگر نقاط جهان هستند. هستند کسانی که خود را اهل تسنن را مینامند، کسانی هم هستند که خود را شیعه میدانند و در عین حال، کسانی هم هستند که صوفی نامیده می شوند، اعم از اینکه شیعه هستند یا سنی. پس دید کلی نسبت به مسلمانان ایالات متحده این چنین است.
س: در مورد نغییر کیش به اسلام صحبت کردید. از سوی دیگر با اسلام هراسی مواجه هستیم. آیا می توانید مقایسهای بین این دو بکنید؟ کدام یک بر دیگر چربش بیشتری دارد؟
خوب، وقتی از اسلام هراسی صحبت میشود، اسلام هراسی ابزاری است در دست دولت و قدرت. اسلام هراسی چیزی نیست که کسی با آن به دنیا بیاید. اسلام هراسی چیزی نیست که به طور طبیعی در جامعه ایالات متحده وجود داشته باشد. پدیده اسلام ستیزی و یا احساسات و افکار ضد اسلامی در ده یا بیست سال گذشته به وجود آمده است؛ شاید از حداکثر سی سال پیش اما نه بیشتر. پیش از آن بسیاری از مردم چیزی در مورد اسلام نمی دانستند. یادم هست وقتی در دهه ۱۹۷۰ به ایالات متحده بازگشتم در ماه رمضان روزه میگرفتم اما همکاران من چیزی در مورد ماه رمضان، روزه و یا اسلام نمیدانستند. همه چیز برایشان عجیب، جدید و یا اسرار آمیز بود. پس وقتی مردم درباره چیزی هیچ چیز نمی دانند، این به آن معنا نیست که لزوما احساس ضدیتی نسبت به آن دارند. اما شرایط سیاسی جهان تغییر کرد و سرعت این تغییر در یک یا دو نسل گذشاه بسیار زیاد بود. اسلام به سهم خود نقش زیادی در تغییرات ایفا نمود. آنگاه دولتهایی پیدا شدند که به زعم آنها دخالت دولت های اسلامی در تعیین سرنوشتشان را بر نمیتافتند و اینکار را به حال آنچه آنها منافع ملیشان مینامیدند، مضر میدانستند. بنابراین آن دولتها شروع کردند به تبلیغات منفی و مخرب علیه مسلمانان. از این رو اسلام هراسی گریبانگیر بسیاری از مردم ایالات متحده شد و چنین شرایطی پیش آمد که اکنون به نام اسلام هراسی شناخته میشود. فکر نمی کنم این مسئله تاثیری بر کسانی داشته باشد که به اسلام گرویدهاند. من به شخصه نشنیده ام کسی بگوید مسلمان شده چون از اسلام میترسیده است.
آنچه در تبلیغات اسلام هراسانه انجام می شود تنها ایجاد حس کنجکاوی در میان مردم است؛ یعنی مردم می گویند "این اسلامی که میگویند چیست؟ از رسانه ها شنیده ام که دائم در مورد اسلام منفی بافی می کنند. می خواهم خودم در مورد آن یاد بگیرم." این کنجکاوی باعث شده مردم به کتاب فروشی ها و کتابخانه ها مرجعه کرده و اطلاعات بیشتری در مورد اسلام به دست بیاورند. در طول این روند، برخی از آنها به اسلام گرویده اند. از این رو جنبش پیوستن مردم به دین اسلام از پیشینه های مذهبی دیگر به وجود آمده است. فکر می کنم دید متعصبانه در مذهب است که زنگ خطر را برای آنها به صدا درآورده است. آنها از این ترسیدهاند که چرا بسیاری از مردم مسلمانان می شوند؟ آیا این بدان معناست که در آینده دیگر مسیحیتی در ایالات متحده وجود نخواهد داشت؟ بر سر مسیحیانی که در این کشور زندگی می کنند چه خواهد آمد؟ بدیهی است همه اینها از عدم آگاهی درباره اسلام ناشی میشود؟ بسیاری از مشکلات، اعم از مشکلات ادراکی یا مشکلات عملی، از جهل عمومی درباره اسلام نشات میگیرند.
س: از عدم آگاهی صحبت کردید. آیا این عدم آگاهی و ندانش دانش است که به قرآن سوزی ختم می شود؟ یعنی آنها
واقعا نمی دانند در قرآن چه چیزی نوشته شده است و آن را می سوزاند؟ اگر می دانند که آنچه در قرآن آمده همان است که انجیل و نیز در تورات آمده، پس چرا آن را میسوزانند یا هنوز دلایل سیاسی پشت این قضیه وجود دارد؟
جامعه ایالات متحده تا به حال مواردی از اعمال خرابکاری و اعمال مجرمانه، آزار مسلمانان و غیره را به خود دیده است و حتی یک بار در نیو یورک مسلمانی را با چاقو به قتل رساندند و برخی از مراکز اسلامی را به آتش کشیدند که عوامل آن تا به حال ناشناخته مانده اند. قانون با چنین گروهی از مردم درگیر است و برخی بخش های دیگر ایالات متحده که مسلمانان در آنها ساکنند، می خواهند برای ساخت مساجد مجوز بگیرند که اجازه این کار به آنها داده نمیشود. این عمل را میتوان به گونهای تعصب موجود در درون جنبش اوانگلیکن صهیونیستی در ایالات متحده دانس. رژیم صهیونیستی که جنبش اوانگلیکن را رهبری میکند تمامی مواضع اسلامی را با خیل عظیمی از اتهامات واهی روبرو کرده است. تا زمانی که مطبوعات بد وجود دارند، که مسلمانان متاسفانه در همه کشورها با آن روبرو هستند، این مطبوعات دست به یک سری کارهایی تحریک آمیز می زنند که نهایتاً به ضرر مسلمانان تمام می شود و این همان چیزی است که در اینجا در حال پرورش یافتن است. من فکر می کنم اگر فقط به خاطر یک یا چند فرد بگوییم که همه از مردم ایالات متحده ضد اسلام هستند، نادرست است اما در همین حال، باید گفت در ایالات متحده رسانه ها و سیاست های دولتی هستند که ضد اسلامند و با وجود ادامه حضور این رسانه ها و ادامه یافتن سیاست های دولت، میتوان گفت بزودی یک جمعیت زیاد آمریکایی خواهیم داشت که در برابر اسلام و مسلمانان مواضع غیر دوستانه و خصمانه دارند.
س: درباره روابط مسیحیان، یهودیان و مسلمانان، جامعه مسلمان آمریکا برای نزدیکی مذاهب در آن چه کاری انجام داده است؟ آیا گامهای وحدت آفرینی بوده تا که بخواهد وحدت را در میان پیروان ادیان مختلف حفظ کند؟
در ده یا بیست سال گذشته در میان پیروان مسیحیت، یهودیت و اسلام علاقهای به وجود آمده که در جلسات مذهبی دور هم جمع میشوند و نام این جلسات را هم نشستهای بین الادیانی گذاشتهاند تا با یکدیگر آشنا شوند. در طول سال شاید ده ها مورد از این نوع جلسات در سراسر ایالات متحده تشکیل شود. صادقانه بگوییم، هرچند ظاهراً چنین جلساتی خوب هستند، اما مفهوم و محتوی چندانی ندارند. مردم فقط می روند در این جلسات مینشینند و ممکن است چیزیهایی هم بگویند که برای افراد دیگر جذاب باشد، اما نمی خواهند خود را درگیر مسائل عمده و محتوایی کنند و در نتیجه مسئله اصلی در این جلسات مغفول واقع می شود. بنابراین این نوع نشستهای بین الادیانی فاقد اثر مثبت جمعی هستند. در نتیجه آنچه یکه تاز این روزهای ایالات متحده است رسانه ها هستند و رسانه ها هم موضعی بسیار خصمانه نسبت به مسلمانان اتخاذ کردهاند. به این ترتیب یک باور عمومی در جامعه امریکایی ایجاد شده که اسلام مطلوب نیست و شاید به در بافت اجتماعی امریکا نمیخورد. این همان چیزی است که دارد اتفاق می افتد چرا که در میان پیروان مسیحیت و اسلام افراد بسیاری دارای حسن نیت هستند اما مشکل آن جا است که این افراد امکانات ندارند، ابزار ندارند، قدرت ندارند، و توان مالی ندارند که مانع افراد دردسر ساز بشوند. با کمال تاسف برای جامعه مسلمانان و نیز جامعه مسیحیان ایالات متحده، این افراد دردسر ساز هستند که قدرت و توان مالی برای برانگیختن تعصب و اختلاف میان جوامع مذهبی خودشان و نیز میان جوامع مختلف دینی را دارند.
س: همانطور که گفتید کسانی که می خواهد وحدت ایجاد کنند فاقد قدرت هستند. اگر بخواهید پبیشنهادی برای حل این مسئله بدهید، مثلاً اگر کسی به شما بگوید " من برای ایجاد وحدت در میان مسلمانان چه می توانم بکنم؟" چه جوابی میدهید؟ برخی می گویند به وسیله زبان فرد، به وسیله رفتار فرد و از طریق موضع گیری مناسب میتوان این کار را انجام داد، چرا که قرآن می گوید:" مسلمانان همیشه آماده کمک به دیگران هستند." آیا راه دیگری هم هست؟
من فکر میکنم مسلمانان باید با هم باشند. مسلمانان ایالات متحده از یکدیگر جدا هستند. با هم متحد نیست. اگر آنها می توانست متحد شوند شرایط بسیار متفاوت میشد...
س: می گویید آنها از یکدیگر متفرق هستند، مشکل کجاست؟ آنجا هم قضیه شیعه و سنی مطرح است؟
این هم بخشی از آن است. من فکر می کنم بیشتر قضیه پول مطرح است. بسیاری از مسلمانان جایی می روند که پول هست. آنها با اصول عقایدی کنار میآیند که فکر می کنند برایشان منافع مالی در بر دارد. پول حرف آخر را می زند. اگر مسلمانان اصول اعتقادی خود را بر مادیات مقدم میکردند شرایط خیلی بهتر از این میبود و این بیماری ما است. هیچ دلیلی برای ناراحتی وجود ندارد. با وجود این شرایطی که در آن قرار داریم، که وضعیت گل و بلبلی هم نیست، هر چه هم که باشد فکر می کنم نهایتاً به خیر و خوشی تمام خواهد شد.
س: همه شگفت زده اند که شیعه و سنی که به سوی یک قبله نماز می گذارند، یک کتاب آسمانی دارند، و یک خدا را می پرستند چطور می شود با هم اختلاف داشته باشند؟ احتمالا پای تفاوتهایی ناچیز در میان است، اما چگونه و چرا اختلافات جزئی موجود آنقدر مهم شده اند که باعث تفرقه آنها شده است؟
پاسخ ساده است. آنان یکدیگر را نمیشناسند. مسلمان سنی تمایلی به رفتن به مسجد شیعیان ندارد و همچنین یک مسلمان شیعه هم دلش نمیخواهد به مسجد اهل سنت برود. اگر هیچ کدام از طرفین انگیزه و اردهای برای رفتن در جماعات طرف دیگر نداشت باشند چگونه میتوانند یکدیگر را بشناسند؟ اساساً زمانی که آنها یکدیگر را بشناسند خواهند گفت:" صبر کن ببینم. ماها که خیلی با هم تفاوت نداریم. آه، خدایا، تصور می کردیم یک دنیا تفاوت بین ما وجود دارد." بله یک دنیا بینتان تفاوت وجود دارد چون یک دنیا بینتان فاصله افتاده است. اما زمانی که فاصلهها را بردارید متوجه خواهید شد که تفاوت میان شماها حاشیهای و ناچیز هستند. اما تا زمانی که فاصله بینتان باقی است، شک و تردیدها خواهند ماند، پیش داوریها خواهند ماند، اطلاعات غلط هم خواهند ماند.
س: بنابراین میتوان گفت پیام شما این است که پیشنهاد میکنید "بیایید یکدیگر را بشناسیم،" یا "بگذارید با هم روبرو شویم"؟
دقیقا. به همین سادگی که عنوان کردید. تنها کافی است برویم به محل تجمع یکدیگر و آنجا لحظاتی بنشینیم، مشاهده کنیم، گوش کنیم، ذهن خود را باز کنیم. آنگاه تمام موانع درهم خواهند شکست. اما تنا وقتی حاضر به انجام این کار نباشید، همین جایی که هستیم خواهیم ماند.